در
کتابخانه
بازدید : 277966تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران
مقدمه ی انجمن اسلامی پزشكان بر چاپ اول
مقدمه ی انجمن اسلامی پزشكان بر چاپ دوم
مقدمه ی مؤلف
مقدمه
بخش اول: تاریخچه ی حجاب
Expand بخش دوم: علت پیدا شدن حجاب بخش دوم: علت پیدا شدن حجاب
Expand بخش سوم: فلسفه ی پوشش در اسلام بخش سوم: فلسفه ی پوشش در اسلام
Expand بخش چهارم: ایرادها و اشكالها: حجاب و منطق بخش چهارم: ایرادها و اشكالها: حجاب و منطق
Collapse بخش پنجم: حجاب اسلامی بخش پنجم: حجاب اسلامی
Expand شركت زن در مجامع شركت زن در مجامع
نه حبس و نه اختلاط
Expand فتواهافتواها
كتمان یا اظهار؟
دو مسأله ی دیگر
عبارت 'خمار' 2مورد یافت شد
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به چند دلیل می توان گفت كه پوشش وجه و كفین واجب نیست:

1. آیه ی «پوشش» كه همان آیه ی 31 سوره ی نور است و برای بیان این وظیفه و تعیین حدود آن است پوشانیدن وجه و كفین را لازم نشمرده است. در این آیه به دو جمله می توان استناد جست. یكی جمله ی «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها» و دیگر جمله ی «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ» . .

در مورد جمله ی اول دیدیم كه اكثر مفسران و عموم روایات، خضاب و سرمه و انگشتر و دستبند و امثال اینها را مصداق مستثنی (إِلاّ ما ظَهَرَ) دانسته اند. این زینتها زینتهایی است كه در چهره و دو دست تا مچ صورت می گیرد. خضاب و انگشتر و دستبند مربوط به دست است و سرمه مربوط به چشم.

كسانی كه پوشش وجه و كفین را واجب می دانند باید استثناء «إِلاّ ما ظَهَرَ» را منحصر بدانند به لباس رو، و واضح است كه حمل استثنا بر این معنی بسیار بعید و خلاف بلاغت قرآن است. مخفی داشتن لباس رو، به علت اینكه غیرممكن است، احتیاج به استثنا ندارد؛ گذشته از اینكه لباس را وقتی می توان زینت محسوب كرد كه قسمتی از بدن نمایان باشد. مثلاً در مورد زنان بی پوشش می توان گفت كه لباس آنها یكی از زینتهای آنهاست، ولی اگر زن تمام بدن را با یك لباس سرتاسری بپوشاند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 513
چنین لباسی زینت شمرده نمی شود.

خلاصه اینكه ظهور آیه را در اینكه قسمتی از زینت بدن را استثنا می كند نمی توان منكر شد، و صراحت روایات هم ابداً قابل تردید نیست.

در مورد جمله ی دوم باید گفت: آیه دلالت دارد كه پوشانیدن گریبان لازم است، و چون در مقام بیان حدّ است اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود بیان می كرد.

دقت فرمایید! «خِمار روسری» اساساً برای پوشانیدن سر وضع شده است. ذكر كلمه ی «خُمُر» در آیه می فهماند كه زن باید روسری داشته باشد، و واضح است كه با روسری پوشانیدن مربوط به سر است، و اما اینكه غیر از سر آیا قسمت دیگری را هم باید با روسری پوشانید یا نه، بستگی به بیان آن دارد و چون در آیه فقط زدن دو طرف روسری بر گریبان مطرح است معلوم می شود كه همین مقدار واجب است.

ممكن است كسی خیال كند معنی «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ » این است كه روسریها را مانند پرده از جلو چهره آویزان كنند تا حدی كه روی گریبان و سینه را بپوشاند.

