در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: گلبرگ :: اردیبهشت 1383، شماره 50، ؛


استاد مطهری به روایت اسناد ساواک

مطهری کیست؟

در ضمن اسناد و نوشته ها و گزارش های بسیاری از مأموران ساواک، آن جا که از ضرورت آشنایی با شخصیت و افکار و اندیشه های استاد مطهری صحبت شده، از ایشان با این عبارات یاد می شود: «برابر سوابق موجود، نام برده بالا [استاد مطهری] یکی از روحانیون افراطی... می باشد که در جریان پانزده خرداد 42، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر و به مدت چهل روز بازداشت بوده است. یاد شده فوق، از آن پس همواره درصدد بوده که در فرصت های مقتضی، اقداماتی بر علیه امنیت کشور دنبال نماید. مشارالیه از سال 42 تاکنون، متناوبا در جلسات مذهبیِ مختلف در تهران و شهرستان ها، مطالب تحریک آمیز، گمراه کننده و اهانت آمیزی را در لفاف مسایل مذهبی و تاریخ اسلام بیان کرده و می نماید. از جمله اقدامات مشارالیه آن است که در سال 49، فعالیت دامنه داری را آغاز نمود تا ضمن افتتاح یک حساب بانکی و به دنبال تبلیغات مفصل در بالای منبر، از بین عناصر متعصب مذهبی، وجوهی را جهت کمک به فلسطینی ها جمع آوری کند».

جلوگیری از فراموشی نهضت اسلامی

پس از جریانات پانزدهم خرداد و به زندان افتادن استاد مطهری و آزادی ایشان، آن شهید نه تنها در ادامه دادن راه مبارزه کوتاه نمی آید، بلکه مصمم تر از همیشه، این راه را پی می گیرد. ایشان می کوشد ضمن آشناسازی مردم به وظایف دینی و اجتماعی شان، از به فراموشی سپرده شدن رهبران در بند نهضت، به ویژه امام خمینی رحمه الله جلوگیری به عمل آورد. شهید مطهری در بهمن ماه سال 1342، در مسجد هدایت در این باره می گوید: «باید از امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی ننماییم. باید از برادران دینی خود بخواهیم و به ایشان بگوییم که چه باید بکنند تا این که بتوانند از حقوق خود دفاع نمایند.... ما مسلمانان، باید رهبران واقعی خود را بشناسیم و بدانیم که چه شخصی در راه سربلندی اسلام و قرآن کوشش می نماید و باید کسانی که فرمان خدای بزرگ را کفر می دانند و برای آمال دنیوی خود قرآن و دین اسلام رالگدمال می کنند، از بین خود طرد نماییم. اکنون نیز وقت باقی و کار از کار نگذشته. همه یک دل و یک زبان می توانیم نیّات اسلام را برآورده سازیم و همه برای خلاصی رهبران بزرگ اسلام کوشش نماییم».

روشنگری در حال مبارزه

شهید مطهری، از اندیشمندانی بود که در کنار مبارزه با دشمن، از روشنگری و آموزش مردم و آشناسازی آن هابا معارف اسلامی و هدایت اخلاقی مردم غافل نمی شد. به شهادت اسناد، اغلب سخنرانی های ایشان، به یکی از این دو یا هر دو مقوله می پرداخت.

به عنوان نمونه، در یکی از اسناد ساواک آمده است: «آقای مرتضی مطهری، استاد دانشگاه، تحت عنوان انسانیت در مکتب علی، صحبت و در موارد آزاد ساختن خود از قید و بند نفس صحبت کرده و می گفت: استعمارگران غربی می کوشند تا ما را در قید و بند اسارت نفس خود نگه داشته و حس آزادی خواهی و آزادی طلبی را از ما سلب کنند. او پس از گفتن مطالبی، دانشجویان را به پاکی و دین داری دعوت نمود».

در یک مورد دیگر در گزارش ساواک آمده است: «مرتضی مطهری، در حسینیه [ارشاد[ حاضر شد و درباره اتحاد و یگانگی مسلمانان صحبت نمود و در پایان، اظهار داشت رؤسای جمهوری اسبق آمریکا، سعی داشتند بین کشورهای اسلامی اختلاف اندازند و گفته بودند مسلمانان باید روی ملیّت تکیه کنند، نه روی ایمان. همین موضوع ضربه بزرگی به اسلام و اسلامیان وارد کرد».

