در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله پژوهش های قرآنی » بهار و تابستان 1378 - شماره 17 و 18، فغفور مغربی، حمید ؛


بررسی کار سترگ استاد علامه مطهری چیزی نیست که بتوان از آن به راحتی سخن گفت. او به حق ستاره ای درخشان است که بر تارک حوزه و دانشگاه می درخشد. مطهری کسی است که امام خمینی(ره) درباره ایشان می گوید:

(مرحوم مطهری در اسلام شناسی و متون مختلفه اسلام و قرآن کریم بی نظیر بود. از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد.)1

و نیز:

(آثاری که از اوست، بی استثنا همه آثارش خوب است، و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است.)2

علامه طباطبایی(ره) درباره ایشان می گوید:

(مرحوم مغفور مطهری دانشمندی متفکر و محقق که دارای هوش سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین بود. تألیفاتی که ازخود به یادگار گذاشته و تحقیقاتی که در اطراف مقاصد علمی و برهانی نگاشته و در لابلای کتابهایش به چشم می خورد، اعجاب آور است.)3

آیت الله خوئی (ره) درباره ایشان می گوید:

(مطهری بحر مواجی است.)4

و آیة الله خامنه ای درباره ایشان می گوید:

(استاد مطهری به حق یکی از بزرگ ترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به حساب می آید. آثار استاد شهید مطهری مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی است.)5

عصر و زمانه استاد مطهری

شناخت شیوه تحقیق احیاگران بزرگ دینی و نقش و تأثیر آنها بدون شناخت دوران آنها ممکن نیست. استاد مطهری به راستی فرزند حوزه بود و توانایی ها و ضعف های آن را به خوبی شناخته بود.

از سوی دیگر ایشان با محیط های روشنفکری و دانشگاهی که به علت ناآگاهی از جامعیت اسلام تحت تأثیر افکار مارکسیستی یا التقاطی قرارگرفته بودند و همچنین افکار و فلسفه های غربی که از راه ترجمه و استادانی که در غرب تحصیل کرده بودند به عرصه فرهنگی کشور راه یافته بود، به خوبی مطلع بود. همچنین از شور و عشق جوانان دانشگاهی به اسلام ناب و سئوالات و شبهات فراوان در مباحث دینی بویژه مباحث اجتماعی آن آگاه بود.

استاد مطهری پس از احساس مسئولیت نسبت به جامعه خود، نخست به تحلیل اوضاع و مشکلات موجود نشست و سپس به ارائه راه حل ها پرداخت.

از نوشته های استاد چنان به دست می آید که دغدغه اصلی ایشان بررسی عوامل انحطاط مسلمین است و سه عامل اصلی این مهم را واژگونی حقایق دینی در نظر مردم، و ضربه و زیان جموداندیشی و تحجّر مدعیان حمایت دین، و هجوم عوامل بیگانه که مهم ترین آنها استعمار غربی است می شناسد.

استاد شهید مطهری در ریشه یابی خود، راه حل این مشکل را آگاهی بخشی فرهنگی و اجتماعی تشخیص داده و همه تلاش خود را و رسالت خویش را در همین راه به کار بسته و تفسیر موضوعی و ترتیبی استاد در راستای همین رسالت است.

آثار تفسیری استاد مطهری

در نظر اول ممکن است گمان شود مجموعه آشنایی با قرآن که تا کنون هفت جلد آن منتشر شده همه کار ایشان در زمینه تفسیر بوده است، ولی با دقت بیشتر ملاحظه می کنیم استاد دو نوع یا دو شیوه کار تفسیری را برگزیده است؛ یکی تفسیر موضوعی و دیگری تفسیر ترتیبی. تفسیر موضوعی ایشان را باید بحث های تخصصی در موضوع خاصی از قرآن و اسلام مانند نظام حقوق زن در اسلام مسأله حجاب، عدل الهی، فطرت، جامعه و تاریخ و… دانست و تفسیر ترتیبی استاد همان مجموعه آشنایی با قرآن است که تاکنون هفت کتاب آن منتشر شده است.

