در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: کیهان فرهنگی 49، دژاکام، علی ؛


اخلاق توصیه ای و فلسفه اخلاق از اشتغالات ذهنی و فکری و از دغدغه های اساسی شهید مطهری بود.او علاوه بر اینکه اخلاق توصیه ای و فلسفه اخلاق پیشینیان را برای هدایت و رهبری، بخصوص رهبری نسل جوان کافی نمی دانست بلکه برخی از آنها را عامل انحراف و انحطاط نیز می پنداشت،لذا در پی آن بود که هم در اخلاق توصیه ای و هم در فلسفه اخلاق طرحی نو دراندازد.نقد اخلاق عرفا و صوفیه،فلسفه اخلاق متکلمان و فلاسفه سقراطی و ارسطویی در میان مسلمین،نقد فلسفه اخلاق متفکران غیردینی، طرح فلسفه اخلاق اسلامی و تبیین مفاهیم اخلاقی با تکیه بر کتاب و سنت از طرف وی قدمی بود در جهت انداختن طرحی نو در اخلاق توصیه ای و فلسفه اخلاق.
پشتوانه اخلاق،ابداعات و نوآوریها،راههای اخلاقی کردن جامعه،رابطه اخلاق و جهان بینی، ارزیابی مفاهیم اخلاقی،علل و انگیزه های رویکرد شهید مطهری به فلسفه اخلاق،نقد و بررسی نظریه های اخلاقی و معیار و ملاک فعل اخلاقی از جمله مباحث مهمی است که می توان از دیدگاه این متفکر بزرگ مورد بحث قرار داد.مطهری نظریه های اخلاقی را از چند بعد مورد نقد قرار داده است. مقاله حاضر در پی آن است که چند نظریه اخلاقی را از بعد معیار و ملاک فعل اخلاقی از نظرگاه وی موردبحث قرار دهد.
ممکن است برخی اندیشه کنند که دانستن نظریه های گونه گون در باب معیار و ملاک فعل اخلاقی صرفا یک بحث تئوری است،درحالی که این اندیشه خطاست،زیرا این شناخت می تواند ما را در برنامه ریزی جهت اخلاقی کردن فرد و جامعه یاری رساند.

1-نظریه کانت(وظیفه گرایی)
کانت معتقد است که آدمی دارای وجدان است و این وجدان فرمانهایی را صادر می کند که ریشه در سرشت و فطرت آدمی دارد.این فرمانها به دو گونه است:
الف-اوامر مشروط:یعنی اوامری که دارای هدف خاص می باشند؛این اوامر آدمی را به تلاش برای زیستن و معاش وامی دارند.
ب-اوامر مطلق:اوامری که دارای هدف خاص نبوده و اگر هم هدفی هست در ذات امر و حکم نهفته است.این اوامر را اوامر اخلاقی و وجدان در این قسمت را وجدان اخلاقی می نامند.
وجدان اخلاقی به انسان فرمان دروغ نگفتن می دهد و برای امر خود هیچگونه استدلال و دلیل ذکر نمی کند،بلکه فقط به دروغ نگفتن فرمان می دهد و نگفتن دروغ را از آدمی طلب می کند.
از نظر کانت،فعلی ارزش اخلاقی دارد که:
1-از وجدان اخلاقی نشات بگیرد نه از میل دیگر.
2-توانایی یک قانون کلی و تمام بودن را داشته باشد.
3-با اختیار و آزادی از فاعل صادر شود و هیچگونه اضطراب و اجبار در آن نباشد.
4-از روی احساس تکلیف و وظیفه باشد،به تعبیر دیگر برای احترام به قانون کلی اخلاقی باشد و هیچگونه هدف شخصی در آن نباشد،حتی اگر هدف اخروی و بزرگترین خدمت اجتماعی بر آن مترتب باشد ارزش اخلاقی ندارد. «1»
اشکالات شهید مطهری به نظریه اخلاقی کانت عبارتند از:
-مطلق نبودن همه احکام وجدان اخلاقی کانت بر این باور بود که همه احکام وجدان اخلاقی مطلق است. در مقابل،متکلمین مسلمان و مرحوم مطهری معتقدند که فقط برخی از احکام وجدان اخلاقی،مانند امر به عدالت و نهی از ظلم مطلق بوده و تابع فلسفهء خاص نیست،ولی برخی دیگر از احکام وجدان اخلاقی مطلق نیستند،بلکه تابع فلسفه خاص خود می باشند.مانند راستی که یک حکم مطلق نیست،زیرا هنگامی که جان یک انسان در خطر است دیگر نمی توان و نباید راست گفت،زیرا راستی فلسفه خود را از دست می دهد.
درحالی که طبق نظریه کانت اینجا نیز باید راست گفت چون راستی حکمی از احکام وجدان اخلاقی است و همه احکام وجدان اخلاقی مطلق هستند.
-منشأ فعل انسان
گفته شد که به نظر کانت،فعلی اخلاقی است که از هیچ میلی بجز وجدان اخلاقی نشأت نگیرد.
یعنی هیچ میلی از امیال آدمی در به وجود آمدن فعل دخیل نباشد.به نظر آیت اللّه مطهری این مطلب نه درست است و نه ممکن،زیرا می توان از

