در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: اندیشه حوزه » شماره 59، عباسی، ولی الله ؛


احیای مفاهیم دینی

یکی از ابعاد احیای دینی استاد مطهری مربوط به اصلاح و احیای معارف و مفاهیمی بود که از دیدگاه ایشان مسخ شده بودند.

توحید ما مسخ شده است، نبوت ما مسخ شده، ولایت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قیامت کم و بیش مسخ شده، تمام دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده است. در دین صبر هست، تقوی هست، توکل هست، تمام این ها بدون استثنا به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است (مطهری، 1373 ، 144).

افرادی مانند من که با پرسش های مردم درباره ی مسائل مذهبی مواجه هستیم کاملاً این حقیقت را درک می کنیم که بسیاری از افراد تحت تأثیر تلقینات پدران و مادران جاهل و مبلغان بی سواد، افکار غلطی در زمینه ی مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط، اثر سوء بخشیده و آنها را درباره ی حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیاناً انکار کرده است. از این رو، لازم است کوشش فراوانی صورت بگیرد که اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود. این بنده شخصاً سال هاست که این مطلب را احساس کرده ام و وظیفه ی خود دانسته ام که فعالیت های مذهبی خود را، تا حدودی که توانایی دارم، در راه تعلیم صحیح و معقول مفاهیم دینی و مذهبی متمرکز کنم. تجربه نشان داده که این گونه فعالیت ها بسیار ثمربخش است (مطهری، 1375 ، 403).

استاد مطهری بیشترین حرکت احیاگرانه ی خود را در این حوزه متمرکز کرد تا دین را از زنگارها بپیراید. وی تلاش می کرد تا مفاهیم و معارف دینی را مورد بازبینی و بازسازی قرار داده و آنها را از شکل مسخ شده در آورد و به صورت درست و معقول به جامعه ارائه کند.

یکی از ابعاد احیاگری استاد مطهری، تأکید بر تعقل و تفکر و مبارزه با تحجر و رکود فکری بود. به همین سبب، برخی معتقدند که:

مطهری به راستی یک عقل گرای متصلب و قوی بود و شکست معتزله را

(صفحه 63)

فاجعه ای و شکستی برای اندیشه در عالم اسلام می دانست. وی می کوشید تا ابزار فلسفه را بر گشودن گره های نوین به کار گیرد و در عین این که به مسائل فنی و تخصصی و موشکافی های ظریف و دقیق آن آگاه بود، هرگز خود را در حصار اصطلاحات و کوچه های کهن و راه رفته ی آن محصور نمی کرد. همیشه به دنبال این بود که نقبی نوین به روشنایی بزند (سروش، 1375 ، 386).

به اعتقاد استاد مطهری دو بیماری خطرناک همواره انسان را تهدید می کند؛ جمود و جهالت. جمود موجب باز ماندن از پیشرفت و توسعه است و نتیجه ی جهالت، سقوط و انحراف است. فردی که به جمود گرفتار شده به امور کهنه خوگرفته و از چیزهای نو متنفر است، اما جاهل، به عکس وی پدیده های نوظهور را بدون بررسی، به عنوان تجدد و تمدن، می پذیرد. کسی که اسیر جمود است، دین را هماهنگ با زمان نمی داند و عمل بر طبق روال گذشته را شرط دینداری به شمار می آورد. اما جاهل به دستاوردهای ظاهری چشم دوخته و به تقلید از آنها می پردازد. استاد مطهری ریشه ی فکر موهوم تناقض میان علم و دین را جمود و جهالت می داند. وی ریشه ی اختلاف نظر میان عدلیه و غیر عدلیه را در نزاع میان جمود و عقل می داند. رواج اندیشه های بیگانه با اسلام را نیز موجب رواج جمود و تاریک اندیشی در جهان اسلام به شمار می آورد (نصری، 1383 ، 570).

ریشه ی تحجر در تاریخ فرهنگ اسلامی را می توان در دوران پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یافت؛ دوره ای که افراد جاهل و تنگ نظری به نام خوارج پیدا شدند و مشکلات زیادی را برای امام علی علیه السلام به وجود آوردند. از دیدگاه استاد مطهری، خوارج مردمی تنگ نظر و کوته بین بودند که در افقی بسیار پست فکر می کردند. مسلمانی را در چهار دیواری اندیشه ی محدود خود محصور کرده بودند. بنابراین، به اعتقاد استاد تنگ نظری مذهبی از ویژگی ها و ممیزات خوارج است، که امروزه چنین دیدگاهی را در جامعه ی اسلامی نیز می بینیم (مطهری، 1380 ، 325).

