در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: گلبرگ :: اردیبهشت 1383، شماره 50، ؛


علاقه به نشر معارف اسلامی 

دکتر سیّدمحمد باقرحجتی، درباره علاقه و اهتمام شهید مطهری به آموزش علوم اسلامی و ترویج معارف اهل بیت علیهم السلام چنین می گوید: «تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم که قبل از اذان صبح به مدرسه می آمد و نماز صبح را در مدرسه می خواند، ایشان بودند. قبل از اذان ازمنزل راه می افتاد و نماز را در مدرسه می خواند. یک استکان چای می خورد و درسش را شروع می کرد و این درس همین طور ادامه داشت، شاید تا ساعت هشت یانه. علاقه ایشان به نشر علم و اندیشه اسلامی، از همین جا ثابت می شود که ایشان بدون این که چشم داشتی به مزد و یا اجرت در این زمینه داشته باشند، با این که منبع معاش نداشتند و در رده طلاب یک حقوق ماهیانه دریافت می کردند نه در رده مدرسین ، این چنین به تدریس عشق می ورزیدند. من استادی که این همه علاقه و عشق به ترویج فرهنگ اسلامی و اندیشه اسلامی داشته باشد، ندیده ام».

سعه صدر استاد مطهری

شهید مطهری به منظور انجام وظیفه و ترویج دین و معارف اسلامی، بسیاری از سختی و ناگواری ها را تحمّل می کرد، گرچه به ظاهر حضور در بعضی مراکز و مجالس، زیبنده ایشان نبود. شاگرد ایشان، دکتر سیدمحمدباقر حجتی در این باره خاطره را بدین صورت بیان می کند: «در خصوص سعه صدر ایشان، بنده خودم یادم هست که در سال 53 و 54 و یا هم شاید50، ازمن دعوت کرده بودند برای تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملّی. بنده به دلیل محیطی که در آن جا حاکم بود، نمی خواستم تدریس در آن جا را بپذیرم و مدتی فکر می کردم که آیا از نظر شرعی صلاح است برای تدریس به آن جا بروم یا نه. با ایشان مشورت کردم، ایشان فرمودند: برای چه به آن جا نمی روی تدریس کنی؟ بنده عرض کردم: به دلیل این که من خودم را در خور آن محیط نمی دانم و آن محیط را نیز مناسب خودم نمی بینم. ایشان گفت: من که استاد شما هستم، در آن جلساتی که در آن جا و یا دانشکده های دیگر تشکیل می شود شرکت می کنم، برای این که ما با این جوانان فاصله برقرار نکنیم و این فاصله ای که ما با جوانان برقرار کرده ایم، دین را به این روز نشانده است که حتی در حاشیه زندگی هم نیست و من که استاد تو هستم و شما من را می شناسید، برای خاطر دین، در حد خودم در تمام دعوت هایی که می کنند، شرکت می کنم و وظیفه دینی خودم را انجام می دهم. تو موظّفی که برای تدریس به آن جا بروی».

نه آمریکا نه شوروی

آن زمان که دو ابرقدرت دنیا، شوروی و آمریکا بودند، افراد و گروه ها، نظرات متفاوتی درباره این دو جهان خوار داشتند و براساس دیدگاه خاصّی که می پذیرفتند، در خصوص آن ها واکنش نشان می دادند. استاد مطهری، هر دوی این ها را دشمن اسلام و مسلمانان می دانستند. مقام معظم رهبری در این باره خاطره ای را بدین صورت نقل می کند: «مرحوم مطهری، از بیست سال قبل در دوران اختناق، خطر مارکسیسم [را] در ایران لمس می کرد. در جلسه ای که مرحوم مطهری [و] مرحوم شریعتی بودند،... مرحوم شریعتی آن روز در یک تحلیلی، این جمله را گفت که ما یک دشمن داریم و یک رقیب، و بعد توضیح داد دشمن ما آمرکیا و غرب است و رقیب ما مارکسیست ها هستند.... [چون نوبت به استاد مطهری رسید، [گفت: اشتباه در همین جاست.... ما دو دشمن داریم، ولی رقیب نداریم.... اگر CIAآمریکا در ایران تسلط و نفوذ دارد، ساواکِ شاه را درست می کنه که با مردم این کارها را بکنند. تو نگاه کن ببین آن جا که KGB شوروی نفوذ دارد، چکار می کند؟!... این را مطهری می فهمید و به همین دلیل بود که دستگاه های وابسته به سیاست روس و جهان تفکر مارکسیستی، در ایران مطهری را هدف قرار داد و بنا کرد [برضدش] شایعه پراکنی [کردن]».

مرگ در راه دفاع از اسلام

گروه فرقان، از قبل پیروزی انقلاب اسلامی فعالیّت داشت و به دلیل دیدگاه های انحرافی و تند، از همان ابتدا با افکار و شیوه مبارزات و فعالیت های استاد مطهری مخالف بود؛ چرا که استاد مطهری، متوجه اشتباهات و انحرافات فکری و اعتقادی این گروه شده بود و به مناسبت های مختلف، این اشتباهات رامتذکر شده، مورد نقد و انتقاد قرار می داد. در این راستا مقدمه مفصلی بر کتاب علل گرایش به مادیگری نوشت و در آن، به صورت مستدل، عقاید این گروه را به نقد کشید. به دنبال نشر این اثر، گروه فرقان احساس خطر کرد و عوامل این گروه به طور مستقیم به استاد مطهری پیام فرستادند که اگر بخواهید این روش را ادامه بدهید، گروه فرقان شدّت عمل به خرج خواهد داد. بعد هم این گروه اعلامیه ای صادر و اعلام کرد هر کس در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را می دهیم. وقتی دوستان استاد مطهری موضوع را با ایشان در میان می گذارند، وی با شجاعت و شهامت کامل می گوید: «می دانید چیست؟ اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد و من در این راه، کوچک ترین تردیدی ندارم».

