در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجموعه مقالات ، حسن زاده آملی، علامه حسن ؛


 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

حق حمد به جمیع السنه حامد و محمود، حقّ عین وجود است، که صمد حق منزّه از مشائن حدود و محدود به حدّ کل محدود است.

صلوات و سلام نامعدود بر نفس نفیس، حامل لوای حمد و نائل مقام محمود، سید انبیاء محمد و احمد، که ادّل دلیل شاهد و مشهود است.

و بر آل او اهل بیت عصمت و وحی که اوّلشان آدم اولیاء اللّه، سیّد اوصیاء، نقطه بسمله کتاب موجود است.و خاتمشان واسطه فیض جود، مرکز دائره شهود، بقیّة اللّه و تتمّة النبوّة مهدی موعود است.و بر قاطبه انبیاء و اوصیاء و اولیاء تا سخن از عارف و معروف و عابد و معبود است.

در این مجمع علمی و روحانی، و مجمع ملکوتی و عرشی، که به پاس بزرگداشت شهادت شهید سعید آیة اللّه مطهّری- طهّر اللّه رمسه و طیّب نفسه- که از بلنداندیشی ذوات محترم ستاد بزرگداشت مقام شامخ شهادت منعقد شده است، و این کم ترین، در چنین محفل قدسی تشرف یافته، و به شرکت در آن تبرک جسته است، کلماتی چند در پیرامون «نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی» تقدیم میدارد که مرحوم آیة اللّه مطهری نیز به رفتار و

مجموعه مقالات، ص: 150

گفتارش، و قلم و کردارش در این نقش سهمی بهسزا داشت و دارد، چه اینکه آنجناب در محضر مبارک نوابغ و ابدال و اوتادی، که هریک را علّمه شدید القوی چون حضرت امام مدّ ظله العالی، و حضرت علّامه طباطبائی قدّس سرّه الشریف، به منقبتین حکمت نظری و عقل عملی، و به سیر و سلوک در مراحل و منازل عرفانی نائل آمده است.

من در افتتاح این سمینار، و در آغاز گفتارم، ارتقای درجات شامخ شهدای عزیز اسلام از صدر آن تاکنون، و اعتلای روز افزون انقلاب عظیم شکوهمند اسلامیمان را که خونبهای شهیدان عزیز ما است، و مجد و عزت و عظمت مسلمانان به حق قیام کرده کشور اسلامی ایران را از پیشگاه حقیقة الحقائق، خداوند عالم مسألت دارم.

انسان هرچند در بدو حدوثش از نشأه طبیعت است، و در بعد مثل دیگر نباتات است و به تعبیر قرآن مجید: «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» « سوره آل عمران/ 38»، و لیکن این موجود خاکی کریم الابوین وحیّ بن یقظان است فرزند پدری بنام عقل کل و مادری بنام نفس کل است. اگر مرتبه نازله او بنام قشر و غلاف و بدن در این نشأه تعیش و زیست دارد، از جنبه ملکوتی و روحانیاش موجودی آنسوئی و عرشی است.

و به عبارت دیگر، یک هویت ممتدّ از فرش تا عرش است و او را در هر مرحله و نشأه این جائی و آنسویی حکمی است و به لحاظ نشئات، شئون و اطوار وجودی دارد: «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً». « سوره نوح/ 15.»

آنچه که مربوط به حفظ نظام این سویی انسان است، در زبان اهل معرفت تعبیر به تجلیه میشود. مقام تجلیه اولین باب است که شخص مسلمان باید ظاهرش و کسب و کارش و زندگی این نشأه و اجتماعش به موازین

مجموعه مقالات، ص: 151

استوار احکام فقهی بوده باشد. یعنی احکام و حدود و حقوق الهی که فقه جعفری به وجه کمال حائز آنست، در متن آداب زندگی اش پیاده شود. این قدم اول و مرتبه اولی که باید تمام امور و احوال این نشأه معدّ و مقدّمه برای تحصیل سعادت ابدی انسان بوده باشند.

