در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه دانش سیاسی، شماره 3، درخشه، جلال ؛


چکیده :

بازسازی اندیشه دینی یکی از مؤلفه های اساسی گفتمان دینی-سیاسی ایران معاصر به شمار می آید که در جهت تجدید حیات دینی و کارآمدتر کردن دین صورت پذیرفته است.این بازسازی متضمن اهدافی چون تعمیم اندیشه دینی برای ایفای نقش برتر سیاسی و اجتماعی، همانند کردن آن با مقتضیات زمان و بهره گیری از توانمندیهای دین برای مبارزه با استبداد داخلی و سلطه خارجی بوده است. گسترش دامنه این بازشناسی در میان اندیشمندان شیعی ایران نقطه عطفی در تحولات فکری و عملی تاریخ معاصر ایران است.این مقاله درصدد است که ضمن توضیح این مقوله و تاثیر آن بر گفتمان سیاسی شیعه، بازسازی اندیشه دینی را از دیدگاه استاد مطهری(ره)تبیین کند.

کلمات کلیدی :

اندیشه دینی، ایران معاصر، گفتمان سیاسی شیعه،

(صفحه 117)


چکیده:بازسازی اندیشه دینی یکی از مؤلفه های اساسی گفتمان دینی-سیاسی ایران معاصر به شمار می آید که در جهت تجدید حیات دینی و کارآمدتر کردن دین صورت پذیرفته است.این بازسازی متضمن اهدافی چون تعمیم اندیشه دینی برای ایفای نقش برتر سیاسی و اجتماعی، همانند کردن آن با مقتضیات زمان و بهره گیری از توانمندیهای دین برای مبارزه با استبداد داخلی و سلطه خارجی بوده است. گسترش دامنه این بازشناسی در میان اندیشمندان شیعی ایران نقطه عطفی در تحولات فکری و عملی تاریخ معاصر ایران است.این مقاله درصدد است که ضمن توضیح این مقوله و تاثیر آن بر گفتمان سیاسی شیعه، بازسازی اندیشه دینی را از دیدگاه استاد مطهری(ره)تبیین کند.

کلید واژه:اندیشه دینی، ایران معاصر، گفتمان سیاسی شیعه، استاد مطهری (ره) (*)عضو هیئت علمی و رئیس دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع(

(صفحه 118)


مقدمه

نوزایی اندیشه اسلامی به مثابه یکی از مؤلفه های بنیادین گفتمان سیاسی-دینی در ایران معاصر پدیده پیچیده ای است که به نوبه خود دارای ابعاد روحانی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است؛ازاین رو، تجزیه و تحلیل کوششهای احیاءطلبی دینی و درک گفتمان اسلام گرایانه به مثابه پاسخی به چالشهای معاصر در ایران متضمن فرآیند دشوار شناسایی و ارزیابی است.کوششهایی که در برابر منزوی شدن و در خود فرورفتنی که غرب به مسیحیت تحمیل کرد، به نحو موفقیت آمیزی از انزوای اسلام در جهان زیست خود ممانعت به عمل آورد.

منظور از بازسازی فکر دینی، همه تلاشهایی است که برای کارآمدتر کردن دین و تجدید حیات آن صورت پذیرفته و آثار عمیقی بر تفکر و شاکله روحانیت معاصر شیعه بر جای گذاشته است.این بازسازی متضمن اهدافی چون تعمیم دین برای ایفای نقش برتر سیاسی و اجتماعی، همانند کردن آن با مقتضیات زمان و بهره گیری از دین برای مبارزه با استبداد داخلی و سلطه خارجی بوده است؛ازاین رو، ملاحظه می شود که طرح مجدد آن به ویژه در سالهای پس از 1320 نمودی کاملا دفاعی داشته است و سعی می کند که از موجودیت دین به وسیله تجهیز درونی دفاع کرده و در نهایت نیز به موضعی تهاجمی دست یابد.

فرآیند بازسازی دینی توأم با اصلاح طلبی در میان اندیشمندان شیعی ایران آشکارا کم دامنه دارتر از اندیشه گران سنّی مذهب جهان اسلام بوده است ولی در عین حال، باید گفت که در سایر جوامع اسلامی این اندیشه ها پویایی اندیشه شیعی را نیافته که بخش عمده آن مربوط به ماهیت خود شیعه است.علاوه برآن اندیشه های اصلاح طلبی دینی در سایر جوامع اسلامی در بیشتر موارد به دلیل پیوند با دیدگاههای سلفی گری، خصلت ارتجاعی به خود گرفته است.در مقابل در میان جوامع شیعی در کنار بازسازی فکر دینی و مبارزه با دشمنان اسلام و بی دینی، همت مصلحان شیعه صرف از میان برداشتن انحرافهایی شده که به شکل قشری گری و خرافی و سطحی نگری نمود یافته است.

(صفحه 119)


1.رویکرد تاریخی

به لحاظ تاریخی دوره پس از جنگ جهانی دوم در ایران شروع یک دگرگونی کامل در دریافت مذهبی و نیز ساخت تفکر دینی علمای شیعه است؛چراکه در شرایط جدید پس از سقوط رضا شاه از یک سو جریانهای چپ مبتنی بر مارکسیسم به مثابه مهم ترین جریان روشنفکری مطرح شدند که از اصلی ترین پایه های آن، ضدیت با دین و اندیشه دینی بود و از سوی دیگر، دین ستیزی در قالب پیراستن مفاهیم سنتی از دین توسط برخی از روشنفکران همچون احمد کسروی ترویج شد.این چالشها و مبارزه طلبیها واکنشهایی را در لایه های مذهبی جامعه در پی داشت.دگرگونی یادشده از لحاظ کمّی و کیفی تا پیروزی انقلاب اسلامی روند فزاینده ای یافت و تأثیر جدی بر تفکر سیاسی معاصر شیعه بر جای گذاشت؛هرچند به طور کلی جریان تفکر اسلام فقاهتی در اصل ارائه دهنده بینش سنتی بود ولی در عین حال، در درون خود آمادگی لازم برای نواندیشی را فراهم ساخت و در کنار آن اندیشه گرانی ظهور کردند که با طرح دیدگاههای خویش و به ویژه بیان دین به زبان روز و بر اساس مقتضیات زمان و مکان، تحولی عمده در پذیره های سنتی-دینی ایجاد کردند.این جریان فراتر از آنکه دکتر عنایت آن را در چارچوب علل و انگیزه های اجتماعی تحلیل کرده (عنایت، 1365، ص 78)، به شکل شگفت آوری سیاسی نیز بوده است.

سخنگویان عمده این تحول را در این دوران، می توان گروهها و افرادی چون فدائیان اسلام، آیت اللّه کاشانی(ره)، آیت اللّه بروجردی(ره)، علامه طباطبایی(ره)، امام خمینی(ره)، استاد مطهری(ره)، آیت اللّه سید محمود طالقانی(ره)، دکتر سید محمد بهشتی و دیگران قلمداد کرد که بیشترشان ضمن تلاش برای طرح مجدد دین در جامعه، در آماده سازی تفکر دینی برای ایفای نقش برتر سیاسی-اجتماعی جدی بودند. هرچند منحنی اندیشه این سخنگویان دارای تفاوت قابل اعتنایی است، کوششهای آنها در میان جامعه شیعی ایران، بیشتر صرف هدفهای مهمی چون آماده سازی دینی برای ایجاد یک حرکت فعال بر اساس دین، مبارزه با بی دینی و تفسیر نوین از پذیره های سنتی شیعه، آزادیخواهی و مبارزه با استعمار خارجی بوده است؛لذا اصلاح طلبی شیعی تفاوت آشکاری با اصلاح طلبی سنّی مذهب دارد.بخش عمده ای از این تفاوت به تعبیر

(صفحه 120)


استاد مطهری(ره)به فرهنگ شیعه بازمی گردد که برخوردار از فرهنگی زنده، حرکت زا و پویاست که از روشهای علی(ع)و از اندیشه های او تغذیه می کند.این فرهنگی است که در تاریخ خود، عاشورا دارد؛صحیفه سجادیه و دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد.هیچ یک از فرهنگهای دیگر، چنین عناصر حرکت زایی در خود ندارند. (مطهری، 1361، ص 147).

