در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه » مهر و آبان 1385 - شماره 60، اصغری، محمود ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

چکیده

در مکتب اسلام هر چند اقتصاد زیربنا و هدف نیست، اما به عنوان وسیله برای آن اهمیت زیادی در نظر گرفته شده است؛ تا جایی که آن را به منزله ی خون در پیکر انسان دانسته اند. به تعبیر شهید مطهری «جامعه باید بنیه ی اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به کم خونی اقتصادی نباشد، وگرنه مانند مریض کم خون و یا مریضی که دستگاه قلب و هاضمه اش خراب است، همیشه مریض خواهد بود». بنابر این همان طور که پیکر مبتلا به کمبود خون دچار انواع بیماری ها می گردد، انسان فقیر و جامعه ی نیازمند هم به انواع بیچارگی ها و بدبختی ها مبتلا می شود.در اندیشه ی شهید مطهری هدف های والای اسلام در کرامت و تربیت و

(صفحه 146)

تعالی انسان و هدایت او، وقتی قابل دست یابی است که دارای اقتصادی سالم و رو به رشد و توسعه باشد، و الا با فقر اقتصادی و نیازمندی و وابستگی اقتصادی، چیزی جز اسارت و بردگی در پی نخواهد بود.

بررسی نظام اقتصادی اسلام و عناصر تشکیل دهنده ی آن یکی از عمده ترین مباحث در اقتصاد اسلامی است. این که انگیزه ی فعالیت های اقتصادی در این نظام چیست، و مالکیت بر عوامل تولید از آن کدام بخش است؛ خصوصی، عمومی، دولتی، یا ترکیبی از این ها. جایگاه انسان و آزادی های او و نیز جایگاه ارزش های انسانی کجاست؟ این ها و ده ها سؤال از این قبیل پرسش هایی است که کنکاش و تحقیق را می طلبد.

این مقاله در تلاش است تا به پاسخ گویی به برخی از این پرسش ها بر مبنای اندیشه ی اقتصادی شهید مطهری بپردازد.

واژگان کلیدی:

 نظام، دین، اقتصاد، آموزه، مطهری.

مقدمه و ضرورت تحقیق

سؤالی که عموما ذهن هر محقق و کاوش گری را به خود معطوف می سازد این است که با وجود گنجینه ی عظیمی از معارف دینی و اسلامی در باب احکام و دستورات درباره ی رفتارهای اقتصادی، چرا تاکنون نظام مشخصی به نام اقتصاد اسلامی شکل نگرفته است. شاید بتوان گفت یکی از علل آن، فراوانی احکام و دستورات اقتصادی به جای مانده از زمان بعثت نبی اکرم صلی الله علیه وآله تا غیبت امام زمان علیه السلام است که نوعا عالمان و اندیشمندان اسلامی در برخورد با این مجموعه ی گرانقدر شیوه ای فردگرایانه و خودنگر را دنبال کرده اند و هرگاه با پرسشی مواجه شده اند با مراجعه به آن کوشیده اند پاسخی در خود بیابند. در این روش هیچ گاه ارتباط احکام با یکدیگر و رابطه ی آن ها با سایر اجزا دیده نشده است. این نوع برخورد با احکام اسلامی سبب شده است تا مباحث اسلامی فاقد نگرش کلان و نظام مند باشند و اجزای ساختار اندیشه ی اسلامی، بی هیچ آداب و

(صفحه 147)

ترتیبی و بدون تدوین مدون، کنار هم قرار گیرند. این کنار هم آمدن، هر چند در نهایت نظمی را پدید آورده، ولی هیچ گاه ترابط منطقی اجزاء و نحوه ی تأثیر و تأثر آن ها در یکدیگر مورد کاوش و دقت نظر واقع نشده است. همین عوامل سبب شده تا ما در ارائه ی نظام های اسلامی در زمینه های گوناگون، مانند اقتصاد، سیاست، و... ناتوان باشیم و نتوانیم تصویر روشنی از فلسفه ی سیاسی اسلام، فلسفه ی اقتصادی اسلام، یا مکتب سیاسی اسلام و مکتب اقتصادی اسلام عرضه کنیم.