ولی متأسفانه به هیچ وجه نمی توان آیه را بدین معنی حمل كرد زیرا: اولاً كلمه ی «خِمار» به كار رفته نه كلمه ی «جِلباب» . خمار روسری كوچك است و جلباب روسری بزرگ. روسری كوچك را نمی توان آن اندازه جلو كشید و مانند پرده آویزان كرد به طوری كه چهره و دور گردن و گریبان و سینه را بپوشاند و در عین حال سر و پشت گردن و موها- كه معمولاً در آن زمان بلند بوده است- پوشیده بماند.

ثانیاً آیه می فرماید با همان روسریها كه دارید چنین عملی انجام دهید. بدیهی است اگر آن روسریها را بدان شكل روی چهره می آویختند جلو پای خود را به هیچ وجه نمی دیدند و راه رفتن برایشان غیرممكن بود. آن روسریها قبلاً «مشبّك» و «توری» ساخته نشده بود كه برای این منظور مفید باشد. اگر منظور این بود كه لزوماً روسریها از پیش رو آویخته شود دستور می رسید كه روسریهایی تهیه كنید غیر از این روسریهای موجود كه بتوانید هم چهره را بپوشانید و هم راه بروید.

ثالثاً تركیب ماده ی «ضرب» و كلمه ی «علی » مفید مفهوم آویختن نیست. چنانكه قبلاً گفتیم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل كردیم تركیب «ضرب» با «علی » فقط مفید این معنی است كه فلان چیز را بر روی فلان شی ء مانند حائلی قرار داد. مثلاً معنی جمله ی «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ » این است كه بر روی گوشهای اینها حائلی قرار دادیم. علیهذا مفهوم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 514
«وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ » این است كه با روسریها بر روی سینه و گریبان حائلی قرار دهید. پس وقتی در مقام تحدید و بیان حدود پوشش است و می فرماید با روسریها بر روی گریبانها و سینه ها حائلی قرار دهید و نمی گوید بر روی چهره حائلی قرار دهید، معلوم می شود حائل قرار دادن بر روی چهره واجب و لازم نیست.

یك نكته ی دیگر كه باید اینجا اضافه كرد این است كه باید دید زنان مسلمان قبل از نزول این آیه روسری را به چه كیفیت به كار می برده اند؟ .

از لحاظ تاریخ مسلّم است كه زنان مسلمان قبل از نزول آیات پوشش به حكم عادت معمول آن روز عرب چهره ی خود را نمی پوشانیده اند، چنانكه قبلاً نقل كردیم روسری را از پشت گوشها رد كرده و اطراف آن را به پشت خود می انداخته اند و درنتیجه گوشها، گوشواره ها، چهره، گردن و گریبان نمایان بوده است. وقتی در همچو زمینه ای دستور داده شد كه روسری را بر گریبان بزنند معنای این دستور این است كه دو طرف روسری را از جانب راست و چپ به جلو آورده و به طور چپ و راست بر گریبان بزنند. به كار بردن این دستور موجب می شود گوشها و گوشواره ها و گردن و گریبان پوشیده شود و چهره باز بماند.

به نظر ما در اینكه آیه ی مورد نظر همین معنی را می فهماند هیچ تردیدی نیست و چون توجه كنیم كه آیه در مقام بیان حدود پوشش است و به اصطلاح اصولیّین اهمال در مقام بیان جایز نیست، به طور قطع می فهمیم كه پوشانیدن چهره واجب نیست.

2. در موارد بسیاری كه مستقیماً مسأله ی پوشش یا مسأله ی جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه می كنیم كه در جواب و سؤالهایی كه میان افراد و پیشوایان دین رد و بدل شده فقط مسأله ی «مو» مطرح است و مسأله ی «رو» به هیچ وجه مطرح نیست؛ یعنی وجه و كفّین مفروغٌ عنه و مسلّم فرض شده است. و ما ذیلاً چند نمونه از این موارد را ذكر می كنیم:

الف. در مورد حرمت نظر به خواهر زن:

صَحیحُ الْبَزَنْطی عَنِ الرِّضا علیه السلام قال: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَحِلُّ لَهُ اَنْ یَنْظُرَ اِلی شَعْرِ اُخْتِ امْرَأَتِهِ؟ فَقالَ: لا اِلاّ اَنْ تَكُونَ مِنَ الْقَواعِدِ. قُلْتُ لَهُ: اُخْتُ امْرَأَتِهِ وَالْغَربیَةُ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 515
سَواءٌ؟ قالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: فَما لی مِنَ النَّظَرِ اِلَیْهِ مِنْها؟ فَقالَ: شَعْرُها وَ ذِراعُها [1].