ازاین رو، بهتر است به جای به کار بردن اصطلاح مرسوم اصلاح طلبی دینی از واژه بیدارگری و بازسازی دینی استفاده کنیم و به تلاشهای فکری ای عنایت کنیم که به طرح مجدد دین و تعمیم معارف دینی، نواندیشی و به دفاع از دین در مقابل هجومهای فکری عصر پهلوی همت گماشته است.

از لحاظ تاریخی ادبیات احیاء و اصلاح شیعی معاصر در ایران به سید جمال الدین اسد آبادی می رسد که او نیز یکی از پایه های اصلاح گرایانه اش دفاع از دین و طرح مجدد آن بود که نمونه ای از کوششهای وی را در این راه می توان در اثر مهم او با موضوع«ردّیه بر مادی گرایی»یافت.در دوران مشروطیت مهم ترین اثر در ادبیات سیاسی-دینی کتاب«تنبیه الامة و تنزیه الملة»در اساس و اصول مشروطیت بود که توسط میرزای نایینی نوشته شد و علمای بزرگی چون محمد کاظم خراسانی و ملا عبد اللّه مازندرانی از دیدگاه او دفاع کردند(نایینی، 1334).

کتاب نایینی دلایل عقیدتی و مثبت برای حمایت از مشروطه ارائه می کرد که در نوع خود اهمیت زیادی داشت.اندیشه احیاء در دوران حکومت رضا شاه به دلیل مبارزه جدی علیه دین و فشار استبداد حاکم متروک ماند و اندیشه ملی گرایی تاریخی با تمایلات شدید ضد مذهبی مورد توجه و تشویق حکومت واقع شد.اما پس از سقوط حکومت پهلوی اول و به دلیل شرایط خاص پیش آمده تا اندازه ای آزادی بیان به وجود آمد و قدرت دولت مرکزی در کنترل نیروهای مخالف برای یک دهه به شدت کاهش یافت و شرایط برای بیان اندیشه های دینی نیز فراهم شد.در مجموع، بازسازی دینی به لحاظ تاریخی در دوران پس از جنگ دوم جهانی تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن توسعه و رواج یافت و«طیفی از علمای شیعی سعی کردند ثابت کنند که تشیع از نظر سیاسی یک نظام است»(عنایت، 1365، ص 50).

(صفحه 121)


بخش مهمی از ادبیات دینی به ویژه آنهایی که در دهه چهل و پنجاه شمسی به وجود آمد، بیانی کاملا نو و یا دست کم متفاوت از گذشته داشت و دربرگیرنده مقولات سیاسی، اقتصادی، رابطه بین دانش و تجدید حیات فلسفی عقلی و سرانجام، ارائه اسلام با لحنی جدید و پذیرفتنی برای طیف وسیعی از جوانان تحصیل کرده در جو غیر مذهبی آن زمان بود که خود موجب طرح دین به مثابه یک عامل قابل مشاهده در زندگی عمومی شد.این کنکاشها تا حدّ زیادی توأم با فعالیتهای سیاسی بود و به افزایش سطح آگاهی بخش مهمی از مردم انجامید و وفاداری به مذهب تشیع را در میان آنان نمودار نمود و در نهایت باعث شد تا پس از جنگ جهانی دوم، برای اولین بار در ایران شاهد پیدایش گروههای اسلامی باشیم.

یکی از سیاسی ترین این تشکیلات سازمان فداییان اسلام بود که هم به دلیل اتخاذ شیوه مبارزه مسلحانه و هم از لحاظ فکری تأثیر شگرفی در مبارزات دینی ایران گذاشت؛بااین حال، بین این تشکیلات و علمای بزرگ شیعه ایران اختلاف نظرهای جدی وجود داشت.نخستین انگیزه فداییان اسلام برای مبارزه، پاسخ گویی به مسلک سازی و ترویج اندیشه های ضد دینی آن دوران(خسرو شاهی، 1375، ص 35)و در ادامه آن به میزان زیادی ایجاد تحرک در طیف روحانیتی بود که به ویژ به نظر فداییان مراتب عالی آنها(روحانیت)در مبارزاتشان کوتاهی نشان می دادند(کمبریج، 1371، ص 295).

طرح مجدد دین در جامعه به وسیله فداییان اسلام، نقطه عطفی در روند دین گرایی و تجدید حیات دین به شمار می رود؛به ویژه اینکه فداییان اسلام، فعالیتهای خود را در شرایطی آغاز کردند که اسلام به مثابه ایدئولوژی سیاسی در ایران در حاشیه سیاست ملی و اندیشه های روشنفکری قرار گرفته بود.این موضوع بدون تردید برگرفته از نفوذ اندیشه های غیر دینی، اعم از لیبرال و چپ، بود که متأثر از شرایط بین الملل و جنگ جهانی دوم به وجود آمده بود.

فداییان در تاریخ جدید ایران ضمن درک چالشهای موجود در مقابل دین و باورهای دینی، تأکید داشتند که اسلام نظام کاملی برای زندگی است و باید در شرایط نوین عملگرا بودن خود را ثابت کند؛ازاین رو، آنان از جمله نخستین گروههای

(صفحه 122)


سیاسی-مذهبی به شمار می آیند که تشکیل دولت اسلامی را هدف خود قرار دادند و فعالانه برای رسیدن به آن دست به کار شدند(خسرو شاهی، 1375، صص 280-282).

کوششهای امام خمینی(ره)در دهه بیست نیز حائز اهمیت فراوان است.مهم ترین موضع گیریهای فکری که از طرف روحانیت در قبال توسعه اندیشه های ضد دینی در این دوره انجام گرفت، کتاب«کشف الاسرار»امام خمینی(ره)بود.وی این کتاب را در پاسخ به جزوه کوتاهی که علی اکبر حکمی زاده از دوستان و شاگردان احمد کسروی به پیوست مجله پرچم کسروی و با عنوان«اسرار هزار ساله»منتشر کرد، نوشت. حکمی زاده در این جزوه 38 صفحه ای به انتقاد از تشیع پرداخت و در آن سیزده سؤال مطرح کرد.

کوششهای اصلی امام(ره)در این کتاب دفاع از تمامیت و کلیت آموزه دینی در چارچوب پاسخ به شبهات مطرح شده در کتاب«اسرار هزار ساله»بود.وی شرایط حاکم بر ایران را حاصل افسارگسیختگی و تخلف از دین و مراسم دینی قلمداد می کند و سپس، در شش بخش توحید، امامت، نقش علماء، دولت، قانون و حدیث، دیدگاههای نویسنده را نقد کرده پاسخ می دهد.هرچند دوران مورد بحث به نظر بعضی دوران سکوت امام(ره)بوده، اثر وی در این دوره یک اثر کاملا سیاسی است که مقدمه تحولات بعدی را شکل می دهد.طرح کلی وی در این کتاب در دفاع از دین، بازسازی و شکل دهی مجدد تفکر دینی در جامعه ایران بود.

کتاب«کشف الاسرار»امام(ره)در ادبیات نوین دینی در ایران جایگاه ویژه ای دارد که متضمن بحث درباره حکومت و قانون از نظر دین نیز است(امام خمینی(ره)، بی تا، صص 221 و 228)و تصریح می کند که دین با زندگی امروز سازگار و احکام دین همان احکام عقل است(امام خمینی(ره)، بی تا، ص 235)که برای سازمان و کشور و زندگی آمده است(امام خمینی(ره)، بی تا، ص 236).ایشان در این کتاب علت عقب ماندگی ایران را ناشی از جدایی و دوری از دین می داند و تأکید می کند اگر قوانین اسلام در همین مملکت ما جریان پیدا کند، روزی می آید که پیشقدم در تمدن جهان باشد(امام خمینی(ره)، بی تا، ص 238).البته در بررسی تأثیر امام(ره)در بازشناسی نقش دین در جامعه، خود موضوع مستقلی است که مجال دیگری می طلبد.در همین راستا،

(صفحه 123)


نقش آیت اللّه کاشانی(ره)نیز در جهت طرح دین در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی در این دوره حائز اهمیت است؛بدون شک کوششهای وی در دهه بیست، عامل بسزایی در به صحنه آوردن نیروهای مذهبی و نیز سیاسی کردن روحانیت شیعه داشت. 1