به تعبیر شهید مطهری:

اسلام به عنوان یک سرمایه ی معنوی و یک ثروت معنوی و یک امکان فوق العاده در اختیار ماست و ما در مقابل این سرمایه ی معنوی مسؤولیت داریم. چه مسؤولیتی؟ مسؤولیت شناخت، مسؤولیت حفظ، مسؤولیت بهره برداری ... . تا سرمایه ی خود را نشناسیم و از موجودی آن آگاه نباشیم و ارزش سرمایه ی خود را ندانیم که چیست، شرط اول رشد را واجد نیستیم؛ از همان قدم اول لنگ هستیم. (مطهری، 1367 ، 136)

... سال هاست که در اثر بی رشدی ما، در اثر بی لیاقتی ما، در اثر عدم شناخت ما از اسلام و فلسفه ی اجتماعی و انسانی اسلام، مقررات اسلام به عنوان چیزهای دور ریختنی، به تدریج از مدار زندگی اجتماعی ما خارج می شود... مسأله ی عدم توجه ما به مسؤولیت حفظ و نگهداری مقررات اسلامی از راه عدم شناخت ما به فلسفه ی نظامات اجتماعی، سیاسی، حقوقی، جزایی، خانوادگی اسلام و عدم قدرت و توانایی ما بر دفاع از آن ها یکی از مسائل بسیار حساس است. (همان، 145)

با توجه به چنین نیاز مبرمی است که شهید مطهری معتقد است:

باید پیوند مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی مشخص شود، ... وظیفه ی دانشمندان روشنفکر اسلامی است که مکتب حقوقی اسلام را از وجهه های سیاسی و اقتصادی و بالاخص از وجهه ی اقتصادی معرفی کنند. (همان، 256)

(صفحه 148)

وی در کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام می نویسد:

کسانی که فکر می کنند مسائل زندگی از یکدیگر جداست و هرچیزی یک مرز و یک قلمرو خاص دارد... تعجب و احیانا انکار می کنند که کسی مسأله ای به نام اقتصاد اسلامی طرح کند، زیرا به عقیده ی این ها هر یک از اسلام و اقتصاد، یک مسأله ی جداگانه است. اسلام قلمروی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر،همچنان که فرهنگ، سیاست، قضاوت و حتی اخلاق هر کدام قلمروی جداگانه از اسلام دارند.

بعضی پا را فراتر نهاده و گفته اند: زندگی به طور کلی یک مسأله است و دین مسأله ی دیگر. دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط کرد.این اشخاص اشتباه اولشان این است که مسائل زندگی را مجرد فرض می کنند. خیر! زندگی یک واحد و همه ی شؤونش توأم با یکدیگر است. ممکن نیست اجتماعی، مثلاً فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد، اما دینش درست باشد و بالعکس. (همان، 1378 ، 16-15)

با توجه به اهمیت این مسأله است که ایشان می فرماید:

امروز جهان اسلام بیش از هر وقت دیگر نیازمند به یک نهضت قانون گزاری است که با دیدی نو و وسیع و همه جانبه، از عمق تعلیمات اسلامی ریشه بگیرد و این ریسمان استعمار فکری غرب از دست و پای مسلمانان باز شود. (همان، 1370 ، 255)

با پیروزی نظام اسلامی در ایران نیاز به این امر دو چندان گردید زیرا، همانگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است، یکی از مهم ترین وظایف و مسؤولیت های نظام اسلامی ایجاد زمینه برای نیل به سوی عدالت اجتماعی است، که این امر با پایه گذاری نظام اقتصادی اسلام بر محور عدالت ممکن و قابل دست یابی است؛ البته عدالتی که بر گرفته از مبانی اسلامی باشد. از این رو نیاز به این پژوهش آشکار می گردد.

