در
کتابخانه
بازدید : 104882تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در این درس لازم است اجمالی از نظریّات شیعه را در مسائل كلامی رایج میان متكلّمین اسلامی بیان نماییم.

قبلاً ضمن تشریح مكتب معتزله گفتیم كه معتزله پنج اصل را كه عبارت است از توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منكر، اركان مكتب خود می شمارند، و گفتیم كه امتیاز این پنج اصل از سایر اصول معتزله به این است كه اینها مختصّ مكتب اعتزال و مایه ی امتیاز این مكتب از مكاتب مخالف به شمار می رود. نباید پنداشت كه این پنج اصل نزد معتزله از اصول دین اند و باقی همه فروع دین.

علمای شیعه نیز- نه ائمّه ی شیعه- از قدیم الایّام پنج اصل را به عنوان اصول خمسه ی تشیّع معرفی كرده اند و آنها عبارت است از: توحید، عدل، نبوّت، امامت، معاد.

معمولاً گفته می شود كه این پنج اصل از اصول دین اند و باقی همه از فروع دین.

قهراً اینجا این پرسش پیش می آید كه اگر مقصود از اصول دین، اصولی است كه ایمان و اعتقاد به آنها شرط مسلمان بودن است پس دو اصل بیشتر نیست یعنی توحید و نبوّت. مفاد شهادتین همین دوتاست و بس. تازه شهادت دوم مربوط است به نبوّت خاصّه، یعنی نبوّت حضرت خاتم النّبیّین؛ نبوّت عامّه یعنی نبوّت سایر انبیاء، از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 97
محتوای شهادتین خارج است؛ و حال آنكه آنچه جزء اصول دین است و ایمان به آن لازم است، نبوّت همه ی انبیاء است.

اگر مقصود از اصول دین اصولی است كه از نظر اسلام جزء امور ایمانی و اعتقادی است نه امور عملی، برخی امور دیگر نیز در خور امور ایمانی است مانند «ملائكه» كه در قرآن تصریح شده كه به وجود ملائكه باید ایمان داشت [1]. بعلاوه صفت «عدل» چه خصوصیّتی دارد كه تنها این صفت حق در حوزه ی امور ایمانی قرار گرفته است و سایر صفات حق از قبیل علم، حیات، قدرت، سمیعیّت، بصیریّت در خارج از حوزه ی ایمان قرار گرفته است؟ اگر ایمان به صفات خدا لازم است، به همه ی صفات باید ایمان آورد، و اگر لازم نیست به هیچ صفت نباید ایمان داشت.

حقیقت این است كه اصول پنج گانه ی فوق از آن جهت به این صورت انتخاب شده كه از طرفی معیّن اصولی باشد كه از نظر اسلام باید به آنها ایمان و اعتقاد داشت، و از طرف دیگر معرّف و مشخّص مكتب باشد. اصل توحید و اصل نبوّت و اصل معاد سه اصلی است كه از نظر اسلام لازم است كه هر فرد به آنها ایمان داشته باشد، یعنی ایمان به آنها جزء اهداف اسلام است، و اصل عدل معرّف مكتب خاصّ تشیّع است.

اصل عدل اگر چه جزء هدفهای ایمانی اسلام نیست، یعنی با اصل علم و حیات و قدرت حق تفاوتی ندارد، ولی جزء اصولی است كه دیده ی خاصّ تشیّع را نسبت به اسلام نشان می دهد.

اصل امامت از نظر شیعه دارای هر دو جنبه است یعنی هم داخل حوزه ی ایمانیّات است و هم معرّف و مشخّص مكتب است.