ساواک و شهید مطهری

در گزارشی از ساواک، پس از اشاره به فعالیت های مختلف استاد مطهری، به عنوان پیشنهاد و نتیجه بررسی های فراوان آمده است: «نتیجه حاصله از تجزیه و تحلیل اقدامات شیخ مرتضی مطهری، حاکی از آن است که یاد شده، از سال 42 تاکنون، همواره درصدد آن بوده که به انحای مختلف و با زیرکی خاص، به اقدامات روحانیون افراطی در مخالفت با رژیم دامن زده و ضمن سخنرانی های خلاف و از طریق فعالیت های جنبی، از جمله تألیف کتاب، عناصر متعصب مذهبی را نسبت به رژیم و انقلاب سفید، هرچه بیش تر بدبین نموده، و آنان را به سوی فعالیت های ضدامنیتی سوق دهد. پس از جلوگیری از تشکیل جلسات حسینیه ارشاد که قریب به اتفاق شرکت کنندگان آن دانشجویان دانشگاه ها و مدارس عالی بودند، مشار الیه تصمیم گرفته که به سم پاشی های خود در بالای منبر ادامه دهد و به این ترتیب، اگر این امکان را نداشت که دانشجویان را به حسینیه ارشاد بکشد، خود به دیدن آن ها رفت و از آن پس، با برنامه ای پی گیر، در جلساتی که در مساجد و نمازخانه های دانشگاه ها و مدارس عالی برقرار می گردید، جهت دانشجویان این مراکز سخنرانی کرده است تا بتواند اقدامات سوء خود را دنبال نماید».

نقش ایمان در حفظ استقلال

از آن جا که رژیم شاه وابسته به سردمداران سرمایه داری و استعمارگران بود، از سخنرانی های روشنگرانه استاد مطهری در افشای ماهیت و نقشه های استعمارگران و ترفندهای مختلف آن ها، بسیار نگران و بیم ناک می شد. این نگرانی، در بسیاری از گزارش های ساواک مشهود است. در سندی، از سخنرانی استاد مطهری در مسجد هدایت گزارشی تهیه شده و این موضوع به روشنی در آن به چشم می خورد: «شیخ مرتضی مطهری بالای منبر رفت و درباره توبه و ایمان به خدا صحبت کرد و گفت که باید از ایمان مثل جواهر مواظبت نمود. اگر غرب صنعت و پول دارد، کشور ما هم معنویات دارد. شما جوان ها فکر می کنید خارجیان فقط در فکر بردن نفت و ذخایر زیرزمینی ما هستند، اما آن ها با معنویت شما نیز سر و کار دارند. وقتی که ملتی ایمان نداشته باشد، غالب شدن بر آن ملت آسان است و سپس درباره علت شکست اسپانیای مسلمان که بر اثر عیاشی ملت اسپانیا در زمان قدیم به وقوع پیوست، صحبت کرد».

شهید مطهری در زلال کلام حضرت امام خمینی رحمه الله

ویژگی های استاد مطهری

درباره ویژگی های علمی، اخلاقی و اعتقادی شهید مطهری رحمه الله ، از حضرت امام رحمه الله تعبیرهای گویای بسیاری نقل شده است از جمله این که:

«... شهید بزرگ وار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام... مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده... من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود، مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند، به اسلام بزرگ و امت اسلامی تبریک می گویم... مطهری در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده...».

«... مرحوم مطهری یک فرد بود جنبه های مختلف در او جمع شده بود و خدمتی که به نسل جوان و دیگران، مرحوم مطهری کرده است، کم کسی کرده است... .»

خدمات شهید مطهری

حضرت امام رحمه الله به مناسبت های گوناگون، از خدمات ارزنده شهید مطهری به فرهنگ جامعه اسلامی سخن گفته اند؛ ایشان در جایی فرمودند:«مرحوم حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کج روی ها و انحرافات، مبارزه سرسختانه کرده... وی خدمت های ارزشمندی به اسلام و علم نمود. در عمر کوتاه خود، اثرات جاویدی به یادگار گذاشت که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود. او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت...

جایگاه آثار استاد مطهری

درباره آثار فکری و قلمی شهید مطهری رحمه الله ، از حضرت امام خمینی رحمه الله ، رهنمودهای بسیاری خطاب به مردم، به ویژه قشر دانش جو و نسل جوان نقل شده که در آن، بهره برداری شایسته از این آثار، تاکید شده است. از جمله این که:

«... اکنون شنیده می شود که مخالفین اسلام و گروه های ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکر متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیراسلامی فراموش شود...»

در جای دیگر فرمودند: «... آثار قلم و زبان او بی استثنا، آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشات می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است».

علاقه امام رحمه الله به شهید مطهری

علاقه حضرت امام رحمه الله به استاد مطهری، غیرقابل وصف است. نقل کرده اند، حضرت امام، آن قدر که هنگام شهادت استاد مطهری متأثر شدند، از شهادت فرزند دانشمند خویش، حاج آقا مصطفی متاثر نشده بودند. گواه بزرگ این ادعا، کلماتی است که در نخستین بیانیه حضرت امام رحمه الله پس از شهادت استاد مطهری آمده است. گوشه ای از آن بیانیه، از این قرار است: «... من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد.... فرزند عزیزی که پاره تنم بود... این جانب نمی توانم در این حال، احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم... مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمت گزاری سودمند برای ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار خدمت گزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید... .»

