در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: روزنامه - قدس - تاریخ شمسی نشر 12/02/1388، شیرخانی، علی ؛


بسیاری از جامعه شناسان، از جمله ابن خلدون  (جامعه شناس و اندیشمند مسلمان) بر این باورند که جوامع و نظامهای سیاسی نیز به مثابه یک موجود زنده دارای دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و کهن سالی هستند و عوامل و مؤلفه های گوناگونی در پایداری و تداوم و یا افول و زوال یک جامعه نقش دارد. این گروه از جامعه شناسان عموماً از نظریه ارگانیسم فلاسفه یونان باستان کمک گرفته اند. در این نظریه، جامعه به ارگانیسم انسان تشبیه شده است. با این وصف، باید جامعه و نظامهای سیاسی را چه موجود هستند و چه بر اثر تحولات به وجود می آیند، به مثابه یک موجود زنده فرض کرد که دارای هدف بوده و به سوی آن در حرکت است. اگر انقلاب و نظام سیاسی، بتواند به بالندگی، رشد و پویایی خود برسد و دوران های گوناگون را بدون مشکل طی نماید، آن جامعه، سالم و مطلوب است ولی اگر روند تکاملی خود را طی نکند و به سمت و سوی آرمانهای خود حرکت نکند، در آن صورت آن جامعه، بیمار می باشد و دچار آسیب و آفت شده است.

اما پرسش اصلی، از معیار سلامت و بیماری یک جامعه است. چگونه می توان جامعه ای را سالم و جامعه ای را ناسالم دانست؟ پر واضح است که در جواب پرسش فوق باید به ماهیت وجودی آن جامعه و نظام توجه کرد. انقلاب اسلامی ایران به فرموده رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شهید مطهری، یک انقلاب مبتنی بر ارزشهای اسلامی است. شهید مطهری بر این اعتقاد است که انقلاب ایران همانند انقلاب صدر اسلام، به اسلام اهمیت می داد. در صورت اهمیت دادن به اسلام، معنویت اساس فعالیت می شود و البته در کنار معنویت، عامل مادی و سیاسی نیز محتوای اسلامی می گیرد. به طور مثال، مبارزه برای پرکردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اساسی اسلام محسوب می شود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق همراه است (پیرامون انقلاب اسلامی، ص 44 - 43)

بدین سان، باید گفت اگر ارزشهای انقلاب اسلامی که در شکل گیری آن انقلاب نقش داشته اند، همچنان در جامعه حضور داشته باشند، جامعه و انقلاب می تواند سالم باشد و گرنه دچار آسیب و بیماری شده است و باید راه جلوگیری از این آسیبها را یافت.

شهید مطهری، مجموعه عواملی را به عنوان آفت انقلاب اسلامی ذکر می کند که در ذیل بدانها پرداخته می شود.

آفات انقلابها

شهید مطهری به یک اصل مهم فلسفی اعتقاد دارد که علل موجوده یک شی علل مبقیه آن شیء نیز هست؛ بدین معنا که انقلاب اسلامی را، اسلام و ارزشهای اصیل آن ایجاد کرد، تداوم آن نیز به وسیله اسلام و ارزشهای اسلامی خواهد بود. در کنار این اصل اعتقاد دارد که نگه داشتن یک نظام از به دست آوردن آن، اگر مشکل تر نباشد، مطمئناً آسانتر نخواهد بود. شهید مطهری می گوید، قدما گفته اند جهان گیری از جهان داری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسانتر است.  (همان، ص 29)

از آنجا که انقلاب نگه داشتن از ایجاد آن مشکل تر است، لذا انقلابها ممکن است دچار آفت زدگی شوند. شهید مطهری معتقد است وظیفه رهبری است که از این آفتها پیشگیری نماید و اگر نفوذ هم داشتند، با وسایلی که در اختیار دارد، آفت زدایی نماید (نهضت های صد ساله اخیر، ص 87) شهید مطهری به علل و عوامل ذیل به عنوان آسیب انقلابها به طور عموم و انقلاب اسلامی به طور اخص اشاره می کند:

دگرگونی نیتها و نگرشها

شهید مطهری در مورد این آسیب اعتقاد دارد حفظ اخلاص بسیار مشکل تر از به دست آوردن آن است؛ زیرا نهضت خدایی که برای خدا آغاز می شود و باید برای خدا نیز ادامه یابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حال آن گردد و گرنه خودخواهی و منیت ها می تواند آن امر را از خدایی بودن تهی کرده و سرانجام به تهدید و انحراف رهنمون نماید. شهید مطهری در این رابطه صدر اسلام را مثال می زند و می گوید: «در چند ماه آخر عمر پیامبر (ص) خداوند اعلام خطر می نماید و آیه نازل می شود که «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون» چرا که خداوند می فرماید: «از کافران نهراسید، چون مشرکین به زانو درآمده اند و تسلیم پیامبر (ص) شده اند و خطری از ناحیه آنها اسلام را تهدید نمی کرد، آیه نازل شد که اکنون تهدید از ناحیه آنان نیست ولی از درون خود تهدید می شوید.»