(صفحه 149)

بخش اول: اصول رهنما

در نگاه شهید مطهری اسلام، مکتبی جامعه گرا و جامعه ساز است، که داعیه ی رهبری انسان ها و هدایت آنان را در زندگی اجتماعی دارد. و برای انجام این منظور در جهت برقراری روابط سالم اقتصادی در جامعه، احکام و قوانین اقتصادی بسیاری را وضع و یا امضاء نموده است.

از این رو، به اعتقاد وی، اسلام از دو طریق با اقتصاد رابطه و پیوند دارد؛ یکی از راه مستقیم و بدون واسطه، بدین صورت که اسلام یک سری مقررات اقتصادی درباره ی مالکیت، مبادلات، مالیات ها، و غیره دارد که در حقیقت می توان گفت بخش عظیمی از آموزه های دینی را مباحث اقتصادی تشکیل می دهد. و این چیزی نیست که کسی بتواند به انکار آن بپردازد. زیرا کتب فقهی که در این زمینه سالیان متمادی در حوزه های دینی مورد نقد و بررسی دانش پژوهان علوم اسلامی قرار می گیرد، از قبیل کتاب البیع، کتاب الاجارة، کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهبه، کتاب الوقف، و کتبی دیگر از این نوع بسیار است. با توجه به این انبوه کتب و مباحث مربوط به اقتصاد است که، به اعتقاد وی، اصل «نُوءْمِنُ به بعض وَ نَکْفُرُ به بعض»، که قرآن بر آن تصریح دارد و مؤمنین را از آن برحذر می دارد، مانع از این است که برخی از آموزه های اسلام پذیرفته شود، و برخی دیگر مورد بی مهری قرار گیرد. (مطهری، 1368 ، 16)

پیوند دیگری که اسلام با اقتصاد دارد که به طریق غیر مستقیم این پیوند برقرار می گردد، «از طریق اخلاق است... اسلام مردم را توصیه می کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی، خیانت، رشوه و... همه ی این ها در زمینه ی ثروت است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود، حدود عدالت و امانت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و خیانت و رشوه روشن نمی شود. (همان، 17) بر پایه و اساس این دو نوع رابطه است که می توان گفت: نگرش و تفسیر اسلام، نسبت به ثروت، مالکیت، فقر، عدالت، رشد و توسعه، و... منبع اصلی کشف برخی از مبانی نظام اقتصادی

(صفحه 150)

اسلام است.

بر این اساس است که به نظر وی برای کشف این مبانی باید از طریق شناخت نگرش اسلام نسبت به موضوعات یاد شده اقدام نمود. خود در این به اره چنین می گوید:

ما آنگاه که می خواهیم نظری به نظام اقتصادی اسلام بیفکنیم، اول باید ببینیم نظر اسلام درباره ی ثروت و مال چیست؟ (همان، 17)

آنچه به نظر ایشان درباره ی ثروت بسیار حائز اهمیت است، حیات و قابلیت رشد و نمو ثروت است. شهید مطهری، با طرح این مسأله که «اسلام می خواهد که غیرمسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد، اظهار می دارد که این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیر مسلمان دراز نباشد، و الا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی». (همان)

وی آنگاه در تأیید نظر خود به کلامی از علی علیه السلام استناد جسته که آن حضرت در این رابطه چنین می گوید:

احتج الی من شئت تکن اسیره، استغن عمن شئت تکن نظیره، احسن الی من شئت تکن امیره. (آمدی، 1360 ، 584)

محتاج هر که شوی اسیر او خواهی بود، و بی نیاز از هر کس شوی با او برابر خواهی بود، و هر کسی را که مورد احسان خود قرار دهی بر او فرمان روا خواهی گشت.

بنابر این، به اعتقاد وی: «اقتصاد مستقل یکی از شرایط حیات ملی است». (همان، 22)

حال با توجه به آنچه گفته شد شهید مطهری خود در کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام، در تلاش است تا به تعریف و تفسیر برخی از مفاهیم و موضوعات اقتصادی از منظر اسلامی بپردازد، تا در حد امکان خلا ء موجود در رابطه با مسائل اقتصاد اسلامی را به قدر امکان بپوشاند. اکنون با این پیش نیازها می توان به بررسی «نظام اقتصاد اسلامی» از منظر شهید مطهری پرداخت.

