در
کتابخانه
بازدید : 277325تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بحث جلسه ی گذشته ی ما در اطراف ماهیت مرگ از نظر قرآن بود. گفتیم كه مسأله ی مرگ در قرآن مجید مطرح شده است و بنا را بر این گذاشتیم كه مجموع آیات قرآن در زمینه ی مرگ و بعد از مرگ و قیامت را طرح كنیم و به طور كلی واقعا ببینیم- اعم از اینكه بتوانیم هضم كنیم یا نتوانیم- منطق قرآن در مسأله ی مرگ و بعد از مرگ و قیامت و این چیزها چیست؟ گواینكه شاید در ابتدا همه همان حرف ما را می زنند، یعنی همه می گویند ببینیم قرآن چه می گوید، ولی در نهایت امر همان آفتی كه طبیعت بشر ایجاب می كند دامنگیر انسان می شود، یعنی بعد انسان آن نظر خاصی را كه خودش با توجه به بعضی از آیات قرآن در این موضوع- نه همه آیات- انتخاب كرده، با اخذ تأیید از قسمتی از آیات قرآن می خواهد بیان كند. ولی ما می خواهیم- ان شاء اللّه- این كار را انجام ندهیم و اگر هم در جایی به بن بست رسیدیم بگوییم بالأخره قرآن این مطلب را گفته است.

وقتی من بعضی از مسائل را از آقای طباطبایی سؤال می كردم، می دیدم ایشان به بعضی از آیات قرآن كه می رسند به اجمال می گذرند و حرفی نمی زنند. می گفتند:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 665
حقیقتش این است كه من در بعضی از موارد غیر از اینكه بگویم تسلیم مقاصد واقعی قرآن هستم راه دیگری ندارم، یعنی برای خودم مطلب (بحث راجع به مسأله ی معاد و این چیزها بود) آن قدرها مكشوف نیست و حالتی كه برای خودم احساس می كنم این است كه باید تسلیم مقاصد قرآن باشم.

به هر حال، ما اول از اینجا وارد شدیم، گفتیم آیاتی كه از آن می توان ماهیت مرگ را از نظر قرآن استفاده كرد ذكر كنیم، كه یك سلسله آیات بود كه من قسمت عمده اش را در جلسه ی پیش برای شما خواندم. در این جلسه روایتی از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می كنم. بنای ما فعلا بر استناد به روایات نیست، ولی چون در آن روایت استدلال به آیه ی قرآن شده است، من آن را فقط برایتان می خوانم. از بحث خودمان هم خارج نشده ایم كه بگویید صحبت در قرآن است نه در روایات، بلكه چون در این روایت همان استدلالی كه ما می خواستیم بكنیم شده است، آن را خدمتتان عرض می كنم.

گفتیم كه اولا از آیات قرآن به طور كلی، چه درباره ی سعدا و چه درباره ی اشقیا اینچنین استنباط می شود كه مردن به طور كلی «توفّی» است. «توفّی» یعنی استیفا كردن، قبض به صورت كامل كردن، تحویل كامل گرفتن كه از ماده ی «وفی» است و در آیات زیادی از قرآن آمده است: «اَللّهُ یَتَوَفَّی اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» [1]یا «قُلْ یَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ» [2]كه خود این تعبیر، بیان ماهیت مرگ است: مرگ یعنی تحویل گرفتن و بردن. كلمه ی «نفس» هم كه در قرآن آمده است در عربی یعنی خود. وقتی می خواهند بگویند خود این چوب، می گویند نفس این چوب. «جاءنی زید نفسه» یعنی زید آمد، خودش آمد (همان عین خودش نه چیز دیگری) . اگر قرآن به آن چیزی كه از انسان گرفته می شود تعبیر «نفس» می كند، از آن نظر است كه از نظر قرآن خود واقعی انسان همان است كه گرفته و برده می شود.

غیر از این، سلسله آیات زیادی داریم كه قرآن بیان می كند در فاصله ی مردن تا قیامت حیاتی باقی است. گاهی درباره ی خصوص سعدا و اتقیا این مطلب گفته شده است و گاهی درباره ی اشقیا، مثل آیاتی كه در دو جای قرآن است كه یك جا صریحتر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 666
است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ، `فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» [3]. این آیه صراحت دارد، كه درباره ی شهدا می گوید: مبادا تو چنان گمان كنی [4]كه اینها مردگانند، بلكه زندگانند و مرزوقند و الآن شادمانند به آنچه كه خداوند به آنها داده است- نه آنچه كه در آینده می خواهد بدهد- و الآن مستبشرند، یعنی منتظر بشارتهایی هستند از ناحیه ی كسانی كه هنوز به آنها ملحق نشده اند، انتظار دارند كه كی بشارتی از ناحیه ی اینها برسد كه اینها هم به همین مقام سعادت خواهند رسید. این نشان می دهد كه قرآن بعد از مردن واقعا حیاتی قائل است، در صورتی كه شكی ندارد كه دیگر این جسد مرده است. قرآن نمی خواهد بگوید اینها كه اینجا زیر خاك هستند، مثلا دهانشان را باز كرده اند و دارند در دهانشان شیر و عسل می ریزند، نمی گوید در زیر این خاك، [می گوید] آنها در نزد پروردگارشان (عند ربّهم) مرزوق هستند. یا درباره ی صاحب آل یاسین [می گوید] بعد از اینكه كشته شد یا مرد گفت: «یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ، `بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ اَلْمُكْرَمِینَ» [5]و امثال اینها كه آیات زیاد بود و دیگر تكرار نمی كنم.


[1] . زمر/42.
[2] . سجده/11.
[3] . آل عمران/169 و 170.
[4] . معلوم است مخاطب امت هستند، پیغمبر چنان گمانی نمی كند، همان طوری كه در قرآن خیلی اوقات خطابهایی به امت است كه مخاطب ظاهرش خود پیامبر است.
[5] . یس/26 و 27.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است