دین خدا مسیر تکاملی انسان و دستورالعمل شخص مسلمان و صراط الی اللّه بلکه عین صراط اللّه است، که انسان را به سعادت ابدی او میرساند.

پس از مرتبه یاد شده، باید بکوشد که صفات رذیله و اخلاق ناشایست را از خود بزداید و خود را از آن ها تزکیه و تطهیر کند تا بتواند به مقامات عالیه انسانی که در پیش دارد نائل آید، به مثل چون طبیب بخواهد بیماری را به خوراندن غذاهای مقوّی تقویت کند، اول باید عامل بیماری مریض را دفع بنماید تا غذا او را سودمند باشد، وگرنه با رسوخ عامل بیماری، غذای مقوّی موجب تقویت آن و سبب شدّت بیماری خواهد بود: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» « سوره جمعه/ 2.».

مهم ترین شعب تزکیه، تطهیر سرّ و ذات انسان از شک و ریب در ایمان باللّه است، که با نور معرفت از ظلمات اوهام و وساوس بدر آید و به حلت توحید حقیقی متحلّی گردد و بدان غایت رسد که امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر کریمه: و سقاهم ربهم شرابا طهورا فرموده است: «یطهّرهم عن کل شیء سوی اللّه، اذ لا طاهر من تدنّس بهشیء من الاکوان الّا اللّه» من در امت خاتم «ص» از عرب و عجم، کلامی بدین پایه که از صادق آل محمّد «ص» در غایت قصوای طهارت انسانی روایت شده است، از هیچ عارفی نه دیدهام و نه شنیدهام.

این شراب طهور آب حیات است. طهور است یعنی هم پاک است و هم پاک کننده، این شراب طهور ابرار را از جز خدا پاک می کند که انسان جز خدا نمی بیند.

مجموعه مقالات، ص: 152

رسد آدمی به جائی که بجز خدا نبیند

بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیّت.

و می بیند که خدا است، دارد خدائی می کند، و اسماء و صفات الهی است که همه در کارند: فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، و کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ. شراب و ساقی که در زبان اهل معرفت دائر است این است.

انسان موجود ممّتدی است که یک سویش بر فرق فرش، و جانب دیگرش در بطنان عرش است، قرآن شریف سازنده اوست و مخرج او از نقص به کمال، و از قوه به فعل است. احکام ظاهری قرآن، و باطن قرآن یعنی اسرار و تاویلات و درجات و مقامات قرآن همه بیان مراتب و مقامات انسانند و به تعبیر حضرت امیر المؤمنین امام الأئمة علی علیه السلام: اقرأ و ارق، بخوان و بالا برو، در هیچ مقامی توقف نکن، که بعد از آن مقام مقاماتی است و خبرهایی است، این کتاب حبل اللّه المتین است، این کتاب انسان را دست آویز محکم است که آن سرش در دست حق سبحانه است. و نردبانی است که آیات آن درجات آنست انسان که در مسیر قرآن درجهدرجه و پلهپله به اسرار آن آگاهی می یابد، در حقیقت به مقامات معنوی خود اعتلاء و ارتقاء وجودی یافته است و به همان اندازه و پایه ملکوتی شده است و فرشته خوی گردیده است و تقرب به حق سبحانه پیدا کرده است.

عرفان معرفة اللّه است و کتابی در عرفان عظیمتر از قرآن مجید وجود ندارد و روایات صادر از اهلبیت عصمت و وحی که: انما یعرف القرآن من خوطب به، مرتبه نازله قرآنند به مثل چنانکه بدن مرتبه نازله نفس است، و نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی این که قرآن کریم را به کمک روایات، تفسیر انفسی نمودهاند، تمام صحف تفسیری عارفان در حقیقت تفسیر انفسی است، بلکه کتب غیر تفسیر اساطین این فن نیز بیان اسرار و بطون آیات و روایات به حسب معارج و معارف شهودی انفسی است.مراتب قرآن شریف، مطابق عوالم انسان است و هر مرتبه را حکمی،

مجموعه مقالات، ص: 153

چنانکه صورت کتبیّه آن صورت کتبیّه انسان کامل و صورت عینیّه آن، صورت عینیّه انسان کامل است.