استاد مطهری در کلام مقام معظم رهبری

بزرگ ترین هنر شهید مطهری

مقام معظم رهبری ضمن سفارش فراوان به کاوش در شناخت شخصیت شهید مطهری، درباره بزرگ ترین و دشوارترین هنر استاد شهید، فرمودند: «... برخی از خطوط این چهره منور، هم چون اصلی ترین و سازنده ترین خطوط برای ترسیم چهره ای که امروز به حق یکی از بزرگ ترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به حساب می آید، بیش از پیش مورد مداقّه قرار گیرد. یکی از خطوط ناب گرایی در فهم و ارایه اسلام است که شاید بتوان آن را بزرگ ترین و دشوارترین هنر شهید مطهری شمرد».

مطهری؛ شخصیتی استثنایی

مقام معظم رهبری جنبه های استثنایی شخصیت استاد مطهری را چنین بیان می دارند :

«... فهم و شناخت اسلام ناب مستند، هوشمندی و بصیرت وافر در شناسایی جریان های منحرف و آلوده، شجاعت و بی پروایی در برخورد با جریان ها، سه خصوصیتی بودند که به شخصیت چند بُعدی و کم نظیر استاد فرزانه شهید ماجنبه ای استثنایی می بخشیدند اما بی شک آن روح لطیف و حساس و آن دل خاشع و با صفا و آن اندیشه بزرگ و توانا و آن نستوهی و پی گیری در کار و تلاش علمی و فرهنگی و آن تحصیلات عمیق و علم وافر و آن آگاهی از جریانات سیاسی و اجتماعی و آن هوشمندی در شناخت مصالح اسلام و مسلمین و آن قوت استدلال و چیره دستی در گفتن و نوشتن و آن گسترش ذهن و همه سونگری در مقولات فکری و فلسفی و بالاخره آن اخلاص و عرفان و معنویت، ابعادی هستند که شخصیت بزرگ و کم نظیر او بدون شناخت آن ها شناخته نخواهد بود».

شکل گیری شخصیت استاد

یکی از پرسش های اساسی درباره شخصیت استاد مطهری این است که چه عواملی در رشد و شکل گیری شخصیت ایشان موثر بوده اند پاسخ این پرسش را در کلام مقام معظم رهبری جست وجو می کنیم. ایشان دراین باره فرمودند:

«اولاً محیط خانوادگی آقای مطهری، یک محیط ممتاز بود. پدر ایشان جزو روحانیونی بود که از جنبه معنوی و زهد و تقوا یک فرد ممتاز بود.... مسأله بعدی، دوران طلبگی آقای مطهری بود که جزو دوره های بسیار خوب حوزه بود. تازه در قم، آن نشو جدید حوزه شروع شده بود... قم از آن فشار و اختناقی که بر اثر حکومت پهلوی داشت، خارج شده بود... بعد از این ها مسأله اساتید ایشان است؛ ایشان درس اخلاق و فلسفه را اول بار از امام آموختند. خوب پیداست که تاثیر استادی مثل امام خمینی رحمه الله در روی یک شاگردی در آغاز نشو علمی چقدر زیاد است.... از جمله عناصر دیگری که روی شخصیت مرحوم مطهری موثر بود، علامه طباطبایی بود. ایشان بارها از علامه طباطبایی به صورت یک مراد و یک معشوق اسم می برد... آمدن به تهران و آشنایی با اصحاب فکر و اندیشه ... یقینا اگر آقای مطهری در قم می ماندند، ممکن بود یک مرجع تقلید بزرگی بشوند، اما آن بینش وسیع و اطلاعات همه جانبه در تهران... در ارتباط با محیط های مختلف و شخصیت های فکری و علمی مختلف دست داد.... اما چیزی که همه این استفاده ها را برای آقای مطهری ممکن می کرد، استعداد قوی این مرد بود».

نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی

درباره نقش استاد مطهری در انقلاب شکوهمند اسلامی، مقام معظم رهبری فرمودند: «نقش ایشان در اندیشه اسلامی، یک نقش بارزی بود؛ یعنی کم نظیر یا بی نظیر بود و بهترین کتاب ها، آن هم در حجم بسیار زیاد در زمینه اندیشه سالم و استوار اسلامی را مرحوم مطهری فراهم کرده و تهیه کرده و نوشته... این باور اسلامی بود که مردم را این طور می کشاند به صحنه مبارزه، این باور راچه کسانی به وجود آورده بودند،... مرحوم مطهری جزو کسانی است که قبل از شروع مبارزات نیز در این میدان نقش مهمی داشته است... نتیجه می گیریم که آقای مطهری در پیروزی این انقلاب، بلکه در به وجود آوردن این انقلاب هم نقش بسیار موثر داشتند... ایشان اولین کسی بود که روی خط التقاط حساس شد... .»

