در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجموعه مقالات شهیدمطهری ش 110، رودسرایی، رقیه ؛


 شیوع تفكرات جبرگرایانه در قرون اولیه اسلام توسط امویان،عملكرد اقتصادی و اجتماعی مسلمانان را معطوف به خود كرد.رسوخ این افكار در سطح عمومی جامعه سبب شد تحرك و پویایی از سطح عظیمی از جامعه رخت برندد.

خوار شمردن عمل انسان و اثری كه در سعادت و شقاوت انسان دارد پویایی و تفكر و تحرك را از بطن جامعه گرفت و سبب شد جنب وجوش و فعالیت اقتصادی و اجتماعی در میان مسلمانان كاهش یابد.چنانچه«درصدر اسلام مسلمانان تمام فكرشان این بود كه من هر چه سعی می كنم و عمل می كنم فقط همین است كه به درد من می خورد و جز این چیز دیگری نیست».همین امر سبب اعتماد به نفس و اتكا به نیروی درونی آن ها می شد.ضمن این كه عناصر مثبت بسیار زیادی در فرهنگ آرمانی دینی ما نهفته بود كه در آن به كار اهمیت زیادی می داد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند:«با اراده محكم به جنگ سستی ها بروید».سنت ائمه اطهار و نقل فرمایشات آن ها در تشویق روحیه كار و فعالیت،پویایی و بینایی را به زندگی آنان هدیه می داد كه اثرات مثبت آن درصدر اسلام در تمام زمینه ها معروف و مشهود است.چنین طرز تفكری باعث شد سكون و رخوت و عدم تحرك در جامعه جای خود را به تحرك،نشاط و فعالیت بدهد.كوشش اسلام همواره بر این بوده است كه انسان را وابسته به عمل خود معرفی كند و انسان را متكی به اراده خود كند.

توكل نیز یكی دیگر از مفاهیم تربیتی در اسلام است.این مفهوم نیز از آنجا كه در عرصه عمل پیاده نشده است تبدیل به یك مفهوم مرده در میان مسلمانان شده است.هرگاه كسی بخواهد وظیفه ای را از خود دور كند و جنبش نداشته باشد به توكل می چسبد.حال آن كه توكل در قرآن،یك مفهوم حماسی و زنده كننده است«یعنی هر جا قرآن قصد دارد بشر را وادار به فعالیت كند و ترس ها و بیم ها را از از انسان بگیرد، می گوید نترس و توكل به خدا كن و تكیهات به خدا باشد و...»و از این طریق دستیابی به هدف را نزدیكتر و آسان تر كرده است.با چنین دیدگاهی افراد نسبت به آنچه به دست می آورند و یا به دست نمی آورند احساس شكست و سرخوردگی نمی كنند ضمن این كه هرگز از فعالیت و كوشش دست نمی كشند.«اسلام با رویكردی كه نسبت به قدرت دارد از دو منظر به آن می نگرد،قدرت روحی و دیگری قدرت اقتصادی و معقتد است كه از نظر اخلاقی انسان ها باید آنقدر قوی و نیرومند باشند كه به دنیا و ما فیهایش اعتنا نداشته باشند و اگر تمام دنیا به شما روی آورد،شادیزده و اسیر نشوید و اگر دنیا را از شما بگیرند روحتان شكست نخورد

اسلام به لحاظ تربیتی و اخلاقی درصدد پرورش انسان هایی است كه آنقدر قوی و قدرتمند باشند كه مال و ثروت نتواند آن ها را بنده خودش قرار دهد و آنگاه به آن ها می آموزد كه از منظر اقتصادی كوشش كنید مال و ثروت را از طریق مشروع در اختیار بگیرید تا بتوانید از این قدرت مادی و اقتصادی استفاده كنیدو در این راستا بهره برداری از عناصر فرهنگی كه بارزترین آن ها علم به عنوان وسیله وصول به واقعیات است را سرلوحه تاكیدات خود قرار داده است.

