در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، اسماعیل اسماعیلی ؛


از جمله مقوله هایی که در روزگار ما بسیار بر سر زبانها و مطرح در محافل روشنفکری و دانشگاهی است,مقوله تسامح و تساهل است.

در سالهای واپسین, بسیاری از اهل قلم و اصحاب جریده ها و نشریه ها با طرح آن به عنوان مساله ای مهم و اساسی در حوزه معارف دینی, تلاش ورزیده اند از زوایای گوناگون درباره آن به بحث و بررسی بپردازند و زوایای آن را تا آن جا که ممکن است روشن سازند. در این میان, شماری به جانبداری از اصل تسامح و تساهل و گسترش قلمرو آن روی آورده اند و سرسختانه در این راه پای فشرده اند و گاه زیاده روی کرده و از مرزهای روشن در گذشته اند.و شماری به مخالفت با آن و ویژه ساختن تساهل و تسامح به حوزه عمل و رفتار فردی, جستارهایی را عنوان کرده اند.

شماری از روشنفکران , به پیروی و اثر پذیری از اندیشه های غربی, بدون آن که روی مفهوم تساهل و تسامح در مغرب زمین و انگیزه غربیان از دامن زدن به آن در جامعه های اسلامی درنگ ورزند,پیامدهای آن را وارسند در رواج دادن و به همه رساندن تساهل و تسامح, تلاش می ورزند و بدون توجه به هیچ حد و مرزی در همه زمینه ها آن را ساری و جاری می سازند و از همین زاویه, دین را تنها امری قلبی و ذهنی و معنوی می دانند و این سخن فریب دهنده و سست و بی پایه را این جا و آن جا باز می گویند: (داعیه اینکه مسلک من یگانه مسلک حق است ناشی از تکبر و کوته نظری و خودبینی و کوچک مغزی و بی معرفتی است.)1

شماری دیگر نیز چنان با بدبینی به طرح این گونه مقوله ها از ناحیه غربیان و غرب زدگان می نگرند که می پندارند با چنین اندیشه ای, جایی برای غیرت دینی, نمی ماند .

از این روی, در قلمروی بسیار محدود به گونه ای بسیار کمرنگ به مقوله تساهل و تسامح دینی می پردازند.

در این نوشتار,, برآنیم که با بهره گیری از اندیشه ناب شهید مطهری, این اصل مهم اسلامی را به بوته بررسی نهیم و به گونه ای فشرده قلمرو و گستره تساهل و تسامح ,و نیز زوایای گوناگون آن را روشن سازیم.

پیش از پرداختن به بحث, مناسب است معنای این دو واژه را در فرهنگ اسلامی و ناسانی آن را با آنچه در غرب از آن به عنوان (تولرانس) یاد می شود از نظر بگذرانیم.

معنای تساهل و تسامح

واژه تساهل از ریشه سهل, به معنای آسان گیری سعه صدر, به آرامی و نرمی رفتارکردن با یکدیگر است.

تسامح نیز, که بیش تر همراه با تساهل به کار می رود, از ریشه (سمح) به معنای بخشش و گذشت است.2

تسامح و تساهل که اکنون رواج یافته کاربرد فراوان در گفت وگوهای علمی پیدا کرده, از مصدر باب تفاعل است و به نظر می رسد با سمحه و سهله ای که در متنهای دینی و سخنان پیامبر اکرم(ص) به کار رفته است, اندکی فرق دارد, زیرا در تسامح و تساهل گونه ای رویارویی و دو سویه بودن نهفته است در حقیقت,نرمی و گذشت و مهرورزی و مدارای یک سویه, بستگی به طرف مقابل پیدا می کند.اگر او آسان گیر و اهل گذشت باشد, با وی به نرمی رفتار می شود, ولی اگر اهل گذشت و آسان گیری نبود,خیر.

هردو سوی, باید از این ویژگی برخوردار باشند و نگهداشت آسان گیری و گذشت را بکنند. نگهداشت یک سویه این ویژگی, بی اثر است, ولی در (سمحه و سهله) که در روایات از آن سخن رفته, مساله دو سویه ای نیست, بلکه نگاه از افق بازتر و بالاتری است. شریعت اسلام, در حقیقت, از پیروان خود می خواهد که برخورد کریمانه با دیگران داشته باشند ,و روح سماحت و سهولت را همیشه و در همه حال, در خود زنده نگهدارند.

برابر این اصطلاح و در زبان اروپا از کلمه تولرانس Tolerance))استفاده شده است که از ریشهTolerare) ) به معنای تحمل, پذیرش و به دوش کشیدن است و بیش تر اکنون در اصطلاح فرنگیان در بی قیدی و رهاسازی و بی تفاوتی و سازشکاری به کار می رود.3

استاد شهید مرتضی مطهری با اشاره به معنای (مداهنه) و تساهل می نویسد:

(اصطلاحی امروز پیدا شده است, اسمش را گذاشته اند:(تسامح), تسامح ( در مورد خودش) نسبتا تعبیر خوبی است, ولی اینها اسمش را گذاشته اند (تساهل), تساهل دینی, که از تساهل دینی دفاع می کنند, نقطه مقابل تعصب.

به نظرم, این لغت را اول بار تقی زاده به این معنی وضع کرد.)4 کسانی چون تقی زاده و کسروی که از غربزدگان معروف و سراپا شیفته و فریفته فرنگ بودند, تساهل را در همین معنی به کار می بردند و بر این باور بودند ما باید به دور از هرگونه تعصب و غیرت دینی, با دیگران کنار بیاییم و برای این که بتوانیم همراه و هماهنگ با غربیان باشیم, باید برپای بندی به ارزشهای دینی, و احکام و آیینهای دینی پای نفشریم.

