در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، محقق، جعفر ؛


 اشاره:
پلورالیزم یا تکثّر ادیان از مباحث«فلسفهء دین»است که در قرن حاضر به صورت جدی متفکران غرب آن را مطرح کرده اند.قرائت و معنای شایع و متبادر آن پذیرفتن حقانیت تمامی ادیان است؛و لازمهء آن تعدّد صراطهای مستقیم است.پیشینهء این بحث در ایران حدودا به چند دههء گذشته-البته نه با اصطلاح پلورالیزم بل به عنوان «تعدّد ادیان»-برمی گردد.این مقوله در آن عصر نیز برای خود طرفداران و مخالفانی داشته است که می توان به دو فیلسوف و متفکر معاصر یعنی علامه طباطبایی «1» و شهید مطهری اشاره کرد که هر دو گام در این عرصه نهادند و به ابطال پلورالیزم پرداختند.
در سالهای اخیر دوباره مشعل این بحث روشن شده است و این بار مدعیان،آن را در مجامع و تریبون های مختلفی برای عموم مردم مطرح کردند که چه بسا موجب سردرگمی مخاطبانی گردد که آشنایی کامل با مبانی نظریهء پلورالیزم و اسلام ندارند؛و به تعبیر متفکر شهید مطهری «عصر ما از نظر دینی و مذهبی خصوصا برای طبقهء جوان، عصر اضطراب و دودلی و بحران است.» «1»
ازاین رو ضرورت ارائهء یک بحث شفاف و به دور از هرگونه غرض ورزی و افراط و تفریط برای نسل جوان بیش از پیش احساس می شود،این احساس ضرورت نگارنده را بر آن داشت که تحلیل و نقد پلورالیزم را از شعاع اندیشهء متفکر و صاحب نظری منعکس کند که جای هیچگونه تردید در تخصص و خلوص وی در این مقولات نباشد و مورد قبول مخاطبان این نوشتار نیز گردد.

صفحه 5



1-ضرورت دین
در ابتدای بحث تکثر ادیان باید این نکته تنقیح گردد که انسان به وجود دین و بعثت پیامبران نیازمند است یا نه؟ در پاسخ مختصر آن باید گفت که هدف از آفرینش انسان رسیدن به ساحل نجات و خوشبختی است و تأمین آن با شکفته شدن استعدادهای نهفتهء او میسّر می شود.در اینجا این سؤال به وجود می آید که آیا انسان،خود توان شناخت استعدادهای نهفتهء خود را دارد،یا نه؟ علاوه بر آن آیا انسان می تواند قوانین اساسی فردی اجتماعی به منظور تأمین سعادت خود و اجتماع وضع کند،یا نه؟
تا عصر حاضر هیچ فیلسوفی و دانشمندی مدعی شناخت انسان و نیازهای فطری او نشده است و هر روز که قافلهء علم و فلسفه به پیش می تازد،بر مجهولات انسان در این زمینه افزون می شود؛و لذا در تعریف انسان گفته شده است که«انسان موجودی است ناشناخته».
ازاین رو،حکمت و لطف الهی اقتضا می کند که انسان را در این ره بی رهنما نگذارد و با فرستادن پیامبران هادی انسان گردد. «2»

مواجهه با ادیان ناسازگار
بعد از احساس ضرورت انتخاب دین و بعثت انبیاء، انسان وقتی قدم در عرصهء انتخاب دین می گذارد،در نگاه آغازین، متوجه وجود ادیان و مکاتب متکثری می شود که هرکدام کثیری از مردم را به سوی خود جذب کردند.در همین نگاه آغازین،متوجه تعارض بنیادین میان ادیان موجود می شویم، برای نمونه می توان به ادیانی که به «آسمانی»معروفند، اشاره کرد. دین یهودیت و مسیحیت، هریک به نوعی به شرک و تعدد«اله»معتقدند. آیین زرتشت با طرح دوگانه پرستی(یزدان و اهریمن)در عداد ادیان شرک آلود قرار گرفته است؛ و از سوی دیگر اسلام منادی توحید محض است و خطاب به قوم یهود و مسیح، در قرآن کریم آمده است:
«یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة بیننا و بینکم ان لا نعبد الاّ اللّه و لا نشرک به شیئا» (آل عمران،64)
از وجود تناقضات در ارکان ادیان آسمانی موجود به راحتی می توانیم وضعیت ادیان دیگر را تشخیص بدهیم، مکاتب و ادیانی که یا بکلی منکر وجود امر قدسی هستند و یا فقط قایل به وجود امر قدسی و عالم ماوراء طبیعت هستند و منکر وجود خداوند و نبوت اند؛ مثل مکتب کمونیستها و آیین هندو. 
یک دین یا چند دین؟
در برخورد و مواجهه با ادیان مختلف این سؤال برای ذهن هر متفکری مطرح می شود که آیا به راستی همهء این ادیان مختلف و بعضا متناقض،برحقند؟یا اینکه دین حق و صراط مستقیم یکی بیش نیست؟ و بقیه ادیان از حقیقت و خواستهء الهی دور شده اند.