(صفحه 151)

تعاریف مفاهیم اصلی

مفهوم نظام

واژه ی نظام، به مفهوم خاص آن، سابقه ی طولانی ندارد. این واژه در سال (1956-1950) با مطرح شدن تئوری عمومی نظام ها به وسیله ی برتالانفی، زیست شناس آلمانی، مفهوم خاص خود را یافت و بعدها با کاربرد این تئوری در رشته های مختلف علوم، واژه هایی مانند نظام اقتصادی، نظام ارتباطات و نظام اطلاعات متداول شد. (مدنی، 1379 ، 221)

نظام، در تئوری عمومی نظام ها، به مجموعه ای از اجزای به هم وابسته گفته می شود که در راه نیل به هدف های معینی هماهنگ اند. (چارلز وست، 1369 ، 26)

تعریف اقتصاد

معنای لغوی

اقتصاد از ریشه ی «قصد» به معنای پیمودن راه میانه و دوری از افراط و تفریط در طی مسیر است. بنابراین می توان گفت که واژه ی اقتصاد در زبان های عربی معنای «میانه روی» و «اعتدال» دارد. در آموزه های اسلامی نیز با توجه به همین واژه شناسی است که امام صادق علیه السلام درباره ی علت عدم استجابت دعای گروهی که رفتارهای اقتصادی آن ها فاقد میانه روی است، می فرماید: چهار گروهند که پروردگار، دعای آنان را اجابت نمی کند؛ یکی کسی که دارایی داشته و آن را تباه کرده است و گوید خدایا به من روزی برسان، خدا در پاسخ می فرماید: آیا من تو را به اقتصاد و میانه روی امر نکردم. (کلینی، 1405 ق، 17)

معنای اصطلاحی

اقتصاد در معانی اصطلاحی آن، که امروزه بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد و در مجامع علمی به کار برده می شود، علمی است که رفتار و رابطه ی انسان را با اشیاء

(صفحه 152)

مادی مورد نیاز او که به رایگان در طبیعت می یابد مورد مطالعه قرار می دهد، که بنا به تعریف ساموئلسن، علم اقتصاد عبارت است از بررسی روش هایی که بشر با وسیله یا بدون وسیله ی پول، برای به کار بردن منابع کمیاب، به منظور تولید کالاها و خدمات، در طی زمان و همچنین برای توزیع کالاها و خدمات بین افراد و گروه ها در جامعه، به منظور مصرف درزمان حال یا آینده انتخاب می کند. (ساموئلسن، 1343 ، 6)

تفکیک بین روابط طبیعی و روابط اعتباری

شهید مطهری با تفکیک قائل شدن بین روابط طبیعی و روابط اعتباری و قراردادی، دو نوع علم را برای اقتصاد در نظر می گیرد. بر این اساس دو تعریف را برای علم اقتصاد ارائه می دهد. در تعریف اول علم به قوانین طبیعت آن چنان که هست را می آورد، اما در تعریف دوم که علم به روابط اعتباری است، پای اخلاق را نیز به میان می کشد. به نظر وی عدم تفکیک بین این دو رابطه (طبیعی و قراردادی) در علم اقتصاد سبب اشتباهات زیادی شده است که این اشتباهات باعث طرد مسائل ارزشی از گستره ی علم اقتصاد گردیده است. خود در این رابطه چنین می گوید:

ما دو نوع روابط اقتصادی داریم؛ روابط طبیعی و روابط اعتباری و قراردادی. از لحاظ روابط طبیعی، علم اقتصاد، علم به قوانین طبیعت است آن چنان که هست، یعنی یک علم نظری است، و اختلاف نظر در این علم از قبیل اختلاف نظر در علوم نظری است، و البته کمتر هم مورد اختلاف خواهد بود؛ ولی از لحاظ روابط اعتباری، علم اقتصاد، علم به روابط است آن چنان که باید باشد. از نظر دوم است که مسأله ی عدالت و ظلم و خوب و بد و شایسته و ناشایسته به میان می آید، و به اصطلاح جنبه ی اخلاقی دارد. (مطهری، 1368 ، 37)