پس از خوارج، اهل حدیث (در عالم تسنن) و اخباری گری (در جهان تشیع)،

(صفحه 64)

نص گرایان یا خرد ستیزان دیگری هستند که بزرگ ترین ضربه را به پیکر اسلام وارد کردند.

اهل حدیث مخالف بحث عقلی در مسائل اصولی اسلامی بودند و چنین چیزی را «بدعت» و حرام می دانستند (مطهری، 1373 ، 26). احمد ابن حنبل، که یکی از ائمه ی فقهی اهل تسنن است، در رأس این ها قرار دارد. بزرگ ترین علمای ضد عقل و تعقل، پیروان وی هستند، که مهم ترین آنها ابن تیمیه است. وی احیا کننده ی سنت احمد بن حنبل است؛ یعنی در میان پیروان احمد بن حنبل هیچ کس به اندازه ی او روش احمد بن حنبل را احیا نکرده است، به طوری که کتابی در تحریم علم منطق نوشت. به اعتقاد استاد، نهضت وهابی گری هم، که تقریبا در یک قرن و نیم پیش پیدا شده، دنباله ی ابن تیمیه است (مطهری، 1371 ، 304).

در سنت شیعی نیز مکتب اخباری گری (در حدود قرن یازدهم) به وسیله ی ملا امین استرآبادی پا به عرصه ی وجود گذاشت که منکر حجیت عقل بود. گرچه بزرگانی، همچون وحید بهبهانی و شیخ مرتضی انصاری، با این جریان به مبارزه برخاستند، و با این که مذهب خارجی گری و جمود اخباری گری دیری نپایید، اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامی جلوه گر بوده است تا اکنون که عده ای از نویسندگان معاصر و روشنفکر دنیای اسلام نیز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزی در آورده اند و با فلسفه ی حسی پیوند داده اند (مطهری، 1380 ، 333).

البته مکتب اخباری در اثر مقاومت ها شکست خورد و الان جز در گوشه و کنارها پیروانی ندارد، ولی همه ی افکار اخباری گری که به سرعت و شدت، بعد از پیدایش ملا امین در مغزها نفوذ کرد و در حدود دویست سال، کم و بیش، سیادت کرد از مغزها بیرون نرفته است. الان می بینید خیلی ها تفسیر قرآن را چنانچه حدیثی در کار نباشد جایز نمی دانند. جمود اخبارگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی، و بلکه پاره ای از مسائل فقهی، هنوز هم حکومت می کند (مطهری، 1378 ، 137).

(صفحه 65)

تأسیس کلام جدید و پاسخ به شبهات نو

در هر دوره ای مسائل و مباحث جدیدی طرح می شود که یک احیاگر نمی تواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد، بلکه وظیفه ی احیاگری او اقتضا می کند که برای پرسش های جدید، پاسخ های جدیدی ارائه کند و اندیشه ی دینی را احیا نماید.

امروزه علم کلام، به ویژه مباحث جدید کلامی (کلام جدید)، از ضروری ترین و بحث انگیزترین مباحث علمی در کشور ماست که اذهان بسیاری از متکلمان و اندیشمندان دینی را به خود معطوف کرده است. عنوان «کلام جدید» در فرهنگ اسلامی از مصطلحات سده ی اخیر است و در ادبیات مذهبی و محافل علمی - پژوهشی ما سابقه ی چندانی ندارد. نخستین اثری که در این زمینه ترجمه و منتشر شد، کتاب علم کلام جدید اثر شبلی نعمانی (1273-1332 ق.) است که با نگارش تاریخ کلام جدید، بر ضرورت و اهمیت تفکر کلامی نوین تأکید کرد. بعدها استاد مطهری این واژه را به کار گرفته و در آثار فارسی بر تحول کلام و ضرورت پرداختن به آن و تأسیس نظام کلامی جدید تأکید کرد. کسانی همچون اقبال لاهوری نیز از تحول در الهیات و بازسازی اندیشه ی دینی بحث کرده اند. وی در کتاب احیای فکر دینی در اسلام کوشیده است تا یک کلام اسلامی در خور روزگار خویش را تدارک کند. اما بررسی مسائل جدید کلامی در برنامه ی آموزشی حوزه و دانشگاه به شکل جدی - که نقطه ی عطفی در تحول اندیشه ی کلامی معاصر است - پس از انقلاب فرهنگی و در دهه ی شصت آغاز شد و از اواسط همین دهه است که توجه فراوانی به آن چه مسائل جدید کلامی نامیده می شود پدیدار شده است (ر. ک: فرامرز قراملکی، 1378 ، 13). استاد مطهری به عنوان متکلم و متفکر اسلامی، آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشته است که منابع غنی ای در این عرصه به شمار می رود، زیرا ایشان با آگاهی به اندیشه ها و پرسش های برآمده از دوره ی جدید (مدرنیته) به تأسیس نظام جدید کلامی ای دست زدند که راهگشای مناسبی در حل معضلات و مشکلات معرفتی انسان است. به همین سبب است که می توان استاد مطهری را بنیان گذار «کلام جدید اسلامی» نامید.

