در
کتابخانه
بازدید : 24486تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
معنی «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» چیست؟ آیا فقط این است كه ایمان داشته باشیم كه غیبی وجود دارد، خدایی وجود دارد، وحیی وجود دارد، ملائكه و فرشتگانی وجود دارند؟ كتب آسمانی، منشأ غیبی دارند؟ معادی وجود دارد؟ یا ایمان داشته باشیم كه امام زمانی وجود دارد؟ آیا ایمان به غیب همین است و به همین جا خاتمه پیدا می كند؟ نه، بالاتر است. ایمان به غیب آن وقت ایمان به غیب است كه انسان یك ایمانی هم به رابطه ی میان خودش با غیب داشته باشد؛ ایمان داشته باشیم كه اینجور نیست كه غیبی هست جدا و ما هستیم جدا؛ باید به مددهای غیبی ایمان داشته باشیم. شما در سوره ی حمد می خوانید: «إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیّاكَ نَسْتَعِینُ» ای خدای نهان و پنهان! ما تنها تو را پرستش می كنیم و از تو كمك می گیریم، از تو مدد می گیریم، از تو نیرو می خواهیم. این، استمداد است. در راهی كه می رویم، این نیروهایی را كه تو به ما داده ای به كار می اندازیم ولی می دانیم كه سررشته ی تمام نیروها در دست توست؛ از تو قوّت می خواهیم، از تو مدد می خواهیم، از تو هدایت می خواهیم.

شب جمعه است، در دعای كمیل این طور می خوانیم: «یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ، قوّ علی خدمتك جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتك و الدّوام فی الاتّصال بخدمتك» پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! به اعضا و جوارح من نیرو بده ولی در راه خدمت خودت. خودتان را بنده ی آماده به خدمت نشان می دهید، از خدا استمداد می كنید و نیرو می خواهید: نه تنها برای اعضا و جوارح خودم نیرو می خواهم، برای دل خودم و برای عزم و تصمیم خودم هم از تو نیرو می خواهم. خدایا به دل من عزم و تصمیم بده، اراده ی مرا محكم كن.

اصلاً «دعا» یعنی چه؟ بسیار خوب، ایمان دارم به غیب برای خودش، من برای خودم؟ نه، نكته ای می گویند كه حرف خوبی است. می گویند یكی از تفاوتهایی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 144
میان فلسفه ی الهی و دین و مذهب هست، این است كه فلسفه ی الهی (البتّه فلسفه های الهی ای كه از مذهب مثل اسلام استمداد نكرده اند) حدّ اكثر به خدایی جدای از عالم، به غیبی جدای از شهادت اعتقاد دارند؛ مثل یك آدم ستاره شناس كه می گوید در منظومه ی شمسی ستاره ای كشف شد به نام «نپتون» ، در كهكشان چنین چیزی كشف شد. خوب، هست كه هست، به من چه مربوط؟ ولی در دین، عمده، آن رابطه ای است كه میان بنده و خدا، میان ما و جهان غیب برقرار می شود. دین از یك طرف ما را وادار به عمل و كوشش- و به تعبیر امیر المؤمنین «خدمت» - می كند، و از طرف دیگر می گوید پیوندها و رابطه هایی معنوی میان غیب و اینجا هست؛ تو دعا كن، تو بخواه، تو استمداد كن، از یك راه نهانی كه خودت نمی دانی، به هدف و نتیجه می رسی. می گوید صدقه بده، از یك راه نهانی كه تو نمی دانی به هدف و نتیجه می رسی. می گوید صدقه بده، از یك راه نهانی كه تو نمی دانی رفع بلا می كند. دعا كن، كه البتّه شرایطی دارد، اگر دعا با آن شرایط صورت بگیرد، شما از یك راه نهانی استجابتش را خواهید گرفت. تصمیم بگیر، از خداوند در كارها الهام بخواه، بعد می بینی در موقع معیّن، سر بزنگاه، خدا به قلب تو الهامی كرد.

از غیب به تو مدد می رسد. البتّه «مدد غیبی» شرایطی دارد؛ معنایش این نیست كه ما در خانه مان بنشینیم و بگوییم: ای غیب بیا به من مدد بده. نه، مدد غیبی، قانون و شرایط دارد.

پس عمده این است كه ما ایمان به غیب و ایمان به مددهای غیبی در یك شرایط معیّن داشته باشیم. اصلاً «وحی» خود مدد غیبی است ولی در مقیاس اجتماع بشر.

آنجا كه دیگر پای علم بشر، پای عقل بشر، پای فعّالیّت بشر نمی رسد، آنجا كه دیگر پای حس نمی رسد، پای عقل و فكر نمی رسد، خداوند به وسیله ی یك عدّه به نام «پیامبران» ، بشر را هدایت و راهنمایی می كند، از غیب مدد می رساند. آنجا كه جای عجز و ناتوانی بشر است، دیگر بشر فعّالیّت خودش را كرده، كار خودش را انجام داده است، ناتوان است و در قدرت او نیست، جای مدد غیبی است. قرآن درباره ی پیغمبر اكرم می فرماید: «وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» [1] ای مردم! این نعمت خدا را فراموش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 145
نكنید كه شما- یعنی شما مردم، شما بشرها، شما انسانها؛ نه تنها شما عربها، بلكه همه ی انسانها- به یك پرتگاه بسیار خطرناكی رسیده بودید و عن قریب سقوط قطعی می كردید. خداوند به وسیله ی این پیغمبر شما را نجات داد، به شما آزادی داد، شما را خلاص كرد.