حکم عقل به وحدت ادیان آسمانی
آیا ممکن است که خداوند خیرخواه ادیان مختلف از حیث ماهیت برای بشر بفرستد؟
با تأمل در حکمت ضرورت دین که عبارت است از وجود نیازهای فطری و ثابت انسان و از سوی دیگر یکی بودن فرستندهء ادیان،به نظر می رسد پاسخ سؤال مذکور چندان مشکل نباشد؛زیرا فرستندهء دین خداوند حکیم و خیرخواه است که با برآوردن نیازهای فطری انسان و به فعلیت رساندن استعدادهایش سعادت او را تأمین می کند.در این صورت،فرستادن ادیانی که با یکدیگر از حیث ماهیت مختلفند،توجیه پذیر نیست،زیرا تفسیر ماهوی یک برنامه و آیین در صورتی موّجه است که العیاذ بالله ماهیت و لبّ ادیان پیشین فاقد محتوا و توانایی لازم در جهت هدایت انسان باشد؛خداوند دین ناقص فرستاده باشد.این فرض یا براهین عقلی و فلسفی ناسازگار است و خرد آن را نمی پذیرد.
فرض دیگر اینکه نقصان از سوی خود انسان باشد که به خاطر هوای نفسانی از قرار گرفتن در رکاب ره یافته گان سرباز می زند،لازمهء این فرض،نه تغییر ماهوی دین،بل تأکید و راهنمایی و نصیحت بیشتر است.
فرض سوم اینکه تغییر ماهوی ادیان مستند به تغییر شرایط زمانی و مکانی و نیازهای جدید بشری باشد.در پاسخ این احتمال-که امروزه طرفدارانی دارد-باید گفت که گوهر ادیان الهی مشتمل بر معارفی بنیادی است که ناظر به سعادت انسان و نیازهای فطری و ثابت اوست؛ مثلا دین از انسان خواسته است که از خداوند و پیامبرانش اطاعت کنند و به اصول اخلاقی ثابت مثل نوع دوستی،عدالت پایبند باشند.ادیان الهی برای تعالی روح انسانی و برقراری عدالت نازل شده اند و این معارف و اصول نیز به هیچ وجه با گذشت زمان تغییر نمی کند.«مگر بشر چندگونه فطرت و سرشت و طبیعت می تواند داشته باشد.» «3»
بلی تغییر زمان و نیازهای جدید و غیرثابت انسان،

صفحه 6


تغییر برخی احکام و فروع،یا تکمیل آنها را می طلبد ولی لازمهء آن،تغییر و تکامل شریعت است؛نه دین.شهید مطهری در این زمینه می گوید:
«تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیاء با یکدیگر از انواع اختلاف برنامه هایی است که در یک کشور هرچندبار به مورد اجرا گذاشته میشود و همهء آنها از یک قانون اساسی الهام می گیرد.همهء آنان [پیامبران ]مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت می کردند.» «4»