استاد شهید در تفسیر آیه شریفه (ودوا لو تدهن فیدهنون) 5 با اشاره به دشمنیها و ستیزه جوییها و ناسازگاریهای کافران قریش و بت پرستان مکه با پیغمبر اکرم(ص) و بهتانهایی که در همین راستا به آن حضرت می زدند,می نویسد:

(گاهی محرمانه می آمدند پیش پیغمبر(ص) می گفتند حالا بیاییم یک جوری با هم کنار بیاییم (با دیوانه که کسی کنار نمی آید, کنار آمدن معنی ندارد, این ضد همان ادعاست) تو راه خودت را برو, به این بتهای ما جسارت و اهانت نکن, ما را به حال خود بگذار,بگذار ما کار خودمان را بکنیم تو هم کار خودت را بکن, بیاییم با یکدیگر کنار بیاییم....)6

جوهره تولرانس در غرب

در اساس, فکر تساهل و تسامح در غرب, بویژه انگلیس که پیشینه استعمارگری بیش تری دارد, با انگیزه های اقتصادی و سیاسی پدید آمد.سرمایه داران و کارخانه داران بزرگ انگلیسی, بدون هیچ نگهداشت حدومرزی اخلاقی و دینی و رها از هر قیدی بازار و تلاشهای اقتصادی را به دست گرفتند و دولتهای اروپایی نیز, هیچ گونه نظارتی بر تلاشهای اقتصادی آنان نمی کردند و به اصطلاح آن را ناسازگاری با تولرانس می دانستند. رهاسازی دولت, در حقیقت زمینه بیش ترین چپاول را فراهم می آورد از این رهگذر ثروتهای زیادی را بهره سرمایه داران از اندیشه تساهل و تسامح سود نبرده است7;زیرا پیوندها و پیوستگیهای بازار در شرایطی که انبوه کالاهای تولید شده در کارخانه های صنعتی غرب به سوی کشورهای فقیر و محروم آسیایی و آفریقایی سرازیر بود, هیچ قیدوبندی نداشت و دولت به سرمایه داران و کارخانه داران بزرگ میدان می داد که به هرگونه بخواهند تولید و به هرگونه و هر شیوه و هر قیمتی می خواهند, پخش کنند و به ثروت اندوزی بپردازند و چیرگی خود را بر ملتهای محروم آسیایی و آفریقایی بگسترانند.

حقیقت آن است که در اصل, ماهیت تساهل و تسامح غربی یا همان تولرانس,با آنچه در اسلام از آن سخن به میان آمده به کلی ناسانی دارد.

تولرانس مطرح در ادبیات سیاسی اجتماعی غرب و در نزد دانشمندان غربی بیش تر بار سیاسی اقتصادی دارد تا دینی و ویژگیهایی دارد که آشکارا آن را از تساهل و تسامح به کار رفته در منابع اسلامی و سخنان بزرگان دین جدا می سازد و پیامدهایی دارد که به هیچ روی,یک فرد باورمند به دین نمی تواند آنها را بپذیرد.

در حالی که منادیان تولرانس در غرب اعتقاد به حق بودن دین یگانه را رویارو و ناسازگار با مدارا و تساهل می دانند و بر این باورند:

(اعتقاد به این که تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد به عدم تساهل می انجامد )8

در نظر اسلام حق و باطل و ارزش و ضدارزش یک امر واقعی و حقیقی است و همه مردم باید از دین حق پیروی کنند و طرفدار ارزشها باشند و جز پیروی از اسلام که در روزگار ما, تنها شریعت حق است از کسی پذیرفته نیست.

پای بندان به تولرانس, یا تساهل و تسامح به گونه غربی, از آن رو که حریم و حد و مرزی برای حق و باطل و ارزش و ضدارزش و مقدسات و معنویات باور ندارند و یا دست کم آن را دست نیافتنی می دانند, از تساهل و تسامح سخن به میان می آورند و همه را بر همین اساس به پذیرش آرإ و عقاید یکدیگر و بی قیدی و رهایی مطلق فرا می خوانند,ولی اسلام, با این که مردم را به پیروی از حق و دوری از باطل و حتی مبارزه با آن فرا می خواند, آنها را به نگهداشت تسامح و تساهل و نگهداشت ظرفیتها و نرمی و مهربانی و سعه صدر در برخورد با یکدیگر سفارش می کند و از آنان می خواهد که در چهارچوب تعیین شده,آرإ یکدیگر را محترم شمارند و همه سخنان و دیدگاهها را بشنوند و بهترین آن را برگزینند 9 و در اختلاف نظرها راه دشمنی و کینه دوزی و ستیزه کاری را نپیمایند.در حقیقت تساهل در اسلام به معنای پذیرش باطل نیست, بلکه به معنای ظرفیتها و حدود عقل و ادراک افراد و واقع بینی در مقام عمل و تربیت جامعه و رفتاری همراه با صبر و متانت و مدارا با جاهلان و صاحبان آرای دیگر است; زیرا در منطق اسلام, چه بسا کسانی به خاطر سستی بنیه های علمی و عقلی و یا بروز نکردن تواناییهای بالقوه آنها , حق را درست نفهمیده باشند و برای درک حقیقت نیاز به مجال و کمک و برخورد مهربانانه و مداراگرایانه داشته باشند. به دیگر سخن, در نظر اسلام, مردمان باید رای و نظر یکدیگر را محترم شمارند و با منطق و حق و انصاف با آن برخورد کنند و از به کاربردن زور برای جلوگیری از ابراز عقیده دیگران بپرهیزند.هر کسی, همان گونه که به حرف زدن و اظهار عقیده علاقه مند است و دوست دارد دیگران حرفها و دیدگاههای وی را بشنوند و به آن توجه کنند, لازم است او هم دیدگاههای دیگران را محترم شمارد و با ستیزه کاری و کینه ورزی و دشمنی با آن برخورد نکند و از جاده عدل و انصاف و برخورد کریمانه بیرون نرود.

