در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: حوزه :: فروردین و اردیبهشت 1378، شماره 91، حکیمی، محمّدرضا ؛


8. ملاحظه حال و حوصله مردم در عبادت و دعا

پیشوای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در عهدنامه (حکومت نامه) ای که برای سردار بزرگ و حاکم زاهد, مالک اشتر نخعی نوشته است, از جمله, به او چنین دستور می دهد:

(وَإذا أقَمْتَ فی صَلاتِک لِلنَّاسِ, فَلا تَکُونَنَّ مُنَفَّراً….)11

هنگامی که با مردم نماز جماعت می خوانی, چنان مخوان (و چندان طول مده) که مردم را از دین برمانی و از نماز متنفّرسازی!

ببینید! آیا چیزی از نماز, آنهم نماز جماعت, بهتر هست؟ با این حال, همین نماز جماعت ممکن است موجب نفرت جامعه از نماز و عبادت گردد, تا چه رسد به چیزهای دیگر.

علی(ع) در دستورنامه ای دیگر که برای استانداران خویش نوشته است می فرماید:

(وَصَلُّوا بِهِم صَلاةَ أضعَفِهِم, وَلاتَکُونُوا فَتّانین….)12

نماز جماعت را به اندازه طاقت ضعیف ترین و بی بنیه ترین افراد طول بدهید, و مبادا باعث گردید تا دین مردم (وعلاقه مردم به دین, و شعائر و عبادات) ضایع گردد.

علی(ع) مجسمه تمام نمای پیامبر اکرم, و مربی اعظم است. و همین دستور نیز, در اصل, از بانی بزرگ دین و راهنمای نخستین است.

علی(ع) خود چنین می فرماید:

(…فَإنَّ فِی النّاسِ من بِهِ العِلَّه, وَلَهُ الحاجَة. وقَد سَألْتُ رَسُولَ اللّه صَلّی اللّه علیه وآله وسَلّم حین وَجَّهَنِی إلی الیَمَن: کَیفَ اصلّی بِهِمْ؟ فَقال: (صَلِّ بِهِم کَصَلاةِ أضعَفِهِمْ, وَکُنْ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماَ.)13

نماز جماعت را با مدارا و ساده بخوانید, زیرا در میان مردم کسانی هستند که بیمارند و طاقت زیادی ندارند, یا گرفتاری دارند و باید به کار خود برسند. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) مرا به یمن فرستاد پرسیدم: نماز جماعت را چگونه بخوانم؟ فرمود: نماز جماعت را به اندازه توان ضعیف ترین و ناتوان ترین مردم بخوان و با مردم به دلرحمی و مدارا رفتار کن!

این است اخلاق تبلیغی و روش تربیتی در اسلام. با آن همه سفارشی که درباره نماز شده است و درباره خواندن قرآن در نماز و اذکار دیگر و تکرار ذکرهای رکوع و سجود و دعای بسیار کردن و از خدا تقاضا کردن و او را ثنا گفتن در قنوت و طولانی کردن قنوت… و با این که یکی از امتیازات شیعه آل محمد(ص) طول سجود شمرده شده است.14

با این وصف, در مسائل اجتماعی که پای مردم و گرفتاری و بیماری و هزار مشکل و مسأله دیگر در کار است, بویژه در این ایام, تا آن اندازه که ملاحظه کردید به رفق و مدارا و رعایت حال هر کسی که نیازی به رعایت دارد سفارش شده است. امید است مسؤولان, مأموران و متصدیان هر امری, اگر چه برگزاری یک مجلس ساده دو ساعته در مسجد محل, همه و همه, به روحیه انسانی اسلام توجه کنند, موجب آزار کسی و نفرت کسی و خستگی کسی از دین, یا سرخورده شدن جوانی و ناآگاهی و… نشوند و همه گونه اخلاق محمدی را در عمل نشان دهند. امید است مبلغان و مربیان دینی این مسائل را که اهمیت بسیار دارد, در هر مورد, مورد توجه و تعهد کامل قرار دهند. امروز که مذهب حاکم است باید کاری کرد و روشی داشت که مردم, همه مردم, حتی غیرمسلمانان, همواره حضور و حاکمیت مذهب را بخواهند و ادامه آن را طالب باشند. و اگر خدای ناکرده روزی این حاکمیت نبود, افسوس این روزها را بخورند. باید این چنین باشد. کدام مسلمانی جز این می اندیشد, و جز این می خواهد؟

برای تکمیل این بحث و تأکید بیش تر بر اهمیّت رفق و مدارا با مردم در برگزاری مراسم و شعائر و اعمال مذهبی به چند حدیث اشاره می کنم: امام علی بن ابیطالب(ع) در عهدنامه اشتر می فرماید: هنگامی که پیامبر(ص) مرا به یمن می فرستاد پرسیدم: نماز جماعت را چگونه بخوانم؟ فرمود:

(صَلِّ بِهِم کَصَلاةِ أضْعَفِهِمْ وکُنْ بالمؤمنین رَحیما.)15

مانند ناتوان ترین مردم نماز بخوان (نماز را طولانی مکن) و با مردم مؤمن در همه حال مهربان باش!

شیخ صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود:

(ینبغی للإمام أن تکون صلاتُه علی أضْعَفِ مَن خَلْفَه.)16

مناسب نماز جماعت این است که امام نماز را به اندازه توان ضعیف ترین مأموم بخواند.

در (صحیح بخاری) نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:

(… إنَّ مِنکُم مُنَفِّرین, فَمَن أمّ النّاسَ فَلْیُجَوِّزْ, فإنَّ خَلْفَه الضّعیفَ والکبیرَ وذا الحاجه.)17

برخی از شما (امامان جماعت) مردم را (از دین و حضور در مسجد و جماعت) می رمانید, هرکس امام جماعت می شود, باید نماز را زود تمام کند; زیرا در میان مردم, اشخاص ناتوان و سالخورده و گرفتار کار و شغل نیز هستند.

در (کنزالعمّال), از ابو واقد لیثی نقل کرده است که: پیامبر اکرم(ص) نماز جماعت را تند می خواند و نمازهای خود را طول می داد:

(کان رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم أخَفَّ النّاسِ صلاةً عَلی النّاس, وأطْوَلَ النّاسِ صلاةً علی نفسِه.)18

9. ملاحظات لازم در تبلیغات دینی

باید نشر موعظه مذهبی, دعا, توسل و کلمات بیدار کننده و پند آموز, به اندازه باشد و چنان ظریف و مناسب انجام یابد, که مردم همواره راغب باشند آنها را بشنوند و خود با جان و دل در پی شنیدن باشند و پس از شنیدن به ذهن بسپارند و بدان عمل کنند. مردم باید خود حرکت کنند و با رغبت به محافل حاضر شوند و به تأنّی به گفته ها گوش دهند و باید چنان متراکم و خشن و با هیاهو نباشد که مردم فرصت به ذهن سپردن و تأمّل کردن و یاد گرفتن نیابند, تا چه رسد به عمل کردن و نباید چنان باشد که سیر و دلزده و خسته و متنفر گردند. این است روش القای دینی و تربیت روحی. و اگر جز این شد, خدمت و تبلیغ نیست خیانت و تنفیر است.

10 . ارتباط نوشتاری با جامعه

مقالات و نوشته های مذهبی نیز باید بتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند. دست کم باید این گونه مقالات و کتابها, که در عین پرمایگی و استناد به مآخذ اصلی دین, می توانند قشرهایی را به حقایق شناختی و اقدامی دین متوجّه سازند, بسیار نوشته شود.

