در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: جام جم 10/06/80، رودگر، محمد جواد ؛


دانش کلامی و بینش کلامی در ساحت اندیشه دینی استاد مطهری از اعتبار خاصی برخوردار بوده،چه این که حصول مفاهیم و اصطلاحات کلامی در عرصه های سه گانه موضوع،مسائل و غایت با وجود شرایط تحصیلی و مدرسه ای آن،ضمن آن که دشوار است آسان هم هست و راه دریافت آن برای همگان باز است و استعداد ذهنی و تلاش علمی را می طلبد.لکن شهود حقایق کلامی و دریافت باطنی و انفسی ادعاهای دین و مواجهه با حقایق اعتقادی مشکل است و به مجاهده درونی و باورداشت های عمیق روحی و ذاتی نیاز دارد،لذا تنها خاصان، قدرت قدم نهادن در این عرصه را دارند،نتیجه آن که متکلمان سه گروه بوده اند:
الف)متکلمانی که اصحاب اندیشه و دانش کلامی بوده اند؛ب)متکلمانی که ارباب بینش و شهود کلامی به شمار می رفتند؛ج)متکلمانی که جامع دانش و بینش کلامی بودند،به گمان بنده استاد شهید مطهری از جمله جامعان اندیشه و شهود و دانش و بینش کلامی به شمار می رود، بنابراین در بارور کردن کلام دینی و بسط دادن مسائل جدید کلامی نقش موثر و فعالی ایفا کند و کلام را وارد عرصه جدیدی نماید و موج زایی کلامی داشته باشد.چه بسیار متکلمانی که آمدند و رفتند و حتی دانش کلامی پویایی داشتند،اما «موج زا»و«جریان ساز»نبودند.استاد مطهری موج کلامی و جریان جدید کلامی و بسترهای مناسب و پویاکننده کلامی خلق کرد و به همین دلیل کلام جدید و مسائل جدید کلامی را به یکدیگر نزدیک کرد.هستند کسانی که مخالف کلام جدید و موافق کلام قدیم و سنتی با مسائل جدید کلامی اند و کسانی که مخالف مطلق کلام سنتی و تاسیس کلام جدید با مبانی نوین هستند و استاد شهید حلقه واسطی بین این دو قرار داد.او فیلسوفانه کلام می گفت و متکلمانه فلسفه می نوشت و این ناشی از دین شناسی عمیق و جامع استاد بود.به هر تقدیر نسبت شناسی و نسبت سازی بین کلام و فلسفه و کلام و جامعه شناسی و کلام و روانشناسی و....یکی دیگر از مقوله های ذهنی کلام استاد محسوب می شد.
پس نکته هایی چون امتزاج و اجتماع دانش و بینش کلامی.جمع بین کلام جدید و مسائل جدید کلامی که اساسا تشخیص کلام جدید به مسائل جدید کلامی است؛موج زایی و جریان سازی های کلامی:نسبت شناسی بین کلام و فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و علوم طبیعی و تجربی،را باید در افق ذهن و اندیشه استاد منظور داشت.
از جمله هنرهای کلامی استاد شهید این است که به جریان شناسی کلامی و کلام شناسی تطبیقی در حوزه درون کلام،یعنی کلام دینی و اسلامی می پرداخت.بیشترین فعالیت فکری و کلامی خویش را در مقایسه و نسبت سنجی بین سه حوزه ذیل انجام می داد:
الف)حوزه کلامی شیعه یا نقد و تحلیل منطقی کلامی امامیه؛
ب)حوزه کلامی عامه از معتزله یا منطق کلامی اعتزالی؛
ج)حوزه کلامی عامه از اشاعره یا منطق اشعریگری.
و جالب است که استاد عرصه های عقیدتی، سیاسی،اجتماعی و اخلاقی یا بایدها و نبایدهای سیاسی و اخلاقی هرکدام از اندیشه های کلامی سه گانه را بررسی کرده و به عبارت دیگر،کلام عقیدتی و کلام سیاسی را در بسترهای مختلفش مورد ارزیابی قرار داده و رمز اختلاف بنایی معتزله با اشاعره را در جبرگرایی و اختیارگرایی به دست آورده است.عدم تفسیر صحیح و تصور درست از توحید افعالی،مایه جبرگرایی و عدم برداشت جامع از توحید افعالی و در نتیجه انکار آن از سوی معتزله،پایه اختیارگرایی بوده است و به نظر می رسد که میان دو فرقه کلامی در جهان شناسی،انسان شناسی و خداشناسی نقص دارند،چه این که امامیه با تفکر ولایی قرآنی و قرآنی ولایی خود،بین جبر و اختیار در مقوله انسان شناسی راه مستقیم را طی کرد و قاعده شریف «انسان مختار هست،ولیکن مستقل نیست»را فرمول نسبت سنجی انسان با خدا و انسان با افعالش قرار داد و تصویر روشن،عمیق و مبرهن از خدا،انسان و جهان عرضه داشت و لذا در اندیشه های سیاسی و اجتماعی و حکومتی اش نیز راه جامع را پویید،اما تاثیر منفی جبرگرایی از سوی اشاعره بر افکار و باورداشت های سیاسی و اجتماعی عملا مسوولیت گریزی به بار آورد و مبنای حکومت های سیاسی ظالمانه و جابرانه شد که امویان و عباسیان و غیره،اشعریگری را ترویج کردند؛چنان که فرقه مرجئه با دید کلامی و بینش اخلاقی خاص خود که ایمان را قلبی می دانستند و ظهور و تجلی آن را لازم نمی شمردند،ایمان را کفاره عمل بد دانستند و پشتوانه نظری خلافت های مستبدانه شدند.به بیان دیگر،حکومت ها و خلافت ها به منظور توجیه ظلم و فساد و فسق و استبداد خویش محتاج یک اندیشه کلامی و پیشتوانه فرهنگی و تئوریک بوده اند و در نهایت اشعریگری و مرجئه گرایی ترویج کردند.مثلا به لحاظ منطقی اندیشه کلامی فرموله شده اشاعره چنین است:
هرچه خدا می کند عین عدل است،یعنی مقیاس عدالت فعل خداست.
هرچه انسان می کند فعل خداست،یعنی فعل الانسان فعل الله است.
نتیجه آن که هرچه انسان انجام می دهد عین عدل است،پس فساد و فحشا و منکرات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اخلاقی،العیاذ بالله،به خدا منسوب است و این تفکر وسیله خوبی برای توجیه عملکرد دیکتاتورانه و حق ستیزانه امویان و...بوده است.
هرچه از انسان متجلی است فعل خدا و هر چه فعل خداست عین عدل است،پس تمامی افعال خوب و بد و ارزشی و ضدارزشی از خداست و خدا خواست که معاویه ها و مروان ها بر جوامع اسلامی مسلط شوند.پس بدیهی بود که حکومت خواهان ضد عدالت و حقیقت،این تفکر و منطق را پذیرا بودند و به ترویج آن اهتمام می ورزیدند.این است که شهید مطهری با تحلیل پیامدهای سیاسی چنین اندیشه های کلامی تقریر کردند که رای و عقیده مرجئه به نفع دستگاه حاکم بود» «1» .
در مجموع چنین بینش های اعتقادی و کلامی تاثیرات بسزایی در سرنوشت جامعه اسلام داشت و از طرف دیگر تحجر و جمود فکری اشاعره ضربه ای مهلک بر پیکر جهان