کاشانی از شاگردان ملا محمد کاظم خراسانی از مدافعان مشروطه بود(دوانی، بی تا، صص 241-247).وی سعی داشت که به سنتهای مشروطه وفادار باقی بماند؛ازاین رو، مانند سایر روحانیان این طیف معتقد بود که شیعه در تاریخ جدید خود با نیازهای عصر نوین روبه رو شده و قبل از هر چیز، دین باید بر بی تحرکی موجود که در میان افکار مردم رسوخ کرده است، فائق آید.وی به دنبال آرمانهای خود، بعدها نیز در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران فعالانه شرکت کرد و به همکاری با نیروهای ملی و تقویت آنان پرداخت و خود از بانیان نهضت ملی بود(دوانی، بی تا، ص 238). کوششهای وی برای فعال کردن علمای مذهبی در جهت ملی شدن صنعت نفت باید بسیار مهم تلقی شود؛زیرا این تلاشها باعث شد کسانی چون خوانساری، شیخ بهاء الدین محلاتی، شاهرودی و سید محمود روحانی، بر لزوم ملی شدن صنعت نفت فتوا صادر کنند. 2

این همکاری با نیروهای ملی در نوع خود دومین تجربه همکاری روحانیان و ملی گراها پس از مشروطیت و قبل از انقلاب اسلامی در ایران بود که بدون شک به دلیل نتایج آن به شکل قابل ملاحظه ای در تشدید بی اعتمادی میان روحانیت مبارز شیعه با نیروهای ملی و نیز اتخاذ تدابیر جدید مبارزاتی در میان آنان اثر جدی گذاشت.

هرچند کوششهای وی برای طرح دین در عرصه سیاست و اجتماع، قرین موفقیت کامل نبود، تأثیر شگرفی بر ساختار مذهبی جامعه گذاشت.بیان وی در ارتباط با نقش سیاسی و اجتماعی دین، نگاهی جدید پس از یک دوره دین زدایی در جامعه بود.وی در پاسخ به خبرنگاری که از وی پرسیده بود:آیا فعالیت آن جناب بیشتر متوجه امور مذهبی است یا امور سیاسی؟گفت:در دین ما رهبانیت نیست و دخالت در امور سیاسی یعنی رسیدگی به کارهای اجتماعی هموطنان مسلمان که از وظایف پیشوایان دین اسلام است.

(صفحه 124)


درهرحال، کاشانی را باید یک مجتهد مبارز و عمل گرا و نه یک مجتهد متفکر در عرصه اندیشه سیاسی به شمار آورد.کوشش وی در جهت طرح مجدد دین و بازسازی دینی و فعال کردن روحانیت در امور سیاسی تأثیر شگرفی داشت.

اما مهم ترین و عمده ترین رهبر مذهبی این دوران که در مقام مرجعیت عام شیعه قرار گرفت، آیت اللّه بروجردی(ره)بود.پس از بحرانی که در دوره حکومت رضا شاه حوزه های علمیه شیعه را دربرگرفت، بازسازی مدارس و حوزه های علمیه شیعی را پس از سالهای 1320 کاملا توجیه پذیر می کرد.این نقش را به ویژه باید در اقامت آیت اللّه بروجردی(ره)در قم به مثابه اصلی ترین مرکز مذهبی که به دعوت علمای قم صورت پذیرفت(دوانی، بی تا، ص 337)و نقشی که وی در تقویت این حوزه درسی انجام داد، جستجو کرد.هرچند آیت اللّه بروجردی(ره)یک زندگی سیاسی نداشت و سیاست گریزی را در حیات خود تجربه کرد(دوانی، 1371، صص 441-442)، حضور وی در حوزه علمیه قم، این حوزه را به صورت قوی ترین و عمده ترین مرکز مذهبی شیعه به ویژه در ایران پس از سالهای 1320 درآورد.این تأثیر بیشتر به دلیل مرجعیت بی چون و چرای ایشان بود.

اما علی رغم سیاست گریزی آیت اللّه بروجردی(ره)که به طور مشخص می توان به دلیل تجربه ناامیدکننده مشروطیت و نیز شرایط سخت حکومت رضا خانی و فشار گسترده ای که به روحانیت شیعه وارد شد، ارزیابی کرد، نقش وی در تداوم تاریخی تفکر شیعه در مقولات متعدد بسیار بااهمیت و بنیادین است.

درهرحال، تمرکز مجدد مرجعیت شیعه در شخص واحد در این دوره به دلیل توان علمی و فقاهتی آیت اللّه بروجردی(ره)برای نیروهای مذهبی این امکان را به وجود آورد که دوباره بازسازی شود و در پرتو آن انسجام و وحدت روحانیت شیعه نیز فراهم آید.این انسجام و هماهنگی بدون تردید موجبات لازم را برای نیروسازی و آمادگی نیروهای مذهبی شکل داد.به علاوه با حضور آیت اللّه بروجردی(ره)در قم مرجعیت شیعه نیز از نجف به ایران منتقل شد و تأثیر فکری حوزه نجف بر تحولات معاصر ایران که البته دور از واقعیات سیاسی و اجتماعی ایران ایفای نقش می کرد، تا حدّ زیادی پایان یافت و این امکان برای دستگاه روحانیت شیعه به وجود آمد که در

(صفحه 125)


درون واقعیات و شرایط جامعه با درک درست از آن، نیروها را منسجم و ارائه طریق کند.این موضوع به ویژه در عملکرد سیاسی نیروهای مذهبی و توسعه و تعمیم اندیشه مذهبی در میان ساختار اجتماعی ایران پس از عهد رضا شاه، نقش تعیین کننده ای داشت که در دهه های بعدی نمودار شد.

فراتر از آن استقرار مرجعیت عام شیعه در قم، جاذبه های لازم برای گسترش کیفی و کمی حوزه علمیه قم را فراهم آورد.آیت اللّه بروجردی(ره)تلاش گسترده ای را برای صیانت و نیز بسط آموزشهای دینی پس از یک دوره رکود انجام داد.ضمن اینکه«دوره مرجعیت ایشان توأم با شکوفایی فقه شیعه [نیز]بود.[و حتی ]در فقه نیز مکتب جدیدی را به وجود آورد(مطهری، 1368-الف، صص 196-204)و(دوانی، 1371، صص 152 و 156).علاوه براین وی به لحاظ مادی با تنظیم امور مالی حوزه علمیه قم، دغدغه های پیشین را رفع کرد و بدین ترتیب، اقدامات وی به قم امکان داد که نه تنها به پایگاه آموزشی اسلامی تبدیل شود بلکه به تدریج به مرکز مبارزه جویی تبدیل شود و گرایشهای غیر دینی سلسله پهلوی را به مبارزه بطلبد(تاریخ کمبریج، 1371، ص 286).

از جمله آثار مهم حضور مرجعیت شیعه در قم، بسط ارتباط حوزه علمیه قم و روحانیان با مراکز و مناطق دیگر کشور بود که از طریق نمایندگان وی انجام می پذیرفت.این شبکه امکان بسیج نیروهای مذهبی و ارتباط منسجم آنها را فراهم آورد.اعزام مبلغان مذهبی به شهرها و روستاها به توسعه آموزشهای دینی و نیز تعمیق طرح دین در جامعه انجامید.هرچند این توسعه و گسترش نقش سیاسی مستقیمی را در دوره آیت اللّه بروجردی(ره)از خود بروز نداد، بدون تردید از زیرساختهای قدرت مذهبی به شمار می رفت و در دو دهه بعد اثر سیاسی خود را گذاشت؛به عبارت دیگر، حوزه علمیه قم در سالهای مرجعیت آیت اللّه بروجردی(ره)در پی ریزی ساختار فکری و بازسازی و نیز سازماندهی روحانیت، اساس یک جریان و حرکت مذهبی را به وجود آورد و این به واسطه درک این نکته بود که قبل از هر حرکت، باید چنین زمینه ای به وجود آید و ضرورت دارد هر حرکتی فراتر از داشتن چنین زمینه ای، شرایط تداوم حیات خود را نیز داشته باشد؛موضوعی که در زمان وی با تردیدهای جدی همراه بود.

(صفحه 126)


ازاین رو، ملاحظه می شود نتیجه تلاشهای او تربیت صدها طلبه و دهها مجتهدی است که حرکت فکری و سیاسی بعدی را سازماندهی می کنند.

