در
کتابخانه
بازدید : 677424تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Expand مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Expand مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Collapse مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از مجموع گفته های مادیین این نتیجه استنباط می شود: فكر و ادراك به طور كلی از خواص معیّنه ی تشكیلات مادی اعصاب مغزی است و این خاصیت وقتی به ظهور می رسد كه تأثیری از خارج بر اعصاب وارد شود، مانند تأثیر امواج نور از راه چشم و تأثیر امواج صوتی از راه گوش.

پس از آنكه تأثیرات زیادی از راه حواس بر مغز وارد شد و آثار مادی نسبتاً زیادی باقی گذاشت قدرت تفكر در مغز پیدا می شود یعنی استدلال می كند، قضایای ریاضی حل می كند، قوانین كلی طبیعت را كشف می كند، اصول كلی فلسفی و منطقی را به دست می آورد و البته قدرت تفكر را نباید یك عمل خارق العاده در طبیعت تلقی كرد زیرا عمل تفكر جز یك سلسله تغییرات شیمیاوی كه در مغز حاصل می شود چیز دیگری نیست.

نوع ساختمان سلسله اعصاب اشخاص ممكن است متفاوت باشد و اگر مختلف بود قهراً نوع «احساسات» و طرز «تفكرات» اشخاص هم فرق خواهد كرد و بعلاوه چون هر جزئی از اجزاء طبیعت بنا به وضع و موقعیت مخصوص و در تحت تأثیر عوامل مختلف تغییر خاصیت می دهد ممكن است نوع احساسات و طرز تفكرات یك نفر نیز در محیطهای مختلف فرق كند و لهذا نباید انتظار داشت كه اگر یك نفر انسان در كره ی مرّیخ بزرگ شود و سنین عمر خود را در آنجا طی كند همان طور كه ما در زمین فكر می كنیم فكر كند زیرا ممكن است در آنجا تمام افكار و ادراكاتش شكل دیگری كه مقتضای آن محیط است پیدا كند، مثلاً طوری قضایای ریاضی را حل كند كه مخالف افكار ما باشد، مثلاً از «2x2» نتیجه «3» بگیرد و طور دیگری قوانین طبیعت را كشف كند، طور دیگری منطق و فلسفه بسازد و همچنین. . .

این است خلاصه ی نظریه مادیین در باب حقیقت نسبی.

قطع نظر از اشكالات زیادی كه بر مادی بودن فكر و ادراك وارد است و ما قبلا در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 210
حواس ما مخالف بوده باشد چنانكه برخی آزمایشها در برخی از آنها این نظر را تأیید می نماید.

و همچنین می توان احتمال داد كه اگر چنانچه ما در غیر این زمین زندگی

مقاله ی 3 روشن كرده ایم و قطع نظر از آنچه در مقاله ی 5 بیان خواهیم كرد كه در میان افكار ما یك سلسله افكار مطلق و غیر قابل تغییر موجود است و چنانكه در متن اشاره شده است خود مادیین نیز (بدون توجه) یك سلسله افكار خود را مطلق و غیر نسبی و غیر قابل تغییر می دانند؛ آیا اینجا این پرسش پیش نمی آید كه پس ما باید بگوییم آنچه ما از جهان، چه به وسیله ی حس و چه به وسیله ی فكر (عقل) ادراك می كنیم و می فهمیم همه آنطور هستند كه ساختمان مغز ما در وضع و موقعیت مخصوص اقتضا می كند و اما واقع و نفس الامر چگونه است، نمی دانیم؟ آیا لازمه ی همه ی این مقدمات این نیست كه ما باید از لحاظ واقع بینی به هیچ فكری اعتماد نكنیم و فلسفه (حتی خود ماتریالیسم دیالكتیك) و جمیع رشته های علوم طبیعی و ریاضی را با تردید و شك تلقی كنیم؟ آیا شكاكان قدیم و جدید (قطع نظر از راه استدلال) غیر از این مقصودی داشتند؟ آیا بین نظریه ی كانت و نظریه ی ماتریالیسم دیالكتیك از لحاظ ارزش معلومات فرق است یا نه؟
مادیین، كانت آلمانی را شكاك به حساب می آورند از راه اینكه بین «شئ بنفسه» (واقعیت خارجی شئ) و «شئ برای ما» (تصوری كه از آن شئ در ذهن ما هست) فرق گذاشته زیرا كانت معتقد است كه ذهن فطرتاً یك معانی قبلی (از قبیل زمان و مكان) از خود دارد كه در خارج نیستند و هر چه را ادراك می كند در ظرف آن معانی و در قالب آنها ادراك می كند، پس نتیجه می گیرد همیشه بین «شئ بنفسه» و «شئ برای ما» اختلاف است.