(صفحه 66)

گرچه تدوین اندیشه ی کلامی نوین، مرهون تلاش های متأخران در چند سال اخیر است، اما بی شک سهم استاد مطهری در شکل گیری نظام جدید کلامی کاملاً مشهود است و حتی ایشان به صراحت از تأسیس مکتب کلامی متناسب با هر عصر و زمان که پاسخ گوی نیازهای آن روزگار باشد، سخن به میان می آورد.

با توجه به این که در عصر ما شبهاتی پیدا شده که در قدیم نبوده و تأییداتی پیدا شده که از مختصات پیشرفت های علمی جدید است و بسیاری از شبهات قدیم در زمان ما بلاموضوع است، همچنان که بسیاری از تأییدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از این رو لازم است کلام جدیدی تأسیس شود (مطهری، 1364 ، 38).

استاد مطهری در میان متفکران دینی، جایگاه مهمی در اندیشه ی کلامی معاصر دارد. طرح و ساختار نوینی که استاد به مباحث کلامی در درآمدی بر جهان بینی توحیدی ارائه می دهد، کاملاً بدیع و بسیار مهم است. نظام کلامی ایشان در این اثر از انسان و ایمان شروع می شود، در حالی که در آثار سنتی به ندرت از انسان بحث می شود. استاد مطهری به عنوان اندیشمندی که دغدغه ی اثبات دین و کارآمدی و دفاع از آن در مقابل شبهات داشت، توجه ویژه ای به دفع شبهات می کرد؛ آن هم نه شبهات کهن، بلکه معماها و مشکلات نوین. استاد مطهری در عدل الهی و جامعه و تاریخ متکلمی است که به دفاع از حریم شریعت و دفع شکوک و تحریفات از ساحت دیانت کمر بسته است. نقد مارکسیسم او اساسا وجهی کلامی داشت؛ اما کلامی که فلسفه بود (کلام فلسفی). خدمات متقابل اسلام و ایران نیز آبی بود بر آتشی که نظام منحوس پیشین برافروخته بود تا یک جا ایرانیت و اسلامیت را با هم در آن بسوزاند. مسأله ی حجاب، علم و دین، منشأ دین، خاتمیت، آزادی، حقوق زن و... نمونه هایی از توانایی و دغدغه ی فکری ایشان درباره ی مباحث دین شناختی و کلامی معاصر است.

یکی از موضوعات بسیار مهم روزگار ما «تجدد» (مدرنیته) و نسبت آن با دین است، که اندیشمندان دینی و غیر دینی را به خود مشغول کرده است، و بر

(صفحه 67)

متفکر مسلمان است که دیدگاه دین اسلام را در برابر این مسأله ی مهم تبیین کند؛ چرا که، همان گونه که هورستن گفته، تقریبا تمامی الهیات به نحوی، مستقیم یا غیرمستقیم، در باب مدرنیته موضع می گیرد و ناگزیر از این موضع گیری است. مثلاً، یکی از موضوعاتی که جامعه ی اسلامی با آن مواجه است، موضوع اسلام و علوم مدرن همراه با نتیجه و حاصل آن، یعنی تکنولوژی مدرن است، و به قول نصر تقریبا تمامی دایره ی فعالیت اندیشمندانه و روشنفکری اسلامی از قرن گذشته تا به حال را به خود معطوف ساخته است.

روشنفکران معاصر ایرانی با گرایش های مختلفی نسبت به این پدیده واکنش نشان داده اند؛ برخی مدرنیته را، به عنوان یک کل، به چالش می گیرند؛ برخی دیگر، به نحوی نظام مند، مبانی مدرنیته را می پذیرند (سروش)؛ برخی هم نگاهی انتقادی به آن می افکنند (شریعتی). سنت گرایان (شوان، گنون، نصر و...) عیب های مشخص غرب متجدد را اصالت عقل استدلالی، ماده گرایی، احساسات گرایی، سیطره ی کمیت، بحران محیط زیست و علم زدگی برمی شمارند. پست مدرنیست ها مانند (هیدگر، نیچه، هربرت مارکوزه و...) جوهر مدرنیته را خود بنیاد اندیشی بشر، نیست انگاری و سیطره ی خردگرایی تکنولوژی معرفی می کنند. پروتستان ها با مدرنیته همسازتر و همخوان ترند، اما تجددگرایی از منظر کاتولیک ها جریانی است که حقیقت ابدی را نسبی می انگارد و فرجام آن پوچ گرایی، انسان گرایی و کافرکیشی نوین است و... .