تیزبینی استادمطهری

>یکی از ویژگی های مهّم شهید مطهری، تیزبینی ایشان بود. وی به جهت احاطه بسیار به معارف اسلامی و مکاتب جدید و نیز هوش و ذکاوت ذاتی بالا، وقتی با آثار و افکار مکاتب، گروه ها و اشخاص آشنا می شد، به زودی به هدف آن ها پی می برد. ایشان وقتی آثار سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را در سال 1354 دیدند، فرمودند: «سران این سازمان، از شاه هم بدترند». شهید مطهری همان زمان اعتقاد داشت که این سازمان مارکسیستی است و اسلام را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار داده است. در آن زمان، انحراف فکری این گروه، حتی برای بیش تر مبارزان مسلمان هم قابل هضم نبود. نمونه دیگر، پی بردن به افکار و اهداف بنی صدر بود. چند سال قبل از پیروزی انقلاب وقتی ایشان در اروپا بودند، در یک مجلس خصوصی فرمودند: «من از آینده این شخص می ترسم» و باز به یکی از دوستان خود فرموده بود: «این آدم، در آینده در میان مردم اختلاف خواهد انداخت».

ایشان در کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، انحراف فکری بنی صدر به روشنی بیان می کنند. بنی صدر در کتابی به نام در روش که در بزرگ داشت دکتر شریعتی تدوین شده بود، در مقاله ای عنوان کرده بود: «رهبری سنّتی، یعنی رهبری روحانیت کارساز نیست و حداکثر کاری که می تواند انجام دهد، تخریب نظام است و در مرحله سازندگی کاری از آن ساخته نیست».... استاد این فکر خطا را در آن کتاب مستدّل پاسخ دادند و ثابت کردند که تنها گروهی که قادر است رهبری مردم مسلمان را در دست بگیرد، روحانیان هستند... اگر این رهبری به دست به اصطلاح روشن فکران بیفتد، چیزی نخواهد گذشت که اثری از اسلام واقعی نخواهد ماند و مخلوطی از مکاتب بیگانه تحت عنوان اسلام به مردم عرضه خواهد شد».

انجام مصلحت دین

در پیشامدهای مهّم که تعارضی بین استاد مطهری و سایر افراد یا جریان های فکری پیش می آمد، وی با شجاعت کامل به دفاع از دین می پرداخت. نقل می کنند کارهای یکی از افراد موجب پدید آمدن بعضی انحرافات فکری، به ویژه در بین جوانان می شد. استاد مطهری درصدد برآمدند از راه انتشار اعلامیه ای، برخی نکات را برای روشن شدن همگان تذکر دهند. چون شرایط بسیار نامناسب بود، دوستانْ ایشان را از این کار منع می کردند. یکی از افراد سرشناس به ایشان گفته بود: «شما این اعلامیه را ندهید؛ زیراکه از نظر شخصیتی، محبوبیّت خود رادر بین جوانان از دست می دهید و این برای شما مناسب نیست». استاد مطهری با صراحت کامل درجواب آن شخص گفته بودند: «شخصیّت من کوبیده شود یا اعتقاد و اصولی که من برای آن ها کار می کنم؟ اگر دین من کوبیده شود، نمی توانم صبر کنم. من برای دفاع از دینم باید این کار را بکنم. حتی اگر شخصیت من و خود من فدا شود». وقتی پس از انتشار این اعلامیه، از همه طرف به استاد مطهری حمله ها شروع شده بود، ایشان با لبخند گفته بودند: «ما وظیفه داریم آن چه در مصلحت دینمان است، انجام بدهیم وگوشمان بدهکار این حرف ها نباشد».

عشق به مطالعه و نوشتن

علاقه وافر شهید مطهری به مطالعه و کار علمی، بسیار شگفت انگیز بود، به گونه ای که هرگز از این کار احساس خستگی به او دست نمی داد.

یکی از شاگردان ایشان در ضمن نقل خاطره ای می گوید: اواخر اسفند 1356 بود. به ایشان عرض کردم ما برای تعطیلات نوروز برنامه ای داریم؟ گفتند: خسته ام و دلم می خواهد در گوشه خلوتی، چند روزی استراحت کنم. به ایشان عرض کردم بنده عازم شمال هستم. آن جا جای مناسبی را برای رفع خستگی و استراحت سراغ دارم. مرحوم استاد مطهری شماره تلفن را از بنده گرفتند و گفتند: اگر توانستم، تلفن می زنم و به شما اطلاع می دهم چند روز از فروردین گذشته بود که استاد تلفن زدند و آمدند. در تمام یک هفته ای که ایشان تشریف آوردند، با وجود هوای مساعد و محیط مناسب برای قدم زدن و گردش، در داخل ساختمان ماندند. فقط مشغول نوشتن و مطالعه بودند. روزی به ایشان عرض کردم: شما که خسته بودید و برای رفع خستگی و استراحت مسافرت کرده اید، بهتر نیست قدری هم قدم بزنید و رفع خستگی کنید؟ گفتند: «اگر یک ماه هم در اتاق بنشینم و به وظایف علمی خود مشغول باشم، راحتم و احساس خستگی نمی کنم. خستگی من در اثر نداشتن فرصت مناسب برای انجام کارهای علمی خودم است. استراحت من این است که در فرصت مناسب، مطالبی را که لازم می دانم بنویسم و در اختیار علاقه مندان قرار بدهم».

احترام به استاد

یکی از صفات زیبا و پسندیده شهید مطهری، احترام فوق العاده ایشان به استاد نشان بود. در این باره نقل شده است که وقتی به شهرشان فریمان، زادگاهشان می رفتند، به صاحب مکتب خانه ای که در آن جا قرآن آموخته بود، بسیار احترام می کرد. حتی گاهی کمک های مالی هم به او می نمود.

یکی از شاگردان ایشان می گوید: احترام عجیبی به اساتید می نمود، تا جایی که به یکی از اساتیدش که از نظر خطّ فکری در مسیر انقلاب با او همراه نبود، نیز احترام می گذاشت. من گفتم: شما با ایشان در ارتباط هستید و به ایشان این قدر احترام می نمایید؟! در جواب فرمود: «ایشان حق استادی گردن من دارد».