حوزه علمیه قم با بهره گیری از شرایط علمی به وجودآمده توسط آیت اللّه بروجردی(ره)امکان یافت که پاسخهای مناسبی به اندیشه های ضد دینی بدهد.البته قصد ما این نخواهد بود که چهره ای سیاسی از آیت اللّه بروجردی(ره)ارائه دهیم؛زیرا وی خود را در هیچ حدّی با مسائل سیاسی یا اجتماعی درگیر نمی کرد.درعین حال، وی در یک دهه و نیم که به عنوان مرجع تقلید جامعه شیعه اثناعشری عمل کرد، روندی از تجدید حیات و انتقاد از خود در درون حوزه مذهبی ایجاد کرد که پس از مرگش هم به عنوان یک نیروی محرکه آنی باقی ماند و در دوره معاصر به طور وسیعی به طغیان مذهبی و فکری در ایران منجر شد.آیت اللّه بروجردی(ره)یک شبکه مهم ارتباطی تأسیس کرد که سراسر مملکت را برای تنظیم و گردآوری سهم امام در بر گرفت؛اقدامی که بعدها برای اشاعه رهبری رهبران مذهبی نیز استفاده شد.

اندیشه تقریب مذاهب اسلامی، اعزام مبلغ و نماینده مذهبی به کشورهای خارجی، علاقه مندی به همکاری بین دین و علم و اصلاح ساختار حوزه های علمیه از نگرشهای مهم آیت اللّه بروجردی(ره)بود که نشان می دهد او متفاوت از مراجع و مجتهدان دیگر، علاوه بر جنبه های نوگرایانه در دیدگاهش تلاش جدی در تسهیل ترویج دین در جامعه و فهم مشترک از ارتباط دین و علم انجام داد و سعی کرد نیازهای نوین جامعه را در عصر جدید بشناسد.

در این میان اندیشه گران اندکی بودند که پیش از دیگران در شکل گیری و تجدید حیات ادبیات دینی نقش داشتند؛شهید مرتضی مطهری(ره)به طور قطع از جمله کسانی است که عمده تحلیلگران بر نقش محوری او تأکید و اعتراف دارند.

2.استاد مرتضی مطهری(ره)و بازسازی فکر دینی

در میان متفکران معاصر شیعه مرتضی مطهری(ره)یکی از شاخص ترین آنها به شمار می آید.او در طرح مجدد دین در دهه های اخیر، ادبیات گسترده و درعین حال متنوعی را که به ویژه متضمن دفاع از دین در مقابل اندیشه های ضد دینی بود، به وجودآورد.

(صفحه 127)


آغاز آموزشهای وی در چارچوب نظام سنتی حوزه های علمیه بود و آنچه از نوشته های او آشکار است، به همان سنتها تا پایان عمر وفادار ماند.هرچند طرح مسائل دینی در زبان نوشتاری و گفتاری او بازگوکننده نوآوری جدی در چارچوب مقتضیات و شرایط زمان بود، کوششهای او در طرح دوباره دین از طریق توجه به معارف و علوم دینی سنتی و نیز دلبستگیهایش به سنتهای حوزه های علمیه شیعه قابل توضیح است.

دفاع وی از دین همراه با بیان آن به عنوان ایدئولوژی بود.البته در این راستا بخش عمده ای از رویکرد وی متأثر از آموزشهای فلسفی قرار داشت.درعین حال، هرجا که لازم بود، از رویکردهای زمانه خود غافل نشده و تأملاتی عمیق را مطرح ساخته است. استاد مطهری(ره)در زمانی به مطالعات اسلامی روی آورد که اندیشه های سنتی در مورد دین با ورود گسترده افکار نو به ایران و نیز ضعف تفکر سنتی در پاسخ به معضل عقب افتادگی مسلمانان به شدت مورد هجوم واقع شده بود.او به خوبی پی برد که تنها ادعای تفکر نوین معارضه با دین نیست بلکه ادعای جانشینی آن را دارد.

استاد مطهری(ره)در این تلاش ضمن دفاع منطقی از دین و کارکردهای آن به مقتضیات جدید جامعه خود نگاه و توجه ویژه ای دارد؛ازاین رو، این تلاشها به نحو محسوسی توأم با برداشتهای متفاوتی از نگره های سنی و به تعبیر دیگر، برداشتهای بازسازی شده از مفاهیم اساسی دین است.بی تردید تفسیرهای روزآمد وی در مورد مقولاتی چون جهاد، عدالت، امر به معروف و نهی از منکر، شهادت، جهاد، دعا، توکل و مهدویت و غیره، و بیان ساده هر یک از آنها فصل نوینی در معرفت دینی پایه گذاری کرده است؛چراکه عموم ادبیات دینی قبل از آن، ادبیات ثقیل و به زبانی غیر از زبان مردم، یعنی زبان عربی، بود که این معضل به ویژه موجب عدم دسترسی و دستیابی عموم مردم به معرفتهای دینی بود.

این وجه، یعنی ساده بیان کردن و ساده نویسی حتی در آثار فلسفی وی نیز بی نظیر است و موجبی برای گسترش تعداد مخاطبان و به تبع آن، تعمیم نگره های دینی در جامعه بود.وی در کتاب«اصول فلسفه و روش رئالیسم»می نویسد:«سعی کرده ایم که مطالب را به زبان ساده و قابل فهم برای عموم در دسترس خوانندگان محترم بگذاریم و

(صفحه 128)


شاید اینجانب در اثر حرص و اصراری که نسبت به این موضوع داشته، از این جهت یک مطلب را با عبارات و تعبیرات مکرر ادا کرده است»(مطهری، 1371، ص 461).

تلاش وی در تعمیم آموزشهای دینی توأم با نقش دفاعی او در مقابل منتقدان نسبت به اسلام به وضوح در نوشتارهای او آشکار است.دفاعیه ای که در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، کلامی، فلسفی و تاریخی متبلور شد و اساس انگیزه دفاع از دین، وی را به عرصه های متعدد تحقیق و پژوهش کشاند؛ازاین رو، در آثارش تنوع قلمرو بحث یافت می شود؛به نحوی که از سویی کتاب«داستان راستان»و از سوی دیگر، کتاب«اصول فلسفه و روش رئالیسم»و یا«نقدی بر مارکسیسم»را می نویسد.

مطهری(ره)خود دراین باره می گوید:«این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته ها آن را هدف قرار دادم، حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است»(مطهری، بی تا-الف، ص 8).وی در خصوص عرصه های کار خود نیز می نویسد:«برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است.با اینکه موضوعات این نوشته ها کاملا مغایر است، هدف اینها یک چیز بوده و بس و آن شناساندن حقیقت اسلام و عقده گشایی در مسائل اسلامی و مبارزه با انحرافات فکری بوده است»(مطهری، بی تا-الف، ص 10).وی مانند بسیاری از مدافعان دین در دوران معاصر سعی کرد با نشان دادن مشکلات بشری و عدم کفایت عقل انسانی برای حل آنان، نسخه خویش را برای گشایش آن ارائه کند.

اوج دفاع مطهری(ره)از دین را می توان در نقد وی بر اندیشه های مارکسیستی و الحادی جستجو کرد که بخش مهمی از دغدغه های فکری او را تشکیل می داد؛او ملاحظه می کرد که ماتریالیسم در عصر ما به خصوص در کشور ما جامه منطق را از خود دور کرده و به سلاح تبلیغ مجهز شده است(مطهری، بی تا-ب، ص 8).دوران زندگی مطهری(ره)، دوران رشد اندیشه های مادی در ایران بود و اندیشه های او طیف زیادی از جوانان و دانشجویان را دربرگرفت و یک نسل از جامعه ایران را متأثر کرد.

مهم ترین تلاش وی در نقد این اندیشه ها کوششی بود که به همراه علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)و با عنوان«اصول فلسفه و روش رئالیسم»انجام داد.وی در

(صفحه 129)


خصوص این کتاب می نویسد:«در این جهت ارزش فلسفی و منطقی آن در نظر نگرفته ایم بلکه از لحاظ اینکه نشریات مربوط به ماتریالیسم دیالکتیک بیش از اندازه در کشور ما منتشر شده و افکار عده نسبتا زیادی از جوانان را به خود متوجه ساخته و شاید عده ای باور کرده باشند که ماتریالیسم دیالکتیک عالی ترین سیستم فلسفی جهان و ثمره مستقیم علم و خاصیت لا ینفک آنها است و دوره حکمت الهی سپری شده است، لازم بود که تمام محتویات فلسفی و منطقی این رسالات تجزیه و تحلیل شود تا ارزش واقعی آن به خوبی واضح گردد(مطهری، 1371، ص 51).