جایگاه تساهل و تسامح در فرهنگ اسلامی

اسلام اصل تساهل و تسامح را به معنای درست و دقیق آن, می پذیرد و با بیانهای گوناگون, پیروان خود را به تسامح نظری, علمی و حتی اخلاقی سفارش می کند. سیره عملی پیغمبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) و سفارشهای بسیار آنان , که در روایات بازتاب یافته, به مدارا و مهرورزی با دیگران, شاهد این سخن است.

پیامبر اکرم(ص) می فرماید:

(ان الله تعالی رفیق یحب الرفق ویعطی علیه ما لا یعطی علی

خداوند متعال, نرم و مهربان است و نرمی و مهربانی را دوست دارد و به آن چیزهایی می دهد که به درشتی و نامهربانی نمی دهد.

یا می فرماید:

(مداراه الناس نصف الایمان و الرفق بهم نصف العیش.)11

مدارای با مردم, نیمی از ایمان و نرمی و مهربانی با آنان نیمی از زندگی است.

یا می فرماید:

(ان الله امرنی بمداراه الناس کما امرنی باقامه الفرأض.)12

خداوند مرا به مدارای با مردم فرمان داده است, آن گونه که به پا داشتن بایدها و واجبها فرمان داده است.

یا امام علی(ع) می فرماید:

(سلامه الدین و الدنیا فی مداراه الناس.)13

سلامتی دین و دنیا در مدارای با مردم است.

گویا شعر معروف حافظ که سروده:

(آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا)

برگرفته از همین سخن امیرالمومنین(ع) است.

سیره پیغمبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در برخورد و رفتار با دیگران و برتابیدن اندیشه های مخالفان و نگهداشت حقوق و آزادی عمل آنان, تا آن جا که به اصول کلی و مصالح امت اسلامی زیانی نرساند, به روشنی گویای همین واقعیت است.به عنوان مثال, وقتی نمایندگان جامعه نصارای نجران در سال دهم هجرت در مدینه به حضور پیغمبر اکرم رسیدند, مورد احترام قرار گرفتند و پیامبر اکرم به آنان اجازه داد در مسجد مدینه مراسم عبادی خود را, که وقت آن فرا رسیده بود, آزادانه بگزارند.آنان در حضور پیامبر و در حالی که رو به مشرق, به جانب بیت المقدس و درست در جهت خلاف قبله مسلمانان ایستاده بودند, بدون هیچ مزاحمتی مراسم عبادی خویش را به جا آوردند.14

نصارای نجران با این که دعوت پیغمبر اکرم(ص) را در مورد پذیرفتن اسلام نپذیرفتند و از انجام مباهله که در ابتدا خود آن را پذیرفته بودند, سرباز زدند,مسلمانان هیچ گونه برخورد ناگوار و آزاردهنده ای با آنان نداشتند و نجرانیان آزادانه پیمان صلحی را با مسلمانان بستند که بر اساس آن, تنها در برابر تعهد آنان به پرداخت مقداری لباس و ابزار و ساز و برگ نظامی به مسلمانان که در آن هنگام هر آن احتمال یورش کافران قریش به آنان می رفت, امنیت جان و مال نجرانیان را مسلمانان پایندان شدند و نجرانیان اجازه یافتند آزادانه به میان مسلمانان رفت وآمد کنند و مراسم دینی خود را بدون هیچ هراسی انجام دهند و در پناه اقتدار حکومت اسلامی, بدون این که به سپاه اسلام در بیایند و در کارزار شرکت بجویند و یا مالیاتی بیش از آنچه در پیمان نامه آمده, بپردازند, در امنیت کامل بزیند و جان و مال آنان از هرگونه برخورد و دستبرد در امان باشند.15

رفتار کریمانه پیامبر اکرم(ص) با نصارای نجران و نگهداشت حقوق و احترام آنان در زمانی صورت می گرفت که حکومت اسلامی در مدینه پایه های اقتدار خویش را استوار ساخته بود و به راحتی می توانست به قدرت شمشیر همه آنان را از بین ببرد و یا با استفاده از ضعف و درماندگی نجرانیان, عرصه را بر آنان تنگ و مالیاتهای سنگینی از آنان بگیرد و از مراسم عبادی ویژه جلوگیری کند و جلوی رفت وآمد و کسب وکار آنان را در مدینه بگیرد.

نمونه دیگر, یهودیان پیرامون مدینه اند, که سالها در کنار مسلمانان زندگی کردند و از رفتار مهرورزانه و رفق و مدارای مسلمانان برخوردار بودند و تا هنگامی که پیمان شکنی نکردند و آشکارا به دسیسه و نیرنگ و خیانت نپرداختند, همچنان از عدالت و مهرورزی اسلامی بهره مند بودند و هیچ مسلمانی اجازه نداشت با آنان برخورد ناشایست داشته باشد و یا آنان را از حقوق اجتماعی خود محروم کند.

این برخورد مهربانانه و انسان دوستانه اسلام که از تسامح و تساهل اسلامی سرچشمه گرفته بود, تنها درباره پیروان ادیان الهی و اهل کتاب نبود, بلکه کافران و مشرکان نیز, تا هنگامی که علیه مسلمانان, ترفندی ساز نکرده بودند و در پی توطئه گری و دشمنی نبودند, در امان بودند و مصون از هر آسیب و گزندی:

(لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من

خداوند, شما را از دوستی آنان که با شما در دین ستیز و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نرانده اند, باز نمی دارد, تا از آنان بیزاری بجویید, بلکه با داد و انصاف رفتار کنید که خداوند مردم با داد و انصاف را دوست می دارد.