این ذهنیّت که باید مقالات و کتابها همیشه پر از بحثهای علمی و اصطلاحات سنگینِ تخصّصی باشد, خلاف اهداف تربیت عمومی است. مقاله نویسی و کتاب نویسی هدف نیست وسیله است. باید هر کاری به سهم خود در خدمت انسانیّت و حیات انسانی قرار گیرد. این که کسانی تصوّر کنند که اهل اندیشه و قلم و فضل و اطّلاع باید پیوسته خوراکمایه ای برای ذهن فاضلان تهیّه کنند و کتابها و مقاله هایی ساده تر ننویسند, و چنین نوشته هایی را دون شأن خود بدانند, دور شدن از روح تربیت کلّی اجتماعی و اهداف عمومی فردسازی (تربیت) و جامعه پردازی (سیاست) دینی است.

پیامبر اکرم(ص) نمی فرماید: من آمدم تا یک سلسله اصطلاحات غلنبه را در اذهان جای دهم, بلکه می فرماید: (من آمدم تا اخلاق والا و روشهای بزرگوارانه را بیاموزم.)19, تا در نتیجه, مردمان با اخلاق والا با هم رفتار کنند و تا جامعه جامعه ای اخلاقی و شریف باشد. این است منطق تعالیم الهی و سبک بیان قرآنی.

هنگامی که توده های انسانی غرق ظلم و ستم و تبعیض و تفاوت باشند, بحث علمی و نوشتن صرفاً مقالات و کتابهای علمی کار ساز نیست. حوزه ها و دانشگاهها در عین پرداختن به تخصّصهای علمی خویش, باید در خدمت انسان محروم و اجرای عدالت باشند و برای جوانان و نوجوانان و مردمان عادی نیز, بگویند و بنویسند, چنانکه شهید مطهری, در مقدمه کتاب (داستان راستان) اشاره ای به این بُعد تکلیفی کرده است.

11. هنر و مسائل هنری

مسأله هنر و تناسب و زیبایی و انسجام و ابداع و ابتکار در تبیین و عرضه, یکی دیگر از مسائل بسیار با اهمیت است. هنر به معنای (ایجاد تناسب برای القای فکر و تصور), همواره, در مظاهر دینی حضور داشته است. قرآن کریم از نظر هنری و رعایت زیبایی و تناسب, در عرضه و القا, سرآمد کتابهای تاریخ انسان است . امامان نیز به ابعاد هنری و رعایت آن, در بُعد کلام و بلاغت و آهنگوری واژه ها و تقارن در تعبیر, همواره توجه داشته اند. به شعر و شاعری متعهد نیز ارج بسیار می نهاده اند. کتاب (مناقب) ابن شهر آشوب مازندرانی سرشار است از ذکر اردوی شاعرانی که پیرامون پیامبراکرم(ص) و أئمّه طاهرین(ع) حضور داشته اند. ما نمی توانیم این مسأله عظیم و مظاهر گوناگون آن (هنر) را در کار دین و تبلیغ و تفهیم دینی نادیده بگیریم, یا ازکمک به آن و ترقّی و پیشرفت آن چشم بپوشیم. روحانیت در این باره نیز باید برنامه هایی داشته باشد. این که چند تن از طلاّب را عنداللّزوم به سراغ این امر, در جاهای مختلف بفرستد, بدون این که آنان سابقه تحصیل و تخصّص و شناخت و استعدادی در این باره داشته باشند20, زیانش بر کسی پوشیده نیست. من خود در این دو سه س ال, شاهد زیانهای بزرگ این خامگری و مسامحه شعاری بوده ام.

12. حضور تبلیغی در خارج کشور

حضور تبلیغی ما در خارج کشور, در سراسر جهان معاصر, همواره ضعیف بوده است, بلکه باید گفت در حد صفر بوده است. در مواردی هم که اقدامی شده است, آیا به اندازه عنایت, اشخاصی مناسب فرستاده شده اند که کارآمد باشند و ساخته شده برای چنین امری. اگر ما فرهنگ جهان معاصر را و اقوام را نشناسیم, چگونه می توانیم حضور تبلیغی در میان آنان داشته باشیم؟ یکی از واجبات روحانیّت, شناخت جهان معاصر و فرهنگ بشری معاصر, پروردن افرادی لایق و مبرّز, متّقی و بصیر, متعهّد و آزادنگر برای حضور در این جهان و این فرهنگ است. این انزوایی که نصیب اسلام گشته است, از خود اسلام نیست, از ماست, از مسلمین است, از مبلّغین اسلامی است. ما شیعه در این باره, بیش تر غفلت و کوتاهی کرده ایم و زیان دیده ایم.21 باید مدارس خاصّ تربیت مبلّغان, مؤلّفان و متفکرانی پدید آید که بر حضور در جامعه جهانی معاصر قادر باشند, و حضور فعّال فکری و اقدامی اسلامی را, در جهان معاصر تأمین کنند. و اخیراً دیدیم که لزوم یادگرفتن زبانهای خارجی را امام نیز یادآورد گشتند. و زبان یک قسمت قضیّه است نه همه آن. برای تبلیغ, نخست شناخت فرهنگ و روحیّات و آداب هر قومی, بخصوص, لازم است و مهم.

13. حضور فرهنگی در سطح جهان

حضور فرهنگی, عمیق تر, و دقیق تر و اصیل تر از حضور تبلیغی است. در حقیقت چیزی که می تواند پشتوانه پیشرفت تبلیغ و تأثیر خلاّق و بنیادی آن, در جامعه ای و در میان قومی باشد, همان حضور فرهنگی است. روحانیّت ما باید از نظر افکار, نظریّات, نشریّات, تحقیقات و دیگر ابعاد فرهنگی, بخشی و آثاری داشته باشد, که حضور فرهنگی او را در جهان تحقّق بخشد و تأمین و تضمین کند.

از یکی از استادان محترم اقتصاد شنیدم که می گفت: (بهترین و تحقیقی ترین کتابی که درباره کارل مارکس و افکار او, در یکی از کشورهای معروف خارجی تدریس می شود, نوشته یک کشیش است). ملاحظه کنید کشیش مسیحی که خود روزهای یکشنبه در کلیسا حاضر است, بهترین کتاب را در شناخت افکار مارکس می نویسد و آن کتاب به صورت کتابی درسی در می آید. او بدین گونه مسیحیّت را پاس می دارد, زیرا جوانانی که تصورّ می کنند مذهبیها این مطالب را نمی دانند و گرنه درباره عقاید خود تجدید نظر می کردند, هنگامی که ببینند خیر, می دانند و خوب هم می دانند, و تجدید نظر هم نمی کنند, بلکه برای آن مطالب در جای خود پاسخ هم دارند, درباره محتوای آن مکتبها متزلزل می شوند و به هیچ گونه مرعوب نمی گردند, و از نو به خواندن و تحقیق درباره مذهب و فهمیدن درست و همه جانبه آن می پردازند و مبلّغان افکار و فلسفه هایی بی مایه یا کم مایه را مأیوس می سازند, و شگردهای فکری و فرهنگی استعمار را بی اثر می کنند. و آیا اگر متفکّران اسلامی وارد این قلمروها بشوند, با استعداد و دقت خاصی که از آنان معروف است, چه خواهند کرد؟ باری, معنای حضور فرهنگی این است. این که بزرگان سلف, امثال فارابی و اخوان الصّفا, حتی درباره موسیقی کتاب می نوشته اند, به نوعی, حضور در ابعاد فرهنگ بوده است.

