در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.rasekhoon.net، فتاحی زاده، فروغ ؛


در آثار شهید مطهری، به صورت مستقیم و گاه غیرمسقیم، به مباحث قرآنی پرداخته شده است. استاد مطهری از جمله احیاگرانی است که بازگشت به قرآن را به عنوان راهکاری برای رفع مشکلات فکری عصر حاضر مطرح کرده است. وی قرآن را کتابی می داند که منبع اصلی و اساسی دین و ایمان و اندیشه ی هر مسلمان است و لذا شناخت آن به عنوان مؤثرترین کتاب در تکوین سرنوشت بشر، امری ضروری است[مطهری، 1372، ج 7:1].

آثار به یادگار مانده از این استاد گران قدر تا آن درجه اهمیت دارند که حضرت امام خمینی (ره) در این باره می فرمایند : « من به دانشجویان و طبقه ی روشن فکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود . آثار قلم و زبان او بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشئت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست. »

اندیشه های قرآنی استاد مطهری را می توان در آثار وی جست و جو کرد.

استاد شهید مطهری در آثار خویش ده موضوع از موضوعات علوم قرآنی را مورد بحث و بررسی قرار داده اند که عبارت اند از : وحی، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، اعجاز، تحریف، ظاهر و باطن، حروف مقطعه، تعداد آیات و سور و حروف، عام و خاص، مطلق و مقید. استاد در ارتباط با برخی موضوعات مانند اعجاز قرآن نیز به تفصیل در آثار متعدد خود به بحث پرداخته اند.

 

وحی

مبحث وحی از این نظر حائز اهمیت است که پایه ی شناخت کلام خداست و نزول قرآن نیز به وسیله ی آن انجام شده است. وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوت اعلا به این جهان سرازیر شده است. استاد می فرمایند: اعتقاد به وحی و نبوت، از اصل هدایت عامه ناشی می شود. اصل هدایت عامه، لازمه ی جهان بینی توحیدی اسلامی است . خدا به حکم این که واجب الوجود بالذات است و واجب الوجود بالذات، واجب من جمیع الجهات است، لذا فیاض هم هست و به هر نوعی از موجودات، تا حدی که شایسته ی آن موجود باشد، عنایت داشته و آن ها را در مسیر کمالشان هدایت می کند و این هدایت شامل همه ی موجودات است.

می بینیم که خداوند در قرآن واژه ی وحی را همان طور که در مورد هدایت جمادات و نباتات و حیوانات نیز به کار برده است.

البته وحی درجه و مراتب دارد. وحی جماد با وحی نبات در یک درجه نیست و آن چه در حیوان است، با آن چه که در انسان است، یکسان نیست. عالی ترین درجه ی وحی همان است که به سلسله ی پیامبران اختصاص دارد و از یک سو بشر را به سوی مقصدی که ماورای افق محسوسات و مادیات است، هدایت می کند و از سویی دیگر، نیاز بشر را در این جهت که در زندگی اجتماعی نیازمند به قانون الهی است، برآورده می سازد. پیامبران به منزله ی دستگاه گیرنده ای هستند که در پیکره ی بشر کار گذاشته شده اند و طلاحیت دریافت این آگاهی را از جهان غیب دارند. در لغت، هر القای محرمانه و مخفیانه و پنهانی را وحی می گویند.

قرآن وحی را صرفاً به انبیا اختصاص نداده، بلکه آن را به یک معنا در همه ی اشیا تعمیم داده است [مطهری، (الف) 1374، -157-155-411]

 

الف) معانی وحی در قرآن

1. «اشاره ی مخفیانه» (معنی لغوی)؛ مانند: « فخرج علی قومه من المحراب فأوحی إلیهم أن سبحوا بکره و عشیاً» [مریم/11]: (زکریا) از محراب به میان قوم خود آمد و به آنان اعلام کرد که هرصبح و شام تسبیح گویید.

