در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه پیام زن 182، ؛


به بهانه سالروز شهادت  شهید مطهری 
مدخل
نهضت دفاع از حقوق زنان به عنوان شاخه ای از نهضت حقوق بشر در دهه های اخیر صبغه ای غربی یافته و ضمن آنکه توانسته در عرصه هایی به دفاع از حقوق زنان بپردازد،در عرصه هایی نیز محرومیت ها و مشکلات فراوانی برای آنها و برای جامعه پدید آورده است.این ناکامی و مشکل زایی ناشی از نقص بزرگی است که در این نهضت وجود دارد و شهید آیت اللّه مطهری- قدس سره-به آن نقص بزرگ هشدار داده است.متأسفانه امروز در جامعه اسلامی ما نیز مدافعان بسیاری در عرصهء دفاع از حقوق زنان همان راهی را می روند که غربیان رفته اند؛بدون اینکه به پیامدهای دردآور آن توجه داشته باشند.در گرامی داشت یاد آن شهید والامقام،بازگویی گزیده ای از هشدار ایشان را مناسب دیدیم.بدان امید که چراغی روشن فرا راه مدافعان حقوق زنان باشد.
*** در دنیای غرب،از قرن هفدهم به بعد پابه پای نهضت های علمی و فلسفی،نهضتی در زمینهء مسائل اجتماعی و به نام«حقوق بشر»صورت گرفت.نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را دربارهء حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند.«ژان ژاک روسو»،«ولتر»و «منتسکیو»از این گروه نویسندگان و متفکرانند.این گروه حق عظیمی بر جامعهء بشریت دارند.شاید بتوان ادعا کرد که حق اینها بر جامعهء بشریت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نیست.

صفحه 2


اصل اساسی مورد توجه این گروه این نکته بود که انسان بالفطره و به فرمان خلقت و طبیعت واجد یک سلسله حقوق و آزادی هاست.این حقوق و آزادی ها را هیچ فرد یا گروه به هیچ عنوان و با هیچ نام نمی توانند از فرد یا قومی سلب کنند؛حتی خود صاحب حق نیز نمی تواند به میل و ارادهء خود،آنها را به غیر منتقل نماید و خود را از اینها عریان و منسلخ سازد؛و همهء مردم اعم از حاکم و محکوم،سفید و سیاه،ثروتمند و مستمند در این حقوق و آزادی ها با یکدیگر«متساوی»و برابرند.
این نهضت فکری و اجتماعی ثمرات خود را ظاهر ساخت.اولین بار در انگلستان و سپس در آمریکا و بعد در فرانسه به صورت انقلاب ها و تغییر نظام ها و امضای اعلامیه ها بروز و ظهور نمود و به تدریج به نقاط دیگر سرایت کرد.
در قرن نوزدهم افکار تازه ای در زمینهء حقوق انسان ها در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پیدا شد و تحولات دیگری رخ داد که منتهی به ظهور سوسیالیزم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از طبقهء سرمایه دار به مدافعان طبقهء کارگر گردید.
تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم،آنچه دربارهء حقوق انسان ها گفتگو شده و یا عملا اقدامی صورت گرفته، مربوط است به حقوق ملت ها در برابر دولت ها و یا حقوق طبقهء کارگر و زحمتکش در برابر طبقهء کارفرما و ارباب.در قرن بیستم مسئلهء«حقوق زن»در برابر«حقوق مرد»مطرح شد و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر-که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت-تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد.
در همهء نهضت های اجتماعی غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر،محور اصلی دو چیز بود:«آزادی»و«تساوی»، و نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب دنبالهء سایر نهضت ها بود و به علاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادی ها و برابری ها فوق العاده مرارت بار بود،در این مورد نیز جز دربارهء«آزادی»و«تساوی»سخن نرفت.
پیشگامان این نهضت،آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر-که از قرن هفدهم عنوان شده بود-دانستند و مدعی شدند که بدون تأمین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی معنی است،و به علاوه همهء مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت،مشکلات خانوادگی یکجا حل می شود.
در این نهضت،آنچه ما آن را«مسئلهء اساسی در نظام حقوق خانوادگی»خواندیم،یعنی اینکه آیا این نظام بالطبع نظام مستقلی است و منطق و معیاری دارد جدا از منطق و معیار سایر مؤسسات اجتماعی یا نه،به فراموشی سپرده شد.آنچه اذهان را به خود معطوف ساخته بود همان تعمیم اصل آزادی و اصل تساوی در مورد زنان نسبت به مردان بود.به عبارت دیگر،در مورد حقوق زن نیز تنها موضوع بحث،«حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر»بود و بس.همهء سختی ها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است،پس باید از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر مانند مرد و برابر با او برخوردار باشد.
در برخی از فصول این کتاب [نظام حقوق زن در اسلام ]دربارهء«منابع حقوق طبیعی»بحث نسبتا کافی شده است.در آنجا ثابت کرده ایم که اساس و مبنای حقوق طبیعی و فطری،خود طبیعت است؛یعنی اگر انسان از حقوق خاصی برخوردار است که اسب و گوسفند و مرغ و ماهی از آنها بی بهره اند،ریشه اش طبیعت و خلقت و آفرینش است، و اگر انسان ها همه در حقوق طبیعی مساوی هستند و همه باید«آزاد»زیست کنند فرمانی است که در متن خلقت صادر شده است،دلیلی غیر از آن ندارد؛دانشمندان طرفدار تساوی و آزادی به عنوان حقوق فطری انسان ها نیز دلیلی جز این نداشتند،طبعا در مسئلهء اساسی نظام خانوادگی نیز مرجع و مأخذی جز طبیعت نیست.

