در
کتابخانه
بازدید : 182469تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نقش پیامبران در تكامل تاریخ تا اندازه ای روشن شد. اكنون مسأله ای دیگر مطرح است و آن اینكه هدف اصلی از مبعوث شدن پیامبران و به اصطلاح منظور نهایی از ارسال رسل و انزال كتب چیست؟ آخرین سخن پیامبران كدام است؟ ممكن است گفته شود هدف اصلی، هدایت مردم، سعادت مردم، نجات مردم، خیر و صلاح و فلاح مردم است.

شك نیست كه پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند. سخن در این نیست، سخن در این است كه این راه راست به چه مقصود نهایی منتهی می شود؟ سعادت مردم از نظر این مكتب در چیست؟ در این مكتب چه نوع اسارتها برای بشر تشخیص داده شده كه می خواهد مردم را از آن گرفتاریها نجات دهد؟ این مكتب، خیر و صلاح و فلاح نهایی را در چه چیز می داند؟ در قرآن كریم ضمن اینكه به همه ی این معانی اشاره یا تصریح شده، دو معنی و دو مفهوم مشخّص ذكر شده كه می رساند هدف اصلی، این دو امر است، یعنی همه ی تعلیمات پیامبران مقدّمه ای است برای این دو امر. آن دو امر عبارت است از: شناختن خدا و نزدیك شدن به او، و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه ی بشری.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 176
قرآن كریم از طرفی می گوید:

یا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً، `وَ داعِیاً إِلَی اَللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً [1].

ای پیامبر! ما تو را گواه (گواه امّت) و نوید دهنده و اعلام خطركننده و دعوت كننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نورده فرستادیم.

در میان همه ی جنبه هایی كه در این آیه آمده است، پیداست كه «دعوت به سوی خدا» تنها چیزی است كه می تواند هدف اصلی به شمار آید.

از ظرف دیگر درباره ی همه ی پیغمبران می گوید:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْكِتابَ وَ اَلْمِیزانَ لِیَقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ. . . [2] ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها كتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را بپادارند. . .

این آیه صریحا بپاداشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران معرّفی كرده است.

دعوت به خدا و شناختن او و نزدیك شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی، امّا اقامه ی عدل و قسط در جامعه یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی. اكنون پرستش به این صورت مطرح است: آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و همه چیز دیگر و از آن جمله عدل و قسط اجتماعی مقدّمه ی این است، و یا هدف اصلی برپا شدن عدل و قسط است، شناختن خدا و پرستش او مقدّمه و وسیله ای است برای تحقّق این ایده ی اجتماعی؟ و اگر بخواهیم با زبانی كه در گذشته سخن گفتیم مطرح كنیم، باید این طور مطرح كنیم: آیا هدف اصلی، توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی، توحید عملی اجتماعی است؟ در اینجا چند گونه می توان نظر داد:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 177
1. پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند، یعنی دو مقصد مستقل داشته اند. یكی از این دو مقصد به زندگی اخروی و سعادت اخروی بشر مربوط است (توحید نظری و توحید عملی فردی) ، و دیگری به سعادت دنیوی او (توحید اجتماعی) . پیامبران از آن نظر كه در اندیشه ی سعادت دنیوی بشر بوده اند، به توحید اجتماعی پرداخته اند و از آن جهت كه می خواسته اند سعادت اخروی بشر را تأمین كنند، به توحید نظری و توحید عملی فردی كه صرفا روحی و ذهنی است پرداخته اند.

2. هدف اصلی، توحید اجتماعی است، توحید نظری و توحید عملی فردی مقدّمه ی لازم توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به شناخت خداوند است.

برای انسان- فی حدّ ذاته- هیچ ضرورتی نیست كه خدا را بشناسد یا نشناسد، تنها عامل محرّك روح او خدا باشد یا هزاران چیز دیگر- همچنانكه به طریق اولی برای خداوند فرق نمی كند كه انسان او را بشناسد یا نشناسد، بپرستد یا نپرستد- ولی نظر به اینكه كمال انسان در «ما» شدن و توحید اجتماعی است و این امر بدون توحید نظری و توحید عملی فردی میسّر نیست، خداوند معرفت خود و پرستش خود را فرض كرده است تا توحید اجتماعی محقّق گردد.

3. هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیك شدن و رسیدن به اوست، توحید اجتماعی مقدّمه و وسیله ی وصول به این هدف عالی است، زیرا- همچنانكه قبلا گفته شد- در جهان بینی توحیدی، جهان ماهیّت «از اویی» و «به سوی اویی» دارد، از این رو كمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیك شدن به اوست. انسان از یك امتیاز خاص بهره مند است و آن اینكه به حكمنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [3] واقعیّتش واقعیّت خدایی است. فطرت بشر فطرت خداجویانه است، از این رو سعادتش، كمالش، نجاتش، خیر و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پیمودن بساط قرب اوست، ولی نظر به اینكه انسان بالطّبع اجتماعی است و اگر انسان را از جامعه جدا كنیم دیگر انسان نیست و اگر بر جامعه نظامات متعادل اجتماعی حكمفرما نباشد حركت خداجویانه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 178
انسان امكان پذیر نیست، پیامبران به اقامه ی عدل و قسط و نفی ظلم و تبعیض پرداخته اند. علی هذا ارزشهای اجتماعی از قبیل عدل، آزادی، مساوات، دموكراسی و همچنین اخلاق اجتماعی از قبیل جود، عفو، محبّت و احسان ارزش ذاتی ندارند و بالذّات كمالی برای بشر محسوب نمی شوند، همه ی ارزششان ارزش مقدّمی و وسیله ای است كه با قطع نظر از ذی المقدّمه، بود و نبود آنها علی السّویه است، اینها شرایط وصول به كمال اند نه خود كمال، مقدّمات فلاح و رستگاری اند نه خود فلاح و رستگاری، وسائل نجات اند نه خود نجات.

4. نظریّه ی چهارم این است كه همچنانكه در نظریّه ی سوم آمده است غایت انسان و كمال انسان، بلكه غایت و كمال واقعی هر موجودی، در حركت به سوی خدا خلاصه می شود و بس. ادّعای اینكه پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند شرك لا یغفر است، همچنانكه ادّعای اینكه هدف نهایی پیامبران فلاح دنیوی است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعت زندگی در سایه ی عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است، ولی بر خلاف نظریّه ی سوّم ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با اینكه مقدّمه و وسیله ی وصول به ارزش اصیل و یگانه ی انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی هستند، فاقد ارزش ذاتی نیستند.

توضیح اینكه رابطه ی مقدّمه و ذی المقدّمه دو گونه است: در یك گونه تنها ارزش مقدّمه این است كه به ذی المقدّمه می رساند، پس از رسیدن به ذی المقدّمه، وجود و عدمش علی السّویه است. مثلا انسان می خواهد از نهر آبی بگذرد، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله ی پریدن قرار می دهد. بدیهی است كه پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ برای انسان علی السّویه است. همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و كارنامه ی كلاس برای نامنویسی در كلاس بالاتر.

گونه ی دیگر این است كه مقدّمه در عین اینكه وسیله ی عبور به ذی المقدّمه است و در عین اینكه ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدّمه است، پس از وصول به ذی المقدّمه وجود و عدمش علی السّویه نیست، پس از وصول به ذی المقدّمه، وجودش همان طور ضروری است كه قبل از وصول. مثلا معلومات كلاسهای اوّل و دوّم مقدّمه است برای معلومات كلاسهای بالاتر، امّا چنین نیست كه با رسیدن به كلاسهای بالاتر نیازی به آن معلومات نباشد، اگر فرضا همه ی آنها فراموش شود و كأن لم یكن گردد، زیانی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 179
جایی نرسد و دانش آموز بتواند كلاس بالاتر را ادامه دهد، بلكه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست كه می توان كلام بالاتر را ادامه داد.

سرّ مطلب این است كه گاهی مقدّمه مرتبه ی ضعیفی از ذی المقدّمه است و گاهی نیست. نردبان از مراتب و درجات پشت بام نیست، همچنانكه سنگ وسط نهر از مراتب و درجات بودن در آن طرف نهر نیست، ولی معلومات كلاسهای پایین و معلومات كلاسهای بالا مراتب و درجات یك حقیقت اند.

ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع دوّم است. چنین نیست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدل، كرم، احسان، خیر خواهی، جود، عفو علی السّویه است، زیرا اخلاق عالی انسان نوعی خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) [4] و در حقیقت، درجه و مرتبه ای از خداشناسی و خداپرستی است و لو به صورت ناآگاهانه، یعنی علاقه ی انسان به این ارزشها ناشی از علاقه ی فطری به متّصف شدن به صفات خدایی است هر چند خود انسان توجّه به ریشه ی فطری آنها نداشته باشد و احیانا در شعور آگاه خود منكر آن باشد. این است كه معارف اسلامی می گوید دارندگان اخلاق فاضله از قبیل عدالت، احسان، جود و غیره هر چند مشرك باشند اعمالشان در جهان دیگر بی اثر نیست. این گونه افراد اگر كفر و شركشان از روی عناد نباشد به نوعی در جهان دیگر مأجورند. در حقیقت این گونه اشخاص بدون آنكه خود آگاه باشند، به درجه ای از خداپرستی رسیده اند [5].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 181

[1] . احزاب/45 و 46.
[2] . حدید/25.
[3] . «. . . و در او از روح (حقیقت متعالی و برتر) خود دمیدم. » (حجر/29 و ص/72) .
[4] . جامع الاسرار سیّد حیدر آملی/ص 363.
[5] . رجوع شود به بخش آخر كتاب عدل الهی از مؤلف.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است