2.«غریزه ی فطری و شعور باطنی فطری »؛ مانند : « و أوحی ربک ألی النحل أن اتخذی من الجبال بیوتاً و من الشجر و مما یعرشون« [نحل /68] : خدا به زنبور عسل وحی کرد که در کوه ها و درخت ها و سقف های رفیع، منزل گزیند. مراد از « أوحی ربک الی النحل»، الهام وحی است [مطهری، (ب) 1374، ج 1: 36].

3. «الهام نفسی» که شعور در باطن است؛ مانند «و أوحینا الی ام موسی أن أرضعیه فأذا خفت علیه ...»:به مادر موسی وحی کردیم که کودک نوزادت را شیر ده و چون از آسیب فرعونیان بر او ترسان شوی...

4. وحی رسالی؛ نوعی وحی که به انبیا نازل شده است. این وحی، رسالت و ارتباط غیبی میان خدا و پیامبر است که گاهی مستقیم و بدون واسطه و گاهی با واسطه است. مانند : « نحن نقص علیک أحسن القصص بما اوحینا إلیک هذا القرآن ...» [ یوسف/3] : ما بهترین حکایات را به وحی این قرآن بر تو می گوییم ...

در وحی انبیا مسلم است که این وحی معلم داشته است، اما معلم غیر بشری و غیر طبیعی : «علمه شدید القوی » [نجم /5].

 

ب) مشخصات وحی انبیا

1. درونی بودن : انبیا وحی را نه از راه حواس ظاهری، بلکه از طریق باطن و درون تلقی می کردند.

2. معلم داشتن: یعنی انبیا از قوه و از چیزی تعلیم گرفته اند .

3. استشعار: نبی در حالی که وحی را می گیرد، مستشعر است که آن را از جایی دیگر دارد می گیرد.

4. ادراک واسطه ی وحی: وحی واسطه هم دارد. این حقیقتی است که باید به آن ایمان آورد. یکی از چیزهایی که در قرآن هم داریم و باید به آن ایمان بیاوریم، «ملائکه » است.

پیغمبران معمولاً وحی را به واسطه ی موجود دیگری که نامش « روح الامین» یا « روح القدس» است، می گرفتند. ملائکه که وحی را نازل می کنند، همراه آن حقیقتی است که قرآن نام آن را «روح » گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (روح الامین و روح القدس) است، نه این که حامل وحی جبرئیل باشد.

جبرئیل حامل وحی نیست [مطهری، (ج) 729:1374].

 

ج) نظریاتی درباره ی کیفیت وحی 

استاد شهید مطهری، در مورد ماهیت پدیده ی وحی چهار فرضیه بیان کرده است که به اختصار عبارت اند از :

1.نظریه ی عوامانه :

 عوام الناس معتقدند، مراد از وحی این است که خداوند در آسمان است و پیغمبر در زمین و فاصله زیادی بین این دو وجود دارد. وقتی خدا می خواهد دستوراتش را به پیغمبر برساند، به موجودی نیاز دارد که بتواند این فاصله را طی کند وآن موجود قهراً باید بال و پر داشته باشد و از طرف دیگر باید عقل و شعور داشته باشد تا بتواند دستورات را از خدا به پیغمبر القا کند . پس این موجود باید از یک جنبه انسان باشد و از یک جنبه مرغ و او همان است که فرشته نام دارد.

 

2. نظریه ی روشن فکرانه:

اینان قائل اند که پیغمبر یک نابغه ی اجتماعی خیرخواه است و خدا این نبوغ را به او داده است. پیغمبر در جامعه ای پیدا می شود، اوضاع جامعه ی خود را می بیند و متأثر می شود. بعد فکر می کند که اوضاع این مردم را تغییر دهد. با نبوغی که دارد، یک راه صحیح را بیان می کند. از نظر اینان، مراد از روح الامین، همان روح باطن خودش است، عمق روح خودش است که به او الهام می کند . پس وحی این است که از عمق اندیشه ی خود پیغمبر سرچشمه می گیرد و به سطح اندیشه اش می آید.

