در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله مشکو ة » بهار 1383 - شماره 82، باقی نصرآبادی، علی ؛


(صفحه 105)

 

مقدّمه

استاد شهید مرتضی مطهری یکی از موفق ترین و پیشروترین متفکران اسلامی در عصر جدید است که در گستردگی فکری، درک زمان، توجه به واقعیات، شناخت مسائل فکری، فرهنگی و اجتماعی، پاسخ به شبهات روز، و نیز نقد اندیشه های جامعه شناسی، بر پایه روشهای مبتنی بر مبانی دینی، سرآمد هم عصران خویش بود. آن اسلام شناس برجسته با اشراف و احاطه خاصی که بر شریعت مقدس اسلام داشت، توانست مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی ایران را به گونه ای شایسته، شناسایی، کالبد شکافی، نقد و تحلیل نماید، و بسیاری از معضلات جامعه به ویژه نسل جوان را مورد کاوش قرار دهد.

استاد مطهری به عقیده اهل فن و به شهادت مکتوبات، یادداشت ها و سخنرانی هایی که در طول حیات با برکت خود داشت، در زمره متفکران و فیلسوفان دردمند اجتماعی است که در نظریات خویش بهره های فراوانی از مفاهیم، تعاریف و نظریه های خرد و کلان در مکاتب مختلف جامعه شناسی و فلسفه تاریخ برده است. این فقیه فرزانه و فیلسوف منتقد، مبتکر و جامعه شناس آگاه و زمان شناس هرگز خویشتن را از عرصه اجتماع خارج نکرد و مانند اغلب جامعه شناسان غربی، گوشه انزوا اختیار ننمود و از پشت درهای بسته به جامعه نگاه نکرد، بلکه در زمانی که اندیشه های مارکسیستی و لیبرالیستی زوایای تن و جان جوانان را قبضه کرده بود، گام های بلندی برای درمان آسیب های فکری، دینی، فرهنگی و اجتماعی جوانان برداشت.

این مقاله نیز درصدد است روشها و شیوه های استاد مطهری در نقد اندیشه ها

(صفحه 106)

 

را تبیین نماید.

روش شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه ها

استاد مطهری علاوه بر وسعت معلومات، سخت موشکاف، نکته سنج و تحلیل گر بود. آنچه را که بسیاری از همگان، به سادگی از آن می گذشتند و نکته ای در آن نمی یافتند، با دقتی حیرت انگیز و تحسین برانگیز مورد کاوش قرار می داد و تناقضات درونی و نقاط ضعف آن را آشکار می ساخت. استاد مطهری در بررسی جامع اندیشه های رایج در جامعه و پاسخگویی و نقد و بررسی آرای مخالفان در حوزه های گوناگون علمی به اصولی معتقد و پایبند بود که عبارت اند از:

1 برخورد اثباتی

استاد مطهری در مواجهه با افکار مخالف و انحرافی پیش از نفی و نادرست خواندن آنها، نخست آنچه خود به آن اعتقاد داشت اثبات می نمود و سپس به رد آن فکر انحرافی می پرداخت؛ برای نمونه زمانی که برخی از روشنفکران درباره معجزه پیامبر نظر نادرستی ارائه می دادند، استاد مطهری نخست تفسیر درستی از نظر شیعه درباره معجزه پیامبر ارائه می دهد و در ادامه آن به نقد و بررسی نظر روشنفکران می پردازد.(1)

بدین سان استاد، انحرافاتی که در زمینه مسائل اعتقادی می دید فقط به نفی و برخورد انفعالی اکتفا نمی کرد، بلکه اول دیدگاه جهان بینی اسلامی را تألیف و عقیده صحیح اسلامی را تبیین می نمود و آن گاه به نقد افکار مخالف می پرداخت.