14. شناخت کشورهای اسلامی و مسلمین جهان

ییکی دیگر از وظایف عمده و موضوعات مهم, شناخت کشورهای اسلامی است و آگاه شدن از اوضاع مسلمین, در کشورهای اسلامی و در سایر نقاط جهان. ما باید کشورهای اسلامی را به صورتی دقیق بشناسیم, از نظر مسائل تاریخی, مسائل جغرافیای انسانی, اقتصادی, فرهنگی, سیاسی, نظامی و… باید بدانیم این کشورها هر کدام در کجا قرار دارند؟ با چه کشورهایی هم مرزند؟ وضع داخلی آنها چگونه است؟ سیاست خارجی آنها چیست؟ آیا مورد طمع استعمارند؟ آیا مستعمره گشته اند؟ نیمه مستعمره اند؟ آیا چنین نیستند؟ مسیحیت و یهودیت و مکاتب الحادی در آنها حضوری دارند؟ یا ندارند؟ و در آن جا که دارند چه نوع حضوری است؟ وضع جوانان آنها چگونه است؟ اقتصاد آنها بر چه پایه ای استوار است؟ طمع استعمار در آنها از چه جهت است؟ حاکمان و دولتهای آنها تا چه اندازه مستقلّند و تا چه اندازه وابسته و دست نشانده؟ و دهها مسأله دیگر… این یک وظیفه بزرگ دینی و اسلامی است. و معلوم است که بار آن بر دوش روحانیّت است, در مرحله نخست, و سپس دیگر مراکز مربوط و مسؤول.

همچنین باید از مسلمانانی که در سراسر جهان, در هر جا و هر نقطه, و به هر تعداد و هر اندازه هستند و زندگی می کنند و هم از اوضاع آنان نیز آگاه باشیم. باید از همه آمار داشته باشیم و از مشکلات و مسائل آنان, نقاط سلامت و نقاط ضعف آنان, مقدار واقع شدن آنان در دسترس ایادی استعمار (چه ایادی تبلیغی, چه فرهنگی, چه سیاسی, چه بهداشتی و طبّی و چه بازرگانی) با خبر گردیم.

15. حضور تعلیمی, تبلیغی, امدادی و ارشادی

پس از حاصل شدن شناختی که در بخش پیش اشاره کردیم, نوبت به ادای تکلیف وجدانی و اسلامی و برادری ما می رسد. هنگامی که کشورهای اسلامی, جوانان این کشورها و مسلمانان سایر نقاط جهان را شناختیم, وظیفه تماس یافتن و ارتباط گرفتن با آنان پیش می آید. ما باید با همه آنان, به اندازه امکان تماس داشته باشیم و هر کمکی در هر باره که از ما ساخته باشد به آنان برسانیم.

چه بسا ما بتوانیم با اقدامی ساده کاری بکنیم که برای برخی از آنان اهمیّت بسیار داشته باشد. تنها در کمک مادّی, ما می توانیم با جلوگیری از اسراف در خرج و مصرف, به بخشی از آنان, که در نهایتِ فقر و مسکنت به سر می برند, کمکهای شایان کنیم.

این مسأله را که با اختصار یاد شد, باید بسیار جدی گرفت و آن را یک امر تکلیفی تلقی کرد.

یادآوری

در همین جا خوب است یادآوری کنم که مردم ما هنوز از اسراف در مصرف دست برنداشته اند, بویژه برخی از بانوان خانه دار! این همه مصرف اسرافی در لباس و وسایل, و این همه خرج و زحمت و هزینه گذاری در مهمانیها و این همه تنوع در غذا و سفره چرا و برای چه؟ با این که چه بسیار مردمی در جهان (و چه بسا در ایران) هستند که حتی از یک نوع غذای خام در شبانه روز محرومند. روحانیت باید برنامه ای تبلیغی و تعلیمی و ارشادی و وسیع تهیه بیند و مردم را به یک قوام معقول درباره مصرف هدایت کند.

در قرآن کریم و احادیث, درباره (صرفه جویی) و (مصرف اقتصادی) و پرهیز از (آزادی مصرف), حتی در مال شخصی خود, دستورهای بسیار و تأکیدهای فراوان آمده است. باید این دستورها به مردم گفته شود. نخست باید خود مسؤولان (روحانی و غیر روحانی) در همه سطحها این دستورها را به کار بندند, تا مردم عمل آنان را ببینند و به قول و گفته آنان اعتماد پیدا کنند. پس از این مرحله باید مردم را هر چه بیش تر و صریح تر, در جریان این تکلیفهای دینی قرار دهند و آنان را در برنامه های آموزشی وارد کنند و افراد را از سنین پایین بر این روش پرورش دهند, و جامعه را بر این شالوده بسازند.

ییکی از عوامل بزرگ استقلال اقتصادی, رهایی از منجلاب مصرفیگری است, چنانکه یکی از راههای مهم کمک به انسانهای دیگر در داخل و خارج کشور, نیز, همین امر است, یعنی (صرفه جویی در مصرف), و شریک ساختن دیگران در امکانات خویش, که در احادیث بر آن تأکید شده است.

10 . فلسفه سیاسی و روش حاکمیّت در اسلام

پس از توفیق تشکیلِ (جمهوری اسلامی) در ایران, حاکمیّت در این سرزمین از آن مذهب و اسلام گشت, لیکن ما هنوز به مردم نگفته ایم که (فلسفه سیاسی), و (روشِ حاکمیّت در اسلام) چیست. البته مطالبی گفته شده است. سخنرانیهایی القا گشته است و (قانون اساسی)22 تدوین یافته است. لیکن چنانکه مطلعان توجه دارند, چیزی به صورت (فلسفه سیاسی مدون) هنوز عرضه نشده است. هنوز شکلِ (مدیریّت اجتماعی) از نظر مبانی اصیل اسلامی تبیین و توضیح نگشته23 و در دستور کار قرار نگرفته است. همچنین (اخلاقِ عملیِ) دولتمردان و مسؤولان و مجریان, در حاکمیّت اسلامی, نیزتصریح و تأکید نشده و تدوین نیافته است. معیارهای لازم برای حفظ (شخصیت انسانی) نیز, چنانکه باید, در عمل مشهود نگشته است. البته امام, گاه گاه, در این باره ها, به مسؤولان و دولتمردان و روحانیان شاغل و مجری تذکّراتی داده اند, و بر مسائلی تأکید فرموده اند, لیکن چون این مسائل, در جریان عملیِ حاکمیت, مسائلی بسیار اصلی و بسیار مهم است, باید بیش از این مطرح باشد و باید تشریح و تدوین و عرضه گردد و در برنامه و دستور کار دولت و دیگر مجریان قرار گیرد, بلکه باید به صورت (موادّ قانونی) تصویب شود و به اجرا درآید و مورد بازخواست باشد. آنچه درباره احقاقِ حق محرومان و رفع استضعاف از مستضعفان, بویژه مستضعفان مالی, فرموده اند: اگر در حد موعظه و تذکر باقی ماند, و به صورت (قانون) در نیاید, و به مرحله (طرح اجرایی) و (اجرا) نرسد, با موانع گوناگونی که در کار هست, همه می دانیم که به محو ارزشهای انقلاب, و هدم آرمانهای اسلام, منتهی خواهد گشت.

مسأله (شخصیّت انسانی) نیز که مورد اشاره قرار گرفت, از مسائل بسیار مهم است. این مسأله باید مورد توجّه (عملی) و (رفتاری) حاکمیّت کشور و دستگاه قضایی باشد, و به توجّه (قولی) و (گفتاری) بسنده نشود. بایداز بالاترین مقام تا یک مأمور جزء, مسلّح و غیر مسلّح, از نهادهای پدید آمده پس از انقلاب یا دیگر جاها, همه و همه, به رعایت این موضوع (شخصیّت انسانی) مقیّد باشند. ما هر کار بکنیم و هرگونه رفتار نماییم به نام (اسلام) و (انقلاب) تمام می شود و ما باید بدانیم که یکی از اساسی ترین ویژگیها و خصیصه های حکومتهای دینی و حاکمیّتهای انبیایی, احترام به شخصیّت انسانی و ارزشهای انسانی است. انسان, در حاکمیّت اسلامی, یا برادر دینیِ رجال حاکمیّت است (إمّا اَخ لَک فی الدّین) یا همتای نوعی آنان (أو نظیرٌ لَک فی الخَلق)24 اسلام این است.