صفحه 3


اکنون باید ببینیم چرا مسئله ای که ما آن را مسئلهء اساسی در نظام حقوق خانوادگی نامیدیم،مورد توجه واقع نشد. آیا در پرتو علوم امروز معلوم شد که تفاوت و اختلاف زن و مرد یک تفاوت سادهء عضوی است و در اساس ساختمان جسمی و روحی آنها و حقوقی که به آنها تعلق می گیرد و مسئولیت هایی که باید بر عهده بگیرند تأثیری ندارد،و بدین جهت در فلسفه های اجتماعی امروز حسابی جداگانه برای آن باز نشد؟
اتفاقا قضیه بر عکس است؛در پرتو اکتشافات و پیشرفت های علمی زیستی و روانی،تفاوت های دو جنس روشن تر و مستدل تر گشت و ما در برخی از فصول این کتاب با استناد به تحقیقات زیست شناسان و فیزیولوژیست ها و روانشناسان در این باره بحث کرده ایم.با همهء اینها مسئله اساسی به فراموشی سپرده شد و این مایهء شگفتی است.
منشأ این بی توجهی شاید این است که این نهضت خیلی عجولانه صورت گرفت.لذا این نهضت در عین اینکه یک سلسله بدبختی ها را از زن گرفت،بدبختی ها و بیچارگی های دیگری برای او و برای جامعهء بشریت به ارمغان آورد.
بعدا در فصول این کتاب خواهیم دید که زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنبالهء نهضت های دیگر در زمینهء«تساوی»و«آزادی»بود همهء معجزه ها را از معنی این دو کلمه خواستند غافل از اینکه تساوی و آزادی مربوط است به رابطهء بشرها با یکدیگر ازآن جهت که بشرند و به قول طلاب«تساوی و آزادی حق انسان بما هو انسان است»؛زن ازآن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوقی مساوی بهره مند است،ولی زن انسانی است با چگونگی های خاص و مرد انسانی است با چگونگی های دیگر.زن و مرد در انسانیت«برابرند»ولی دو گونه انسانند با دو گونه خصلت ها و دو گونه روانشناسی،و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی و یا تاریخی و اجتماعی نیست بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده.طبیعت از این دو گونگی ها هدف داشته است و هرگونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبی به بار می آورد.ما همان طور که آزادی و برابری انسان ها-و از آن جمله زن و مرد-را از طبیعت الهام گرفته ایم،درس«یک گونگی»یا«دو گونگی» حقوق زن و مرد را و همچنین اینکه اجتماع خانوادگی یک اجتماع لا اقل نیمه طبیعی است یا نه،باید از طبیعت الهام بگیریم.این مسئله لا اقل قابل طرح هست که آیا دو جنسی شدن حیوانات-و از آن جمله انسان-یک امر تصادفی و اتفاقی است یا جزء طرح خلقت است؟و آیا تفاوت دو جنس صرفا یک تفاوت سطحی سادهء عضوی است و یا به قول «آلکسیس کارل»در هر سلول از سلول های انسان نشانی از جنسیت او هست؟آیا در منطق و زبان فطرت،هر یک از زن و مرد رسالتی مخصوص به خود دارند یا نه؟آیا حقوق،یک جنسی است یا دو جنسی؟آیا اخلاق و تربیت دو جنسی است یا یک جنسی؟مجازات ها چه طور؟و همچنین مسئولیت ها و رسالت ها؟
در این نهضت به این نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست.تساوی و آزادی شرط لازمند نه شرط کافی.تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر؛برابری حقوق زن و مرد از نظر ارزش های مادی و معنوی یک چیز است و همانندی و همشکلی و همسانی چیز دیگر.در این نهضت عمدا یا سهوا «تساوی»به جای«تشابه»به کار رفت و«برابری»با«همانندی»یکی شمرده شد،«کیفیت»تحت الشعاع«کمیت» قرار گرفت،«انسان»بودن زن موجب فراموشی«زن»بودن وی گردید....
شک نیست که قرن ما یک سلسله بدبختی ها از زن گرفت،ولی سخن در این است که یک سلسله بدبختی های دیگر برای او ارمغان آورد.چرا؟آیا زن محکوم است به یکی از دو سختی و جبرا باید یکی را انتخاب کند؟یا هیچ مانعی ندارد که هم بدبختی های قدیم خود را طرد کند و هم بدبختی های جدید را؟
حقیقت این است که هیچ جبری وجود ندارد.بدبختی های قدیم غالبا معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختی های جدید از آن است که عمدا یا سهوا زن بودن زن و موقع طبیعی و فطری اش، رسالتش،مدارش،تقاضاهای غریزی اش،استعدادهای ویژه اش به فراموشی سپرده شده است.