2 بیان نکات مثبت در کنار اشکالات

در مواجهه با آرای مخالف باید توجه داشت که هیچ اندیشه ای صد در صد غلط نیست؛ زیرا در آن صورت کسی آن را نمی پذیرد. از این رو صاحبان نظرهای مخالف همواره افکار خود را در پوشش مطالب «حق» عرضه می کنند. البته میزان مطالب «حق» در اندیشه های گوناگون متفاوت است. در بررسی این اندیشه ها، باید نخست مطالب درست از نادرست نمایانده شود، تا پس از آن مطالب نادرست نقد شود. روش استاد مطهری در برخورد با آرای مخالف، بیان نکات مثبت در کنار اشکالات آن است؛ برای نمونه استاد در برخورد با اقبال لاهوری، ابتدا چند مزیت او را بیان می کند و سپس دو نقص نیز بر او وارد می سازد.(2)

3 جدال احسن

یکی از مسائل مهمی که اسلام در برخوردها،

(صفحه 107)

 

رعایت آن را لازم می داند، جدال احسن است.(3)

خداوند خطاب به پیامبر (ص) می گوید:

«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ...»(4).

مردم را با پند و حکمت نیکو به سوی خدا بخوان و با آنها به بهترین طریق مناظره کن.

این طریقی است که قرآن پیش روی ما نهاده است. اگر در بحثها و مناظره ها بجز این روش، عمل کنیم، نه تنها ثمره ای به بار نمی نشیند، چه بسا زیان های جبران ناپذیری هم برجای خواهد ماند. در آثار به جای مانده از استاد مطهری، این شیوه برخورد کاملاً مشهود است. البته این بدان معنی نیست که استاد همیشه با نرمی برخورد می نمود، بلکه آنجا که لازم می دید، شدت عمل هم به خرج می داد، ولی در همان حال نیز به نحو احسن برخورد می کرد؛ برای نمونه، در پایان مقدمه کتاب ارزشمند علل گرایش به مادیگری می نویسد:

«این بود شمّه ای از تذکراتی که می خواستم خیرخواهانه و دوستانه به عزیزانی که هنوز فکر می کنم اغفال شده هستند، بدهم. امیدوارم این تذکّرات، سودمند واقع گردد»(5).

روی این سخن با کسانی است که استاد در جای دیگر در مورد آنها می گوید:

«مطالعه نوشته های به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منشر شده و می شود، تردیدی باقی نمی گذارد که توطئه عظیمی در کار است، در اینکه چنین توطئه ای از طرف ضدمذهب ها برای کوبیدن مذهب در کار است، من تردید ندارم. آنچه فعلاً برای من مورد تردید است این است که آیا نویسندگان این جزوه ها، خود اغفال شده اند و نمی فهمند که چه می کنند و تنها دستهای پشت پرده هستند که می دانند چه می کنند، و یا خود اینها عالما عامدا با توجه به اینکه با کتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه می کنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و می زنند؟

... اگر پس از این تذکرات، باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند، ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم»(6).

4 برخورد احترام آمیز در نقل اقوال

استاد مطهری در نقد و بررسی اندیشه های مخالف به هنگام نقل اقوال آنها، با ادای احترام، به نظرات آنها می پردازد؛ برای نمونه استاد آنجا که «علم زدگی روشنفکران معاصر» را به نقد می کشد(7)، در بخشی که به کتاب راه طی شده می پردازد در چند مورد که از آن مطلبی نقل

(صفحه 108)

 

می کند با عنوان «مؤلف دانشمند کتاب راه طی شده» از آن نام می برد که معتقد است خداشناسی منحصرا همان راه حس و طبیعت است.(8)

5 نقد و بررسی اندیشه بدون نام بردن از صاحب اندیشه

یکی از نکاتی که باید ناقد در هر نقدی همواره به آن توجه داشته باشد و هیچ گاه خود مرتکب آن نشود، در هم آمیختن انگیزه و انگیخته (نیت و نظریه نویسنده) است. ناقد باید سخن و اندیشه نویسنده را بنگرد و نگاه او به «ما قال» باشد، نه به «من قال».

استاد مطهری در نقد اندیشه های مخالف معمولاً به بررسی اندیشه می پردازد، بدون اینکه نامی از صاحب اندیشه ببرد. این نحوه برخورد با اندیشه های مخالف آثار مثبت فراوانی دارد. گذشته از اینکه ترویج صاحب اندیشه نیست، وقتی بررسی درست و کامل از اندیشه مخالف انجام می گیرد، حق در جایگاه خود می نشیند و نزد اهل ضمیر، مرجع خود را می یابد؛ برای نمونه استاد مطهری در کتاب جامعه و تاریخ در رد نظریه «مادیت تاریخ» از نظر قرآن می گوید:

«برخی روشنفکران مسلمان مدعی شده اند که برخلاف نظریه مارکس، دو سیستمی بر مذهب نیز حاکم است».(9)

استاد مطهری در ادامه به نقد این نظریه روشنفکران می پردازد، بدون آنکه از صاحب اندیشه ای ذکری به میان آورد. آری، در نقد اندیشه نباید صاحب اندیشه نقد شود و نباید در نقد اندیشه کاری به اهداف و انگیزه نویسنده داشت و از سوء نیت او سخن گفت، چون نقد اندیشه با نقد صاحب اندیشه دو مقوله جداگانه است.

