در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: گلبرگ :: اردیبهشت 1383، شماره 50، ؛


راه تضمین آینده انقلاب اسلامی

استاد مطهری، پس از تبیین ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی، در اشاره به راه تضمین آینده انقلاب می فرمایند: «آینده انقلاب ما، در صورتی تضمین خواهد شد که عدالت و آزادی را حفظ کنیم و استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، استقلال فکری و استقلال مکتبی را محفوظ نگه داریم. انقلاب ما آن وقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را، که همان اسلام خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی کنیم؛ یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتبمان را بدون خجالت و شرمندگی، آن چنان که واقعا هست به جهانیان عرضه کنیم، می توانیم امید پیروزی داشته باشیم، اما اگر قرار شود به اسم اسلام، یک مکتب التقاطی درست شود و روشمان این باشد که از هر جایی چیزی اخذ کنیم... و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع این ها، معجونی درست کنیم و بگوییم این است اسلام، انقلاب ما اگر می خواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه این پیرایه ها پاک کند و در راه احیای ارزش های اسلام راستینِ اسلام، قرآن و اهل بیت علیهم السلام حرکت کند.

قوی ترین حربه دفاعی انقلاب اسلامی

به منظور دفاع از انقلاب اسلامی و تداوم بخشی به آن، رعایت اموری ضرورت دارد که اندیشمندان علوم اجتماعی و کارشناسان مسائل سیاسی و اجتماعی، هر یک از امر خاصی به عنوان مهم ترین عامل دفاعی انقلاب یاد کرده اند. آیت اللّه  شهید مطهری، ضمن اشاره به برخی آفت های انقلاب، از «ایمان و بیداری توده های مردم»، به عنوان قوی ترین حربه دفاعی انقلاب یاد می کنند. ایشان می فرمایند: «اما قوی ترین حربه دفاعی این انقلاب و مؤثرترین اسلحه پیشرفت آن، ایمان ملت به نیروی خویش و بازگشت به ارزش های اصیل اسلام است. غرب (منظور تمام ابرقدرت ها است) از یک چیز وحشت دارد و آن بیداری خلق مسلمان است. اگر شرق بیدار شود و خودِ اسلامیِ خود را کشف کند، در آن صورت حتی بمب اتمی هم از پس این نیروی عظیم، این توده به پا خاسته برنخواهد آمد. راه این بیداری، آشنایی با تاریخ و فرهنگ و ایدئولوژی خودمان است».

انقلاب و عدالت اجتماعی

استاد مطهری رحمه الله ، از «عدالت اجتماعی» به عنوان یک رکن مهم یاد کرده، می گویند: «در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان، یکی از اساسی ترین مسائل، همین مسأله عدالت اجتماعی است». ایشان سپس اشاره می کنند که در دنیا، عدالت اجتماعی، به صورت های مختلف تعریف شده است و هر کس برداشت خاصی از آن دارد که ما باید دقت کنیم، عدالت اجتماعی مورد نیاز ما، همان عدالت اجتماعی اسلامی است. ایشان پس از ذکر نمونه هایی از سیاست های عادلانه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام می گویند: «انقلاب اسلامی ما نیز اگر می خواهد با موفقیت به راه خود ادامه دهد، راهی به جز اعمال چنین شیوه ها و بسط روش های عدالت جویانه و عدالت خواهانه در پیش ندارد». شهید مطهری رحمه الله در مورد مفهوم عدالت می گویند: «عدالت و مساوات، این است که ناهمواری ها و پست و بلندی ها و بالا و پایین ها و تبعیض هایی که منشأاش سنت ها و عادات بازور و ظلم است، باید محو شود، اما آن اختلاف هاو تفاوت ها که منشأاش لیاقت و استعداد و عمل و کار وفعالیت افراد است، باید محفوظ بماند و امکانات اجتماعی، برای همه بالسّویه فراهم شود».