می توان ادعا کرد حجم استفاده استاد در مجموعه آثار خود از قرآن به حدی است که می توان یک دوره از تفسیر قرآن مطالب استاد تهیه نمود.

روش تفسیری استاد

ایشان در جلد اول آشنایی با قرآن که با عنوان شناخت قرآن به طور مستقل نیز منتشر شده است، ابتدا به ضرورت شناخت قرآن و سپس اقسام آن و آن گاه شرایط آشنایی با قرآن می پردازند.

این بحث که مقدمه مباحث قرآنی و تفسیر ترتیبی ایشان به دستور خود ایشان قرار گرفته است در شرایطی در دانشگاه انجام شد که شعار بازگشت به قرآن با توجه به شرایط عقیدتی روز، و تا اندازه ای تحت تأثیر مهندس بازرگان و دکتر شریعتی در محیط دانشجویی مطرح شده بود. این موج مثبت، زمینه گسترش کلاس های عربی و جلسات تفسیری توسط استاد و شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر مفتح نیز گردیده بود، و این کار استاد زمینه تصحیح حرکت و شعار بازگشت به قرآن را فراهم ساخت.

ایشان در این بحث با اشاره به ضرورت شناخت قرآن می نویسد:

(منبع اصلی و اساسی دین و ایمان و اندیشه یک مسلمان و آنچه که به زندگی او حرارت و معنی و حرکت و روح می دهد قرآن است.) 6

درباره شناخت و نگرش یک محقق بی طرف اشاره می نماید که ابتدا باید شناخت سندی یا انتسابی آن را بررسی کرد:

(انتساب کتاب به نویسنده آن تا چه حد و اندازه قطعی است؟… در میان کتاب های قدیمی کتاب دیگری نتوان یافت که قرن ها بر آن گذشته باشد و تا این حد بلاشبهه باقی مانده باشد.)7

سپس به شناخت تحلیلی آن توجه می دهد و می نویسد:

(باید ببینیم قرآن مجموعاً مشتمل بر چه مسائلی است و آن مسائل را چگونه عرضه کرده است، استدلالات و احتجاجات قرآنی در زمینه های مختلف چگونه است؟)

آن گاه به شناخت ریشه ای می پردازد و می نویسد:

(آیا مطالب و محتویات کتاب، فکر بدع نویسنده آن است یا آن که از اندیشه دیگران وام گرفته شده است… پای مقایسه و شناخت تاریخی به میان می آید، به این معنی که باید قرآن را با تمام محتویاتش با کتاب های دیگری که در آن زمان وجود داشته و بخصوص کتاب های مذهبی آن زمان مقایسه کنیم.)8

در نهایت استاد از مجموع بررسی ها به مهم ترین اصالت قرآن که اصالت الهی یعنی معجزه بودن قرآن است می رسد.

ویژگی مهمی که در آثار تفسیری موضوعی و ترتیبی استاد تأثیر بسزایی گذاشته آن است که علوم گوناگون اسلامی از فقه، اصول، حکمت، عرفان، حدیث به خصوص نهج البلاغه، تاریخ، مسائل اجتماعی فرهنگی، ادبیات فارسی و عربی را به خوبی مسلط و آشنا است و این جامعیت، آثار او را کم نظیر ساخته است.

ویژگی های روش تفسیری استاد

ویژگی های روش تفسیری استاد را در محورهای زیر می توان برشمرد:

1. توجه به شیوه تفسیر قرآن به قرآن با گرایش معنی شناسی زبان

استاد، تحت تأثیر علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان تأکید بر این روش دارد و می نویسد:

(مقدمةً باید عرض بکنم که این جمله را باید همیشه در نظر داشته باشیم که: القرآن یفسّر بعضه بعضاً، قرآن بعضی از آیات آن تفسیر کننده و توضیح دهنده بعضی آیات دیگر است.) 9

