حالا كه درباره ی یك فرد چنین است، درباره ی جامعه ی بشریّت چطور؟ آیا ممكن
است كه گاهی عنایت غیبی به كمك جامعه ی بشریّت برخیزد و آن را نجات دهد؟
اتّفاقاً همیشه یا غالباً نوابغی كه پیدا شده اند، پیامبران عظیم الشأنی مانند
ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (صلوات اللّه علیه و علیهم) كه ظهور كرده اند، در
شرایطی بوده كه جامعه ی بشریّت سخت نیازمند به وجود آنها بوده است؛ آنها مانند یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 355
دست غیبی از آستین بیرون آمده اند و بشریّت را نجات داده اند؛ مانند بارانی بوده اند
كه در بیابانی بر تشنه ای ببارد؛ مصداق قول خدا بوده اند:
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی اَلَّذِینَ
اُسْتُضْعِفُوا فِی اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِینَ [1]؛ خداوند به واسطه ی وجود آنها
بر بیچارگان و مظلومان منّت نهاد و آنها را برای نجات این خوارشمرده شدگان
مبعوث فرمود.
علی (علیه السّلام) عصر و زمینه ی بعثت رسول اكرم را اینطور توصیف می فرماید:
أرسله علی حین فترة من الرّسل و طول هجعة من الامم و انتفاض من المبرم و
انتشار من الامور و تلظّ من الحروب و الدّنیا كاسفة النّور ظاهرة الغرور، علی
حین اصفرار من ورقها و إیاس من ثمرها
[2].
خداوند او را در دوره ای مبعوث فرمود كه فترت و فاصله ای در آمدن پیامبران رخ
داده بود؛ ملّتها در خوابی گران و طولانی فرو رفته بودند؛ كارها پراكنده، تنور جنگها
داغ بود؛ جهان را تاریكی فرا گرفته و غرور و فریب در آن نمایان بود؛ برگ درخت
بشریّت به سوی زردی گراییده، امیدی به میوه ی این درخت نمی رفت.
پیامبران معمولاً در مواقعی ظهور كرده اند كه بشریّت و لا اقل محیط اجتماعی
ظهور آنها در یك پرتگاه خطرناكی قرار داشته و آنها سبب نجات و اصلاح اجتماع
خود شده اند. قرآن كریم خطاب به مردم عصر رسول اكرم چنین می فرماید:
وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها [3].
شما در پرتگاه سقوط در آتش بودید كه خداوند (به وسیله ی رسول مكرّم) شما را از آن
نجات داد.
می گویند:
«عند انتهاء الشّدّة تكون الفرج» شدّت كه به نهایت رسد فرج طلوع
می كند. اگر گفته اند «پایان شب سیه سفیدی است» و امثال اینها، همه حكایت می كند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 356
از نوعی تجارب كه بشر در گردش عالم داشته است و همه حكایت می كند از اینكه
گردش عالم بر خلاف نظر مادّی مذهبان، گزاف و بیهوده نیست.
[2] .
نهج البلاغه، خطبه ی 87.