در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سازمان تبلیغات اسلامی، مختاریان، علی ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

مقدمه:

هنر و زیبایی شناسی از منظرهای گوناگونی قابل بحث و تدقیق است. مفهوم این واژه در هر یک از حوزه های معرفت شناسانه، علوم عقلی و علوم نظری، علوم قدیم و علوم جدید،  معنایی قابل تفکیک خواهد داشت. اما آن چه در این دیدگاه قابل طرح و حائز اهمیت است، بررسی مقوله زیبایی شناسی به مفهوم ذاتی (یا فلسفی) آن است. نظر این جانب و آن چه در این باب نگاشته یا گفته شده آن است که نقطه غائی و نهایی و فصل مشترک شناخت زیبایی و مفهوم هنر همان فطرت هر انسان است. تلقی افراد از زیبایی کاملاً با سرشت و فطرت انسان ها هم سان و هماهنگ است. لذا می توان این واژه زیبا، ساده و در عین حال پیچیده را واحد قلمداد کرد. از آن جا که فطرت انسان ها فطرتی پاک، الهی و خداجو و حقیقت خواه است، ناخودآگاه مفهوم زیبایی با خداوند متعال گره می خورَد و تمامی زیبایی ها در ذات اقدس باری تعالی مجتمع خواهد شد. لذا این بحث به نوعی با الوهیت پیوند خواهد داشت و مفهومی است ابدی و ازلی که همه موجودات را تحت تأثیر زیبایی قرار داده است. این نوع از زیبایی، زیبایی مطلق است که همگان بر آن متفق اند، یعنی زیبایی یکتا و یگانه زیبا که هیچ جمالی فراتر از او نیست. از سوی دیگر، هنر وسیله ای برای رسیدن به حالتی از شور و شوق است. به همین دلیل برخی معتقدند که به هرحال، هنر به زندگی کردن ارزش می دهد. لذا منشأ دین و هنر یگانه است. در ادوار مختلف و در جوامع انسانی هر گاه دین در جامعه حاکم شده است، آثار هنری نیز تعالی یافته و هدف مند و جهت دار شده است. در جهان اسلام رابطه دین و هنر بیش تر در آثار عرفانی نمود یافته اما متأسفانه کم تر به فلسفه هنر و زیبایی شناسی توجّه شده است.

«استاد شهید مرتضی مطهری» از جمله عالِمان دینی است که در این خصوص به بحث های فلسفی نشسته و در لابه لای آثارش به این موضوع توجّه کرده و نکات ارزنده ای را ارائه داده است. او آگاهانه و با شناخت کامل از زمانه و عصر خویش، شناخت زیبایی جهت دار را توصیه کرده و می فرماید: «انسان اگر بخواهد انسان باشد و به خصلت های انسانی برسد باید احساس زیبایی را در خود تقویت کند.»1

ایشان در جای دیگری در بحث انسان در قرآن می گوید:

«یکی از ابعاد معنوی انسان را علاقه به جمال و زیبایی تشکیل می دهد. انسان، جمال و زیبایی را در همه شؤون زندگی دخالت می دهد. جامه می پوشد برای سرما و گرما به همان اندازه هم به زیبایی خانه توجّه دارد. حتی سفره ای که برای غذا خوردن پهن می کند و ظرفی که در آن غذا می ریزد و حتی ترتیب چیدن غذا در ظرف ها، همه روی اصول زیبایی است. انسان دوست دارد قیافه اش زیبا باشد، جامه اش زیبا باشد، خطش زیبا باشد، خیابان و شهرش زیبا باشد، منظر جلوی چشمش زیبا باشد و خلاصه می خواهد هاله ای از زیبایی تمام زندگی اش را فراگیرد.2»

البته قابل ذکر است که بحث های مربوط به فلسفه هنر پس از انقلاب اسلامی، در ایران ظهور و رواج یافت. «استاد مطهری» در مجموعه بیانات و نوشته هایش به بحث هایی نظیر چیستی زیبایی، تنوع زیبایی، رابطه زیبایی و اخلاق، نسبیت زیبایی و رابطه زیبایی و دانش پرداخته و در برخی موارد به هنر ایرانی و هنر اسلامی نیز اهمیت داده که سعی شده است هر یک از موارد فوق الذکر را بررسی و بیان کنیم.