ما مذهبیها, سالها این مطالب را گفته ایم, از (نهج البلاغه) و (عهدنامه مالک اَشتر) دم زده ایم و در منبرها و سخنرانیها همواره از روشهای عالی حاکمیّت در اسلام سخن رانده ایم و جامعه را علاقه مند به این گونه حاکمیّت کرده ایم, و قضاوت اسلامی و علوی را نمونه شمرده ایم… اکنون نیز تا جایی که بخواهید این مطالب, به صورتهای گوناگون و در ساعتهای زمانی بسیار, از رسانه های گروهی و دیگر منابر و مجالس پخش می شود و چه فراوان از بودجه مملکت و اموال عمومی صرف این عرضه ها و القاها می گردد… با این حساب و با توجّه به این واقعیات موجود, و با در نظر گرفتن مسؤولیّتهای بزرگ در برابر دین و تعهّد و آبرو و اعتبار, آیا نباید در مقام عمل به همه این مسائل توجّه شود؟ آیا کسانی به هر نام و در هر مقام حق دارند این امور را نادیده بگیرند؟…

این است که روحانیّت (که خود را اردوی محافظ اسلام و ارزشهای اسلامی می داند, و امروز قدرت اجرایی و مقامات سیاسی نیز در دست اوست), باید به این مسائل آبرویی اسلام اهمیّت بسیار بدهد, و به اجرای آنها تقیّدی عمیق و همه جانبه داشته باشد. و در این کار بزرگ, زحمت نظارتی پاک و متعهّدانه و فراگیر را به وسیله افرادی آگاه و متعهّد و عامل بر عهده بگیرد. روزگاری روحانیّت به (خوب بیان کردنِ) مطالب قانع بود و بسنده می کرد. در منبرها, خطابه ها, درسها, و جلسه ها, مسائل انسانی, مقاصد اجتماعی, مبانی اصلاحی و اصول اخلاقی را خوب بیان می کرد و در این باره ها داد سخن می داد, لیکن امروز نمی تواند این گونه باشد, بلکه امروز باید به (خوب عمل کردن) بپردازد, زیرا قدرت اجرایی در دست اوست. امروز اگر بنگریم که باز بازارِ (خوب بیان کردن) و خطبه خواندن و داد سخن دادن گرم است, به خطر زیانی بزرگ و جبران ناپذیر نزدیک خواهیم گشت. آن روز قدرت در دست دیگران بود, کاری که می شد کرد, همان سخن گویی و سخنرانی و تبلیغ علیه (نظام حاکم) بود. امروز روحانیّت خود نظام حاکم است. امروز روز عمل به همان گفته ها و نشان دادن و ثابت کردن صدق آن دعوتها و تبلیغها و شعارهاست.

به هر حال, اینها (اشاراتی) است به مسائلی مهم و حیاتی, و (تنبیهاتی) است در زمینه غفلتها و سستگیریهایی گران25, که تا دیر نشده است باید در آن باره ها فکر کرد و اقدام نمود. و مقصد و آرمان, چیزی نیست, جز حفظ این نعمت بزرگ الاهی (تشکیل حاکمیّت اسلامی در ایران عزیز) و تعالی بخشی به سطوح گوناگون آن; وَالتّوفیقُ مِنَ اللّهِ تعالی, و التأییدُ مِن صاحب النّاموس, عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ الشَّریف.

من در این جا, به چند اصل مهم, که جزء جوهره حاکمیّت دینی است و بدون آنها (حاکمیّتِ دینی) لفظی خواهد گشت بی محتوی, اشاره می کنم, تا یادآوریی باشد هم برای روحانیّت مجری, و هم برای روحانیّت ناظر و هم دیگر مجریان و همچنین آگاهیی باشد برای همه قشرهای اجتماع:

1. احترام گزاری به شخصیّت انسانی.

2. اجرای دقیق عدالت اجتماعی.

3. حرکت و اقدام از موضع ارشادی.

4. حرکت و اقدام از موضع انقلابی در اجرای عدالت اجتماعی.

5. نشر و سیع و اصولی و متناسب و خردمندانه مبانی تربیتی.

6. الزامی ساختن زهد و ساده زیستی در زندگانی همه مسؤلان.

7. محکوم ساختن روابط و حاکم ساختن ضوابط, و عدم اعمال تبعیض در اجرای قوانین و در رفتار با مردم.26

8. گماردن انسانهای با شرافت, متین, عالم, مؤدّب, متقی, بی نظر, و چشم بر گرفته از لذّتها و امیال و خواهانیهای مقام, به کار عظیم (قضاوت).

9. ارشاد و الزام سراسر دستگاه قضایی به رعایت دقیق حقوق حقداران, حفظ جانب محرومان, رفع ستم از ستمدیدگان (بویژه ستمدیدگان مالی), ابراز شخصیّت و قدرت در برابر مالداران و مُترَفان و وسیله انگیزان, بی اعتنایی به توقّعها و توصیه ها… و حفظ حرمت انسانها در همه حال.

10. رسیدگی دقیق در همه جا به وضع مالی و اموال توانمندان و توانگران, و رسیدگی دقیق به وضع محرومان و بی درآمدان و بیکاران و از کارافتادگان و عاجزان و سائلان و از چشم به دوران.

11. برترداری عملی (نه تنها موعظه ای و گفتاریِ) شخصیّت زیردستان و محروم شدگان.

12. صرف اموال عمومی در مصالح اصلی مردم, آنچه به توده های محروم سراسر این خاک سود می رساند, ترک اسراف در این مورد, حذف زواید و تشریفات و نشریّات سبک و بی محتوی و عکسها و پوسترهای زاید, منع اسرافکاریها در این موارد, سفرها و… و ترک سفرهای غیرضروری.

13. نظارت راستین و سخت و اقدام جدّی درباره احتکار و محتکران, و گرانفروشی و گرانفروشان, و نجات دادن جامعه از زیربار ظلمهای کمرشکن مالی, که به دست جمعی محدود اعمال می گردد. و همچنین اِعمال مراقبت سخت به وسیله افرادی امین بر خریدهای خارجی.

14. دقّت و مراقبت و همدلی و خوشرفتاری درباره نسل جوان, دختر و پسر, و برخورد مناسب با آنان, درباره مسائل فکری و مشکلات زندگی ایشان.

15. اهمیّت بخشی ویژه, به ایجاد امکانات و زمینه های مناسب, برای حضور و حفظ عفّت و پاکدامنی و منش والا در نسلهای جوان, و برخورد آگاهانه و غیر عوامانه و غیر ارتجاعی با مسائل نسلهای جوان و گوش دادن و دل دادن به درد دلها و سخنان آنان.

16. توجّه خاصّ به امور و منابع و مرافق و نیازهای فرهنگی و وسایل رفاهی کشاورزان و مشکلات آنان.

17. اهمیّت بسیار دادن به بهسازی اوضاع کارگران و رفع انواع ستمهای معمول از آنان, و ادای حق واقعی این طبقه بزرگ و شریف و خدمتگزار کل جامعه.

18. سامان صحیح دادن به اوضاع ناهنجار ادارات و مؤسسات دولتی و رسیدگی به نابسامانیهایی که آنها خود دارند و نابسامانیهایی که برای مردم می آفرینند.