و آن را شیوه ائمه اطهار(ع) از قول برخی مفسران بزرگ می داند. ایشان در چند مورد، منظور از تفسیر قرآن با قرآن را توضیح بیشتری داده از جمله:

(نکته مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه اول می باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت، مقصود این است که آیات قرآن مجموعاً یک ساختمان به هم پیوسته را تشکیل می دهند.)10

در جای دیگر می گوید، تفسیر قرآن به قرآن این است که (آیات محکمات، توضیح دهنده و تفسیر کننده متشابهات می باشد). 11

استاد درجای دیگر اشاره دارد که منظور این است که قرآن زبان خاص خود را دارد. در این مورد می نویسد:

(هر مکتب زبان مخصوص به خود دارد، برای درک مفاهیم ومسائل آن مکتب باید با زبان مخصوص آن مکتب آشنا شد. از طرف دیگر برای فهم زبان خاص آن مکتب باید در درجه اول بینش کل آن را درباره هستی و جهان و قیامت و انسان و به اصطلاح جهان بینی آن را به دست آورد.) 12

منظور استاد آن است که شناخت زبان دین، شناخت زبان قرآن است. اساساً قرآن زبان خاص و اصطلاحات خاص خود را مطرح کرده است که بر اساس اصطلاحات عرف عام نیست و این همان بحث معنی شناسی است که در زبان شناسی دینی اخیراً مطرح شده است.

به گفته آیت الله معرفت، معنای قرآن بر اساس عرف عام، ترجمه قرآن است، ولی تفسیر قرآن نیست. تفسیر قرآن نیاز به شناخت زبان خاص قرآن را دارد. 13

2. تفسیر اجتهادی و عقلی از قرآن

استاد تفسیر اجتهادی و عقلی را که مبتنی بر درایت نسبت به آیات و با استفاده از روایات باشد صحیح می داند.

ایشان روش های ظاهرگرایی، اخباری گری، باطنی و تأویل در قرآن را ردّ می کند. گاه شیوه اخباریان را که فقط فهم معانی تحت اللفظی آیات را مورد توجه قرار می دهند و عقل را تعطیل می کنند، رد می کند و آن را نوعی برداشت عامیانه و سطحی از قرآن می داند که به تجسم و رؤیت خدا با چشم و صدها اعتقاد انحرافی می رسیدند.14

گاه شیوه تأویل باطنی ها از قرآن را محکوم می نماید که اسماعیلیه و متصوفه قهرمانان آن بوده اند: (قرآن در برابر جمود و خشک اندیشی اخباریون و نظایر آنها و همچنین در مقابل انحرافات و برداشت های ناروای باطنیه و دیگران، راه وسطی پیشنهاد می کند که عبارت است ازتأمل و تدبّر بی غرضانه و منصفانه.)۱۵ استاد عقل را حجت می داند و حجیّت و سندیّت آن را که مورد پذیرش بیشتر علمای اسلام است با قرآن اثبات می کند و می فرماید: (قرآن در موارد فراوان به تعقل دعوت نموده و نیز مسائل را در ارتباط علّی و معلولی آنها بیان می نماید و نیز گاه فلسفه احکام را ذکر نموده است، و البته قرآن لغزش های عقل را نیز مورد توجه و بررسی قرار داده است.)۱۶ استاد در جای دیگر می نویسد: (گاه مخاطب قرآن، عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال سخن می گوید.) در نگرش استاد، توجه به عقل مانع ازآن نیست که قلب مورد بی مهری قرار گیرد. استاد در این مورد می نویسد: (قرآن برای خود دو زبان قائل می شود، گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند، وگاهی کتاب احساس و عشق.)۱۷ استاد از یکی از زبان ها به زبان عقل و از دیگری به زبان دل تعبیر می کند. این موضوع از راه بررسی فطرت که از دیدگاه استاد ام المعارف است نیز به همین نتیجه می رسد و استاد فطرت را به دو شاخه اساسی فطرت عقل و فطرت دل تقسیم می کند. همچنین در بحث اعجاز قرآن، آن را به دو بخش عمده، یکی اعجاز لفظی و دیگری اعجاز معنوی تقسیم می کند که اینها نیز به زبان دل و زبان عقل مرتبط می شوند.