1- چیستی زیبایی

زیبایی چیست؟ چه چیزهایی زیبا هستند؟ چه چیزهایی را زیبا می دانیم؟ چه آواها، آوازها، تصویرها، خواب ها و... را زیبا می نامیم؟ این یکی از بحث های اساسی فلسفه هنر است. ولی چون هنر همیشه متأثر از نظریه های گوناگون فلسفی و عرفانی است، تعریف دقیق آن با توجه به این اختلاف دیدگاه ها ممکن نبوده است و هر تعریفی که ارائه شود، از جنبه خاصی بیان شده است. لذا بایستی به دنبال معنای ذاتی این مفهوم باشیم تا ماندگار شود. بسیاری متفکران تلاش کرده اند که زیبایی و ارزش های زیبایی شناختی را در قالب اصولی جهان پذیر بیان کنند.

اما معمولاً کوشش آن ها به نتیجه نرسیده است. دشواری تعریف «زیبایی» نیز از آن جا ناشی می شود که دارای ویژگی خاصی نبوده و تابع سلیقه ها بوده و معیارهای تشخیص آن بسیار متنوع و گوناگون است. به منظور ارائه یک تعریف جامع از هنر، شهیدمطهری «فهم و شناخت حقیقت و ذات زیبایی» را به عنوان قدر جامع همه هنرها که ذاتی آن ها است، لازم می داند.

این استاد فرزانه در این زمینه می گوید:«هنر نوعی از زیبایی و گرایش است در روح انسان.»3 تعریفی که ناظر بر زیبایی گرایی روح انسان است و در ردیف خلاقیت، فنائیت و عشق قرار دارد. زیرا انسان ذاتاً حقیقت جو، کما ل خواه و زیباگراست و این در فطرت همه انسان ها از سوی خداوند متعال به ودیعت نهاده شده است. ایشان یادآور می شود که چیستی زیبایی مانند چیستی هنر بر کسی شناخته شده نیست و به سهولت نمی توان به تعریف آن دست یافت. زیرا از نظرگاه این عالِمِ وارسته، نمی دانیم که جنس و فصل زیبایی کدام است و زیبایی داخل در چه مقوله ای است و به  قول فلاسفه داخل در مقوله کم است یا کیف؟ آیا جزو جوهر است یا عَرَض؟ حتی از نظر عینی، زیبایی مرکب از چیست؟ آیا دارای قاعده و فرمول خاصی است که در هر مقوله و قالبی که ریخته شود آن مقوله و قالب را زیبا خواهد کرد؟ مانند فرمول های شیمی و قواعد فیزیک و...

ایشان اظهار می کند که:«این ها پرسش هایی است که هنوز کسی به آن ها پاسخ نداده است.»4 به عقیده برخی، اصلاً این سؤال ها جواب ندارد به اعتبار این که در میان حقایق عالَم، عالی ترین حقیقت، حقیقتی است که چیستی درباره او معنی ندارد. باید دانست که زیبایی، فی حد ذاته از این ویژگی برخوردار است و نمی توان آن را شناسایی کرد.5 برداشت استادمطهری از زیبایی موجب شده است که ایشان تعریف افلاطون را که از بعضی جنبه ها پایه گذار زیبایی شناسی فلسفی است، به نقد بکشد. در فلسفه افلاطون، زیبایی عبارت است از هماهنگی اجزا با کل مانند ساختمانی که در و دیوار و سقف و سایر اجزای آن با تناسب  خاصی ساخته شده باشد.6

ایشان در یکی از آثار خود به گونه ای به موضوع هماهنگی فوق اشاره کرده و گویا آن را پذیرفته است و اعلام می کند:«با این که جمال های حسی ناشی از تناسب است، یعنی تناسب یک عامل اساسی در پیدایش زیبایی حسی است، تناسب در امور معنوی و روحی هم عامل جمال روحی است.»7 البته در جای دیگر به این مسأله اشکال می کند و می نویسد:«بر فرض که این تعریف صحیح باشد، خودِ تناسب، نسبتی خاص است که نمی توان در زیبایی ها آن را بیان کرد.»8

البته اگر تناسب و هماهنگی اجزاء را در یک قالب و یا مفهوم در نظر بگیریم و به آن پای بند باشیم، عموماً  بایستی مفهوم و قالب زیبایی را انتظار داشته باشیم. استاد گران قدر در یکی دیگر از آثار خود دلیل تعریف ناپذیری زیبایی را ذوقی بودن آن می داند و می نویسد:«چون زیبایی را ذوق درک می کند، قابل تعریف دقیق نیست مگر با توجّه به اصل غائیت. یعنی هر قوه و استعدادی برای هدفی و غایتی ساخته شده و مجموع آن قوه ها نیز بر روی هم غایتی دارند.»9