همچنانكه خواننده ی محترم متوجه است خود مادیین نیز بین «شئ بنفسه» و «شئ برای ما» فرق می گذارند با این تفاوت كه كانت از راهی وارد شده كه نتیجه اش اختلاف بین «شئ بنفسه» و «شئ برای ما» است ولی «شئ برای ما» نسبت به اشخاص فرق نمی كند ولی مادیین از راهی وارد شده اند كه بین «شئ بنفسه» و «شئ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 211
می كردیم ادراكات بدیهی خود را به خلاف كنونی انجام می دادیم؛ مثلاً «2x2» را مساوی «3» می یافتیم چنانكه اینجا مساوی «4» می یابیم و چنانكه در همین جا نیز گاهی مساوی «1» مثلا می بینیم چنانكه اگر ما و مدركات چهار گانه ی ما در روی یك

برای هر كس جدا جدا» فرق پیدا می شود.

كانت به نقل مرحوم فروغی می گوید:

«انسانها جهان را با یك عینك مخصوص می بینند و نمی توانند این عینك را از چشم خود دور سازند. »
اما مادیین می گویند:

«هر فردی از افراد انسان جهان را با عینك مخصوص به شخص خود می بیند و نمی تواند آن را از خود دور سازد. »
فرق دیگری نیز هست و آن اینكه كانت این عینك را فقط برای مشاهده ی عوارض طبیعت در جلو چشم انسان قرار می دهد و اما مادیین این عینك را برای مطالعه ی هر چیزی حتی ریاضیات و فلسفه در جلو چشم اشخاص قرار می دهند.

كانت به نقل مرحوم فروغی می گوید:

«معلوم را تشبیه می كنیم به مواد غذایی كه باید به بدن برسد و «بدل ما یتحلّل» شود.

برای این مقصود باید مواد خوراكی از خارج داخل معده شود، آنگاه باید معده و اعضای دیگر هاضمه شیره هایی از خود ضمیمه كنند تا خوراكها غذا شود. پس خوراكها به منزله ی احساساتند و شیره ها حكم زمان و مكان (كه به عقیده ی كانت ایندو غیر عینی و از مفهومات قبلی ذهن می باشند) را دارند. »
چنانكه سابقاً از گفتار ارانی نقل كردیم مادیین نیز عین همین تشبیه كانت را تكرار كردند، تنها اختلاف نظر در نوع شیره هایی است كه ذهن از خود ضمیمه می كند. به عقیده ی كانت آن شیره ها عبارت است از مفهومات قبلی ذهن و به عقیده ی مادیین عبارت است از نوع تأثیر مخصوص سلسله ی عصبی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 212
خط مستقیم قرار بگیریم همان وضع پیش می آید، و نظیر این بیان كه در حس گفته شد در مورد فكر نیز جاری است و از این بیان حصول نتیجه های زیرین روشن است:

بنابر این چه امتیازی در بین است كه ما كانت را شكاك و ایده آلیست و مادیین را رئالیست بدانیم؟ ! آیا بین رولاتیویسم و ماتریالیسم دیالكتیك از لحاظ ارزش معلومات فرق است یا نه؟
قبلاً اشاره كردیم كه طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك بین نظریه ی خود در باب ارزش معلومات و نظریه ی نسبیون فرق می گذارند زیرا آنها حقایق نسبی را دارای خاصیت تحول و تكامل می دانند و اما سایر نسبیون (به حسب ادعای مادیین) این عقیده را ندارند و از همین لحاظ است كه مسلك خود را «مسلك جزم» (دگماتیسم) و مسلك آنها را مسلك شك (سپتی سیسم) معرفی می كنند. حالا باید ببینیم آیا واقعاً این مقدار فرق موجب می شود كه ارزش معلومات در نظر این دو دسته فرق كند، نسبیون شكاك و مادیین یقینی و جزمی باشند یا نه؟ دكتر ارانی در جزوه ی ماتریالیسم دیالكتیك صفحه ی 39 می گوید:

«از تولید یك اشتباه جلوگیری می كنیم. ممكن است از استعمال مفهوم «نسبی» راجع به «حقیقت» ما را جزء نسبیون كه در جدول جزء آگنوستی سیست ها ( agnosticist ) (لا ادریّون) ذكر شده تصور كنند ولی این دو موضوع را باید كاملاً جدا كرد. به عقیده ی ما درجه ی هر حقیقت، هر ایدئولوژی علمی، مشروط به زمان است و آنچه كه بلاشرط است اینكه هر تاریخ، هر ایدئولوژی علمی با یك واقعیت یعنی با طبیعت مطلق نظیر می باشد. از یك طرف این حقیقت نسبی كه ما می گوییم، غیر مشخص است و به واسطه ی همین غیر مشخص بودن است كه علم بشر جامد و راكد نمانده تكامل پیدا كرده است، ولی از طرف دیگر در عین حال به اندازه ی كافی مشخص است كه فكر منطقی را از انكار وجود حقیقت و واقعیت یعنی از تبعیت ایده آلیسم و آگنوستی سیسم امثال كانت و هیوم خلاص نماید. این اختلاف بین «ماتریالیسم دیالكتیك» و عقیده ی «نسبی فلسفی» را باید در نظر داشت. همانطور كه هگل گفته است دیالكتیك شامل، یك جزء عقاید نسبی و نفی و شك را داراست ولی منحصر به این افكار نیست یعنی نسبی بودن حقیقت را قبول می كند ولی در ضمن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 213
1. حقیقت غیر از واقعیت است.

(2). صحیح مطلق و همچنین غلط مطلق نداریم بلكه صحیح آن است كه با اجزاء - نسبتاً- بیشتری از ماده وفق دهد و غلط به عكس آن.

نشان می دهد كه این نسبی بودن، تاریخی یعنی مطابق توالی زمان است و هر قدر زمان پیش می رود اجزاء بیشتری از روابط واقعیت خارجی جزء حقیقت نسبی می شود و حال آنكه مكتبهای نسبی و شكاكین این عقیده را ندارند. »
ما سابقا مسأله ی تكامل حقیقت را بیان كردیم و روشن كردیم كه تكامل حقیقت به معنایی كه منظور مادیین است (حقیقت متغیر و غیر مشخص) موهوم محض است و به معانی ای كه صحیح است (توسعه ی تدریجی معلومات، تبدل فرضیه ها در علوم طبیعی) ربطی به مدعای مادیین ندارد.

اكنون اضافه می كنیم فرضاً كه ما حقایق را متغیر و متكامل بدانیم اشكال شكاك بودن باقی است زیرا طبق عقیده ی مادیین این حقیقت متحول متكامل، در همه ی مراحل نسبی است نه مطلق و این مراحل هم تا بی نهایت- به اعتراف خودشان- ادامه دارد، پس در جمیع مراحل هر حقیقتی را كه در نظر بگیریم آنطور است كه مقتضای خاص ذهن بشر است نه آنطور كه واقع و نفس الامر است یعنی واقعاً حقیقت نیست و این عین همان است كه نسبیون و سایر شكاكان می گویند.

حقیقت این است كه طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك مسأله ی تكامل حقیقت یا تغییر تكاملی مفاهیم را- كه پایه ی اساسی منطق دیالكتیك و مهمترین سنگر حمله ی آنان به منطق قدیم است- از راههای مختلفی بیان می كنند كه با هم فرق می كند و خودشان این راهها را از یكدیگر تفكیك نمی كنند (شاید تعمد دارند كه برای گم كردن راه، چند پهلو مقصود خود را ادا كنند) و بسا هست برای خواننده ی مقالاتشان ابتدائاً تولید تحیر نماید.

ما برای اینكه خوانندگان محترم ارزش واقعی فلسفه ی مادی و منطق دیالكتیك را بهتر دریابند تمام راههای مختلف اثبات تكامل مفاهیم را تفكیك كرده و جدا جدا بیان می كنیم و به پاسخ آنها می پردازیم.

راههای اثبات تكامل حقیقت در نظر طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك
طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك نظریه ی «تكامل حقیقت» را نه تنها یك نظریه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 214
3. هر حقیقتی كه فرض شود، یك فرضیه ی قابل تغییر است كه تحت حكومت تحول و تكامل عمومی روزی جای خود را به فرضیه ی دیگری بهتر از خود خواهد داد،

صحیح معرفی می كنند، بلكه مدعی هستند یگانه متد و اسلوب صحیح تفكر همان اسلوب منطق دیالكتیك است و مهمترین اساس اسلوب منطق دیالكتیك اصل تكامل حقیقت (تغییر تكاملی مفهومات) است.

طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك طرز تفكر مادیین قبل از ماركس و انگلس را كه بر این اساس نبوده متافیزیكی (یعنی واقعا غلط) می دانند.