حال باید دید پاسخ متفکر و متکلم مسلمان به نسبت دین و تجدد چیست؟ آیا سنت و مدرنیته جمع پذیرند؟ آیا دیندار متجدد، مفهومی متناقض نما (پارادوکسیکال) نیست؟ نقش دین در فرهنگ و تمدن بشری چیست؟ هنر دینی چیست و چه شرایط و موانعی دارد؟ این گونه سؤالات و مسائلی همچون نسبت دین و آزادی، حقوق زن، دموکراسی، علم دینی، جایگاه دین در جامعه و مانند آن مسائلی هستند که متکلم معاصر با آنها مواجه است (عباسی، 1382 ، 22-21).

به طور خلاصه راه حل استاد مطهری برای جمع سنت و تجدد این است که

(صفحه 68)

برخلاف کسانی که اسلام را امری کاملاً ثابت و ایستا، و زمانه را امری کاملاً متغیر می دانند، و لذا این دو را غیر قابل جمع معرفی می کنند، معتقد است که اسلام امری کاملاً ثابت و انعطاف ناپذیر است و نه تغییر زمان موجب تغییر و بی ثباتی همه ی امور می شود. از دیدگاه ایشان «اسلام قوانین ثابت و متغیری دارد که تغییر این قوانین در چارچوب آن قوانین ثابت رخ می دهد (مطهری، 1362 ، 77). و از سوی دیگر وجهه ی ثابتی در انسان هست که علی رغم تغییرات زمانه، از گزند تغییر مصون است. بنابراین از نظر استاد، اولاً انسان بعد وجودی ثابتی دارد و اسلام نیز یک سلسله قوانین ثابت دارد و این قوانین ثابت ناظر به آن بعد وجودی ثابت است و لذا علی رغم همه ی تغییرات زمانه، انسان همچنان به اسلام نیاز دارد.

ثانیاً، از آنجا که برخی احتیاجات واقعی انسان در طول زمان تغییر می کند، اسلام از مکانیسمی برخوردار است که می تواند آن تغییرات را تحت کنترل خود بگیرد و نیازها و احتیاجات جدید انسان را نیز مرتفع کند (سوزنچی، 1382 ، 341-342).

اهداف کلی احیاگری

از دیدگاه استاد مطهری، هر نهضت احیاگرایانه ای علاوه بر اهداف جزئی، که وابسته به شرایط زمانی و مکانی است، باید دارای اهداف کلی نیز باشد، ایشان با استفاده از خطبه ی مشهور امام حسین علیه السلام در موسم حج، اهداف کلی احیاگری و اصلاح طلبی در جامعه اسلامی را در چهار محور خلاصه می کند:

1 ) باز گرداندن نشانه های محو شده ی راه خدا (که جز همان اصول واقعی اسلام نیست) به جامعه و از میان برداشتن بدعت ها و جایگزین کردن سنت های اصیل، و در یک کلام بازگشت به اسلام نخستین.

2 ) اصلاح و تحول اساسی و بنیادین در اوضاع زندگی مردم، به گونه ای که نظر هر بیننده ای را به خود جلب کند و علائم بهبودی وضع زندگی مردم کاملاً آشکار باشد.

(صفحه 69)

3 ) اصلاح در روابط اجتماعی انسان ها، تا این که بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمدیدگان کوتاه شود.

4 ) تحولی اساسی و ثمربخش در نظام های مدنی و اجتماعی جامعه در جهت به پاداشتن مقررات تعطیل شده ی خدا و قانون های نقض شده ی اسلام، به گونه ای که بر زندگی اجتماعی مردم حاکم گردند (مطهری، 1377 ، 69-70).