به این ترتیب, افزون بر اهل کتاب و پیروان ادیان الهی, مشرکان و کافران نیز, اگر سرجنگ با اسلام نداشته باشند و جامعه اسلامی و جان و مال و ناموس مسلمانان و کیان اسلامی از دستبرد آنان در امان باشد, از رحمت و عدالت و اسلام می توانند برخوردار باشند و در پناه اسلام و حکومت اسلامی به زندگی خویش ادامه دهند .

شهید مطهری با اشاره به انسان دوستی اسلام می نویسد:

(اسلام خواسته که ما خیرخواه باشیم برای همه مردم و همه افراد بشرو حتی برای کفار. یعنی دشمنی با کافر یک وقت از بدخواهی سرچشمه می گیرد که ضداخلاق است. ما حتی نباید بد کافر را بخواهیم. پیغمبر اکرم خطاب به گروهی از کفار فرمود: من دلم به حال شما می سوزد که چرا شما به آنچه که خیر و حق شماست نمی رسید....)17

البته روشن است که نیکی و مهرورزی به کافران و نامسلمانان رفق و مدارا با آنان, حدومرزی دارد و هیچ گاه نباید تسامح و تساهل با آنان از حد بگذرد و یا زمینه ناتوانی و سست بنیه ای اسلام و مسلمانان را فراهم کند که در این صورت, احسان و نگهداشت عدالت و مدارا با کافران, نه تنها خوشایند و مورد سفارش اسلام نیست که حرام و ممنوع نیز هست; زیرا برخورد مسالمت آمیز برتابیدن اندیشه ها و عقیدهای آنان در این صورت, نه تنها با مصالح عالیه اسلام که با اساس سعادت بشر ناسازگار است و بر اساس اصل عدالت خواهی و انسان دوستی باید این بازدارنده از سر راه برداشته شود. در حقیقت,در نظر شهید مطهری احسان و مدارای با غیرمسلمانان خوشایند است, ولی به این شرط که بدی به دیگران نباشد و اساس اسلام و مصالح بشریت را به خطر نیندازد.18

در منابع دینی, عنوانهای ارزشی فراوانی می توان یافت که به اجمال, همه آنها بیانگر سعه صدر, آسان گیری, مدارا, و رفتار کریمانه در برخورد با یکدیگر و نیز در رفتار با غیر مسلمانان, بویژه پیروان ادیان الهی است.

استاد شهید مرتضی مطهری با اشاره به اصل تساهل و تسامح به عنوان یک ویژگی برجسته و اصل مهم نظام اسلامی می نویسد:

(اسلام به تعبیر رسول اکرم, شریعت سمحه سهله است.در این شریعت, به حکم این که (سهله) است, تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است:(ماجعل علیکم فی الدین من حرج)19 خدا در دین تنگنایی قرار نداده است و به حکم این که (سمحه) (باگذشت) است, هرجا که انجام تکالیفی توام با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد, آن تکلیف ملغی می شود.)20

اشاره استاد شهید به شریعت سمحه سهله, برگرفته از این حدیث معروف است که پیغمبر اکرم(ص) فرمود:

(لم یرسلنی الله بالرهبانیه ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله

خداوند مرا به گوشه گیری و انزوا برنینگیخته, بلکه به آیینی پاک و آسان و با گذشت برانگیخته است.

سمحه و سهله دو واژه معادل هم نیستند و همان گونه که از معنای لغوی آنها استفاده می شود, دو مدلول جداگانه دارند, ولی در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگرند و بیانگر این حقیقت که شریعت اسلام سهل و آسان است و فوق توان انسان نیست. در عمل و رفتار و پیاده کردن آنچه در متن دین آمده است, با مدارا و گذشت و سعه صدر برخورد می کند. مضمون این حدیث با اندکی اختلاف, در منابع روایی اهل سنت هم آمده است.22

برخورد به دور از تکلف و کریمانه اسلام با پیروان ادیان دیگر و حتی با کافران و مشرکان معاهد, امر پوشیده ای نیست. در حقیقت, برخورد خوب و رفتار مهربانانه و مداراگرایانه مسلمانان با غیر مسلمانان, بویژه پس از پیروزی و چیرگی بر آنان را باید یکی از انگیزه های مهم پیشرفت اسلام به شمار آورد.

در جریان فتح مکه, پیامبر اکرم تمام بدیهای قریش را در بیست سال دوران بعثت و دشمنیهای فراوان آنان را با اسلام و مسلمانان نادیده گرفت و در کمال بزرگواری و کرامت, همه را بخشید و فرمود:(اذهبوا انتم الطلقإ)23 افزون بر آن, به مسلمانان دستور داد که به هیچ روی, به آزار و اذیت و دشنام و بدگویی آنان نپردازند.

یهودیان خیبر, با آن که پیمان شکنی کرده بودند و برای از بین بردن اسلام و ضربه زدن به مسلمانان در یک توطئه مشترک حرکت هماهنگ با کافران قریش همداستان شده بودند,ولی با این همه, پس از آن که دژهای استوار آنان به دست و نیروی سربازان اسلام فتح شد شکست خوردند و مسلمانان بر آنان چیره شدند, پیامبر اکرم مسلمانان را از این که بدون اجازه وارد خانه های آنها شوند و به زنان و فرزندان آنان ستم روا بدارند, باز داشت.

همچنین در زمان خلیفه دوم که بخشهای گسترده ای از سرزمین ایران به دست مسلمانان فتح گردید و در عمل, ایران در قلمرو حاکمیت اسلام قرار گرفت, بر خلاف کینه توزیهای شماری از مستشرقان, نه تنها مردم ایران هیچ گونه آزار و شکنجه از مسلمانان فاتح ندیدند و هیچ کس آنان را وادار به پذیرش اسلام نکرد, بلکه به گونه بی سابقه ای مهربانانه در زیر چتر حمایتی اسلام قرار گرفتند و حتی خود ایرانیان, چنان شیفته رفتار و کردار و منش مسلمانان شده بودند که در گسترش قلمرو نفوذ و حاکمیت اسلام مدد می رساندند. بسیاری از مردم با این که هنوز به اسلام نگرویده بودند, در پناه دولت اسلامی در کمال آسایش و امنیت زندگی می کردند و به گفته مسعودی در مروج الذهب, پس از حدود سه قرن, هنوز آتشکده های فراوانی در جای جای ایران به چشم می خورد و زرتشتیان, بدون دغدغه و هراس و در پرتو مهربانی و مهرورزی مسلمانان, به مراسم دینی خویش می پرداختند.