سرّ موفقیت روحانیت در رهبری انقلاب

استاد مطهری رحمه الله در مجموع، از دو عامل یا ویژگی، به عنوان علت موفقیت روحانیت در طول تاریخ یاد می کنند که توانسته، سرچشمه حرکت های بزرگ، از جمله انقلاب شکوهمند اسلامی شود. ایشان می گوید: «دلیل اول، ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. خود فرهنگ شیعی، یک فرهنگ زنده و حرکت زا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ است که از روش علی علیه السلام و از اندیشه های او تغذیه می کند. این فرهنگی است که در تاریخ خود، عاشورا دارد. هیچ یک از فرهنگ های دیگر، چنین عناصر حرکت زایی در خود ندارند. دلیل دوم، این که روحانیت شیعه، از ابتدا اساسش تضاد با قدرت های حاکم بوده است. پس سرّ دیگر این که روحانیت توانسته انقلاب ها را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آن ها هیچ گاه عضو دستگاه های دولتی و غیردولتی نبوده اند و از آن ها ابلاغ نمی گرفته اند. درآینده هم باید این ارزش ها برای روحانیت محفوظ بماند. سخن آخر این که روحانیت، در حفظ و تداوم انقلاب، نقش اساسی به عهده دارد و می باید با کوشش همه جانبه، مکان شایسته خود را حفظ بکند و در صف اول حرکت مردم، هم چنان به هدایت آن ها ادامه دهد».

شرایط تداوم انقلاب اسلامی

استاد مطهری، در جایی از اموری چون عدالت، آزادی، معنویت و استقلال، به عنوان شرایط لازم برای تداوم انقلاب یاد کرده بودند. وقتی از ایشان سئوال شد آیا این چهار امر برای تداوم انقلاب کافی است؟ فرمودند: «آن چه من گفته ام، به عنوان شرایط است. شرایط، یعنی چیزهایی که بدون آن ها، مشروط امکان پذیر نیست، اما معنایش این نیست که حتما وجود آن ها کافی است و هیچ شرط دیگری در کار نیست. مقصود من این بود که این انقلاب اسلامی اگر بخواهد سلب کننده آزادی ها باشد، این یک آفتی است. اگر بخواهد نسبت به عدالت اجتماعی حساسیت کافی نداشته باشد، به خطر خواهد افتاد. اگر تحت تأثیر مکتب های ماتریالیستی، معنویت را کوچک و ضعیف بشمارد، باز به خطر خواهد افتاد. اگر استقلال را، چه استقلال سیاسی، چه استقلال اقتصادی و چه استقلال مکتبی، یعنی این که اسلام را به عنوان یک مکتب مستقل بشناسد و معرفی بکند؛ نه این که از مکتب های دیگر قسمت هایی را بگیرد و مخلوط بکند، باز در خطر است. بنابراین، آن چه من در آن سخنرانی ها گفتم، قسمتی از شرط های لازم بوده، نه همه شرط ها».

آینده جهان

استاد مطهری پس از بررسی دیدگاه های مختلف و ناامیدانه بسیاری از اندیشمندان، این حقیقت را با توجه به اعتقاد به موضوع مهدویت، چنین مورد اشاره قرار می دهد: «ما به دلیل این که مؤمن و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان، این اصل وجود دارد که «جهان را صاحبی باشد خدا نام» هر چه در دنیا پیشامدهایی می شود، هرگز احساس خطر عظیم، خطری که احیانا بشریت را نیست و نابود کند و کره زمین را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریت را کَاَن لم یکن نماید، نمی کنیم. درته دلمان، خودمان باور داریم که سال های سال، قرن ها و شاید میلیون ها سال دیگر، در روی این زمین، زندگی و حیات موج خواهد زد. فکر می کنیم بعد از ما، آن قدر مسلمان ها بیایند و زندگی کنند و بروند که فقط خدا عدد آن ها را می داند. آری، ما در ته دل خود، این طور فکر می کنیم و هرگز این اندیشه را به خود راه نمی دهیم که ممکن است عمر جهان، یعنی عمر بشر و عمر زمین ما به پایان رسیده باشد. تعلیمات انبیا، نوعی امنیت و اطمینان خاطر به ما داده است و در واقع در ته قلب خود، به مددهای غیبی ایمان و اتکا داریم».

استاد مطهری و مسأله اسرائیل

یکی از اموری که تعهد، دلسوزی، شجاعت، شهامت و... استاد شهید مرتضی مطهری را برای همگان نشان می دهد، موضع گیری ایشان در برابر مسأله اسرائیل است. ایشان ضمن ارائه روشنگری های تاریخی و افشای عملکرد یهودیان در طول تاریخ، به ویژه در برخورد با آیین اسلام، به مردم درباره قوم یهود و عملکرد آنان، اطلاعات و روشنگری های لازم را می دهند. این کار را در شرایطی بود که در ایران، یک کلمه درباره اسرائیل و برضد منافع آن سخن گفتن، جرم به شمار می آمد. شهید مطهری، تنها به گفتن و روشنگری اکتفا نمی کرد و در سال 1349، به همراه دو نفر از علمای بزرگ حوزه علمیه، برای مردم و مبارزان فلسطین کمک های مالی جمع می کنند که به شدت با مخالفت و تهدید ساواک روبه رو گردید، اما استاد مطهری، با وجود همه سخت گیری ها، تا آنجا که در توان داشت، به انجام وظیفه پرداخت و از آگاهی بخشی به مردم دریغ نورزید.