کوشش مهم دیگر وی در این خصوص کتاب«نقدی بر مارکسیسم»است که به صورت مستقل و به صورت درسهایی حد فاصل سالهای 1355-1356 در قم صورت پذیرفته است.استاد مطهری(ره)در این خصوص ضمن بحث درباره علل گرایش به مادیگری، علل پیدایش مارکسیسم را بحث کرده و به نقد فلسفی مارکسیسم می پردازد.

جهت دیگر تلاشهای فکری او برای حفظ چارچوب دین، نقد و تحلیل ناسیونالیسم فرهنگی و سیاسی در دوران خود بود.بحث مربوط به ناسیونالیسم در حول و حوش انقلاب مشروطیت ایران موضوعیت مشخصی یافت ولی جهت آن بیشتر متوجه حقوق مردم و آزادی شد تا مسئله ملت سازی نوین.به نحوی که دکتر عنایت در این باره می نویسد:«نوشته های مربوط به این موضوع که روشنفکران ایرانی قرن نوزدهم نوشته اند، اشاره ای کمیاب یا دورادوری با این گونه مسائل نظیر وحدت ملت ایران، یا عناصر سازنده هویت آن و تعارض بین فرهنگ پیش از اسلام در ایران با فرهنگ اسلامیش می یابیم و به جای آن درخواست مداوم دموکراسی و نظام نمایندگی و حکومت قانون، انتقاد از اوضاع و جریان امور و مقایسه حسرت بارانه پیشرفتهای جدید در مقایسه با عقب ماندگی می بینیم»(عنایت، 1365، ص 213).

دکتر عنایت به لحاظ تاریخی علت آن را بدین نحو تحلیل می کند که از اوایل قرن دهم هجری(908 ق)ایران کشوری مستقل بوده و وحدت و هویت ملت عملا حاصل بوده است(عنایت، 1365، ص 212)ولی باید اضافه کرد که بدون تردید گسترش اندیشه تشیع در قرون اخیر در ایران و رسمی شدن آن به عنوان مذهب ملی ایرانیان به جهت نظری و عملی از جمله دلایل بازسازی هویت ملی ایران بوده است.به همین

(صفحه 130)


دلیل تلاش برای کنکاشهای تاریخی بین متفکران ایران برای بازیابی هویت نیاکانی و فرهنگی و شکل دهی به آن تا دهه های اخیر صورت نپذیرفته است.دستمایه های اندیشه سیاسی-فرهنگی شیعی در تاریخ معاصر ایران و در رویدادهایی مثل جنگ ایران و عثمانی، ایران و روس، ایران و انگلیس و حتی نهضتهای داخلی ضد استبدادی صد ساله اخیر ایران به خوبی در شکل دهی به هویت ایرانی موفق نشان داده است؛به نحوی که می توان این هویت را کاملا در چارچوب مذهبی آن مطالعه کرد.

اما ناسیونالیسم فرهنگی و سیاسی ایران از زمان تأسیس سلسله پهلوی و در عصر رضا شاه به عنوان یک سیاست برنامه ریزی شده شکل گرفت. 3 سیاستی که توأم با تجلیل از تمدن و فرهنگ و لزوم تجدید عظمت ایران باستان و در یک کلام، ایران گرایی باستان و بی ارزش کردن موازین اسلامی و ارزشهای دینی بود.این نوع ناسیونالیسم یکی از پایه های بنیادین فکری حکومت پهلوی شد؛به نحوی که جلوه های این نوع نگرش به خوبی در عملکردهای سیاسی و فرهنگی حکومت رضا شاه مشهود بود. 4

این سیاست هرچند در اوایل حکومت محمد رضا پهلوی به دلیل اتحاد مذهبیها و ناسیونالیستها، جلوه مشخصی نداشت ولی در ادامه به عنوان یکی از محورهای اساسی و پایه ای اندیشه حکومت وی درآمد و در عرصه فرهنگی نوشتارهای متعددی شکل گرفت که به دنبال بازشناسی هویت ایرانی در تاریخ قبل از اسلام بود.

طرفداران نظریه سلطنت پادشاهی در ایران که به ویژه در غلبه بر ناآرامیهای مردمی و مشکلات دهه سی و اوایل دهه چهل پیروزمند به نظرمی رسیدند، به تدریج به فرهنگ و تمدن پیش از اسلام دوباره توجه کردند و در پیشینه تاریخی و تهیه پشتوانه برای توجیه ایدئولوژیکی حق سلطنت، کندوکاوهایی انجام دادند.در همین مورد دکتر حمید عنایت می نویسد:«در چنین زمینه ای بود که نویسندگان مذهبی از اواسط دهه چهل به بعد برای نخستین بار در تاریخ جدید ایران به محکوم سازی صریح تمدن پیش از اسلام پرداختند»(عنایت، 1365، ص 215).

در این رابطه مهم ترین کوشش برای نقد اندیشه دین زدایی ناسیونالیستی توسط استاد مرتضی مطهری(ره)و در اثری با عنوان«خدمات متقابل اسلام و ایران»انجام پذیرفت.هرچند این نگرش را می توان در همه آثار او ملاحظه کرد، وی در این اثر به

(صفحه 131)


تحلیل و نقد نویسندگان ناسیونالیست ایران و دیدگاههای مستشرقانی پرداخت که مدعی بودند اسلام با شمشیر وارد ایران شد و نابسامانیهای فعلی و تاریخی ایران به سبب دلبستگیهای دینی و حضور اسلام در ایران است.

وی در مقدمه کتاب«خدمات متقابل اسلام و ایران»با اشاره به اینکه«ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست، ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست، مهر می ورزیم»(مطهری، 1372، ص 13)؛هدف خود را از ارائه نوشتار مزبور در سه پرسش خلاصه می کند:یک.با توجه به اینکه ما احساسات مذهبی و میهنی داریم، آیا ما دارای دو نوع احساس متضاد هستیم یا چنین تضادی وجود ندارد؛دو.ورود اسلام به ایران توأم با چه تحولاتی بوده و از ایران چه گرفته و به ایران چه داده است؟آیا ورود اسلام به ایران فاجعه است یا موفقیت؟سه.سهم ایرانیان در بسط تعالیم دین چه بوده و انگیزه ایرانیها از این خدمات چه بوده است؟

وی با بیان اینکه کسانی که در مسائل مشترک اسلام و ایران قلم فرسایی کرده اند، یا اطلاع کافی نداشته یا انگیزه های غیر از تحقیق داشته اند(مطهری، 1372، ص 15)، وی تصریح می کند که مسائل مشترک اسلام و ایران، هم برای اسلام افتخارآمیز است و هم برای ایران؛برای اسلام به مثابه دینی که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خویش ساخته است و برای ایران، به مثابه یک ملت که به حکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود پیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است(مطهری، 1372، ص 15).مطهری(ره)ضمن اینکه معتقد است تحقیقات در این زمینه پر از تحریف است و سعی شده روابط ایران و اسلام را، برخلاف آنچه بوده است، معرفی کند، کوشش می کند پاسخی روشن به این نظریه بدهد که نه ورود اسلام با شمشیر به ایران درست است و نه تشیع در ایران معلول مقاومت در مقابل اسلام بوده است.

بر این اساس، وی به شدت از ناسیونالیستهای کهنه گرای ایران انتقاد می کند و می گوید:«نژادپرستی که سلسله جنبان آن اروپاییان اند، مشکل بزرگی برای جهان به وجود آورده است»(مطهری، 1372، ص 25)و تاکید می کند:«ما به حکم اینکه پیرو یک آیین و مسلک و ایدئولوژی به نام اسلام هستیم که در آن عنصر قومیت وجود

(صفحه 132)


ندارد، نمی توانیم نسبت به جریانهایی که بر ضد این ایدئولوژی تحت نام و عنوان ملیت و قومیت صورت می گیرد، بی تفاوت بمانیم و همه می دانیم که در این اواخر افرادی بی شمار تحت عنوان دفاع از ملیت و قومیت ایرانی مبارزه وسیعی را علیه اسلام آغاز کرده اند و در زیر نقاب مبارزه با عرب و عربیت مقدسات اسلامی را به باد اهانت گرفته اند...[اینها]یک نقشه حساب شده است و منظوری در کار است...[و]یک فعالیت سیاسی حساب شده است»(مطهری، 1372، صص 52-53).