3. استفاده از روایات معتبر

استاد تصریح می کند که: (از شرایط آشنایی با قرآن، آشنایی با سخنان پیامبراکرم(ص) است. ایشان به نص خود قرآن،اولین مفسر این کتاب است. مفسر یعنی بیان کننده… و اما برای ما که شیعه هستیم و به ائمه اطهار معتقدیم و اعتقاد داریم آنچه را که پیامبر ازناحیه خدا داشته به اوصیاء گرامی اش منتقل کرده است، روایات معتبری که از ائمه رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه رسول خدا رسیده است. و لهذا روایات موثق ائمه کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن.) ۱۸ به عنوان نمونه استاد در جلد هفتم آشنایی با قرآن درتفسیر آیات از روایات بسیاری سود جسته است. البته تفسیر ایشان را تفسیر روایی نمی توان نامید. در تفسیر روایی اصطلاحی تنها مراجعه به اخبار و احادیث را جایز می دانند و این شیوه اخباریان است و هر جا در ذیل هر آیه حدیثی وجود نداشت از ذکر آیه خودداری می کنند، ولی استاد به این شیوه معترض است و این عمل را نوعی ظلم و جفا بر قرآن می داند.۱۹ جالب است که ایشان به روشنی دفاع از تفسیر ائمه(ع) را نه به دلیل تبعیت کورکورانه می داند و می نویسد: (اینکه ما تابع تفسیر اهل بیت هستیم، به معنای این نیست که اهل بیت آیات را به میل خود تفسیر کرده اند و ما هم می گوییم چون آنها این طور گفته اند پس همین طور درست است، نه تفسیر آنها نسبت به تفسیری که دیگران کرده اند بهتر است، یعنی با مضمون آیه و سایر آیات موافق تر است.)۲۰ البته استاد، گاه از روایات اهل سنت در تأیید مطالب یا به طور مستقل نیز استفاده می کند.۲۱

4. بررسی تاریخچه موضوع

استاد در همه بحث های کلیدی به تاریخچه موضوع می پردازد و این ویژگی را از استاد خویش آیت الله بروجردی(ره) آموخته است; مثلاً در بحث پرستش به تاریخچه بت پرستی می پردازد، یا در مسأله نحوست ایام با دقت به نمونه های تاریخی متعدد توجه دارد. در بررسی موضوع فطریات انسان، عشق و پرستش، حجاب و نظام حقوق زن، بحث خمس و انفال، و بسیاری موضوعات دیگر تاریخچه آن را در میان مسلمانان و گاه در میان بشریت مورد بررسی قرار می دهد.۲۲

5. توجه به لغت و واژه

دقت استاد در ریشه یابی واژه ها، مفهوم آنها و گاه بررسی تاریخچه لغت، و گاه مقایسه لغت در فارسی و عربی و نکته سنجی هایی از این دست قابل توجه است. ایشان آشنایی با زبان عربی را برای شناخت قرآن، مانند دانستن زبان فارسی برای شناخت حافظ و سعدی می دانند. به عنوان نمونه واژه های حواری، غنیمت، توفی، خلیل، عبادت، جزیه، سیره، طوبی، تفأّل و تطیّر از سوی استاد مورد بررسی لغوی قرار گرفته است.۲۳ به طور مثال: ریشه لغت الله اگر از اَلَهَ یا از وَلَهَ باشد معنی فرق می کند و احتمال قوی دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت باشند. در فارسی مترادف آن را نداریم، زیرا اگر به جای الله، خدا بگذاریم رسا نیست، چون خدا مخفف خود آی است، یعنی واجب الوجود که یک شأن از شؤون الله است. این نام، جامع همه صفات کمالیه است.۲۴ و نیز مثال دیگر، سماء در عربی مساوی آسمان فارسی نیست، سماء در عربی یعنی بالا به هر اعتباری که باشد، ولی در فارسی آسمان مرکب از آس و مان است، آس مانند سنگ آسیاب و مان مفهوم فلک می دهد، یعنی فلک مثل سنگ آسیا می چرخد.۲۵