2- نسبیت زیبایی

هم چنان که ادراک در افراد به لحاظ قابلیت و استعدادها مختلف است، ادارک زیبایی نیز در افراد، گوناگون است. همگان از زیبا و زیبایی درک واحدی ندارند و اگر داشته باشند، نسبت آن ها یکسان نیست. ایشان در کتاب فلسفه اخلاق، این مسأله را بررسی کرده و نسبی بودن آن غیر ضروری است.10 و یادآور می شود ضرورت ندارد تحقیق کنیم که آیا زیبایی یک حقیقت مطلق است یا نسبی. به نظر ایشان زیبایی قابل مشاهده است و زیبایی غیر قابل مشاهده مانند لذّتی است که احساس نشود.

از سخنان ایشان مشخص می شود که قائل به عینی و ذهنی بودن زیبایی هستند.11 یعنی ممکن است پدیده ای در نظر شخص دیگری فاقد زیبایی با سه مفهوم عشق، حرکت و پرستش مرتبط است و می گوید:

«زیبایی، محصول عشق و حرکت، ناشی از جاذبة زیبایی است. زیبایی موجب حرکت و جنبش است. ایشان حتی حرکت جوهری را مولود زیبایی می داند.»12 البته به نظر این جانب اگر نسبیت را به فطرت، برگردانیم شاید موضوع از این پیچیدگی خارج شود و قدری آسان تر جلوه کند. زیرا «کل مولود یولد علی  الفطره» و فطرت پاک قطعاً آن چیزی را که حقاً  و ذاتاً  زیباست، زیبا می پندارد و می بیند.

3-تنوع زیبایی

یکی از موضوعاتی که در آثار استادمطهری به چشم می خورَد، موضوع تنوع زیبایی است. از نظر ایشان، زیبایی  منحصر به زیبایی ای که دو جنس مخالف از یکدیگر درک می کنند، نیست و می گوید:«کسی که زیبایی را منحصراً در شهوت جنسی درک می کند، در حقیقت زیبایی را درک نمی کند.»13

این گونه زیبایی ها و جمال ها، اقناع کننده روح آدمی نیستند و آن چه از زیبایی مورد انتظار است دوام آن و ایجاد روحیه شوق و شعف و نهایتاً نزدیکی به خداوند قادر متعال است. در طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد، جمادات، نباتات، حیوان ها، انسان ها، آسمان ها، دریاها، گل ها، این ها همه زیبا هستند و روح نواز. ایشان موضوع را به سمت کمال آدمی، هدایت می کند و می  گوید: «باید کاری کرد که مردم زیبایی های مکارم اخلاقی را درک کنند و افکارشان را به زیبایی در امور جنسی محدود نکنند.»14

آری زیبایی صداقت، ایثار، کمک به همنوع، خیرات و... زیبایی هایی هستند که کاملاً  مطابق فطرت انسان ها هستند و هیچ کس در زیبایی آن ها شک و شبهه ای به خود راه نمی دهد. ضمن این که این گونه زیبایی ها، همیشگی و با دوام هستند. اما زیبایی مربوط به انسان ها و جمال و صورت و امور جنسی، محدود به زمان خاصی است و پس از مدتی از بین خواهند رفت.

در یک تقسیم بندی کلی، شهیدمطهری، زیبایی را به دو بخش حسی و معنوی تقسیم می کند.15 از دیدگاه و منظر ایشان، زیبایی گل ها، درخت ها، جنگل ها، کوه ها، سپیده دم، طلوع آفتاب (زیبایی های طبیعی) در شمار زیبایی های محسوس اند که بیش تر مردم آن ها را می بینند و درک می کنند و از مشاهده آن ها لذّت می برند.