19. تأکید بر حضور صحیح و مناسب تربیتهای درست و ظریف و نافذ مذهبی در خانواده های دینی و والایی بخشیِ هر چه بیش تر به شخصیّت بانوان.

20. رسیدگی فنّی و آگاهانه و مبتنی بر خرد و شناخت, به اوضاع مطبوعات و کار تألیف و نویسندگی و نشر مذهبی (وآنچه به این نام صورت می گیرد) و همچنین رسیدگی به اوضاع کلی رسانه ها و دیگر اقدامات تبلیغی و صلاحیتهای مختلف اشخاص, گویندگان و مبلّغان در داخل و خارج کشور.

21. ارج نهیِ با شناخت و متخصّصانه و متعهّدانه به مسائل هنری و حفظ میراث فرهنگی و گماردن کسانی وارد یا تهیّه دیدن کسانی وارد برای این کار.

22. سامان دادن به اوضاع شهرها و اماکن عمومی, بویژه اماکن مذهبی, از نظر نظافت, بهداشت, رفتار مردم و مأموران…, زیبایی و خرّمی و… با تبلیغ و تربیت و اقدام و سخنرانی و نصب تابلوها… که اینها همه جزء ضروریّات یک جامعه مبتنی بر احکام الاهی و سنّت انبیایی و تعالیم دینی است.

11. سیاست اقتصادی اسلام در تأمین عدالت اجتماعی

شعار خورشید سانِ (اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحْسانِ), همواره در سرلوحه تعالیم اسلامی جای دارد. در دین انبیا, و حاکمیّت اوصیا, عدل به منزله سر است در تن. همچنانکه اگر سرنباشد تن مرده است, اگر عدل نباشد حاکمیّت دینی مرده است. عدالتِ اجتماعی, رکن بزرگ حرکات و جنبشهای پیامبران است. این که می گوییم: مردم برای اسلام قیام کردند, باید در نظر داشته باشیم که اسلام هم برای مردم قیام کرد, یعنی برای اجرای عدالت و قسط. خداوند متعال, پیامبران را فرستاد و دین خود را تعلیم داد تا عدالت اجرا گردد و قسط حاکم باشد. این سخنِ صریحِ قرآن است:

(لَقَدْ أرسلْنا رُسُلَنا بِالبَیِّنات, وَاَنْزَلْنا مَعَهُمْ الکِتابَ وَالمیزان, لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسْط….)27

ما پیامبران خویش را با گفته ها و آثار روشن فرستادیم و کتاب و مقیاس نیز همراه آنان کردیم, تا بنیاد اجتماع انسانی بر اجرای دقیق عدالت استوار گردد….

صاحب (المفردات) می گوید:

(اَلقِسْطُ, هُوَ النَّصیبُ بِالعَدل….)28

قسط, سهم و بهره عادلانه است.

بنابراین, فلسفه اجتماعی و مبنای اقتصادی دین, این است که همه مردم جامعه, حتی گمنام ترین فرد و بی وسیله ترین کس و دور افتاده ترین روستا, سهم عادلانه خویش را ببرند و این سهم در اختیار آنان قرار گیرد و از حلقوم زورمندان و توانگران و محتکران و مال طلبان و وسیله داران و سرشناسان درآید و به حقداران برسد.

روحانیّت باید رساله ها, مقاله ها, جزوه ها و کتابهایی عمیق و مستند و در عین حال ساده و مردمی (یا به گونه های مختلف برای سطوح مختلف) درباره (عدالت اجتماعی در اسلام) و سیاست اقتصادی اسلام بنویسد و تدوین کند و نظر اسلام را در این باره به وضوح منعکس سازد و به جای دفاع برخی کسان از مالکیّتها, آن هم دفاع بی قید و شرط29, سخنی هم از عدالت اجتماعی, به منظور دفاع از محرومان بگوید و پای سخن خود بایستد و قشر تکاثر طلب مانع آفرین را از خود طرد نماید. و خلاصه بگوید, که در اسلام عدالت اجتماعی هست, یا معاذَاللّه نیست؟ و اگر هست چگونه است و راه اجرای آن چیست؟ و حل مشکل (فقر) و محرومیّت به چیست؟ آیا تنها و تنها موعظه است, یا خیر, قانون است و اجرا؟ با توجّه به این که آنچه تاکنون در این باره ها ابراز شده است, به مرحله عمل نیامده است.

طلاّب عزیز و جوان! طلاّب بیدار و دلسوخته! می بینید که باید فکری کرد. می نگرید که تنها یک جبهه نیست که باید در آن حضور داشت. حفظ دین خدا و ارزشهای آن نیازمند به درگیریهای بسیار است, هم با طاغوتان سیاسی و هم با طاغوتان اقتصادی. و در جای خود روشن است که (طاغوتان اقتصادی) از (طاغوتان سیاسی) بدترند.

شما به آنچه تاکنون به مردم گفته شده است, و در تاریخ و مدارک ثبت است30, نظری بیفکنید! این گفته ها و وعده ها از میان نمی رود, بلکه می ماند, و از ما پاسخ می خواهد. روحانیّت در برابر آنها مسؤول است. ما همه در برابر آنها مسؤولیم. این انقلاب, آبروی اسلام را گرو گذاشته است, تا مردم را به این همه حضور و مبارزه وفدا دادن و جهاد کردن واداشته است.

من در این جا برای توجّه و بیداری, چند نمونه از سخنان امام, رحمة اللّه علیه, را یاد می کنم (و همه می دانیم که سخنان ایشان از این مطالب آکنده است).

هنگامی که در حومه پاریس, چندتن از جوانان فرانسوی, دختر و پسر, با دسته ای گل, به حضور امام مشرّف می شوند و اظهار می دارند که ما با اطلاع از حرکت انقلابی شما, به عنوان یک رهبر بزرگ اسلامی, به دین اسلام علاقه مند شده ایم, امام, به نام سخنگوی عظیم القدر اسلام, دین جاودان شرق و گران ارج ترین میراث جریان انبیایی تاریخ, این مطالب را ابراز می دارند:

1. (من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شود و مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن گردد, تا بشریّت بفهمد که اولاً اسلام چگونه است و روابط بین حکومت و ملّتها چه روابطی است و طرز اجرای (عدالت) به چه صورت است و شخص اوّل مملکت در زندگی با رعیّت هیچ فرقی ندارد. اگر چنانچه بعضی از مزایای اسلام را مردم بفهمند, امید این است که همه به اسلام رو بیاورند. در حکومت اسلام, شخص اول, که خلیفه مسلمین است, زندگی عادیش در عرض فقیرترین افراد و پائین تر از آن است. و (عدالت اجتماعی) و برنامه هایی را که اسلام اجرا می کند به مصلحت (تمام طبقات) است. این نوع حکومت سابقه ندارد.)31

*

2. (پیغمبر خودمان که تاریخش نزدیک است و همه آقایان لابد می دانند, یک شخصی بود که از همین توده ها و جمعیّتها بود و با همینها بود, از بدو بعثت تا آخر. با قدرتمندها و باغدارها و ملک دارها و سرمایه دارها همیشه در جدال بود.)32

*

3. (من می دانم که به شما ظلمها شده است, نه فقط به شما بلکه به همه قشرهای ملّت ظلم شده است, لکن شاید کارگرها بیش تر مورد ظلم و ستم واقع شده اند….)33

*

4. (ما آن روز عید داریم که همه مستمندان و مستضعفان ما به زندگی صحیح رفاهی, و تربیتهای صحیح اسلامی و انسانی برسند.)34

