در
کتابخانه
بازدید : 677332تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Expand مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Expand مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Collapse مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است خوانندگان محترم از خود بپرسند چه چیزی موجب شده كه طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك در باب حقیقت و خطا اینطور نظریه ها از قبیل نظریه ی تغییر و تكامل مفاهیم و نظریه ی اجتماع صحیح و غلط و امثال اینها را بدهند و حال آنكه با اندك تأمل بطلان این نظریه ها روشن است.

ولی باید دانست كه ماتریالیسم دیالكتیك از لحاظ «اصول و مبانی اولیه» در وضعی قرار گرفته كه اگر این دو نظریه را قبول نكند یعنی مفاهیم را غیر متغیر، و صحیح و غلط را غیر قابل جمع بداند در بن بست عجیبی قرار می گیرد كه راه بیرون شدن ندارد زیرا:

نخستین اصل و مبنای اوّلی این فلسفه اصالت ماده علی الاطلاق (ماتریالیسم) و نفی ماوراء الطبیعه است.

اصل دوم این فلسفه اصل تجزّم (دگماتیسم) است. این فلسفه برای آنكه از بحثهای خود برای نفی ماوراء الطبیعه نتیجه ی یقینی و قطعی بگیرد در مورد این اصل از سیستمهای فلسفه ی نظری و تعقلی پیروی می نماید و بر خلاف سیستمهای فلسفه ی حسی كه از اظهار جزم و یقین مطلق خودداری می كنند جزم و یقین را شعار خود قرار می دهد.

اصل سوم این فلسفه اصل اصالت حس و تجربه (امپیریسم- empirism ) است.

ماتریالیسم دیالكتیك منطق تعقلی را كه فلاسفه ی عقلی به آن اعتماد می كنند منكر است زیرا به حسب عقاید مخصوص به خود در باب روح و كیفیت پیدایش علوم و ادراكات، «بدیهیات اولیه ی عقلانی» را- كه فلاسفه ی عقلی برای آنها ارزش یقینی و ثابت قائل بودند و مدعی بودند تنها مسائلی را می توان یقینی خواند كه متكی به بدیهیات اولیه ی عقلانی باشد- نمی تواند بپذیرد، بلكه عقیده دارد تنها منطق قابل اعتماد «منطق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 228
اجزاء وی به شماره ی نسبی كه پیدا می شود حكمهایی از جهت بزرگی و كوچكی و جهت و حركت و غیره می نماید؛ مثلاً در مثال فوق، روشنایی كه در نقطه ی زرد استوار شده، دارای اجزائی كه هر یك رنگ مخصوصی پیدا كرده و شكل هندسی ویژه ای

تجربی» است.

ماتریالیسم دیالكتیك در مورد این اصل (بر خلاف اصل دوم) از فلاسفه ی حسی پیروی می كند ولی با این تفاوت كه فلاسفه ی حسی، حس و تجربه را از جنبه ی مثبت فقط دلیل می گیرند نه از جنبه ی منفی و لهذا مسائل ماوراء الطبیعه را كه ماوراء حس و تجربه است از قلمرو تحقیقات خود خارج می دانند ولی ماتریالیسم دیالكتیك هم از جنبه ی مثبت و هم از جنبه ی منفی به «حس» اعتماد می كند و می گوید هر چه محسوس است راست است و هر چه محسوس نیست دروغ است و لهذا معیار و مقیاس كلی برای نفی و اثبات هر چیزی (حتی ماوراء الطبیعه) علوم طبیعی جدید است كه متكی به حس و تجربه است.

این سه اصل نامبرده (اصل اصالت ماده، اصل تجزّم، اصل اصالت حس) اصول و مبانی اولیه ی ماتریالیسم دیالكتیك به شمار می رود.