6 پرهیز از مطلق گرایی

برخی در برخورد با اندیشه ها، همواره فقط خود را «حق» می دانند و دیگران را باطل. استاد مطهری این شیوه برخورد با دیگران را یکی از علل عمده موفق نشدن مردم در اصلاح جامعه می داند و می نویسد:

«یکی از علل عمده عدم موفقیت ما مردم در اصلاح جامعه خود، همین است که هر فردی آن گاه که به خودش نگاه می کند و به اعمال خودش نظر می افکند، عینک خوش بینی به چشم می زند، و آن گاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می کند، عینک بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است که هیچ کس شخص خود را تقصیر کار نمی داند و چنین می پندارد که تقصیر متعلق به دیگران است».(10)

این نوع نگرش به اندیشه های مخالف، گذشته از نشان ضعف اخلاقی در متصف

(صفحه 109)

 

بودنشان به خود بزرگ بینی و غرور علمی، پیامدهای دیگری نیز دارد. از عوارض مهم چنین نگرشی در نظر نگرفتن جوانب گوناگون و زوایای مختلف در برخورد اندیشه هاست، چون بر اساس این بینش با اندیشه های مخالف، از همان ابتدا منفی برخورد می شود.

استاد مطهری همواره در نقد اندیشه های مخالف، مطلق گرا نبود. با اینکه با استدلال و منطق قوی به نقد و بررسی اندیشه ها می پرداخت، ولی همواره برای طرف مقابل و دیگران نیز جای اظهارنظر باقی می گذاشت. آنجا که استاد تفکر روشنفکران از رهبری نهضت را نقد می کند و پس از نقل مطلبی از یکی از روشنفکران چنین می گوید:

«قطعا این دوست عزیز اجازه خواهدداد نقدی علمی از گفتار ایشان بشود، و ما نیز به نوبه خود آماده ایم که اگر ضعفی در گفتار ما مشاهده کردند تذکر دهند، از تذکرات ایشان خوشوقت خواهیم شد».(11)

یا در جایی دیگر چنین می گوید:

«بار دیگر از همه فضلا و دانشمندان درخواست دارم که به دقت در آنچه گفته شد بنگرند، اگر مرا برخطا می بینند، واقفم فرمایند که با سپاسگزاری فراوان خواهم پذیرفت».(12)

این طریق مرزبانی دین است، آنچه باید انجام می گیرد بدون اینکه تنش در جامعه ایجاد شود. آن که اشتباه نمی کند و مصون از خطاست، فقط معصومان علیهم السلام هستند. این سخنی است که همواره در برخوردها می باید آویزه گوش باشد.

7 رعایت مصلحت

طرح بجا و بموقع برخی از مسائل، از علل مؤثر واقع شدن کامل آن است. همچنین گاهی طرح برخی از مسائل به دلایل گوناگون به مصلحت نیست، لذا در نقد و بررسی اندیشه ها، جهات گوناگون آن را باید از نظر گذراند و از زوایای مختلف به آن نگریست و به قول معروف نباید بی گدار به آب زد.

استاد مطهری در طرح مسائل، چنین عمل می کرد و آنجا که تشخیص می داد وقت آن رسیده است، بی درنگ اقدام می نمود و آنجا که فکر می کرد وقت طرح آن نرسیده، تأمل می کرد. استاد مطهری در سال 56 بعد از درگذشت دکتر شریعتی، نامه ای به حضرت امام خمینی قدس سره می نویسد و ضمن روشن نمودن بسیاری از حقایق در مورد مسئله دکتر شریعتی، رعایت مصلحت را مدنظر داشته می فرماید:

«... به خدا قسم اگر روزی مصلحت اقتضا کند که اندیشه های این شخص حلّاجی شود و ریشه هایش به دست آید و با اندیشه های اصیل اسلامی مقایسه شود صدها مطلب به دست می آید که بر ضد اصول اسلام است و بعلاوه

(صفحه 110)

 

بی پایگی آنها روشن می شود... اگر بفرمایید مصلحت نیست، خود را کنار می کشم».(13)

یکی از شاگردان استاد مطهری می گوید پیش از انتشار کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر به استاد مطهری پیشنهاد دادم، خوب بود در این کتاب به نقش دکتر شریعتی و امثال وی که در ایجاد شور و حال انقلابی و انگیزش روحیه قیام در بین جوانان مؤثر بودند، اشاره ای می شد که استاد در پاسخ چنین می گوید:

«اتفاقا من راجع به این موضوع خیلی فکر کردم و مردّد هم بودم که آیا درباره نقش دکتر شریعتی سخنی بگویم یا نه، و خودم خیلی هم مایل به طرح این مسئله هستم، فقط یک مسئله هست که حالا شما هم خوب است راجع به آن فکر کنید. اگر من بخواهم راجع به نقش دکتر شریعتی چیزی بنویسم، باید در دو بخش باشد؛ بخشی به خدمات و تأثیر مثبت وی اختصاص داده شود، و بخش دیگر به نقد آراء و افکار وی در زمینه معارف اسلامی و نقش منفی وی در القای مطالب انحرافی. پیش خود فکر کردم که اگر بدین ترتیب بحث کنم، تأثیر این دو بخش در جهت نفی شخصیت دکتر شریعتی و زیر سؤال بردن وی خواهد بود که شاید در شرایط فعلی جامعه، چنین چیزی مصلحت نباشد».(14)

8 استقلال فکری

امتیاز برجسته شهید مطهری این بود که دارای استقلال فکری و واقع گرایی بود، و همواره حقیقت را بر عوامل دیگر مقدم می داشت و با دیدی انتقادی به گفته دیگران می نگریست. استقلال فکری استاد باعث شده بود که حتی به استادان خود ایراد بگیرد. البته انتقاد از استادان خود توأم با تعظیم و احترام و تقدیر از افکار آنها صورت می گرفت نه از روی تحقیر و اهانت. لذا حقیقت و واقعیت را فدای عظمت استاد یا دانشمند دیگر نمی کرد.

استاد مطهری با وجود آنکه مدافع سرسخت ملاصدرا بود، در بسیاری از موارد از انتقاد به ملاصدرا هم باکی ندارد، یا در مورد استاد علامه طباطبایی رحمه الله که بخش عمده افکار وی از مکتب آن استاد بزرگ مایه گرفته است تا جایی که باید گفت استاد مطهری ناشر و شارح افکار علامه طباطبایی است، شهید مطهری ضمن آنکه از علامه طباطبایی بسیار استفاده برده و برای وی احترام زیادی قائل است، در بحث «جاودانگی اخلاق» نظریه علامه طباطبایی را نقد می کند.(15)

از ارسطو نقل می کنند که گفته است:

«افلاطون [استادم] را دوست دارم، امّا حقیقت را از او بیشتر دوست دارم».(16)

(صفحه 111)

 

یعنی اگر از افلاطون اشتباهی ببینم حقیقت را فدای استادم نمی کنم و اشتباه او را برملا می سازم. این خصوصیت مصادیق زیادی در آثار استاد مطهری دارد.

9 آزاد اندیشی

بدون شک، از مهم ترین علل و عوامل موفقیت استاد مطهری در نقد اندیشه دیگران آزاد اندیشی وی بود. این روحیه، او را در برخورد با مسائل اسلامی، پژوهشگر و محقق می ساخت، و چون آزاداندیش بود خود را در قید و بند «اقوال و آراء» دیگران محصور و محدود نمی ساخت، لذا با «دید انتقادی» به دیدگاهها و نظریات می نگریست، و در نتیجه کارهای علمی اش، به جای آنکه «تقریر و تقلیدی» از حرفهای دیگران باشد، «تحقیقی» زاییده از سرچشمه های خلاقیت خود او بود. و چون آزاداندیش بود، نیازی به تکرار افکار دیگران نداشت، و چون تکرار نمی کرد، اندیشه هایش نو، تازه و ابتکاری بود؛ چنان که هنوز هم آثار ایشان بوی کهنگی به خود نگرفته است.