نژاد صهیونیست ها

برخلاف ادعای سران صهیونیست که تحت شعار نژاد واحد برتر یهود، به تبلیغات می پردازند و درصددند بین یهودی ها وحدت ایجاد کنند و از مسأله نژاد واحد بهره های تبلیغاتی ببرند، استاد مطهری با دقت در گفته های تاریخی و نیز سخنان خود سران یهود، به این نتیجه رسیده اند که: «صهیونیست ها، یهودی هایی بودند که صدها سال، یعنی ده ها قرن در گوشه های دیگر دنیا زندگی می کردند و از نژادهای دیگر بودند. اصلا بسیاری از این یهودی ها، از نژاد بنی اسرائیل هم نیستند. این ها فقط وجه مشترکشان مذهب است و حتی نژادشان هم خالص نمانده است». «من خودم فکر می کردم که یهودیان موجود، همه از نسل اسرائیل اند. حالا می بینیم تاریخ تشکیک می کند و می گوید این حرف دروغ است. بسیاری از یهودی ها، اصلاً از نسل اسرائیل نیستند».

اسرائیل، کارنامه سیاه قرن

استاد مطهری پس از بیان روند ایجاد اسرائیل توسط سردمداران استکبار، به ویژه انگلستان و آمریکا، ضمن اشاره به جنایات آن ها و صهیونیست ها، از پدیده اسرائیل و تحمیل آن به مسلمانان این چنین یاد می کنند: «یکی از قضایایی که کارنامه قرن ما را تاریک می کند (این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادی، نام انسانیت برای آن گذاشته اند) همین قضیه تشکیل دولت اسرائیل است». ایشان در ادامه، ضمن بیان جنایات صهیونیست و نه سکوت، بلکه تشویق سران استکبار جهانی می نویسند: «یک عده روشنفکر در میان اعراب بود [که در ابتدا، آمدن صهیونیست ها را به فلسطین نمی پذیرفتند] قیام کردند، انقلاب کردند. اینها را کشتند، اعدام کردند و به دار کشیدند. مرتب یهودی ها را فرستادند. همین که عده زیاد شد، اسلحه زیادی هم در میانشان پخش کردند. بعد این ها افتادند به جان مسلمانان بومی، کشتند و زدند و بعد هم آواره کردند. پشت سر یکدیگر از کشورهای اروپایی مهاجرت می شد، آمدند و آمدند».

ادعای اسرائیل بزرگ

توطئه تشکیل اسرائیل و صهیونیسم جهانی با حمایت و تشویق سران استکبار جهانی از جمله انگلستان و آمریکا، تنها به فلسطین محدود نمی شود؛ بلکه به تصریح سران صهیونیست، این طرح مقدمه ای است بر یک سلسله از برنامه های بزرگ که صهیونیست با پشتیبانی سران استکباری، درصدد تحقق بخشیدن به آن هستند. اسناد و اعترافات بسیاری از سران صهیونیست، نشان دهنده آن است که این جماعت، مطامع وسیع تر از محدوده فلسطین را دنبال می کنند که ازآن تحت عنوان استراتژی بلندمدت از «نیل تا فرات» یاد می شود. استاد مطهری در همان مقطع زمانی، به این هدف پلید صهیونیسم جهانی اشاره کرده، چنین هشدار می دهند: «هدف مگر تنها همین است که یک دولت کوچک در آن جا تشکیل شود؟ خیلی اشتباه کرده اید، خیلی هم اشتباه می کنیم. او می داند که یک دولت کوچک، بالاخره نمی تواند آن جا زندگی کند. [هدف ما] یک اسرائیل بزرگ [است] که دامنه اش از این طرف شاید تا ایران خودمان هم کشیده شود... مگر این ها ادعای عراق و سرزمین های مقدس شما را ندارند؟»

