در
کتابخانه
بازدید : 25384تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عمده این قسم است. ستون فقرات فلسفه ی اسلامی را این مسائل تشكیل می دهد. برخی از این مسائل پایه و مبنای اكثر مسائل قرار می گیرد:

مسائل عمده ی وجود یعنی اصالت وجود، وحدت وجود، وجود ذهنی، احكام عدم، امتناع اعاده ی معدوم و همچنین مسأله ی جعل، مناط احتیاج شی ء به علت، اعتبارات ماهیت، معقولات ثانیه ی فلسفی، برخی اقسام تقدم، اقسام حدوث، انواع ضرورتها و امتناعها و امكانها، برخی اقسام وحدت و كثرت، حركت جوهریه، تجرد نفوس حیوان، تجرد برزخی نفس انسان علاوه بر تجرد عقلی، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس، فاعلیت بالتسخیر، وحدت نفس و بدن، نوع تركب ماده و صورت، وحدت در كثرت قوای نفس، بازگشت ارتباط معلول به علت به اضافه ی اشراقیه، معاد جسمانی برزخی، بُعد رابع بودن زمان، قاعده ی بسیط الحقیقه، علم بسیط اجمالی باری در عین كشف تفصیلی.

و در منطق: تقسیم علم به تصور و تصدیق كه ظاهراً اولین بار توسط فارابی صورت گرفته است، اعتبارات قضایا، تقسیم قضیه به خارجیه و ذهنیه و حقیقیه كه از با ارزش ترین مسائل منطقی است و اولین بار وسیله ی بوعلی صورت گرفته است، تكثیر موجّهات كه در اثر غور و كنجكاوی در قضیه ی مطلقه ی ارسطو صورت گرفته است، مثلاً قضیه ی عرفیه ی عامه به نقل خواجه نصیر الدین طوسی اولین بار وسیله ی فخرالدین رازی عنوان شده است، و از این قبیل است تقسیم قیاس به اقترانی و استثنائی، و دیگر اینكه نقیض قضیه ی مركبه ی جزئیه، حملیه ی مرددة المحمول است بر خلاف نظر قدما كه می پنداشتند نقیض آن، منفصله ی مانعة الخلوّ مركّب از دو نقیض دو جزء اصل است، بیان نوعی دیگر از عكس نقیض غیر آنچه معروف است، تفكیك قضیه ی سالبة الطرف از معدولة الطرف.

می دانیم كه برخی خوانندگان از اینكه مثلاً مسأله ی «وحدت وجود» یا قاعده ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 32
«بسیط الحقیقه» [1]را جزء مسائل مستحدثه شمردیم تعجب خواهند كرد، خواهند گفت وحدت وجود مسأله ای است قدیمی با سابقه ی چند هزار ساله در هند و یونان، و اساساً فكر وحدت وجود از نو افلاطونیان مخصوصاً افلوطین به مسلمین رسیده است.

ما اگر بخواهیم دقیقاً وارد این بحث شویم، مقاله ای مستقل باید بنگاریم، اینجا همین قدر می گوییم اگر بنا باشد سرسری در مسائل قضاوت شود مطلب همان است كه معترض می گوید، ولی اگر عمیقاً بخواهیم این مسأله را تحت مطالعه قرار دهیم می بینیم وحدتی كه عرفای مسلمین و سپس فلاسفه ی مسلمین در جهان می دیدند و از آن به «وحدت وجود» تعبیر می كردند با وحدتی كه در سایر مكاتب هست و اروپاییان همه ی آنها را به نام «وحدت وجود» می نامند كاملا متفاوت است. مثلاً نظریه ی افلوطین كه مدعی است: وجود، شیئیت، همه از شؤون مخلوقات و تجلیات ذات باری است و ذات باری فوق وجود و شیئیت است، چگونه با نظریه ی عرفا و حكمای مسلمین قابل انطباق است كه حقیقت وجود و حقیقت شیئیت را مساوی با ذات حق می دانند و غیر او را «فَی ء» می دانند نه «شی ء» ، و «نمود» می دانند نه «بود» .

غرض ما در این مقاله نگاهی اجمالی به «سیر فلسفه در اسلام» بود. تحقیق كافی درباره ی مسائلی كه با اشاره از آنها یاد شد هر كدام مستلزم مقاله و رساله ای مستقل است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 33
كلیّات علوم اسلامی
[1] . عجیب این است كه مرحوم دكتر قاسم غنی در كتاب بحثی در تصوف می گوید: «اول كسی كه جمله ی «بسیط الحقیقة كل الاشیاء» را ادا كرده است حاجی سبزواری است» در صورتی كه عین این تعبیر مكرر در كلمات صدرالمتألهین آمده است، حتی در الهیات بالمعنی الاخص اسفار فصلی با همین عنوان باز كرده است. عرفا از مدتها پیش مطالبی گفته بودند كه مفید همین معنی بود، ولی ظاهرا تعبیر فوق از صدرالمتألهین است. این بنده این تعبیر را در كلمات متقدمان بر او ندیده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است