 

3. نزول باطنی و معنوی :

معتقدین به این نظریه می گویند، در همه ی افراد بشر غیر از عقل و حس، یک شعور دیگر و یک حس باطنی دیگر هم وجود دارد و این در بعضی افراد قوی است و آن قدر قوی می شود که با دنیایی دیگر اتصال پیدا می کند؛ به طوری که واقعاً دری از دنیای دیگر به روی او باز می شود . یعنی تنها فعالیت وجود خودش نیست، بلکه دارای استعداد ارتباط با خارج از وجود خودش است. نزول فرشته نزول است، اما نه نزول در طبیعت که مثلا از کره بالا به عالم طبیعت بیاید، بلکه سیری است که از مراتب خود او آمده و به صورت امری محسوس در بیرون است. پس نزول هست، اما نزول باطنی و معنوی [مطهری، (د)1374 : 359-352].

 

4. فرضیه ی حکمای اسلام درباره ی وحی :

 به نظر استاد شهید مطهری، بهترین فرضیه همین فرضیه است .اینان قائل اند، انسان از جنبه ی استعدادهای روحی، در حکم موجودی دو صفحه ای است . انسان دارای روح و بدن مادی است . روح انسان دو وجهه دارد. آن چه در این جهان است، با آن جهان فرق دارد.

اما جهان ها با هم تطابق دارند . آن چه در این جهان، سایه ی آن جهان است. می گویند روح انسان صعود می کند . در باب وحی، اول صعود است، بعد نزول. در ابتدا روح پیغمبر صعود می کند و بین او و حقایقی که در جهان دیگر است، تلاقی صورت می گیرد و پیامبر با استعداد خاصی حقایق را می گیرد و از آن جا نزول می کند و در مشاعر پیغمبر پایین می آید و لباس محسوسیت به خود می پوشاند . و این معنی نزول وحی است [همان، ص419-415].

 

ناسخ و منسوخ :

 نسخ به معنی برداشته شدن حکم و دستور اول و پایان دادن به آن و جایگزین شدن دستور دوم به جای آن است. در کتب تفسیر و غیر تفسیر معمول است که می نویسند، قسمتی از آیات قرآن نسخ شده است. ابوبکر نحاس در کتاب « الناسخ و المنسوخ»، تعداد آیات نسخ شده را به 138 آیه رسانده است. اما آیت الله خوئی، از مجموع آیات نسخ شده، به ذکر 36 آیه اکتفا کرده و معتقد است، از بین این موارد، تنها در یک آیه (آیه ی نجوی) نسخ صورت گرفته است [خوئی، البیان: 381-287]. به نظر می رسد نظر صحیح همین است.

شهید مطهری نیز در آثار خود به موضوع نسخ اشاره کرده است و از بیانات ایشان به نظر می رسد که نسخ در آیات را قبول ندارند. ایشان در مورد معنی اصطلاحی نسخ می فرماید: مراد از ناسخ و منسوخ این است که دستور اول لغو شود و یک دستور ثانوی به جای آن بیاید. دستور دوم باید طوری باشد که صددرصد بر ضد دستور اول باشد که دستور دوم لغو دستور اول تلقی شود . اما اگر دستور اول و دوم با هم قابل جمع باشند، یعنی یکی از آن ها توضیح دهنده ی دیگری باشد، این دیگر ناسخ و منسوخ نیست [مطهری، (ب) 1374، ج 1 : 356].