صفحه 2


 کانت سؤال کرد که آیا فاعل تکلیف اخلاقی مایل به انجام تکلیف هست یا نه؟اگر مایل نیست آیا از انجام ندادن هراس دارد یا نه؟آیا ممکن است انسان فرمانی را اطاعت کند که نه مایل به اطاعت آن است و نه هراس از مخالفت آن دارد؟به تعبیر دیگر آدمی هنگامی که فعلی را انجام می دهد یا از روی یک میل است و یا از روی اکراه و اجبار است که از ترس مخالفت آن فعل ناشی می شود.شق سومی که هیچ یک از این دو نباشد وجود ندارد. یعنی ممکن نیست فعلی بدون غرض از آدمی صادر شود.بنابراین سخن کانت که می گوید فعل اخلاقی نباید از هیچ میلی نشأت بگیرد و نباید هیچ غرضی بر فعل مترتب باشد اشتباه است.
-نیک بودن اراده نه مراد
کانت فعلی را اخلاقی می داند که تنها به دلیل احساس تکلیف و وظیفه صورت بگیرد.او فقط اراده نیک را خیر مطلق می داند و نیکی اراده را نیز در انگیزه نیک می داند و انگیزه نیک را احساس تکلیف و وظیفه می پندارد.به تعبیر دیگر کانت نیکی را فقط در اراده می داند و برای مرد که فعل اخلاقی باشد نیکی قایل نیست،لذا استاد مطهری معتقد است که مفهوم«خوبی»و«خیر»در اخلاق کانت وجود ندارد،زیرا ایشان خوبی و خیر را فقط اراده و فقط اراده نیک را خیر مطلق می داند.به نظر استاد با حذف خوبی و خیر از اخلاق و بردن آن به اراده نیک،اخلاق ذبح می شود.
شهید مطهری نظریه متکلمین اسلامی که حسن و قبح ذاتی-عقلی را پایه اخلاق می دانند و معتقدند که هر فرمانی به دلیل تشخیص نوعی خوبی است ولی خوبیها گاهی نسبی و گاهی مطلق هستند را بر نظریه کانت ترجیح می دهد.
با اینکه شخص ایشان نظریه حسن و قبح را نیز قبول ندارد،زیرا معتقد است یکی از پی آمدهای نظریه حسن و قبح،نسبی شدن اخلاق است،ولی در عین حال معتقد است،چون حکم به خوبی و خیر بودن فعل اخلاقی می نماید بر نظریه کانت که خوبی را از اخلاق حذف می کند ترجیح دارد.
شهید مطهری معقتد است غالب نظریه های اخلاقی،فعلی را که منفعت عموم در آن باشد و خیری به دیگری برساند فعل اخلاقی می دانند درحالی که در مکتب اخلاقی کانت این چنین فعلی اگر شرایط گفته شده را نداشته باشد فعلی غیراخلاقی محسوب می گردد و این جای بسی تامل است.
بزرگترین کاستی نظریه کانت این است که وجدان اخلاقی در مکتب اخلاقی وی منزلتی چون خداوند در ادیان الهی یافته است.درحالی که کانت توجه نداشته که وجدان اخلاقی حس مستقل از حس خداشناسی نیست،وجدان و الهامات وجدانی همه ناشی از فطرت خداشناسی آدمی نهاده است«و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها»آنکه تکلیف معین می کند خداوند است. وجدان به طور مستقل نمی تواند تکلیف معین کند بلکه او نیز تکلیف را از خداوند گرفته و به آدمی ابلاغ می کند.
اگر کانت قدمی جلوتر می نهاد و وجدان را به خداوند که ریشه همه عالم هستی است متصل می کرد و تکلیف کننده را خداوند می دانست و حکم به مطلق بودن احکام الهی می نمود نظریه بسیار درستی داشت. «2»