احمدبن ابی نصر بزنطی- كه از اصحاب عالیقدر حضرت رضا علیه السلام است- می گوید از حضرت رضا سؤال كردم آیا برای مرد جایز است كه به موی خواهر زنش نگاه كند؟ فرمود نه، مگر اینكه از زنان سالخورده باشد. گفتم پس خواهرزن و بیگانه یكی است؟ فرمود بلی. گفتم (در مورد سالخورده) چقدر برای من جایز است نگاه كنم؟ فرمود به موی او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او می توانی نگاه كنی.

ملاحظه می فرمایید كه هم در سؤال اوّل روایت و هم در آخرین جواب امام علیه السلام آنچه ذكر شده است «مو» است نه «رو» . به خوبی روشن است كه مستثنی بودن چهره نزد طرفین مسلّم بوده است. و هرگز نمی شود احتمال داد كه مثلاً در مورد زنان سالخورده نگاه به مو و ذراع جایز باشد و نگاه به صورت جایز نباشد، درحالی كه در جواب سؤال از مقداری كه نظر به آن جایز است چهره ذكر نشده است.

ب. در مورد پسربچه:

ایضاً صَحیحُ الْبَزَنْطی عَنِ الرِّضا علیه السلام قال: یُؤْخَدُ الْغُلامُ بِالصَّلاةِ وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنینَ وَ لا تُغَطِّی الْمَرْأَةُ مِنْهُ شَعْرَها حَتّی یَحْتَلِمَ [2].

حضرت رضا علیه السلام به احمدبن ابی نصر بزنطی فرمود: وقتی پسر بچه به هفت سال رسید باید به نماز خواندن وادار كرده شود، ولی تا وقتی كه بالغ نشده است بر زن لازم نیست موی خود را از او بپوشاند.

یعنی وادار كردن به نماز برای ایجاد عادت است و الاّ در هفت سالگی حكم مرد را ندارد، تا به حد بلوغ برسد.

در اینجا نیز پوشانیدن «مو» مطرح است نه «رو» . روایات دیگر به همین مضمون در كتب حدیث زیاد است.

ممكن است گفته شود كه مو به عنوان مثال ذكر شده است، به دلیل اینكه بدن ذكر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 516
نشده در حالی كه می دانیم پوشانیدن بدن لازم است. بنابراین پوشانیدن چهره هم ممكن است واجب باشد و ذكر نشده باشد.

جواب این است كه اگر پوشانیدن چهره واجب بود شایسته بود آن را به عنوان مثال ذكر كنند چنانكه درعرف ما كه بنا بر لازم دانستن پوشانیدن چهره است مسأله ی پوشش را به «رو گرفتن» تعبیر می كنند و رمزش این است كه قسمتی كه در عمل بیشتر ممكن است مكشوف باشد همان چهره است و وقتی پوشانیدن آن بیان شود وجوب پوشانیدن قسمتهای دیگر به طریق اولی فهمیده می شود. و اما پوشانیدن سایر قسمتهای بدن عملاً مورد ابتلا نبوده است و شكی در عدم جواز آن وجود نداشته كه مورد سؤال واقع شود.

ج. در مورد مملوك:

لا بَأْسَ اَنْ یَرَی الْمَمْلوكُ الشَّعْرَ وَ السّاقَ [3].

جایز است كه غلام به مو و ساق خانمی كه مالك اوست نگاه كند.