وی آنگاه در ادامه به پیامدهای این عدم تفکیک پرداخته و می گوید:

(صفحه 153)

معمولاً در کتب، میان این دو قسمت تفکیک نمی شود و همین جهت منشأ اشتباهات زیادی می گردد. علم اقتصاد به معنی اول، اصول و مبادی دارد. هیچ یک از قوانین و مقررات علم اقتصاد به معنی دوم، تأثیری در اول ندارد، مگر آنگاه که به مرحله ی عمل و واقعیت عینی بیاید، زیرا مطلقا امور اعتباری از آن جهت که اعتباری هستند، در امور عینی و واقعی تأثیر ندارند؛ مگر بعد از آن که به مرحله ی عمل درآیند، ولی قواعد و قوانین علم اقتصاد نظری در علم اقتصاد عملی مؤثر است. (همان)

تعریف نظام اقتصادی

تعاریف متعددی در رابطه با نظام اقتصادی بیان شده که به چند نمونه از آن اشاره می شود. برخی نظام اقتصادی را این گونه تعریف نموده اند:

نظام اقتصادی عبارت است از مجموعه ای از الگوهای رفتاری که براساس مبانی اعتقادی و ارزشی مشخص در راستای اهداف معین، به صورت هماهنگ، سامان یافته و شرکت کنندگان در نظام را به یکدیگر و به منابع پیوند می دهد. (میرمعزی، 1380 ، 95)

نظام اقتصادی، مجموعه ای از الگوهای رفتاری است که شرکت کنندگان در نظام (مصرف کنندگان، تولید کنندگان و دولت) را به یکدیگر و به اموال و منابع طبیعت پیوند می دهد و براساس مبانی مشخص، در راستای اهداف معینی به صورت هماهنگ سامان یافته است. (موسویان، 1379 ، 12)

نظام اقتصادی، مجموعه ی اقدامات و تدابیری است که از اساس فکری و عقیدتی معینی نشأت می گیرد و ناشی از مشکلات و اوضاع است. (بی آزار شیرازی، 1368 ، 73)

گروهی دیگر با اضافه نمودن قید اسلام به تعریف در تلاشند تا نظام اقتصادی را با نگرش اسلامی به تصویر کشند. برخی از آن تعاریف این گونه اند:

نظام اقتصادی اسلام عبارت است از طرح کلی و هماهنگی که خطوط اصلی

(صفحه 154)

ارزش های مورد نظر اسلام را، از بعد عدالت اقتصادی، برای رسیدن به اهداف اقتصادی جامعه نشان می دهد. (بناء رضوی، 1360 ، 221)

نظام اقتصادی اسلام به مجموعه ی نهادهای جهان شمول گفته می شود که با یکدیگر روابط خاص دارند و به صورت هماهنگ و منظم، براساس مبانی مکتبی و در جهت اهداف اقتصادی اسلام، سامان یافته اند. (تهرانی، 1378 ، 46)

نظام اقتصادی اسلام عبارت است از مجموعه ای از نهادها شامل هنجارهای رفتاری رسمی و غیر رسمی با قابلیت اجرا، که خداوند متعال به عنوان شارع آن ها را از رهگذر قواعد قرآنی وضع فرموده است؛ قواعدی که چارچوب اجرایی آن را سنت حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله تعیین می کند و در وضعیت های نوین از طریق اجتهاد تعمیم می یابند تا شامل تخصیص منابع کمیاب، تولید، تبادل کالا و خدمات و توزیع درآمدها و ثروت ها شوند. (احمد، 1374 ، 269)