مخالفان اندیشه مطهری

مقام معظم رهبری در معرفی مخالفان اندیشه های شهید مطهری می فرمایند: «... یک جریان، جریان فکری وابسته به غرب یا شرق است.... یک جریان دیگر هم جریان ضد روحانی است. هر جریانی که در جامعه ما با روحانیون مخالف است، با مطهری خیلی مخالف است؛ زیرا آن ها برای مخالفت با روحانیون به ضعف های روحانیون تکیه می کنند... که مطهری نمونه یک روحانی است که وجودش این تهمت ها را به خودی خود برطرف می کند... جریان دیگر جریان ضد جمهوری اسلامی است. این جریان که مخالفت می کند با جمهوری اسلامی، با هر عنصری که در تداوم و استحکام این جمهوری نقش داشته باشد مخالف است. باز هم مطهری جزو کسانی هست که درتداوم و استمرار این جمهوری نقش داشت... بنابراین، مرحوم مطهری از این سه جریان مخالفت و خصومت می دید و هنوز هم با این که شهید شده، خصومت می بیند...».

اهمیت آثار شهید مطهری

مقام معظم رهبری، ضمن سفارش فراوان به ضرورت ترغیب مردم، به ویژه جوانان و روشن فکران به روی آوردن به آثار شهید مطهری فرمودند: «موضوع دیگری که بارها گفته شده و شخص امام هم فرمودند، بنده هم... باز تاکید کنم و تکرار کنم، ترغیب و روی آوردن به آثارشهید مطهری است. اعتقاد بنده این است که آثار شهید مطهری مبنای فکری این جمهوری کنونی ماست... مبنای فکری این انقلاب، تفکرات شهید مطهری است ولاغیر. دیگران به مقدمات این انقلاب خیلی کمک کردند، مردم را آگاه و روشن کردند، مردم را به حرکت و اندیشیدن واداشتند، اما آن افکار دیگر غیر از افکارآقای مطهری در ساخت این نظام کنونی ما تاثیری نداشت. این ساخت غیر از آن هاست... اگر ما بخواهیم که این نظام در ذهن مردم تعمیق بشود و حرکت انقلابی این مردم همچنان ادامه پیدا بکند باید افکار آقای مطهری در بین مردم رواج پیدا کند».

ویژگی عرفانی و اخلاقی مطهری

یکی از ویژگی های برجسته شخصیت آیت اللّه مطهری، بعد عرفانی و معنوی ایشان است که به تعبیر مقام معظم رهبری، واقعا یکی از فصول بسیار شورانگیز در زندگی این شهید عزیز است. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «.. ایشان... مرد بسیار دقیق و ظریفی بود و به شدت تحت تاثیر هیجانات عرفانی و معنوی قرار داشت. بادیوان حافظ و اشعار عرفانی مأنوس بود. با قران زیاد مأنوس بود... اهل تهجد بودند و نماز شب باحالی می خواندند... من به حال آقای مطهری غبطه می خورم؛ زیرا واقعا لطفی که خداوند در حق ایشان کرده یک چیز عجیبی است مثلاً زمانی که ایشان به قم می آید، در اوایل کار استادی مثل امام خمینی را پیدا می کند... بعد درس مرحوم علامه طباطبایی و انس طولانی با ایشان و... یعنی خدای متعال به ایشان لطف کرده و آن طور اساتید، شخصیت ها و بزرگانی را که انسان خیلی کم اتفاق می افتد که مثلاً در مدت عمرش یکی دو تا از این ها را ببیند ایشان همه این ها را دیده بود...».

مطهری و وحدت روحانی و دانش جو

نقش استاد شهید مطهری، در خنثی سازی توطئه جدایی دانشگاه و حوزه بسیارچشم گیر و انکارناپذیر است. مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: «... مرحوم مطهری با دو ابزار و با دو وسیله می توانست تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانیون و تحصیل کرده های جدید را به وجود بیاورد؛ یکی تلاش عملی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش عملی خوب ایشان در دانشگاه درس گرفتند با دانش جوها انس پیدا کردند... قطب و ملجأ برای تحصیل کرده های جدید شدند... دومین وسیله غنای شخصیت خود ایشان بود... وقتی تحصیل کرده های جدید نگاه می کردند، می دیدند که یک روحانی عالم متفکر فاضلی مثل آقای مطهری در مقابل خودشان دارند، از طرفی در حوزه علمیه هم می دیدند ایشان دل به قشر تحصیل کرده جدید بسته با آن ها سر و کار دارد، آن ها هم حالت تقارب و تفاهمی برایشان به وجود می آمد... ».