وی باز نقل می کند: روزی استاد مطهری به منزل ما آمده بود. دیدم خیلی ناراحت است و می فرماید: «آلان در منزل علامه [سیدمحمدحسین طباطبائی] بودم و این سیّد بیمار است، ولی هیچ کس نیست که به دردش برسد و درمانش نماید». سرانجام خود مرحوم مطهری مقدمات سفر ایشان را به لندن انجام داد و با متحمل شدن هزارها رنج، اما با یک شوق عجیب، استادش را برای معالجه به لندن برد و تمام کارها را برایش انجام داد و پس از معالجه و بهبودی استاد، به همراه ایشان به ایران بازگشت».

کمک به محرومان

استاد مطهری در حدّ توان به افراد نیازمند کمک می کردند. یکی از کارمندان دانشکده الهیات می گوید: یک روز در یک خیابان فرعی کم عرض می رفتیم. تقریبا وسط های خیابان بودیم که دیدیم پدری فرزندش را به دوش می کشد. آقای مطهری گفتند: فلانی نگه دارید. من ایستادم، اما چون خیابان کم عرض بود، نتوانستم دور بزنم و مجبور شدم عقب عقب بروم تا رسیدم به آن شخص. بعد پیاده شدم. پیش مرد رفتم و گفتم: آقا بیایید اینجا. مرد آمد و بغل دست استاد نشست استاد پرسیدند: پدر چرا بچّه ات را به دوش می کشی؟ چه شده است؟ ناراحتی اش چیست؟ مرد گفت: بچه ام مریض است و پیش هر دکتری که می برم، جوابم می کند. پول هم ندارم که او را در بیمارستان بستری کنم. کسی را هم ندارم. همان طور که مرد حرف می زد، ماشین را روشن کردم و به راه افتادم. بالاخره استاد پرسیدند: منزلت کجاست؟ و بعد اضافه کردند که: راضی هستی فردا من بچه را در بیمارستان بخوابانم؟ مرد گفت که: بله از خدا می خواهم. استاد گفتند: فردا صبح همین آقا می آید به منزل شما. حالا برویم منزل را نشان بده. صبح فردا استاد به من گفتند: آقای فلانی! شما اوّل برو دنبال آن مأموریت دیروزی، من خودم می روم. آن پدرو پسررا سوار کردم و بردم بیمارستان. بچه را با سفارشی که استاد به رئیس بیمارستان کرده بود، در بیمارستان بستری کردند و بعد از ده یا پانزده روز، مداوا شد. آن وقت استاد مقداری پول به من دادند. من رفتم بیمارستان و حساب مخارج بیمارستان را کردم و مریض را آوردم».

احترام به سادات

یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی در کارهای مختلف به استاد مطهری کمک می کرده، می گوید: وقتی نظارت بر ساختن خانه استاد مطهری تمام شد، یک روز به من گفتند: فلانی! شما فردا افطار تشریف بیاورید منزل ما. گفتم: حاج آقا! من که همیشه این جا هستم. گفتند: نه، می خواهم با بچّه ها باشید. گفتم: باشه می آییم. ایشان گفتند: راننده را می فرستم که شما را بیاورد. هرچه اصرار کردم، گفتند: نه، من می فرستم که شما را بیاورد. خلاصه راننده آمد و ما را به منزل آقای مطهری آوردند. بعد هم زنگ زدند که آقای فلانی آمد. یک موقع دیدم استاد با خانمشان پا برهنه و با دهان روزه به خیابان برای استقبال ما آمده اند. من گفتم پا برهنه آمده اید؟ می دانید من چقدر گناه کرده ام؟ گفتند: نه شما اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله هستید. من به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به علی بن ابی طالب علیه السلام و به فاطمه زهرا علیهاالسلام علاقه دیگری دارم. من شما را به چشم دیگری نگاه می کنم، چرا این حرف را می زنید؟ بعد استاد به یک یک بچه های من تفقّد کردند و دست روی سر آن ها کشیدند و گفتند: اینها اولاد علی علیه السلام هستند. بعد از این که بلند شدیم که برویم، باز هم ایشان پا برهنه تا در خانه بدرقه کردند. این منظره را که من می دیدم، باور کنید یاد خلق و خوی ائمه معصومان علیهم السلام می افتادم.

راز شایعه سازی بر علیه استاد مطهری

یکی از راه های ترور شخصیّت استاد مطهری در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ساختن شایعات بی اساس بر ضد ایشان بود. این کار را برای آن انجام می دادند که وی با علم و درک و هوشی که داشت، حیله ها و نقشه های دشمنان را زودتر از دیگران متوجه می شد و آن ها را افشا می کرد. مقام معظم رهبری پس از نقل خاطره ای ازشهید مطهری، درباره این که برخلاف برخی افراد که مارکیست ها را رقیب می دانستند نه دشمن، استاد مطهری به صراحت می گویند: «اشتباه در این جاست. مارکیست ها هم دشمن اند نه رقیب»، اضافه می کنند: «به دلیل همین فهمیدن بود که دستگاه های وابسته و سیاست روس و جهان تفکر مارکسیستی در ایران، مطهری را هدف قرار داد و بنا کردند علیه اش شایعه پراکنی کردن. گفتند در خانه اش این جور اسراف است و این جور زیاده روی می کنند. یا این که خانه اش کاخ است، در صورتی که با هزار زحمت و با پولی که از حقّ التدریس [و] کتاب هایش می گرفت و حقوقی که از دانشگاه به عنوان استادی می گرفت و بعد از سالیان دراز،... یک خانه ساخت که چند تا اطاق داشت. همین را بزرگ کرده بودند.... متاسفانه یک مشت افرادی هم چشمهایشان را می بستند و گوششان را به طرف بلندگوهای یاوه گویان باز می کردند [و [همان حرف آن ها را تکرار می کردند».