ماتریالیسم دیالكتیك با قبول این سه اصل با هم، دچار حیرت و اشكال و بن بست می شود زیرا:

اگر مانند سیستمهای فلسفه ی تعقلی «بدیهیات عقلیه» را بپذیرد و قیافه ی متافیزیسم به خود گرفته یك فلسفه ی تعقلی خالص بشود، علاوه بر آنكه با عقاید مخصوص وی در باب روح و خواص روحی منافی است اصل سوم (اصالت حس) خود را از دست داده و در نتیجه نخواهد توانست استدلالات فلسفی و نظری الهیون را به بهانه ی اینكه «در علوم حسی نشانی از این گفته ها نیست» منكر شود، و اگر مانند سیستمهای حسی تنها به مسائل علوم حسی اعتماد كند و همان ارزشی را كه قاطبه ی دانشمندان حتی خود حسیون برای علوم حسی قائلند (ارزش احتمالی و ظنّی) قائل شود اصل دوم (اصل تجزّم) خود را از دست داده و در نتیجه نخواهد توانست به طور جزم و یقین در عقاید فلسفی خود اظهار نظر كند، مثلاً با جزم فتوا بدهد كه غیر از ماده و خواص ماده چیزی نیست (ماده وجود) .

و اگر بخواهد همان ارزشی را كه فلاسفه ی عقلی و متافیزیسینها برای بدیهیات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 229
دارد و نسبتی از قبیل بزرگی و كوچكی و دوری و نزدیكی و جهت و حركت به وجود آورده ادراك می شود و البته احكامی به شماره ی تركیباتی كه از مدركات به عمل می آید انجام می گیرد: «این جزء بزرگتر است از آن جزء» و «این سوی صورت

عقلیه قائل بودند (ارزش یقینی غیر قابل تخلف) برای مسائل و فرضیه های علوم حسی قائل شود پس با تجدید نظرها و كشف خلافها چه كند؟ برای رهایی از این بن بست، این راه به نظرش رسیده كه برای مسائل تجربی و فرضیه های علوم طبیعی ارزش یقینی قائل شود و تجدید نظرها و كشف خطاها را از راه «تغییر حقیقت» و «امكان اجتماع صحیح و غلط» توجیه كند و بگوید حقیقت و خطا، و صحیح و غلط، و صدق و كذب با هم منافاتی ندارد، هم قانون علمی قرن گذشته صحیح و حقیقت بود و هم قانون علمی امروز كه مخالف آن است، زیرا حقیقت هر روز تغییر می كند و لهذا در قرن گذشته كه می گفتند «اتم بسیط است و قابل تجزیه نیست» صحیح بود، امروز هم كه می گویند «اتم بسیط نیست بلكه مركّب است از اجزاء زیادی» نیز صحیح است و هر دو یك حقیقت اند كه تغییر كرده و تكامل یافته.

آیا اگر شما بجای طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك بودید راه فرار دیگری از اشكال بالا پیدا می كردید؟ و آیا دانشمندان مادی چاره ای داشتند جز آنكه با این سفسطه (ببخشید تحقیق عمیق! ) خود را خلاص كنند؟ البته یك سلسله اشتباهات فلسفی دیگر نیز كه دامنگیر این آقایان شده كمك كرده است كه فرضیه ی «تكامل حقیقت» و فرضیه ی «امكان اجتماع حقیقت و خطا» را بسازند، ولی تردیدی نیست كه گرفتاری در این بن بست و پیدا كردن راه فراری برای رهایی از آن، دخالت زیادی داشته است.

چنانكه از كلمات مادیین هویداست همیشه نتیجه دادن عملی را گواه بر صحت و ارزش نظری یك فرضیه می گیرند، آنگاه نتیجه می گیرند كه چون دو قانون علمی مخالف، هر دو در عمل نتیجه ی مثبت داده اند پس هر دو حقیقت بوده اند.

ما در مقدمه ی این مقاله روشن كردیم كه نتیجه ی عملی دادن گواه بر صحت و ارزش نظری یك فرضیه نیست و ضمناً توضیح دادیم كه هیچیك از دانشمندان نتیجه ی عملی را دلیل بر ارزش نظری نمی گیرند، در اینجا نیازی به تكرار نداریم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 230
سفید است» و آن «سرخی دور است» و «این مجموع متحرك است» و در این مرحله اگر چه حكم موجود است ولی چون تطبیق و سنجشی در میان نیست باز صواب و خطایی محقق نمی شود.

و در مرحله ی سوم چون قوه ی حاكمه كه حكم را به كار می بندد، در میان مدركات

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است