در
کتابخانه
بازدید : 105018تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از دروس گذشته روشن شد كه افكار و اندیشه هایی كه منجر به مكتب اعتزال گشت از نیمه ی دوم قرن اوّل هجری آغاز شد. روش اعتزال در حقیقت عبارت بود از به كار بردن نوعی منطق و استدلال در فهم و درك اصول دین. بدیهی است كه در چنین روشی اولین شرط، اعتقاد به حجّیّت و حرّیّت و استقلال عقل است. و نیز بدیهی است كه عامّه ی مردم كه اهل تعقّل و تفكّر و تجزیه و تحلیل نیستند، همواره «تدیّن» را مساوی با «تعبّد» و تسلیم فكری به ظواهر آیات و احادیث- و مخصوصاً احادیث- می دانند و هر تفكّر و اجتهادی را نوعی طغیان و عصیان علیه دین تلقّی می نمایند خصوصاً اگر سیاست وقت بنا به مصالح خودش از آن حمایت كند و بالأخص اگر برخی از علمای دین و مذهب این طرز تفكّر را تبلیغ نمایند و بالأخص اگر این علما خود واقعا به ظاهرگرایی خویش مؤمن و معتقد باشند و عملاً تعصّب و تصلّب بورزند.

حملات اخباریّین علیه اصولیّین و مجتهدین، و حملات برخی از فقها و محدّثین علیه فلاسفه در جهان اسلامی از چنین امری ریشه می گیرد.

معتزله علاقه ی عمیقی به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریّین و یهود و نصاری و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتی مبلّغینی تربیت می كردند و به اطراف و اكناف می فرستادند. در همان حال از داخل حوزه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 87
اسلام وسیله ی ظاهرگرایان كه خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنّة» می نامیدند تهدید می شدند و بالأخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجاً منقرض گشتند.

علی هذا در آغاز امر، یعنی تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، یك مكتب كلامی معارض با معتزله- آن گونه كه بعدها پیدا شد- وجود نداشت. تمام مخالفتها با این نام صورت می گرفت كه افكار معتزله بر ضدّ ظواهر حدیث و سنّت است. رؤسای اهل حدیث مانند مالك بن انس و احمد بن حنبل اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ایمانی حرام می شمردند. پس نه تنها اهل السنّة یك مكتب كلامی در مقابل معتزله نداشتند، بلكه منكر كلام و تكلّم بودند.

در حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری پدیده ی تازه ای رخ داد و آن اینكه شخصیّتی بارز و اندیشمند كه سالها در نزد قاضی عبد الجبّار معتزلی مكتب اعتزال را فرا گرفته و در آن مجتهد و صاحب نظر شده بود، از مكتب اعتزال رو گرداند و به مذهب اهل السنّة گرایید و چون از طرفی از نوعی نبوغ خالی نبود و از طرف دیگر مجهّز بود به مكتب اعتزال، همه ی اصول اهل السنّة را بر پایه های استدلالی خاصّی بنا نهاد و آنها را به صورت یك مكتب نسبتاً دقیق فكری در آورد. آن شخصیّت بارز «ابو الحسن اشعری» متوفّی در حدود 330 هجری است.

ابو الحسن اشعری- بر خلاف قدمای اهل حدیث مانند احمد بن حنبل- بحث و استدلال و به كار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنّت بر مدّعای خود دلیل آورد. او كتابی به نام رسالة فی استحسان الخوض فی علم الكلام نوشته است [1].

اینجا بود كه اهل الحدیث دو دسته شدند: «اشاعره» یعنی پیروان ابو الحسن اشعری كه كلام و تكلّم را جایز می شمارند، و «حنابله» یعنی تابعان احمد بن حنبل كه آن را حرام می دانند. در درسهای منطق گفتیم كه ابن تیمیّه ی حنبلی كتابی در تحریم منطق و كلام نوشته است [2].