سیری در اندیشه های استاد مطهری

ضرورت داشتن ایمان

یکی از نیازهای حقیقی انسان، ایمان است. استاد مطهری در این باره می گویند: «انسان نمی تواند بدون داشتن ایده و آرمان و ایمان زندگی سالم داشته باشد و یا کار مفید و ثمره بخش برای بشریت و تمدن بشری انجام دهد. انسانِ فاقد هرگونه ایده و ایمان، یا به صورت موجودی غرق درخودخواهی در می آید که هیچ وقت از لاک منافع فردی خارج نمی شود یا به صورت موجودی مرددّ و سرگردان که تکلیف خویش را در زندگی در مسایل اخلاقی و اجتماعی نمی داند. انسان دائما با مسایل اخلاقی و اجتماعی برخورد می نماید و ناچار باید عکس العمل خاصی در برابر این گونه مسایل نشان بدهد. انسان اگر به مکتب و عقیده و ایمانی پیوسته باشد، تکلیفش روشن است و اما اگر مکتب و آیین تکلیفش را روشن نکرده باشد، همواره مردّد به سر می برد؛ گاهی به این سو کشیده می شود و گاهی به آن سو؛ موجودی می گردد ناهماهنگ».

ردّ جدایی و جانشینی علم و ایمان از هم

استاد شهید مطهری رحمه الله پس از بیان نقش علم و ایمان در کمال انسان، درباره جانشینی علم وایمان از یکدیگر و جدایی آن دو از همدیگر می گویند: «نه علم می تواند جانشین ایمان گردد...، ونه ایمان می تواند جانشین علم گردد... تجربه های تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان، خسارت های غیرقابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت. ایمان، در روشنایی علم از خرافات دور می ماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصّب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود. علمِ بدون ایمان، تیغی است در کف زنگی مست.

آن جا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنانِ نادان، وسیله ای می شود در دست منافقان زیرک و آن جا که ایمان بوده و علم نبوده است، مساعی بشر دوستانه افراد، نتیجه خوب به بار نیاورده است و گاهی منشأ تعصب ها و جمودها و احیانا کشمکش های زیان بار شده است. آن جا که علم بوده و جای ایمان خالی مانده، تمام قدرت علمی، صرف خودخواهی ها و خودپرستی ها، افزون طلبی ها، استثمارها و نیرنگ بازی ها شده است».

تأثیر علم و ایمان در انسان

استاد مطهری پس از بیان این حقیقت که انسان، حیوانی است که با دو امتیاز «علم و ایمان» از دیگر جان داران امتیاز یافته، درباره دستاوردهای علم وایمان برای انسان می نویسند: «علم و ایمان، نه تنها با یکدیگر تضادی ندارند؛ بکه مکمّل و متمم یکدیگرند. علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می دهد و ایمان جست؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمیِ آدمیت می سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد؛ علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس؛ علم امنیت بیرونی و ایمان امنیت درونی [به انسان می بخشد]؛ علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزله ها، طوفان ها ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهای ها احساس بی پناهی ها، پوچ انگاری ها؛ علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش».

دین، پشتوانه اخلاق و قانون

در این باره که پشتوانه اخلاق چیست، دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است. استاد مطهری رحمه الله دراین باره می فرمایند: «رکن اساسی در اجتماعات بشری، اخلاق است و قانون. اجتماع، قانون و اخلاق می خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم، فقط و فقط دین است. این که می گویند اخلاق، بدون پایه دینی هم استحکامی خواهد داشت، هرگز باور نکنید؛ درست مثل اسکناس بدون پشتوانه است که اعتباری ندارد؛ مثل اعلامیه حقوق بشر است که فرنگیان منتشر کردند و می کنند و خودشان هم قبل از دیگران علیه آن قیام کرده و می کنند چرا؟ چون متّکی به ایمانی که از عمق وجدان بشر برخاسته باشد نیست. انسانیت، مساوی است با دین و ایمان و اگر دین و ایمان نباشد، انسانیّتی نیست».