قرآن کریم ابواب، شعب گوناگون علوم را از فنون ادبیات و علم تجوید و قرائت گرفته تا علم حدیث و رجال و اصول و فقه و رشته های ریاضی و علم اخلاق و حکمت متعالیه و عرفان و سیر و سلوک مسیر تکاملی انسانی، بروی انسان گشوده است، همانطور که در عرفان کتابی شریف تر و مهم تر از قرآن نداریم، عارفتر از اهل بیت عصمت و وحی عارفی نمی شناسیم. عرفای بزرگ اسلام از آن وسائط فیض الهی اسرار آموختند.

کدام عارف است که در آستانه ولایت امام الأئمه، آدم اولیاء اللّه؛ حضرت وصّی جناب امیر المؤمنین علی علیه السلام جبین به زمین نمینهد؟ و همانطور که شارح فاضل نهج البلاغة، ابن ابی الحدید در آغاز شرح آن گفته است: جمیع فضائل علمای اسلام به آن جناب منتهی میگردد، و در همه معارف حقه الهیه منبع و سرچشمه آن حضرت است.

نقش عرفای اسلام، نشر کلمات عرشی جانفزا و انسانساز ولی اللّه اعظم امام علی و آل او از ابتداء تاکنون بوده و هست.

من به نقل چند حدیث شریف در مقام شامخ عرفان و عارف از رسول خاتم «ص» و ائمه اطهارمان علیهم السلام تبرّک می جویم، به امید اینکه به عنوان الق دلوک فی الدّلاء، در نقش گرانقدر و ارزشمند احیای معارف اسلامی در عداد رجال الهی به افتخار شرکت و همکاری نائل آئیم:

الف: عالم جلیل ابو محمد حسن بن ابی الحسن بن محمد دیلمی که از علماء مائه هشتم است، در باب اول کتاب شریف ارشاد القلوب، که معروف به ارشاد دیلمی است از حضرت رسول خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است که:قال «ص»: «لکلّ شیء معدن و معدن التقوی قلوب العارفین».برای هرچیز معدن است، و معدن تقوی قلوب عارفان است.

مجموعه مقالات، ص: 154

ب: حدود یک قرن بعد از شریف رضی جامع نهجالبلاغه- رضوان اللّه علیه- عالم أوحدی قاضی ناصح الدین ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تممی آمدی متوفی 510 ه ق، یازده هزار و پنجاه کلمه از کلمات قصار امیر المؤمنین علی علیه السلام را به روشی خاص به ترتیب حروف تهجّی به نام «غرر الحکم و درر الکلم»، گردآورده است و محقق بارع آقا جمال خوانساری متوفی 1125 ه ق آن را به فارسی ترجمه و شرح نموده است، تا آنجا که اینجانب آگاه است، کتابی به این تفصیل در جمع آوری کلمات قصار امیر المؤمنین تدوین نشده است، غرض اینکه در آن کتاب گرانقدر از امام علیه السلام روایت کرده است که فرموده:

العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعّدها.

یعنی عارف کسی است که خود را شناخت پس از هرچه که او را دور می کند، آزاد و پاکش گردانید.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.

ج- شهید مولی عبد الصمد همدانی، که یکی از اعلام دین و اکابر محققین است در روز غدیر 1216 ه ق، در هجمه وهابی ها در کربلای معلّی شربت شهادت نوشیده است، یکی از مصنفات ارزشمند آنجناب بحر المعارف در عرفان است، در اوائل این کتاب گوید: و فی کتاب فردوس العارفین قال امیر المؤمنین علیه السلام: «العارف اذا خرج من الدنیا لم یجده السائق و الشهید فی القیمة، و لا رضوان الجنّة فی الجنّة، و لا مالک النّار فی النّار، قیل و این یقعد العارف؟ قال علیه السلام: فی مقعد صدق عند ملیک متقدر».

