در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: خبرگزاری - ایرنا - تاریخ شمسی نشر 24/10/1386، ؛


* علت قیام امام حسین (ع)

امام حسین (ع) خود دلیل نهضت را اینگونه بیان کرده است: «در کمال صراحت می گویم دنیای ما را فساد گرفته است، امت جدم فاسد شده اند، قیام کردم برای اصلاح. من یک مرد اصلاح طلبم، هدفی جز امر به معروف و نهی از منکر ندارم.»

مطهری می گوید: «عده ای گفتند امام حسین در کربلا به دست یک عده مردم تجاوز کار، بی تقصیر کشته شد، پس این تاثرآور است، من هم قبول دارم امام حسین بی تقصیر کشته شد، اما همین! یک آدم بی تقصیر به دست یک عده مردم متجاوز کشته شد. روزی هزار نفر آدم بی تقصیر به دست آدم های با تقصیر کشته می شوند. روزی هزار نفر آدم در دنیا نفله می شوند و تاثرآور است اما آیا این نفله شدن ها ارزش دارد که سال ها و قرن های متمادی، ‪10 قرن، 20 قرن، ‪30 قرن ادامه پیدا کند و ما بنشینیم و اظهار تاثر کنیم که حیف، حسین بن علی نفله شد، حسین بن علی خونش هدر رفت، حسین بن علی بی تقصیر کشته شد، به دست افرادی متجاوز کشته شد.»

مطهری در ادامه می گوید: «اما چه کسی گفته حسین بن علی نفله شده است، خون حسین بن علی هدر رفت، اگر در دنیا کسی را پیدا کنید که نگذاشت یک قطره از خونش هدر برود، حسین بن علی است. اگر در دنیا کسی را پیدا کنید که نگذاشت یک ذره از شخصیتش هدر برود، حسین بن علی است. مردی که برای قطره قطره خونش آن چنان ارزش قائل شد که نمی توان آن را توصیف کرد.

* به تصویر کشیدن عصر عاشورا

اباعبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه خواندند. واقعا خود آن خطابه ها عجیب است! کسانی که اهل سخن هستند می دانند که ممکن نیست انسان در حال عادی بتواند سخن عالی بگوید که در حد اعلای اوج باشد. روح بشر باید به اهتزاز بیاید. مخصوصا اگرسخن از نوع مرثیه باشد، دل انسان باید خیلی سوخته باشد، تا یک مرثیه خوب بگوید. اگر بخواهد غزل بگوید باید سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگوید. اگر بخواهد حماسه بگوید باید سخت احساسات حماسی داشته باشد تا یک سخن حماسی بگوید.

این است که خطبه های اباعبدالله اثر گذار می شوند؟ مخصوصا یکی از آن خطبه هایی که در روز عاشورا ایراد می کند و از مفصل ترین خطبه هاست که امام برای خواندن آن از اسب پیاده شد و برای این که می خواست که یک جای مرتفع تری باشد تا صدایش بهتر برسد، بر بالای شتر رفت و فریاد زد که «تبالک ایتها الجماعه و ترحاحین فصو حتمونا واجفین» و یکبار، دوبار، سه بار صحبت کرد. عمر سعد برلشکریان خود ترسید که مبادا نطق حسین اینها را تحت تاثیر قرار دهد. نوبت بعد که اباعبدالله شروع به صحبت کرد، از آنجا که روحشان شکست خورده بود، عمر سعد دستور داد فریاد کنید و به دهانتان بزنید که صدای حسین را کسی نشنود. آیا این علامت شکست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟

* واقعیت اربعین

استاد مطهری درخصوص اربعین و تحریفات آن اینچنین می گوید: اربعین که می رسد، همه این روضه را می خوانند و مردم هم خیال می کنند اینطور است که اسرا از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند و امام زین العابدین با جابر ملاقات کرد.

در صورتی که به جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده اش یعنی سید بن طاووس در کتابهای دیگرش آن را تکذیب و لااقل تایید نکرده است در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی ذکر نشده است و هیچ دلیل عقلی هم آن را قبول نمی کند ولی مگر می شود این قضایایی را که هر سال گفته می شود از مردم گرفت، جابر اولین زائر امام حسین (ع) بوده است و اربعین هم جز موضوع زیارت امام حسین (ع) هیچ چیز دیگری ندارد. موضوع، تجدید عزای اهل بیت نیست، موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه، از همان شام جدا می شود.

مطهری ادامه می دهد: آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. من در سابق تصور می کردم که اساسا علت این که این همه دروغ در این واقعه ایجاد شده برای این است که وقایع راستین را کسی نمی داند که چه بوده است، بعد که مطالعه کردم دیدم اتفاقا هیچ حادثه ای در تاریخ های دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد.

مورخان معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقل ها با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هم هستند و یک قضایایی در کار بوده است که سبب شده جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است. در آن عصرها خطبه حکم اعلامیه در این عصر را داشت. همان طور که در این عصر در جنگ ها مخصوصا در وقایع، اعلامیه های رسمی بهترین چیزی است که متن تاریخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه ها این طور بوده است، لذا خطبه زیاد است. چه قبل از حادثه کربلا و چه در خلال آن و چه خطبه هایی که بعد، اهل بیت در کوفه، در شام و در جاهای دیگر ایراد کردند و اصلا هدف آنها از این خطبه ها این بود که می خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت و قضایا چه بود و هدف چه بود و این خودش یک انگیزه ای بود که جریانات نقل شود ولی ما چهره این حادثه تابناک تاریخی را آن قدر مشوش نموده و بزرگترین خیانت ها را به امام حسین (ع) کرده ایم که به کلی حادثه را تغییر داده ایم. قطعا اگر امام حسین (ع) به عالم ظاهر بیایند خواهند گفت: آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که من نیستم. آن قاسم بن الحسنی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که برادر زاده من نیست، آن علی اکبری که شما در مخیله خودتان درست کرده اید که جوان با معرفت من نیست، آن یارانی که شما درست کرده اید که آنها نیستند. ما قاسمی درست کردیم که آرزویش فقط دامادی بوده، آرزوی عمویش هم دامادی او بوده، حال بیاییم قاسم ذهن خود را با قاسمی که در تاریخ بوده است مقایسه کنیم.

* وقایع شب عاشورا

تواریخ معتبر این قضیه را نقل کرده اند که در شب عاشورا امام (ع) اصحاب خودش را در یک خیمه ای یا نزدیک آن خیمه جمع کرد و آن خطابه بسیار معروف شب عاشورا را به آنها القا کرد. در این خطبه امام (ع) به طور خلاصه به آنها می گوید: شما آزاد هستید. امام نمی خواست کسی خودش را برای ماندن مجبور ببیند، و یا حتی کسی خیال کند به حکم بیعت لازم است بماند. لذا می گوید همه شما را آزاد گذاشتم، همه یارانم، خاندانم، برادرانم، فرزندانم، برادرزاده هایم، اینها جز به شخص من به کس دیگری کار ندارند، شب تاریک است و از این تاریکی استفاده کنید و بروید و آنها هم قطعا با شما کاری ندارند.

در اول هم از اینها تجلیل می کند و می گوید: منتهای رضایت را از شما دارم، اصحابی بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم، اهل بیتی بهتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم. اما همه آنها به طور دست جمعی می گویند: آقا مگر چنین چیزی ممکن است، جواب پیغمبر خدا را چه بدهیم، وفا و انسانیت کجا رفته است، محبت و عاطفه کجا رفته و آن سخنان پرشوری که آنجا فرمودند که واقعا دل سنگ را آب می کند، یعنی انسان را به هیجان می آورد.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است