در
کتابخانه
بازدید : 677478تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Expand مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Expand مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Collapse مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مطلب را مكرر گوشزد كرده ایم كه ایده آلیستها و سوفسطائیان ارزش معلومات را به كلی نفی می كنند، تمام ادراكات و علوم بشر را از لحاظ واقع نمایی هیچ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 224
از این بیان روشن می شود كه در مرتبه ی حس (پیدایش اثر طبیعی در حاسه) خطایی نیست زیرا این مرتبه واجد شرایط گفته شده نیست.

عضو حساس موجود زنده در اثر تماس و برخورد ویژه ای كه با جسم خارج از خود پیدا می كند از وی متأثر شده و چیزی از واقعیت خواص جسم وارد عضو

در هیچ و خطا می دانند و چنانكه در ابتدای مقاله تذكر داده شد وقوع خطا را در بعضی از موارد مسلّم (نظیر مثالهایی كه در متن مقاله ذكر شده) دلیل بر بی حقیقت بودن ادراكات در سایر موارد می گیرند و بعبارة اخری حصول علم حقیقی (مطابق با واقع) را منكرند.

اما فلاسفه پاره ای از ادراكات را به عنوان «حقایق مسلّمه» (بدیهیات) می پذیرند و می گویند با به كار بردن فكر به طرز صحیح، می توان علم حقیقی (مطابق با واقع) كسب نمود و از خطا (فی الجمله) دوری جست و وقوع خطا فی الجمله دلیل بر خطا بودن جمیع معلومات نیست.

ولی ماتریالیسم دیالكتیك اخیرا نغمه ی جدیدی ساز كرده است و مدعی است اساساً بین صحیح و غلط، و حقیقت و خطا اختلافی نیست، می توان اینها را با یكدیگر مجتمع و متحد نمود؛ ممكن است یك چیز در عین اینكه صحیح است غلط و در عین اینكه حقیقت است خطا و در عین اینكه راست است دروغ بوده باشد.

بطلان این ادعا از بطلان ادعای سوفسطائیان اگر واضح تر نباشد مخفی تر نیست، زیرا این ادعا مستقیماً مبتنی بر انكار «اصل عدم تناقض» است و این اصل (به مفهوم فلسفی آن) بدیهی ترین بدیهیات است و حتی از «وجود دنیای خارج» كه ایده آلیستها منكرند بدیهی تر است. ما بعد در جای خود جمیع شبهات كودكانه ی مادیین را در مورد این اصل متعرض خواهیم شد. بر همه كس حتی بر یك طفل دبستانی روشن است كه یك حكم، یك قضیه، یك جمله یا راست است یا دروغ، یا صحیح است یا غلط؛ شقّ ثالث ندارد. حتی آنكه خود طرفداران این مسلك در عین اینكه برای یك چیز مدعی می شوند هم صحیح است و هم غلط، گاهی مجبور می شوند از مطلب خارج شده و فرضیه ها را عنوان كرده، پای یك جزء صحیح و یك جزء دیگر غلط را به میان بكشند.

در اینجا ابتدا كلمات مادیین را در این زمینه كه برای خواننده ی محترم خالی از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 225
گردیده است و پس از تصرفی كه عضو حساس با خواص طبیعی خود در وی می كند اثری پیدا می شود كه به منزله ی مجموعه ای است (نه خود مجموعه) مركّب از واقعیت خاصه ی جسم (و این همان سخنی است كه گفتیم حواس به ماهیت خواص نائل

تفریح نخواهد بود نقل می كنیم و سپس به علت پیدایش این نظریه برای آنها اشاره می كنیم.

ژرژ پولیتسر در اصول مقدماتی فلسفه آنجا كه قانون سوم دیالكتیك (قانون تضاد) را بیان می كند می گوید:

«از نظر متافیزیك صحیح، صحیح است غلط، غلط است و حال آنكه دیده شده كه می گوییم باران گرفت و بسا شد كه حرف ما تمام نشده باران می ایستد. این جمله ی ما در وقت شروع صحیح بود و بعداً تبدیل به اشتباه شده است. علوم نمونه های چندی را به ما نشان می دهد. قوانینی كه سالهای متمادی به عنوان «حقیقت» شناخته می شده در یك «آن» به موازات پیشرفتهای علمی به صورت خطا در آمده است. »
دكتر ارانی در ذیل بیان «اصل نفوذ ضدّین» صفحه ی 52 می گوید:

«یك فكر تمرین نكرده به آسانی نمی تواند درك كند چطور می توان حركت و سكون، وجود و عدم، جسمی و روحی، غلط و صحیح، و غیره را متحد كرد ولی اندك تمرین و توجه برای اشخاصی كه میل به طبقات طرفدار دیالكتیك كرده اند اشكال را بر طرف می كند؛ مثلاً می دانید سكون حركتی است كه سرعت آن صفر باشد یعنی از حالات خاص حركت است. هر چیز كه در حال شدن است چون در حال شدن است پس آن چیز است و چون هنوز نشده است پس آن چیز نیست؛ یعنی به وسیله ی دقت در «تكاپو و تكامل» و شدن اشیاء می توان وجود و عدم را یكجا جمع كرد. همین طور تضاد روحی و جسمی را بدین ترتیب می توان از بین برد كه خواص روحی، یك دسته ی مخصوص از خواص ماده است. جمع شدن صحیح و غلط را در مبحث «حقیقت نسبی» بیان كردیم و گفتیم مثلاً مكانیك نیوتون در عین حال صحیح و غلط است، صحیح است زیرا به وسیله ی آن نتایج صحیح عملی كه صحت آنها مسلّم است به دست می آوریم و غلط است زیرا سرعت دستگاه را در قوانین در نظر نگرفته است. »
در مبحث «حقیقت نسبی» صفحه ی 27 می گوید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 226
می شوند) و واقعیت خاصه ی عضوی، و در این پدیده هیچ گونه حكمی موجود نیست و در نتیجه صواب و خطایی نیز موجود نخواهد بود؛ مثلاً چشم در اثر تماس ویژه ای كه با اجسام خارج می گیرد اشعه ای وارد چشم شده و با خواص هندسی و فیزیكی

«در زندگی معمولی، صحیح و غلط را كاملاً متضاد فرض نموده مقابل هم قرار می دهند: یك چیز یا صحیح است یا غلط، شقّ ثالث ندارد، و حال آنكه مكتب دیالكتیك در هر یك از مراحل شناختن، یك جزء صحیح و یك جزء غلط معتقد است. »
در صفحه ی 28 می گوید:

«در قرن گذشته می گفتیم اتم جزء لایتجزّی و آخرین حد تجزیه ی ماده است. این ادعا هم صحیح و هم غلط بود؛ صحیح بود زیرا اصول صنعت عظیم شیمی بر روی آن بنا شد. چطور می توان گفت چنین فرض غلط است؟ اما در عین حال كه حقیقت دارد غلط هم هست زیرا در آن چیز كه «اتم» نامیده می شد اجزاء دیگر یعنی الكترون و پوزیترون و نویترون و غیره پیدا شده. »
این گفته ها به قدری بی ارزش و بی اعتبار است كه قابل توجه كردن نیست.

راستی شرم آور است پس از هزارها سال رنج و زحمت كه بشر در راه علم و فلسفه كشیده و موفقیتهایی كه در این زمینه كسب كرده است تا آنها را به این مرتبه ی عالی رسانده است یك دسته پیدا شوند و به نام علم و فلسفه اینطور رطب و یا بس به هم ببافند و با كمال وقاحت خیالات پوچ خود را به عنوان عالی ترین افكار فلسفی معرفی كنند.

به قدری این گفته ها بی اساس است كه خودشان گاهی مجبور می شوند پای فرضیه ها را به میان كشیده از یك جزء صحیح و یك جزء دیگر غلط صحبت به میان آورند. مثل اینكه گمان كرده اند سایر مردم منكرند كه ممكن است یك جزء یك فرضیه صحیح و یك جزء دیگر آن فرضیه غلط بوده باشد؛ در صورتی كه قصه ی یك جزء غلط و یك جزء صحیح، با مثالهایی كه خودشان ذكر می كنند سازگار نیست. در مثال ژرژ پولیتسر (باران گرفت) كدام جزئش صحیح و كدام جزئش غلط است؟ در مثال اتم كه در قرن نوزدهم مدعی بودند اتم قابل تجزیه نیست كدام جزئش صحیح و كدام جزئش غلط بود؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 227
چشم آمیزش یافته و در نقطه ی زرد مستقر می گردد، البته روشن است كه در وی خطا و صوابی نیست.

پس از این و در مرتبه ی دوم قوه ی دیگری همین پدیده ی مادی را ادراك می كند و البته به همان نحو كه مستقر شده با خواص فیزیكی و هندسی وی ادراك می كند و در میان

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است