در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه اطلاعات، تاریخ 30/11/1381، مطهری، مرتضی ؛


ولایت با همهء اختلاف موارد استعمال، یک ریشه دارد و آن اتصال و پیوستگی است و به حسب اختلاف موارد استعمال، اختلاف پیدا می شود. گاهی کلمهء «ولی» فعیل به معنی فاعل است و گاهی فعیل به معنی مفعول، و ظاهر این است آنگاه که در مورد خداوند استعمال می شود، تنها به معنی فاعل است؛ یعنی ذات حق از آن جهت ولی جهان یا ولی خصوص مؤمنین است که متولی امر جهان و متولی امر خاص مؤمنین است؛ ولی در مورد عید که گفته می شود ولی خداست، هم به معنی فاعل استعمال می شود از آن جهت که به قول این ابی الحدید متولی طاعت الهی است و هم به معنی مفعول است یعنی کسی که خداوند متولی امر اوست، ما فعلاً به سایر موارد استعمال کلمهء ولایت و ولاء کار نداریم از قبیل ولای کفار، صار، مجانین، ولای عتق و غیره-بحث در خصوص ولایت الهی است یعنی در خصوص ولی الله بودن بعضی بندگان است؛ مثلا علی (ع) که ولی النّه است به چه معنی است؟و هم بحث در این است که معنی ولایت ما یعنی اینکه ما باید اولیای ائمهء اطهار باشیم آنچنان که در روایات شیعه آمده است، چیست؟به عبارت دیگر معنی قبول ولایت که به عقیدهء شیعه یکی از ارکان اسلام است (بنی الاسلام علی خمس: الصلوة و الزکوة و الحج و الجهاد و الولایة و مانودی احد بشی ء کمانودی بالولایة) چیست؟مسلما در این حدیث از آن جهت ولایت در ردیف صلات و زکات و غیره قرار گرفته است که باید آن را قبول کرد.

اما معنی ولی الله بودن ائمه اطهار دو چیز است و به عبارت دیگر ولایت الهی آنها دو مرتبه و دو درجه دارد: یکی ولایت حکومت الهی آنها دو مرتبه و دو درجه دارد: یکی ولایت حکومت، یعنی آنها هستند کسانی که از طرف خداوند به عنوان اولی الامر تعیین شده اند و اطاعت اوامر اجتماعی و حکومتی آنها واجب است. این جهت به مسئله خلافت یعنی نیابت از پیغمبر در امر سیاسیت امت برمی گردد و این است مسئله مورد اختلاف شیعه و سنی.

دیگر ولایت معنوی و یا ولایت طریقت، یعنی این جهت که آنها به واسطهء پیمودن صراط قرب و رسیدن به مقام «لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل ...» به جایی رسیده اند که وجود خودشان یک وجود حقانی است و باطن شریعت را به حد کمال دارا می باشند و معنویت انسانی. که خود حقیقتی است در آنها متمرکز و آنها با این جهت، قافله سالار معنویات و مربی معنوی بشر و مسلط برضمایر و شاهد بر اعمال بشر و حجت برزمان و قطب دوران می باشند و زمین هیچ گاه از ولی که حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست، و البته ولایت به این معنی غیر از نبوت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و حتی غیر از امامت است غیریتش با نبوت و خلافت و وصایت، واقعی است و غیریتش با امامت، مفهومی و اعتباری است.

ما آنجا که از دور و نزدیک به پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار سلام می کنیم و متوسل می شویم و معتقدیم که «اشهد انک تشهد مقامی و ترد سلامی و تسمع کلامی» از این جهت است که به چنین مقام و درجه ای برای این بزرگواران معتقدیم و اینکه در نماز به صورت خطاب به پیغمبر اکرم (ص) می گوییم: «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» نیز به همین جهت است، و هم ظهور معجزات ناشی از چنین مقامی است. زیرا این مقام تنها تسلط برضمایر و اعمال بشر نیست، ولایت و تسلط برکائنات هم به اذن الله هست. اشتباه کرده اند آنان که پنداشته اند معجزه فعل و ارادهء ولی نیست. مستقیما فعل و ارادّ خداوند است، بلکه خداوند به ولی خود آن قدرت و اراده و تسلط را می دهد که اگر بخواهد تغییری در عالم ایجاد کند، می کند.

