در
کتابخانه
بازدید : 429593تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Collapse فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
غرر اوّل: بداهت وجود
غرر دوّم: اشتراك وجود
غرر سوّم: مغایرت و اتحاد وجود و ماهیت
Expand غرر چهارم: اصالت وجودغرر چهارم: اصالت وجود
غرر پنجم: حق متعال وجود محض است
غرر ششم: وحدت و كثرت
Expand غرر هفتم: وجود ذهنی غرر هفتم: وجود ذهنی
Expand غرر هشتم: معقولات ثانیه غرر هشتم: معقولات ثانیه
Expand غرر نهم: انقسام وجود به مطلق و مقیّدغرر نهم: انقسام وجود به مطلق و مقیّد
Expand غرر دوازدهم: مساوات وجود و ثبوت و شیئیّت غرر دوازدهم: مساوات وجود و ثبوت و شیئیّت
Expand غرر سیزدهم: عدم تمایز و علیّت بین اعدام غرر سیزدهم: عدم تمایز و علیّت بین اعدام
Expand غرر چهاردهم: امتناع اعاده ی معدوم غرر چهاردهم: امتناع اعاده ی معدوم
غرر شانزدهم: مناط صدق در قضایا
Expand غرر هفدهم: تعلق جعل به وجودغرر هفدهم: تعلق جعل به وجود
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Expand فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
الفَهلَویّون الوُجُود عِندَهم
حَقیقَة ذات تَشُكّك تَعُمّ
مَراتِباً غنی وَ فَقراً تَختَلِف
كالنّورِ حَیثُما تَقوّی وَ ضَعف
وجود در نزد حكمای قدیم ایران
حقیقتی است مختلف المراتب كه شامل می شود
مراتبی كه از نظر بی نیازی و نیاز مختلفند
مانند نور كه قوی می شود و ضعیف
شرح: مسأله ی «وحدت و كثرت وجود» پس از مسأله ی «اصالت وجود» مهمترین مسائل فلسفه است. همواره برای بشر این مسأله مطرح بوده است كه آیا بر جهان، وحدت حكمفرماست یا كثرت؟ یعنی آیا آنچه هست واقعاً یكی است و كثرت، موهوم است و از قبیل عكسهای گوناگون است كه از یك شی ء در آئینه های متعدد می افتد؛ و یا بر عكس، كثرت امر واقعی است و وحدت موهوم است؛ یعنی این ذهن بشر است كه وحدتی از این كثرتها انتزاع می كند [1]؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 219
به هر حال پس از آنكه در هر چیز دو حیثیّت تشخیص داده شد: وجود و ماهیت، و معلوم شد كه مفهوم ذهنی وجود یك مفهوم عامّ است، و معلوم شد وجود و ماهیت در ذهن مغایر یكدیگرند و در خارج متّحدند، و معلوم شد از ایندو یكی اصیل است و دیگری اعتباری (و به عبارت دیگر واقعیت خارجی، مصداق واقعی یكی و مصداق اعتباری دیگری است) ، و معلوم شد كه آنچه اصیل است وجود است و ماهیت اعتباری است، پس از همه ی اینها نوبت به این مسأله می رسد كه آیا حقیقت وجود واحد است یا كثیر؟ در این زمینه سه نظریه وجود دارد:

1. وحدت محض، نظریه ی برخی عرفا.

2. كثرت محض، نظریه ی منسوب به مشّائیّین.

3. وحدت در عین كثرت یا تشكیك در وجود، نظریه ی منسوب به شیخ اشراق و حكمای ایران باستان.

ما درباره ی نظریه ی عرفا كه در متن منظومه طرح نشده بحثی نمی كنیم. لازمه ی نظریه ی عرفا این است كه هیچ گونه كثرتی در متن واقعیت نباشد. از نظر فلاسفه این نظر قابل قبول نیست، زیرا همان طور كه بالبداهه می دانیم «واقعیتی هست» و جهان بر خلاف نظر سوفسطائیان پوچ اندر پوچ نیست، می دانیم واقعیت دارای نوعی كثرت است و ماهیات گوناگون به تبع وجود موجودند و این ماهیات عین یكدیگر نمی باشند و ممكن نیست وجودی كه هیچ نوع كثرتی در او نیست منشأ انتزاع ماهیات گوناگون باشد.

باقی می ماند دو نظریه ی دیگر: یكی اینكه گفته شود وجودات در خارج متكثر و متباین اند و هیچ نوع وحدت و سنخیتی میان آنها نیست. این نظریه منسوب به مشّائیّین است. دیگر اینكه گفته شود: حقیقت وجود در عین اینكه حقیقت واحد و سنخ واحد است دارای مراتب و درجات گوناگون است [2]. مرتبه ای از او غنی و واجب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 220
است و مراتب دیگر فقیر و ممكن. خود مراتب فقیر و ممكن نیز از لحاظ شدت و ضعف و كمال و نقص، با یكدیگر متفاوتند و به عبارت دیگر حقیقت وجود یك حقیقت تشكیكی است و اختلاف مراتب به شدت و ضعف و كمال و نقص است و جهت اشتراك مراتب با یكدیگر عین جهت اختلاف آنهاست، مانند مراتب نور كه بعضی قوی تر و بعضی ضعیف تر است، نور قوی با نور ضعیف در حیثیت نوری با هم مشتركند و تفاوتشان در قوّت و ضعف است، نور قوی جز نور چیزی نیست و نور ضعیف نیز جز نور چیزی نیست؛ یعنی چنین نیست كه نور قوی مركّب است از نور و غیر نور و بدین جهت قوی شده است كه چیز دیگری با نور مخلوط شده است، و یا نور ضعیف مركّب است از نور و غیر نور و بدین جهت به صورت نور ضعیف متجلّی گشته است [3].