*

5. (شما بیایید [خطاب به شورای نگهبان] احکام الاهی را اجرا کنید. باید قوانینی وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها باز گردانده شود. این وظیفه شماست.)35

*

6. (امید آن است که رسیدگی به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملّت مظلوم را در بر می گیرد, در رأس برنامه ها قرار گیرد, و در (نخستین مجلس شورای اسلامی) طرحهایی جدّی در رفاه حال این طبقه محروم داده شود, تا در پیشگاه خداوند متعال بعضی از دیون خودتان را به این طبقه عزیز که جان خود را برای اسلام و آزادی و استقلال کشور در طبق اخلاص گذاشته و پیروزی را برای انقلاب اسلامی به ارمغان آوردند, ادا کرده باشید… طرحها و پیشنهادهایی را که مربوط به عمران و رفاه حال ملّت, خصوصاً مستضعفین, است انقلابی و با سرعت تصویب کنید.)36

*

7. (کارگران کارخانه ها و دیگر کارگران و کارمندان و طبقات مستضعف باید بدانند که اسلام از بدو ظهور طرفدار آنان بوده, و در حکومت (عدل اسلامی) به آنان اجحاف نمی شود و نخواهد شد.)37

8. (باید مسائل اسلامی حل شود, در این جا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند, باید مستضعفین تقویت بشوند, زیر و رو بشوند, مستکبر باید مستضعف بشود, و مستضعف باید مستکبر بشود, نه مستکبر به آن معنی, بلکه همه باید با هم برادر و در این مملکت همه با هم باشند.)38

ماهم همین سخنان را می گوییم, نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد…

امروز همه می دانیم که امام یکی از بزرگ ترینِ شخصیّتهای تاریخ اسلام و شرق است. آیا ما صرف نظر از همه امور دیگر - مکلّف نیستیم که آبروی این مرد بزرگ, و آبروی کلام او, و وعده های او را به صورتی سزاوارحفظ کنیم؟

باری, روی سخن با طلاّب جوان روشنِ بیدار بود, عرض می کردم که باید فکری کرد و برای اجرای (عدالت اجتماعی) گامی برداشت و نظر بسیار بسیار مردمیِ اسلام را, از زیر پوششهایی ساخته شده درآورد و عرضه داشت و مورد عمل قرار داد.

برای مقصود عظیم اسلامی و انقلابی یاد شده, باید, از جمله, اقتصاد جدید را شناخت (آن هم برای همین رسالت و تعهّد, نه مقصدی دیگر) و آن را به وسیله کسانی که جانبدار محرومانند و درد دردمندان را حس می کنند و اعتماد چندانی به توانگران ندارند, در حوزه ها تدریس کرد. باید مسائل (کار) و (کارگری) را در جهان صنعت شناخت و مورد مطالعه قرارداد, و فرق آن را با (اجاره) فهمید… باید فاصله تولیدی و اقتصادی (کارفردی) و (کار جمعی) را تشخیص داد و فرق آن را از نظر دور نداشت. باید از (انقلاب صنعتی) و تأثیر ماهوی آن در جریان تولید و استثمار, به خوبی آگاه بود. باید اهمیت فوق العاده کار با ابزار را به حساب آورد. باید باشرف انسانی و انسانیّت اسلامی, به نیازهای طبقه زحمتکش و به تأمینهای آنان فکر کرد و در آن باره اقدامات نمود و قوانین گذراند. اگر پیامبر اکرم(ص) دست کارگر را می بوسیده است, اکنون باید دید به هنگام ناتوانی, نیازمندی, ضعف, آسیب رسیدگی, از کارافتادگی که دیگر کارگر نمی تواند امیال مالی آقایان را تأمین کند, با وی چگونه رفتار می شود؟ آری باید خود را به جای زحمتکشان گذاشت و نیاز آنان را چون نیاز خود دانست و زن و فرزند آنان را چنان زن و فرزند خود دید, و بیماری و دردکشی آنان را چون بیماری و دردکشی خویش حس کرد. باید شیعه علی(ع) بود و علی وار خادم محرومان بود و مدافع حقوق آنان و دشمن محرومیت آفرینان و آشتی ناپذیر با آنان… باید در حاکمیّت انقلاب این چنین بود و این چنین عمل کرد و حقوق توده های وسیع کارگر را, به نامهای (ظاهرالصلاح), دانسته یا ندانسته, ذبح نکرد.

باید مسائل اقتصاد روز را, بهره کشی و بهره دهی را, در قالب واقعی خود, که قالب زمان است و منطبق با واقعیّات نوین حیات بشری (حوادث واقعه) است بیان کرد و نشان داد, نه در قالب (وقایع سابقه). اجتهاد در (وقایع سابقه), اجتهاد نیست تقلید است. اجتهاد در (حوادث واقعه) اجتهاد است.

امروز مسائل اقتصادی را نشناختن (یا نخواستن شناخت) و به صورت مسائل قدیمی بیان کردن و جانبهایی را مراعات نمودن, به معنای از میان بردن قدرتهای تحوّلی و انطباقی اسلام است در حقوق و احکام و مدیریّت و سیاست و به منزله این است که با وجود هواپیما و استفاده مسلمانان از آن, سخن از سفر کردن با الاغ بگوییم و همان چهار چوبه را بپذیریم. پاره ای از بحثها و اظهار نظرها درباره مسائل گوناگون نوین (حوادث واقعه) و از جمله مسائل اقتصادی, منطبق با همین مثال است. و من این را برای تذکّر و تنبّه عرض می کنم, نه غرضی دیگر.

و به خوبی پیداست که اتّخاذ روش غیرشناختی و ارتجاعی مذکور و دفاع از آن, از سوی برخی کسان, به معنای نقص در اصل فقه, یا عیبناکیِ روش عظیم (فقاهت) و (اجتهاد) نیست, بلکه این چگونه به معنای نقص در پاره ای شناختها و درکها و برداشتها و تلقّیها و القاهاست, که امید است درست شود.

فقه ما, نخست, به صورت آیاتی در قرآن کریم و روایاتی پراکنده بوده است که در طول زمانی بیش از 270 سال, به وسیله پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) صادر گشته است. سپس بزرگان سلف, رضوان الله علیهم, آنها را, در رساله هایی مدوَّن کردند, و چه بسا در آغاز, مباحثی از فقه را در کتابهای اصول, یا کلام, یا تفسیر, مثلاً مطرح نمودند. بعدها کتابهای فقهیِ مستقل تدوین یافت و این کتابها همواره, براساس نیازها و حادثه ها, در عصرها و زمانها, بسط یافت و گسترده شد. شما, به عنوان مثال, کتابهای فقهیِ پیش از شیخ طوسی (م:460ق) را در نظر بگیرید مانند کتاب (المهذّب) ابن البرّاج طرابلسی, و سپس کتابهای خود شیخ را, مانند (المبسوط), بعد کتابهای فقیهان بزرگ دیگر, چون کتابهای علاّمه حِلّی (م:726ق) را… آن گاه بیایید تا کتاب (مفتاح الکرامة) سیّد جواد عاملی (م:1226ق), و کتاب (جواهر الکلام) شیخُ الفُقها شیخ محمّد حسن اصفهانی نجفی (م:1266ق). این گسترش, همین گونه ادامه یافته است تا جایی که می نگریم تنها بحث (بیع), به صورت کتاب (مکاسب) شیخِ انصاری (م:1381ق) در می آید و بحث صلاة, به صورت کتاب (صلاةِ) حاج آقا رضای همدانی (م:1322ق).