یعنی امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: هنگامی که عارف از دنیا بدر رفت، نه سائق و شهید در قیامت او را می یابند، و نه رضوان بهشت در بهشت، و نه مالک آتش در آتش. کسی عرض کرد که عارف در کجا نشسته است؟ امام فرمود: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.

مجموعه مقالات، ص: 155

گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی       

دوست ما را و همه جنّت و فردوس شما را

د- در باب نود و پنجم مصباح الشریعه، روایت شده است که قال الصادق علیه السلام: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع اللّه، لو سهی قلبه عن اللّه طرفة عین لمات شوقا الیه، و العارف امین و دائع اللّه و کنز اسراره و معدن نوره و دلیل رحمته علی خلقه و مطیّة علومه و میزان فضله و عدله قد غنی عن الخلق و المراد و الدنّیا و لا مونس له سوی اللّه و لا نطق و لا اشارة و لا نفس الّا باللّه و للّه و من اللّه و مع اللّه فهو فی ریاض قدسه، متردّد و من لطائف فضله الیه متزوّد و المعرفة اصل فرعه الایمان».

فرمود عارف شخص او با خلق، و قلب او با خدا است، سعدی در افاده این معنی چه نیکو سروده است:

هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ

صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است

دعای عرفه حضرت سید الشهداء علیه السلام، و دعای سحر حضرت امام محمد باقر علیه السلام که در سحرهای ماه مبارک رمضان می خوانید، و مناجات های باب الحوائج إلی اللّه، امام هفتم موسی بن جعفر علیهما السلام، که در بلد امین کفعمی نقل شدهاند، و مناجات های شعبانیه جناب وصّی امیر المؤمنین علی علیه السلام، و مناجات خمس عشر حضرت امام سجاد علیه السلام به خصوص مناجات های محبین و عارفین و ذاکرین آن، و همچنین توقیع شریف حضرت بقیة اللّه و تتمة النبّوة امام زمان، مهدی موعود علیه- السلام که از ناحیه مقدسه آنجناب به شیخ کبیر ابی جعفر محمد بن عثمان بن سعید رضوان اللّه علیه داده شد، که در هر روز از ایام ماه مبارک رجب دستور خواندن آن صادر گردیده است و صدها کتاب ها از این گونه حقائق الهیه که از وسائط فیض الهی یعنی ائمه اطهار ما علیهم السلام، به ما رسیده است که از هیچ عارف و حکیم، لطائف عرفانی در ظریف ترین کسوت الفاظ بدین پایه

مجموعه مقالات، ص: 156

دیده و شنیده نشده است، بلکه نقش عرفای اسلام ترویج و احیای این معارف حقّه مروی از این مقربین و اولیاء اللّه است که دستورالعمل را باید از این دهنه ای عصمت فراگرفت، عارف سنائی چه نیکو گفته است:

ره رها کرده ای از آنی گم

عزّ ندانسته ای از آنی خوار

قائد و سائق صراط اللّه

به ز قرآن مدان و به ز اخبار

جز بدست و دل محمّد نیست

حلّ و عقد خزینه اسرار

آن لطائف ذوقی و عرفانی، آن نکات سرّی که در ادعیه و اوراد و مناجات های ائمه اطهار ما پیدا میشود در روایات نمیشود بدست آورد، زیرا که در روایات مخاطب مردماند و با مردم به فراخور عقل آن ها صحبت می کردند و سخن میگفتند اما در مناجات ها و ادعیه در خلوتخانه عشق با جمال و جلال مطلق به راز و نیاز میپرداختند که آنچه گفتنی بود به زبان میآوردند.

امید آن که در حوزه های علمیه، صحف ادعیه و اذکار که از ائمه اطهار ما صادر شده است و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است از متون کتب درسی قرار گیرند، و در محضر کسانی که زبانفهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه رفتهاند و راه نمایند، درس خوانده شود، مثلا به ترتیب اول مفتاح الفلاح شیخ بهائی، و پس از آن عدة الداعی ابن فهد حلّی، و بعد از آن قوت القلوب ابوطالب مکّی، و سپس اقبال سید بن طاوس، و در آخر انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (ص) صحیفه سجّادیه، در عداد کتب درسی درآیند، که نقش خوبی در احیای معارف اصیل اسلامی است.