در روایت دیگر در مورد خواجگان (كه ممكن است مملوك هم نباشند) سؤال شده است:

مُحَمَّدُبْنُ اِسْماعیلَ بْنِ بَزیع قالَ: سَأَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام عَنْ قِناعِ الْحَرائِرِ مِنَ الْخِصْیانِ. فَقالَ: كانوا یَدْخُلونَ عَلی بَناتِ اَبِی الْحَسَنِ علیه السلام وَلا یَتَقَنَّعْنَ. قُلْتُ: وَ كانوا اَحْراراً؟ قالَ: لا. قُلْتُ: فَالْاَحْرارُ یُتَقَنَّعُ مِنْهُمْ؟ قالَ: لا [4].

محمدبن اسماعیل بن بزیع- كه او نیز از اكابر اصحاب حضرت رضا علیه السلام است- می گوید: از حضرت رضا سؤال كردم كه آیا زنان آزاده از خواجگان باید سر بپوشند؟ (در مورد كنیزان مسلّم است كه بر آنان پوشانیدن سر واجب نیست. لذا سؤال را مخصوص زنهای آزاد قرار داده است. ) در پاسخ فرمود: نه، خواجگان بر دختران پدرم امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد می شدند و آنها هم روسری نداشتند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 517
پرسیدم آیا آن خواجگان آزاد بودند یا برده؟ فرمود آزاد نبودند. پرسیدم اگر آزاد باشند باید سرها را از ایشان بپوشند؟ فرمود: نه.

در اینكه آیا خواجه و برده به زن محرم است یا نه، در تفسیر آیات بحث كردیم.

اكثر فقها می گویند محرم نیست ولی در هر حال دلالت این روایات- و روایات زیاد دیگر در این مورد با همه ی اختلافی كه از سایر جهات دارند و در كافی و وسائل و سایر كتب حدیث مذكور است- بر اینكه استثنای چهره مفروغٌ عنه و مسلّم به شمار می رفته قابل تشكیك نیست.

د. در مورد زنان اهل ذمّه [5]:

اَلسَّكونیُّ عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قال: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لا حُرْمَةَ لِنِساءِ اَهْلِ الذِّمَّةِ اَنْ یُنْظَرَ اِلی شُعورِهِنَّ وَ اَیْدیهِنَّ [6].

سكونی (از اهل تسنن است و از حضرت صادق زیاد روایت دارد و مورد قبول و اعتماد علمای شیعه است) از امام صادق نقل كرده است كه فرمود: پیغمبر فرمود:

حرام نیست كه به موها و دستهای زنان اهل ذمّه نظر بشود.

اَبُوالْبَخْتَری عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ اَبیهِ عَنْ عَلیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ علیه السلام: لابَأْسَ بِالنَّظَرِ اِلی رُؤسِ النِّساءِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ [7].

علی علیه السلام فرمود: نگاه به سر زنان اهل ذمّه جایز است.

در این مسأله كه نظر به زنان اهل كتاب جایز است فقها و مجتهدین متفق می باشند.

الاّ اینكه جمعی از فقها قیدی را اضافه كرده اند و آن این است كه باید به مقداری كه در زمان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بین خود اهل ذمّه متداول بوده است اكتفا كرد، یعنی باید دید چه مقدار را در آن زمانها نمی پوشانیده اند، نگاه كردن به همان مقدار جایز است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 518
(آن هم بدون تلذّذ و ریبه) و اما این اندازه كه در این زمانها برهنه شده اند نگاه به آن جایز نیست.

ولی عقیده ی دیگران این است: هر اندازه از بدن آنها كه معمولاً خودشان در ملأ عام نمی پوشند نظر به آن مانعی ندارد هرچند در زمان پیغمبر اكرم كمتر از آن را باز می گذاشته اند.

هـ. در مورد زنان بیابان نشین:

عَبّادُ بْنُ صُهَیْبٍ: سَمِعْتُ اَبا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یَقولُ: لا بَأْسَ بِالنَّظَرِ اِلی رُؤسِ نِساءِ اَهْلِ تِهامَةَ وَالْاَعْرابِ وَ اَهْلِ السَّوادِ وَالْعُلوجِ لِاَنَّهُمْ اِذا نُهوا لا یَنْتَهونَ [8].