6. توجه به تاریخ صدر اسلام و تطبیق بر نمونه های تاریخی جدید

استاد یکی از شرایط آشنایی با قرآن را آشنایی با تاریخ اسلام می داند، چنان که علامه طباطبایی نیز در کتاب قرآن در اسلام به این نکته تصریح دارد. استاد مطهری دلیل آن را ماهیت نزول قرآن می داند، زیرا قرآن مثل تورات و یا انجیل یکباره از سوی پیامبر عرضه نشده است، بلکه این کتاب در طول ۲۳ سال دوران پیامبر از بعثت تا وفات در خلال جریان پر هیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین رو آیات قرآن شأن نزول دارند. ایشان اصل توجه به شأن نزول را در تفسیر قرآن، توجه به تاریخ پیامبر اسلام و مسلمین می داند که خود جامع تر از شأن نزول است، زیرا شأن نزول، شرایط خاص هر حادثه مورد توجه قرار می دهد. البته ایشان همچون بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی قائل است شأن نزول معنای آیه را محدود نمی کند، بلکه تا اندازه زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راهگشا است.۲۶ به عنوان نمونه در بررسی مسأله نفاق، به ویژگی های آن در قرآن و نمونه های تاریخی آن پرداخته و آن را با انفاق جدید و امروزین مقایسه می نماید. بررسی مسأله هجرت، بررسی سوره براءت و اصل براءت، بحث بیعت در سوره فتح، سرنوشت ناسپاسی در مقابل نعمت هدایت در اقوام پیشین و نمونه آن در جنگ بدر از این دست می باشند. ۲۷

7. توجه به آهنگ هر سوره

استاد سوره های قرآن را از نظر آهنگ، گونه گون می داند و اختلاف آهنگ ها را بسته به محتوا و مضمون آن سوره می داند و نه به کوتاهی و بلندی آنها، مثلاً آهنگ سوره حمد که حالتش عبادت و مناجات است آهنگ مخصوصی است خیلی نرم و ملایم، خیلی خاضعانه و عابدانه است. 28

8. توجه به هدف یا اهداف هر سوره

چنین به نظر می رسد استاد برای هر سوره هدفی خاص یا هدف های خاصی قائل است که این اهداف را با آهنگ هر سوره بلکه با تعداد آیات آن متناسب است، بدین معنی که خداوند در هر سوره میزانی از آیات و موارد را می آورد که هدف یا اهداف او را تأمین کند، و در ادامه می نویسد:

(همه سوره قمر یک روح دارد، حتی در این سوره چند داستان آمده، ولی صورتی که این داستان ها در این سوره دارند با صورتی که همین داستان ها در سوره های دیگر قرآن دارند فرق می کند، یعنی در آنجاها به جزئیات هم تا حدی پرداخته شده، ولی در اینجا قطعه های مختصری از داستان ها را آورده تا حدی که به آن روح کمک کند. حال روح این سوره چیست؟ روح این سوره مطلبی است که کلی آن در قرآن به این صورت بیان شده: (لئن شکرتم لأزیدنّکم و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید). اگر بشر در مقابل نعمت ها و انعام های الهی حالت سپاسگزاری و حق شناسی و قدردانی داشته باشد سنت الهی بر این است که آن نعمت ها و انعام ها را افزایش بدهد و اگر کفران و قدرناشناسی و حق ناشناسی کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است، بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جای آن هست… چون سوره در مکه نازل شده این [مطلب کلی] ناظر به کفار قریش است که عذاب الهی به شما هم قطعاً خواهد رسید و در اینجا از جنگ بدر خبر می دهد.)