قرآن و وحدت دین
با رجوع به قرآن کریم درمی یابیم که خداوند نه تنها دین حضرت محمد(ص)را«اسلام»می نامد؛دین پیامبران پیشین را نیز به همین نام توصیف می کند،مثلا در آیه ای آیین حضرت ابراهیم(ع)را اسلام می شمرد: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» (آل عمران، 67)و در آیهء دیگر،پیامبر اسلام با اشاره به اسلام که تنها صراط مستقیم است،از راه های دیگر منع می کند: «انّ هذا صراطی مستقیما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السّبل» (انعام،153).
استاد شهید با تذکر این نکته که دین در اصطلاح مورخان و مردم به صورت جمع و متعدد بکار می رود، موضع قرآن را چنین تقریر می کند:
«از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است،همهء پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می کرده اند.اصول مکتب انبیاء که دین نامیده می شود،یکی بوده است.» «5»
استاد در جای دیگر،آیهء «فاقم وجهک للدّین حنیفا فطرة اللّه الّتی فطر النّاس علیها» (روم،30)را دلیل وحدت دین می شمارد. «6»

تکامل دین و اختلاف شرایع
از مطالب گذشته روشن شد که«دین»اصول اعتقادی ثابت مطابق نیازهای فطری بشری است؛و«شریعت» تعدادی احکام فردی و اجتماعی است که بعضی از آنها برحسب ضرورت و تحول نیازهای بشر قابل تغییر است. یه دیگر سخن،ماهیت دین در همهء اعصار یکی است؛اما با بالا رفتن استعدادها و قابلیتهای مخاطبان،دین نیز جامع تر می شود.استاد شهید،تعدد پیامبران را به تعدد معلمان و کتب آسمانی به کتب درس دوره های مختلف تحصیلی تشبیه می کند و می گوید:

صفحه 7


«بشر در تعلیمات انبیاء مانند یک دانش آموز بوده که او از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند.این تکامل دین [است ]نه اختلاف ادیان.قرآن هرگز کلمهء دین [را] به صورت ادیان نیاورده است.» «7»

خطای تشبیه پیامبران به فلاسفه
مدعیان پلورالیزم پنداشته اند که همان طور که در جهان نه یک فلسفه بل فسلفه های مختلفی هست که نشأت گرفته از اختلاف اندیشه هاست؛به همین شکل نیز ادیانی که پیامبران مختلف می آورند،مانند مکاتب فلسفی،رنگ اختلاف به خود می گیرند.
بطلان این قیاس نیازمند توضیح بیشتری نیست زیرا منشأ اختلاف در فلسفه ها به اختلاف فیلسوفان و افکار مختلف یک فیلسوف برمی گردد؛درحالی که مصدر ادیان، خداوند حکیم و عالم است که علم او ازلی و تغییرناپذیر است.پیامبران،علاوه بر برخورداری از نبوغ،از طریق وحی به مبدأ هستی و علم ازلی نیز متصل اند.
«تفاوت پیامبران با نوابغ و فلاسفهء بزرگ این است که فلاسفه هرکدام مکتب مخصوص به خود داشته اند،از این رو همیشه در جهان فلسفه ها وجود داشته نه فلسفه؛ ولی پیامبران الهی همیشه مؤید و مصدّق یکدیگر بوده اند و یکدیگر را نفی نکرده اند،هرکدام از پیامبران اگر در محیط و زمان پیامبر دیگر می بود مانند او قانون و دستور العمل می آورد.» «8»

راز ختم نبوت
از مطالب گذشته می توان به راز ختم نبوت به دست پیامبر(ص)پی برد زیرا انسان بعد از طی مراحل مختلف، قابلیت دریافت برنامهء کلی هدایت خود را پیدا می کند و از این مرحله به بعد انسان با رشد و تکامل عقلانی خود می تواند بدون پیامبر و با اتکا به کتاب مقدس او و ائمهء هدی طی طریق نماید،همان گونه که شهید مطهری می گوید:
«بشر در مسیر تکاملی خود مانند قافله ای است که در راهی و به سوی مقصد معینی حرکت می کند،ولی راه را نمی داند.هرچند یک بار به کسی برخورد می کند که راه را می داند و با نشانی هایی که از او می گیرد دهها کیلومتر راه را طی می کند...تا تدریجا خود قابلیت بیشتری برای فراگیری پیدا می کند و می رسد به شخصی که نقشهء کلی راه را از او می گیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه از  راهنمایی های جدید بی نیاز می گردد.» «9»

 