حضرت صادق علیه السلام فرمود: نگاه كردن به سر زنان تهامه، بادیه نشینان، دهاتیهای حومه [9]و علج ها (غیرعربهای بی سواد كه در حكم همان بادیه نشین های عرب هستند) مانعی ندارد زیرا ایشان را هرگاه نهی كنند فایده ندارد.

جمعی از فقها به مضمون این روایت فتوا داده اند. از مرحوم آیة اللّه آقا سید عبدالهادی شیرازی نقل شده است كه ایشان این حكم را در مورد آن عده زنان شهری كه همچون زنان دهاتی نهی كردن ایشان مفید واقع نمی شود تعمیم می دادند و به همین علتی كه در حدیث ذكر شده است (كه نهی كردن ایشان اثر ندارد) استناد می جستند.

بعضی از فقها و مراجع بزرگ تقلید معاصر نیز عیناً همین طور فتوا می دهند و به همین علت كه در حدیث ذكر شده استناد می كنند [10] ولی اكثر فقها چنین فتوا نمی دهند، حتی در مورد زنان بادیه نشین و دهاتی هم فقط به همین اندازه اكتفا می كنند كه بر مردان واجب نیست رفت و آمد خود را از مكانهایی كه این زنان وجود دارند قطع كنند. اگر گذر كردند و نظرشان افتاد مانعی ندارد، اما اینكه به صورت یك استثنای دائمی باشد، نه.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 519
به هر حال استشهاد ما در این روایت و نظایر آن بدین است كه در هیچ موردی از وجه و كفین سؤال نشده، و این بدان جهت بوده كه عدم لزوم پوشانیدن آنها از نظر راویان، قطعی و مسلّم بوده است و كوچكترین تردیدی در آن نمی رفته است و قبلاً گفتیم كه هرگز احتمال نمی رود كه پوشیدن «رو» را لازم می شناخته اند و در پوشیدن «مو» تردید داشته اند.

3. روایاتی كه مستقیماً حكم وجه و كفین را چه از نظر پوشیدن و چه از جنبه ی نگاه كردن بیان می كند. ولی البته عدم لزوم پوشیدن وجه و كفین دلیل بر جواز نظر نیست اما جواز نظر دلیل بر عدم لزوم پوشیدن وجه و كفین هست.

ما قبلاً در ذیل آیه ی «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها» بعضی از این روایات را ذكر كردیم و اكنون چند روایت دیگر را ذكر می كنیم:

الف. خَبَرُ مَسْعَدَةَ بْنِ زُرارَةَ، قالَ: سَمِعْتُ جَعْفَراً- وَ سُئِلَ عَمّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زینَتِها- قال علیه السلام: اَلْوَجْهِ وَالْكَفَّیْنِ [11].

مسعدة بن زراره از حضرت صادق علیه السلام نقل می كند كه وقتی از حضرت درباره ی زینتی كه زن می تواند آشكار كند سؤال شد فرمود: چهره و دو كف.

ب. خَبَرُ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر- قالَ: قُلْتُ لِاَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: ما تَقولُ فِی الْمَرْأَةِ تَموتُ فِی السَّفَرِ مَعَ الرِّجالِ لَیْسَ فیهم لَها ذومَحْرَمٍ وَلا مَعَهُمْ اِمْرَأَةٌ فَتَموتُ الْمَرْأَةُ ما یُصْنَعُ بِها؟ قال: یُغْسَلُ مِنْها ما اَوْجَبَ اللّهُ عَلَیْهِ التَّیَمُّمَ وَلا تُمَسُّ وَ لا یُكْشَفُ لَها شَیْ ءٌ مِنْ مَحاسِنِهَا الَّتی اَمَرَاللّهُ سُبْحانَهُ بِسَتْرِها. قُلْتُ: فَكَیْفَ یُصْنَعُ بِها؟ قالَ: یُغْسَلُ بَطْنُ كَفَّیْها ثُمَّ یُغْسَلُ وَجْهُها ثُمَّ یُغْسَلُ ظَهْرُ كَفَّیْها [12].