در رساله های عملیّه نیز این چگونگی مشهود است. مسائلی در رساله های مراجع 30 سال اخیر آمده است, که در رساله های مراجع پیشین وجود نداشته است; مانند مسائل مربوط به تشریح در طب, سرقفلی, بیمه, تلقیح مصنوعی, احرام در هواپیما به هنگام گذر از آسمان میقات و… همچنین مسائلی در رساله امام آمده است که در رساله های مراجع اخیر نیز سابقه نداشته است; مانند مسائل مربوط به اسرائیل و لزوم مبارزه با این سرطان سیاسی… و مسائل مربوط به لزوم ترک رابطه با دولتهای استعماری برای حکومتهای اسلامی و حرمت سکوت و قعود علما در برابر حکومتها و مجلسهای وابسته و منحرف در کشورهای اسلامی… در خود رساله امام نیز, در طول 4 سال اخیر, مسائلی افزوده شده که در سابق نبوده است و باز هم چنین خواهد شد. و لازمه (اجتهاد) همین است.

و این گسترشهایی که یاد شد, در هر بُعدی که باشد, نشان می دهد که فقه ما فقهی توانا و پویاست و نباید این توانایی و پویایی به رکود گراید. و نباید استعدادهای خفته, و ذهنهای بسته و عواملی, فقه را به رکود کشند و به جای احیای آن, موجب اماته آن گردند, بویژه, در این هنگام حسّاس و ضروری التَحوُّل, که سیاست و مدیریّت و حاکمیّت جامعه در دست مذهب است, آن هم با نام (انقلاب) و در این زمان که جهان و صنعت و اقتصاد و فرهنگ و حیات, تحولاتِ اصولی بسیار یافته است, ارتباطهای بشری همواره افزون گشته و جهان پراکنده, تقریباً, یک جهان شده است. و دنیا همه به ما توجّه دارند که با انقلاب چه خواهیم کرد و ما خود از دنیا, بخصوص کشورهای اسلامی و جهان سوم توقع داریم که راهی را که ملّت ما پیمود بپیمایند.

به هر حال… حیات فقه ما و تداوم یابیِ چاره ساز بودن آن برای زندگی انسانی و مسائل حیات بشری, به شناخت (حوادث واقعه) و حلّ آنها و اشراف بر آنها و پیدا کردن پاسخ برای آنها, به عنوان (حوادث واقعه) بستگی دارد, نه به واژگون کردنِ موضوع (حادثه واقعه), به صورت (واقعه سابقه) و سپس پاسخ دادن به آن به همان کیفیت (و به خیالی خام, عقربه زمان را به عقب راندن). این چنین روشی, باعث وهن علم دین و میراندن فقه است و خود اعتراف است (ضمنی یا جز آن) به ناتوانی و ناپویایی فقه, نه این که احیای فقه باشد و زنده نگهداری آن. این چند نکته را (در مورد فرق میان (حوادث واقعه) و (وقایع سابقه), و (اجتهاد صوری) و (اجتهاد حقیقی), و نادرست بودن تحویل (موضوع حادثه واقعه) به (موضوع واقعه سابقه)) برای اهل فن, و طلاب فاضل تیزهوش تیزنگر و آنان که در کار اجتهاد یا درصدد آنند, به عرض رساندم.

در این جا لازم می بینم دو نکته مهمّ دیگر را نیز یاد کنم:

1. آگاهان و غیرتمندان و علاقه داران به دین, سالهای سال, از این شعار انحرافی و استعماری و ضد اسلامی که دین از سیاست جداست, رنج می بردند و با آن مبارزه می کردند. از کسانی که در برابر این انحراف مبارزه بسیار کرد, یکی عالم شجاع مبارز, مرحوم سیّد حسن مدرّس بود, رحمة الله علیه. بسیاری دیگر نیز از گویندگان و نویسندگان و متفکّران و واعظان در این باره کوششهای بسیار کردند و رنجهای گران بردند.39 موضع امام و سخنان امام که خود در این باره معروف است و فصلی است درخشان….

اکنون باید روشن کنیم که مقصود از کلمه, یا اصطلاح (سیاست), در این شعار مقدّس: (دیانت ما عین سیاست ماست….)40 چیست؟ آیا مقصود کسب قدرت است (به طور مطلق و بی قید و شرط) یا اجرای مدیریت؟ مسلّم است که مقصود اجرای مدیریّت صحیح اسلامی است, نه قدرت طلبی و حاکمیّت خواهی, قدرت خواهی و حاکمیّت طلبی مقدّمه است برای مقصود اصلی, که همان اداره صحیح و سالم و عادلانه اسلامی جامعه است و مدیریّتی است از نوع مدیریّت زاهدانه الاهی و در این مدیریّت, عدالت اجتماعی و رفع ظلمهای مالی, از ارکان اصلی است, بویژه هنگامی که ما تعبیر (انقلاب) را بر آن بیفزاییم.

و آیا چه کسی است که نداند (انقلاب), منهای تأمین (عدالت اجتماعی) و پاسخ دادن به مسائل اصلی جامعه در زمینه زندگی و حیات انسانی, بویژه انسان محروم و مبارزه بی امان با تکاثر و تکاثر طلبان و اِترافگرایان و اسراف پیشگان, (انقلاب) نیست؟

2. همان گونه که وقتی می گوییم دین و سیاست یکی است, مقصود سیاست صحیح و حق اسلامی است نه سیاستهای باطل طاغوتی… مالکیّت هم همین گونه است. مالکیّتهایی که در سایه سیاستهای باطل و طاغوتی پدید آمده و رشد کرده است, نمی تواند در حاکمیّت اسلامی پذیرفته باشد. همان گونه که آن حاکمیّتها و سیاستها باطل و ظالمانه و محکوم است, آن مالکیّتها و تجارتها نیز باطل و ظالمانه و محکوم است. ما نباید میان مبارزه با (طاغوت سیاسی) و (طاغوت مالی) فرق بگذاریم, زیرا که انقلاب به طبیعت خود میان این دو فرق نمی گذارد, بلکه دومی را مهم تر و اصولی تر می داند. و این حقیقتی است بزرگ که امام جعفر صادق(ع) به ما تعلیم فرموده است:

(إنَّ النّاسَ مَا افْتَقَرُوا, وَلا احْتاجُوا وَلا جاعُوا, وَلا عَرُوا, إلاّ بِذُنُوبِ الأغنیاء….)41

فقرِ فقیران, احتیاج محتاجان, گرسنگیِ گرسنگان, و برهنگیِ برهنگان, همه و همه, به گردن اغنیا و توانگران است.

و در این باره, چه بسیار, تعالیم و احادیث رسیده است. باری, این است تعالیم مردمی اسلام. بنابراین, اگر کسی اکنون از روشهای مالی دوره طاغوت حمایت کند, مانند آن است که از روشهای سیاسی آن دوره حمایت کرده باشد و به همان اندازه که اگر کسی بگوید, روش سیاسی ما همان روش سیاسی طاغوتی و هویدایی است, سخن او زیانبار و سردکننده شعله انقلاب و آفریننده یأس در جامعه خواهد بود, به همان اندازه, ابقا بر روشهای مالی گذشته و دفاع از آنها نیز زیانبار و سردکننده شعله انقلاب و آفریننده یأس در جامعه خواهد بود…. اگر با مستکبران در افتادیم و این همه وقت و مال و خون داده ایم, چرا فقط به (مستکبران سیاسی) بسنده کنیم و شاخه عمده و اصلیِ استکبار, یعنی (مستکبران اقتصادی) را فراموش نماییم, چرا؟

پس طلاّب جوان غیور و آگاه باید بیدار باشند (طلاّبی که یک دست به کتاب دارند و یک دست به سِلاح, طلاّبی که یک پا در حوزه و یک پا در جبهه, طلابّی خونین چهره و شهید داده). در این انقلاب شهیدان بسیاری از روحانیّت تقدیم اسلام شده است (و این نوشتار نیز درباره یکی از این شهیدان است). این روزها در قم42, تصویر بسیاری از طلاّب جوانی که در جبهه ها حماسه آفریدند و شهید شدند و خون خویش را با صفحات کتاب درآمیختند و کتابها را آینه های خطّ سرخ حماسه و خون ساختند, بر در و دیوار آویخته و در میدانها نصب شده است. اکنون لازم است که طلاّب جوان توجّه کنندکه جبهه دفاع از (ارزشهای انقلاب) کم تر از جبهه دفاع از (مرزهای انقلاب) نیست. اصولاً انقلاب اسلامی انقلابی ارزشی است. و در انقلاب ارزشی, همه چیز تابع ارزشهاست و همه کس با وفاداری به ارزشها ارزش دارند و ارزیابی می شوند.