وَ عِندَ مَشّائِیّة حَقائِق
تَبایَنَت وَ هُو لَدَیّ زاهِق
وجود در نزد (به عقیده ی) حكمای مشّائیّین، حقایقی
است متباین با یكدیگر، و این عقیده نزد من باطل است
لِأَنَّ مَعنَی واحِداً لا یَنتَزِع
عَمّا لَه تَوَحّد ما لَم یَقَع
زیرا مفهوم واحد انتزاع نمی شود
از امور كثیره ای كه هیچ وحدتی ندارند
شرح: در بیت اول از این دو بیت عقیده ی مشّائیّین مبنی بر كثرت وجودات نقل و تزییف (نادرست به حساب آوردن) شده است، و در بیت دوم یك برهان بر بطلان عقیده ی مشّائیّین ذكر شده است.

توضیح برهان این است كه: در مسأله ی دوم از مسائل وجود تحت عنوان «اشتراك وجود» ثابت شد كه اشتراك وجود اشتراك معنوی است نه لفظی. به عبارت دیگر مفهوم وجود یك مفهوم واحد عامّ است كه در همه ی موارد صدق می كند نه اینكه به عدد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 221
مواردی كه وجود صدق می كند معنی و مفهوم جداگانه ای وجود داشته است.

این مطلب را مقدمه قرار داده می گوییم بنا بر كثرت و تباین وجودات به طوری كه هیچ جهت اشتراك میان وجودات نباشد، لازم می آید كه مفهوم و معنی واحد از امور كثیره ی متباینه بماهی متباینه انتزاع شود و بر امور متباینه صدق كند و این محال است.

توضیح اینكه ذهن هر گاه مفهومی را از مصداقی انتزاع می كند ناچار به واسطه ی خصوصیتی است كه در آن مصداق است و گرنه می بایست هر مفهومی از هر مصداقی انتزاع شود؛ و همچنین هر مفهومی بر هر مصداقی كه منطبق می شود به واسطه ی یك خصوصیت خاصی است كه در آن مصداق است و الاّ می بایست هر مفهومی بر هر مصداقی منطبق شود. اكنون می گوییم اگر وجودات، حقایق متباینه باشند و هیچ گونه وجه مشترك میان آنها نباشد پس خصوصیتی كه در هر كدام هست در هیچكدام دیگر نیست و در این صورت اگر هیچیك از خصوصیات متباینه در انتزاع و انطباق مفهوم «وجود» دخالت نداشته باشد لازم می آید انتزاع و انطباق مفاهیم و معانی و مصادیق، گزاف و بلا جهت باشد، و اگر یكی بالخصوص دخالت داشته باشد لازم می آید بر غیر او صدق نكند، و اگر فرض كنیم همه با هم دخالت دارند می بایست بر هیچكدام به تنهایی صدق نكند، و همه ی این توالی و لوازم فاسد است. پس اصل مدعای طرف مبنی بر اینكه مفهوم واحد از امور كثیره و متباینه من جمیع الجهات انتزاع شده است، باطل است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 222

[1] . در حكمت اسلامی این مسأله به صورت «وحدت و كثرت وجود» مطرح می شود. یكی از اشتباهات رایج این است كه معمولاً اظهار نظر كنندگان در تاریخ فلسفه و [آراء فلاسفه ] *هر جا كه سخنی مبنی بر وحدت جهان می بینند از آن به «وحدت وجود» كه یك اصطلاح خاص در فلسفه ی اسلامی است تعبیر می كنند و حال آنكه «وحدت وجود» در فلسفه و عرفان اسلامی مفهوم خاصی دارد و هر نوع نظریه مبنی بر وحدت اشیاء را نمی توان «وحدت وجود» نامید.
[2] . معمولاً متأخرین فلاسفه ی اسلامی این نظریه را به حكمای ایران باستان نسبت می دهند. ما در پاورقیهای اصول فلسفه جلد سوم توضیح داده ایم كه این نسبت مانند بسیاری از نسبتهای دیگر كه مربوط به تاریخ فلسفه است و در (*) [در چاپ قبل «آرای فلسفه» بود كه ظاهراً غلط چاپی بوده است. ] كتب فلسفه ی اسلامی می آمده صحیح نیست. این حكما به مسائل فلسفی از نظر تاریخی عنایت نداشته اند و از این رو مسامحات زیادی در كلماتشان رخ داده است.
[3] . بحث «وحدت و كثرت وجود» و همچنین بحث «تشكیك» به طور كلّی نیازمند به توضیح بیشتری است. به جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم رجوع شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است