قرارداد همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب در زمان پیامبر اکرم در مدینه, مدارا و مهربانی با اسیران جنگ بدر و جریان صلح حدیبیه و نیز رفتار کریمانه امیرالمومنین(ع) با پیروان ادیان دیگر نمونه های دیگری از برخورد شریعت سمحه سهله با غیر مسلمانان است.

نمونه های سماحت اسلامی

شهید مطهری در کتاب داستان راستان, نمونه های بسیاری, که به روشنی بیانگر روح تسامح و آسان گیری با اهل کتاب و غیر مسلمانان در ذمه حکومت اسلامی است, بر شمرده که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

1. حضرت امیر(ع) در دوران حکومت, روزی از کوچه ای می گذشت که پیرمردی را دید, دریوزگی می کند. پرسید, کیست و چرا گدایی می کند؟

گفتند: مولی, پیر مرد نصرانی است که از کار افتاده و اکنون برای گذران زندگی, به گدایی روی آورده است.

حضرت فرمود:

(عجب, تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید: سوابق این مرد حکایت می کند که در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است, بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفل کند. بروید از بیت المال به او مستمری بدهید.)24

این روایت, به خوبی بیانگر نوع نگرش حکومت اسلامی و رفتار کریمانه و سماحت منشانه اسلام با پیروان اهل کتاب است که در پناه دولت اسلامی زندگی می کنند.

در روزگار امام صادق(ع) و در آغاز دوره خلافت عباسیان, نحله ها و رشته های کلامی و فلسفی زیادی به وجود آمده بود و عقاید گوناگون و گاه بسیار ناسازگار و مخالف یکدیگر وجود داشت و صاحبان عقاید, در یک فضا و محیط به دور از تنش, در کنار هم می زیستند و هر کس از عقیده و مرام خود دفاع می کرد. حکومت بنی عباس هم, تا آن جا که به سیاست برخورد نداشت, آزادی عقیده را محترم می شمرد; از این روی, دانشمندان غیر مسلمان و حتی دهریان و مادیان را که در آن وقت به نام زنادقه خوانده می شدند, آزادانه عقاید خویش را باز می گفتند.

استاد شهید برای نمایاندن نوع نگرش امام صادق(ع) و برخورد آن حضرت با اندیشه ها و فکرها و نحله های فکری, در روزگار عباسیان, که گروههای فکری بسیاری, اندیشه خود را عرضه می داشتند و به مخالفت با مبانی اندیشه شیعی و اسلامی می پرداختند, داستان برخورد متکلم بزرگ شیعه, مفضل را با ابن ابی العوجإ نقل می کند که نکته آموز است:

ابن ابی العوجإ, با یاران خود در مسجد رسول الله, نشسته بود و در هنگام بحث و گفت وگو, سخنی بر رد توحید بر زبان راند. مفضل که در مسجد حضور داشت, هنگامی که این سخن را شنید, به تندی اعتراض کرد. ابی العوجإ گفت:

(تو کیستی و از چه دسته ای؟ اگر از متکلمینی, بیا روی اصول و مبانی کلامی با هم بحث کنیم. اگر واقعا دلأل قوی داشته باشی, ما از تو پیروی می کنیم و اگر اهل کلام نیستی که سخنی با تو نیست. اگر هم از اصحاب جعفر بن محمدی که او با ما این جور حرف نمی زند. او گاهی بالاتر از این چیزها که تو شنیدی, از ما می شنود. اما هرگز دیده نشده از کوره در برود و با ماتندی کند. و هرگز عصبی نمی شود و دشنام نمی دهد. او, با کمال بردباری و متانت سخنان ما را استماع می کند, صبر می کند ما آنچه در دل داریم بیرون بریزیم و یک کلمه باقی نماند. در مدتی که ما اشکالات و دلایل خود را ذکر می کنیم, او چنان ساکت و آرام است و با دقت گوش می کند که ما گمان می کنیم تسلیم فکر ما شده است. آن گاه شروع می کند به جواب, با مهربانی جواب ما را می دهد با جمله هایی کوتاه و پر مغز چنان راه را بر ما می بندد که قدرت فرار از ما سلب می گردد. اگر تو از اصحاب او هستی مانند او حرف بزن.)25

مفضل که به شدت از این حادثه ناراحت بود به محضر امام صادق(ع) رفت و جریان را نقل کرد. برخورد مفضل با ابی العوجإ, انگیزه شد که امام(ع) مطالب و درسهای مهمی در باب توحید به مفضل بیاموزد, درسهایی که اکنون به صورت کتابی با نام توحید مفضل در دسترس است.

3. مناظره امام صادق(ع) با گروهی زاهد مسلک و متصوفه: این گروه با برداشت نادرستی از زهد و قناعت اسلامی همه چیز را بر خود حرام کرده بودند و از نعمتهای الهی به کم ترین آن بسنده می کردند و از همین رهگذر, به روش و منش امام در زندگی و چگونگی لباس پوشیدن وی خرده می گرفتند و امام مهربانانه و با خوش رویی و خلق نیکو و منش بزرگوارانه, به آنان پاسخ می داد.26

روشن است که این داستانها, بویژه مناظره امام صادق(ع) با صاحبان آرإ و اندیشه های باطل و رفتاری کریمانه و از روی مدارا و سعه صدر با آنان, به خوبی نشانگر ارزش مندی و اهمیت تساهل و تسامح در فرهنگ اسلامی است.