شهید مطهری اگر چه تعریف معینی را در رابطه با نظام اقتصادی اسلام ارائه نمی دهد، اما بر مبنای آنچه که در بحث «تعریف مفاهیم اقتصادی» در کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام گفته است، که به نقد و بررسی تعاریف گفته شده در معنای اقتصاد می پردازد، می توان مؤلفه ها و ارکان اصلی این تعریف را از برخی از مطالب ایشان به دست آورد. به عنوان نمونه از مطالبی که می تواند گویای این مقصود باشد این فرازهاست:

همان طور که نباید از هر راهی به دنبال ثروت بود، نباید سیستم اقتصادی به شکلی باشد که رشد و نمو را متوقف و فلج کند و جلوگیری نماید. (مطهری، 1368 ، 24)

جل الاسلام که هم طرفدار مالکیت اختصاصی است و هم تربیت ایمانی دارد و راه درآمد غیرمشروع را بسته است. (همان، 25)

اسلام طرفدار این نظریه، که سرچشمه ی درآمد تقاضا و تمایلات است، نیست، بلکه معتقد است باید تمایلات با مصالح عالی و همه جانبه ی بشریت

(صفحه 155)

تطبیق کند. از این رو، فصل مهمی در اسلام هست به نام مکاسب محرمه. (همان، 26)

همان گونه که از عبارات مذکور بر می آید، چند چیز در تعریف نظام اقتصادی مورد نظر ایشان بسیار حائز اهمیت است، که عبارتند از:

الف - نظام اقتصادی اسلامی باید به گونه ای طراحی شود که رشد و نمو ثروت را از طریق مشروع سبب گردد. پس رشد و توسعه ی اقتصادی بر مبنای ارزش های اسلامی یکی از ارکان اصلی این نظام است.

ب - این نظام باید به گونه ای باشد که سبب رشد و تقویت ایمان و باورهای دینی افراد هم بشود، بر این اساس حفظ و تقویت ایمان دینی رکن دوم این تعریف را نشان می دهد.

ج - رکن سومی که به نظر می آید از مطالب ایشان قابل اخذ است این است که مصالح عالی و همه جانبه ی بشریت باید مورد توجه قرار گیرد، که این خود بیان گر اهمیت توجه به نگاه آرمانی اسلام در رابطه با انسان هاست.

بر مبنای این ارکان سه گانه است که می توان نظام اقتصادی اسلام را از نگاه شهید مطهری این گونه تعریف نمود:

نظام اقتصادی اسلام، عبارت است از سیستمی هماهنگ که راهبردهای دستیابی به رشد و توسعه ی همه جانبه را بر مبنای ارزش های اسلامی برای دستیابی به اهدافی آرمانی، و در عین حال واقع گرا، نشان می دهد.

حال با توجه به تعریفی که از نظام اقتصاد اسلامی بر مبنای اندیشه ی شهید مطهری ارائه نمودیم، به توضیح برخی از این مؤلفه ها، که ممکن است مورد ابهام قرار گیرد، می پردازیم.

تذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که با توجه به اهمیت مسأله ی عدالت در بینش شهید مطهری، چرا قید عدالت در تعریف نظام اقتصادی اخذ نشده است. در پاسخ باید گفت، با توجه به مبنا قرار گرفتن ارزش های اسلامی در دستیابی به رشد و توسعه، نیازی به این قید نیست، زیرا همان گونه که خود ایشان

(صفحه 156)

تصریح دارند به این که عدالت در سلسله ی احکام و قوانین اسلامی قرار دارد، بر این اساس ارزش های اسلامی بر مبنای عدالت شکل گرفته است. از این رو نیازی به بیان این قید در تعریف دیده نمی شود.