این، مدد غیبی است. و چقدر برای زندگی فردی و اجتماعی انسان، این ایمان مفید و نگهدارنده است. من نمی دانم با چنین اشخاصی برخورد كرده اید یا نه، من برخورد كرده ام، و خودم در زندگی شخصی ام چنین تجربه هایی دارم كه انسان گاهی این جور احساس می كند كه اگر آن راهی را كه خدا برای او معیّن كرده است برود، یك تأییدهایی، یك حمایتهای غیبی و نهانی هست بالاتر از عقل و فهم و فكر او كه برای او كار می كند؛ و چقدر یك چنین ایمانی آدم را نگه می دارد و برای زندگی انسان مفید است.

داستانی الآن یادم افتاد، دریغ است كه آن را نگویم، یكی دو بار دیگر هم یادم هست كه در سخنرانیها گفته ام. مربوط به مرحوم آیة اللّه بروجردی (اعلی اللّه مقامه) است. قبل از اینكه ایشان به قم بیایند، من از نزدیك خدمت ایشان ارادت داشتم، بروجرد رفته بودم و در آنجا خدمتشان رسیده بودم. مردی بود در حقیقت باتقوا و به راستی موحّد. نگویید هر كس مرجع تقلید شد، البتّه موحّد هست. توحید هم مراتب دارد. بله، اگر به مقیاس ما و شما حساب كنیم، مراجع تقلید درجات خیلی بالاتر از توحید من و شما را دارند ولی وقتی كه من می گویم «موحّد» ، یك درجه ی خیلی عالی را می گویم. او كسی بود كه اساساً توحید را در زندگی خودش لمس می كرد، یك اتّكا و اعتماد عجیبی به دستگیریهای خدا داشت. سال اوّلی بود كه ایشان به قم آمده بودند.

تصمیم گرفته بودند بروند به مشهد. مثل اینكه نذر گونه ای داشتند. در آن وقت كه بیمار شده بودند، آن بیماری معروف كه احتیاج به جرّاحی پیدا كردند و ایشان را از بروجرد به تهران آوردند و عمل كردند و بعد به درخواست علمای قم به قم رفتند، در دلشان نذر كرده بودند كه اگر خداوند به ایشان شفا عنایت بفرماید، بروند زیارت حضرت رضا (علیه السّلام) . بعد از شش ماه كه در قم ماندند و تابستان پیش آمد، تصمیم گرفتند بروند به مشهد. یك روز در جلسه ی دوستان و به اصطلاح اصحابشان طرح می كنند كه «من می خواهم به مشهد بروم، هر كس همراه من می آید اعلام بكند» .

اصحابشان عرض می كنند بسیار خوب، به شما عرض می كنیم. یكی از اصحاب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 146
خاصّشان كه هم اینك یكی از مراجع تقلید است، برای من نقل كرد كه ما دور هم نشستیم كنكاش كردیم، فكر كردیم كه مصلحت نیست آقا بروند مشهد، چرا؟ چون آقا را ما می شناختیم ولی در آن زمان هنوز مردم تهران ایشان را نمی شناختند، مردم خراسان نمی شناختند و به طور كلّی مردم ایران نمی شناختند، بنابراین تجلیلی كه شایسته ی مقام این مرد بزرگ هست، نمی شود، بگذارید ایشان یكی دو سال دیگر بمانند؛ برای نذرشان هم كه صیغه نخوانده اند كه نذر شرعی باشد، در دلشان این نیّت را كرده اند؛ بعد كه معروف شدند و مردم ایران ایشان را شناختند با تجلیلی كه شایسته شان است، بروند. تصمیم گرفتیم كه اگر دوباره فرمودند، ایشان را منصرف كنیم. بعد از چند روز باز در جلسه گفتند: «از آقایان كی همراه من می آید؟ » . هر كدام از دوستانشان حرفی زدند و بهانه ای تراشیدند. یكی گفت: ای آقا شما تازه از بیماری برخاسته اید (آن وقت فقط اتومبیل بود و هواپیما نبود) ناراحت می شوید، ممكن است بخیه ها بازشود. دیگری چیز دیگری گفت. ولی از زبان یكی از رفقا درز كرد كه چرا شما نباید به مشهد بروید. جمله ای گفت كه آقا درك كرد اینها كه می گویند نرو مشهد، به خاطر این است كه می گویند هنوز مردم ایران شما را نمی شناسند و تجلیلی كه شایسته ی شماست به عمل نمی آید. آن آقا برای من نقل می كرد: آقا تا این جمله را شنید تكانی خورد (آن وقت ایشان هفتاد سال داشتند) و گفت: «هفتاد سال از خدا عمر گرفته ام و خداوند در این مدت تفضّلاتی به من كرده است و هیچ یك از این تفضّلات، تدبیر نبوده است، همه تقدیر بوده است. فكر من همیشه این بوده كه ببینم وظیفه ام در راه خدا چیست؛ هیچ وقت فكر نكرده ام كه من در راهی كه می روم ترقّی می كنم یا تنزّل، شخصیّت پیدا می كنم یا پیدا نمی كنم. فكرم همیشه این بوده كه وظیفه ی خودم را انجام بدهم؛ هر چه پیش آید، تقدیر الهی است. زشت است در هفتاد سالگی، خودم برای خودم تدبیر بكنم. وقتی كه خدایی دارم، وقتی كه عنایت حق را دارم، وقتی كه خودم را به صورت یك بنده و یك فرد می بینم خدا هم مرا فراموش نمی كند؛ خیر، می روم» . و دیدیم این مرد از روزی كه فوت كرد، روز به روز خداوند بر عزّت او افزود.

آیا آیة اللّه بروجردی- نعوذ باللّه- با خدا قوم و خویشی داشت كه مورد تفضّل و یا عنایت حق باشد؟ ابداً. امدادهای الهی به افراد، به اجتماعات و به بشریّت، حسابی دارد.


[1] . آل عمران/103.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است