2-مکتب اخلاقی برتراند راسل (سودانگاری)
راسل از فیلسوفان ملحدی است که انسان را موجودی صددرصد منفعت خواه می داند و معتقد است که انسان به چیزی جز به منافع فردی خود نمی اندیشد،ولی او نیز وجود اخلاق در جامعه را ضروری می داند،زیرا آدمیان به خاطر سرشت مفعت طلبی و زیاده خواهی به منافع فردی یکدیگر تعدی می کنند و همین امر موجب می گردد که منافع فردی به مخاطره بیفتد.لذا او می گوید باید آدمی را هوشیار کرد و به او فهماند که منافع فرد در گرو تامین منافع جمع است،برای اینکه منافع فرد بهتر تامین و حفظ شود،باید یک سری قوانین اخلاقی در جامعه وجود داشته و همه افراد جامعه از آن قوانین اخلاقی تبعیت کنند.
تشخیص اینکه تامین منافع فرد در گرو تامین منافع جمع است با عقل می باشد،لذا می توان گفت که معیار و ملاک فعل اخلاقی در مکتب راسل عقل است.در مکتب راسل هر فعلی که در نهایت منافع فردی را تامین کند فعل اخلاقی و هر فعلی که در نهایت منافع فردی را تامین نکند و یا منافع فردی را به مخاطره بیندازد فعل غیراخلاقی و ضداخلاقی محسوب می شود.با این مبنا می توان آزادی جنسی در مکتب راسل را بخوبی توجیه کرد.

صفحه 3


در باور آیت اللّه مطهری اخلاق پیشنهادی راسل چند اشکال اساسی دارد:
-در فعل اخلاقی برخلاف فعل معمولی و یا ضداخلاقی نوعی قداست و ارزش متعالی نهفته است.همین قداست و تعالی موجب می شود که فعل اخلاقی مورد ستایش و تحسین واقع گردد. مراتب افعال اخلاقی به مراتب قداست و ارزش نهفته در آنهاست.اخلاق پیشنهادی راسل فاقد هرگونه ارزش متعالی و قداست است.زیرا اولا هدف از فعل اخلاقی در مکتب راسل فقط منفعت فردی است و این جز انکار اخلاق نیست،ثانیا اخلاق نیز همچون قوانین اجتماعی دیگر یک امر قراردادی است.
-در مکتب اخلاقی راسل،اخلاق ضامن منفعت فردی است.او می گوید مال کسی را ندزد چون او هم مال تو را می رباید.به اعتقاد شهید مطهری این اخلاق فقط در جایی نافع است که قدرتها مساوی باشند.وقتی چند نفر قدرت مساوی داشته باشند،می ترسند به یکدیگر تعدی کنند،چرا که قدرت انتقام وجود دارد ولی در جایی که یکی قوی و دیگری ضعیف است و ترس از انتقام وجود ندارد،چرا باید قوی رعایت اخلاق را بکند و به مال و ناموس ضعیف تعدی نکند.پس اخلاق پیشنهادی راسل فقط در جوامعی قابل تحقق است که همه افراد جامعه قدرت مساوی داشته باشند.البته با نگاهی دقیق تر روشن می شود که اخلاق راسل در این جوامع نیز قابل تحقق نیست زیرا ممکن است مردم در ظاهر بخاطر ترس از انتقام اخلاق را رعایت کنند ولی در خفا مرتکب خلاف اخلاق شوند چون دیگر ترس از انتقام وجود ندارد.انسانها به مکتبی نیازمند هستند که در خفا نیز حاکم باشد.
-شهید مطهری می فرماید:فایده ای که اخلاق پیشنهادی برتراند راسل که همان چگونگی تامین منافع فردی است به دست می دهد،از طریق تعلیم انسانها نیز می توان به دست آورد،پس لزومی ندارد که اخلاق را مطرح کنیم.به نظر می آید شهید مطهری معتقد است که اصلا راسل مکتب اخلاقی ندارد.
-همانگونه که اشاره شد پایه و مبنای اخلاق پیشنهادی راسل منافع فردی است و چون منفعت فرد و چگونگی تامین آن در دوره های مختلف تغییر می کند پس اخلاق نیز متغیر خواهد بود،لذا یکی از نتایج گریزناپذیر اخلاق راسل نسبیت در اخلاق است.