استاد مطهری در مورد نسخ در شریعت قائل اند : نسخ در قوانین الهی وجود دارد. چرا که پیغمبری می آید و شریعتی می آورد، بعد از مدتی پیغمبر دیگری می آید و شریعت آن پیغمبر را نسخ می کند و شریعت دیگری می آورد. قانونی که به وسیله ی پیغمبر سابق آمده، از اول محدود به زمان معینی بوده است. یعنی خدا از اولی که این شریعت را نازل کرده، برای همیشه نازل نکرده است که بعد پشیمان شود . بلکه از اول برای مدت موقتی نازل کرد تا بعد از آن مدت منقضی شود. اشکالی که این جا پیش می آید، این است که اگر بنا باشد شرایع به موجب تغییراتی که در زمان پیدا می شوند، نسخ شود، پس هیچ شریعتی نباید شریعت خاتم باشد. باید گفت : دین اسلام شریعت خاتم است و خاتمیت جزو ضروریات دین اسلام است. اگر کسی منکر خاتمیت شود، در واقع منکر اسلام شده است. یهودی ها منکر نسخ هستند و می گویند نسخ شریعت امکان ندارد [همان، ص 369-356].

 

اقسام نسخ

1. نسخ در تلاوت، نه در حکم : نسخ در تلاوت همان عقیده به تحریف است که ما آن را قبول نداریم .

2. نسخ در تلاوت و حکم.

3. نسخ در حکم نه در تلاوت :

مشهورترین نسخ در قرآن است که براساس آن، آیه ای از آیات قرآن نسخ می شود، اما از نظر تلاوت در قرآن ثابت می ماند. اکثر مفسران و دانشمندان این نسخ را می پذیرند.

استاد مطهری در مورد وجود نسخ در قرآن چنین می فرمایند: برخی مفسرین موضوع ناسخ و منسوخ را در مورد آیات جهاد مطرح کرده اند و گفته اند، در بسیاری از آیات قرآن شما می گویید، جنگیدن با کافران را مشروط کرده است، اما در بعضی از آیات همه ی آن دستورات را یک جا نسخ کرده است. آیات اول سوره ی برائت که زمان جهاد را به طور کلی ارائه می دهد و از مشرکین تبری می جوید و برای مشرکین یک مهلت مقرر می کند، بعد از آن مهلت می گوید، دیگر این ها حق ندارند باقی بمانند. این آیات که سال نهم هجری آمده، تمام دستورات گذشته را یک جا نسخ کرده است. اما این درست نیست. به دلیل این که ما در جایی می توانیم آیه ای را ناسخ آیه ی دیگری بدانیم که درست برضد آن باشد [مطهری، 1361 : 59-56].

 

محکم و متشابه

یکی از مباحث علوم قرآنی محکم و متشابه است. محکم لفظی است که وجوه گوناگون معنا در آن محتمل نیست، لذا دلالتش بر معنا چندان واضح و روشن نیست . شهید مطهری در برخی آثار خود به این بحث اشاره کرده و قائل است که برخی از آیات قرآن، بعضی دیگر را تفسیر می کنند . خود قرآن بیانگر این است که آیات دو گونه اند: آیات محکم و آیات متشابه. آیات محکم را آیات مادر می نامند: هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و أخر متشابهات [آل عمران/ 71].

آیه ی متشابه آیه ای است که مفهومی دارد که آن را چند گونه می توان پیاده کرد. اما آیه ی محکم را تنها به یک صورت می توان پیاده کرد [مطهری، (د)1374: 899]. آیه ی متشابه یعنی آیه ای که در آن حقیقتی به صورت کلی بیان شده است و این حقیقت کلی بیان شده است و این حقیقت کلی را می توان به شکل های گوناگون توضیح و تفسیر کرد و این به ما بستگی دارد که چگونه آن را تفسیرکنیم . این چگونگی را باید با آیات مادر به دست آورد [ مطهری، 1372: ج 134:3]. قرآن آیات محکم را آیات مادر می نامد، یعنی آیات متشابه را با کمک آیات محکم می توان پیاده کرد.

آیات متشابه را نمی توانیم هرگونه بخواهیم عمل کنیم، مگر این که به سایر آیات قرآن رجوع کنیم . [1]



 [1] - مجله ی آموزش قرآن


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است