لزوم کمک به مردم فلسطین

در بحبوحه کشتارهای صهیونیست در فلسطین، استاد مطهری به همراه بعضی از علما، شماره حسابی را به منظور کمک به مردم فلسطین معرفی کردند و در تشویق مردم به هر چه بیش تر کمک کردن به آن ها، در ضمن سخنرانی معروف خود که با واکنش شدید رژیم طاغوت هم مواجه شد، فرمودند: «واللّه  این انفاق [کمک به مردم فلسطین [واجب است. مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن از ما می کنند، همین است که در زمینه هم بستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر فرمود: هر کس بشنود صدای مسلمانی راکه فریاد می زند: مسلمانان به فریاد من برسید و او را کمک نکند، مسلمان نیست و من او را مسلمان نمی دانم. چه مانعی دارد که ما برای این ها حساب باز کنیم؟ چه مانع دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به این ها بدهیم؟ چرا یهودیان دنیا، حتی یهودیان ایران کمک کنند وملت های دیگر آن ها را تحسین کنند،... ولی ما نکنیم. مردمِ بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند. دردشناس باشند. حقایق شناس باشند... پس بیاییم به خودمان... به کار و فکرمان... به پول هایمان ارزش بدهیم. خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند کنیم».

یهود و سیطره بر منابع اقتصاد جهانی

درباره ویژگی ها و ترفندهای یهودیان، مطالب زیادی از استاد مطهری نقل شده است. ایشان از جمله درباره سیطره آن ها بر اقتصاد و رسانه های جهانی می گویند: «امان از دست یهود که بر سر دنیا از دست این ها چه آمد! یکی از کارهایی که قرآن به این ها نسبت می دهد که هنوز هم ادامه دارد، مسأله تحریف و قلب حقایق است. اینها شاید با هوش ترین مردم دنیا باشند. یک نژاد فوق العاده با هوش ومتقلب. این نژاد با هوش متقلب، همیشه دستش روی آن شاهرگ های جامعه بشریت است. شاهرگ های اقتصادی وشاهرگ های فرهنگی. اگر کسی بتواند تحریف هایی را که این ها حتی در حال حاضر در تاریخ، جغرافیا و خبرهای دنیا می کنند، [جمع آوری کند، کار مفیدی است]... الان، خبرگزاری های بزرگ دنیا که یکی از آن شاهرگ های خیلی حساس است، به دست یهود می چرخد؛ برای این که قضایا را تاحدی که برایشان ممکن است، آن طوری که خودشان می خواهند به دنیا تبلیغ کنند و برسانند. در هر مملکتی، اگر بتوانند آن شاهرگ ها و وسایل ارتباط جمعی، مثل مطبوعات و به طور کلی آن جاهایی که فکرها را می شود تغییر داد، تحریف کرد، تبلیغ کرد و گرداند و نیز شاهرگ های اقتصادی را [در دست می گیرند] و این ها از قدیم الایام کارشان این بوده».

صهیونیسم، دشمن تجدید اندیشه اسلامی

استاد مطهری، بسیاری از جوّسازی ها و ترور شخصیت ها را کار صهیونیسم می دانستند؛ چرا که معتقد بودند حکومت صهیونیستی، هرگونه تجدید تفکر اسلامی را خطری برضد خود می داند. از این رو، با هر وسیله، ازوقوع این گونه پیشامدها در کشورهای اسلامی جلوگیری به عمل می آورد. یکی از دوستان ایشان دراین باره می گوید: «درست به خاطر دارم که در سال های 47 و 48، آقای مطهری را در مشهد دیدم، در حالی که بسیار افسرده به نظر می رسید و گرد مظلومیت علی گونه بر چهره اش نشسته بودو مثل امام علیه السلام در برابر سه جبهه ناکثین، قاسطین و مارقین قرار گرفته بود. در اثنای درد دل به من فرمود: تو مواظب خود باش و افکار خود را همه جا باز نکن. گفتم: من که محلی از اعراب ندارم و خارج از صف مبارزه هستم. گفت: خیر چنین نیست. صهیونیسم از این نوع تفکر واهمه دارد، ولو این که صاحب آن فکر عجالتا در خط مبارزه نباشد. هر کس چنین است، او را متهم می کنند که نتواند در اجتماع سربلند کند».