3-معیار فعل اخلاقی در مکتب مارکسیسم
استاد شهید مرتضی مطهری معتقد است که،از اصول و مبانی مکتب مارکسیسم می توان استنباط کرد که مکتب تکامل اجتماعی را آن­هم تکاملی که براساس تکامل ابزار تولید توجیه می شود،معیار و ملاک فعل اخلاقی می داند،یعنی هر فعلی که جامعه را بسوی تحول و تکامل سوق بدهد اخلاقی و هر فعلی که مانع تحول و تکامل جامعه بشود غیراخلاقی خواهد بود.
و باز متذکر می شود که تکامل از نظر این مکتب،مفهومی جز انقلاب که ناشی از تضادهای طبقاتی و درونی جامعه است ندارد.یعنی فعلی اخلاقی است که در راستای ایجاد انقلاب و دگرگونی باشد و اگر فعلی در این راستا نباشد و یا مانع انقلاب بشود غیراخلاقی و یا ضداخلاقی خواهد بود.به عنوان مثال اگر راستگویی به انقلاب اجتماعی کمک کند فعل اخلاقی است ولی اگر کمک نکند غیراخلاقی است و برعکس اگر دروغ گویی به انقلاب اجتماعی کمک کند اخلاقی و در غیر این صورت غیراخلاقی خواهد بود.
مرحوم مطهری چند ایراد به نظریه فوق وارد می کند:
-اولین اشکال این نظریه این است که مبنای این نظریه اصالت اجتماعی است درحالی که اصالت اجتماع مورد خدشه جدی است.
-از نظر این مکتب اولا تکامل منحصر در تغییرات کیفی و انقلاب است،ثانیا عوامل این تغییر فقط ابزار تولید می باشد،درحالی که مطهری هیچکدام را قبول ندارد،یعنی معتقد است که اولا تغییرات منحصر در کیف و انقلاب نیست ثانیا عوامل تغییر فقط ابزار تولید نیست،بلکه عوامل دیگری چون عوامل فرهنگی و دین در تغییرات اجتماعی موثرند.به دیگر سخن مرحوم مطهری زیربنا بودن اقتصاد را قبول ندارد.
-مرحوم مطهری می فرماید چون مکتب مارکسیسم تک ارزشی است،لذا تعارض ارزشها را مطرح نمی کند بعنوان مثال در مکتب اخلاقی مارکسیسم هیچگاه تعارض بین عدالت و آزادی مطرح نمی شود در حالیکه تعارض بین ارزشها از مباحث مهم مکاتب اخلاقی بشمار می رود.
-اگر معیار و ملاک اخلاقی تکامل اجتماعی و انقلاب باشد اخلاق کاملا یک امر نسبی خواهد بود،زیرا ممکن است در یک جامعه راست گویی و در جامعه دیگر دروغ گویی و یا یک زمان راست گویی و زمان دیگر دروغ گویی انقلاب ایجاد کند.از نظر این مکتب هر دو فعل یعنی هم راست گویی و هم دروغ گویی فعل اخلاقی خواهد بود.درحالی که استاد مطهری در جای خود نسبیت در اخلاق را به شدت رد کرده است. «3»