پس ای بزرگان, امروز اسلام و (انقلاب), نیاز به اجرای عدالت اجتماعی و رفع تبعیض و استضعاف دارد, فکری بکنید!

ای طلاّب جوان غیور بیدار, گامی بردارید!

ای مدرّسان فقه… جوهر اجتماعی و انسانی تعالیم اسلام را, هر چه بیش تر و مردمی تر, بیابید و در آنها غور کنید و آنها را عرضه دارید! چه روزی از امروز سزاوارتر, که همه امکانات تقنینیِ اسلام بیان گردد؟ و مسلمانان ایران, با ساختن جامعه ای انسانی و عادل, در جهان سربلند گردند؟ هان, به سوی مستضعفان در عمل بگرایید و از آنان, در همه صورت, حمایت کنید:

(وَما لَکُمْ لاتُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجال وَالنِّساءِ وَالوِلدان؟….)43

12. اسوه ای برای طلاّب جوان

مقالات مرتبط:

آفاق فکری برون حوزه ای شهید مطهری بخش اول

آفاق فکری برون حوزه ای شهید مطهری بخش سوم

پی نوشت ها:

11. (نهج البلاغه)1023/.

12. همان مدرک986/.

13. همان مدرک1023/.

14. در احادیث رسیده است که: شیعیان, سجده ها را طولانی می کنند و به هنگام به خاک نهادن پیشانی در برابر خداوند متعال, زود سر از خاک بر نمی دارند.

سفنیة البحار, ج598/1 599; ج450/2 541

15. (نهج البلاغه), فیض الاسلام1023/ و 986; (شرح عبده), جزء 114/3 و 92.

16. (الوافی), ج1262/8, مکتبة الامام امیرالمؤمنین العامّه, اصفهان.

17. (صحیح بخاری), مجلّد 1, جزء 179/1 181, دار احیاء التراث العربی; (کنز العمّال), ج263/8, به بعد.

18. (کنزالعمّال), ج267/8.

19. (مجمع البیان), ج333/10, چاپ پنج جلدی.

20. و گاه گول بخورند, یا تشخیص ندهند و چیزها و صحنه هایی در فیلمها وارد و عرضه شود از سر جهل یا عمد که سراسر ضد ارزشهای والای تعالیم اسلامی و تربیت فردی و اجتماعی مکتب انسان ساز و جامعه پرداز اهل بیت(ع) است, یا دست کم آمیخته با اشتباه در برداشت و ابتذال در عرضه است….

21. (یادنامه علامه امینی), مقاله تحقیق عقاید و علوم شیعی, نوشته پرفسور عبدالجواد فلاطوری.

22. درباره (قانون اساسی) باید یادآوری کرد که این قانون, حاصل مجاهدات 20 ساله ملت و خون مقدس شهیدان بسیار است و نباید هیچ گاه مورد غفلت قرار گیرد. نباید برخی مواد آن که به سود محرومان و مستضعفان است, سست گرفته شود, همواره باید, به سینه قدرتمندان و ثروت داران و دنیاخواهان, علی وار, دست رد گذاشته شود.

23. در سالهای اخیر, چند کتاب و مقاله در این باره عرضه شده است. این جانب نیز, در کتاب (کلام جاودانه) و سپس در کتاب (قیام جاودانه), حقایق و یادآوریهایی را در این باره, براساس تکلیف شرعی و انقلابی و اجتماعی و انسانی, یادآور شده ام, لیکن این اندازه بس نیست و مهم تر این که تا این یادآوریهای اصولی مورد عمل قرار نگیرد, نتیجه ای نخواهد داد, مگر همین اندازه کسانی با خواندن این گونه کتابها, اصل اعتقادات دینی خود را حفظ کنند و حساب دین را از دیگر امور و اشخاص جدا سازند.

همچنین مخالفان اسلام و مبلغان افکار و مسلکهای باطل نتوانند نسبت به خود اسلام سخنی بگویند و طعنی بزنند.

24. (نهج البلاغه), شرح عبده, جزء93/3, مطبعة الاستقامه, مصر.

25. و همچنین سستگیریهای مرموز, یا ساده لوحانه, یا دنیاخواهانه و رفاه طلبانه در مورد اجرای عدالت اجتماعی….

26. (وآسِ بینهم فی اللَّحظةِ والنّظر) با مردم, حتی در توجه نمودن و نگاه کردن, مساوی رفتار کن. (خطاب به محمد بن ابی بکر, به عنوان حاکم مصر.) (نهج البلاغه), فیض الاسلام886/.

27. سوره (نحل), آیه 90.

28. سوره (حدید), آیه 25.

29. چون مالکیتهای موجود, که از دوره طاغوت مانده است, یا بر مبنای دوره طاغوت حرکت می کند, بی قید و شرط است, دفاع از آنها, هرگونه و به هرنام باشد, دفاع بی قید و شرط تلقی خواهد شد و این اثر سوء را خواهد داشت.

30. (کلام امام), دفتر اول, مستضعفین و مستکبرین, امیرکبیر, چاپ اول 1361.

31. (صحیفه نور), ج84/3, وزارت ارشاد, 1361.

32. (کلام امام (ره), دفتر اول14/.

33. همان مدرک54/.

34. همان مدرک64/.

35. همان مدرک78/.

36. همان مدرک81/.

آیا شورای نگهبان چنین قوانینی وضع کرد و پای آنها ایستاد و حقوق محرومان را به آنان باز گرداند؟ و همچنین مجلس شورای اسلامی؟ آیا مستکبران اقتصادی (و سردمداران کیل و میزان) وضعشان در جهت تعدیل اموال تغییر کرده یا به عکس شده؟ آیا مستضعفین به حقوق خویش رسیدند؟

37. همان51/.

38. همان141/.

39 . این بنده نیز, یکی از مبارزان سر سخت و مخالفان آرام ناپذیر این فکر انحرافی و تبلیغ استعماری (جدایی دین از سیاست) بوده است, چه در گفتارها و چه در نوشتارها… و بخشی از نوشته های ناقابل او را در راه تفهیم و تحکیم اصل دینهمانی دیانت و سیاست پدید آمده است, امّا به چه منظوری؟ و برای رسیدن به چه اهدافی؟ و ساختن چه جامعه ای و داشتن چه بازار و اقتصادی؟ و برخورداری از چگونه قضاوت و عدالتی؟ و قائل شدن به چگونه کرامتی برای انسان؟ و رسیدن به چگونه دفاعی از حقوق محرومان؟

40. (مدرس نابغه ملی ایران)408/, سال 1358.

41. (وسائل الشیعه), ج4/6.

42. تاریخ چاپ این مقاله در مجلّه (حوزه) آبان ماه, تا اسفند ماه 1362 شمسی است.

43. سوره (نساء), آیه 75.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است