وقتی به حضور شریف علامه طباطبائی رضوان اللّه تعالی علیه، تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت باقر علوم نبیین «ع» را فراموش نکن که در آن بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست، اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرینتر است.

مجموعه مقالات، ص: 157

چرا زاهد اندر هوای بهشت است

چرا بیخبر از بهشت آفرین است

همچنین شاگردان بزرگی که در کنف تعلیم و تأدیب مدرسه الهیّه ائمه دین تربیت شدهاند، هریک خود از بزرگ ترین استادان ارباب معرفت در آداب سیر و سلوک نفسانی مسیر تکامل انسانیاند. چون سلمان فارسی و اویس قرنی و کمیل بن زیاد نخعی و میثم تمار و معروف کرخی و بزرگان بسیار دیگر که از اصحاب سرّ ائمه اطهار ما بودند، چنانکه وقتی کمیل از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام پرسید، که ما الحقیقة؟ و امام به او فرمود: ما لک و الحقیقة؟ کمیل عرض کرد اولست صاحب سرّک؟ آیا من صاحب سرّ تو نیستم، قال بلی، امام علیه السلام فرمود: آری تو صاحب سرّ من هستی آنگاه در بیان حقیقت حقائقی به او املاء فرمود.

چون کمیل صاحب سرّ آنجناب بود آنچه که از کمیل به ما رسیده است، همه اسرار علوم و معارف آل محمد است، همین حدیث حقیقت که درباره آن باید گفت:

آن کس که ز کوی آشنائی است       

داند که متاع ما کجائی است.

و دیگر حدیث سئوال از نفس که کمیل گوید: سألت مولانا امیر المؤمنین علیه السلام، فقلت یا امیر المؤمنین: ارید أن تعرّفنی نفسی، و آن را به تفصیل علامه شیخ بهائی در دفتر سوم کشکول نقل کرده است.

و دیگر دعای معروف کمیل که دعای خضر علیه السلام است و حضرت وصّی آنرا به کمیل تعلیم داد و دعای خضر دعای کمیل شده است و تفصیل آنرا جناب سید بن طاوس در اعمال شب نیمه شعبان اقبال ذکر کرده است.

و دیگر آن کلام امیر المؤمنین که از غرر کلمات حضرت است و سید رضی رضوان اللّه علیه، در نهج البلاغه آورده است و در عنوان آن گفته است:

و من کلامه علیه السلام لکمیل بن زیاد النخعی: قال کمیل بن زیاد أخذ بیدی امیر المؤمنین علیه السلام، فأخرجنی الی الجبّان الخ ...

مجموعه مقالات، ص: 158

تا چه حدّ باید کمیل را در ساحت امیر المؤمنین قرب و منزلت باشد، که امام دست او را بگیرد و تنها با او به صحرا برود و آن همه غرر و درر کلمات را به او القاء بفرماید.

معروف کرخی در دست ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) اسلام آورد و بوّاب آن حضرت بود در مشارق برسی آمده است که جاءه بعض اهل البحر و شکی الیه البحر اذا خبّ علیه، فقال لهم اذا خبّ علیکم فحلّفوه به رأس معروف فانه یسکن، فرجعوا عنه و رکبوا البحر فخبّ علیهم فحلّفوه به رأس معروف فسکن فلمّا عادوا حملوا الیه تحفا بحریّة فعلم الامام (ع) بذلک فقال له: من این لک هذا؟ فقال له یا مولای رأس یتوسّد عتبتک الشریفة عشرین سنة فما له من القدر عند اللّه ان یسکن البحر اذا حلّف به؟ فقال بلی و لکن لا تعد.