شهید مطهری در ادامه تئوری امامت حضرت علی (ع) را در راستای جلوگیری از تهدید و انحراف درونی عنوان می کند. البته به باور شیعیان این اتفاق افتاد و امت اسلامی به انذارهای الهی توجه نکرد و پس از پیامبر (ص) باز شاهد گروه های گوناگون فراوانی در جامعه هستیم. بدین سان، باید گفت نیت ایجاد انقلابها و نگرش انگیزشی نهضتها باید به صورت مداوم و همیشگی وجود داشته باشد تا انقلابها از آفتها مصون باشند.

ابهام طرح های آینده

شهید مطهری برای تبیین این مورد، به تخریب بنای فرسوده و ایجاد بنای جدید اشاره می کند. وی اعتقاد دارد اگر فردی بنا دارد منزل مسکونی خود را از نو ایجاد کند، دو احساس در درون او شکل می گیرد؛ احساس اول درباره تخریب و از بین بردن بنای قدیمی است و احساس دیگر ایجاد بنای جدید که مشکلات بنای قدیم را نداشته باشد.

شهید مطهری در این رابطه می گوید: «درباره احساس اولی، تکلیف صاحب خانه روشن است، زیرا می خواهد با تخریب از معایب منزل مخروبه آسوده باشد، ولی در مورد ایجاد بنا اگر نقشه ای داشته باشد که تمام نواقص بنای پیشین را نداشته باشد، مورد پذیرش است ولی اگر طرح و نقشه ای در کار نباشد، با تخریب مشکل فرد برطرف نخواهد شد.»

شهید مطهری تأکید می کند که بانیان اصلی این انقلاب روحانیون با کمک مردم بوده اند و باید طرحهای نوین را برای آینده انقلاب اسلامی داشته باشند، از این رو، می توان از روحانیون به عنوان مهندسان اجتماعی نام برد. روحانیت شیعه باید همواره از مواد خام فرهنگی فوق العاده غنی اسلام برای ارائه طرحهای نو و بدون ابهام، پیشگام باشد و تنها کار روحانیت این است که دست به استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده بزند. در این صورت، انقلاب اسلامی می تواند از آسیبها و آفتها مصون بماند. به عبارت دیگر، مراد شهید مطهری این است که روحانیت بتواند با اجتهاد پویا که زمان و مکان را به خوبی می شناسند و با حفظ اصول، برای آیندگان نیز طرحهایی داشته باشند.

ناتمام گذاشتن انقلاب و نهضت

در طول تاریخ جهان اسلام، بویژه جهان تشیع، در ایران و کشورهای شیعه نشین، همواره انقلابها و نهضتها به رهبری روحانیون آغاز شده و تا مرحله پیروزی نیز پیش رفته است ولی در ادامه روحانیان یا کنار رفته و یا کنار زده شده اند و نتیجه فعالیت آنان را دیگران و احیاناً مخالفان و دشمنان برده اند. شهید مطهری در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی تأکید می کند که نهضت اسلامی ایران در این مرحله، در مرحله نفی و انکار است، مردم ایران همدل و همصدا علیه استبداد قیام کردند، در صورتی این قیام به اتمام خواهد رسید که این همدلی و همصدایی تا پایان انقلاب و رسیدن به آرمانها و ارزشهای آن باقی و پایدار بماند و در صورتی که هر لحظه مردم از آن آرمانها و ارزشها روگردان شوند، در حقیقت آن انقلاب ناتمام مانده و به مرحله اثبات و تداوم نرسیده است.

رخنه فرصت طلبان

نهضتها را معمولاً رهبران اصلاح طلب که به اصول اساسی اعتقاد دارند آغاز می کند و مراحل اولیه و دشوار نهضتها و انقلابها بر دوش افراد مؤمن و با اخلاص است؛ ولی به محض مشاهده به بار نشستن انقلاب و ثمره دهی آن، افراد فرصت طلب از آن استفاده کرده و از انقلابیون اصلی، انقلابی تر می شوند تا جایی که انقلابیون اصیل را کنار می زنند. این گونه رسوخ فرصت طلبان در انقلابها، موجب شده یک اصل کلی برای انقلابها در نظر گیرند و آن اینکه «انقلاب فرزندان خود را می خورد». به طور مثال، انقلاب و نهضت مشروطه در ایران به وسیله روحانیون و سردار ملی ها و سالار ملی ها شروع شد، ولی پس از نهضت، کسانی در مصدر امور قرار گرفتند که یا با استبداد همراهی داشته اند و یا زیر پرچم استعمار گرد آمده بودند.