نشانه های احیاگران موفق

استاد مطهری با استناد به کلامی از امام علی علیه السلام مبنی بر این که «انّما یقیم أمر الله سبحانه من لا یصانعُ و لا یُضارعُ و لا یتّبعُ المطامع» (نهج البلاغه، حکمت 107) سه ویژگی مهم را برای اصلاح طلبان موفق برمی شمرد:

1 ) عدم مصانعه: سازش کاری، ملاحظه کاری و معامله گری واژه های مترادف مصانعه هستند، ولی از دیدگاه استاد مطهری، مصانعه بیش از این هاست و تأکید می کند که «هنوز نتوانسته ام یک معادل فارسی دقیق» برای آن پیدا کنم. ایشان تلاش می کند با ارائه ی مثال هایی از کاربرد این واژه در سخنان امام علی علیه السلام معنای روشن تری از آن ارائه کند و از جمله مصلحت سنجی ها، «از آن نوع مصلحت هایی که سیاستمداران خود را با آنها تطبیق می دهند»، «ترویج برخوردهای چاپلوسانه و تملق آمیز»، «رودربایستی در اجرای امر خدا داشتن» و «ملاحظه ی دوست و رفیق و فرزند و خویشاوندان و مرید را در کارها دخالت دادن» را مصداق صفاتی می داند که با اصلاح و احیا تناقض دارند.

2 ) نداشتن مضارعه: که وی در صدد اصلاح آن است، یعنی نقاط ضعفی را که در مردم مشاهده می کند، خودش نباید به آن مبتلا باشد و لذا کسی موفق به اصلاح می شود که خود از این ها مبرا باشد. ایشان، به عنوان نمونه، علی علیه السلام را مصداق یک اصلاح طلب واقعی می داند که فرمود: «به خدا سوگند من شما را به هیچ کاری فرمان ندادم، مگر آن که پیش از فرمان به شما خودم آن را به کار بستم، و از هیچ کاری منع نکردم، مگر آن که پیش از منع شما، خودم را از آن دور کردم.»

(صفحه 70)

3 ) طماع نبودن: به اعتقاد استاد مطهری، کسی که در بند خود خواهی، فزون طلبی و هوا پرستی گرفتار است، نمی تواند دیگران را از این مشکلات رها سازد. بنابراین «حریت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است، همچنان که یک زبون ملاحظه کار، توفیق اصلاح طلبی خدایی نمی یابد، و همچنان که یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه ی خود نمی گردد، یک اسیر و بنده ی مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارت های اجتماعی یا معنوی باز دارد.» (مطهری 4 ، 1374 ، 10)

آسیب شناسی احیاگری

آسیب شناسی (pathology) اصطلاحی است در علم پزشکی که به حالت آسیب مند سلول های زنده اشاره دارد. در این حالت سلول ها به علت رشد بی رویه یا دلایل دیگر، حیات موجود زنده را در معرض خطر قرار می دهند. این اصطلاح به معنی دانش شناخت بافت های آسیب دیده در بیماری ها نیز به کار رفته است (دژاکام، 1377 ، 4). اصطلاح آسیب شناسی در علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز به کار گرفته شده و در بحث انحراف اجتماعی جای خود را باز نموده است (ر. ک: ساروخانی، 1370 ، 716).

استاد مطهری، پس از بررسی و تحلیل چند نهضت اصلاح طلب، هشدار می دهد که نهضت ها هم مانند همه ی پدیده های دیگر ممکن است دچار آفت و آسیب شوند و این وظیفه ی مصلح و رهبری نهضت است که از آنها پیش گیری نماید و یا اگر احیانا آفتی نفوذ کرد، با امکاناتی که در اختیار دارد، و یا باید در اختیار بگیرد، آفت زدایی نماید.

در غیر این صورت، قطعا، چنین حرکتی عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید. برخی از مهم ترین آفات و آسیب هایی که، از دیدگاه استاد مطهری، یک جنبش احیاگرایانه و اصلاحی را تهدید می کند، عبارتند از:

1 ) نفوذ اندیشه های بیگانه: اندیشه های بیگانه از دو طریق نفوذ می کنند؛ یکی

(صفحه 71)

از طریق دشمنان و دیگری از طریق دوستان و پیروان. هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا می کند و مکتب های دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد، پیروان مکتب های دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشه های بیگانه را، که با روح آن مکتب مغایر است، وارد آن مکتب می کنند و به این ترتیب آن را از اثر و خاصیت می اندازند.

گاهی پیروان خود مکتب به علت ناآشنایی با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می نمایند (مطهری، 1377 ، 87-88).

2 ) تجدد گرایی افراطی: از منظر استاد، تجدد گرایی افراطی، آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگی برای نهضت است و وظیفه ی رهبری نهضت است که جلوی آن را بگیرد.

از منظر استاد، متأسفانه برخی آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه ی عوام است و عوام هم گذشته گراست و به حال و آینده کاری ندارد. برخی دیگر که به مسائل روز توجه دارند و درباره ی آینده می اندیشند، متأسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند، سلیقه ی روز را معیار قرار می دهند و به نام اجتهاد آزاد، به جای آن که اسلام را معیار اسلام قرار دهند، زمان را معیار اسلام قرار می دهند (همان، 90).