شهید مطهری, غیر از داستانهای مورد اشاره, داستانهای دیگری نیز زیر عنوان: مسلمان و کتابی27, امام باقر و مرد مسیحی28, مسیحی و زره علی29, تازه مسلمان30, سلام یهود31, در بنی ساعده32, دوستی که بریده شد33 و... داستان راستان آورده که همگی آنها بیانگر نوع نگرش و رفتار امامان معصوم(ع) و مسلمانان با غیر مسلمانان است که از همان آسان گیری که اسلام به آن سفارش کرده, سرچشمه می گیرد.

روحیه جهان منشی اسلام

در بینش توحیدی اسلام, بشریت, دارای یک جوهر است. نه تنها همه مردم از یک زن و مرد به وجود آمده اند, بلکه همه نتیجه یک اراده خلاق; یعنی خواست خدای یگانه اند. اسلام با نفی تعصبهای نژادی و قومی و تاکید بر جهان منشی به عنوان یک نظام کامل الهی, زمینه بسیاری از کژ اندیشیها و تنگ نظریها را از میان برد.34 در حقیقت, فرهنگ غنی و جهان شمول اسلام و دوری از برخورد غیرمنطقی با آرإ و عقاید دیگران را باید از مهم ترین سببها و علتهای رشد و شکوفایی اسلام در سده های نخست به حساب آورد.

شهید مطهری, در روشنگری روزگار امام صادق(ع) که شادابی و بالندگی علمی به اوج خود رسیده بود و زمینه حال و روز ویژه ای را پدید آورده بود, به این نکته به روشنی اشاره کرده است که از مهم ترین سببها و علتهای رشد و شکوفایی دانشها در روزگار امام صادق(ع) , سعه صدر و برخورد کریمانه امام صادق(ع) بود که با روحیه ای باز به همه افراد مجال آن را می داد که عقاید خویش را آزادانه بازگویند و در یک فضای باز و مساعد, پیروان دیگر ادیان الهی و حتی منحرفان و زندیقان نیز زندگی کنند و تا هنگامی که به مصالح عالیه اسلام و اساس دین از سوی آنان خدشه وارد نیاید از حمایت و عدالت اسلام برخوردار باشند.

در چنین فضایی بود که نژادهای گوناگون و پیروان ادیان مسیحی و یهودی و... همزیستی مسالمت آمیز داشتند و علوم و فنون مختلف را از یکدیگر فرا می گرفتند, بدون این که برای یکدیگرمشکلی پدید آورند و همدیگر را در تنگنا قرار دهند.

شهید مطهری می نویسد:

(این یک عامل بسیار بزرگی بوده برای این زمینه این که جهش و جنبش را فراهم کند و از این شاید بالاتر, آن چیزی است که امروز اسمش را (تسامح و تساهل دینی) اصطلاح کرده اند و مقصود همزیستی با غیرمسلمانان است, مخصوصا همزیستی با اهل کتاب; یعنی مسلمانان اهل کتاب را برای این که با آنها همزیستی کنند, تحمل می کردند و این را برخلاف اصول دینی خودشان نمی دانستند و در آن زمان اهل کتاب اهل علم هم بودند, اینها وارد جامعه اسلامی شدند و مسلمین مقدم اینها را گرامی شمردند و در همان عصر اول, معلومات اینها را از ایشان گرفتند و در عصر دوم دیگر در راس جامعه علمی, خود مسلمین قرار گرفتند. مساله تسامح و تساهل با اهل کتاب نیز یک عامل فوق العاده مهمی بوده است.)35

حضور گسترده اهل کتاب در جامعه های اسلامی و روزگار امامان(ع) و بحثها و گفت وگوهایی که دانشمندان آنان و حتی شماری از زندیقان و منحرفان با امامان و اصحاب آنان داشتند, در تاریخ ثبت است. پاسخهای قوی امامان(ع) به شبهه هایی که زندیقان درباره مهم ترین اصول اعتقادی اسلام; یعنی توحید و نبوت و معاد مطرح می کردند و نیز سعه صدری که در برخورد با آنان و برتابیدن آرإ و عقاید آنان از خود نشان می دادند, آذین بند کتابهای حدیثی, تاریخی و کتابهایی که برای درج این گونه جستارها سامان یافته اند, مانند (احتجاجات) است.

در دوران حضور امامان(ع) کسانی چون: ابن راوندی 36 و ابن ابی العوجا37, که از زندیقان معروف بودند, آزادانه و با استفاده از فضای آرام و مناسب جامعه اسلامی, به بیان عقاید و آرای خویش می پرداختند.

به اعتراف بسیاری از مستشرقان در زمینه همزیستی مسالمت آمیز با پیروان ادیان دیگر و در پیش گرفتن شیوه تساهل و مدارا در برابر آنان, مسلمانان در مقایسه با سایر پیروان ادیان دیگر, پیشتاز بوده اند. در طول تاریخ, برخلاف دشمنیها و نفاق افکنیهای استعمار غرب, همواره یهودیان, مسیحیان, زردشتیان و... در میان مسلمانان به صلح و ایمنی و احترام زیسته اند و حتی از مزایای اجتماعی و عدالت اسلامی نیز برخوردار بوده اند. حتی در دوره هایی از تاریخ, یهودیان و مسیحیان, پستهای دولتی بر عهده داشته اند, مانند: خاندان بختیشوع یهودی در دربار خلفای عباسی. همچنین در حکومت فاطمیان در مصر, شماری از اهل کتاب دارای مقام و پست بوده اند.38

