در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سایت راسخون، رجبی (دوانی)، محمدحسن ؛


 

 

آنچه درپی می آید بازگویی برخی وجوه اشتراک موجود میان استاد شهید مرتضی مطهری (ره) و استاد علی دوانی (ره) است که به قلم فرزند استاد دوانی به رشته تحریر درآمده است. وی در این نوشتار با نقل نمونه های تاریخی، اشتراک راه و هدف و عملکرد میان آن دو بزرگوار را در امور اجتماعی، سیاسی و مسائل مربوط به دین و مذهب و نیز در رفتارها و تعاملات شخصی تبیین و تشریح کرده است. اینک به مناسبت نخستین سالگرد رحلت آن استاد فرزانه مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

از اوایل دوران نوجوانی به خاطر دارم که همیشه پدرم نام استاد شهید مرتضی مطهری را با احترام فراوان یاد می کرد و به آثار، سخنان، تصمیم ها و رهنمودهای ایشان، توجه و عنایت ویژه ای داشت. بعدها که بزرگتر شدم و خود با برخی از آثار آن متفکر بزرگ آشنا گردیدم، راجع به زندگی، سوابق علمی و بینش و دانش آن شهید بزرگوار، از پدرم سؤالاتی می کردم و او هر آنچه می دانست، می گفت:ادب و احترام نسبت به آثار و اندیشه های استاد شهید، از کلام و بیان ایشان هویدا بود و هر بار از وجود چنان متفکر اندیشمند و فقیه و فیلسوف بزرگ که خداوند به اسلام و ایران و روحانیت شیعه عطا کرده است، برخود می بالید.

به یاد ندارم که پدرم- گذشته از امام خمینی (ره)- تا به آن اندازه از دانش وسیع دینی، بینش صددرصد اسلامی، فضایل و ملکات اخلاقی، و تعهد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عالم دینی دیگری از معاصران یادکرده باشد. این سختی از آن رو برای من غریب می نمود که پدرم بیش از پنجاه سال از عمر پربرکتش را به شرح حال نگاری علما و دانشمندان اسلامی و شیعه اختصاص داده بود و با مقام و مرتبه علمی آنها به خوبی آشنا بود. گرچه ایشان مقام علمی دیگر علما را می ستود و برخی را در بعضی رشته های علوم و معارف اسلامی، چون فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان، حدیث، تفسیر، رجال و ... سرآمد اقران می دانست، اما هیچکدام را در جامعیت، انسجام فکر، استحکام رأی و نظر، و دغدغه شناخت نیازهای فکری و فرهنگی زمان، و پاسخگویی متین و عمیق به آنها، در حد استاد مطهری نمی شناخت.

علاوه بر این بعد- که مورد اتفاق نظر بسیاری دیگر از صاحبنظران هم هست- پدرم وجوه اشتراک دیگری میان خود و استاد شهید می دید که در مجموع، سبب آن ارادت و دوستی عمیق توأم با احترام فراوان به ایشان شده بود که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:

1- اندیشه ایجاد تحول در حوزه: استاد مطهری از جمله فضلایی بود که در اواخر دهه20، همراه با امام خمینی (ره) و جمعی دیگر از بزرگان حوزه، تصمیم جدی به انجام اصلاحات حوزه داشت؛ اما متأسفانه به دلیل کارشکنی های فراوان، ناامید شد و حتی مجبور به مهاجرت از قم به تهران گردید. پدرم نیز در اواسط دهه30 و اوائل 40، تلاش نمود تا همراه با جمعی از فضلای نامدار حوزه، با تأسیس مجله مکتب اسلام و نیز مؤسسه «دارالتبلیغ اسلامی»- که در کتاب خاطرات خود به نام نقد عمر به تفصیل سخن گفته- با تربیت نسل جدیدی از طلاب جوان درس خوانده و آشنا به زبان های خارجی و دانش های روز، و ارتقاء آگاهی های مذهبی جامعه، تحولی در حوزه و جامعه ایجاد نماید که او نیز به مانند استاد شهید، پس از چندین سال تلاش و تکاپو و مشاهده نامهربانی ها، مرارت ها و ناملایمات از هم کسوتان خویش، سرانجام مجبور به ترک قم و مهاجرت به تهران در سال 1350 گردید.