3 ) ناتمام گذاشتن احیاگری: احیاگری دینی زمانی نتیجه ی مطلوب را می دهد که نیمه کاره رها نشود. به نظر شهید مطهری، یکی از نقص های حرکت های احیاگرایانه ی صد ساله ی اخیر، که به رهبری روحانیت شکل گرفته است، ناتمام گذاشتن آن است:

متأسفانه تاریخ نهضت های اسلامی صد ساله اخیر، یک نقیصه را در رهبری روحانیت نشان می دهد و آن این که روحانیت نهضت هایی که رهبری کرده تا مرحله ی پیروزی بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پی کار خود رفته و نتیجه ی زحمات او را دیگران و احیانا دشمنان برده اند (همان، 92).

(صفحه 72)

4 ) رخنه ی فرصت طلبان: رخنه و نفوذ فرصت طلبان در درون یک نهضت یک آسیب بزرگ به شمار می رود. هر نهضت مادامی که مراحل دشوار اولیه را طی می کند، سنگینی اش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است، اما زمانی که زحمات به بار نشست، سر و کله ی افراد فرصت طلب پیدا می شود. «روز به روز که از دشواری ها کاسته می شود و موعد چیدن ثمر نزدیک تر می شود، فرصت طلبان محکم تر و پرشورتر پای علم نهضت سینه می زنند، تا آنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر می کنند. این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده که می گویند: «انقلاب فرزند خور است»؛ گویی خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید فرزندان خود را نابود سازد». اما به اعتقاد استاد مطهری انقلاب فرزند خور نیست، غفلت از نفوذ و رخنه ی فرصت طلبان است که فاجعه به بار می آورد. لذا وظیفه ی بزرگ رهبران اصلی این است که راه نفوذ و رخنه ی این گونه افراد را بگیرند.

از منظر استاد، بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله مسیر انقلاب اسلامی، که آن حضرت ایجاد کرده بودند، عوض شد و در اثر رخنه ی افراد فرصت طلب و رخنه ی دشمنان، که تا دیروز با اسلام می جنگیدند، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه، خود را در صفوف مسلمان داخل کرده بودند، مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن، تا حدود زیادی، عوض گردید و فرصت طلبان جای شخصیت های مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند، تبعیدی ها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور، و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله گشتند.

نهضت را اصلاح طلب آغاز می کند، نه فرصت طلب، و همچنین آن را اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت، می تواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پی منافع خویش است. به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان، علی رغم تظاهرات فریبنده شان، یکی از شرایط اصلی ادامه ی یک نهضت اصلاحی در مسیر اسلامی است (همان، 95-94).

5 ) ابهام طرح های آینده: یکی دیگر از آسیب هایی که استاد مطهری برای

(صفحه 73)

حرکت های احیاگرانه و نهضت های اصلاحی برشمرد، مشخص نبودن طرح های آینده است که تجربه هم نشان داده که ابهام طرح های آینده ضایعات اساسی به بار می آورد.

استاد شهید معتقد است که نهضت باید دارای طرح های روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود. همچنین معتقد است که روحانیت آن گروه مهندسی اجتماعی مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصی در ارائه ی نقشه ی آینده ی نظام کوتاهی کرده است، اما در مقابل، گروه های دیگر هستند که طرح ها و نقشه هایشان مشخص است و معلوم است که جامعه ی ایده آل از دید آنها، از نظر حکومت، از نظر قانون، آزادی، ثروت، مالکیت، اصول قضایی و اصول اخلاقی چگونه جامعه ای است. لذا بر حوزه ی علمیه، بالاخص، و بر دانشگاهیان مؤمن، به طور عام، فرض است که آینده ی انقلاب را به طور روشن مهندسی کنند و نقشه ی روشنی از افق آینده ارائه دهند (همان، 97-96).

6 ) عدم تعادل: استاد مطهری یکی دیگر از آفات تهدید کننده ی احیاگری و اصلاح گری را افراط و تفریط و عدم اعتدال محییان و مصلحان اجتماعی می داند.

خطری که غالبا مصلحان اجتماعی به وجود می آورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا به چپ ظهور می کنند و به پیکار مقدس دست می زنند، اما فراموش می کنند که یک برنامه ی معین فقط برای مدت محدودی قابل اجراست و با جامعه ی کندرو و یا تندرو یا چپ رو یا راست رو آن قدر باید پیکار کرد که تعادل خود را باز یابد، و بیش از آن، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی دیگر است... مشکل این عصرهاست که بشر امروز کمتر توفیق می یابد میان این دو تفکیک کند، یا جمود می ورزد و با کهنه پیمان می بندد و یا با هر چه نو است مبارزه می کند، و یا جهالت به خرج می دهد و هر پدیده نوظهور را به نام مقتضیات زمان موجه می شمارد (مطهری، 1375 ، 164 و 188).