آثار یاد خدا در جان انسان

استاد مطهری، ضمن اشاره به حقیقت دو بعدی بودن وجود انسان، درباره آرامش معنوی او می گوید: «آدمی همان طور که در ناحیه تن و جسم خود ممکن است به یک رشته عوارض خوب و بد دچار شود، در ناحیه روح و روان خود نیز گاهی مبتلا به یک رشته عوارض و حوادث مشابه می گردد.... بدن برای این که شاداب و با نشاط بماند، به یک رشته غذاها و آشامیدنی ها و تنوع ها احتیاج دارد؛ روح نیز به سهم خود غذا می خواهد. غذای روح علم است و حکمت و ایمان و یقین. همان طور که بدن در اثر نرسیدن غذای کافی پژمرده و افسرده می گردد، روح نیز پژمردگی و افسردگی دارد... .بعضی از مردم در خودشان احساس ناراحتی می کنند. همین قدر می فهمند که خشنود نیستند و آب خوش از گلوی آن ها پایین نمی رود. می فهمند که قرار و آرام ندارند، اما علت این بی قراری و پژمردگی چیست؟ نمی دانند... همه وسایل زندگی را دارند و در عین حال از زندگی خشنود نیستند. این گونه اشخاص، باید بدانند که قطعا احتیاجات معنوی دارند که برآورده نشده. ... ایمان هم یکی از حوایج فطری.... ماست و بلکه بالاترین حاجت ماست هر وقت به سرچشمه ایمان و معنا رسیدیم،... آن وقت معنای سعادت و لذت و بهجت را درک می کنیم. قرآن می گوید بدان که تنها با یاد خداست که جان آرام می گیرد و قلب احساس آسایش می کند».

دین، پایه اصلی انسانیت

استاد مطهری، پایه انسانیت انسان ها را در خداشناسی می داند و می فرمایند: «خداشناسی، نه فقط اول دین است، اول پایه و مایه انسانیت است.... سرسلسله معنویات خداشناسی است. ممکن نیست از سرسلسله معنویات و از ریشه و بن و سرچشمه آن ها چشم بپوشیم... انسانیت از خداشناسی نمی تواند جدا گردد، یا خداشناسی است یا سقوط در حیوانیت و منفعت پرستی و سبعیت درندگی... آری خداشناسی،... پایه اصلی تقوا و پاک دامنی و راستی و درستی و شجاعت و شهامت و فداکاری است. مبنای انسانیت و منشأ امتیاز واقعی انسان از حیوان است. تنها خداشناس است که می تواند جانشین منطق منفعت پرستی و خودپرستی شود».

انسان حقیقی؛ انسان قرآنی

استاد مطهری، در معرفی انسان حقیقی می گویند: «انسان حقیقی، خلیفة اللّه است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالاخره دارنده همه کمالات انسانی است. انسانِ به علاوه ایمان است، نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی، حریص است، خون ریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پست تر است». در حقیقت با توضیحاتی که اسناد مطهری درباره انسان حقیقی و انسان قرآنی می دهند، به خوبی معلوم می شود که انسان حقیقی، همان انسان قرآنی است. ایشان آن جا که انسان قرآنی را معرفی می کنند، چنین می نویسند: «انسان قرآن، موجودی است وابسته به ایمان و وارسته از هر چیز دیگر. این موجود وابسته به ایمان، برای نجات ایمان خود هجرت می کند و برای نجات ایمان جامعه و در حقیقت برای نجات جامعه از چنگال اهریمنِ بی ایمانی، جهاد می نماید» ایشان در جای دیگر اضافه می کنند: «انسان از نظر قرآن، نفخه روح الهی است و خواه ناخواه به سوی خدای خودش بازگشت می کند».

انسان کامل

در هر یک از مکاتب فکری و اعتقادی، انسان کامل، با اوصاف و ویژگی هایی معرفی می شود. استاد مطهری با توجه به معیارهای اسلامی، درباره انسان کامل می گویند: «انسان کامل، آن انسانی است که همه ارزش های انسانی در او رشد کنند و هیچ کدام بی رشد نمانند و [به علاوه] همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزش ها، به حدّ اعلی برسد، آن وقت این انسان می شود انسان کامل؛ انسانی که قرآن از او تعبیر به امام می کند... ابراهیم بعد از آن که از امتحان های گوناگون و بزرگ الهی بیرون آمد و در همه آن امتحان ها نمره عالی و بیست گرفت، [به مقام امام، یعنی انسان کامل رسیده]. انسان کامل، آن انسانی است که همه این ارزش ها [عقل، عشق، محبت، عدالت، خدمت، عبادت، آزادی [درحدّ اعلی و هماهنگ بایکدیگر در او رشد کرده باشد. علی علیه السلام چنین انسانی است. انسان کامل، یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا. انسان کامل، باید انسانی باشد که تهذیب و تزکیه نفس کرده باشد».

مقدس بودن آزادی اجتماعی

استاد مطهری، ضمن اشاره به این حقیقت که یکی از حماسه های قرآنی، مطرح کردن موضوع آزادی اجتماعی است، یکی از مقاصد انبیا به طور کلی و به طور قطع، این است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی ها و بردگی های اجتماعی و سلب آزادی هایی که در اجتماع هست، مبارزه کنند. دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را یکی از مقدسات خودش می شمارد... آیا آزادی مقدس است؟ بله مقدس است و بسیار هم مقدس است».