4-نظریه عاطفه گرایی
عده ای از متفکران پایه اخلاق را محبت می دانند و بر این باورند که فعلی اخلاقی است که از عاطفه غیردوستی نشات بگیرد.از نظر این اندیشمندان فعل اخلاقی هم از نظر منشأ و هم از نظر هدف از دایره خود بیرون می باشد.در نظر اینها انسانی اخلاقی است که از دایره خود پا بیرون نهاده و به غیر رسیده باشد.اخلاق هندی و مسیحی را می توان نمونه اینگونه اخلاق دانست.
در این مکاتب معیار و ملاک اخلاقی بودن فعل عاطفه است،یعنی اگر فعلی از عاطفه ناشی بشود و هدفش غیر باشد اخلاقی است ولی اگر از میلی غیرعاطفه نشات بگیرد و هدفش غیر نباشد فعل غیراخلاقی خواهد بود.
پا را از دایره خودی بیرون نهادن و به غیر اندیشیدن و محبت کردن و فعل را برای دیگری انجام دادن مورد تایید همه ادیان الهی است ولی به اعتقاد استاد مطهری به چند دلیل محبت و عاطفه نمی تواند معیار و ملاک فعل اخلاقی واقع شود:
-در فعلی که ناشی از عاطفه است اختیار وجود ندارد،درحالی که در اخلاق عنصر اختیار و اکتساب از عناصر اصلی است.به همین خاطر هیچگاه عاطفه مادر نسبت به فرزند شیرخوار یک فعل اخلاقی محسوب نمی شود.
-دایره اخلاق از حدود غیردوستی وسیع تر است زیرا برخی از مفاهیم اخلاقی وجود دارند که به غیر ربط پیدا نمی کنند،بلکه در دایره خودی قرار دارند.مثلا تن به ذلت ندادن با اینکه به غیر مربوط نمی شود ولی از عالیترین مفاهیم اخلاقی محسوب می شود،پس منحصر کردن دایره اخلاق به غیر نه درست است و نه مطلوب.
-انتقاد دیگر بر این مکتب این است که چرا اولا فقط انسان باید مورد مهر و محبت واقع شود، چرا مخلوقات دیگر خداوند را نباید دوست داشت.ثانیا باید مشخص شود که کدام انسان را باید دوست داشت،حد و حدود انسان دوستی کجا است،به تعبیر دیگر باید انسان و انسان دوستی تفسیر شود.
-از اندیشمندان این نظریه می توان پرسید،

صفحه 4


دوست داشتن انسانهای دیگر و محبت ورزیدن به انسانهای دیگر چگونه و از کجا در وجود آدمی جای گرفته است.به اعتقاد شهید مطهری دوست داشتن دیگران و محبت ورزیدن به دیگران را خداوند در نهاد انسان نهاده است. «4»