علت پیدایش حجاب

استاد مطهری، ابتدا نظر مخالفان حجاب را دراین باره چنین نقل می کنند: «مخالفان حجاب سعی کرده اند جریانات ظالمانه را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند و در این جهت، میان حجاب اسلامی و غیراسلامی فرق نمی گذارند و وانمود می کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه می گیرد». استاد مطهری، مجموعه نظرات مخالفان را که فلسفی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و نیز روانی است، چنین ذکر می کنند: «میل به ریاضت و رهبانیت؛ عدم امنیت و عدالت اجتماعی؛ پدرشاهی و تسلط مرد و زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد؛ حسادت و خودخواهی مرد؛ عادت زنانگی و احساس کمبود داشتن در مقایسه با مرد». ایشان پس نقد همه این دیدگاه ها، تصریح می کنند که هیچ یک از علت های مزبور در پیدا شدن حجاب نقشی نداشته است و ندارد و آن گاه در تبیین فلسفه پوشش اسلامی می نویسند: «به نظر ما، چند چیز فلسفه پوشش اسلامی است که بعضی جنبه روانی و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و برخی هم مربوط به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال اوست. حجاب اسلامی در اسلام، از یک مسأله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد».

آثار خودنمایی زن در اجتماع

استاد مطهری ضمن اشاره به این حقیقت که تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی، عواقب وخیمی در پی دارد، می نویسد: «این که اجتماع به وسایل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضا، غریزه دیوانه شده را آرام کند، میسر نخواهد شد. هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد کرد؛ بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضایی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن افزوده می شود. انسان به چیزی حرص می ورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحریک شود، اما اگر امری اصلا عرضه نشود یا کم تر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت بدان کمتر خواهد بود. اما انکار نمی کنیم که دسترسی نداشتن به زن، موجب انحراف می شود و باید شرایط ازدواج قانونی را سهل کرد، ولی بدون شک آن مقدار که تبرج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرت های آزاد سبب انحراف جنسی می شود، به مراتب بیش تر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب می گردد».

در رثای شهید مطهر

... از آن روزی که شهادت، زینت قامتِ زیبای اسلام شناس بزرگ و مجاهد گران قدر، آیت اللّه  مرتضی مطهری شد، همه شیفتگان راستی و رادمردی، به سوگ نشستند، جامه ماتم پوشیدند و از ته دل، بر آن شب پرستان ناجوان مردی که دست به خون معلم فرزانه آلودند، نفرین کردند. دراین پیشامد تلخ، ادیبان مسؤولیت شناس و شاعران آگاه و متعهد، هر یک به فراخور حال و میزان علاقه و شناختی که از شخصیت علامه بزرگوار مطهری داشتند، به بیان احساس خود و رثای اوصاف و سجایای والای آن عالم ربانی، که امام امت وی را، حاصل عمر خویش و فرزند بزرگ اسلام نامید، در قالب نثر و نظم پرداختند که نمونه هایی از آن ها را با هم می خوانیم.

یار عشق

ای نهر روانِ خونِ تو جاری عشق

وی خفته به خون به راه بیداری عشق

از خدعه نهروانیانْ دل تنگم

برخیز دوباره از پی یاری عشق

سیدحسن حسینی

داغ گران

روزی که آن «مطهر» از این خاکدان گذشت

بانگ خروش و غلغله از آسمان گذشت

عقد بلور پاره شد از دیدگان من

تا مردم دو دیده از این خاکدان گذشت

... تا اشکِ غم زدیده رهبر فرو چکید

داغی گران به سینه اهل زمان گذشت

سالی که انقلاب، گل و لاله پرورید

خودْ باغبان نگر، چون گل ارغوان گذشت

... از راستان عشق بسی داستان نوشت

عمرش به راستی همه با راستان گذشت...

آن فیلسوف عصر و خطیب سخن سرا

چون آفتاب، از سر بام جهان گذشت

محمد حسین حجتی(پریشان)