این دانشمندان، تكامل حقیقت را از راههای مختلف اثبات می كنند. اینك بیان آن راهها:

راه اول: فكر، خاصیت مخصوص ماده ی مغز است و بنابراین جزئی از طبیعت است. تمام اجزاء طبیعت در تحت تأثیر عوامل مختلف دائماً تغییر می كنند و نمی توانند یك «آن» ساكن و یكسان و بی حركت بمانند، پس مغز نیز با همه ی محتویات خود (افكار و ادراكات) در تغییر است و نمی تواند ساكن و بی حركت بماند.

طبیعت همواره در تغییرات خود تكامل پیدا می كند، پس مفاهیم ذهنی نیز كه در ماده ی مغز جایگزین هستند در تكامل هستند.

پاسخ: ما در مقاله ی 3 روشن كردیم كه ادراكات، خواص عمومی ماده و از آن جمله خاصیت تغییر را ندارند و با آنكه مغز با جمیع محتویات خود در طول عمر یك نفر چندین بار عوض می شود ممكن است افكار شخص در تمام این مدت ثابت و پا بر جا باقی بمانند و این خود دلیل است كه افكار در ماده جایگزین نیستند.

در اینجا اضافه می كنیم اگر فرضاً افكار در ماده ی مغز جایگزین باشند و به همراه سایر اجزاء طبیعت سیر استكمالی داشته باشند این نوع از تكامل افكار را نمی توان جزء قوانین مخصوص «منطق» و «متد تفكر» به شمار آورد، زیرا بدیهی است این تغییر و تبدل، قانون جبری و ضروری طبیعت است و اگر فكر از خواص مغز و جزء طبیعت باشد جبراً تغییر خواهد كرد و در این خاصیت، افكار و ادراكات همه انسانها بلكه همه ی حیوانها مساوی خواهند بود و قهراً مفاهیم ذهنی همه ی انسانها، خواه مادی باشند و خواه الهی، دارای تغییر تكاملی خواهند بود. مادیین نمی توانند این خاصیت را تنها طرز تفكر مخصوص خود بدانند و به عنوان اسلوب و متد خاص منطق خود به شمار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 215
و از این روی باید از بدیهیات ششگانه ی منطق كهنه پوزش خواسته و دست به دامن دیالكتیك زد كه اساس خود را روی تحول و تكامل عمومی واقعیت ماده مستقر ساخته است.

آورند، زیرا چنانكه می دانیم قواعد و قوانین «منطق» قواعدی است دستوری و با قواعد فلسفی و علمی فرق می كند. قانون فلسفی و قانون علمی سایر علوم از یك واقعیت عینی خارجی حكایت می كند اما قانون منطقی، متد و روش فكر كردن را می آموزد و دستور طرز تفكری كه به نتیجه می رساند می دهد و از این جهت شبیه قانون اخلاقی است كه از واقعیتی حكایت نمی كند بلكه صرفاً دستور عمل نیكو می دهد.

علم اخلاق دستور عمل صحیح می دهد و منطق دستور فكر كردن صحیح را و چون این دو علم، دستوری هستند به كار بستن آنها منوط به اراده ی اشخاص است، افراد می توانند طبق آن دستورات رفتار بكنند و می توانند رفتار نكنند و از اینجا تفاوت بین اشخاص پیدا می شود.

اما یك قانون فلسفی (مثل قانون حركت) یا یك قانون فیزیكی (مثل قانون ثقل) بر همه ی افراد به یك نحو حكومت می كند.

پس اگر روح و خواص روحی و از آن جمله تفكر، مادی و متغیر باشند قهراً و جبراً مفاهیم ذهنی عموم افراد متغیر و متحرك و جنبنده خواهند بود و چون تفكر دیالكتیكی به حسب تعریف مادیین یعنی تفكری كه در وی مفاهیم متحرك بوده و جامد نیست پس همه ی انسانها تفكر دیالكتیكی دارند خواه خودشان متوجه باشند و خواه متوجه نباشند؛ محال است كسی پیدا شود كه تفكر دیالكتیكی نداشته باشد، تنها امتیاز مادیون در این جهت خواهد بود كه آنها می دانند كه همه ی تفكرات دیالكتیكی است و دیگران نمی دانند و این دانستن و ندانستن تغییری در طرز تفكر عمومی كه جبراً دیالكتیكی است نمی دهد.

خلاصه ی مطلب اینكه: اولاً حقایق چون غیر مادی هستند تغییر نمی كنند و ثانیاً اگر هم (فرضاً) تغییر بكنند همه ی افراد در آن یكسان خواهند بود و نمی توان آن را به عنوان طرز تفكر و اسلوب منطقی یك دسته ی مخصوص معرفی كرد.

راه دوم: اشیاء خارجی (اجزاء طبیعت) كه فكر با آنها تماس می گیرد تغییر و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 216
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است