5-فلسفه اخلاق سقراطی
شهید مطهری فلسفه اخلاق فیلسوفان مسلمان را سقراطی می دانست و معتقد بود که«به دلیل اینکه خیلی خشک و علمی بوده از محیط علما و فلاسفه تجاوز نکرده و به میان عموم مردم نرفته است». «5»
این نحله بطور مستقیم مورد نقد ایشان قرار نگرفته ولی می توان از لابه­لای گفتار ایشان چند اشکال را بر فلسفه اخلاق سقراطی پیدا کرد.
اخلاق سقراطی مبتنی بر عقل است یعنی در اخلاق سقراطی تلاش می شود تا عقل بر قوه شهوت،غضب و واهمه تسلط یابد و غرایز و تمایلات طبیعی در مقابل غرایز و نیروهای عالیتر بخصوص قوه عاقله ضعیف تر شوند. «6» استاد مطهری در نقد این نحله چند مطلب را ذکر می کند.
-براساس«کاوشها و کشفیات روان شناسان در یک قرن اخیر معلوم شده است،اصلی که مورد قبول اکثریت متفکرین قدیم بود،مبنی بر اینکه هر اندازه غرایز و تمایلات طبیعی ضعیف تر نگه داشته شوند میدان برای غرایز و نیروهای عالیتر مخصوصا قوه عاقله بازتر و بی مانع تر می شود اساسی ندارد.» «7»
-«فعالیت تدبیری(عقلی)فرضا به اوج کمال خود برسد.برای انسانی شدن فعالیتهای انسانی کافی نیست.فعالیت انسانی آنگاه انسانی است که علاوه بر عقلانی بودن و ارادی بودن،در جهت گرایشهای عالی انسانیت باشد و لا اقل با گرایشهای عالی در تضاد نباشد.» «8» به اعتقاد شهید مطهری گرایشهای عالی معنوی بشر محصول ایمان و وابستگی های او به برخی حقایق در این جهان است،این گرایشها از برداشتی خاص و طرز تفکری خاص درباره جهان و انسان ناشی می شود که نه در لابراتورها می توان به آن دست یافت و نه از محتوای قیاسها و استدلالها بیرون می آید.
-عقل برای حرکت درست خود و برای اینکه بتواند هرچه بهتر به فاعل درست و غلط را نشان بدهد نیازمند تقوا است.زیرا«ملکه تقوی که آمد دشمن عقل را که هوا و هوس است رام و مهار می کند.» «9» درواقع شهید مطهری می گوید که عقل به تنهایی قادر نیست درست و غلط را به انسان بنمایاند،چون ممکن است عقل اسیر هوا و هوس باشد،پس نمی توان اخلاق را فقط مبتنی بر عقل و استدلال عقلی نمود.