دقّت در بیت المال

یکی از کارکنان دانشکده الهیات، درباره رفتار استاد مطهری می گوید: بنده از سال 1337 در خدمت استاد مطهری بودم. ایشان اتاقی در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. وقتی استادان دانشکده جلسه داشتند یا ورقه های امتحانی راتصحیح می کردند، تا ساعت سه بعدازظهر در همان اتاق می ماندند و از سوی دانشکده برای آن ها ناهار و نوشابه و میوه می آوردند، اما استاد مطهری وقتی ظهر می شد، به اتاق خودشان تشریف می بردند. همیشه مقیّد بودند اوّل نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولاً نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند. استادان و مسؤولان اصرار می کردند که استاد مطهری به اتاق شورا برود و از ناهار دانشکده که مثلاً چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند، اما استاد قبول نمی کردند و عذر می آوردند که: «غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست»، امّا اظهار نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم، استاد نیز گاهی می گفتند: «این ناهارها، حقّ خدمتگزاران و از بیت المال است. استادانْ حقوق خوبی دارند، خودشان بروند از بازار بخرند و بخورند. این غذا حقّ ضعفاست».

دانشگاه به منزله مسجد

استاد مطهری، علاوه بر آن که خود همیشه با وضو بودند، به دوستان و شاگردان خود نیز توصیه می کردند سعی کنید همیشه با وضو باشید. عجیب این بود که در مدّت 24 سالی که در دانشکده الهیات بودند، دانشکده را سنگر علمی می دانستند و بسیاری از کارهای علمی و تحقیقاتی خود را، در همان دانشکده انجام می دادند و برای دانشگاه و دانشکده، احترام زیادی قائل بودند. ایشان بارها به دانشجویان می گفتند: «دانشگاه، به منزله مسجد است. سعی کنید بدون وضو وارد دانشگاه نشوید». خود ایشان به یکی از دانشجویان گفته بودند: «من هیچ وقت بدون وضو وارد کلاس نمی شوم».

بی توجّهی به جمع مال و ثروت

از جمله صفات وارسته اخلاقی شهید مطهری، این بود که درباره مال و جمع آن بی اعتنا بودند. ایشان چون به این مسأله اهمیت نمی دادند، از این رو، در مقابل صاحبان زر و زور فروتنی نمی کردند و حتی در بدترین شرایط اقتصادی، حاضر نمی شدند به کسی اظهار نیاز کنند. هم دوره های دوران طلبگی استاد همواره به مناعت طبع و قناعت قابل تحسین ایشان اشاره دارند. بعدها هم که فرصت های مناسبی برای کسب ثروت و امکانات برایشان پیش آمد، هرگز حاضر نشدند به دنبال جمع مال و مقام خواهی و شهرت طلبی باشند. خود ایشان در این باره گفته بودند: «من برای جمع ثروت، فرصت هایی را از دست داده ام که شاید در نظر دیگران، به یک نوع دیوانگی و جنون شبیه تر بوده است».

روش سیاسی شهید مطهری

یکی از کسانی که حدود سی سال با استاد مطهری دوستی و آشنایی داشته، درباره مشی سیاسی شهید مطهری می نویسد: «مرحوم مطهری، شیوه ای را در مبارزه با رژیم پیش گرفته بود که من به جز معدودی از انقلابیون سرشناس ایران، کسی را نمی شناسم که مانند وی عمل کرده باشد. او به ظاهر مردی آرام و بر کنار از سیاست و بیش تر اهل تحقیق... به نظر می رسید. فعالیت های سیاسی خود را از نزدیک ترین دوستان غیرانقلابی و حتی از انقلابیون بی خبر از متن انقلاب کتمان می کرد. البته اوقات او وقف نوشتن و تحقیق بود، اما چنان که می نمود و افراد ناآگاه او را به محافظه کاری و یا فرار از مواقع خطر متّهم می کردند، نبود.... حقیقت این است که شیوه سیاسی وی، یک نوع تاکتیک مکتبی و هدف دار بود. وی در نوشته ها و گفتارهایش، پرخاشگر و متظاهر به انقلابی بودن شهره نمی شد. او معتقد بود مبارزه باید از روی نقشه صحیح و با تمهید مقدّمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتی که او در نظر داشت، پی ریزی اصول صحیح اسلامی برای انقلاب بود، تافکر اصیل اسلامی انقلاب حفظ شود.... بارها در بند رژیم گرفتار شد، امّا هرگز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفت؛ بلکه معتقد بود که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد».

برخورد با منحرفان فکری

یکی از ترفندهای رژیم طاغوت این بود که در مراکزی که شخصیّت های مذهبی فعالیت داشتند، افرادی از طرفداران مکتب کمونیزم را نفوذ می دادند تا با ایجاد شبهات و جوّ سازی ها، مانع پیشرفت فعالیت های مذهبی شوند. در این راستا، در دانشکده الهیات، فردی مارکسیسم را در سمت استادی مشغول به کار کردند که وی با استفاده از کم اطلاعی و ضعف بنیه علمی دانشجویان، به ترویج افکار خود و مطالب ضدمذهبی می پرداخت. استاد مطهری با او به مبارزه برمی خیزد و حتی با اعتراض ایشان، وی را مدّتی از دانشکده اخراج می کنند، امّا پس از مدت کوتاهی، او را برمی گردانند واستاد مطهری با اعتراض از رفتن به دانشکده خودداری می کند.

طلب حلالیّت

شهید مطهری، بسیار مراقب بود تا گناهی مرتکب نشود و احیانا اگر در یک مورد به عللی بعضی از کارها که از نظر احکام دینی خلاف محسوب می شد از او سر می زد، بدون تأخیر به فکر توبه می افتاد. ایشان خود مطلبی را در این باره نقل می کنند «طلبه بودم. در ایّام طلبگی هم البته کم تر از جاهای دیگر، ولی خوب اتّفاق می افتد که انسان می نشیند در یک مجلسی عدّه ای از این آقا و آن آقا غیبت می کنند. یک وقت هم می بینی خود انسان گرفتار می شود. خدا رحمت کند مرحوم آیت اللّه العظمی آقای حجّت رضوان اللّه علیه را،... من سال ها خدمت ایشان درس خوانده بودم.... من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم... که این مرد... مورد غیبت واقع شد. یک وقت احساس کردم که این درست نیست من چرا در یک چنین شرایطی قرار گرفته ام. یک روز رفتم درب خانه ایشان را زدم... گفتم: آقا! آمده ام یک مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود چیست؟ گفتم: من از شما غیبت کرده ام، ولی البته کم، امّا غیبت نسبتا زیادی شنیده ام و من از این کار پشیمانم که چرا در جلسه ای که از شما غیبت می کردند حاضر شدم و شنیدم...آمده ام به خود شما عرض بکنم که مرا ببخشید از من بگذرید. آن مرد با بزرگواری ای که داشت به من گفت: غیبت کردن از امثال ما دو جور است: یک وقت به شکلی است که اهانت به اسلام است یک وقت هم هست که به شخص ما مربوط می شود... [عرض کردم] من جسارتی نکردم که به اسلام توهین شود، هرچه بوده مربوط به شخص شما بوده است: گفت: من گذشتم.