حضرت علی علیه السلام به عنوان نمونه بارز یك انسان كامل بیش از هركسی وارد عرصه اجتماع می شد و در تولید ثروت در جامعه خود نقش داشت اما هیچگاه ثروت را ذخیره نمی كرد. حضرت علی ع در عین اینكه باغداری،زراعت و درختكاری و...انجام می داد زاهد نیز بود.چنانچه اگر مسكینی،محتاجی به او برخورد می كرد فورا او را بر خود مقدم می داشت.«زهد علی همدردی با انسانیت است»

تعلیماتی از این دست روح حیات و جنبش و تحرك را در جامعه بیدار می كند چنانچه تاریخ اسلام تا چند قرن نشان می دهد كه این تعالیم چنانچه قرآن می گوید حیاتبخش است.

اسلام هیچ مرزبندی برای دنیا و آخرت به آن شكل كه در سایر ادیان وجود دارد قایل نیست.«از منظر اسلام تجارت یا زراعت می تواند مال دنیا باشد و می تواند مال آخرت باشد و بستگی به هدف شما دارد.فعالیت اقتصادی با این هدف كه به جامعه خودتان خدمت كنید و قدرت اقتصادی جامعه خودتان را افزایش دهید از نظر اسلام عبادت است.در اسلام فعالیت اقتصادی از قلمرو آخرت بیرون نیست

شهید مطهری با نقد تفكرات حاكم بر جامعه اسلامی آن ها را مورد ارزیابی و سنجش با دین مبین اسلام قرار می دهد و معتقد است؛«ما باید طرز تفكر و طرز بینش خودمان را درباره اسلام اصلاح كنیم.آن عینكی كه ما به چشم زده ایم و با آن اسلام را می بینیم،عینك نادرستی است پس عینك و زاویه دید خودمان را اصلاح كنیم

چنانچه اقبال لاهوری نیز معتقد است نقص در تفكر مسلمین نسبت به اسلام باعث شده دستورات اسلامی هیچ تاثیری در بهبود زندگی مسلمانان نداشته باشد.در حالی كه ارزش های اسلام همگی حامی كار و تلاش و كسب ثروت و قدرت مسلمین هستند.اما نگرش های غلط مسلمین است كه سبب شده است آن ها نتوانند به قدرت دست یابند.

استاد شهید مرتضی مطهری با نقد تفكرات ماركسیستی نسبت به كار و كارگر جامعه را از افتادن به دام چنین تفكراتی نیز برحذر می دارد.تا ارزش های اسلامی و انسانی قربانی شیوع چنین تفكراتی در جامعه نشود.

«مشخصه اصلی سرمایه داری جدید از سرمایه داری قدیم این است كه سرمایه دار،نیروی كار كارگر را برای فروش می خرد نه برای آن كه شخصا به آن احتیاج دارد.با این نیروی كار،اضافه ارزش ایجاد می كند.اضافه ارزش كه مولود نیروی كار كارگر است و طبعا متعلق به خود اوست همان سودی است كه كارفرما می برد،این است كه می گویند سرمایه داری جدید عین استثمار كارگر است»

صفحه 2

 

در باب ارزش چند نظریه وارد است كه مهم ترین آن ها این است؛«ارزش هر چیزی به واسطه مقدار كاری است كه بر روی آن صورت گرفته است یعنی اولا ماهیت و ارزش به واسطه كار پیدا می شود و ثانیا مقدار و میزان ارزش تابع مقدار و میزان كاری است كه روی یك كالا صورت می گیرد

این نظریه از طرف ماركس،ریكاردو و آدام اسمیت مورد تأیید است كه البته استاد شهید انتقاداتی به آن وارد می كند كه به اختصار می آید:

-اگر كار صددرصد منشاء ارزش است و ارزش در حقیقت عبارت است از مقدار كاری كه روی یك كالا صورت می گیرد پس چرا عرضه و تقاضا در ارزش نوسان ایجاد می كند.

