در
کتابخانه
بازدید : 428535تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اِنَّ الوُجُودَ عارَضَ المهِیَّة
تَصَوُّراً وَ اتَّحَدا هُوِیَّةً
حق این است كه وجود عارض بر ماهیت است
در ذهن، و آندو خارجا یكی می باشند
شرح: مسأله ی سوم از مسائل وجود این است كه آیا وجود و ماهیت یكی هستند و متحد با یكدیگرند یا دو تا هستند و مغایر یكدیگرند.

وجود و ماهیت، در ذهن مغایر یكدیگرند، یعنی دو مفهوم ذهنی هستند نه یك مفهوم ذهنی، ولی در خارج یكی هستند و هیچ گونه كثرت خارجی ندارند؛ یعنی چنین نیست كه یك شی ء در خارج دارای دو جهت و حیثیت واقعی باشد: یكی وجود و دیگری ماهیت.

مغایرت ذهنی وجود و ماهیت اصطلاحاً «زیادت وجود بر ماهیت» نامیده می شود.

اگر چه در این بیت هر دو مطلب (مغایرت ذهنی و اتحاد خارجی) عنوان شده است ولی هدف اساسی، مطلب اول است. ما مطلب دوم را ضمن مسأله ی چهارم یعنی «اصالت وجود» توضیح خواهیم داد.

این مطلب نیز جنبه ی ذهنی دارد یعنی مربوط به عالَم ذهن است، زیرا بحث در این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 206
است كه آیا تصوراتی كه ما از ماهیت اشیاء در ذهن داریم عین تصور ما از مفهوم «وجود» است یا غیر آن؟ پاسخ این سؤال هم بدیهی است: واضح است كه تصور ما از انسان، درخت، سفیدی، خط، عدد و غیره عین تصور ما از هستی نیست، همچنانكه عین تصور ما از نیستی نمی باشد. ما مفهوم «هستی» و همچنین مفهوم «نیستی» را بر انسان و درخت و سفیدی و غیره حمل می كنیم و می دانیم كه حمل این دو مفهوم بر این مفاهیم از قبیل حمل یك مفهوم بر خود ( (مثلاً «الف، الف است» ) نیست.

برای درك این مدعا تصور صحیح آن كافی است و نیاز به اقامه ی برهان نمی باشد، در عین حال برای توضیح بیشتر برخی براهینی را كه بر این مدعا اقامه شده است ذكر می كنیم:

لِصِحَّةِ السَّلبِ عَلَی الكُونِ فَقَط
وَ لِإِفتِقارِ حَملِهِ إِلی الوَسَطِ
به دلیل اینكه سلب وجود از ماهیت صحیح است
و به دلیل اینكه حمل وجود بر ماهیت نیازمند به حد وسط است
شرح: قبل از بیان براهین این مدعا یك نكته را باید روشن كنیم و آن اینكه مغایرت وجود با ماهیت، شامل نفی جزء بودن وجود برای ماهیت نیز هست، یعنی وجود نه عین ماهیت است و نه جزء آن؛ و اگر گفته شود یك فرض دیگر هم هست و آن اینكه ماهیت جزء وجود باشد، جواب این است كه این احتمال اصلاً قابل بحث و طرح نیست، زیرا مفهوم وجود بسیط است و جزء ندارد و قبلاً نیز به آن اشاره شد.

اما توضیح بیت بالا: در این بیت دو برهان بر مغایرت ذهنی و مفهومی وجود و ماهیت اقامه شده است:

1. اگر وجود عین ماهیت یا جزء ماهیت می بود نفی وجود از ماهیت ممكن نبود و حال آنكه نفی وجود از ماهیت ممكن است و به اصطلاح، وجود از ماهیت صحت سلب دارد، پس وجود عین یا جزء ماهیت نیست.

توضیح اینكه اگر وجود عین ماهیت یا جزء ماهیت باشد ذاتی ماهیت است، و ذاتی شی ء قابل سلب از آن شی ء نیست. مثلاً در تعریف خط می گوییم: «كمّیت متصل یك بُعدی» . مجموع این سه مفهوم، مفهوم خط را تشكیل می دهند و ممكن نیست كه مجموع این سه مفهوم را یا یكی از این سه مفهوم را از خط سلب كنیم، مثلاً بگوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 207
خطی كه كمّیت متّصل یك بُعدی نیست، یا كمیت نیست یا متصل نیست یا یك بُعدی نیست. اما از آن طرف می بینیم وجود از ماهیات امكان سلب دارد، مثلاً گفته می شود: «خط معدوم است» ، «انسان معدوم است» و غیره؛ و این است معنی مصراع بالا:

«لِصِحَّةِ السَّلِب عَلَی الكُونِ فَقَط» .