کار بر اساس وظیفه شرعی

تمام فعالیت های شهید مطهری، در راستای انجام وظیفه شرعی و کمک به برطرف شدن نیازهای فکری و اعتقادی اقشار مختلف جامعه بود. حتی ایشان بارها به این حقیقت تصریح دارند که هدفشان از قلم به دست گرفتن، سخنرانی کردن و...، انجام وظیفه است. ایشان در یک مورد در این باره می گویند: «سی سال است که قلم می زنم و سخنرانی می کنم، امّا هنوز یک سخنرانی یا یک مقاله، آن طور که دلم می خواهد صورت نگرفته است. تمامی آن سخنرانی ها و مقاله ها و نوشته ها، بر مبنای نیاز جامعه و وظیفه شرعی بوده است. کارهایی را که خودم می خواهم، هنوز فرصت نیافته ام که انجام دهم».

استاد مطهری در کلام اساتید، شاگردان، دوستان و...

استاد مطهری در نگاه علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی، در مقدمه مطلبی که برای یادنامه شاگرد بزرگوارشان، استاد مطهری ارسال کردند، از او این چنین یاد می کنند: «به یاد یک شخصیت علمی و فلسفی که با درگذشت خود، دنیایی را غرق اسف و جهان فضل ودانش را با از میان رفتن خود عزادار نمود...

مرحوم مطهری با تاریخ زندگی پرارزش و سعادتمند خود که پر از تلاش علمی و تفکر فلسفی بود به شیفتگان علم و فلسفه پیغامی رسا و پر ارزش می فرستد که از کوشش و تلاش کمالی هرگز آرام ننشسته و مجاهده علمی و کمالی را هرگز فراموش نکنند و حیات خود را که بهترین متاع انسانی است در بازار حقایق، به حیات معنوی که حیات عالی انسانی است و تا دنیاست بقای ابدی دارد، تبدیل کنند و در این چند روز زندگی، شیفته و فریفته شخصیت های ساختگی و خیالی نباشند».

شاگرد و مرید با وفای امام خمینی رحمه الله

یکی از دوستان نزدیک شهید مطهری، درباره علاقه استاد به حضرت امام خمینی رحمه الله می گوید: ایشان مرید امام بودند، یعنی ارادت داشتند. حساب رهبری سیاسی و یک جریان سیاسی نبود، [مطهری] آدم عارفی بود [و] عرفان امام را خوب می شناخت. پیش از مسایل سیاسی، در مسایل عرفانی مرید امام بود. [او] شاگرد خیلی باوفای امام بود. ایمان کامل هم به افکار امام داشت. بنابراین، حرف های امام را هم می دانست. آن جور نبود که حالا افکارو نظرات را بداند. ایشان همه چیز را می دانست. حالا دستورات حاضر سیاسی ممکن بود تازگی داشته باشد، ولی افکار را می دانست».

پافشاری به استقلال فکری

استاد مطهری، پافشاری شگفت انگیزی بر استقلال اندیشه اسلامی داشتند. یکی از دوستان ایشان می گوید: این شعاری که حالا ما داریم «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» و دربعد سیاسی تشکیلاتی و نظام مطرح می کنیم، ایشان در مسایل فکری و ایدئولوژیکی یک چنین روحیه ای داشت. سخت روی فکر اسلامی مستقل ایستاده بود و هرگونه فکر واراداتی را که بخواهد باعث از دست دادن بخشی از افکار اسلامی بشود، طرد می کرد و در مقابلِ فلسفه غرب و فلسفه مارکسیست که حالا مال شرق است، خیلی خودش را موظف می دانست که از فلسفه اسلامی حمایت بکند....البته نسبت به چیزهای وارداتی اگر حرف حسابی بود و منافاتی با اسلام نداشت، هیچ تعصب به خرج نمی داد. این افکار به عنوان یک دستاورد فکری انسانی برای ایشان قابل قبول بود، اما به محض این که تضادی پیدا می کرد با معارف ما، استاد در مقابلش می ایستاد و وظیفه پاسداری از معارف اسلامی را به خوبی انجام می داد».

مطهری پاسدار اسلام

شهید باهنر، در توصیف تیزبینی و دقت و حساسیت استاد مطهری در مقابل مسائل مخدوش کننده چهره اسلام می گوید: «کوچک ترین انحرافی که در یک برداشت تفسیری، فلسفی، اقتصادی و اجتماعی درباره اسلام می دید، عکس العمل نشان می داد. یادم نمی رود در شرایط بسیارتند وحاد انقلاب، در آن روزهایی که راه پیمایی های بزرگ و تظاهرات پرشور علیه حاکمیت رژیم طاغوتی برقرار می شد، ناگهان ایشان در گوشه ای... مطلبی درباره اسلام می دید که می خواسته چهره اسلام را مخدوش جلوه دهد، گویی این حادثه مثل یک بمب در درون استاد منفجر می شد... استاد بزرگوار عمدتا پاسدار اسلام بود و هوشیار در برابر اسلام. یادم نمی رود کتابی را ایشان شنیده بود که این کتاب منتشر شده،... می گفت این کتاب را از هر جا که هست برای من پیدا کنید... بالاخره یک نسخه پیدا کردیم... شاید بیست روز بیش تر نگذشت که ایشان فرمودند: با این کتاب چه کردی؟ گفتم: من هنوز گذاشته ام ان شاءاللّه وقت کنم مطالعه کنم. بعد دیدم این کتاب را ایشان تمامش را خوانده، روی فصل به فصلش تحلیل کرده و نقطه های ضعفش را درآورده است.