2- آسیب شناسی حوزه های علمیه: استاد مطهری در دو مقاله ارزشمند خود که در سال 1341 در کتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» انتشار داد، به دوآسیب بزرگ رایج در حوزه های علمیه اشاره کرد: نخست، محدود شدن فقه و اجتهاد به احکام فردی و کم توجهی به امور مستحدثه و پیشنهاد تخصصی شدن دانش فقه؛ دوم، وابستگی مالی حوزه های علمیه به وجوهات مردمی و عدم استقلال مالی، و در نتیجه، تبعیت حوزه از خواست عوام یا عوامزدگی حوزه های علمیه.

پدرم نیز چند سال بعد در مقاله ای که در پیوست کتاب هزاره شیخ طوسی درسال 1349 نوشت، نظام آموزش ناکارآمد رایج حوزه های علمیه را نقد کرده و آن را سبب دور ماندن از مباحث موردنیاز اجتماعی و فرهنگی روز و اتلاف عمر طلاب در پرداختن به برخی مباحثی دانسته که امروزه دیگر موضوعیتی ندارند.

نقد استاد شهید و پدرم از حوزه های علمیه، در راستای آسیب شناسی و آسیب زدایی از آفات مزمتی بود که مانع تحول در حوزه های علمیه گردیده بود. آن دو، سخت براین باور بودند که روحانیت شیعه، «شجره طیبه» ای است که با وجود ناملایمات فراوان روزگار، ثمرات زیادی داشته و مفاخر بزرگ و کم نظیری در همه رشته های علوم اسلامی، به جهان اسلام تقدیم نموده و بارها علمای بزرگ، چه به صورت فردی و یا جمعی، با قیام به موقع خود، از کیان و استقلال سیاسی کشور در مقابل بیگانگان و قدرتمند، حراست کرده اند و با هرگونه انحراف سیاسی، فکری، مذهبی و اخلاقی در جامعه مبارزه نمودند و هنوز نیز تنها نهاد مستقلی است که معرف و مفسر معارف اصیل شیعی بوده و از استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور دفاع می کند. اما آن سخن به معنای تضعیف ارکان حوزه یک هزار ساله شیعه نیست، بلکه غرض آن است که با زدودن آفات فکری و باورهای غلط رایج، آن را برای پاسخگویی به نیازهای متحول فلسفی، فکری و اجتماعی زمان، کارآمد و بارور ساخت.

3- شناخت مقتضیات زمان: بخش عمده ای از آثار منتشره استاد شهید و پدرم، پاسخ به کمبودهای منابع فکری و خواندنی مناسب در میان گروه های مؤمن و مذهبی جامعه بود. آن دو، زمانی که احساس می کردند در یک حوزه فرهنگی، خلأ وجود دارد، ابایی نداشتند که به قدر وسع خود در برطرف کردن آن بکوشند، به عنوان مثال در دهه 30 و 40، هیچ گونه فعالیتی در حوزه داستان نویسی دینی برای نوجوانان و جوانان به چشم نمی خورد و آنان ناگزیر بودند به داستان ها و رمان های فارسی و خارجی روی آورند که عموماً انحرافات اخلاقی داشت. از اینرو پدرم از سال 1337 دست به نگارش یک سلسله داستان های واقعی از تاریخ اسلام زد که تحت عنوان «داستان ماه» و بدون امضا در مجله مکتب اسلام چاپ و منتشر می شد و خوانندگان فراوانی داشت. استاد مطهری نیز با درک همین نیاز، درسال 1339 کتاب «داستان راستان» را منتشر نمود. همچنین در جریان اوج گیری انقلاب اسلامی، استاد شهید به منظور آگاهی بخشیدن به مردم از اهداف سیاسی روحانیت و آفاتی که نهضت های اسلامی را در سده اخیر تهدید کرده و یا به نابودی کشانده است، کتاب «نهضت های اسلامی در صدساله اخیر» را در تابستان 1357 منتشر کرد. پدرم نیز که درسال 41 با هدف حفظ و حراست از تلاش جمعی علما در ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی، کتاب «نهضت دو ماهه روحانیون ایران» را به منظور جلوگیری از فراموشی و یا تحریف آن نهضت توسط ایادی بیگانه منتشر کرده بود، دست به کار شد و با کوششی کم نظیر، همه اعلامیه های مراجع و علما و مجامع روحانی را در جریان انقلاب، گردآوری کرد و با مقدمه مبسوطی، نهضت های اسلامی به رهبری روحانیون را از زمان خواجه نصیرالدین طوسی تا انقلاب اسلامی و پس از آن، تحت عنوان «نهضت روحانیون ایران» در 11جلد در سال 1360 متنشر کرد که جلد اول آن در مهر 1357 تدوین گردید.