زنده جاویدان

کشته راه خدا، زنده جاویدان است

جاودان در حرم قرب خدا مهمان است

آخر از بهر چه نامی تو شهادت یا مرگ؟

به خدا هستی اگر هست به عالم، آن است

هر شهیدی است چو خورشید در آفاق جهان

که فروغش همه جا، جلوه گر و تابان است

این چراغی است که هر روز شود روشن تر

این شکوهی است کزو، عقل بشر حیران است

ای مطهر دل و جانت، به تو همواره درود

کز تو اسلام و وطن روشن و نورافشان است

«شفق» سوخته، ای مهر فروزان امید

ذره آسا به ره عشق تو سرگردان است

محمدحسین بهجتی

کشته عشق

... الا ای شهید مطهر که نور بینش تو

به راه سالک صادق چراغ امید است

ز دستبرد فنا فارغی که کشته عشق

قسم به عصر، که در روزگارْ جاوید است

تو را که اصل کمالی، چه حاجت است به مدح

تو را که عین ثنایی، چه جای تمجید است

شعاع فکر توای مستِ ساغر تحقیق

برون ز دایره تنگِ اهل تقلید است

ز باغ خاطر تو، جز گل یقین نشکفت

گه گلشن تو مبرّا ز خار تردید است

تو مهر بودی و خصم حقیر تو خفاش

که چشم شب پره را کی توان این دید است

... طراز نوح زمان است نقش خامه تو

به بام چرخ روان تا که گوی خورشید است

به لوح سینه «جذبه»، نقش یاد تو بست

که یاد روی تو در شام هجر، مهشید است

محمود شاهرخی (جذبه)

داغ

در سوگ مطهری همه اشکم و آه

روزم شده زین درد جگر سوز، سیاه

ای دیده در این داغ ز من خواب مجوی

ای ناله در این درد زمن صبر مخواه

مصطفی قمشه ای (مژده)

رفتی نه این هنگامْ گاه رفتنت بود

مرد خدا، مرد سخن دان، مرد پیکار

ماییم و هجران تو و چشمی گهربار

ای چشمه جوشنده علم وفضیلت

آه ای مطهر، مرتضی، خونینه دستار

رفتی، نه این هنگامْ گاه رفتنت بود

افسرد بی تو دشت، ای باران ایثار

با تو حدیث عاشقی گفتن نزیبد

خود کرده ای تحریر آن، بسیار بسیار

کردی وفا با جان وآن میثاق خونین

شد مُهرْ با خون تو، بنگر صدق گفتار

در شب فشاندی بذر خورشید دل افروز

فارغ ز بیم واز گزند خصم خون خوار

آن مشعلی کافروختی در مکتب علم

شد روشنای راه و بر ما گشت زنهار

فقدانت ای مرد خدا، از بس وزین بود

بنشست گریان در عزا میر علم دار

خم گشت زین غم، پشت آن سرو ولایت

دیدیم کوهِ سخت را با چشم خون بار...

گرید بر این غم گر امام ما عجب نیست

او را تو بودی پاره تن، یار و دلدار

سپیده کاشانی

دست پلید شب

وقتی سپیده را

بر دوش می کشید

بر او هجوم برد

دست پلید شب

هر قطره خون او

بر سنگ فرش صامت کوچه

خوش لحظه تولد خورشید را

بشارت داد!

محمدرضا سهرابی نژاد

خورشید جاودانه خاور

از تیر خصم، شد گل پرپر مطهری

در خون خویش، گشت مطهر، مطهری

در مکتب حسین، مقامی رفیع یافت

بنگر بر این شهید مظفر، مطهری

مرغ بهشت بود و از این خاک دان گذشت

شد رهسپار عالم برتر، مطهری

بر خاک تیره از تبر دشمنان شکست

آن بارور درختِ تناور، مطهری

دریای حکمتی به جهان کرده یادگار

بخشنده، هم چو ساقی کوثر، مطهری

ازفیض حکمتش همه آفاقْ جان گرفت

ایران شده است جمله سراسر، مطهری

جاری شد از تمامت جانش به راه عشق

از سنگر منوّر منبر، مطهری

یادش به خیر باد و روانش همیشه شاد

خورشید جاودانه خاور، مطهری

اسداللّه  شعبانی

ای چشمه زلال حقیقت

برخیز، ای شهید مطهر مطهری

برخیز، بی تو ما شبمان بی ستاره است

بی تو حجاب عزتمان پاره پاره است

بی تو محصول عمر رهبر ما ما شکسته ایم

در کنج این خرابه به عزلت نشسته ایم .

ای راهبر، شهید دل آگاه!

بی تو، دگر چگونه، بخوانیم

آیات آسمانی قرآن را؟

ای بهترین مفسر آیات!

درباغ های فلسفه اینک، ای فیلسوف قرن! دیگر چگونه راه بیابیم؟

ای آشنای منبر و محراب!

و ای وارث بزرگ قلم های حق نویس!