مسؤولیت در برابر انحرافات عقیدتی

شهید مفتح، در زمینه احساس مسؤولیت استاد مطهری در مقابل انحرافات عقیدتی می گویند: «به حق جز برای خدا و اسلام، به هیچ چیز نمی اندیشید. بارها در مسایلی که پیش می آمد، بنده به ایشان عرض می کردم که حالا فلان مطلب را ممکن است عنوان نکنید، فعلاً مصلحت نیست. می فرمود: این حرف هانیست. این را باید گفت. عقیده است [و] انحراف فکری به وجود می آید و من نمی توانم دربرابر انحراف عقیده و فکر که در بین جامعه اسلام به وجود بیاید، آرام باشم.در زمینه مبارزات عقیدتی عجیب مجاهد بود؛ مجاهدِ به تمام معنا».

مطهری، بحر موّاج

واعظ شهیر، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین فلسفی، ضمن نقل خاطراتی از شهید مطهری، می گوید: «چند سال پیش واعظ فهمیده و دانایی می گفت: وقتی که زیارت عتبات آزاد بود، من در نجف بودم. روزی سه چهار نفر از منبری های محترمِ تهران را دیدم که با هم جایی می روند. پرسیدم کجا می روید؟ گفتند: امروز آیت اللّه آقای خویی ما را به ناهار دعوت کرده است. ناهار دوستانه ای به عنوان سه چهار نفر منبری ترتیب داده اند، تو هم بیا. او می گفت مرا هم بردند.... در آن مجلس از آقای مطهری که آن موقع برای زیارت به نجف آمده بود، سخن به میان آمد... آیت اللّه خویی فرمودند: مطهری بحر مواجی است» و گاه به نقل از اشخاص دیگر، از او چنین یاد کرده اند: «مطهری، از دور به منطق شبیه بود (خیلی آهنین)، از میانه راه به فلسفه و حکمت شبیه می شد و اما از نزدیک، عین عرفان بود».

الگوی شایسته حوزویان

آیت اللّه بهاءالدینی، از چهره های کم نظیر اخلاق و معنویت حوزه، در یکی از توصیه های خود به طلاب، استاد مطهری را از جمله اشخاصی معرفی می کند که می تواند برای حوزویان الگوی مناسب باشد. ایشان می فرماید: «به نظر من، از جمله کسانی که می تواند به عنوان الگو و نمونه برای حوزه های علمیه و طلبه ها مطرح باشد، شهید مطهری رحمه الله است. او رابه عنوان محصول نمونه حوزه و فردی که در حوزه موفق بوده است، می توان به عنوان الگو برگزید. چیزی که در شهید مطهری چشم گیر بود، خستگی ناپذیر بودن ایشان در کار و تقوا بود. مطهری، به راستی مرد کار و تلاش بود. به جرأت می توان گفت از 24 ساعت شبانه روز، 18 ساعت کار و تلاش داشت. در تقوا هم مرد کم نظیری بود. از جلسات کم فایده به شدت پرهیز داشت. رفت و آمدهای معمولِ دیگران را نداشت و بیش تر به کار خود مشغول بود».

ویژگی خط فکری و آثار شهید مطهری

حضرت آیت اللّه فاضل لنکرانی، درباره خط فکری و علمی شهید مطهری می فرماید: «بی تردید خط فکری استاد شهید مرحوم مطهری، خط اسلام راستین و اسلام اصیل بود. به یقین می توان گفت مطهری در خط فکری خویش، هیچ گونه انحرافی از خط اسلام راستین و اسلام اصیل نداشت و بکله در اسلام شناسی، تا حدی کم نظیر بود و می توان گفت آن انتظاری را که اسلام از یک روحانی به تمام معنا داشت، در مطهری این معنا جمع بود...

مطهری، تنها کسی است که توانسته مشکل ترین مسایل علمی را در قالب الفاظ ساده، به نحوی که حتی یک «واو» نه زیاد باشد نه کم، در قالب عبارات ساده بیان کند. کتاب های دیگر، یا از نظر مشکل نویسی به حدی است که حتی افرادی که در سطح بالا هستند کم تر می توانند استفاده کند و یا ازنظر ساده نویسی به حدی است که ارزش و عظمت مقام علمی آن از بین رفته است. تنها در کتاب های مرحوم مطهری این معنا رعایت شده است».

طرفدار اسلام حقیقی

آیت اللّه مشکینی، در پاسخ این پرسش که چه خطوطی و چه کسانی سعی دارند اندیشه استاد مطهری را به فراموشی بسپارند و اصولاً خطوطی که با استاد مطهری مخالف هستند، کدام اند و ریشه های واقعی مخالفت آنان چیست؟ فرمود: «ایشان یک اسلام شناس و درک کننده اسلام راستین بود و چون عقاید و عمل و اخلاق و روش و فروع را خوب درک می کرد و اسلام راستین را می گفت و می نوشت و طرفدار اسلام حقیقی بود، قهرا عده ای با مرحوم مطهری مخالفت داشته و دارند و حداقل سه تیپ با ایشان مخالفند: تیپ اول مادیون و ضد الهیون هستند؛ چرا که استاد، اسلام شناس و پیاده کننده اسلام بود و مخالفان او در درجه اول آن هایی هستند که ضد اسلام اند؛ تیپ دوم، آقایان التقاطی ها هستند و تیپ سوم از مخالفین استاد مطهری، ملی گرایان هستند. یک عده ای که داد از اسلام می زنند و می گویند اسلام بله، روحانیت خیر. بزرگ ترین دشمن ایشان، توده ای ها و ضد الهی ها بودند؛ چون می دیدند این آدم، واقعا سدی است در مقابل آن ها».