مطهری(ره)توضیح این امر را که ایرانیان در اثر فشار اسلام را پذیرفته اند، بسیار مشکل می یابد و معتقد است که چگونه می توان پذیرفت قومی بازور عقیده ای را بپذیرند، ولی در گسترش آن تلاش کنند.فراتر از آن، اینکه اگر بناست شکل گیری اندیشه اسلام که خارج از مرزهای ایران شکل گرفته است، عنصری بیگانه تلقی شود، پس برای اروپاییان، مسیحیت و برای چینیان، بودا و برای روسها، کمونیسم باید عنصری بیگانه تلقی شود؛درحالی که چنین بیگانگی اساسا قابل توضیح نیست (مطهری، 1372، ص 72).

مطهری(ره)به شدت به کسانی که به نام حمایت از ملیت ایرانی، می گویند ایرانیان از ترس، عقیده و ایمان خود را عوض کردند و یا اینکه شیعه را به این جهت پذیرفتند تا معتقدات آیین کهن خود را حفظ کنند، انتقاد می کند و چنین قضاوتی را بزرگ ترین توهین به ملت ایران می داند(مطهری، 1372، صص 140-142).

درهرحال، آنچه برای ما در اینجا اهمیت دارد، نگرش مطهری(ره)نسبت به کل پدیده ناسیونالیسم فرهنگی در ایران این دوره است که با هدف ایجاد بستر فرهنگی جدید برای ساختمان اجتماعی ایران و دور کردن از بستر فرهنگی-مذهبی انجام شده است.او می خواهد نشان دهد که امکان بازگشت به آیین ایران باستان، امری خیالی است که نمی تواند جایگاهی داشته باشد و تلاشهایی که در این زمینه صورت می پذیرد، برای داوری سیاسی و فاقد روح علمی و پژوهشی است.

عرصه دیگر طرح دین از دیدگاه مطهری(ره)که توأم با نوگرایی و نقّادی نسبت به اندیشه گذشته مسلمانان بود، مقوله دین و مقتضیات زمان است؛او به خوبی متوجه این نکته شده بود که بدون توجه به شرایط و مقتضیات زمانه، طرح مجدد دین و تعمیم

(صفحه 133)


آموزشهای دینی در جامعه معنادار نخواهد بود.وی در واقع، مقتضیات زمان را به عنوان مسئله اجتماعی برای تبلیغ دینی یک ضرورت می دانست و معتقد بود که«مهم ترین مسئله اجتماعی اسلام و مقتضیات زمان است»(مطهری، 1368-ج، ص 11)؛او دریافته بود پرسش اساسی دین در عصر جدید این است که«آیا انسان می تواند مسلمان باشد و درعین حال، خودش را با مقتضیات زمان تطبیق دهد؟»(مطهری، 1368-ج، ص 27).

مطهری(ره)دین را به مثابه یک ایدئولوژی مطرح می کند و معتقد است از جمله کارکردهای ایدئولوژی، ارائه یک نظریه و یک طرح جامع هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن، کمال انسان و تأمین همگانی بوده و در آن خطوط اصلی، روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها، دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه باشد(مطهری، 1369، صص 54-55).البته ایدئولوژی مورد نظر او یک ایدئولوژی اسلامی است که مخاطب آن محرومان اند.

از دیدگاه او، اسلام به حکم اینکه مذهب است و به حکم اینکه دین خاتم است، بیش از هر هدف آسمانی دیگر برای برپاداشتن عدالت اجتماعی آمده و هدفش نجات محرومان و مستضعفان و نبرد با ستم دیدگان است؛اما مخاطب اسلام تنها محرومان و مستضعفان نیستند(مطهری، 1369، ص 60).وی از طریق همین نگرش به دین، آن را تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نمی داند و می گوید:«ممکن است کسی ادعا کند مسئله دین از سایر مسائل جداست، ولی این مطلب فرضا در مورد مسیحیت صادق باشد، در باره اسلام صادق نیست(مطهری، 1368-ب، ص 16).

ازاین رو، او اسلام و مقتضیات زمان را دو مقوله ناسازگار با هم نمی داند و این نظر را که«یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجویی و نوگرایی پرهیز کرد و زمان را از حرکت بازداشت و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده ای متعلق به گذشته به بایگانی سپرد»(مطهری، 1368- ج، ص 12)، رد می کند و اساسا کار پژوهشی خود را در کتاب«اسلام و مقتضیات زمان»، پاسخگویی به این نگرشها قرار می دهد و تلاش می کند سازگاری بین ثبات و جاودانگی قوانین اسلام و مقوله زمان را، که طبع دگرگون پذیر دارد، نشان دهد

(صفحه 134)


(مطهری، 1368-ج، ص 13)و آن را از ضروریات جاودانه بودن دین بداند و عدم توافق این دو را، که توسط بعضی مطرح شده است، نوعی مغالطه کاری قلمداد کند (مطهری، 1368-ج، ص 24).

مطهری(ره)ضمن پذیرش و باور به وجود اصول ثابت در اسلام، مقوله شرایط و مقتضیات زمان را در چارچوب اجتهاد و به تعبیر خود او، «هدف شگرف جوابگویی فقه اسلامی به مسائل جدید و دوره ای»(مطهری، 1368-ج، ص 14)بررسی می کند و آن را نکته ای می داند که«اعجاب جهانیان را برانگیخته است»(مطهری، 1368-ج، ص 14).وی ضمن توضیح این نکته، که این تحول زمانی مربوط به عصر ما نیست و در اسلام از ابتدا مطرح بوده و هر روز مسائل جدیدی وجود داشته است، تأکید می کند که«فقه اسلامی بدون استمداد از هیچ منبع دیگر، وظیفه خویش را انجام داده است» (مطهری، 1368-ج، ص 14)و کار ویژه اساسی و لزوم اجتهاد دینی را این می داند که بتواند مسائل نو و تازه ای که پیدا می شود، با کدام یک از اصول اسلامی منطبق است» (مطهری، 1368-ج، ص 232).

او ارتباط بین اجتهاد و مقتضیات زمان را به حدی می داند که معتقد است«به نظر من یکی از معجزات اسلام خاصیت اجتهاد است»(مطهری، 1368-ج، ص 241)و در توضیح آن می گوید:«معنای اجتهاد این نیست که یک نفر بنشیند و یک حرفی را همین طور بزند؛اسلام به جهانی که اتفاقا بعضی از آنها را ذکر کردم، خصوصیاتی در ساختمان خود دارد که بدون اینکه با روح دستوراتش مخالفتی شده باشد، خودش حرکت و گردش می کند؛نه اینکه ما باید آن را به حرکت درآوریم؛خودش یک قوانین ثابت و لایتغیری دارد، ولی چون آن قوانین متغیر را وابسته کرده است، به این قوانین ثابت، هیچ وقت هم اختیار از دست خودش خارج نمی شود»(مطهری، 1368-ج، صص 224-241).

ازاین رو، وی وظیفه یک مسلمان روشنفکر را شناخت صحیح اسلام واقعی، به مثابه یک فلسفه اجتماعی و شناخت شرایط و مقتضیات زمان می داند.درعین حالی که تأکید می کند باید ضمن شناخت شرایط و مقتضیات زمان، واقعیات ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیده های انحرافی و عوامل فساد و سقوط جدا کرد.وی دو عامل

(صفحه 135)


بی توجهی مسئولان امور اسلامی در دو قرن اخیر را از سویی و از سوی دیگر، دهشت زدگی در مقابل غرب را باعث پیدایش توهم عدم سازگاری قوانین اسلامی با شرایط و مقتضیات زمان قلمداد می کند و در مورد مغالطه موجود در مقاله زمان معتقد است که خاصیت زمان این نیست که همه چیز حتی حقایق آن نیز فرسوده و کهنه شود و آنچه که کهنه یا نو می شود، ماده و ترکیبات مادی است(مطهری، 1368-ج، ص 15). وی تصریح می کند تحولات زمان باعث تغییر ماهوی مسائل حقوقی مربوط به روابط اجتماعی انسانها نمی شود.مطهری(ره)برای پاسخ به سؤال کلی خود، پیشنهاد می کند اگر بخواهیم درباره اسلام و مقتضیات زمان قضاوت کنیم، تنها راه این است که با معارف اسلامی آشنا شویم و روح قوانین اسلامی را درک و نظام خاص قانونگذاری اسلامی را بشناسیم که روشن شود آیا اسلام رنگ یک قرن معین و عصر مشخص دارد و یا از ورای قرون و اعصار وظیفه رهبری و هدایت و سوق دادن بشر را به سوی تکامل بر عهده گرفته است(مطهری، 1368-ج، ص 17).