استاد در پایان نکته ای را نیز بر آهنگ هر سوره و هدف هر سوره می افزاید که درخور توجه است:

(اگر یک مطلب با زبان فصیح باشد و با آهنگ متناسب با خودش هم قراءت بشود اثرش مضاعف می شود، حال اگر خود مطلب هم با قلب انسان پیوند و اتصالی داشته باشد، یعنی زبان فطرت انسان باشد، این دیگر نور علی نور خواهد شد.

قرآن چنین است؛ اصلاً قرآن بقای خودش را مدیون همین سه جهت است.) 29

9. نگاه اصلی و جنبی به تفسیر موضوعی

از مجموعه آثار استاد بر می آید که ایشان تفسیر موضوعی را مکمّل تفسیر ترتیبی می داند و مانند علامه طباطبایی در المیزان در جریان تفسیر ترتیبی، موضوعات کلیدی را به طور مشروح تر و با توجه به تمامی قرآن بررسی می نماید؛ ازجمله در ذیل تفسیر سوره انفال، واژه کلیدی توفّی و هجرت را به طور موضوعی مورد بررسی قرار می دهد.

در سوره انفال ذیل آیه 5 (و لوتری إذ یتوفّی الذین کفروا الملائکة… ) در مورد توفّی پس از بحث لغوی به توفّی نفس و روح می پردازد و از آیات دیگر شاهد می آورد و سرانجام چنین جمع بندی می کند:

(کلمه توفّی از ماده وفات است نه از ماده فوت، فوت معنایش از دست رفتن است، می گوییم نماز من فوت شد… توفّی درست نقطه مقابل فوت را می رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن.)

استاد توفّی را با این معنی دلیل بر مسأله روح می داند و نیز به جوانب آن که عالم برزخ باشد نیز می پردازد.30

در همین سوره به مناسبت آیه (ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا… )بحث هجرت را به روش موضوعی و با بیان تاریخچه آن در اسلام و انواع آن مطرح کرده، با حدیثی از امام علی(ع) می نویسد:

(الهجرة قائمة علی حدّه الأول، هجرت به همان حد اولی که بوده است امروز هم باقی است، یعنی یک مسلمان ازآن جهت که مسلمان است اسلام به او اجازه نمی دهد که بدون موجب برود در بلاد کفر زندگی بکند، بگوید من زندگی آنجا را خوش تر دارم… .

البته این امر همان طور که عرض کردم تابع شرایط و اوضاع و احوال است. گاهی چند خانواده مسلمان حرکت می کنند می روند به یکی از بلاد کفر و آنجا زندگی می کنند، ولی خودشان در آنجا یک هسته می شوند، یعنی حکم بذری را پیدا می کنند که به تدریج رشد می کند، و بسیاری از کشورهای امروز اسلامی مولود همین گونه مهاجرین و مهاجرت های هدفدار بوده است.)

نمونه این موارد در آثار تفسیری استاد قابل توجه است، به عنوان نمونه، مسأله نفاق، اذن الهی، مسأله معجزه و تسبیح موجودات را می توان برشمرد.31

همچنین تفسیر یک موضوع مستقل که گاه خود مفصل بوده و سخنان مخالفان در آن موضوع نیاز به بررسی داشته و همچنین جنبه های اجتماعی و کاربرد آن بیشتر بوده به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه مسأله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، فطرت و… یا موضوعات ریزتر مانند زهد در اسلام، حق و باطل و… در حدّ یک مقاله به طور جداگانه آمده است.32

10. تقسیم آیات یک سوره به بخش های گوناگون

استاد در تفسیر موضوعی یا ترتیبی، آیه هایی را که یک موضوع واحد، پیام واحد و روح واحد دارند تفکیک می نماید و این کار بدین معنی است که ایشان بخش هایی که دارای سیاق واحد هستند در یک موضوع خاص قرار می دهد، نمونه این کار در بررسی سوره انفال و سوره نوردیده می شود.