مفضّل بن عمر سؤال كرد از امام صادق درباره ی زنی كه در سفر بمیرد و مرد محرم یا زنی كه او را غسل دهد همراه او نباشد. فرمود: مواضع تیمّم او را باید غسل دهند ولی نباید بدن او را لمس كنند و نباید زیباییهای او را كه خدا پوشیدن آن را واجب فرموده است آشكار كرد. پرسیدم چگونه عمل كنیم؟ فرمود اول باطن كف دست او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 520
را باید شست، سپس چهره و بعد پشت دستهایش را.

ملاحظه می فرمایید كه تصریح دارد كه چهره و كفین جزء قسمتهایی كه پوشانیدنش واجب گردیده است نیست.

ج. عَنْ عَلیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الرَّجُلِ ما یَصْلُحُ لَهُ اَنْ یَنْظُرَ مِنَ الْمَرْأَةِ الَّتی لا تَحِلُّ لَهُ؟ قالَ: اَلْوَجْهُ وَالْكَفُّ وَ مَوْضِعُ السِّوارِ [13].

علی بن جعفر فرزند امام ششم است و مرد بسیار جلیل القدری است، از برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می پرسد برای مرد چه مقدار جایز است به زنی كه محرمش نیست نگاه كند؟ حضرت در جواب فرمود: چهره و كف و جای دستبند.

د. عَنْ اَبی جَعْفَرٍ عَنْ جابِرِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الْاَنْصاریِّ قالَ: خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ فاطِمَةَ علیها السلام وَ اَنا مَعَهُ. فَلَمَّا انْتَهَیْنا اِلَی الْبابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ، ثُمَّ قالَ:

اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ. فَقالَتْ فاطِمَةُ: عَلَیْكَ السَّلامُ یا رَسولَ اللّهِ. قالَ اَاَدْخُلُ؟ قالَتْ:

اُدْخُلْ یا رَسولَ اللّهِ! قالَ: اَدْخُلُ اَنَا وَ مَنْ مَعی؟ فَقالَتْ: یا رَسولَ اللّهِ! لَیْسَ عَلَیَّ قِناعٌ. فَقالَ: یا فاطِمَةُ! خُذی فَضْلَ مِلْحَفَتِكِ فَقَنِّعی بِها رَأْسَكِ. فَفَعَلَتْ. ثُمَّ قالَ:

اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ. فَقالَتْ: وَ عَلَیْكَ السَّلامُ یا رَسولَ اللّهِ. قال: اَاَدْخُلُ؟ قالَتْ: نَعَمْ یا رَسولَ اللّه! قالَ: اَنَا وَ مَنْ مَعی؟ قالَتْ: وَ مَنْ مَعَكَ. قالَ جابِرٌ: فَدَخَلَ رسولُ اللّهِ وَ دَخَلْتُ وَ اِذا وَجْهُ فاطِمَةَ اَصْفَرُ كَأنَّهُ بَطْنُ جَرادَةٍ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ: مالی اَری وَجْهَكِ اَصْفَرَ؟ قالَتْ: یا رَسولَ اللّهِ! اَلْجوعُ. فَقالَ: اَللّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دافِعَ الضَّیْعَةِ، اَشْبِعْ فاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ. قالَ جابِرٌ: فَنَظَرْتُ اِلَی الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصاصِها حَتّی عادَ وَجْهُها اَحْمَرَ، فَما جاعَتْ بَعْدَ ذلِكَ الْیَوْمِ [14].

مضمون حدیث به طور اختصار این است: جابر می گوید: در خدمت رسول خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 521
صلی الله علیه و آله به در خانه ی فاطمه علیها السلام آمدیم. رسول خدا سلام كرد و اجازه ی ورود خواست.

