در
کتابخانه
بازدید : 34256تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خوب، دیگر عرایض خود را باید خاتمه دهم. مطالبی بود كه دیگر تفصیلاً به بیان آنها نمی رسم، از آن جمله اینكه اگر دین فطری است چرا گروههایی از مردم از دین خارج می شوند؟ راجع به این موضوع اندكی شرح می دهم: این مطلب خود مطلبی است كه علل اعراض گروه زیادی از مردم از دین چیست؟ این سؤال مخصوصاً برای كسانی كه توجّه به خدا و دیانت را امری فطری می دانند بیشتر طرح می شود. حتّی بعضی این سؤال را با تعجّب طرح می كنند. ما نخست سخن یكی از دانشمندان امریكایی را در این زمینه نقل می كنیم، بعد نظر خود را بیان خواهیم كرد. ذكر این مطلب از آن جهت لازم است كه در یافتن راه اصلاح اجتماع به ما كمك می نماید.

در كتاب اثبات وجود خدا كه مجموعه ی مقالاتی است از عدّه ای دانشمندان درباره ی خدا، مقاله ای است تحت عنوان «به كار بردن روشهای علمی» از یك دانشمند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 402
امریكایی به نام «والتر اسكارلندبرگ» . این مرد در مقدّمه ی گفتار خود درباره ی علّت عدم ایمان بعضی از دانشمندان به خدا بحث می كند، می گوید:

«اینكه توجّه بعضی از دانشمندان در مطالعات علمی منعطف به درك وجود خدا نمی شود علل متعدّدی دارد كه ما از آن جمله دو علّت را ذكر می كنیم:

نخست اینكه غالباً شرایط سیاسی استبدادی یا كیفیّت اجتماعی و یا تشكیلات مملكتی، انكار وجود صانع را ایجاب می كند. دوم اینكه فكر انسانی همیشه تحت تأثیر بعضی اوهام قرار دارد و با آنكه شخص از هیچ عذاب روحی و جسمی بیم نداشته باشد باز فكر او در اختیار و انتخاب راه درست كاملاً آزاد نیست. در خانواده های مسیحی اغلب اطفال در اوائل عمر به وجود خدایی شبیه انسان ایمان می آورند مثل اینكه بشر به شكل خدا آفریده شده است. این افراد هنگامی كه وارد محیط علمی می شوند و به فرا گرفتن و تمرین مسائل علمی اشتغال می ورزند این مفهوم انسانی شكل و ضعیف خدا نمی تواند با دلائل منطقی و مفاهیم علمی جور در بیاید و بالنتیجه بعد از مدّتی كه امید هر گونه سازش از بین می رود مفهوم خدا نیز به كلّی متروك و از صحنه ی فكر خارج می شود. علّت مهمّ این كار آن است كه دلائل منطقی و تعریفات علمی، وجدانیّات یا معتقدات پیشین این افراد را عوض نمی كند و احساس اینكه در ایمان به خدا قبلاً اشتباه شده و همچنین عوامل دیگر روانی باعث می شوند كه شخص از نارسایی این مفهوم بیمناك شود و از خداشناسی اعراض و انصراف حاصل كند. » [1]
این دانشمند دو علّت برای اعراض از دین و خدا ذكر كرده است: یكی نامساعد بودن بعضی از محیطهای اجتماعی كه الزاماً ماتریالیسم را یك عقیده ی رسمی می شناساند. دیگر سوء تفاهمی كه در مسأله ی خدا برای دانشمندان پیدا می شود. علّت این سوء تفاهم آن است كه فكر و عقیده ی خدا را در كودكی از كسانی فرا می گیرد كه مدّعی خداشناسی هستند ولی خدا را نمی شناسند. ذات خدا و صفات خدا و طرز دست اندركار بودن خدا در كار عالم را طوری تعلیم می كنند كه با عقل و علم و منطق جور نمی آید؛ یك مفهوم نامعقولی از خدا و دین به مردم تعلیم می كنند. بدیهی است كه دانشمند پس از آنكه با عقل و علم و منطق آشنا شد نمی تواند معانی و مفاهیم نامعقول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 403
و غیر منطقی را بپذیرد. ناچار آن ایمان نامعقول جای خود را در ذهن دانشمند به انكار و نفی می دهد و چون می پندارد عقیده ی به خدا جز به همان شكل غیر منطقی نباید باشد منكر خدا می شود.

این سخن، سخن بسیار درستی است. مسلّماً علّت انكار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل كرده این است كه مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است. در واقع آن چیزی كه آنها انكار می كنند مفهوم واقعی خدا و دین نیست، چیز دیگری است.