6-نتیجه:
پس از ذکر چند نظریه در باب معیار فعل اخلاقی،اینک به اختصار،تعریف مطهری از فعل اخلاقی را ذکر می کنیم.شهید مطهری پس از نقد نظریه های گوناگون به صراحت می نویسد:
 «فعل اخلاقی آن فعلی است که هدف از آن منافع مادی و فردی نباشد.» «10»
به نظر شهید مطهری همین مقدار که هدف از فعل«خودی»و منفعت فرد نباشد کفایت می کند که حکم به اخلاقی بودن آن فعل بشود.برای شهید مطهری مهم نیست که فعل بخاطر احساسات نوع دوستانه انجام گرفته باشد و یا به خاطر فعل، زیبایی روح،استقلال روح و عقل و...تحقق پیدا کرده باشد.آنچه در نظریه شهید مطهری مهم می نماید این است که فعل در دایره منافع مادی و فردی نباشد.مطهری برای اینکه نظریه خود را جامع و کامل کند خودی را اعم از خود شخصی، خود خانوادگی و خود ملی تفسیر می کند.یعنی اگر فعلی فقط برای خود خانوادگی و یا خود ملی یعنی یک ملت خاص،انجام شود باز فعل اخلاقی نیست،زیرا باز برای منافع خود انجام گرفته است فقط خودی وسیعتر شده است.به اعتقاد ایشان اخلاق مرز زمانی و مکانی ندارد.
تعریف فعل اخلاقی و بدست دادن معیار و ملاک برای فعل اخلاقی یک مطلب است و تحقق افعال اخلاقی در جامعه مطلبی دیگر.آنچه که اصلی است و مهم می نماید تحقق مفاهیم اخلاقی است،یعنی هدف،متخلق شدن مردم به اخلاق است اگرچه مشخص شدن معیار فعل اخلاقی در برنامه ریزی جهت اخلاقی کردن جامعه موثر و مفید بوده و لازم است،ولی به هیچ وجه کافی نیست.
برای اخلاقی کردن جامعه چند چیز لازم است:
اول آنکه اخلاق پشتوانه اجرایی داشته باشد.اگر بهترین معیار اخلاقی هم ارائه شود ولی پشتوانه اجرایی نداشته باشد هیچ سودی ندارد.به همین خاطر با اینکه مطهری معیاری غیردینی برای اخلاق ذکر می کند ولی معتقد است که تنها زمانی اخلاق می تواند تحقق پیدا کند که تکیه بر دین و خدا زده باشد.به نظر ایشان ضامن منحصربه فرد اجرای اخلاق،اعتقاد به خداوند و معاد است وگرنه دلیلی ندارد که مردم اخلاق را رعایت کنند.مفاهیم اخلاقی فقط در مکاتب دینی معنا و مفهوم پیدا می کنند.فقط با وجود خدا و دین می توان اخلاق را بطور منطقی توجیه نمود.
مرحوم مطهری معتقد است تمامی مکاتب اخلاقی حظی از حقیقت برده اند یعنی قسمتی از حقیقت را بیان کرده اند ولی همه آنها یک کاستی بزرگ دارند و آن این است که خواسته اند اخلاق را مستقل از دین و خدا مطرح کنند،درحالی که توجه نداشته اند که چنین عمل کردن ریشه اخلاق را خشکاندن است.پس اول قدم در اخلاق کردن جامعه این است که اعتقاد و ایمان به خدا در جامعه افزایش یابد. «11»
دومین مطلبی که مطهری برای اخلاقی کردن آدمیان پیشنهاد می کند،این است که آدمیان باید متوجه خود حقیقی،کرامت،شرافت و عزت نفس خود بشوند.استاد معتقد است تا زمانی که انسان متوجه خود اصیل خود و کرامت و شرافت خود نشود نمی تواند و یا مشکل می تواند خود را متخلق به اخلاق انسانی و الهی کند.
اینکه کرامت نفس محور اخلاق اسلامی است، از ابداعات و یافته های مرحوم مطهری است و می تواند بعنوان یکی از پایه های اساسی اخلاق اسلامی مطرح شود. «12»

*شهید مطهری معتقد است تنها زمانی اخلاق می تواند تحقق پیدا کند که تکیه بر دین و خدا زده باشد.


پی نوشت:

«(1)-کانت مدعی است که فرمان وجدان این است که بنابر قاعده ای رفتار کن که به موجب آن در همان حال بتوانی بخواهی که آن قاعده یک قانون کلی بشود.»

«(2)-ر.ک.تفکر فلسفی غرب از نظر شهید مرتضی مطهری،ج 1،ص 300-275 از مولف و فلسفه اخلاق ص 89-53 و اسلام و مقتضیات زمان،ج 2،ص 238-236،391 و تعلیم و تربیت،ص 1.»

«(3)-ر.ک.تکامل اجتماعی انسان،ص 90 و اسلام و مقتضیات زمان،ج 2،ص 239 و فلسفه اخلاق ص 311 و ضمیمه فلسفه اخلاق جنسی،تعلیم و تربیت،ص 113.»

«(4)-ر.ک.تعلیم و تربیت،ص 97 و اسلام و مقتضیات زمان، ج 2،ص 258-233.»

«(5)-ر.ک:خاتمیت ص 182.»

«(6)-ر.ک:انسان کامل،ص 123 و فلسفه اخلاق،ص 53.»

«(7)-مطهری مرتضی،اخلاق جنس،ص 59.»

«(8)-مطهری مرتضی،مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 43.»

«(9)-همان،ص 26.»

«(10)-مطهری مرتضی،تعلیم و تربیت،ص 135.»

«(11)-همان،ص 113 و فلسفه اخلاق،ص 132-128.»

«(12)-مطهری مرتضی،فلسفه اخلاق،ص 252 و تعلیم و تربیت،ص 209.»


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است