فاطمه علیها السلام اجازه داد. پیغمبر اكرم فرمود: با كسی كه همراه من است وارد شوم؟ زهرا علیها السلام گفت: پدر جان! چیزی بر سر ندارم. فرمود: با قسمتهای اضافی روپوش خودت سرت را بپوشان. سپس مجدداً استعلام كرد كه آیا داخل شویم؟ پاسخ شنیدیم:

بفرمایید. وقتی وارد شدیم چهره ی زهرا علیها السلام آنچنان زرد بود كه مانند شكم ملخ می نمود. رسول اكرم صلی الله علیه و آله پرسید: چرا چنین هستی؟ جواب داد: از گرسنگی است [15]. پیغمبر اكرم دعا فرمود كه خدایا! دختر مرا سیر گردان. پس از دعای پیغمبر اكرم چهره ی زهرا گلگون شد و گویی دویدن خون را در زیر پوست صورت می دیدم و زهرا از آن پس گرسنه نماند.

دلالت این حدیث بر اینكه پوشانیدن چهره واجب نیست و نیز بر اینكه نظر كردن به چهره جایز است، بسیار روشن می باشد.

هـ. عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسارٍ، قالَ: سَأَلْتُ اَبا عَبْدِاللّهِ علیه السلام عَنِ الذِّراعَیْنِ مِنَ الْمَرْأَةِ هُما مِنَ الزّینَةِ الَّتی قالَ اللّهُ: «وَلا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعو لَتِهِنَّ» قال: نَعَمْ وَ مادونَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 522
الْخِمارِ مِنَ الزّینَةِ وَ مادونَ السِّوارَیْنِ [16].

فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم كه آیا ذراعهای زن از قسمتهایی است كه باید از غیرمحارم بپوشاند؟ فرمود: بلی و آنچه زیر روسری قرار می گیرد باید پوشیده شود، و همچنین از محل دستبند به بالا پوشیده شود.

4. روایاتی كه در باب احرام، پوشانیدن چهره را بر زن حرام می كند.

بسیار مستبعد است كه بگوییم گشودن چهره در غیرحال احرام از محرّمات محسوب می شود و در حال احرام واجب است. و با درنظر گرفتن اینكه وقتی شخص مُحْرِم مناسك عمره یا حج را بجا می آورد معمولاً در میان اجتماع انبوهی از زن و مرد است، روشن است كه اگر پوشانیدن چهره از مرد لازم باشد می باید قید شود؛ گذشته از اینكه در روایتی وارد شده است كه حضرت باقر علیه السلام زنی را دید كه در حال احرام به وسیله ی بادبزن چهره ی خود را پوشانیده است؛ امام علیه السلام شخصاً با چوبدستی خود بادبزن را از چهره ی آن زن دور فرمود.

از بعضی روایات فهمیده می شود كه باز بودن چهره ی زن در حال احرام به جای باز بودن سر برای مرد است و منظور این است كه محرم از تأثیر گرما و سرما رنج ببرد؛ چنانكه در حدیثی آمده است كه زنی در حال احرام نقاب زده بود؛ حضرت باقر علیه السلام فرمود نقاب را بردار، زیرا اگر نقاب داشته باشی رنگ چهره ات تغییر نمی كند، یعنی باید آفتاب رنگ پوست صورتت را عوض كند.