الف - واقع گرایی در نظام اقتصادی اسلام

بی تردید می توان گفت غایت مندی زندگی انسان و نگرش واقع گرا به سعادت و خیر، از بارزترین ویژگی های فلسفه ی اجتماعی با رهیافت دینی و اسلامی است. از این رو، برخلاف تصور برخی که تحت تأثیر مکاتب عزلت گرا، جامعه ی اسلامی را به اعراض از دنیا و مظاهر مادی آن و روی گردانی از مواهب الهی متهم می کنند قرآن کریم امنیت و توانایی اقتصادی را از ویژگی های بارز جامعه ی ایمانی دانسته، و در برابر آن فقر و ناامنی را کارکرد کفر و عصیان معرفی می کند. قرآن کریم با بیان مثلی در سوره ی مبارکه ی نحل این حقیقت را این گونه مطرح می کند:

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رزق ها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ به ما کانُوا یَصْنَعُونَ (نحل، 112)

و بر همین مبنا و معیار است که دستیابی به جامعه ای که به عنوان جامعه ی آرمانی و مورد نظر اسلام در دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام است، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در وصف چنین جامعه ای می فرماید:

امت من در زمان مهدی علیه السلام به گونه ای از نعمت برخوردار می شوند که پیش از آن هرگز بهره مند نبوده اند. آسمان پی در پی بر آنان می بارد و زمین تمامی روییدنی هایش را بیرون می آورد. (مجلسی، 1363 ، ج 51 ، 83)

با توجه به همین واقع گرایی در آموزه های دینی است که امام صادق علیه السلام می فرماید:

ثلاثة اشیاء یحتاج الناس طرا الی ها: الامن و العدل و الخصب؛

(صفحه 157)

سه چیز است که همه ی انسان ها نیازمند بدان هستند؛امنیت، عدالت، و فراوانی. (حرانی، 1384 ، 320)

بدین جهت است که رشد و توسعه ی اقتصادی و دستیابی به استقلال اقتصادی، به عنوان دو عامل اصلی و اساسی برای رسیدن جامعه ی اسلامی به قدرت و توان اقتصادی و اجتماعی، به طور جدی مطرح است. بر همین مبناست که دیده می شود پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله ، بعد از پایه گذاری حکومت در مدینه، به شیوه ها و طرق گوناگون سعی در تشویق و ترغیب مسلمانان در زمینه ی رشد و توسعه ی اقتصادی در جامعه ی اسلامی را دارد. احادیث و روایات بسیاری را می توان در این به اره یافت که برخی از طریق تشویق مسلمانان به امر آبادانی و برخی از راه نکوهش در راکد گذاشتن عوامل تولید و سرمایه ها و بهره برداری نکردن از آن سعی در به کارگیری منابع و سرمایه ها در رشد و شکوفایی در جهت توسعه ی اقتصادی را داشته اند. برخی از این احادیث و روایات عبارتند از:

در حدیثی پیامبر اسلام می فرماید:

من کان له ارض فلیزرعها و الا فیودها اخاه... (هندی، 1409 ق، ج 15 ، ح 42053)

هر کس که دارای زمینی است در صدد بهره برداری از آن زمین برآید در غیر این صورت آن را به برادر دینی خود واگذار نماید.

در کلامی از علی علیه السلام نیز در این به اره چنین آمده است:

من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده اللّه  (عاملی، 1403 ، ج 12 ، 24)

هر کس دسترسی به آب و خاک داشته باشد و در عین حال در فقر به سر ببرد خدا او را از رحمت خود دور کند.

از امام صادق علیه السلام نیز در اهمیت این مطلب چنین ذکر شده است:

مایخلف الرجل به عده شیئا اشد علیه من المال الصامت، قال: قلت له: کیف یصنع به؟ قال یجعله فی الحائط و البستان و الدار (همان، 44)

سخت ترین چیزی که شخص بعد از خود بر جای می گذارد مال راکد است.

(صفحه 158)

راوی سؤال می کند: پس با آن چه کار کند؟ امام می فرماید: آن را در ساختن بنایی، بستانی و یا خانه ای سرمایه گذاری کند.