اینكه گفته شد كه ایمان به ملائكه نیز به نصّ قرآن لازم و ضروری است پس چرا به عنوان اصل ششم از آن یاد نشده است؟ پاسخ این است كه اصول ایمانی فوق جزء هدفهای اسلام است، یعنی پیامبر اكرم مردم را به ایمان به آنها دعوت كرده است، یعنی رسالت پیامبر مقدّمه ای است برای این ایمانها؛ امّا ایمان به ملائكه و همچنین ایمان و اعتقاد به همه ی ضروریّات دین از قبیل نماز و روزه جزء هدف رسالت نیست، بلكه لازمه ی رسالت است؛ به عبارت دیگر، از لوازم ایمان به نبوّت است نه از اهداف نبوّت.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 98
مسأله ی امامت را اگر از وجهه های اجتماعی و سیاسی، یعنی از وجهه ی حكومت و رهبری در نظر بگیریم، نظیر عدل است، یعنی داخل در حوزه ی امور ایمانی نیست؛ و امّا اگر از جنبه ی معنوی بنگریم، یعنی از آن نظر كه امام- به اصطلاح احادیث- «حجّت خدا» و «خلیفة اللّه» است و رابطه ای معنوی میان هر فرد مسلمان و انسان كامل هر زمان ضروری است، جزء مسائل ایمانی است.

اكنون یك عقاید خاصّ كلامی شیعه را، اعمّ از اصول پنج گانه ی فوق الذكر و غیر آنها ذكر می كنیم:

1. توحید. توحید جزء اصول پنج گانه ی معتزله نیز بود همچنانكه جزء اصول اشاعره نیز هست با این تفاوت كه توحید مورد نظر معتزله كه مشخّص مكتب آنها به شمار می رود توحید صفاتی است كه مورد انكار اشاعره است و توحید مورد نظر اشاعره كه مشخّص مكتب آنها به شمار می رود توحید افعالی است كه مورد انكار معتزله است.

قبلا گفتیم كه توحید ذاتی و توحید در عبادت چون مورد اتّفاق همه است از محلّ بحث و نظر خارج است.

اكنون ببینیم كه توحید مورد نظر شیعه چه توحیدی است؟ توحید مورد نظر شیعه- علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت- هم شامل توحید صفاتی است و هم شامل توحید افعالی؛ یعنی شیعه در بحث صفات طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال طرفدار توحید افعالی، امّا توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی او نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد.

توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به معنی عینیّت صفات با ذات است [2]. تفصیل این مطلب را از كتب كلام و فلسفه ی شیعه باید جستجو كرد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 99
توحید افعالی شیعه با توحید افعالی اشاعره متفاوت است. توحید افعالی اشاعره به معنی این است كه هیچ موجودی دارای هیچ اثری نیست، همه ی آثار مستقیماً از جانب خداست؛ علی هذا خالق مستقیم افعال بندگان نیز خداست، و بنده، خالق و آفریننده ی عمل خود نیست. اینچنین عقیده ای جبر محض است و با براهین زیادی باطل شده است. امّا توحید افعالی شیعه به معنی این است كه نظام اسباب و مسبّبات اصالت دارد و هر اثری در عین اینكه قائم به سبب نزدیك خودش است قائم به ذات حقّ است و این دو قیام در طول یكدیگر است نه در عرض یكدیگر [3].

2. عدل. عدل، مورد وفاق شیعه و معتزله است. معنی عدل این است كه خداوند فیض و رحمت و همچنین بلا و نعمت خود را بر اساس استحقاقهای ذاتی و قبلی می دهد و در نظام آفرینش از نظر فیض و رحمت و بلا و نعمت و پاداش و كیفر الهی نظم خاصّی برقرار است. اشاعره منكر عدل و منكر چنین نظامی می باشند. از نظر آنها اعتقاد به عدل به معنی چنان نظامی كه یاد شد ملازم است با مقهوریّت و محكومیّت ذات حق و این بر ضدّ قاهریّت مطلقه ی ذات حقّ است.

عدل به نوبه ی خود فروعی دارد كه ضمن توضیح سایر اصول به آنها اشاره خواهیم كرد.

3. اختیار و آزادی. اصل اختیار و آزادی در شیعه تا اندازه ای شبیه است به آنچه معتزله بدان معتقدند؛ ولی فرق است میان آزادی و اختیاری كه شیعه قائل است با آنچه معتزله بدان قائل است.

اختیار و آزادی معتزله مساوی است با «تفویض» یعنی واگذاشته شدن انسان به خود و معزول بودن مشیّت الهی از تأثیر، و البتّه این- چنانكه در محلّ خود مسطور است- محال است.

اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معنی است كه بندگان، مختار و آزاد آفریده شده اند اما بندگان مانند هر مخلوق دیگر به تمام هستی و به تمام شئون هستی و از آن جمله شأن فاعلیّت، قائم به ذات حق و مستمدّ از مشیّت و عنایت او هستند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 100
این است كه اختیار و آزادی در مذهب شیعه حدّ وسطی است میان جبر اشعری و تفویض معتزلی، و این است معنی جمله ی معروف كه از ائمّه ی اطهار رسیده است: «لا جَبرَ وَ لا تَفویضَ بَل اَمرٌ بَینَ الاَمرَین» [4]. اصل اختیار و آزادی از فروع اصل عدل است.

4. حسن و قبح ذاتی. معتزله معتقدند كه افعال، فی حدّ ذاته دارای حسن و یا دارای قبح می باشند. مثلاً عدل فی حدّ ذاته خوب است و ظلم فی حدّ ذاته بد است.

حكیم كارهای نیك را انتخاب می كند و از انتخاب كارهای بد اجتناب می ورزد، و چون خداوند متعال حكیم است لازمه ی حكمتش این است كه كارهای خوب را انجام دهد و كارهای بد را انجام ندهد. پس لازمه ی حسن و قبح ذاتی اشیاء از یك طرف و حكیم بودن خداوند از طرف دیگر این است كه برخی كارها بر خداوند «واجب» باشد و برخی كارها «ناروا» .

اشاعره سخت با این عقیده مخالف اند، هم منكر حسن و قبح ذاتی افعال اند و هم منكر حكم به «روایی» یا «ناروایی» چیزی بر خدا.

برخی از شیعه كه تحت تأثیر كلام معتزله بوده اند اصل فوق را به همان شكل معتزلی پذیرفته اند ولی برخی دیگر كه عمیق تر فكر كرده اند، در عین اینكه حسن و قبح ذاتی را قبول كرده اند، این احكام را در سطح عالم ربوبی جاری ندانسته اند [5].

5. لطف و انتخاب اصلح. بحثی است میان اشاعره و معتزله كه آیا لطف یعنی انتخاب اصلح برای حال بندگان، بر نظام عالم حاكم است یا خیر؟ معتزله اصل لطف را به عنوان یك «تكلیف» و یك «وظیفه» برای خداوند لازم و واجب می دانند، و اشاعره منكر لطف و انتخاب اصلح گشته اند.

البتّه «قاعده ی لطف» از فروع اصل عدل و اصل حسن و قبح عقلی است. برخی از متكلّمین شیعه قاعده ی لطف را در همان شكل معتزلی پذیرفته اند ولی آنان كه مسأله ی «تكلیف» و «وظیفه» را در مورد خداوند غلط محض می دانند از اصل انتخاب اصلح تصوّر دیگری دارند كه اكنون مجال شرحش نیست.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 101
6. اصالت و استقلال و حجّیت عقل. در مذهب شیعه بیش از معتزله برای عقل استقلال و اصالت و حجّیت اثبات شده است. از نظر شیعه به حكم روایات مسلّم معصومین، عقل پیامبر باطنی و درونی است همچنانكه پیامبر عقل ظاهری و بیرونی است. در فقه شیعه عقل یكی از ادلّه ی چهارگانه است.

7. غرض و هدف در فعل حق. اشاعره منكر این اصل اند كه افعال الهی برای یك یا چند غرض و هدف باشد. می گویند غرض و هدف داشتن، مخصوص بشر یا مخلوقاتی از این قبیل است ولی خداوند منزّه است از این امور، زیرا غرض و هدف داشتن هر فاعل به معنی حكومت جبری هدف و غرض بر آن فاعل است، خداوند از هر قید و محدودیّتی و از هر محكومیّتی، هر چند محكومیّت غرض داشتن باشد، مبرّا و منزّه است.