(صفحه 74)

7 ) انحراف از راه خدا: آفت دیگری که یک نهضت اصلاحی را تهدید می کند، از تغییر جهت دادن اندیشه هاست. از نوع انحراف یافتن مسیر نیت هاست. نهضت خدایی باید برای خدا آغاز یابد و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه ی غیرخدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شامل آن گردد. هر کسی که نهضت خدایی آغاز می کند، باید جز به خدا نیندیشد، توکلش بر ذات مقدس او باشد و دائما حضور ذهن داشته باشد که در حال بازگشتن به او است.

این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که احیاگری و اصلاح طلبی، گر چه پدیده ای بسیار ارزشمند است، اما نباید دچار تحویل گرایی و یک بعد نگری شود و ارزش کار خدمت گزاران بزرگ به اجتماع را به جرم این که در اصلاحات اجتماعی نقشی نداشته اند، نادیده گرفت. «در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعی، حساسیت مثبت و مبارکی پیدا شده که قابل تقدیر است، اما این جهت احیانا به نوعی افراط گرایی کشیده می شود که هر خدمتی جز اصلاح اجتماعی به هیچ گرفته می شود. هر خدمتی با معیار «اصلاح» سنجیده می شود و ارزش هر شخصیتی به میزان دخالتش در اصلاحات اجتماعی معتبر شناخته می شود. این طرز تفکر هم به نظر می رسد صحیح نیست، زیرا هر چند اصلاح اجتماعی خدمت است، اما هر خدمتی لزوما اصلاح اجتماعی نیست. از این رو ارزش کار خدمت گزاران بزرگ را به جرم این که در اصلاحات اجتماعی نقشی نداشته اند نباید نادیده بگیریم. کار شیخ مرتضی انصاری یا صدرالمتالهین یک خدمت است و خدمت بسیار بزرگی هم هست، در صورتی که کار آنها اصلاح و خود آنها مصلح به شمار نمی روند (مطهری، 1377 ، 99-98).

نتیجه گیری

از مباحث پیشین نتیجه گرفتیم که مسأله ی احیاگری به عنوان حرکتی برای زنده کردن و زنده نگاه داشتن تفکر دینی، امری نوظهور نبوده و در تاریخ حیات مسلمانان، پیشینه ای طولانی دارد، به گونه ای که فرهنگ احیاگری، پاره ای از فرهنگ دینی را تشکیل داده است. به لحاظ تاریخی، احیاگری دینی مسبوق و از

(صفحه 75)

پی معارضه ای است که نصیب دین می شود و لذا این وظیفه احیاگران و مصلحان است که در عرصه ی احیای دین ابتدا دردشناسی کرده و سپس درمانگری نمایند.

تاریخ احیاگری نشان گر آن است که در هر عصر و دوره ای احیاگران و مصلحانی بوده اند که دغدغه ی احیا و اصلاح دین داشته اند. در دوره ی معاصر هم، شاهد احیاگران برجسته ای مانند سید جمال الدین اسدآبادی، عبدالرحمن کواکبی، اقبال لاهوری، امام خمینی قدس سره و استاد مطهری بودیم.

در این نوشتار، پس از نگاهی اجمالی به حرکت احیاگرانه اقبال، دیدگاه استاد مطهری درباره ی احیاگری دینی را تبیین نمودیم و گفتیم که برنامه احیاگرانه ی استاد مطهری برخاسته از جریان عالمان سنتی است که تلاش عمده ی ایشان، معطوف به نوسازی جهان با عناصر دینی بوده است و در این میان «اجتهاد» نقش ویژه ای را ایفا می کند. احیاگری دینی دارای ابعاد و جنبه های متعددی است. بر همین اساس، احیاگری استاد مطهری ابعاد گوناگونی دارد که در این نوشتار به «احیای مفاهیم دینی»، «تأسیس کلام جدید» و «پاسخ به شبهات نو» اشاره کردیم. از نظر استاد مطهری، احیاگران، اهداف و نشانه هایی دارند که استاد مطهری با الهام از خطبه ی مشهور امام حسین علیه السلام در موسم حج و فرمایش امام علی علیه السلام در نهج البلاغه آنها را بیان کردند.