نام احمد نام جمله انبیاست

چون که صد آمد نود هم پیش ماست



دلایل انحصار صراط مستقیم به اسلام
تا اینجا ما به تحلیل دو اصل مهم«ضرورت دین»و «وحدت دین»پرداختیم.این دو بحث نقش کلیدی در روشن شدن زوایای بحث«پلورالیزم»دارد و بعد از گذر از این دو مرحله انسان برای تعیین دین حق و برتر،از بین ادیان مختلف،نیازمند معیارهایی برای تعیین و شناخت دین حق است.
البته ملاک و معیار تشخیص دین حق از باطل را می توان از دو منظر متفاوت یعنی درون دینی و بیرون دینی جستجو کرد اما در این جا به ادله ای که شهید متفکر بدان اشاراتی داشته است،بسنده می کنیم. «10»

1-حکم عقل به انتخاب دین کامل و برتر
گفتیم که عقل بعد از احساس ضرورت و وحدت دین الهی به انتخاب دین بدون فحص از حقانیت و برتری آن نسبت به ادیان دیگر،اکتفا نمی کند بل دنبال معیار می گردد. یکی از این ملاکها ارزیابی و سنجش ادیان موجود از نظر جامعیت و مطابقت با نیازهای فطری انسان است که در اینجا به مقایسهء دو دین بزرگ جهان که مدعی حقانیت نیز هستند،یعنی اسلام و مسیحیت،می پردازیم:
1-جهان بینی اسلام بر اصل توحید استوار است و جهان بینی مسیحیت بر تثلیث(متی 28:19-یوحنا 5:20- اول قرنتیان 8:6).
2-وحی منزل بودن قرآن کریم،دست نویس و جبری بودن انجیل.
3-اشتمال قرآن بر تعدادی مضامین عالی و انواع اعجاز؛و اشتمال کتاب مقدس بر آموزه های ناسازگار با عقل مانند تجسم خدا و گناه فطری و مسألهء فدیه(یوحنا 16:7،یوحنا 4:26،یوحنا 14:16،رومیان 3:20 و 24، رومیان 5:12 و کتاب یوشع نبی 9:5-10)
5-عدالت و ظلم ستیزی اسلام؛توصیه به ستم پذیری از اشخاص و حکومت در انجیل(متی 5:38،متی 22:21، متی 2:17،لوقا 20:25،متی 22:18،مرقس 12:15)  6-و بالاخره وجود قوانین و احکام اجتماعی، اقتصادی،حقوقی،جزایی در اسلام،منطبق با نیازهای فطری بشری مثل اصل شورا،قداست شغل،حرمت رشوه، ربا و احتکار،توصیه به دفاع از حقوق خصوصی و اجتماعی و جهاد در مقابل متجاوزان،احکام حدود و دیات به منظور اصلاح جامعه و پیشگیری از وقوع جرایم.

خودسوز بودن پلورالیزم
به نظر می رسد نظریهء پلورالیزم و پذیرش حقانیت ادیان،وقتی پایش به قلمرو دین اسلام برسد یعنی مطابق مبنای خود بخواهد حقانیت اسلام را نیز بپذیرد،دست به انتحار زده است.توضیح اینکه پذیرفتن حقانیت دین یهود یا مسیح هیچ منافاتی با پذیرش حقانیت ادیان دیگر ندارد بل چه بسا مطابق اصول یهود و مسیح نیز باشد چرا که در آنها وعده و بشارت ظهور دین برحق پسین داده شده است و شخص معتقد به پلورالیزم می تواند بعد از پذیرش حقانیت یهود و مسیح سراغ ادیان دیگر برود؛اما وقتی آیین اسلام را نیز یکی از ادیان برحق معرفی می کند معنای آن این است که اسلام و اصول مسلم آن نیز برخاسته از حقیقت است.در اینجاست که با یکی از اصول مسلم اسلام یعنی اصل«نسخ»-که بر انقضاء حقانیت ادیان پیشین دلالت می کند-مواجه می شود.در این صورت،اگر آن را نیز بپذیرد،لازمه اش دست کشیدن از ادعای تعدد ادیان است.شهید مطهری در این زمینه گفته است:

صفحه 9


 «لازمهء ایمان به همهء پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دورهء اوست،و قهرا لازم است در دورهء ختمیه آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیلهء آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم و این لازمهء اسلام یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهای فرستادگان اوست.» «12»

3-حکم عقل به پیروی از پیام آخر
بعد از پذیرفتن حقانیت ادیان در عرض هم،عقل دلیلی دیگر برای انتخاب اسلام می یابد و آن اینکه عقل حکم می کند که مکلّف،پیام و تکلیف آخر مولی را برای خود مبنای عمل و حجت قرار دهد.ازاین رو می باید اسلام را برگزید.
«لازمهء تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای اوست و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است.» «13»

4-ادلهء نقلی
استاد شهید در تأیید مدعای خویش و ردّ تعدد ادیان در مواضع مختلف به آیات الهی تمسک کرده اند که برخی از آنها ذکر شد.دراین جا به آیات دیگر اشاره می کنیم:
«من یتّبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة هی الخاسرین» هرکس غیر از اسلام دین بجوید،هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگراز جملهء زیانکاران خواهد بود.
آیهء دیگر که خطاب به اهل کتاب است که اگر آنان اسلام آورند در هدایت و صراط مستقیم هستند. «و ان اسلموا فقد اهتدوا»(آل عمران،20).
خداوند«اسلام»را دین حقیقی در نزد خود توصیف می کند: «ان الدین عند الله الاسلام»(آل عمران،19). «14»
«و لقد ارسلنا نوحا و ابراهیم و جعلنا فی ذرّیّتهما النّبوّة و الکتاب فمنهم مهتد و کثیر منهم فاسقون ثمّ قفّینا علی آثارهم برسلنا» (الحدید،26)یعنی ما قبلا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل این دو«پیامبری»و کتاب قرار داده ایم، بعضی از اینها هدایت شده و بیشترشان فاسق بودند،سپس ما پیغمبران خود را یک یک پشت سر یکدیگر قرار دادیم. استاد شهید از این آیه چنین نتیجه گیری می کند:
«کلمهء قفّینا مصدرش تقفیه و از مادهء قفا است.قفا پشت گردن را می گویند.وقتی که افرادی ردیف و پشت گردن دیگری بایستند،مثل یک صف نظامی،چهرهء هریک از آنها به پشت گردن دیگری است...جملهء «ثم قفّینا علی اثارهم» متضمن این نکته است که هر پیغمبری بعدی از همان راه رفته است که پیغمبران راههای مختلف دارند؛راه یکی بوده،از نوح تا خاتم الانبیاء راه یکی است...«آثار»جمع«اثر»است و اثر یعنی جای پا،پیغمبران هرکدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشتند...راه انبیا یک راه بیشتر نیست.»

نقد ادلهء پلورالیستیکی
در این بخش از نوشتار،به تحلیل و نقد علامه شهید از شبهات طرفداران پلورالیسم می پردازیم.

1-تمسک به آیات الهی
بعضی روشنفکران اسلامی برای توجیه نظریهء پلورالیسم خواستند به اصطلاح برای مدعای خود دلیل قرآنی بیاورند و یا آیاتی را که خط بطلان بر پلورالیسم می کشد توجیه نمایند. «15» که در اینجا به دو آیه اشاره می شود.
الف: «انّ الّذین امنوا و الّذین هادوا و الصّابئون و النّصاری من امن باللّه و الیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (مائده،69)یعنی آنان که ایمان آورده اند(مسلمانها)و یهودیان و صابئین و نصرانی ها،همهء کسانی که ایمان به خدا و روز رستاخیز