4- اشتغال همزمان به تألیف و سخنرانی، استاد شهید و پدرم از زمره معدود نویسندگان روحانی سرشناس و توانمندی بودند که در طول چند دهه، ضمن اشتغال به تألیف و تصنیف و تدریس، به ایراد منبر و سخنرانی های دینی و علمی هم پرداختند. آندو و روحانیون مشابه ایشان، به دلیل اطلاعات وسیع و درست و محققانه ای که از تاریخ اسلام، سیره معصومین (ع)، معارف اسلامی و تحولات سیاسی و فرهنگی ایران، جهان اسلام و جهان داشتند، موجبات دریافت های درست و بی پیرایه مردم از باورهای مذهبی و حوادث تاریخ اسلام، و نیز ارتقاء آگاهی های سیاسی- اجتماعی آنان از تهدیدات سیاسی- فرهنگی استکبار جهانی و صهیونیسم علیه جهان اسلام و دردهای مشترک مسلمانان و اوضاع رنج آور جوامع اسلامی را فراهم آوردند.

5- اعتدال سیاسی: مشی سیاسی استاد شهید و پدرم، اعتدالی بود؛ بدین معنی که آن دو ضمن اقرار به پیشگامی امام خمینی (ره) درجریان نهضت اخیر روحانیون، پیروی از منویات و مشی سیاسی معظم له را به معنای نادیده گرفتن تلاش سایر مراجع و عدم همکاری و دوری گزیدن از ایشان- چنانکه مشی رایج سیاسی برخی از روحانیون انقلابی طرفدار امام بود- نمی دانستند و به همکاری با آنها ادامه دادند. چنانکه پدرم و استاد مطهری، سال ها در دارالتبلیغ اسلامی- که زیرنظر آیت الله شریعتمداری بود- تدریس می کردند که هرگونه ایجاد تفرقه میان مراجع را به زیان اسلام و کشور و به سود رژیم شاه می دانستند.

6- افشای خطرات سیاسی برضد جوامع اسلامی: دغدغه سیاسی استاد شهید و پدرم تنها محدود و محصور به کشور نبود، بلکه آنان همه تهدیدات سیاسی، نظامی و فرهنگی جوامع اسلامی را رصد می کردند که در رأس آن، وجود رژیم اشغالگر قدس قرار داشت.

پس ازشکست دولت های عربی از اسراییل در خرداد 46، و احساس حقارتی که از این شکست متوجه مسلمانان جهان گردید، پدرم برای احیای مجد و عظمت گذشته اسلام و مسلمین، نخست کتاب «تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا» (1348) و سپس «صحنه های تکان دهنده در تاریخ اسلام» (1348) را ترجمه و منتشر کرد که در مقدمه کتاب نخست، ضمن اشاره به جنگ اخیر اسراییل و کشورهای عربی، علت شکست کشورهای عرب را رکود و سستی و بی قیدی جوامع عرب برشمرد. استاد مطهری نیز در سال 1349 در سخنرانی تاریخی خود، جعلی بودن رژیم اسراییل و حمایت لابی های صهیونیستی از آن و مطامع درازمدت اسراییل در خاورمیانه را برملا کرد.

7- سوانح عمری مشابه: در مطالعه زندگی آن دو، رویدادهای مشابه فراوانی دیده می شود که گویی سرنوشت مشترکی برایشان رقم زده شده است. دوران تنگنا و سختی معیشت هر دو پس از مهاجرت به تهران از یک سو، و علو طبع و عزت نفس آنان برای حفظ حیثیت شخصی و استقلال فکری، وجه مشترک دیگری است که در زندگی آن دو عزیز مشاهده می شود.

8- اخلاقیات: موارد فراوانی از گفتار و کردار اخلاقی فردی و اجتماعی مشابه، میان پدرم و استاد شهید می توان برشمرد. عواطف شدید انسانی و احساس همدردی و مسئولیت نسبت به دیگران به ویژه همنوعان روحانی، شجاعت در گفتار، صداقت در رفتار، پارسایی، عزت نفس، قناعت و توکل در زندگی و ... از جمله وجوه اشتراک اخلاقی میان آن دو بود. آنان در عین روشن اندیشی در مسائل فرهنگی و اجتماعی، هیچگاه از اخلاق روحانی خود خارج نشدند و غبار «روشنفکری» هرگز بر ظاهر گفتار و کردارشان ننشست.