صفحه 2


اسلام بود که به تعبیر استاد شهید،پیروزی مکتب اشعری برای جهان اسلام گران تمام شد و اما منطق کلامی شیعه به لحاظ آن که از متن قرآن و بطن حدیث شیعه و فلسفه شیعه نشات گرفت و به تعبیر زیبا و بلند استاد مطهری،حدیث شیعه و فلسفه شیعه هر دو وظیفه علم کلام را بهتر از خود علم کلام انجام دادند و کتاب خدا و نهج البلاغه علی(ع)و احادیث و روایت ائمه علیهم السلام روح و جانمایه کلام شیعی شدند،لذا نه تنها فاقد ضعفها و کاستی هایی بود که در کلام معتزله و اشاعره وجود داشت،بلکه از کمال ویژه ای نیز برخوردار بود و اثرات بسیار عالی و سازنده سیاسی اجتماعی برجای گذاشت و عدالت و حقیقت و تربیت را اساس و جوهر حکومت های دینی قرار داد و بین مشیت و اراده حق با حکومت و ولایت و مسئولیت و رسالت انسان رابطه ای ویژه قائل شد و عنصر امامت و ولایت عامل بسیار جامع و جالب و جاذبی در فهم کلام اعتقادی و اخلاقی و کلام سیاسی و اجتماعی شیعه شد و کمال کلام و کلام کامل شیعه به منصه حضور و ظهور رسید و دو شاخص عدل و امامت در طول اصول توحید و نبوت و معاد، روح دیگری به اندیشه کلامی شیعه و روحیه دیگری به شیعیان،در نظام اجتماعی و سیاسی آنها بخشید و پیام عزت و آزادگی را همواره بر گوش جان دلباختگان امامت و شیفتگان ولایت خواند.اکنون در پایان این مقاله چند نکته را متذکر می شویم:
-شیوه استاد بر کلام شناسی چه به نحو معرفت شناسی درجه اول و چه به صورت معرفت شناسی درجه دوم،تعقلی و فلسفی و برهانی بود.
-استاد کلام را مساله ساز برای فلسفه و فلسفه را نیز تکامل بخش کلام می دانست.
-مسائل مختلف جامعه شناسی و روان شناختی و تاریخی(فلسفه تاریخی)و فلسفه دین را که مربوط به حوزه کلامی بود،به دقت مورد بررسی و نقد قرار می داد.
-نوع بحث استاد کلام دینی است،مثلا مجموعه هفت جلدی«مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی»و«راههای خداشناسی»و«شرح مختصر منظومه»و«پاورقی جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم»و کتابهای«توحید»و«نبوت»و «معاد»و«عدل الهی»و«علل گرایش به ماتریالیسم»و...به انحای مختلف ناظر به عمیقترین بحث های کلام دینی اند و افق نوینی، در طرح خداشناسی،وحی شناسی،نبی شناسی، امامت و امام شناسی،قیامت و معادشناسی پیش روی ما می گشاید.یعنی کلام اسلامی در آثار بیانی و تحریر و تقریر استاد شهید متجلی است و شاید این باشد معنای عینی و تحقق یافته قاعده زیبای:فیلسوف متکلمانه و متکلم فیلسوفانه از موضوع مسائل دینی و اسلامی بحث می کنند.
-نوع طرح مسائل کلامی در آثار استاد مکتب شناسانه و بر روش تطبیق و مقایسه و استنباط و استخراج وجوه مشترک و وجوه افتراق و طرح نقاط مثبت و منفی استوار است.
-جمع بین دانش و بینش کلامی و کلام قدیم و جدید با مسائل جدید کلامی و کلام کامل و کمال کلام از قوت و قدرتهای فکری استاد بود و اگر بناست حساسیتی در رابطه با فلسفه دین و کلام جدید از خود نشان دهیم،باید اعتراف کنیم که:علامه طباطبایی(ره)زمینه ساز و استاد مطهری موسس کلام جدید دینی بوده و تحولی روشن و روشی محکم در تبیین و تحلیل معرفت دینی ایجاد کرده اند.
پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است