فضایل استاد مطهری

آیت اللّه جعفر سبحانی، در اشاره به ویژگی های شهید مطهری می فرماید: «ایشان مرد خدا بود؛ یعنی اگر تشخیص می داد مسأله ای حق است، محال بود که آن را اظهار یا از آن دفاع نکند. اگر شخصی هم از خودش خیلی کوچک تر در مجلس حرف می زد و تشخیص می داد که حق است، از او دفاع می کرد و او را می پذیرفت. مرد حق و انسانی بود که حق را بر همه چیز ترجیح می داد؛ یعنی ارزش ترویج حق برای او از همه چیز بیش تر بود. نکته دیگر از فضایل اخلاقی ایشان، این است که مرحوم آقای مطهری، فرد جامعی بود.از آن افراد بود که در مقام نویسندگی، نویسنده خوبی بود. در مقام تحلیل، تحلیل های زیبایی داشت. در فلسفه، متفکر بود. در مسایل سیاسی، صاحب نظر بود. در عین حال یک عارف کامل بود که واقعا اگر ما بخواهیم بعد از مرحوم حضرت امام و علامه طباطبایی افرادی را معرفی کنیم، تالی تلو آن ها بود».

دو فضیلت برجسته استاد مطهری

آیت اللّه مصباح یزدی، در اشاره به نقش شهید مطهری در انقلاب فرهنگی می گوید: «استاد شهید مطهری، دو فضیلت بزرگ داشت. یکی در صحنه سیاست و مسایل اجتماعی که یار و مددکار امام بود، و یکی هم در صحنه فرهنگ و فلسفه اسلامی که یار و مددکار علامه طباطبایی بود.... علامه طباطبایی، ذخایری از فلسفه در سینه فراخ خود گنجانیده بود، ولی همگان دسترسی به این ذخایر نداشتند؛ به خاطر این که مسائل فلسفی، مانند اکثر مسایل علوم، در قالب اصطلاحات غامض و پیچیده عرضه می شد و کسانی که آشنا به آن مسایل و اصطلاحات نبودند، نمی توانستند بهره ای از آن ذخایر علمی و فلسفی ببرند. اما شهید مطهری اقدام کرد به ساده کردن فلسفه و نوشتن فلسفه به زبان ساده فارسی. تا آن جا که برای ایشان مقدور بود، مباحث بلند فلسفه را در قالب الفاظ ساده و روشن بیان کرد که نمونه اش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است و به این وسیله، ذخایر علمیِ مرحوم علامه طباطبایی را در دسترس دیگران قرار داد؛ یعنی بابی شد تا مردم از آن باب، به مدینه حکمت راه بیابند... علاوه بر این،... یک قدم بزرگی هم در تطبیق فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی... برداشت».

حق مداری شهید مطهری

یکی از امتیازات مهم شهید مطهری حق محوری ایشان است. همیشه به دنبال حقیقت بود به حقیقت پافشاری می کرد. به هیچ قیمتی حق را زیرپا نمی گذاشت و در مقابل نادیده گرفته شدن حق ایستادگی می کرد. دکتر سیدمحمدباقر حجتی می گوید: «.. مزیّت دیگر ایشان همان گونه که اسلام دستور داده است در برابر مسایلی که بر حق بود از هیچ چیز ملاحظه نمی کرد و در این که حق را اظهار کند به دلیل دوستی مجامله نمی کرد ایشان اگر به مسأله حقی می رسید پرخاشگرانه و جسورانه دستور می دادند که باید این وظیفه را انجام داد و به قدری در این گونه مسائل شجاعت داشتند که حتی گاهی اگر در یک محیط حاکم آن وقت می گرفت بدون هیچ گونه ملاحظه ای از کسی و یا بدون ترس از کسی به خاطر اسلام و پای بند بودن به حق و دین و آیین با کمال شهامت مسایل را مطرح می کرد و از نتایجی که احیانا ممکن بود برای دیگران ناخوشایند باشد اصلاً نمی هراسید... از گفتن هیچ حقیقتی دریغ نمی کرد حقیقتی که با دین پیوند مستقیم داشت اما دیگران چون دلیل نداشتند و یا این که شهامتش را نداشتند از اظهار خیلی از حقایق خودداری می کردند.

استاد مطهری به روایت خویشاوندان

ویژگی های شهید مطهری رحمه الله از زبان همسرشان

همسر استاد مطهری، با تعابیر گوناگونی از ایشان یاد می کند و از جمله می گوید:

«در مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند؛ با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با ارادت و عشق خاصی کار می کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق عجیبی می بخشید. بسیار مهربان و با گذشت بودند و به آسایش من و بچه ها اهمیت می دادند. اگر من از مسائل مادی دنیا حرف می زدم وشکایت می کردم، با صدای آرامی این شعر را برایم می خواندند:

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذتِ نفْس، لذت ندانی

ایشان معنویتی از خود باقی گذاشتند و رفتند و عجیب تیزبین و دوراندیش بودند. تقوای عجیبی داشتند. در مدت 26 سال زندگی که با ایشان داشتم، در 24 ساعت شبانه روز، حتی نیم ساعت بی وضو نبودند. همیشه می گفتند: با وضو باشید؛ وضوی دائمی خوب است. مناجات های شبانه و نمازهای شب ایشان، حالت عجیبی داشت. استاد اهل معاشرتِ هدف دار و اسلامی بودند و معمولاً با افراد صالح و هم فکر خود می جوشیدند و مأنوس بودند».

احترام به پدر و مادر

یکی از ویژگی های استاد مطهری رحمه الله احترام شگفت انگیز ایشان به پدر و مادرشان بوده است که همه آشنایان با آن فرزانه، به این ویژگی ارزشمند تصریح دارند. یکی از فرزندان استاد می گویند: «هرگاه به فریمان (زادگاه استاد) سفر می کردیم، پدرم تأکید خاصی داشتند که ابتدا به منزل پدرو مادرشان بروند. پس از آن، اقوامی را که برای دیدن ایشان و خانواده به منزل آقای حاج شیخ می آمدند، می پذیرفتند. در موقع روبه رو شدن با پدر و مادر، دست آنان را می بوسیدند و به ما نیز توصیه می کردند که دست ایشان را ببوسیم. خاطرم می آید که زمانی پدرم می گفتند: گه گاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود کرده ام، به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی (با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگی ام) تا آن جا که توانایی ام اجازه می داد، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام».