آزادی معنوی

شهید مطهری درباره آزادی معنوی می نویسد: «نوعی از آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی که میان مکتب انبیا و مکتب های بشری است، در این است که پیغمبران آمده اند تا افزون بر آزادی اجتماعی، به بشر آزادی معنوی بدهند. آزادی معنوی است که بیش از هر چیز دیگری ارزش دارد. آزادی اجتماعی، بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست و این است درد امروز جامعه بشری که بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند، ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود؛ یعنی نمی تواند. قدرتش راندارد؛ چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت انبیا، دین، ایمان و کتاب های آسمانی نمی توان تأمین کرد». «آزادی معنوی، برخلاف آزادی اجتماعی است. آزادی اجتماعی، آزادی انسان از قیدو اسارت افراد دیگر[است] ولی آزادی معنوی، نوع خاص از آزادی است. در واقع آزادی انسان است از قید و اسارت خودش». «آزادی معنوی، یعنی قسمت عالی و انسانی انسان، از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد». «پیغمبران آمده اند که آزادی بشر را حفظ کنند؛ یعنی نگذارند شرافت انسان، انسانیت انسان، عقل و وجدان انسان اسیر شهوت انسان بشود، اسیر خشم انسان بشود، اسیر منفعت طلبی انسان بشود. این، معنای آزادی معنوی است».

مبنای آزادی

هر یک از نظریه پردازان علوم اجتماعی، مبنای خاصی را برای آزادی انسان ذکر می کنند. استاد مطهری ضمن نقد برخی از دیدگاه های دیگر درباره مبنا و منشأ آزادی انسان می فرمایند: «برخلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب، آن چیزی که مبنا و اساس حق آزادی و لزوم رعایت احترام آن می شود، میل، هوا، و اراده فرد نیست؛ بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است». ایشان در جای دیگر، ضمن انتقاد از فلسفه غرب می گویند: «از نظر ما، فلسفه اروپایی، از لحاظ بیان فلسفه و منشأ آزادی و هم چنین از لحاظ بیان علت لزوم احترام آزادی عقیم است؛ زیرا قادر نیست حیثیت ذاتی بشر را اثبات کند. ایشان به عنوان توضیح بیش تر، در یک مورد می فرمایند: «منشأ انتزاعِ آن، حقی است در طبیعت که عبارت است از استعداد کمالی انسان بما هو انسان، که مانع ایجاد کردن در راه آن استعداد، سبب محرومیت و مغبونیّت انسان می گردد».

محدود بودن آزادی

استاد مطهری با بیان های مختلفی، به اثبات رسانده اند که آزادی مطلق، نه دست یافتنی است و نه اگر دست یافتنی بود، امر مطلوب و شایسته ای به حساب می آید. ایشان ازعوامل گوناگونی چون وراثت، محیط طبیعی، جغرافیایی، اجتماعی و نیز تاریخ، به عنوان محدود کننده های آزادی یاد می کنند و در ضرورت محدود بودن آزادی انسان می نویسند: «آزادی و مساوات، دو ارزش انسانی هستند که با یکدیگر متعارض می باشند. اگر افرادآزاد مطلق باشند، مساوات از میان می رود و اگر بخواهد مساوات کامل برقرار شود، ناچار باید آزادی ها را محدود کرد. آزادی به فرد تعلق دارد، اما مساوات به جامعه». ایشان در جای دیگر می فرمایند: «لازمه طبیعت جامعه این است که آزادی ها محدود باشند؛ یعنی آزادی هر فرد، به آزادی فرد دیگر محدود گردد و مواهب اجتماعی عادلانه در میان افراد تقسیم شود... تا افراد به حداکثرِ... کمال خودشان برسند».