بر پایه ی همین تعلیمات اسلامی است که جامعه ی اسلامی در صدر اسلام از چنان رشد و شکوفایی اقتصادی برخوردار بود که حتی ضعیف ترین جوامع اسلامی آن روز در مناطق دور افتاده ی آفریقایی با مازاد ثروت در جامعه مواجه بود، که در نتیجه زکات او را به خزانه ی کشور واریز می کردند. (ر. ک. به: حسن، 1362 ، 262) حتی در زمان امام صادق علیه السلام مسلمانان به حدی از رفاه اجتماعی و اقتصادی برخوردار هستند که وقتی سفیان ثوری به لباس فاخر امام اعتراض می کند و می گوید: «نه رسول خدا چنین لباس پوشیده و نه علی علیه السلام »، امام می فرماید:

کان رسول اللّه  فی زمان قتر مقتر ... و ان الدنیا بعد ذلک ارخت اعز الی ها (کلینی، 1378 ، ج 6 ، 442)

براساس همین حقایق است که شهید مطهری بر کسانی که دانسته یا ندانسته اسلام را متهم به بی توجهی و بی اعتنایی به مسائل اقتصادی می کنند، می گوید:

این گروه از نویسندگان دانسته یا ندانسته مبارزه ی اخلاقی اسلام را با پول پرستی و این که نباید هدف زندگی تحصیل درآمد و انباشتن ثروت باشد، به حساب گناه شمردن کار و فعالیت و کسب و صنعت و تولید ثروت، هر چند به منظور خدمت و توسعه ی زندگی اجتماعی باشد (که اکیدا مورد تشویق و توصیه ی اسلام است) می گذارند و میان زهد و تقوا به مفهوم بودایی و مسیحی، که هر یک از عبادات و فعالیت را به یک دنیای جداگانه مربوط می دانند و زهد و تقوای اسلامی، که عبارت است از علو نظر و پاکی و طهارت نفس، فرق نمی نهند و یا نمی خواهند فرق نهند. (مطهری، 1362 ، 156)

لذا به نظر ایشان:

آن کس که تنبلی، ویرانه نشینی، خراباتی گری، گدایی و دریوزگی را

(صفحه 159)

محصول تعالیم اسلامی می داند، در یک تناقض آشکار گرفتار آمده است، زیرا چطور ممکن است که تعلیماتی این چنین قادر باشد حتی جامعه ای مثل عربستان آن روز را مرکزیت و وحدت و قدرت بدهد؟ ثانیا اگر چنان بود باید ملل اسلامی، از ابتدای نفوذ اسلام در میان آن ها، دچار رخوت و سستی و انحطاط می شدند؛ در کار زندگی به عنوان این که دنیا جیفه است، لاقید می گشتند و دست روی دست گذاشته همه چیز را حواله به تقدیر می کردند و خود خراباتی می شدند، حال آنکه طبق گواه قطعی تاریخ با ظهور اسلام در مردم منطقه ای وسیع از شمال افریقا تا شرق آسیا حیات و جنبش و نهضتی عظیم و وسیع پدید آمد، و تمدنی کم نظیر پایه گذاری شد و تا شش قرن ادامه یافت ، و پس از آن رکود و جمود و روح خراباتی گری بر مردم این منطقه مسلط گشت. (همان، 157)

بر خلاف این گروه دسته ای دیگر با توجه به نگاه آرمانی اسلام نسبت به انسان و برنامه های زندگی اجتماعی او، به خصوص در رابطه با ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی، که نوعا اسلام مشوق آن است، این گونه تصور کرده اند که اقتصاد اسلامی با توجه به آرمان گرایی اش بیشتر جایگاه ذهنی و خیالی دارد تا زمینه ی واقع گرایی و لذا برخی از اندیشمندان مسلمان در رد این تفکر گفته اند:

اقتصاد اسلام براساس واقعیات جامعه پی ریزی شده و هرگز طرح ها و پیشنهاداتی را که جنبه ی تخیلی داشته و با توجه به واقعیت های موجود در جامعه قابل اجرا نیست، مطرح نمی کند. (جاسبی، 1364 ، 202)

مقالات مرتبط:

رهیافتی به نظام اقتصادی در اندیشه ی شهید مطهری بخش دوم

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است