شهید مطهری معتقد است، اصل کلی «انقلاب فرزندان خود را می خورد» درست نیست و نمی تواند یک قاعده باشد، چرا انقلاب نباید فرزندان خود را از بین ببرد، بلکه غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه از بین بردن فرزندان انقلاب را به ارمغان می آورد.

شهید مطهری برای دیدگاه خود از صدر اسلام (پس از پیامبر (ص)) مثال می آورد که فرصت طلبان به جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و آیین نبوی، در ارکان نظام نفوذ کرده، طریه ها وزیر و کعب الاحبارها مشاور شدند و ابوذرها و عمارها تبعید و یا شهید شدند.

نفوذ اندیشه های بیگانه

شهید مطهری معتقد است این نوع نفوذ از دو طریق صورت می گیرد؛ یا از سوی دشمنان است و یا از طریق دوستان و وفاداران به نهضت و انقلاب. از طریق دشمنان کاملاً مشخص است که انقلاب و نهضت که آغاز می شود و به پیروزی می رسد، مکتبها و ایسم های دیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد و دشمنان اندیشه های خود را که با روح مکتب مبارز و انقلابی بیگانه است، وارد آن نهضت می کنند تا اینکه مکتب مبارز را از هدفهای اصلی خود باز دارند. نمونه اش در صدر اسلام، اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات است که با عنوان آموزه های اسلامی در درون نهضت و اندیشه مسلمانان رسوب کرده است اما از طریق دوستان بدین گونه است که عده ای مجذوب آرا و اندیشه های بیگانه می شوند، خودآگاه یا ناخودآگاه دیدگاه های آنان را وارد اندیشه های مکتب مبارز می کنند. به عنوان نمونه، مسلمانانی بوده اند که شیفته آموزه های یونان باستان و یا آموزه های ایران باستان شدند.

شهید مطهری می گوید: «پس از انقلاب اسلامی نیز همان دو جریان صدر اسلام، مطرح است. عده ای که دشمن هستند با محتوای ماتریالیستی ولی مارک اسلامی که سعی در ارائه اندیشه های خود دارند و هدف آنان این است که محتوای ماتریالیستی را با پوسته اسلامی به مغز جوانان وارد نمایند و طبیعی است که پوسته بلافاصله به دور انداخته می شود و از سوی دیگر افرادی که با معارف اسلامی آشنایی ندارند، عاشق مکتبهای بیگانه شده و خودآگاه و یا ناخودآگاه آنان را تبلیغ می کند.»

شهید مطهری بعد از طرح این مشکل و آفت، عنوان می کند که این خطر، یک خطر اساسی است و در صورتی که با آن مبارزه نشود، کیان اسلام تهدید می شود و از آنجا که انقلاب ایران نیز مبتنی بر آموزه های مذهبی است، انقلاب در خطر خواهد بود. پرسش شهید مطهری این است که راه مبارزه با این نوع آفتها و تهدیدها چیست؟ ایشان معتقد است راه مبارزه با این خطر، تحریم و منع نیست، چرا که تشنگان را به عذر اینکه آب آلوده است، نمی توان از آب منع کرد. ایشان معتقد است رهبران انقلاب باید به اندازه ای آب گوارا و زلال عرضه کنند که انسانها سراغ آبهای آلوده و به ظاهر زلال نروند. شهید مطهری تأکید دارد که این رسالت مبارزه و عرضه صحیح اندیشه برعهده حوزه های علمیه است و باید آنان کارهای علمی و فکری خود را چندین برابر کنند و باید بدانند که اشتغال به فقه و اصول، جوابگوی مشکلات نسل حاضر و نسلهای آتی نیست.

تجددگرایی افراطی

انقلاب اسلامی ایران در دوره مدرن رخ داده است و در حقیقت زمانی که آموزه ای، جز آموزه های مدرن، مطرح نبوده، انقلابی با تکیه بر آموزه های اصیل اسلامی، شیعی در نقطه ای از جهان تحقق پیدا کرده است. پس از انقلاب اسلامی در نگاه شهید مطهری دو دیدگاه مطرح است، عده ای که عوام زده هستند و تنها معیار آنان سلیقه عوام است و عوام نیز گذشته گرا هستند و به حال و آینده توجهی ندارند، که البته این نوع عقیده، نمی تواند پایدار باشد ولی عده ای به مسائل روز بیشتر توجه دارند و درباره حال و بیشتر درباره آینده می اندیشند و سلیقه روز را معیار اجتهاد و استنباط از اسلام قرار می دهند. شهید مطهری می گوید: این نوع نگرش، در حقیقت تجددگرایی افراطی است که در میان مبارزان و شیعیان پدیدار گشته است. در نگاه شهید مطهری، تجددگرایی افراطی عبارت است از «آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع کردن» شهید مطهری می گوید این یکی از آفتهای اساسی نهضت و انقلاب اسلامی می تواند باشد که وظیفه رهبری نهضت و انقلاب است که با آن مبارزه نماید و افراطی گریهای مدرن را از اسلام و انقلاب بزداید.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است