شیعه عقیده ی معتزله را در باب افعال تأیید می كند و معتقد است كه فرق است میان غرض فعل و غرض فاعل، آنچه محال است این است كه خداوند در افعال خود هدفی برای خود داشته باشد، اما هدف و غرضی كه عاید مخلوق گردد به هیچ وجه با كمال و علوّ ذات و استغناء ذاتی خداوند منافی نیست.

8. بداء در فعل حق جایز است همچنانكه نسخ در احكام حق جایز است.

بحث بداء را در كتب عمیق فلسفه مانند اسفار باید جستجو كرد.

9. رؤیت خداوند. معتزله به شدّت منكر رؤیت خداوندند. معتقدند كه فقط می توان به خدا اعتقاد داشت. اعتقاد و ایمان مربوط است به فكر و ذهن، یعنی در ذهن و فكر خود می توان به وجود خداوند یقین داشت و حدّ اعلای ایمان همین است.

خداوند به هیچ وجه قابل شهود و رؤیت نیست. دلیل قرآنی این است كه قرآن می گوید:

لا تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ اَلْأَبْصارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ [6].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 102
چشمها او را نمی بیند و او چشمها را می یابد. او لطیف (غیر قابل رؤیت) است و آگاه (دریابنده ی چشمها و غیر چشمها) .
امّا اشاعره سخت معتقدند كه خداوند با چشم دیده می شود ولی در قیامت.

اشاعره نیز به برخی احادیث و آیات بر مدّعای خود استدلال می كنند، از جمله آیه ی كریمه ی:

وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ `إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ [7]. چهره هایی در آن روز خرّم و نگرنده به سوی پروردگار خویش اند.
شیعه معتقد است كه خداوند با چشم هرگز دیده نمی شود، نه در دنیا و نه در آخرت، امّا حدّ اعلای ایمان هم یقین فكری و ذهنی نیست. یقین فكری علم الیقین است. بالاتر از یقین فكری یقین قلبی است كه عین الیقین است. عین الیقین یعنی شهود خداوند با قلب نه با چشم. پس خداوند با چشم دیده نمی شود ولی با دل دیده می شود. از علی علیه السّلام سؤال كردند آیا خداوند را دیده ای؟ فرمود: خدایی را كه ندیده باشم عبادت نكرده ام، چشمها او را نمی بیند اما دلها چرا. از ائمّه سؤال شده است: آیا پیغمبر در معراج خدا را دیده؟ فرمودند: با چشم نه، با دل آری [8]. در این مسأله تنها عرفا هستند كه عقیده ای مشابه شیعه دارند.

10. ایمان فاسق. در این مسأله كه مكرّر سخن آن در میان آمده است، شیعه با اشاعره موافق است نه با خوارج كه معتقد به كفر فاسق اند و نه با معتزله كه طرفدار اصل منزلة بین المنزلتین می باشند.

11. عصمت انبیاء و اولیاء. از جمله مختصّات شیعه این است كه انبیاء و ائمّه را معصوم از گناه، اعمّ از صغیره و كبیره می داند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 103
12. مغفرت و شفاعت. در این مسأله نیز شیعه با عقیده ی خشك معتزله كه معتقد است هر كس بدون توبه بمیرد امكان شمول مغفرت و شفاعت درباره اش نیست مخالف است همچنانكه با اصل مغفرت و شفاعت گزافكارانه ی اشعری نیز مخالف است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 105
استدلال قرآن به مسأله ی
حیات بر توحید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 107

[1] . آمَنَ اَلرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ (بقره/285) .
[2] . آنچه به معتزله درباره ی صفات نسبت داده می شود همین است كه گفته شد. حاجی سبزواری می گوید:

الاشعری بازدیاد قائلة
و قال بالنّیابة المعتزلة
ولی از برخی از معتزله، مانند ابو الهذیل، تعبیراتی نقل می شود كه مفادش عین آن چیزی است كه شیعه قائل است.
[3] . برای توضیح این مطلب رجوع شود به كتاب انسان و سرنوشت.
[4] . كافی، ج /1ص 160.
[5] . رجوع شود به كتاب عدل الهی.
[6] . انعام/103.
[7] . قیامت/22 و 23.
[8] . توحید صدوق، ص 116.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است