9- تصمیم گیری ها و رهنمودها: پدرم به تصمیم گیری ها و رهنمودهای استاد شهید در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، عنایت ویژه ای داشت؛ زیرا آنها را برخاسته از فکری سلیم، منطقی استوار، شناختی واقع بینانه و از سر دلسوزی به اسلام و مسلمین می دانست. بارها دیده می شد که بر سر رویدادهای سیاسی یا فرهنگی، روحانیون برجسته تهران نظرات متفاوتی ابراز می کردند و واکنش های گوناگونی داشتند، اما در اغلب موارد، نظرات پدرم همان نظرات استاد شهید بود. این تصمیم ها تنها در امور سیاسی و اجتماعی نبود بلکه در زندگی شخصی نیز پیشنهادات و رهنمودهای استاد، برای پدرم امری جدی و قابل تأمل بود.

10- قدردانی، همدلی و همدردی متقابل: و بالاخره شناخت منزلت علمی پدرم و تمجید و تقدیرهای فراوانی که استاد شهید از آثار علمی ایشان می کردند، و از همه مهمتر توجه و علاقه فراوان آن استاد فرزانه به زندگی و سرنوشت شخصی و خانوادگی وی - که از عواطف و محبت ایشان بود- موجبات دوستی عمیق، همدلی و همدردی و احساسات مشترکی بین آن دو گردید که هیچگاه چه در زمان حیات استاد و چه پس از شهادت ایشان میان پدرم و دیگری پدید نیامد.

پدرم، استاد مطهری را - گذشته از مقام علمی وی- برادری بزرگ، محرم راز، دلسوز، غمخوار و همزبان خود می دانست. از این رو هرگاه که مشکلات طاقت فرسایی بر او روی می آورد با ایشان تماس می گرفت و یا به دیدنشان می رفت. استاد نیز که با روحیات پدرم به خوبی آشنا بود با ذکر شمه ای از مشکلات مشابهی که در زندگی شخصی و اجتماعی خود داشت، پدرم را دلداری و تسکین می داد و او را به ادامه کار تشویق می کرد.

پدرم با وجود شرایط و امکانات مناسبی که حسینیه ارشاد در سال 1350، در ازای ویراستای سخنرانی های آنجا، به وی پیشنهاد کرد، حاضر به پذیرش آن نشد و قبول آن را منوط به دعوت و بازگشت شهید مطهری به حسینیه ارشاد نمود.

¤ ¤ ¤

شهادت استاد مطهری، بزرگترین تکان و ضربه روحی برای پدرم بود. او به اندازه ای از شهادت جانگداز و نابهنگام استاد شهید، اندوهگین بود که چندین سال بیمار گردید و به ندرت از منزل خارج می شد و با کسی تماس نمی گرفت و دعوت ها را نمی پذیرفت. وی چنانکه بارها می گفت، شهادت استاد مطهری را بزرگترین ضایعه برای جهان اسلام و تشیع و کشور می دانست و این جمله را با آه و افسوس فراوان بر زبان می راند که: «کو دیگر مثل شهید مطهری؟».

به باور پدرم اگر شهید مطهری زنده بود؛ بسیاری از حوادث سیاسی ناگواری که پس از وی در کشور روی داد، هرگز به وقوع نمی پیوست و یا اگر روی می داد به سرپنجه تدبیرش و یا کمترین هزینه برطرف می شد. او بدون شک شایسته ترین جانشین امام خمینی (ره) بود، آنچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای در ملاقات با خانواده آن شهید بزرگوار به این مطلب تصریح فرمودند.

با شهادت استاد مطهری، دیگر پدرم تا پایان عمر، همراز و همزبانی همانند وی نداشت و هیچگاه گذشت روزگار، اندوه فقدان او را از دلش بیرون نبرد. هر بار که به قم مشرف می شد، بر سر مزار استاد شهید فاتحه می خواند و با چهره ای غمزده می گفت: «حیف از آقای مطهری، حیف، حیف».

خداوند روح آن دو عالم دینی و دوست دیرین را شاد و در جوار رحمت واسعه خود محشور گرداند، انشاءالله.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است