سیاق در اصطلاح اهل ادب به طرز جمله بندی که برگرفته از نظم خاص کلمات است گفته می شود، به گونه ای که علاوه بر معنای هر یک از کلمه ها و معنای جمله، معنای دیگری را نیز برای جمله به همراه می آورد. این بحث در ادبیات، علم اصول، تفسیر و زبان شناسی مورد بررسی قرار گرفته است و حجیت دلالت سیاق را عموماً برگرفته از سیره عقلا دانسته اند.

و در تعریف دقیق آن چنین آمده است:

(سیاق عبارت است از نشانه هایی که معنی لفظ مورد نظر را کشف کند، چه این نشانه ها، نشانه های لفظی باشند، مانند کلماتی که با لفظ مورد نظر، کلام واحدی را با اجزاء به هم پیوسته و مرتبط به یکدیگر تشکیل می دهند، و چه این نشانه ها قرائن حالیه ای باشند که کلام را در برگرفته بر معنای خاصی دلالت کنند.)33

11. اهتمام به مفاهیم کلیدی تفسیر

استاد در مورد مفاهیم کلیدی تفسیر اهتمام بسیاری دارد، از جمله درباره کاربرد محکم ومتشابه می نویسد:

(سرّ مطلب این است که برخی مسائل مطروحه در قرآن به خصوص آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند… اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است، ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که می باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود نداشته است… آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما در آنها باید به کمک آیات محکم تدبّر کرد.) 34

مثلاً آیه (وجوه یومئذ ناضرة. الی ربها ناظرة) با توجه به آیه (لاتدرکه الأبصار وهو یدرک الابصار) به معنای رؤیت و شهود خدا با قلب است.

استاد در مجموعه سخنان تفسیری خود تا آنجا که جست وجو کرده ام هیچ گاه بحث تأویل و تنزیل به کار نبرده است، ولی مفهوم آن را به گونه ای که علامه طباطبایی درکتاب قرآن در اسلام آورده بیشتر با نام روح سوره و آیه استفاده نموده است.

12. نمودار ساختن روایات بنی اسرائیلی

دقت در کاربرد مجموعه احادیثی که استاد در آثار تفسیری خود آورده نشان می دهد، یا احادیث مستند و معتبر را ذکر کرده است، یا احادیثی را که مضمون آن مورد پذیرش بوده و قابل دفاع عقلانی باشد. و در مواردی بعضی روایات را اسرائیلی و بی اعتبار می داند، مانند جریان قصه عشق داود به زن اوریا. 35

13. بررسی آیات الاحکام به شیوه فقها، ولی با گرایش اجتماعی

استاد به دلیل تسلط بر فقه و آیات الاحکام و نیز شناخت جامعه و نیازها و به طور کلی گرایش اجتماعی وکاربردی به شیوه خاص، این نوع آیات را تحلیل می نماید:

مثلاً در بحث خمس از آیه (واعلموا انّما غنمتم من شیئ فأنّ لله خمسه… )پس از طرح نظر شیعه و سنی به طور تطبیقی در مراحل چهارگانه بحث را بررسی کرده است؛ در مرحله اول، به بحث لغوی می پردازد و می گوید، غنم ، یغنم عام است و اختصاص به غنائم دارالحرب ندارد، وکاربرد واژه در قرآن مانند مغانم نیز عام است و نیز در حدیث، از جمله حدیثی که اهل سنت آورده اند نیز معنای عام دارد، و نیز درکتاب لغت. حتی صاحب المنجد که مسیحی است واژه غنم را در مطلق سود به کار برده است که نظر شیعه را تأیید می کند.

نتیجه مهم بررسی واژه این است که مطابق نظر اهل سنت، خمس یکی از فروع جهاد است و اهمیت چندانی ندارد، ولی در شیعه خود حکم اصیل است.