دعا کنید شهید شوم

یکی از فرزندان شهید مطهری می گوید: از یکی از روحانیان که مدتی افتخار شاگردی استاد مطهری را داشته، شنیدم که: وقتی در ایام طلبگی در قم بودم، شنیدم که یکی از آقایان نهج البلاغه را درس می دهند. تدریس این کتاب در آن زمان، چندان مرسوم نبود. پس از اندکی تحقیق، متوجه شدم که مدرس این کتاب، شخصی به نام آقای مطهری است. من ایشان را نمی شناختم. به اتفاق یکی از دوستان در درس ایشان شرکت کردم. شهید مطهری در اولین جلسه ای که ما در کلاس حاضر شدیم، توصیه زیادی برای نماز شب کردند و متذکر شدند که یکدیگر را در نماز شب دعا کنیم. بعد گفتند: «من از شما می خواهم که دعایی که در حق من می کنید، این باشد که من با شهادت از دنیا بروم».

رعایت حقوق خانواده

چه بسا افرادی که اشتغالات علمی وسیاسی دارند، از رسیدگی به حقوق خانواده باز بمانند، اما بررسی ها نشان می دهد که استاد مطهری، با وجود گرفتاری های تحقیقاتی، علمی و مبارزاتی، نه تنها از رعایت حقوق خانواده شان بازنمانده و غفلت نکرده، بلکه در جامه عمل پوشیدن به آن، سخت تلاش می کرده است. همسر استاد می گویند: در خانه... به مسائل خانوادگی نیز بسیار اهمیت می دادند ورسیدگی می کردند.... رابطه ایشان با من بسیار دوستانه و محبت آمیز بود و همان طور که خودشان در کتاب نظام حقوق زن در اسلام گفته اند، به تمام وظایف یک مرد مسلمان در قبال همسرش عمل می کردند. رفتار ایشان با فرزندان نیز بسیار دوستانه بود و همیشه سعی می کردند که فرزندان، به میل خودشان یک موضوعی را بپذیرند و هیچ گاه اجبار در کار نبود. در مورد فرایض دینی دقیق بودند و بچه ها را به انجام آن ها تشویق می کردند. به امور تحصیلی فرزندان نیز کاملاً رسیدگی می کردند و آن ها را تشویق به خواندن کتاب و انجام امور اجتماعی می کردند».

خاطره ای از آثار تهجد شهید مطهری

یکی از ویژگی های مهم استاد مطهری، پای بندی ایشان به نماز شب و تهجد بوده است که در سفر و حضر آن را به جای می آوردند. یکی از فرزندان استاد مطهری در این باره خاطره ای راچنین نقل می کنند: من در ایام تحصیلی ام در دبیرستان که نیمه شب برای درس خواندن بیدار می شدم، تمام شب ها صدای زیبای پدرم را هنگام نماز خواندن می شنیدم. فضای ملکوتی کتاب خانه ایشان که تنها با نور سبز [لامپ نئون با طرح] اللّه منور بود، حال و هوای خاصی داشت. یکی از مأموران نیروی انتظامی رژیم پهلوی که مسؤولیت حفاظت از منزل یکی از مهره های رژیم طاغوت را به عهده داشت، شبی در صدد برمی آید که بداند چرا در ساعتی معین، چراغ اتاق پدرم که مُشرف بر کوچه است، روشن می شود. از این رو، دقیقا اوضاع را زیر نظر می گیرد و پشت پنجره، صدای مناجات و عبادت ایشان را می شنود. چندین شب متوالی نیز این عمل را تکرار می کند و بی نهایت تحت تأثیر قرار می گیرد و در او تحول روحی بزرگی پدید می آید.

احترام به همسر

همسر شهید مطهری در اشاره به محبت و احترام شهید مطهری به خودشان، خاطره ای را به این صورت بیان می کنند: یادم هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم که بعد از چند روز با یکی از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همه بچه ها خواب اند، ولی آقا بیدار است. چای حاضر کرده بودند، میوه و شیرینی چیده بودند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیان این قدر خوب اند؟ بعد از سلام و علیک، وقتی آقا دیدند بچه ها هنوز خواب اند، با تأثّر به من گفتند: «می ترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید».

روش تربیتی و آموزشی استاد مطهری

درباره چگونگی برخورد شهید مطهری در مسائل آموزشی و تربیتی فرزندانشان، مطالبی بسیاری از طرف همسر و فرزندان ایشان بیان شده است. از جمله یکی از فرزندان ایشان می گوید: «پدرم همان طور که در کارهای روزمره به طور منطقی و عادلانه رفتار می کردند، در خانه نیز همین طور بودند. ایشان در کارهایی که ما ملزم به اجرای آن بودیم، هیچ گاه مسأله اجبار و زور را در میان نمی کشیدند. درباره یک مسأله به ما آگاهی می دادند و فواید و احتمالاً مضرّات آن را بیان می کردند، آن گاه ما را در انتخاب انجام یا عدم انجام آن کار آزاد می گذاشتند و چه کسی بود که در مقابل آن الطاف پدرانه سر تعظیم فرود نیاورد و بدین ترتیب، آن چه را ایشان ما را ملزم به اجرای آن می دانستند، ما به مرحله عمل در می آوریم. از نظر درس نسبت به من این طور بودند که اگر من اشکالی از درس هایم داشتم، ایشان من را راهنمایی می کردند و هرگاه کارنامه درس خود را به ایشان نشان می دادم، پدرم مرا تشویق به بهتر شدن آن می کردند. البته هرچقدر که نمره هایم خوب بود، ایشان کافی نمی دانستند. پدرم نسبت به مطالعه ما حساس بودند و می گفتند که با مطالعه صحیح، انسان می تواند آینده روشنی داشته باشدو بدون مطالعه، هم چون درخت بی ثمر است. پدرم علاقه داشتند که یکی از سه فرزند پسرشان لباس روحانی بپوشند و در حوزه های دینی فعالیت کنند».

مقالات مرتبط:

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش اول

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش سوم

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش چهارم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است