صفحه 4


عجب این است که هنگامی که از اختلافات فطری و طبیعی زن و مرد سخن می رود،گروهی آن را به عنوان نقص زن و کمال مرد و بالاخره چیزی که موجب یک سلسله برخورداری ها برای مرد و یک سلسله محرومیت ها برای زن است تلقی می کنند،غافل از اینکه نقص و کمال مطرح نیست؛دستگاه آفرینش نخواسته یکی را کامل و دیگری را ناقص،یکی را برخوردار و دیگری را محروم و مغبون بیافریند.
این گروه پس از این تلقی منطقی و حکیمانه!می گویند بسیار خوب،حالا که در طبیعت چنین ظلمی بر زن شده و ضعیف و ناقص آفریده شده،آیا ما هم باید مزید بر علت شویم و ظلمی بر ظلم بیفزاییم؟آیا اگر وضع طبیعی زن را به فراموشی بسپاریم انسانی تر عمل نکرده ایم؟
اتفاقا قضیه بر عکس است؛عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او می گردد.
اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی،کارها،مسئولیت ها،بهره ها،پاداش ها،کیفرها،همه باید متشابه و همشکل باشد،درکارهای سخت و سنگین باید با من شریک باشی،به فراخور نیروی کارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی،تمام هزینهء زندگی ات را خودت بر عهده بگیری،در هزینهء فرزندان با من شرکت کنی،در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنی،به همان اندازه که من برای تو خرج می کنم تو باید برای من خرج کنی و...در این وقت است که کلاه زن سخت پس معرکه است زیرا زن بالطبع نیروی کار و تولیدش از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر.به علاوه بیماری ماهانه،ناراحتی ایام بارداری،سختی های وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار،زن را در وضعی قرار می دهد که به حمایت مرد و تعهداتی کمتر و حقوقی بیشتر نیازمند است.
اختصاص به انسان ندارد؛همهء جاندارانی که به صورت«زوج»زندگی می کنند چنین اند؛در همهء این نوع جانداران، جنس نر به حکم غریزه به حمایت جنس ماده برمی خیزد.
در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری هریک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسان ها،زن را در وضع بسیار مناسبی قرار می دهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش.
زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف؛هرکدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نمایند «لا الشّمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللّیل سابق النّهار و کلّ فی فلک یسبحون» . «1» شرط اصلی سعادت هریک از زن و مرد و در حقیقت جامعهء بشری این است که دو جنس هریک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند.آزادی و برابری آنگاه سود می بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند.آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر.
اینکه ما مدعی هستیم مسئلهء«نظام حقوقی زن در خانه و اجتماع»از مسائلی است که مجددا باید مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابی های گذشته بسنده نشود به این معنی است که اولا طبیعت را راهنمای خود قرار دهیم،ثانیا از مجموع تجربیات تلخ و شیرین(چه در گذشته و چه در قرن حاضر)حد اکثر بهره برداری نماییم و تنها در این وقت است که نهضت حقوق زن به معنی واقعی تحقق می یابد.(مجموعه آثار،ج 19،ص 26-37).

پی نوشتها:

«(1)-یس،آیه 40.»


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است