خلاصه این که بعضی از دریانوردان در نزد «معروف» از طوفان و آشوب دریا شکایت کردند، «معروف» به آنان گفت: هرگاه دریا آشوب شد او را به سر «معروف» سوگند دهید، آرام میشود، به دستور عمل کردند و بهرهمند شدند، امام «ع» به معروف فرمود: این مقام را از کجا بدست آورده ای؟ عرض کرد: مولای من سری که عمری در آستانه ولایت شما فرود آمده است، او را در نزد خداوند این حدّ قدر نباید باشد؟

کسانی که اصحاب سرّ ائمه اطهار بودند، مردم برگزیده ای بودند و آنانرا ظرفیت و استعداد دیگر بود، و شرائط دیگر را حائز بودند، هریک از آنان به فراخور قابلیت خود حرف شنیدهاند و به مقامی رسیدهاند و خود آن بزرگان که از اکابر عرفای اسلامیاند در احیای معارف اسلامی نقش بسزا داشتند.

در جوامع فریقین روایت شده است که قال رسول اللّه «ص»: إنّا معاشر الانبیاء امرنا أن نکلّم الناس علی قدر عقولهم. هرکس به مقدار ظرفیّت و استعدادش از وسائط فیض الهی بهره می گیرد، و کلمات اهل عصمت و وحی در حدّ فهم و عقل مردم به آنان القاء شده است، لذا از روایات، مرتبه درایت روات، معلوم میگردد که در چه حدّی از قابلیت و ظرفیت بودهاند.مفاد حدیث شریف این است که ورای عقل اکثری مردم، حقائق و

مجموعه مقالات، ص: 159

معارفی هست و سفری حق تعالی بدان ها آگاهی و آشنایی دارند و لکن حلقها تنگ است و ظرفیت ها کم است، سعه صدر و گنجایش ندارند، اصحاب سرّ نیستند، نباید همه حرف ها را با آنان در میان آورد.

گر نبودی خلق محجوب و کثیف

ور نبودی حلق ها تنگ و ضعیف

در مدیحت داد معنی دادمی

غیر این منطق لبی به گشادمی

لذا در کافی و غیر آن روایات چندی داریم، که ائمه اطهار ما به یارانشان فرموده بودند: اگر شما از کسانی بوده باشید که اهل کتمان باشید و دهن شما بند داشته باشد، ما حرفهائی به شما می زنیم، و امیر المؤمنین علیه السلام به کمیل فرمود: ها انّ هیهنا لعلما جمّا- و أشار الی صدره- لو اصبت له حملة، اصحاب سرّ نه این که کاتم بودند بلکه کتوم بودند، و فرمودند عارف سر میدهد و سرّ نمیدهد.

ما مهم ترین نقشی که در احیای معارف اسلامی باید داشته باشیم، این است که نخست خودمان را درست بسازیم، ما در عالم کاری مهم تر از خودسازی نداریم و دیگر امور و شئون زندگی ما همه معدّ و ممّد برای نیل به این هدف مقدس نهائی انسانی است. دستورالعمل انسانساز و سرچشمه حیات انسانی قرآنست: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ.

روایات و خطب و دیگر کلمات نوریه اهل بیت عصمت و طهارت در حقت ظل قرآن و مرتبه نازله آنند، کتب حکمت متعالیه و صحف مسائل عرفانیه برگشت به اسرار بیت عصمت و وحی و حقایق و بطون روایات و آیات می کنند و از آن ها منشعب میشوند. اگر مطلبی را یا کشفی را قرآن امضاء نفرمود آن مطلب ناتمام و آن کشف از دعایی ات قوه خیال است و کشف نیست، زیرا که میزان همه افکار و اقوال و معیار همه مکاشفات قرآنست که حق محض و صدق صرف است و ماذا بعد الحق الّا الضلال و بدون استثناء آنچه را قرآن امضاء نفرموده است باطل و ضلال است. و امضای اهل قرآن که

مجموعه مقالات، ص: 160

آشنای به زبان و اسرار آنند، که انّما یعرف القرآن من خوطب به، در واقع همان امضای قرآنست.