-كار علت و ایجادكننده ارزش است نه این كه مساوی با ارزش باشد.كار سبب می شود كه شیئی مفید بشر باشد اما علت این كه چیزی كه كار بیشتری روی آن صورت گرفته،ارزش بیشتری دارد از چیز دیگری كه كار كمتری روی آن صورت گرفته،با آن كه هر 2 مفید و مورد احتیاج و به یك اندازه در دسترس می باشند این است كه آن چیزی كه كار بیشتری لازم دارد مثل چرخ خیاطی بالقوه از چیزی كه كار كمتری دارد مثل قیچی كمیاب تر است زیرا فرض بر این است كه این 2 را كار بشر دارای ارزش می كند و بشر بیشتر به دنبال این است كه شیئی را به صورت مفید در آورد كه كار كمتری بخواهد.

-اگر ارزش بستگی دارد به مقدار كار،پس علت گرانی فلزات قدیمی چیست؟

-2 نفری كه به اهم و به اندازه هم كاری را انجام می دهند ولی كسی كه كارش ابتكاری ذاتی دارد كارش ارزش بیشتری دارد.

-ارزش مربوط است به اثر كار،یعنی قابلیت استفاده نه مقدار صرف كار.

-كسی كه به واسطه وضع خاص انرژی زیادی را مصرف می كند ولی چون اثر كارش زیاد نیست كارش ارزش كمتری دارد.

-در نظریه«ارزش-كار»كار فقط از جنبه مادی و صرف انرژی و به عبارت دیگر از جنبه مشترك حیوانی و باربری توجیه شده است و ابتكار و هوش و استعداد انسان در نظر گرفته نشده است. و...

«اگر سرمایه دار نه تولیدكننده را استثمار كند و نه مصرف كننده را باز هم به واسطه در اختیار داشتن ماشین قادر است سود سرشاری ببرد ولی چون ماشین مظهر پیشرفت اجتماع است،نمی تواند به شخص تعلق داشته باشد.

پس آن مقدار از سوسیالیزم از نظر منطق و از نظر اسلام قابل توجیه است كه قسمتی از سرمایه ها،سرمایه های عمومی بلا اشتراك است. چندبعدی بودن اسلام سبب شده سات كه اساسا ارزش سلامت بنیه اقتصادی را مورد توجه قرار دهد و افراط و تفریط در آن به چشم نخورد،اسلام نه طرفدار فقر اقتصادی است و معتقد است اگر فقر برای فرد عیب نباشد برای اجتماع عیب است و نه آنقدر به اقتصاد بها داده است كه همه چیز را فدای آن كند.

«منبع درآمد،تمایلات بشر است و هر چیزی كه تقاضایش وجود داشت و میل به خرید آن در مردم بود و پولدرآور بود باید عرضه كرد و از این طریق كسب درآمد كرد.

منبع درآمد،تمایلات و خواسته های مردم نباید باشد،مصالح عمومی باید باشد».

این نظام اقتصادی واقع بینانه است و مرتبط به اخلاق و تربیت بشر و این در حالی است كه اسلام طرفدار ازدیاد ثروت است و ثروت را برای دستیابی به اهدافش لازم می داند،اما راه درآمد را تمایلات نمی داند.اما در نظام سرمایه داری اینگونه نیست چرا كه صادرات آنها به كشورهای مختلف این را نشان می دهد.تز دیگری كه اسلام با آن مخالف است،تز«كار به قدر استعداد و مخارج به قدر احتیاج است»كه برخلاف فطرت است و جلوی نشاط و فعالیت در جامعه را می گیرد.

خوشا به حال اجتماعی كه سیستم اقتصادیاش به گونه ای باشد كه راه درآمد منحصر باشد به فعالیت و آثار فعالیت فرد هم مخصوص خودش باشد و بدا به حال اجتماعی كه كار در آن صرف نمی كند اما بورس بازی و كارهای غیر تولیدی و كارهای انحرافی در آن صرف كند و فعالیت مفید و سالم راه درآمد نباشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است