پس منظور از اینكه مُحرِم اگر مرد است باید سر را برهنه كند و اگر زن است چهره را، این است كه از آسایش و رفاهی كه در حال معمولی برخوردار است قدری كاسته شود. ولی چون شارع مقدس می خواسته قانون «پوشش» به حال خود باقی باشد، به زن دستور نفرموده كه سر را برهنه كند و تنها به برهنه كردن چهره اكتفا كرده است. و اگر شارع می خواست در حال احرام از قانون «پوشش» صرف نظر كند، ممكن بود برای زن هم برهنه كردن سر را لازم بشمارد. و در بین فقها هرگز كسی نگفته است كه منظور شارع این است كه در مورد احرام استثنائی برای پوشش قائل شده باشد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 523
روایات و قرائنی كه در این باب است، در اخبار و روایات شیعه و سنی و در تاریخ اسلام فوق العاده زیاد و غیرقابل انكار است. آنچه ذكر كردیم نمونه ای بود. نقل همه ی آنها خود یك كتاب می شود.
[1] . وسائل ج /3ص 25
[2] . وسائل ج /3ص 29
[3] . وسائل ج /3ص 29 و كافی ج /5ص 531
[4] . وسائل ج /3ص 29
[5] . یعنی مردمی كه مسلمان نیستند ولی پیرو یكی از ادیان قدیم آسمانی می باشند و در پناه دولت اسلامی طبق قرارداد زندگی می كنند.
[6] . وسائل ج /3ص 26
[7] . وسائل ج /3ص 26
[8] . همان
[9] . در متن حدیث «اهل سواد» تعبیر شده است. سواد، قراء و كشتزارهای اطراف شهر را می گویند و شاید علت اینكه «سواد» نامیده می شود این باشد كه به علت كشت و زرع از دور سیاه به نظر می رسد. بسیاری از اوقات مراد از كلمه ی «سواد» كشتزارهای حومه ی كوفه است.
[10] . رجوع شود به منهاج الصالحین چاپ نهم، كتاب النكاح، مسأله ی 3.
[11] . قرب الاسناد ص 40
[12] . وسائل ج /1ص 135
[13] . قرب الاسناد ص 102
[14] . كافی ج /5ص 528 و وافی مجلد 12 ص 124 و وسائل ج /3ص 27
[15] . پس از نشر چاپ اول این كتاب، بعضی از ما توضیح خواستند كه چگونه ممكن است چهره ی دختر پیغمبر اكرم از گرسنگی زرد باشد؟ چرا و به چه دلیل گرسنه بوده اند؟ .

از پرسش كنندگان متشكریم كه سؤال خود را با ما در میان گذاشتند. باید به دو نكته توجه داشته باشند:

یكی اینكه زندگی آن روز مسلمانان در مدینه غالباً به سختی می گذشت. جنگها و كشمكشها خودبه خود بر اقتصاد لاغر مدینه ضربه می زد و گاهی توأم می شد با خشكسالی، چنانكه در سالی كه غزوه ی تبوك اتفاق افتاد خشكسالی سختی روی داده بود و لهذا سپاه تبوك را «جیش العسرة» نامیدند. اصحاب صُفّه گاهی آنچنان در سختی بودند كه جامه ی كافی برای شركت در نماز جماعت نداشتند. رسول خدا روزی پرده ای در خانه ی دخترش زهرا آویخته دید، كراهت نشان داد. زهرا فوراً آن را پیش پدر فرستاد و رسول خدا آن را تكه تكه كرد و به اصحاب صفه داد.

نكته ی دیگر اینكه درست است كه علی مرد كار بود، علاوه بر حقوق سربازی و غنائم جنگی كارهای كشاورزی داشت و احیاناً با مزدوری در باغهای دیگران تحصیل روزی می كرد، ولی علی و زهرا كسانی نبودند كه خود سیر بخوابند و در اطراف آنها شكمها گرسنه باشد. آنها آنچه به كف می آوردند به دیگران ایثار می كردند. سوره ی مباركه ی « هَلْ اَتی » در همچو زمینه ای نازل گردید.

آری مسلمانان صدر اول در چنان شرایط طاقت فرسایی پرچم اسلام را به دوش گرفتند و تا دورترین نقاط جهان بردند.

گرسنگی خاندان پیامبر نقصی برای آنها به شمار نمی رود، افتخاری است كه بر پیشانی مقدسشان می درخشد.
[16] . كافی ج/5 ص 521 و وسائل ج/3، ص 25 و وافی مجلد 12 ص 121
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است