عدالت و تسامح

عدالت, از مهم ترین و برجسته ترین و والاترین پایه ها و استوانه های ارزشی و انسانی اسلام به شمار می رود. عنصر عدالت از چنان اهمیت و والایی در اسلام برخوردار است که به عنوان مهم ترین هدف بعثت انبیا یاد شده است: (لیقوم الناس بالقسط)39 اجرای عدالت به معنای گسترده آن و در همه زمینه های: سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و قضایی هیچ گاه ویژه مسلمانان نیست. هر جا اسلام حاکم شود, باید این ستون و رکن مهم را بر فراز و به گونه ای مشی کند که همگان, چه مسلمان و چه غیرمسلمان در پناه اسلام, به آسانی بتوانند از این خوان گسترده بهره برند:

(یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدإ بالقسط و

ای ایمان آورندگان, برای خدا قیام کنید و از روی عدالت شهادت بدهید. دشمنی که با دیگران دارید نباید شما را وادارد که با آنان به عدالت رفتار نکنید. با آنان به عدالت رفتار کنید که آن به تقوی نزدیک تر است و از خدا بپرهیزید و متقی باشید که خدا به آنچه می کنید, آگاه است.

گویا منظور از دیگران, کفار قریش هستند که با مسلمانان دشمنی و کینه ورزی داشتند, با این حال, مسلمانان به حکم آیه مبارکه مکلف بودند که با آنان نیز به عدالت رفتار کنند و این اصل مهم اسلامی را در حق آنان نیز به کار گیرند. توجه انسان به اصول انسانیت و پافشاری بر برقراری عدالت و بهره مندی پیروان ادیان دیگر و حتی کافران و مشرکان از حمایت اسلامی, نقش بسیار مهمی در پیشرفت اسلام در قرنهای نخست داشته است. مورخ معروف غربی و یل دورانت با اعتراف به این که اسلام قرنها در همه عرصه ها پیشتاز بوده می نویسد:

(اسلام, طی پنج قرن از سال 81 هجری تا 597 هجری, از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی[ احترام به عقاید و افکار دیگران ]و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.)38

سیاست اسلام, در پدید آوردن رابطه با غیر مسلمانان که سر ستیز و جنگ با مسلمانان نداشته باشند و از فتنه گری و تجاوز بپرهیزند, بر پایه صلح و دوستی و عدالت بنا شده, است. از این روی, اسلام همان طور که مسلمانان را از بی عدالتی و ستم بر یکدیگر در عرصه های گوناگون اجتماعی و فردی باز داشته است, آنان را از بی عدالتی درباره غیرمسلمانان پرهیز داده است. امام سجاد(ع) در ضمن بیان حقوق مختلفی که تک تک افراد جامعه بر یکدیگر دارند, به حقوق اهل کتاب و کسانی که برابر پیمان در کنار مسلمانان می زیند نیز, اشاره کرده و نگهداشت آن را واجب شمرده است. سپس به حدیثی از پیامبر اکرم اشاره کرده که فرمود: (من ظلم معاهدا کنت خصمه.)42

هرکس به غیر مسلمانانی که در عهد و پیمان اسلام و ذمه حکومت اسلامی زندگی می کنند, ستم روا دارد, من دشمن او هستم.

در قرآن مجید, عامل پیدایش اختلاف بین امتها, بی عدالتی و تجاوزگری معرفی شده است. از این روی به پیامبر اکرم(ص) دستور داده شده که اعلام بدارد:

(وامرت لاعدل بینکم الله ربنا و ربکم, لنا اعمالنا و لکم

مامورم در میان شما به عدالت رفتار کنم. خداوند پروردگار ما و شماست. نتیجه اعمال ما از آن ما و نتیجه کارهای شما از آن ماست. دشمنی شخصی در میان ما نیست و خداوند ما و شما را در یک جا گرد می آورد و بازگشت همه به سوی اوست.

این گونه نیست که اهل کتاب با هم اختلافی نداشته باشند و یکدیگر را به راحتی برتابند, بلکه آنها نیز, بیش تر درگیر مبارزه با یکدیگراند. حتی پیروان مسیح و یهود, از مجموعه آموزه های دینی خودشان, تنها آنچه را با هواها و خواسته های نفسانی و هدفهای آنان بیشتر هماهنگ است, می پذیرند و به باقی توجه چندانی ندارند. به عنوان مثال:با این که کم و بیش, در همه ادیان الهی از ستم و بیداد نهی شده است, ولی پیروان آنها از کنار آن می گذرند و به نگهداشت عدالت در زندگی اجتماعی و پرهیز از ستم توجهی ندارند. این در حالی است که اسلام مسلمانان را وا می دارد که در صورت نگهداشت شرایط ذمه و پیمان, با پیروان ادیان دیگر به عدالت رفتار کنند و از هرگونه دست اندازی به حقوق آنان بپرهیزند.

انسان دوستی در اسلام

از جایگاه نگرش اسلام به انسان و پاسداشت حریم انسانیت نیز می توان به موضوع تساهل و تسامح نگریست. با چشم پوشی از زاویه ها و جهتهای دیگر, انسانیت انسان از دیدگاه اسلام یک ارزش است و اسلام بر همین اساس, پاسداری از حقوق انسان را لازم می شمارد.

امیرالمومنین(ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرماید:

(واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم و اللطف بهم ولا نکونن

مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان و مباش همچو جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری. چه رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند, و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند.