افرادی مانند من كه با پرسشهای مردم درباره ی مسائل مذهبی مواجه هستیم كاملاً این حقیقت را درك می كنیم كه بسیاری از افراد تحت تأثیر تلقینات پدران و مادران جاهل یا مبلّغان بی سواد، افكار غلطی در زمینه ی مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ كرده است و همان افكار غلط اثر سوء بخشیده و آنها را درباره ی حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیاناً انكار كرده است. از این رو كوشش فراوانی لازم است صورت بگیرد كه اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود.

این بنده شخصاً سالهاست كه این مطلب را احساس كرده ام و وظیفه ی خود دانسته ام كه فعّالیتهای مذهبی خود را تا حدودی كه توانایی دارم در راه تعلیم صحیح و معقول مفاهیم دینی و مذهبی متمركز كنم. تجربه نشان داده است كه اینگونه فعّالیتها بسیار ثمربخش است.

ولی علّت اعراض از دین منحصر به اینها نیست، علّتهای دیگر هم در كار است.

یكی از چیزهایی كه موجب اعراض و تنفّر مردم از خدا و دین و همه ی معنویّات می شود آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت پرستی و هواپرستی است.

محیط آلوده همواره موجبات تحریك شهوات و تن پروری و حیوان صفتی را فراهم می كند. بدیهی است كه غرق شدن در شهوات پست حیوانی با هر گونه احساس تعالی، اعمّ از تعالی مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری، منافات دارد، همه ی آنها را می میراند. آدم شهوت پرست نه تنها نمی تواند احساسات عالی مذهبی را در خود بپروراند، احساس عزّت و شرافت و سیادت را نیز از دست می دهد، احساس شهامت و شجاعت و فداكاری را نیز فراموش می كند. آنكه اسیر شهوات است جاذبه های معنوی، اعمّ از دینی و اخلاقی و علمی و هنری، كمتر در او تأثیر دارد. لهذا اقوام و ملّتهایی كه تصمیم می گیرند روح مذهب و اخلاق و شهامت و شجاعت و مردانگی را در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 404
ملّتی دیگر بكشند وسائل عیّاشی و شهوترانی و سرگرمیهای نفسانی آنها را فراهم و تكمیل می كنند.

در تاریخ اندلس اسلامی یعنی اسپانیای فعلی می خوانیم كه نقشه ای كه مسیحیان برای تصرّف اندلس و بیرون كشیدن آن از دست مسلمین كشیدند این بود كه به صورت دوستی و خدمت، وسائل عیّاشی برای آنها فراهم كردند: باغها و بوستانها وقف ساختن شراب و نوشانیدن مسلمین شد. دختران زیبا و طنّاز در خیابانها به دلربایی و عاشق سازی پرداختند. سرگرمیهای شهوانی از هر جهت فراهم شد و روح ایمان و جوانمردی مرد. پس از این جریان بود كه توانستند مسلمانان را بی درنگ از دم تیغ بگذرانند.

استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر به صورت دقیقی در كشورهای اسلامی اجرا كرد. به هر حال غرق شدن در شهوات حیوانی عامل دیگری است برای اینكه تعالی دینی در وجود بشر ضعیف و احیاناً منفور گردد.

در زبان دین این مطلب اینطور بیان شده كه وقتی دلها را كدورت و تیرگی و قساوت می گیرد نور ایمان در دلها راه نمی یابد(إِنَّ اَللّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْفاسِقِینَ) [2].

یكی دیگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دین، جنگ و ستیزی است كه برخی از داعیان و مبلّغان دینی بی خرد میان دین و سایر غرایز فطری و طبیعی بشر ایجاد می كنند و دین را به جای اینكه مصلح و تعدیل كننده ی غرایز دیگر معرفی كنند آن را ضد و منافی و دشمن سایر فطریّات بشر معرّفی می كنند.