صفحه 10


داشته باشند و کار شایسته به جا آورند،بی ترس و واهمه خواهند بود و غمگین نیز نمی گردند.
وجه استدلال:«در این آیهء برای رستگاری و ایمنی از عذاب خدا سه شرط ذکر شده است:ایمان به خدا،ایمان به رستاخیز و عمل نیک،قید دیگری [مثل اسلام ]نشده است.» «16»
در پاسخ به استدلال به آیه فوق باید گفت که بین حق بودن یک دین و در صراط مستقیم گام برداشتن پیروان آن دین با رفع عقاب(حزن و خوف)نباید خلط کرد.آنچه از آیهء فوق مستفاد می شود نه صحه گذاشتن قرآن کریم بر طریق اهل کتاب و صراط مستقیم خواندن آن،بلکه دلالت بر رفع عقاب در روز قیامت از اهل کتاب و حد اکثر دلالت بر اعطای ثواب و پاداش به مؤمنان اهل کتاب است که در دنیا به خاطر روشن نشدن نور اسلام بر دین خود باقی ماندند؛با این شرط که در اعتقادات خود مثل اکثر مسیحیان و یهودیان امروزه دچار شرک نشدند و از نظر اخلاقی نیز اعمال صالح انجام دادند.شهید مطهری می گوید:
«باید بگوییم که عدالت و نیکوکاری حتی از مردمان کافر به خدا و قیامت هم مقبول است.بنابراین کسانی که منکر خدا و قیامتند ولی خدمات بزرگ فرهنگی، بهداشتی،اقتصادی،سیاسی و اجتماعی به بشریت تقدیم می دارند،دارای اجر بزرگی خواهند بود.» «17»
ب: «لا اکراه فی الدّین» شاید بعضی برای اثبات عدم اجبار در گرویدن به اسلام و آزادی انتخاب ادیان دیگر به آیهء فوق استناد کنند که هرگونه اجبار و اکراه را در دین نفی نموده است.مرحوم مطهری با اشاره به آیهء مذکور می نویسد:
«این آیه به این معنا نیست که دین خدا،در هر زمان متعدد است و ما حق داریم هرکدام را که بخواهیم انتخاب کنیم،چنین نیست،در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و...در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.» «18»

2-اسلام به معنای مطلق تسلیم
بعضی طرفداران تعدد ادیان برای به کرسی نشاندن مدعای خود،«اسلام»را در آیات قرآن کریم به«مطلق تسلیم»در برابر خداوند معنا و تفسیر کردند،یعنی آنچه خداوند حکیم از انسان خواسته است انقیاد و تسلیم در برابر او و التزام به یکی از ادیان آسمانی است.
شهید مطهری در پاسخ به این اشکال،با پذیرفتن معنای«مطلق تسلیم»برای«اسلام»معتقد است مصداق پیدا کردن و تحقق حقیقت تسلیم در گرو تسلیم انسان است به هرآنچه خداوند از او خواسته است.
«اگر گفته شود که مراد از اسلام،خصوص دین ما نیست بلکه منظور تسلیم خدا شدن است،پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان شکل آن همان دین گرانمایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیاء ظهور یافته است و قهرا کلمهء اسلام بر آن منطبق می گردد و بس.» «19»
به دیگر سخن گوهر و ماهیت ادیان همان تسلیم محض در برابر خداوند است که با تسلیم در برابر انبیاء و گوش جان سپردن به پیامهای آنان عینیت می یابد.

3-عذاب اکثریت مردم
یکی از دستاویزهای مهم طرفداران پلورالیزم ادعای لزوم عذاب اکثریت مردم در جهنم بنابر انحصار حق به یک دین است؛چرا که لازمهء حقانیت یک دین و باطل بودن دیگر ادیان،قول به ضلالت و گمراهی اکثریت مردم است که پیروان ادیان دیگر هستند و اعمال چنین انسانهایی هر چند که دارای ابتکارات و اختراعات عظیمی باشند، به خاطر کفرشان محکوم بطلان است،اما اگر پلورالیزم را بپذیریم و پیروان جمیع ادیان را از ره یافته گان و سالکان راه نجات تلقی کنیم؛تصویری از خوش بینی و سعادت مطلق به کاثریت مردم را ترسیم کرده ایم که مطابق با حکمت و هدایت و خیرخواهی خداوند است.
اشکال فوق را بیشتر جان هیک فیلسوف معاصر طرح و تقویت نموده است. «20» بعضی معاصران نیز آن را در مقالات خود دنبال کردند. «21» البته اصل این اشکال چهار دههء پیش در جزوه ای چنین تقریر شد:«اگر پیروان هریک از مذاهب این طور فکر کنند که فقط خودشان رستگارند، چنین طرز تفکری با روح عدالت خداوند منطبق نخواهد بود.» «22»
متفکر برجستهء معاصر در کتاب گرانسنگ خود،عدل الهی،به تفصیل و مستدل رفع شبهه کرده است.شبههء مذکور از دو جهت قابل طرح است یکی مربوط به اعمال نیک کفار در دنیا و همچنین سرنوشت نهایی آنها در آخرت؛ دوّم مربوط به اهل کتاب که متأله امّا منکر نبوت پیامبر اسلام هستند.