آزادی عقیده

شهید مطهری در خصوص آزادی عقیده می نویسند: «در دنیای غرب، آزادی دین و آزادی عقیده... به طور کلی پذیرفته است. آن ها معتقدند عقیده بشر باید به طور کلی آزاد باشد. فرق هم نمی کند دین و مذهب چه باشد گاوپرستی یا سنگ پرستی؛ چون آن ها دین را یک نوع سرگرمی می پندارد و برای آن واقعیتی قائل نیستند. می گویند ما نمی دانیم واقع و ریشه مذهب چیست؟ ولی همین قدر می فهمیم که انسان، بدون مذهب نمی تواند زندگی بکند... هر کس به ذوق وسلیقه خودش هر چه را انتخاب می کند همان خوب است». بعد ایشان ضمن ردّ این دیدگاه، می گویند: «ما طرز تفکرآن ها در باب دین را غلط می دانیم؛ در مقابل، دین را به عنوان یک راه واقعی برای سعادت بشر معتقدیم که مبنای آن تفکر صحیح است. پس ما آزادی عقیده ای را که مبنایش تفکر نیست، هرگز نمی پذیریم». ایشان تأکید می کنند: «هر عقیده ای، ناشی از تفکر صحیح و درست نیست. منشأ بسیاری از عقاید، یک سلسله عادت ها و تقلیدها و تعصب هاست. عقیده به این معنا، نه تنها راه گشا نیست که برعکس، نوعی انعقاد اندیشه به حساب می آید». «اگر اعتقادی بر مبنای تفکر باشد، عقیده ای داشته باشیم که ریشه آن تفکر است، اسلام چنین عقیده ای را می پذیرد؛ غیر از این عقیده را اساسا قبول ندارد. آزادی این عقیده، آزادی فکر است. اما عقایدی که بر مبناهای وراثتی و تقلیدی و از روی جهالت به خاطر فکر نکردن و تسلیم شدن در مقابل عوامل ضد فکر در انسان پیدا شده است، این ها را هرگز اسلام به نام آزادی عقیده نمی پذیرد».

آزادی بیان

استاد شهید مطهری، درباره آزادی بیان می فرماید: «هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس، هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد، جلد آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد. این گونه مکاتب، ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند». ایشان سپس تصریح می کنند که این مسأله آزادی فکر، به مسأله آزادی بیان نیز می انجامد و تأکید می کنند که برای تداوم انقلاب اسلامی، «هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و اتفاقا تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از آزادی فکر و لواز روی سوء نیت برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پدید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را طرح کنند، ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می کند... به نظر من، تنها راه برخورد درست با افکار مخالف، همین است والا اگر بخواهیم جلوی تفکر و آزادی را بگیریم، جمهوری اسلامی را شکست داده ایم... اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.... هم خود افراد... و هم مسؤولان اجتماع، از آن نظر که مدیر و مسؤول جامعه اند، وظیفه دارند مراقبت غذای روحی اجتماع باشند».

ایمان و آزادی

استاد مطهری ضمن اشاره به این حقیقت که برخی از امور، اجباربردار نیستند و اگر تمام دنیا هم جمع شوند، نمی توانند آن امور را به بشر تحمیل کنند، ایمان را یکی آن ها دانسته، می فرمایند: «یکی از چیزهایی که خودش طبعا زوربردار نیست و چون زوربردار نیست، موضوع اجبار در آن منتفی است، ایمان است. آن چه اسلام از مردم می خواهد، ایمان است... اسلام آمده است ایمان، عشق، شور و محبت در دل ها ایجاد کند. ایمان را که نمی شود به زور تحمیل کرد».

رکن سوم سعادت انسان

استاد مطهری در تفسیر سوره عصر می فرمایند: «قرآن در سوره عصر می فرماید بشر جز با داشتن چهار خصلت، زیان کار و بدبخت است: اول ایمان، دوم عمل درست و صحیح، سوم تشویق و وادار کردن افراد یکدیگر را به حق، چهارم تشویق و توصیه افراد یکدیگر را به خویشتن داری و استقامت و صبر. این ها، چهار رکن و چهار ستون کاخ سعادت بشر می باشند.»ایشان در ادامه در توضیح رکن سوم که همان امر به معروف و نهی از منکر است، می فرماید: «رکن سوم سعادت بشر، عبارت است از تشویق و تحریک افراد یکدیگر را به ملازمت ایمان و حق و عمل شایسته. افراد جامعه، نه تنها بایست ایمان داشته باشند و نیکو عمل کنند؛ بلکه باید به انواع وسایل قولی و عملی، یکدیگر را به ایمان و عمل صالح توصیه و تشویق کنند. جامعه خود را باید طوری بسازند که دائما افراد، تحت تلقین کارهای خیر واقع گردند، نه آن که خدای ناخواسته، وضع جامعه به صورتی درآید که افراد دائما تحت تلقین بدکاری و فساد قرار گیرند».

پیشنهاد تأسیس دایره امر به معروف و نهی از منکر

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن گاه که از طرف برخی افراد، مسأله چگونگی انجام وظیفه روحانیت و موضوع تأسیس وزارت امر به معروف و نهی از منکر، مطرح شد، آیت اللّه مطهری ضمن پافشاری بر استقلال روحانیت در امر به معروف همگان، می فرمود: «روحانیون باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند. شاید یک طریق معقول برای اعمال این نظارت، تأسیس دایره امر به معروف و نهی از منکر است که می باید مستقل از دولت عمل کند».

مقالات مرتبط:

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش اول

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش دوم

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش چهارم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است