این مطلب احتیاج به توضیح دارد. بشر فطریّات زیادی دارد. در سرشت بشر تمایل به بسیار چیزها نهاده شده است. همه ی این تمایلات مربوط به اموری است كه بشر در سیر تكاملی خود به آنها احتیاج دارد؛ یعنی هیچ تمایل بیهوده و لغوی كه احتیاج به كشتن و میراندن داشته باشد در وجود بشر نهاده نشده است، همچنانكه هیچ عضو لغو و بیهوده ای در بدن بشر خلق نشده است. در سرشت انسان تمایلات زیادی هست، از آن جمله است تمایل به ثروت، تمایل به محبوبیّت اجتماعی، تمایل به علم و حقیقت جویی، تمایل به تشكیل خانواده و انتخاب همسر و امثال اینها. تمایل دینی نیز یكی از تمایلات طبیعی انسان است. هیچ یك از این تمایلات با یكدیگر سر جنگ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 405
ندارند. بین آنها تضادّ و تناقض واقعی نیست. هر كدام از آنها سهمی و حظّی و بهره ای دارد. اگر سهم و حظّ و بهره ی هر یك از آنها به عدالت داده شود هماهنگی كامل میان آنها برقرار می شود. ناهماهنگی و ناراحتی و جنگ و ستیز آنگاه بر می خیزد كه انسان بخواهد سهم بعضی از آنها را به دیگری بدهد، یكی را گرسنه نگهدارد و دیگری را بیش از حدّ لازم اشباع نماید. یكی از مختصّات دین اسلام این است كه همه ی تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته، هیچ كدام را از قلم نینداخته و برای هیچ كدام سهم بیشتری از حقّ طبیعی آنها نداده است. معنی فطری بودن قوانین اسلامی هماهنگی آن قوانین و عدم ضدّیت آنها با فطریّات بشر است؛ یعنی اسلام گذشته از اینكه از نظر ایمان و پرستش خدا پرورش دهنده ی یك احساس فطری است، از نظر قوانین و مقرّرات نیز با فطرت و طبیعت و احتیاجات واقعی بشر هماهنگ است.

بعضی از مقدّس مآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ برمی خیزند؛ شعارشان این است: اگر می خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترك حیثیّت و مقام كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگریز كه حجاب اكبر است و مایه ی گمراهی است، شاد مباش و شادی نكن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر، و امثال اینها. بنابراین اگر كسی بخواهد به غریزه ی دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی كه مفهوم زهد، ترك وسائل معاش و ترك موقعیّت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسانهای دیگر باشد؛ وقتی كه غریزه ی جنسی پلید شناخته شود و منزّه ترین افراد كسی باشد كه در همه ی عمر مجرّد زیسته است؛ وقتی كه علم دشمن دین معرّفی شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افكنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود مسلّماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد.

مربّیان دین باید اوّل بكوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نكنند كه همان معانی نامعقول منشأ حركتهای ضدّ دینی می شوند، ثانیاً در اصلاح محیط بكوشند و از آلودگیهای محیط تا حدود امكان بكاهند، ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینكه به نام دین و به اسم دین با فطریّات مردم معارضه و مبارزه نكنند؛ آن وقت است كه خواهند دید مردمیَدْخُلُونَ فِی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 406
دِینِ اَللّهِ أَفْواجاً
[3].

از خداوند متعال مسألت می نماییم كه همه ی ما را به راه راست هدایت فرماید و ما را از دینداران واقعی قرار دهد.

***
بار دیگر امشب را كه شب مبعث خاتم پیامبران (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است به همه ی حضّار محترم تبریك می گویم و با ذكر دعایی سخن خود را خاتمه می دهم. دعا به قول آلكسیس كارل پرواز روح است. آقایان خیال نكنند دعا كهنه می شود، یا تمدّن و تجدّد ایجاب می كند كه دعا نكنند. خیر، دعا اظهار عبودیّت است، امتناع از دعا استكبار بر خداوند متعال است كه زشت ترین استكبارهاست(وَ قالَ رَبُّكُمُ اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ اَلَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ) [4]. دعا كمال انسانیّت است، دعا برقرار شدن پیوند بنده با خداست. پیوند خدا با بنده قطع ناشدنی است؛ از آن سر همیشه ارتباط هست؛ با دعا از این طرف نیز پیوند و ارتباط برقرار می شود و زمینه ی فیض گیری فراهم تر می گردد، و انسان در حال دعا با باطن و ضمیر خود متوجّه آفریننده و مبدأ و نقطه ای كه از آنجا آمده، می شود و از او استمداد می كند و سعادت و سلامت و توفیق می طلبد، مغفرت و آمرزش مسألت می كند.

دعای امشب من یك جمله بیشتر نیست: خدایا! به همه ی ما اراده و همّت عنایت فرما كه از این برنامه ی سعادت بخش اسلامی كه در مثل امشبی از جانب تو طرح شده و به وسیله ی خاتم پیامبران تو به ما رسیده است بهره ببریم و استفاده كنیم و به آن عمل نماییم.

چه خوب گفته اقبال لاهوری:

به منزل كوش تو همچو مه نو
در این نیلی فضا هر دم فزون شو
مقام خویش اگر خواهی در این دیر
به حق دل بند و راه مصطفی رو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 407

[1] . اثبات وجود خدا، ص 51.
[2] . منافقون/6.
[3] . نصر/2.
[4] . مؤمن/60.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است