صفحه 11



اعمال نیک کفار
چه بسا کفاری که اعمال زیبا مانند اختراعات عام المنفعه انجام می دهند.آیا به صرف اینکه کافرند، اعمالشان فاقد ارزش و اثری در قیامت است؟استاد با طرح شرایط اصل حسن فعلی با حسن فاعلی،معتقد است که اگر عملی از فاعل صادر شود که کنندهء آن نیّت خیر و حسنی نداشته است،چنین عملی فاقد ارزش خواهد بود و فاعل آن نیز سزاوار ستایش نیست؛اما اگر نیّت فاعل خیر و صلاح و خدمت به خدا و یا حد اقل به مردم باشد،عملش دارای ارزش خواهد بود و نمی توان به صرف اینکه فاعل آن کافر است،عمل او را نستود.چه آن عمل کوچک باشد و چه عمل بزرگ مانند اختراعات دانشمندان کافر.
اما اینکه چگونه اعمال نیکوی کفار در قیامت به درد آنها خواهد خورد؟
«اعمال خیر افرادی که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیانا برای خدا شریک قائل اند،موجب تخفیف و احیانا رفع عذاب آنها خواهد بود.» «23»
«هرگاه عملی به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانیت انجام گیرد،در ردیف عملی که انگیزه اش فقط برای خود است،نیست.البته خداوند چنین کسانی را بی اجر نمی گذارد.» «24»
متفکر شهید در تعبیری جالب و تا اندازه ای اختصاصی می گوید اعمال کفاری که به انگیزهء خدمت و احسان باشد، روایتگر وجود نور معرفت خداوند در ضمیر آنهاست. «25»

سرنوشت کفار در قیامت
اشکال مهم مدعیان تعدد ادیان،متوجه عذاب کفار در قیامت بود.در پاسخ به این اشکال،استاد معتقد است اکثریت مردم روی زمین که به دین اسلام نگرویده اند، به خاطر جهل و عدم اتمام حجّت است؛یعنی نور اسلام بر آنها اصلا نتابیده است؛نه اینکه تابیده و آنها از آن روی برگردانده اند.لذا عقابی متوجه آنها نیست.
شهید مطهری در تأیید مدعای خویش با استناد به آیهء شریفه «و ما کنّا معذّبین حتّی نبعث رسولا». (اسراء،15) می نویسد:«محال است که خدای حکیم کسی را که حجت بر او تمام نشده است،عذاب کند.» «26»

اهل کتاب
اما اعمال صالح و نیکوی اهل کتاب که معتقد به خداوندند مورد قبول درگاه الهی می تواند باشد به شرط اینکه آفت تحریف و شرک در اندیشهء آنان راه نیافته باشد، و در این صورت می توانند به بهشت نیز داخل گردند. «افرادی که به خداو آخرت ایمان دارند و اعمالی با انگیزهء تقرب به خدا انجام می دهند و در کار خود خلوص نیت دارند،عمل آنها مقبول درگاه الهی است و استحقاق پاداش و بهشت می یابند اعم از آنکه مسلمان باشند یا غیرمسلمان.» «27»
البته پیش از شهید مطهری حکما و عرفای بزرگی مانند بو علی سینا و صدر المتألهین قایل به نجات اکثریت مردم و نیل آنان به سعادت در قیامت بودند. «28»
به دیگر سخن ما نباید مردم را در دو دایرهء«مسلمان»و «کافر»جمع کنیم؛بل باید دایرهء سومی نیز ترسیم کنیم که انسانهایی با عنوان«قاصران»و«جاهلان»و«مرجو عند الله» در آن قرار می گیرند که اعضاء آن به مراتب بیشتر از اعضای دو دایرهء پیشین است. «29»

