در اینجا مقدّمتاً باید مطلبی را خاطر نشان كنیم تا منظور كاملاً روشن گردد:
بشر محكوم است از غرایز خود پیروی كند. در وجود بشر غرایزی نهاده شده تا
او را به سوی هدفی كه در متن خلقت منظور است، بكشاند. البتّه مقصود این نیست كه
بشر چشم بسته باید تابع غرایز خود باشد؛ مقصود این است كه وجود غرایز، عبث
نیست، نتوان آنها را نادیده گرفت، نتوان آنها را مهمل گذاشت و نباید به معارضه و
مبارزه ی كلّی آنها پرداخت. غرایز را باید اصلاح و تعدیل و رهبری كرد، كه این مطلب
دیگری است.
مثلاً در انسان تمایل به فرزند هست. این تمایل امر كوچكی نیست؛ از
شاهكارهای خلقت الهی است. اگر این تمایل نبود، خلقت ادامه نمی یافت. منتها در
كارخانه ی خلقت، این تمایل به صورت یك امر لذیذ و شیرین در كام هر حیوانی ریخته
شده است تا هر نسلی در خدمت نسل آینده ی خویش باشد و از این خدمت نیز لذّت
ببرد. این علاقه را تنها در نسل قبلی قرار نداده است. در انسان، نسل بعد را نیز به
نسل قبلی علاقه مند گردانیده است، امّا نه به آن شدّت كه گذشته را به آینده علاقه مند
كرده است. این علاقه ها رمز پیوندهاست.
یكی دیگر از غرایز بشری، حسّ حقیقت جویی و دانش طلبی و كاوش است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 562
ممكن است مردم را در زمانی موقّت از تحقیق و دانش و كاوش منصرف كرد، امّا برای
همیشه نمی توان بر ضدّ روح حقیقت جویی و دانش طلبی بشر قیام كرد.
از جمله غرایز انسان مال دوستی است. البتّه مال دوستی یك غریزه ی مستقیم در
انسان نیست؛ یعنی اینچنین نیست كه انسان مال را به خاطر مال دوست بدارد و مورد
علاقه ی او باشد، امّا چون به حسب طبع و غریزه، حوایج مادّی زندگی خود را می خواهد
رفع كند و در پاره ای اجتماعات مانند اجتماع ما وسیله ی رفع حوایج، پول و ثروت است
- اگر انسان پول داشته باشد كلید همه ی قفلها را در دست دارد و اگر نداشته باشد همه ی
درها به رویش بسته می ماند- از این نظر، آدمی پول را به عنوان كلید همه ی قفلها از نظر
مادّیات زندگی دوست می دارد.
همچنانكه گفتیم با یك امر طبیعی و غریزی نمی توان مبارزه كرد؛ بدین معنی كه
برای همیشه نمی توان آن را تعطیل كرد، هر چند ممكن است در یك مدّت محدود جامعه
را بدان سو كشاند و هم ممكن است افرادی محدود را برای همیشه بدان سو كشاند، امّا
بشر و جامعه ی بشری را نمی توان از مقتضیات یكی از غرایز برای همیشه منصرف كرد.
مثلاً امكان ندارد كه بتوانیم همه ی افراد را برای همیشه قانع كنیم كه راضی شوند همه ی
درها به رویشان بسته باشد و از آن كلید مرموز و جادویی به نام «پول» یا «ثروت» به
عنوان یك شی ء پلید و منفور دوری گزینند.
حالا اگر با نام خدا و با نام دین، با این غرایز مبارزه شود، اگر تحت نام و عنوان
دین، تجرّد و رهبانیّت مقدّس شمرده شود و ازدواج پلیدی، اگر تحت آن نام و عنوان،
جهل موجب نجات معرّفی گردد و علم سبب گمراهی، اگر با آن نام و عنوان، ثروت و
قدرت و تمكّن مایه ی بدبختی شناخته شود و فقر و ضعف و دست نارسی مایه ی سعادت و
خوشبختی، چه عوارضی دست می دهد؟ انسانی را در نظر بگیرید كه از طرفی تحت
تأثیر جاذبه ی دینی و تلقینات دینی است و از طرف دیگر تحت تأثیر جاذبه ی شدید این
امور؛ بالاخره یا این طرف را می گیرد یا آن طرف را و یا مانند بسیاری از مردم در
كشاكش این دو جاذبه گرفتار می شود؛ از كسانی می شود كه درباره شان گفته اند:
یك دست به مصحفیم و یك دست به جام
گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
روحیّه ی مذبذب پیدا می كند:
«لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء» . در واقع و نفس الامر، یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 563
بیمار روانی درست و حسابی می شود با همه ی عوارض و آثارش.