بحث مهم دیگر در باب احیاگری، آسیب شناسی آن است. استاد مطهری پس از تحلیل و بررسی چند نهضت احیاگرانه متذکر می شود که نهضت ها مانند هر پدیده ای، ممکن است دچار آفت و آسیب شوند و این وظیفه احیاگر است که از آنها پیشگیری نماید و یا اگر آفت نفوذ کرد، آفت زدایی نماید. از جمله آفاتی که استاد برشمردند، عبارت است از: تجدد گرایی افراطی، ناتمام گذاشتن احیاگری، ابهام طرح های آینده، رخنه ی فرصت طلبان، نفوذ اندیشه های بیگانه، انحراف از راه خدا و غیره.

مقالات مرتبط:

استاد مطهری و احیاگری دینی بخش اول

منابع و مآخذ

1 ) قرآن کریم.

2 ) نهج البلاغه.

3 ) اقبال لاهوری، محمد (بی تا)، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه ی احمد آرام، تهران، کانون نشر و پژوهش های اسلامی.

4 ) خامنه ای، سید علی (1365)، در شناخت اقبال، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

5) خمینی، روح اللّه  (1373)، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

6 ) دژاکام، علی (1377)، تفکر فلسفی غرب از منظر استاد شهید مرتضی مطهری، مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

7 ) دشتی، محمد (1380)، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، قم، انتشارات مشهور.

8 ) زیاده، خالد (1371)، راه و روش اقبال لاهوری در نواندیشی دینی، ترجمه ی مقصود فراستخواه، کیان، ش 6 .

9 ) ساروخانی، باقر (1370)، دایرة المعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان.

10 ) سروش، عبدالکریم (1378)، بسط تجربه ی نبوی، تهران، مؤسسه ی فرهنگی صراط.

11 ) سروش، عبدالکریم (1375)، تفرج صنع، تهران، مؤسسه ی فرهنگی صراط.

12 ) سوزنچی، حسین (1382)، جمع سنت و تجدد از دیدگاه استاد مطهری قدس سره ، در: خرد جاویدان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مؤسسه ی تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

13 ) عباسی، ولی اللّه  (1383)، استاد مطهری؛ کلام جدید و «مسأله خاتمیت»، کتاب نقد، ش 31 .

14 ) عباسی، ولی الله (1382)، معرفی و نقد کتاب «درآمدی بر کلام جدید»، کتاب ماه (دین)، ش 75-74.

15 ) فرامرز قراملکی، احد (1378)، هندسه معرفتی کلام جدید، تهران، مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

16 ) کاظمی، عباس (1381)، امام خمینی؛ احیای دین و نظریه ی ولایت فقیه، حوزه و دانشگاه، ش 30 .

17 ) مطهری، مرتضی (1373)، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ج 2 .

18 ) مطهری، مرتضی (1359)، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، ج 1 .

19 ) مطهری، مرتضی (1362)، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، انتشارات صدرا.

20 ) مطهری، مرتضی (1375)، امدادهای غیبی در زندگی بشر، مجموعه آثار، ج 3 ، تهران، انتشارات صدرا.

21 ) مطهری، مرتضی (1374)، انسان و سرنوشت، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج 1 .

22 ) مطهری، مرتضی (1377)، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، تهران، انتشارات صدرا.

23 ) مطهری، مرتضی (1362)، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات اسلامی.

24 ) مطهری، مرتضی (1364)، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات اسلامی.

25 ) مطهری، مرتضی (1371)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا.

26 ) مطهری، مرتضی (1381)، خاتمیت، تهران، انتشارات صدرا.

27 ) مطهری، مرتضی (1370)، سیری در سیره ی نبوی، تهران، انتشارات صدرا.

28 ) مطهری، مرتضی (1378)، سیری در نهج البلاغه، تهران، انتشارات صدرا.

29 ) مطهری، مرتضی (1374)، عدل الهی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج 1 .

30 ) مطهری، مرتضی (1381)، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ج 2 .

31 ) مک کویری، جان (1375)، تفکر دینی در قرن بیستم، ترجمه ی عباس شیخ شعاعی و محمد محمد رضایی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

32 ) نصر، سید حسین (1382)، جوان مسلمان و دنیای متجدّد، ترجمه ی مرتضی اسعدی، تهران، طرح نو.

33 ) نصر، سید حسین (1381)، معرفت و معنویت، ترجمه ی انشاءاللّه  رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.

34 ) نصر، سید حسین (1383)، نیاز به علم مقدس، ترجمه ی حسن میانداری، قم، کتاب طه.

35 ) نصری، عبدالله (1382)، حاصل عمر: سیری در اندیشه های فلسفی و کلامی استاد مطهری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 2 .

36 ) هاشمی، سید محمد جواد (1382)، علامه اقبال لاهوری، بیدارگر شرق، زاهدان، انتشارات نیایش.

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است