استاد مطهری چون اهل فکر بود، در میدان پژوهش، اندیشه خود را برای جرح و تعدیل افکار، آزاد می گذاشت، بحثهای علمی استاد، چه در موضوعات فلسفی از قبیل اصول فلسفه و شرح منظومه، و چه در موضوعات اجتماعی از قبیل نظام حقوق زن، و چه در موضوعات فقهی از قبیل ربا و بیمه، با نقد و ایراد توأم بود. آزاداندیشی استاد، او را به جای عبور از جاده های صاف که به واسطه عبور دیگران هموار گردیده است، به عبور از راه های نو که با دشواری ها همراه است، فرا می خواند، و البته از یک «محقق» انتظاری جز این وجود ندارد.(17)

10 انصاف علمی

کسی که به روشنگری مقوله های اسلامی می پردازد و در سکوی پاسخگویی به شبهه ها و نقد اندیشه ها قرار می گیرد، افزون بر پارسایی و دادورزی باید انصاف را از نظر دور ندارد. برای فهم یک تفکر و اندیشه همه زوایا را بررسی کند و برای پاسخ به شبهه، زوایای سخن را درنظر گیرد و از نکته های مثبت و مفید آن چشم نپوشد. دیده می شود برخی برای ردّ اندیشه های مخالفان، سخنان رقیب را مثله کرده، درباره آن داوری می کنند و حال آنکه اگر این بخش در مجموعه سخن نگریسته شود و روح کلمه درنظر گرفته شود، چه بسا داوری دگرگون شود.

انصاف علمی سبب شده بود که استادمطهری بر روی حرف مخالفان نظر خود هر که می خواهد باشد و در هر مقامی که باشد کاملاً بیندیشد؛ یعنی هیچ گاه با روحیه استکباری و بزرگ منشانه به آراء و عقاید مخالف ترین

(صفحه 112)

 

دشمنان خود نیز برخورد نمی کرد. همیشه هر سخن و گفته ای را تا حدامکان تجزیه و تحلیل می کرد و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جدا کرده، به حساب هر یک جداگانه رسیدگی می کرد.

بارزترین نمونه این نوع برخورد را می توان در بررسیهای استاد از مکتب ماتریالیسم و مارکسیسم یافت. به رغم اینکه ایشان به عنوان قوی ترین سنگر دفاعی در میان متفکران اسلامی نسبت به فرهنگهای بیگانه از اسلام محسوب می شد، لکن برخلاف بسیاری هیچ گاه با مارکسیسم برخوردی نفسانی و از روی بغض و عداوت نداشت.(18)

نمونه دیگر انصاف علمی استاد مطهری در برخورد با فرهنگ و تمدن غرب است. استاد برای غرب دو چهره در نظر می گیرد؛ چهره مثبت و درخور استفاده که مسلمانان باید به این چهره درخور ستایش به دیده احترام بنگرند؛ زیرا تمدن غرب برای بشر نوآوریهایی در زمینه دانشهای انسانی و تجربی به ارمغان آورده و دشواریهایی را برطرف کرده است.

چهره دیگر غرب، چهره منفی و فسادانگیز مد نیّت آن می باشد که استاد مطهری به نسل جوان هشدار می دهد که ما نباید فریب جلوه گریهای آنها را بخوریم.(19)

تقلید از این رویه تمدن غرب، نه تنها ما را گامی به پیش نمی برد که عزت و شوکت ما را نیز بر باد خواهد داد.(20)

11 برخورد بنیادی

ذهن نقاد و تحلیلی استاد مطهری، او را قادر ساخته بود که از ظواهر به بواطن امور پی ببرد و در مسائل مختلف، این توان را از خود نشان می داد. در طرح مسائل فلسفی، اجتماعی، شبهات اعتقادی و... سعی بر آن داشت که به ریشه تاریخی و اجتماعی یک تفکر پی ببرد و آن را در قالب مجرد موجود مشاهده ننماید و با چنین ویژگی ای توانست به مقابله با حوادث فکری زمان خود برآید. آن گاه که سخن از تغییر الفبای فارسی و مبارزه با «زبان عربی» به میان آمد و ولوله ای در میان روشنفکر نمایان غرب زده به پا شد و آن را مائده آسمانی تلقی کردند که مرهم تمامی دردها و عقب ماندگی هاست، استاد مطهری در مقابل این حرکت ایستاد و به افشاگری این حرکت نادرست پرداخت. در یکی از سخنان خود خطر این جریان ناسالم را چنین بیان می کند:

«زبان عربی، زبان یک قوم نیست، زبان اسلام است. زبان عربی، زبان عرب نیست، زبان قرآن است. اگر قرآن نبود، اصلاً این زبان در دنیا وجود

(صفحه 113)

نداشت... این مبارزه علنی را که با زبان عربی می بینید، باید بیدار بشوید، باید بفهمید، باید شعور داشته باشید، عقل داشته باشید، واللّه  این، مبارزه با اسلام است، با حروف الفبا که کسی مبارزه ندارد...».(21)

نتیجه

یکی از زوایای قابل تأمل و تدقیق در روش نوشتاری و گفتاری استاد مطهری، شناخت اندیشه های زمان خویش از یک سو، و تیزبینی و نکته سنجی استاد در تحلیل و تبیین اندیشه های جامعه شناسی جامعه اسلامی از سوی دیگر است که استاد را برآن داشت تا بر محور اسلوب و سیاق و روش خاص به نقد تحلیلی، تبیینی، نقد نقضی و نقصی آنها بپردازد. براین اساس از آنچه گشت، چند نکته اساسی به دست می آید:

1. اندیشه ها و افکار هر چند از شخصیت های بزرگ نیز قابل نقد وارزیابی بوده، تأویل بردار و نقدپذیرند.

2. در پرتو نقد آراء و تضارب اندیشه هاست که دیدگاه ها و آرای نوین و پخته تر تولد می یابد.

3. جرح و تعدیل، نقد و توزین اندیشه هرگاه بر اساس فکر، اندیشه و بدون پیش داوری باشد؛ جنبه پیرایش اندیشه ها را در پی خواهد داشت.

4. تنها استدلال، برهان، شناخت قلمروها، قوانین اندیشه ها و دریافت روش های مربوط به آن باید غایت و هدف نقادی گریها باشد و بس.

5. حضور نقداندیشی و نقادی گری، نشانه حیات فرهنگی و علمی جامعه، و دلیلی بر عرضه آراء و اندیشه ها در عرصه فرهنگ و تمدن خواهد بود.

6. مطلق ندانستن اندیشه ها، اجتناب جدی از مطلق نگری و مطلق سازی در عرصه اندیشه های جامعه شناسی.

7. پرهیز از افراط و تفریط در نقد و محاسبه افکار و اندیشه ها نیز بستر خوبی در ظهور نظرات و آرای علمی اندیشمندان بزرگ دنیا خواهد شد.

به امید آنکه مباحث علوم اجتماعی و انسانی معاصر با الگوپذیری از روند نقد اندیشی و نقادی گری استاد مطهری به روند مباحثات نقادانه و تعارضات معرفتی افتد و پذیرش یا طرد غافلانه و ناآگاهانه آراء و نظریه های جامعه شناسی که مع الاسف سنت سیّئه این فرهنگ و مرز و بوم و نظام دانشگاهی آن بوده و می باشد، از این دیار رخت بربندد.

پی نوشت ها:

1 مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص 58.

2 مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص 53 48.

3 بنگرید به: علامه طباطبایی، المیزان، ج 12، ص 534.

4 نحل  125.

5 مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 43.

6 همان، ص 31.

7 بنگرید به: استاد مطهری و روشنفکران، بخش علم زدگی و روشنفکران.

8 مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6، ص 893.

9 مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص 210.

10 مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 285.

11 استاد مطهری و روشنفکران، ص 89.

12 مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 43.

13 سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 80 78.

14 حسین غفاری، نقد نظریه شریعت صامت، ص 219.

15 بنگرید به: مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 201 199.

16 علی باقی نصرآبادی، رمز موفقیت استاد مطهری، ص 80.

17 روزنامه جمهوری اسلامی 8  2  1376، ص 15.

18 علی تاجدینی، معلم نمونه، ص 49.

19 بنگرید به: مجله حوزه، ش 105 106، ص 381 343.

20 مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 104.

21 مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 17، ص 238.

 

پایان مقاله

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است