مطهری(ره)سه جریان خوارج، اشعریگری و اخباریگری را ضد مقتضیات زمان در اندیشه اسلامی برمی شمرد و معتقد است که هر سه آنها نوعی ظاهرپرستی بوده و جریان تعقل گرایی شیعی که باید بر اساس طبع زمان عمل کند، به شدت تضعیف کرده است.او به ویژه از جریانی که موجب تضعیف تفکر عقلی شیعه شده است، انتقاد کرده تصریح می کند آنچه مایه تأسف است این است که در قرون متأخر طرز تفکر اهل حدیث عامه در میان شیعه رسوخ یافت و در شیعه نیز گروهی پیدا شدند که هرگونه تعمق و تفکر در معارف الهی را بدعت و ظلالت شمردند.درصورتی که بدون شک این نوعی انحراف در سیره پاک پیشوایان این مذهب است(مطهری، 1371، ص 877). وی عقل را وسیله ای برای تشخیص مقتضیات زمان و به روزکردن دین در چارچوب تقاضاهای بشر و حاجتهای وی دانسته بدان توجه می کند.

از پرسشهای مهمی که مورد توجه مطهری(ره)قرار داشت، رابطه بین علم و دین بود.این پرسش و به دنبال آن چالش دین، روشنفکران دینی را بر آن داشت که تصویری علمی از دین بر اساس یافته ها و دستاوردهای رهیافت تجربی ارائه دهند؛ولی او اساسا در آثارش چندان توجهی به توضیح علمی دین ندارد و فرض اصلی او در این

(صفحه 136)


رابطه این است که این دو با هم تعارض ندارد و تأکید می کند این دو مکمل و متمم یکدیگرند(مطهری، 1369، ص 27).

وی ضمن اینکه علم و ایمان را وجوه تمایز انسان با سایر جانداران قلمداد می کند (مطهری، 1369، ص 20)، موضوع را در نگرش خود تجزیه و تحلیل می کند و معتقد است«تاریخ تمدن اسلامی تقسیم می شود به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است و عصر انحطاط که علم و ایمان توأم انحطاط یافته اند»(مطهری، 1369، ص 21). او بدین ترتیب می خواهد نتیجه بگیرید که علم و ایمان مکمل یکدیگرند و جهان بینی دینی و علمی با یکدیگر تعارض ندارد.

ازاین رو، در دیدگاه او، عرصه های علم و دین با هم درگیر نمی شوند؛چراکه «علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان، عشق و امید و گرمی؛علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛علم سرعت می دهد و ایمان جهت؛علم توانستنی است و ایمان خواب خواستن؛علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد...»(مطهری، 1369، صص 23-24).درعین حال، او می پذیرد که دانش و ایمان می تواند به یکدیگر در تأمین زندگی بهتر انسان کمک کند:«ایمان را در پرتو علم باید شناخت، ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند، با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود»(مطهری، 1369، ص 28)و علم«بدون ایمان تیغی است در کف زنگی مست، چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا» (مطهری، 1369، ص 28).

کوشش مهم دیگر مطهری(ره)برای ارائه چهره ای روزآمد از دین، در عین حفظ پذیره های فکری و تاریخ آن، بحث احیای تفکر دینی توأم با اصلاح طلبی دینی بود.او اساسا مقوله احیای دینی را رد می کند و آن را صرفا با عنوان«احیای تفکر دینی»مطرح می سازد و تأکید می کند«آنها که احتیاج دارند به احیای تفکر دینی، ما هستیم؛یعنی ما دین داریم، فکر دینی در ما هست، ولی در یک حالت نیمه بیدار و نیمه خواب در یک حالت نیمه مرده و نیمه زنده و در یک حالت بسیار خطرناک»(مطهری، 1361-الف، ص 113)قرار داریم.

(صفحه 137)


مطهری(ره)این مسئله را به خوبی درک کرده بود که دین در جامعه پس زده می شود، ازاین رو، برای او احیای تفکر دینی یک وظیفه است؛به نحوی که حتی آن را یکی از کارهای انبیاء قلمداد کرد.درعین حال، او به پیرایش دین نیز توجه داشت و آن را برای کارآمد کردن دین در چارچوب اصل اجتهاد و در جهت جوابگویی به نیازهای روز، موضوعی اساسی می دانست؛به عبارت دیگر، او تلاش کرد با حفظ مقولات ثابت دین، دین را تصفیه کند و به دین ناب برسد؛چراکه معتقد بود:«برای دین مانند هر حقیقت دیگری، عوارض پیدا می شود....دین مانند آبی است که در سرچشمه صاف است، بعد که در بستر قرار می گیرد، آلودگی پیدا می کند و باید این آلودگیها را پاک کرد»(مطهری، 1368-ج، ص 379).

بر این اساس، او درباره این بخش از حدیث در مورد امام زمان(عج)که می فرماید:«یأتی بدین جدید»، 5 معتقد است تفسیرش این است که آن قدر تغییرات و اضافات در اسلام پیدا شده است که وقتی او می آید و حقیقت دین جدش را می گوید، به نظر مردم می رسد که این دین غیر از دینی است که داشته اند و حال آنکه اسلام حقیقی همان است که آن حضرت می گوید. 6 محصول این دیدگاه به خوبی دربرداشت و تفسیر مطهری(ره)از قیام امام حسین(ع)مشخص است؛او می خواهد تحریفات آن را از میان بردارد و ضمن بازشناسی آن، آن را تصفیه کند.

او در اصلاح تفکر دینی، اصلاح تفکر مسلمانان را به صورت جدی مدّتوجه قرار داده و معتقد است که احیای تفکر اسلام درگرو تصحیح طرز تفکر و طرز بینش خودمان درباره اسلام است و آن را درعین حال، امری ضروری برای مسلمانان قلمداد کرده تأکید می کند ما باید تفکر اسلامی خودمان را به شکل زنده ای درآوریم و تلقی خودمان را از اسلام عوض کنیم؛چراکه ایمان اسلامی مسلمانان در دنیای امروزی، ایمانی بی خاصیت و بی اثر است و نمی تواند به مثابه نیروی محرکه جنبش دینی عمل کند(مطهری، 1361-ب، صص 171-174).

وی ضمن بیان این نکته که فکر دینی ما به صورت نیمه مرده درآمده است، معتقد بود«در شرایط نوین ضرورت دارد اسلام بی پیرایه توأم با عمل عرضه شود و از جمله

(صفحه 138)


عوامل این پیرایش را رجوع مجدد به قرآن و بازیابی عقاید دینی از آن و نیز احادیث و سنت و نیز دستگاه عقل»(مطهری، 1368-ج، ص 132)می دانست.

مطهری(ره)با اشاره به انحطاط جوامع اسلامی تصریح می کند که عقب ماندگی جهان اسلام نه تنها در صنعت و علم است بلکه در اخلاق و معنویت نیز عقب هستند؛ «حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است»(مطهری، 1361-الف، ص 121).وی ضمن انتقاد شدید از برداشتهای موجود از تشیع می گوید:حتی«در مسئله ولایت و امامت طرز فکر ما به صورت عجیب و معکوس درآمده و به جای اینکه وجود پیشوایان(ائمه)محرک و مشوّق برای عمل باشد، وسیله تحذیر و تنبلی و گریز ما از عمل شده است»(مطهری، 1361-الف، ص 123)و تأکید می کند که«فکر دینی ما باید اصلاح بشود؛تفکر ما درباره دین غلط است، غلط، به جرئت می گویم از چهار مسئله اصلی فروع، آن هم در عبادات، چندتایی از معاملات، از اینها که بگذریم، دیگر فکر درستی، ما درباره دین نداریم؛نه در این منبرها و در این خطابه ها، نه در این کتابها و روزنامه ها و مقاله ها که می نویسیم؛ما قبل از اینکه بخواهیم فکر کنیم که آنها مسلمان شوند، باید درباره خود فکر کنیم»(مطهری، 1361-الف، ص 125).