منبر ز داغ مرگ تو بس سوخت

محراب از شهادت تو اشک بار شد

پشت قلم شکست از این فاجعه،

ولی اسلام ناب، قامت خود راست تو نمود

اینک که نیستی

ای چشمه زلال حقیقت!

و ای شیر پیر بیشه تحقیق!

یادت درون سینه ما

جاودانه باد

جواد محقق (م آتش)

شهید مطهری از زبان قلم

با من آشنا بود و من یار همیشگی اش بودم. مرا خوب می شناخت و توان و تأثیر مرا می دانست. وقتی او مرا در نگارش «حقّ» به کار می گرفت، «طهارت» را احساس می کردم. استادانه با من، قلب باطل و دروغ و تحریف را نشانه می رفت. تک تیراندازی بود ماهر، لحظه شناس و دقیق. وقتی در کف با کفایتش جای می گرفتم، «حق» خوشحال می شد که حقش ادا خواهد شد. وقتی که پا به پایش به سیر وسیاحت در نهج البلاغه می پرداختم، زلالیِ معرفت را احساس می کردم. سربلندی ام این بود که ترجمان آن اندیشه های والا وایمان جوشان و باور نیرومند بودم. در تاریکی ها مرا می افروخت تا برافروزم و من می افروختم. حضور من، یعنی حضور فعال و موثر و زنده او. هر جا که لازم بود، حضور داشت. بدین سان، قلم در دست «مطهری» قرار گرفت و با طهارتی از جان برخاسته، به «تطهیر» اندیشه ها پرداخت و افکار «طاهر» را بر لوح دل ها نگاشت. چه خوب است که «قلم» در دست مطهری باشد. فخر قلم، بیان حقایق است و شهید مطهری، نافذترین بیان و قلم را در تبیین حق به کار می گرفت. روحش شاد.

عطرِ شهادت می داد

... مرگ برایش کوچک بود. از شور و حالی که داشت و از پیچ و تابی که برمی داشت، به روشنی می شد فهمید که به چیزی کم تر از «شهادت» راضی نیست. به سادگیِ آب قدم می زد و به روشنیِ آفتابْ قلم! بر شانه اش بار امانت بود و در نگاه نافذش، روشنای کرامت. در دافعه هایش نیز به دنبال جاذبه بود. عطرِ شهادت می داد. غم های غریبی داشت. آزاد بود و بندگی می کرد. به کربلا که می رسید، عاشقی می کرد، خود را کنار می زد، مقتل می خواند و روضه خوانی می کرد. از نهج البلاغه که می گفت، در نگاه و زبان و جانش، آتشی دیگر بود که شعله می کشید. با ذلّتْ میانه ای نداشت؛ عزیز بود. زندگی را با سربلندی می خواست، نه سرشکستگی، و مگر می شود که حسینی بودو در عین حال، سرشکستگی و سربه زیری را هم تحمل آورد؟ انسان کامل را گذشته انسان معاصر می دانست و فرق آدم مؤمن و غیر مؤمن را، در ایمان به غیبت می دید و تنها راه رهایی را، در دین باوری و خداخواهی.

ابوالقاسم حسینجانی

آن روز که رفتی...

ای معلم انقلاب ای شهید مطهر! تو گوهر دریای عشق بودی و از صدف دانش، به نگارخانه شهادت رسیدی و حیرت دیده ها را به خود خواندی و در صحیفه سبز دل ها، پایداری گزیدی. از شاخسار کلام شیوای تو می توان خوشه های پارسایی چید و از پرچین آثارت، ثمرات شاداب و شگرف شرافت برگرفت. دریغا آن روز که رفتی، ابر امید از بارش ایستاد و امواج سهمگین اندوه، از دریای حسرت برخاست. دوازدهم اردیبهشت، درد و داغی جاودانه بر قلب پاک عاشقان باقی گذاشت. آن روز، سپیده به سرخی گرایید وقامت تاریخ شیعه، سیه پوشِ هجران تو گردید. غنچه دل ها را به امانت گرفتی و بر بال فرشته محبت، به معرج یار بردی و با رهاوردی از گل های آگاهی، به سینه سپید مشتاقان بازگشتی. ای عصاره عصر! تو آمیزه اندیشه و نوری. لحظه های ما آکنده از عطر مطهر توست. محضرت، تماشاگه راز است و از آبشار اندیشه ات، زلال سخاوت جاری است.

سید مسعود علوی

میرصادق سیدنژاد

مقالات مرتبط:

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش اول

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش دوم

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش سوم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است