معتزله از ناحیه ی دیگر نیز منفور عوام شدند و آن، غائله ی «محنت» بود، زیرا معتزله
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 88
بودند كه با نیروی خلیفه مأمون می خواستند مردم را به زور تابع عقیده ی خود در حادث بودن قرآن بنمایند و این حادثه به دنبال خود كشتارها و خونریزیها و زندانها و شكنجه ها و بی خانمانی ها آورد كه جامعه ی مسلمین را به ستوه آورد. عامّه ی مردم، معتزله را مسئول این حادثه می دانستند و این جهت سبب بیزاری بیشتر مردم از مكتب اعتزال شد.

ظهور مكتب اشعری بدین دو جهت مورد استقبال عموم قرار گرفت. بعد از ابو الحسن اشعری شخصیّتهای بارز دیگر در این مكتب ظهور كردند و پایه های آن را مستحكم كردند. از آن میان قاضی ابو بكر باقلانی معاصر شیخ مفید و متوفّای در سال 403 و ابو اسحاق اسفراینی كه در طبقه ی بعد از باقلانی و سیّد مرتضی به شمار می رود و دیگر امام الحرمین جوینی استاد غزالی و خود امام محمّد غزالی صاحب احیاء علوم الدین متوفّی در 505 هجری و امام فخر الدین رازی را باید نام برد.

البتّه مكتب اشعری تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ كلامی خود را كمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و وسیله ی امام فخر رازی به فلسفه نزدیك شد. بعداً كه خواجه نصیر الدین طوسی ظهور كرد و كتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، كلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه ی متكلّمین - اعمّ از اشعری و معتزلی- از همان راهی رفتند كه این فیلسوف و متكلّم بزرگ شیعی رفت.

مثلاً كتابهای مواقف و مقاصد و شروح آنها همه رنگ تجرید را به خود گرفته اند.

در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله ی زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشواشان ابو الحسن اشعری دور شده و عقاید او را به اعتزال یا فلسفه نزدیكتر كرده اند. اكنون فهرست وار عقاید «اشعری» را كه از اصول «اهل السنّة» دفاع كرده و یا به نحوی عقیده ی «اهل السنّة» را تأویل و توجیه كرده است ذكر می كنیم:

الف. عدم وحدت صفات با ذات (بر خلاف نظر معتزله و فلاسفه) .

ب. عمومیّت اراده و قضا و قدر الهی در همه ی حوادث (این نیز بر خلاف نظر معتزله ولی بر وفق نظر فلاسفه) .

ج. شرور مانند خیرات از جانب خداست (البته این نظر به عقیده ی «اشعری» لازمه ی نظر بالاست) .

د. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او (این نظر نیز به عقیده ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 89
«اشعری» لازمه ی نظر عمومیّت اراده است) .

هـ. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلكه شرعی است. همچنین عدل، شرعی است نه عقلی (بر خلاف نظر معتزله) .

و. رعایت لطف و اصلح، بر خدا واجب نیست (بر خلاف نظر معتزله) .

ز. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است نه مقدّم بر آن (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .

ح. تنزیه مطلق، یعنی هیچ گونه شباهت و مماثلت میان خدا و ما سوا وجود ندارد (بر خلاف نظر معتزله) .

ط. انسان آفریننده ی عمل خود نیست، اكتساب كننده ی آن است (توجیه نظر اهل السنّة در باب خلق اعمال) .

ی. خداوند در قیامت با چشم دیده می شود (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .

یا. فاسق، مؤمن است (بر خلاف نظر خوارج كه مدّعی كفر فاسق بودند و بر خلاف نظر معتزله كه به منزلة بین المنزلتین قائل بودند) .

یب. مغفرت خداوند بنده ای را، بدون توبه هیچ اشكالی ندارد همچنانكه معذّب ساختن مؤمن بلا اشكال است (بر خلاف نظر معتزله) .

یج. شفاعت بلا اشكال است (بر خلاف نظر معتزله) .

ید. كذب و تخلّف وعده بر خدا جایز نیست.

یه. عالم، حادث زمانی است (بر خلاف نظر فلاسفه) .

یو. كلام خدا قدیم است اما كلام نفسی نه كلام لفظی (توجیه نظر اهل السنّة) .

یز. افعال خدا برای غایت و غرضی نیست (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .

یح. تكلیف ما لا یطاق بلا مانع است (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .

ابو الحسن اشعری از افراد كثیر التألیف است. گفته اند متجاوز از دویست كتاب تألیف كرده است. در حدود صد كتاب از او در تذكره ها نام برده شده است ولی ظاهراً اكثر آن كتابها از میان رفته است. معروف ترین كتاب او كتاب مقالات الاسلامیّین است كه چاپ شده و تا حدّ زیادی مشوّش و نامنظّم است. كتاب دیگری نیز از او چاپ شده است به نام اللّمع و شاید كتابهای دیگر هم از او چاپ شده باشد.

ابو الحسن اشعری از افرادی است كه افكارش تأثیر زیادی در جهان اسلام گذاشت و این مایه ی تأسّف است. البتّه بعدها مناقشات زیادی بر سخنان او از طرف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 90
فلاسفه و معتزله وارد شد. بسیاری از عقاید و آراء او را ابو علی سینا در شفا- بدون آنكه نام ببرد- ذكر كرده و رد نموده است. حتّی برخی از اتباع «اشعری» از قبیل قاضی أبو بكر باقلانی و امام الحرمین جوینی در نظریّه ی جبری او درباره ی خلق اعمال، تجدید نظرهایی كردند.

امام محمّد غزالی اگر چه اشعری است و تا حدود زیادی اصول اشاعره را تحكیم و تثبیت نموده است ولی مبانی دیگری به آنها داد. «كلام» وسیله ی غزالی به عرفان و تصوّف نزدیك شده. مولانا محمّد رومی صاحب كتاب مثنوی نیز به نوبه ی خود اشعری مذهب است، ولی عرفان عمیق او به همه ی مسائل رنگ دیگری داده است. امام فخر رازی نیز كه با افكار فلاسفه آشنا بود، كلام اشعری را تحوّل و نیرو بخشید.

پیروزی مكتب اشعری برای جهان اسلام گران تمام شد. این پیروزی، پیروزی جمود و تقشّر بر حرّیّت فكر بود. هر چند جنگ اشعریگری و اعتزال مربوط است به جهان تسنّن، ولی جهان تشیّع نیز از برخی آثار جمودگرایی اشعری بر كنار نمانده. این پیروزی علل تاریخی و اجتماعی خاص دارد؛ بعضی حوادث سیاسی در این پیروزی تأثیر بسزایی داشت.

چنانكه قبلاً اشاره شد، در قرن سوم هجری مأمون كه خود مردی عالم و روشنفكر بود به حمایت معتزله برخاست، معتصم و واثق نیز از او پیروی كردند، تا نوبت به متوكّل رسید. متوكّل نقش اساسی در پیروزی مذهب «اهل السنّة» - كه در حدود یك قرن بعد به وسیله ی أبو الحسن اشعری پایه ی كلامی یافت- داشت. مسلّماً اگر متوكّل همان طرز تفكّر مأمون را می داشت، اعتزال چنین سرنوشتی پیدا نمی كرد.

روی كار آمدن تركان سلجوقی در ایران نیز عامل مؤثّری در پیروزی و نشر اندیشه های اشعری بوده است. سلاجقه اهل تفكّر و اندیشه ی آزاد نبودند بر خلاف آل بویه كه برخی از آنها خود اهل فضل و علم و ادب بودند. در دربار آل بویه مكتب شیعه و مكتب اعتزال رونق یافت. ابن العمید و همچنین صاحب بن عبّاد دو وزیر دانشمند آل بویه هر دو ضدّ اشعری بودند.

ما نمی خواهیم از عقاید معتزله حمایت كنیم، بعداً سخافت بسیاری از عقاید آنها را بیان خواهیم كرد. آنچه در معتزله قابل ستایش است و مرگ آنها موجب نابودی آن شد روش عقلانی آنها بود. چنانكه می دانیم دینی غنی و پرمایه مانند اسلام نیازمند كلامی است كه به حرّیّت عقل، ایمان و اعتقاد راسخ داشته باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 91

[1] . این رساله در ذیل كتاب اللّمع او چاپ شده است و عبد الرحمن بدوی همه ی آن را در جلد اول مذاهب الاسلامیّین صفحات 15- 26 نقل كرده است.
[2] . رجوع شود به كتاب ابن تیمیّه تألیف محمد ابو زهره.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است