مطهری(ره)در انتقاد آشکار به فقه و احکام فقهی موجود و چالشها و مشکلاتی که برای آن به وجود آمده، آن را ناکارآمد دانسته و معتقد است:«فقهی به وجود آمده، غیر متناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول و مبانی و بدون فلسفه اجتماعی، اگر حریت و آزادی فکر باقی بود و موضوع تفوّق اصحاب سنت بر اهل عدل پیش نمی آمد و بر شیعه مصیبت اخباریگری نرسیده بود؛ما حالا فلسفه اجتماعی مدونی داشتیم و فقه ما بر این اصل بنا شده بود و دچار تضادها و بن بستهای کنونی نبودیم»(مطهری، 1403، ص 27)؛ازاین رو، فکر دینی موجود را به صورت نیمه مرده و یا مرده قلمداد می کند (مطهری، 1361-الف، ص 124)و در نهایت، نتیجه می گیرد که اکنون بیش از هر چیزی به یک رستاخیز دینی اسلامی و به یک احیای تفکر دینی [و]یک نهضت روشنگر اسلامی نیازمندیم(مطهری، 1361-الف، ص 128).

(صفحه 139)


نتیجه گیری

مرتضی مطهری(ره)، یکی از متفکران مشهور دوران معاصر، با شناخت مشکلات و موانع فراروی دین، همه توان خود را برای طرح دوباره دین و بازشناسی و اصلاح تفکر دینی به کار گرفت.او کمرنگ شدن حضور دین در جامعه و معنویّت را به خوبی درک کرد و به این نکته اساسی توجه یافت که باید با نگرش همه جانبه به دین و دیدی اصلاح گرایانه در اندیشه و تفکر دینی، به پرسشهای نوین در قبال دین جواب داد؛از این رو، در آثار او کمترین معماهای کهن دین مطرح است.

وی در این تلاش از سویی با عده ای متحجّر روبه رو بود که بر چارچوبهای پیشین و کهن و تکرار مکررات اصرار می ورزیدند و هرگونه نوگرایی را بدعت می دانستند و از سویی دیگر، با کسانی که آموزه های دینی را تا حد دیدگاههای انسانی تنزل می دادند. او در چنین هیاهویی کوششهای فراوان برای حفظ اندیشه دینی مبذول داشت و با هر دو دیدگاه مبارزه کرد.معضلاتی که یکی را«جمود»و دیگری را«جهل»نامید و آنها را بیماری خطرناک و تهدیدکننده قلمداد کرد(مطهری، بی تا-ج، ص 86)و معتقد بود که نتیجه بیماری اول(جمود)توقف، سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم(جهل)سقوط و انحراف است.به نظر او جامد از هرچه نوست، متنفر است و جز به کهنه خو نمی گیرد و جاهل هر پدیده نوظهوری را با نام مقتضیات زمان به نام تجدد موجه می شمارد(مطهری، بی تا-ج، ص 86).

نوشتارهای وی دائرة المعارفی از مسائل اسلامی است که تلاشهای او را در معرفی اسلام به مثابه یک ایدئولوژی همه جانبه مطرح و هویدا می سازد.این سعی و تلاش بدون شک در پاسخ به چالشهایی است که از همه سو متوجه دین و تفکر دینی در زمان او انجام می شده است و نتیجه دفاع وی از کلیت آموزه دینی است که در درون خود متضمن طرح بحثهای مهمی از مفاهیم ذاتا سیاسی و اجتماعی شیعی و اسلامی است؛ موضوعی که در توسعه فکر نوین سیاسی شیعه اثر شگرفی به جای گذاشته است.

استاد مطهری(ره)مطالعات و بررسیهای جدید در حوزه اجتماع، انسان، اقتصاد، هنر، روان شناسی و غیره و نیز بساط گسترده ای را که پهن کرده اند، دریافت و به این نکته توجه یافت که این بررسیها راه حلهایی برای مشکلات روحی، اجتماعی و تربیتی و

(صفحه 140)


سیاسی بشر ارائه می دهد و در واقع، دوره ای از معارضه جدی را در مقابل دین و تفکر دینی گشوده اند و مدعی اند که رازهای این عرصه را بر ملا می کنند.

او به خوبی دریافت که انسان معاصر به ابزارهایی مجهز شده که هرگز پیشینیان از آنها شناختی نداشته اند.لذا سعی کرد حوزه های جدید مطالعاتی را بشناسد و با حضور در دانشگاه، علی رغم انتقاهای تند مخالفان به عنوان یکی از سنت شکنان در میان روحانیان حوزه عمل کند و بدین ترتیب، ادبیات دینی را در میان دانشجویان و متفکران جامعه توسعه دهد.

یادداشتها

(1).برای بررسی بیشتر درباره دیدگاههای آیت اللّه کاشانی ر ک.گروهی از هواداران...(بی تا).

(2).برای بررسی بیشتر به کتاب نفت، مصدق و ناسیونالیسم ایرانی مراجعه شود.

(3).برای بررسی بیشتر ر ک.کاتم(1368).

(4).برای آگاهی بیشتر ر ک.آشنا(1376).

(5).یعنی«امام زمان(عج)با دین جدیدی می آید».

(6).برای مطالعه بیشتر ر ک.مطهری(1360، ج 1؛1361-ج، ج 2؛1365، ج 3).

کتابنامه

-آشنا، حسام الدین(1376).«سیاست فرهنگی ایران در دوره رضا خان»، در:فراتی، عبد اوهاب.درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی(مجموعه مقالات).قم:معاونت امور اساتید و معارف اسلامی، چاپ اول.

-خسرو شاهی، سید هادی(1375)، فداییان اسلام.تهران:انتشارات اطلاعات.

-دوانی، علی(1371).زندگی آیت اللّه بروجردی.بی جا:مطهر.

-همو(بی تا).نهضت روحانیون ایران.ج 2.بی جا:بنیاد فرهنگی امام رضا(ع).

-سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج.ترجمه عباس مخبر.تهران:طرح نو، 1371.

-عنایت، حمید(1365).اندیشه های سیاسی در اسلام معاصر.بهاء الدین خرمشاهی. تهران:خوارزمی.

-کاتم، ریچارد(1368).«ناسیونالیسم در ایران قرن بیستم و دکتر محمد مصدق»، در:نفت، مصدق و ناسیونالیسم ایرانی.ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات.تهران: نشر نو.

-گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران(بی تا).روحانیت اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن نفت ایران.قم:دار الفکر.

-مراد، حامد الگار و دیگران(1368-ب).نهضت بیدارگری در جهان اسلام.تهران:صدرا، .

-مطهری، مرتضی(1360).حماسه حسینی.ج 1.تهران:صدرا.

-همو(1361-الف).ده گفتار.تهران:صدرا.

-همو(1361-ب).حق و باطل؛به ضمیمه احیای تفکر اسلامی.تهران:صدرا.

-همو(1361-ج)، حماسه حسینی.ج 2.تهران:صدرا.

-همو(1362).داستان راستان.تهران:دفتر انتشارات اسلامی.

-همو(1363).نقدی بر مارکسیسم.تهران:صدرا.

-همو(1365).حماسه حسینی.ج 3.تهران:صدرا.

-همو(1368-الف).تکامل اجتماعی انسان.تهران:صدرا.

-همو(1368-ب).نظری به نظام اقتصادی اسلام.تهران:صدرا.

-همو(1368-ج).اسلام و مقتضیات زمان.ج 1.قم:صدرا.

-همو(1369).انسان و ایمان.ج 1.قم:صدرا.

-همو(1371).اصول فلسفه و روش رئالیسم.تهران:صدرا.

-همو(1372).خدمات متقابل اسلام و ایران.تهران:صدرا.

-همو(1403 ق).نظری به نظام اقتصاد اسلامی.تهران:حکمت.

-همو(بی تا-الف).عدل الهی.بی جا:صدرا.

-همو(بی تا-ب).علل گرایش به مادیگری.بی جا:صدرا.

-همو(بی تا-د).پیرامون انقلاب اسلامی.قم:صدرا.

-همو(بی تا-ج).نظام حقوق زن در اسلام.بی جا:بی نا.

-موسوی خمینی(ره)، روح اللّه(بی تا).کشف الاسرار.بی جا:بی نا.

-نایینی، محمد حسین(1334).تنبیه الامة و تنزیه الملة در اساس و اصول مشروطیت.با مقدمه و پاورقی سید محمود طالقانی.تهران:چاپخانه فردوسی.

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است