كار دین و رسالت دین محو غرایز نیست؛ تعدیل و اصلاح و رهبری و حكومت و
تسلّط بر آنهاست. چون غرایز را نمی توان و نباید از بین برد، قهراً در اجتماعاتی كه با
نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می كنند و خداپرستی را با زندگی،
متضاد معرّفی می كنند، خود این معانی و مفاهیم عالی شكست می خورند و ماتریالیسم
و سایر مكتبهای ضدّ خدایی و ضدّ دینی رواج می گیرد. لهذا بدون تردید باید گفت كه
زاهدمآبان جاهل هر محیطی- كه بدبختانه در میان خود ما هم زیاد هستند- از عوامل
مهمّ گرایش مردم به مادّیگری می باشند.
راسل می گوید تعلیمات كلیسایی، بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار
می دهد: یا بدبختی دنیا و حرمان از نعمتهای آن، و یا بدبختی و حرمان از آخرت و حور
و قصور آن. می گوید از نظر كلیسا انسان الزاماً باید یكی از دو بدبختی را تحمّل كند:
یا به بدبختی دنیا تن دهد و خود را محروم و منزوی نگه دارد و در مقابل در آخرت و
جهان دیگر از لذّتها بهره مند گردد، یا اگر خواست در دنیا از نعمتها و لذّتها بهره مند
باشد باید بپذیرد كه در آخرت محروم خواهد ماند.
اوّلین سؤال و ایرادی كه بر این منطق وارد است از ناحیه ی منطق توحید و
خداشناسی است. آخر چرا خدا الزاماً بشر را به تحمّل یكی از دو بدبختی محكوم
كرده است؟ چرا جمع میان دو خوشبختی ناممكن است؟ مگر خداوند بخیل است؟ !
مگر از خزانه ی رحمت او كم می شود؟ ! چه مانعی دارد خدا، هم خوشبختی دنیا را برای
ما بخواهد و هم خوشبختی آخرت را؟ اگر خدایی در كار است كه از وجود و قدرت
غیر متناهی لبریز است، بایستی سعادت كامل ما را بخواهد، و اگر سعادت كامل ما را
می خواهد، هم خوشبختی دنیای ما را می خواهد و هم خوشبختی آخرت ما را.
برتراند راسل از كسانی است كه این تعلیم كلیسایی سخت او را آزار می داده
است و شاید این تعلیم تأثیر فراوانی در گرایشهای ضدّ خدایی و ضدّ دینی او داشته
است.
كسانی كه این فكر را تبلیغ كرده و می كنند، خیال كرده اند كه علّت اینكه در دین
یك سلسله چیزها از قبیل شراب و قمار و زنا و ظلم و غیره نهی شده این است كه این
امور سعادت و خوشبختی و بهجت می آورد و دین با خوشی و بهجت مخالف است و
خدا خواسته او در دنیا خوشی و سعادت و مسرّت نداشته باشد تا بتواند در آخرت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 564
خوشبخت باشد! و حال اینكه امر، درست برعكس این است.
این جلوگیریها و محدودیّتها به خاطر این است كه این امور موجب بدبختی و
تیرگی زندگی می گردد. اگر خدا گفت شراب مخور، معنایش این نیست كه اگر شراب
بخوری در دنیا خوشبخت می شوی و خوشبختی دنیا با خوشبختی آخرت ناسازگار
است، بلكه چون شراب موجب بدبختی است، هم در دنیا و هم در آخرت از آن
جلوگیری شده است. تمام محرّمات اینچنین اند؛ یعنی اگر موجب بدبختی نبودند
حرام نمی شدند.
و همچنین در مورد واجبات؛ یعنی واجبات چون موجب خوشبختی هستند و در
همین زندگی دنیا نیز اثر نیك دارند، واجب شده اند، نه اینكه واجب شده اند تا قدری
از خوشبختی دنیا بكاهند.
قرآن با كمال صراحت فواید و مصالح واجبات و مضار و مفاسد محرّمات را
توضیح می دهد. مثلاً در دو آیه نیرو بخشی نماز و روزه را بیان می كند، می فرماید:
اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ اَلصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَی اَلْخاشِعِینَ [1].
از شكیبایی و نماز كمك جویید و آن [نماز] بسی سنگین است مگر برای
خشوع پیشگان.
و درباره ی روزه می فرماید:
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیْكُمُ اَلصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ
تَتَّقُونَ [2].
ای كسانی كه ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده است، همچنانكه بر كسانی
كه قبل از شما بودند نوشته شد، شاید كه باتقوا شوید.
یعنی نماز بخوانید و روزه بگیرید تا روحتان نیرومند گردد و اخلاق زشت از شما
زدوده شود. نماز و روزه نوعی كار و عمل و نوعی تمرین و تربیت اند كه جلوی فحشاء
و كارهای زشتتان را می گیرند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 565
در این تعلیمات، نه تنها مسائل زندگی و مسائل معنوی را با یكدیگر متناقض
نمی داند، بلكه مسائل معنوی را وسیله ی سازش بیشتر با یك محیط زندگی سعادتمندانه
معرّفی می كند.
تعلیمات خلاف حقیقت برخی مبلّغین، موجب گشت كه مردم از دین فراری
شوند و خداشناسی را مستلزم قبول محرومیّت و تحمّل بدبختی و ذلّت این جهانی
بپندارند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 567