ای قوم به حج رفته كجایید كجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم حاجی و هم كعبه و هم خانه شمایید
صدبار از این راه بدان خانه برفتید
یك بار از این خانه بر این بام برآیید
گر قصد شما دیدن آن خانه جان است
اول رخ آیینه به صیقل بزدایید
احرام چو بستید از آن خانه برستید
از فرقه ی كذا ناموس بكلی بدرآیید
آن خانه لطیف است نشانهاش مگویید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
كو دسته ای از گل اگر آن باغ بدیدید
كو گوهری از جان اگر از بحر جدایید
جلد سوم . ج3، ص: 119
با اینهمه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس كه بر گنج شما پرده شمایید
روبند گشایید و ز سر پرده ی كذا اسرار
پس خویش بدانید كه سلطان نه گدایید
گنجید نهان گشته در این توده پرخاك
چون قرص قمر ز ابر سیه باز برآیید
این اشعار ظاهراً از ملای رومی در دیوان شمس است. باید با
اصل تطبیق و مقابله شود.
خاقانی در صفحه 215 دیوان خود قصیده ای مفصل و عالی دارد
در وصف حج كه در سفری كه به مكه رفته سروده است، رجوع شود.
ایضاً در صفحه 88 قصیده دیگری در وصف حج دارد كه با این
بیت شروع می شود:
شبروان در صبح صادق كعبه جان دیده اند
صبح را چون مُحرمان كعبه عریان دیده اند
رجوع شود به مقدمه دیوان خاقانی، صفحه هفده و هجده.
ایضاً ناصرخسرو اشعار معروفی دارد راجع به حج كه به میم
ختم می شود. رجوع شود به اربعین طهرانی.
رجوع شود به مقاله «سرگذشت اندونزی» در مجله راهنمای
كتاب، شماره آذرماه 40.
ایضاً رجوع شود به ورقه های «كعبه ونقش اجتماعی آن» .