مرحله دوم، تقسیم خمس است که اهل سنت پنج قسمت و شیعه شش قسمت می کند. (فأنّ لله خمسه و للرسول و لذی القربی والیتامی و المساکین و ابن السبیل) اهل سنت ذکر خدا را تشریفاتی می دانند، ولی شیعه ذکر نام خدا و حتی نام پیامبر را برای شخص پیامبر نمی دانند، و در نهایت به شش سهم تقسیم می کردند.

مرحله سوم، مصرف خمس است، که شیعه سه سهم اول خدا، پیامبر و امام که به سهم امام مشهور است برای مصالح عمومی می دانند. و در همین جا استاد به بحث انفال و مصرف آن نیز اشاره داشته و آن را مانند غنیمت در خمس به مفهوم مطلق مطرح کرده و مصرف آن را نیز مصالح عمومی مردم می دانند. سه سهم بعدی یتیمان، مساکین، ابن سبیل را مربوط به ذوی القربی دانسته که به سهم سادات مشهور است.

در مرحله چهارم، به فلسفه حکم پرداخته، می گوید که زکات، مالیات عمومی نیست، بلکه یک امر اختصاصی است و به یک اموال خاصی تعلق می گیرد، ولی خمس، مالیات عمومی است؛ نیمی از آن که سهم امام است جهت مصالح عمومی مردم و نیم دیگر که سهم سادات است به سادات نیازمند می رسد، و زیادی آن در مصالح عمومی مصرف می شود و دلیل این اختصاص، امتیاز مالی خاص به سادات نیست، بلکه به این دلیل است که سادات در حمایت از دین بیش از دیگران فعال بوده اند و اکثر قیام ها در تاریخ اسلام به وسیله آنها بوده است.36

استاد در بحث جهاد و صلح و نماز جمعه و امر به معروف و نهی از منکر 37 و… آیات مربوطه را به همین شیوه بررسی کرده است.

لینک مقالات مرتبط:

نگاهی اجمالی به روش تفسیری شهید مطهری بخش دوم

پی نوشت:

1. شیخ شهید، 11.

2. همان، 37.

3. محقق، جواد، تاوان عشق، 16.

4. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، 438.

5. محقق، جواد، تاوان عشق، 14.

6. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 2 1/ 10.

7. همان، 2 1/ 12.

8. همان، 2 1/ 16 و 18.

9. همان، 3/133.

10. همان، 2 1/ 21.

11. همان، 3/134.

12. همو، سیری در نهج البلاغه، 263.

13. فصلنامه پژوهشهای قرآنی، 10 9 / 273.

14. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 2 1/ 24 به بعد.

15. همان، 28.

16. همان، 48 به بعد.

17. همان، 35 و 38.

18. همان، 21 20.

19. همان، 25.

20. همان، 3/61.

21. همان، 5/50.

22. همان، 3/61 و 5/68 به بعد و 237؛ فطرت ، 34 به بعد و 87 به بعد.

23. همان، 1 2/ 20 و 104 ، 7/42 ، 2/65 به بعد، 2/115، 5/23، 136 و 246؛ همو، جهاد، 61 ؛ همو، سیری در سیره نبوی، 47.

24. همو، آشنایی با قرآن، 1 2/ 14.

25. همان، 5/171.

26. همان، 1 2/ 20.

27. همان، 150 169 و 3/193 به بعد و 210 به بعد و 5/203 به بعد و 214 به بعد.

28. همان، 5/ 211 212 با تلخیص.

29. همان، 5 214 تا 226 با تغییر اندک.

پژوهش های قرآنی » شماره 17 (صفحه 255)

30. همان، 3/115 تا 121.

31. همان، 3/ 188 197 ، 1 2/ 169 به بعدو 204 به بعد ، 7/ 163 به بعد، 4/169 به بعد.

32. همو، حق و باطل، 125 تا 175 و 34 به بعد.

33. صدر، محمد باقر، علم الاصول، 1/130.

34. مطهری، مرتضی، شناخت قرآن، 23، 24.

35. همو، سیره نبوی، 76.

36. همو، آشنایی با قرآن، 3/61 به بعد.

37. همان، 7/82 به بعد و… .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است