2. اگر وجود عین ماهیت یا جزء ماهیت می بود اثبات وجود برای هیچ ماهیتی نیازمند به دلیل نبود، تصور هر ماهیتی كافی بود برای اثبات وجود آن ماهیّت، و حال آنكه چنین نیست، وجود ماهیّت بدیهی نیست، نیازمند به اقامه ی برهان است.

توضیح اینكه در منطق یادآوری شده است كه ذاتی یك شی ء همان طور كه از آن شی ء قابل انفكاك نیست بدیهیّ الثبوت نیز هست، یعنی پس از آنكه یك شی ء شناخته شد، حمل ذاتیّات آن شی ء بر او بدیهی است، نیازمند به دلیل نیست؛ و حال آنكه هیچ ماهیتی نیست كه وجود داشتن آن بدیهی باشد [1].

وَ لِإِنفِكاكٍ مِنهُ فِی التَّعَقُّلِ
وَ لِإِتِّحادِ الكُلِّ وَ التَّسَلسُلِ
و به دلیل انفكاك وجود از ماهیت در تعقل
و به دلیل لزوم یكی شدن همه ی ماهیات و لزوم تسلسل
شرح: در این بیت نیز دو برهان بر مدعا آورده شده است:

1. اگر وجود عین ماهیت یا جزء ماهیت می بود تصور وجود از تصور ماهیت منفك نمی شد، هرگاه ماهیت را تصور می كردیم وجود نیز تصور شده بود، و حال آنكه ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 208
گاهی ماهیتی را تصور می كنیم و در آن حال از هستی یا نیستی آن غفلت داریم. پس وجود، عین ماهیت یا جزء ماهیت نیست.

اینكه لازمه ی ذاتی بودن یك شی ء برای یك شی ء، توأم بودن تصور آندو است، و هم اینكه تصور ماهیات از تصور هستی و نیستی آنها قابل انفكاك است احتیاجی به توضیح ندارد.

2. اگر وجود مغایر ماهیت نباشد، یا عین ماهیت است و یا جزء ماهیت. اگر وجود عین ماهیت باشد، لازم می آید همه ی ماهیات یكی باشند، زیرا مفهوم وجود چنانكه قبلاً گفتیم مفهوم واحد است، و اگر این مفهوم واحد عین مفهوم همه ی ماهیات باشد لازم می آید همه ی ماهیات یك مفهوم داشته باشند. مثلاً فرض این است كه مفهوم وجود مساوی است با مفهوم انسان و هم مساوی است با مفهوم درخت و مفهوم عدد و مفهوم خط و. . . ؛ پس مفهوم انسان و درخت و عدد و خط و. . . مساوی یكدیگر یعنی عین یكدیگرند. و اگر وجود جزء ماهیت باشد مستلزم تسلسل است، زیرا اگر وجود جزء ماهیت باشد لازم می آید ماهیت موجود باشد و لازم می آید جزء دیگر ماهیت نیز موجود باشد و لازم می آید كه وجود، جزء آن جزء نیز باشد و چون آن جزء نیز موجود است لازم می آید كه وجود، جزء آن نیز باشد و همین طور الی غیر النهایه [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 209

[1] . اینجا ممكن است این شبهه پیش آید كه فقط ماهیتهای معقوله نیازمند به اثبات وجود می باشند، از قبیل عقل، هیولای اولی ، زمان و غیره؛ اما ماهیات محسوسه از قبیل انسان و درخت و سفیدی و غیره بدیهیّ الوجودند.

جواب این است: اولاً برای اثبات مدعا كافی است كه بعضی ماهیات بدیهیّ الوجود نباشند؛ زیرا اگر وجود عین ماهیات یا جزء ماهیات بود همه ی ماهیات بلا استثنا بدیهیّ الوجود بودند. ثانیاً فرق است بین بدیهیّ الوجود و بین به اصطلاح محسوس الوجود. ماهیت آنگاه بدیهیّ الوجود است كه از نظر عقل، نفسِ تصور آن ماهیت كافی باشد برای تصدیق به وجود آن ماهیت، و بدون شك ماهیات محسوسه چنین نیستند؛ در ماهیات محسوسه آنچه صورت حسی را تشكیل می دهد ماهیت است، مفهوم وجود مفهوم حسی نیست. همان طور كه محققین حكما گفته اند تصدیق به وجود محسوس در خارج به كمك یك برهان خفی صورت می گیرد. پس حتی وجود ماهیات محسوسه نیز به كمك برهان اثبات می شود. این مطلب نیازمند به شرح و تفسیر بیشتری است كه اینجا گنجایش آن را ندارد.
[2] . این قسمت از برهان قابل مناقشه است. بعداً آنجا كه از احكام سلبیّه ی وجود بحث می كنیم این مطلب را توضیح خواهیم داد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است