از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق

 این است سرّ عشق که حیران کند عقول

 خلقان همه به فطرت توحید زاده اند

 این شرک عارضی بود و عارضی یزول

 گوید خود که سر حقیقت نهفته دار

با عشق پرده در،چه کند عقل بو الفضول؟ «30»

 


حاصل اینکه مدعیان پلورالیزم که عذاب اکثریت مردم را دستاویز مدّعای خود قرار داده بودند،خلع سلاح شدند؛ چرا که برای رهایی از اشکال فوق،لازم نیست که ما ملتزم به صراط مستقیم و حقانیت ادیان بگردیم بل کافی است به آیات الهی و احادیث معصومین خودمان عنایت داشته باشیم که چگونه این سرچشمه های زلال معرفت دینی اشکال مذکور را چهارده قرن پیش حل نمودند.

شرح مجموعهء گل مرغ سحر داند و بس

 که نه هرکو ورقی خواند،معانی دانست

 

صفحه 12



یادداشتها

«(1).علامه طباطبائی،ظهور شیعه،صص 8 و 9،نیز عدل الهی،ج 2،مقدمه.»

«(2).برای توضیح بیشتر،رک:شهید مطهری،مجموعه آثار، انتشارات صدرا،ج 7 ص 77(درسهای اشارات،نمط نهم).نیز:اسلام و مقتضیات زمان و مکان.ج 1،ص 364.»

«(3).مجموعه آثار،ج 3،ص 160.برای توضیح بیشتر رک: امدادهای غیبی،مقالهء«خورشید دین هرگز غروب نمی کند».»

«(4).مجموعه آثار،ج 3،ص 158.»

«(5).همان،ج 2،ص 181.»

«(6).همان،ج 3،ص 160»

«(7).مجموعه آثار،ج 2 ص 181.»

«(8).مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی(وحی و نبوت)،ص 165 و نیز 146.»

«(9).مجموعه آثار،ج 3 ص 161.»

«(10).اقتباس از مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 209 تا ص 232،(وحی و نبوت).»

«(11).رک:«علل و ریشه های سکولاریسم در مسیحیت»، مجلهء وارش شماره های 1 و 2.»

«(12).عدل الهی،ص 268.»

«(13).عدل الهی،ص 271.»

«(14).عدل الهی،صص 270 و 310؛مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 165.»

«(15).رک:مهدی بازرگان،دین و تمدن،ص 52 و نیز عبد الکریم سروش،مجلهء کیان،شمارهء 36،مقالهء «صراطهای مستقیم»،ص 9 و نیز:بهاء الدین خرمشاهی، قرآن پژوهی،مقاله همسنخی بین اسلام و اهل کتاب.اخیرا بر این مقالهء نقدی نوشته شده است:«پلورالیزم و قرآن»،مجلهء بیّنات،ش 16.»

«(16).عدل الهی،ص 279.»

«(17).همان.»

«(18).همان،ص 270.»

«(19).همان،ص 271.»

«(20).رک:جان هیک،خدا و عالم ایمان،فصل نهم،به نقل از مجلهء نشر دانش،دکتر نصر الله پورجوادی،انقلاب کپرنیکی در کلام،ص 5،شمارهء فروردین و اردیبهشت سال 71.»

«(21).عبد الکریم سروش،مجلهء کیان،مقالهء«صراطهای مستقیم»،شماره 36.» 
«(22).محمد نظری،پیشنهاد تأسیس کانون یکتاپرستی، چاپ 1341 ش،ص 59.»

«(23).عدل الهی،ص 346.»

«(24).همان،ص 305.»

«(25).همان،ص 307.»

«(26).همان،ص 289.»

«(27).همان،ص 346.»

«(28).رک:بو علی سینا،اشارات با شرح خواجهء طوسی و حاشیهء فخر رازی،کتابخانهء آیت اللّه مرعشی قم،ج 2 ص 83،نمط هفتم.صدر المتألهین،الحکمة المتعالیه،ج 9،ص 351.انتشارات مصطفوی قم.»

«(29).رک:مقاله«کافر مسلمان و مسلمان کافر»،فصلنامهء کتاب نقد،شمارهء 4،و نیز رک:عدل الهی،ص 320 به بعد.»

«(30).سرودهء آقا محمد رضا قمشه ای،نقل از عدل الهی، ص 330.»


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است