این پدیده های زیبای محسوس، لذّت خاصی را در انسان پدید می آورند و هر چند به صورت موقت و گذرا، احساس خوبی را به بیننده منتقل می کنند. این زیبایی حسی به سمعی و بصری تقسیم می شود. زیبایی گل و غنچه و... زیبایی حسی بصری است و زیبایی آهنگ پرندگان و نوای دل بخش رودها و دریاها از نوع زیبایی حسی سمعی است.16 هر چند در فلسفه هنر افلاطون وقتی زیبایی در مرتبه حس پدیدار می شود (aesthetics) خوانده می شود (مرتبه ای که هنر غرب در آن ظهور یافته است)، او تنزل هنر تا مرتبه حس را ناپسند می داند.

همان گونه که قبلاً اشاره شد در کنار زیبایی های محسوس و حسی، یک سلسله زیبایی های غیر محسوس و معنوی هم وجود دارد، مثل زیبایی هایی که به قوه خیال انسان مربوط است و به صورت های ذهنی در انسان احساس می شود.17

استاد فرزانه، فصاحت و بلاغت و فن خطابه را که از زیبایی های کلامی اند در شمار زیبایی معنوی می داند. کلام فصیح می تواند انسان را به سوی خود جذب کند. انسان در میان همه زیبایی ها، آن چنان که در مقابل سخن زیبا و فصیح، شیفتگی نشان می دهد، شاید در مورد هیچ مقولة زیبایی نشان ندهد.18

البته به نظر می رسد که بهتر بود در این خصوص،  مداقه بیش تری صورت می گرفت و این گونه زیبایی های کلامی به زیبایی معنوی نامیده و اطلاق نمی شد، زیرا اطلاق این گونه زیبایی های معنوی به زیبایی های اخلاقی مانند صداقت، ایثار، صدقه و سایر مکارم اخلاق پسندیده تر به نظر می رسد. البته ذکر این نکته نیز لازم است که برخی اصوات و کلام  ها، مستثنی بوده و واقعاً دارای زیبایی، نظم و آهنگ روح بخش و دل نوازی هستند که اثر معنوی فراوانی نیز دارند مانند قرائت قرآن کریم و برخی ادعیه و زیارات.

استاد در این زمینه می گوید: یکی از بزرگ ترین عوامل جهانی کردن (شدن)، عامل زیبایی یعنی فصاحت و بلاغت فوق العاده آن است.19

و در جای دیگر می نویسد: «قرآن هم به جهت لفظی و هم معنوی معجزه است. اعجاز لفظی قرآن به لحاظ هنری و زیبایی آن است.»20

هم چنین است کلام برخی بزرگان شعر مانند حافظ و سعدی که به رغم گذشت چندین قرن، هم چنان دل ها را به سوی خود می کشاند.

در این جا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن این که آیا در زیبایی کلام، این لفظ است که زیباست و انسان را مجذوب خود می کند یا این که این زیبایی معنوی لفظ است که جذبه دارد؟ آیا هم لفظ زیباست و هم معنی؟ به نظر استاد گران قدر، این تنها لفظ نیست که زیباست، بلکه معنای این الفاظ است که زیبا و متناسب در کنار یکدیگر قرار گرفته روح انسان را به خود جذب می کند.21

گونه دیگر از زیبایی های معنوی از نظر استادمطهری، زیبایی هایی است که فقط عقل انسان آن ها را درک می کند و در مرتبه ای برتر از حس و قوه خیال قرار دارد. این زیبایی ها را در مقابل زشتی ها و نازیبایی های عقلی، «زیبایی و حس عقلی» هم می نامند. همان طور که جمال های حسی، ناشی از تناسب و هماهنگی است. یعنی تناسب یک عامل اساسی در پیدایش زیبایی حسی است، تناسب در امور معنوی و روحی نیز حاصل جمال و زیبایی روحی است و انسان بالفطره عاشق جمال و زیبایی است.22

مقالات مرتبط:

چشم  انداز هنر و زیبایی شناسی در اندیشه و آراء شهید مطهری بخش دوم

پی نوشت ها:

1- گفتارهای معنوی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 224.

2- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج 4، ص 19-20.

3- مجموعه آثار، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج 3، ص 497.

4- همان، ص 510.

5- همان، ص 510.

6- فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 55.

7- همان، ص 55.

8- همان، ص 55.

9- تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 76.

10- فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 55.

11- تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 85-83.

12- فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 100.

13- همان، ص 8.

14- همان، ص 108.

15- تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 116.

16- آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 239.

17- فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 58.

18- آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 239.

19- مجموعه آثار، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج 3، ص 498.

20- آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 239.

21- فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 59.

22- تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 116.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است