چنگ در گفته یزدان و پیمبر زن و رو

کآنچه قرآن و خبر نیست فسانه و هوس

اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سین

یعنی اندر ره دین رهبر تو قرآن بس.

بین دو تن از مردم صدر اسلام مشاجره علمی در اصول عقائد بمیان آمد، یکی از آندو شیعی امامی و اثنا عشری بود آن دیگری به او گفت با هم مباحثه می کنیم، هریک از ما بر دیگری غالب شد آن دیگر به دین وی درآید و از مذهب خود دست بکشد، آن شخص امامی که دیندار عاقل بود در جوابش گفت: اگر من غالب شدم تو باید از من متابعت نمائی و مرا اطاعت کنی، اما اگر تو بر من غالب شدی من حق ندارم از تو اطاعت کنم، من باید بروم از امامم بپرسم که منطق حق و لسان وحی است و اصل و خزانه است، اگر من نتوانستم جوابت بگویم جوابگو دارم. این شخص به حق الیقین حق را از باطل تمیز داده است و فهمید که حق با کیست از لفاظّی و حرّافی باکی و هراسی ندارد.

به عرض رساندیم که ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم، و در احیای معارف اسلامی نقشی مؤثرتر از این نقش نیست که به سیره و روش خودمان معارف حقه الهیه را معرفی کنیم. حق سبحانه فرمود: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ، آن کس که خود را فراموش کرده است مانند انعام سائمه در فکر اصطبل و علف و از عاقبت خود بیخبر است.

او نبیند جز که اصطبل و علف

از شقاوت غافلست و از شرف

کسی که خود را فراموش کرده است، دنیا و آخرتش هر دو را از دست داده است، چنین کسی اهل دنیا هم نیست زندگی دنیا هم برای او لذت بخش نیست، مشاغل و آرزوهای دنیوی و خواسته های نفسانی انسان را مبتلای به مرض غفلت می کند که از توجه به ملکوت، و سیر و سلوک

مجموعه مقالات، ص: 161

روحانی و نیل به لقاء اللّه باز میماند.خداوند سبحان در سوره و الشمس قرآن یازده بار قسم یاد فرمود و جواب قسم این که: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها، رستگار کسی است که نفس را تزکیه کرد و پاک گردانید و ناامید و زیانکار شد کسی که نفس را گم کرد و از دست داد و در پی اصلاح و تزکیه آن برنیاید.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «عجبت لمن ینشد ضالّته و قد اضلّ نفسه فلا یطلبها» یعنی در شگفتم از کسی که گمشده خود را می جوید و در پی یافتن و پیدا کردن آنست، و خودش را گم کرده است و طلب نمی کند، چنانکه فرمود: عارف کسی است که خود را شناخت و از هرچه که او را دور می کند آزاد و پاکش گردانید و عبارت حدیث را تقدیم داشتهای ام، حضرت امام صادق علیه السلام فرموده است: هرچه که تو را از خدایت بازمیدارد بت تو است، این جان عرشی را، این سیمرغ ملکوتی را پایبند یک مشت هوای نفسانی نکن، از این گونه تعلقات آزادش بگذار تا به سوی اسماء و صفات الهی، و به جانب مدارج و معارج قرآنی ارتقاء بنماید، او را گرفتار قفس های هوس های نفسانی مکن تا به کمال مطلوب خود برسد.

در راه عشق دمبدم عذر و بهانه چیست         

خوش تر ز عشق و زمزمه عاشقانه چیست

عنقای نفس ناطقه را جز به طور عشق

در طوبی آرمیدن و در سدره لانه چیست

با روی یار عین قصور است طرف حور

با سوز عشق نغمه چنگ و چغانه چیست

وجد است آنچه را که نُبی گفته و نَبی

بهتر از این ترانه در عالم ترانه چیست

سعادتمند کسی است که کتاب وجود خودش را فهمیده ورق زده است و کلمات کامله این صحیفه الهی را درست درک کرده است. انسان بیدار همواره مراقب و مواظب خود است، جناب استاد علامه طباطبائی رضوان اللّه علیه میفرمود: کلید تمام سعادت ها مراقبت نفس است، مراقبت به معنی مواظبت و کشیک نفس کشیدن است.شخص مراقب همیشه در حضور است: فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ،