خدا خطاب به عیسی بن مریم می فرماید: «و تبری الاکمه و الا برص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی»، فعل احیاء و ابراء را به خود عیسی نسبت می دهد؛ ولی به اذن الله، و البته معنی اذن در اینجا اذن لفظی و اعتباری نیست، بلکه افاضهء قدرت و اراده است و به ولی، و هابیبن چنین مقامی را برای اولیا انکار دارند و می پندارند که منافی توحید است.

اکنون ببینیم معنی ولایت ما ائمه راه چیست؟آن چیزی که ما باید داشته باشیم و قبول کنیم و حامل آن باشیم چیست؟ آن سه چیز است:

الف. قبول حکومتی آنها: یعنی اعتقاد و قبول اینکه آنها از طرف خداوند برای زعامت مسلمین تعیین شده بودند و آنها اصلح و الیق بودند، اعتقاد به اینکه می بایست علی خلیفه پیغمبر می شد نه (دیگری).

این مطلب مربوط به گذشته است، فعلاً و عملا تاءثیری در زندگی دنیایی و یا آخرتی ما ندارد و برخلاف زعم عوام آن ولایتی که در برزخ و آخرت از ما خواهند پرسید، این نیست که بگو ببینیم در چهارده قرن پیش آیا می بایست علی زمام امور مسلمین را به دست بگیرد یا ابو بکر؟و ما باید جواب بدهیم: علی، معقول نیست که چنین امری یعنی چنین اعتقادی که به هر ح ال مربوط به گذشته اجتماع مسلمین است، تا این درجه اهمیت داشته باشد.

ب. ولایت محبت: به موجب این ولایت، مسلمین باید اهل بیت را دوست داشته باشند. مسلمانان همه باید دوست یکدیگر باشند، ولی دوستی اهل بیت پیغمبر به شکل خاص توصیه شده است: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المردة فی القربی». زمخشری در «ربیع الابرار» روایتی نقل کرده است مبنی براینکه: «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا ...» و به طور کلی عموم اهل تسنن طرفدار ولای محبت می باشند. جامی می گوید: «اگر به خاطر قصیده ای که فرزدق در مدح علی بن الحسین علیه السلام گفته است؛ خداوند همه مردم را بیامرزد عجیب نیست» این الفارض می گوید: ذهب العمر ضیاعا و انقضی باطلا اذلم افز منک بشی ء غیر ما اولیت من عقدی و لا عترة المبعوث حقا من قصی فلسفه ولاء محبت، مجذوب شدن ولی به سوی خداست مکتب انبیاء مکتب عشق و ارادت است و در میان اولیا علی (ع) کانون محبت است و محبت علی نقش اساسی در تاریخ اسلام دار و به قول جرج و جرداق: «روح آنها در دوستدارانشان حلول کند و اینها همشکل آنها بشوند به عبارت دیگر محبت اولیا عامل مهمی است در تربیت اسلامی، داستانهای بلال، خباب بن ارت، عثمان بن مظعون، ابوذر در جنگ نبوک، خبیب بن عدی، زیدبن دثنه و غیر هم نمونه ای از تاءثیر عظیم نیروی محبت است، و همچنین داستانهای محبان علی علیه السلام در شکنجه های ستمگران. این نوع از ولایت نیز می تواند جزء وظایف مسلمین و مسئول عنه عندالله باشد و مشمول «وقفو هم انهم مسؤلون» باشد.

ج. ولایت امامت: یعنی قبول این مطلب که اولا آنها وارث علوم پیغمبرند و قول و فعل و سیرتشان حجت است و بعلاوه دارای مقام اللهی هستند، شاهد براعمال و قطب زمان و حجت برخلق می باشند و زمان خالی از حجت نیست، ومن مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیة.

 (با تشکر از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری، به خاطر ارسال و اجازه چاپ این نوشتار)


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است