مجموعه مقالات، ص: 162

پاسبان حرم دل است که امام صادق علیه السلام فرمود: القلب حرم اللّه فلا تسکن فی حرم اللّه غیر اللّه، و محاسب اعمال خود و مواظب زبان و قلم خود است حتی نیّاتش را متوجه است. نیّت بد هرچند به مرحله عمل نرسد و از جنبه فقهی کیفر نداشته باشد و تعزیر و حدّ بر آن مترتب نشود، در روح و حال او اثر میگذارد نیّت بد انسان را تیره می کند خداوند سبحان فرمود: وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ. امام سجاد علیه السلام در صحیفه بیانی دارد قریب به این مضمون که بارالها کسی که نیّت گناه تو می کند، استحقاق کیفر تمام گناهکاران را دارد جز این که بزرگواری تو عقابش نمی کند و عذابش نمیدهد. این مقام حضور تام یک انسان کامل است، از اینگونه لطائف عرفانی و نکات ذوقی در کلمات ائمه اطهارمان علیهم السلام بسیار است.

بزرگان ما فرمودهاند شب و روزی یک بار محاسبه داشته باش، در یک وقت معیّن به محاسبه بنشین و نفس را به حساب بکش که روزت را به چه نحو گذرانده ای، به بین که خرج و دخل روزانهات چیست؟ به بین که اقبال و ادبارت و صواب و ناصوابت تا چه اندازه بود، بر محاسن شاکر باش و از مقابح تائب، مرد حساب باش که دار، دار حساب است، در نظام احسن عالم یک ذره بی حسابی نیست.

بدان که علم و عمل انسان سازند و ما شب و روز داریم خودمان را می سازیم، به بین خودت را چگونه می سازی که هرچه تحصیل نموده ای آنی: «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی»، این تعبیر شریف للانسان، بیان نسبت حقیقی است که دارائی واقعی تو است، این نسبت نظیر نسبت لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ و امثال آنست که نسبت واقعی و حقیقی قیام فعل به فاعل است نه نسبت مجازی که می گوئی خانه و باغ و لباس و کتاب من که این نسبت ها یک نحو اضافه و لحاظ اعتباری است که هرچند برای حفظ نظام امور اجتماعی مردم به عنوان نگهداشت سیاست مدینه شارع مقدس آنرا معتبر دانسته و محترم شمرده است، ولی در حقیقت از تو جدایند، و مال واقعی تو آنی است

مجموعه مقالات، ص: 163

که توئی.منطق انسان بیدار این است که انّ صلوتی و نسکی و محیای و مماتی للّه رب العالمین، خلاصه این که وقف حق تعالی است و همه اعمال و احوالش قربة الی اللّه است، شخص موحّد خدا می بیند و بس. مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است، نماز و دیگر اعمال عبادی باید برای تقرب حق تعالی باشد.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود صفت بنده پروری داند

خداوندا به ما توفیق مراقبت و محاسبت و سیر و سلوک در راه تحصیل معارف قرآنی و احیای معارف اسلامی مرحمت بفرما، و مسلمانان را عاقبت به خیر بگردان.

رزمندگان ما را در جبهه های جنگ که در راه اعلای کلمه طیبه لا اله الا اللّه جهاد فی سبیل اللّه می نمایند و عاشقانه و خالصانه در حفظ نوامیس الهی می کوشند مؤید و موفقشان بدار.

و همه ما را در کنف خاصّ عنایت حضرت بقیة اللّه، در مسیر تعالیم عالیه قرآن موفق بدار.و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته[1]

 

 

 

 

 

 

 

[1] -  متن سخنرانی علامه حسن زاده آملی در سمینار بزرگداشت شهید آیة اللّه مطهری در مدرسه عالی شهید مطهری تهران- برگرفته از کتاب مجموعه مقالات


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است