استاد شهید مرتضی مطهری با اشاره به این که انسانیت انسان به ویژگیهای جسمی وی نیست, بلکه انسانیت انسان به یک سلسله معانی و به یک سلسله حقایق و به یک سلسله لطایف بستگی دارد که اگر انسانی آنها را نداشته باشد, نمی توان او را انسان شمرد, تاکید می کند: از دیدگاه اسلام انسان دوستی یک اصل است و انسانها را باید دوست داشت, ولی انسان را در مسیر انسانیت باید دوست داشت و در خلاف مسیر آن خیر. بر این اساس, اگر فردی بر ضد مسیر انسانیت است و در حقیقت خاری است بر سر راه انسانها و باید این خار و این مانع را از سر راه انسانیت برداشت.45

شهید مطهری, با طرح این پرسش که ممکن است برخی اشکال کنند که از سویی اسلام خواسته است ما خیرخواه همه مردم باشیم و همه افراد بشر و حتی کافران را هم از این جهت دوست داشته باشیم و از سوی دیگر قرآن مجید ما به ما سفارش می کند که با مومنان دوست باشیم و از دوستی با کافران بپرهیزیم و این با انسان دوستی ناسازگاری دارد, می نویسد:

(چون اینها (کافران) در مسیر سعادت خودشان که نیستند برای دیگران هم وجودشان مضر است. پس به این اعتبار باید اینها را دشمن داشته باشیم.پس دشمن داشتن کافر ناشی از دوست داشتن دیگران است, ناشی از خیرخواهی دیگران است, نه از بدخواهی برای آنها, تا هر حدی به کافر می توان احسان کرد, ولی به این شرط که این احسان اسأه به دیگران نباشد, اسأه به انسانیت نباشد, به ضرر مصالح بشریت نباشد.)48

بر این اساس, خیرخواهی برای همه افراد بشر و دوست داشتن انسان به خاطر انسانیت, ارزش است. اسلام خواسته است که ما خیرخواه همه مردم باشیم همه افراد بشر و حتی برای کافران, یعنی دشمنی با کافر یک وقت از بدخواهی سرچشمه می گیرد که ضداخلاق است, ما نباید حتی بد کافر را بخواهیم. پیغمبر اکرم خطاب به گروهی از کافران فرمود:

من دلم به حال شما می سوزد که چرا شما به آنچه که خیر و حق شماست نمی رسید.

دانش خواهی و تسامح

در زمینه گسترش علوم و دست یافتن مسلمانان به دانشهای گوناگون نیز, اسلام با روحیه ای باز و با تکیه بر اصل تساهل و تسامح, عالی ترین زمینه ها را برای رشد دانشها فراهم کرده است. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که در آنها مسلمانان به فراگیری دانش فرا خوانده شده اند. حتی در این آیات و روایات, از آنان خواسته شده اگر فراگیری دانش در گرو فرورفتن به گردابها و مراجعه به کافران و مشرکان است, در فراگیری آن درنگ نکنند,امام امیرالمومنین(ع) می فرماید:

(...الحکمه ضاله المومن فاطلبوها و لو عند المشرک....)47

حکمت گمشده مومن است, پس بجویید آن را, هر چند در نزد مشرکان باشد.

امام صادق(ع) می فرماید:

(اطلبوا العلم ولوبخوض اللجج و شق المهج) 48

به جست وجوی دانش برخیزید, هر چند با فرو رفتن در گردابها و در خطر افتادن جانها همراه باشد

استاد شهید مرتضی مطهری, با اشاره به این که در پرتو تسامح و تساهل دینی و برخورد کریمانه مسلمانان با غیرمسلمانان در صدر اسلام, رشد دانشها به مرز شگفت انگیزی رسید و جامعه اسلامی در اوج اعتلای علمی قرار گرفت و مسیحیان و یهودیان و پیروان ادیان دیگر نیز, آزادانه در این نشاط علمی سهیم بودند, می نویسد:

(برخی مساله تسامح و تساهل نسبت به اهل کتاب را به حساب خلفا گذاشته اند که سعه صدر خلفا ایجاب می کرد که در دربار خلفا, مسلمان و مسیحی و یهودی و مجوسی و غیره به همدیگر بجوشند و از یکدیگر استفاده کنند, ولی این سعه صدر خلفا نبود و دستور خود پیغمبر بود.) 48

ابواسحاق صابی از علمای قرن چهارم در دربار عزالدوله از آل بویه که حاکمانی شیعی مسلک بودند, سمت و جایگاه مستوفی گری را, که از اهمیت زیادی برخوردار بود, بر عهده داشت.او مردی دانشمند, ادیب و بسیار باادب بود. با این که مسلمان نبود و پیرو مذهب (صابئه) بود, ولی آداب و اخلاق اسلامی را محترم می شمرد و به احترام مسلمانان روزهای ماه رمضان که همه مسلمانان روزه داشتند, چیزی نمی خورد و از احترام به آداب و سنن اسلامی فروگذار نمی کرد.

او در سال 384 هجری قمری در گذشت.49 سیدرضی که از علمای بزرگ شیعه و همروزگار وی بود در رثای وی قصیده ای سرود و از مقام علمی و ادب وی تجلیل کرد, از جمله می سراید:

ارایت من حملوا علی الاعواد

ارایت کیف خباضیإ النادی

جبل هوی لوخر فی البحر اعتدی

من ثقله متتابع الازیاد

ما کنت اعلم قبل حطک فی الثری

ان الثری تعلوا علی الاطواد

آیا دیدی چه شخصیتی را روی این چوبهای تابوت حمل کردند؟ آیا دیدی چگونه شمع محفل خاموش شد؟ کوهی فرو ریخت که اگر این کوه, به دریا ریخته بود دریا را به هیجان می آورد و سطح آن را کف آلود می ساخت.من قبل از آن که خاک تو را در برگیرد باور نمی کردم که خاک می تواند کوههای عظیم را بپوشاند.

استاد شهید, این جریان را که نشانگر تسامح و تساهل جامعه اسلامی با غیرمسلمانان است,50 نقل و تاکید می کند که زندگی مسالمت آمیز پیروان اهل کتاب در جامعه اسلامی, برخاسته از آموزه های دینی و سفارش معصومان(ع) در نگهداشت حقوق و احترام به آنان سرچشمه می گیرد و چنانکه شماری پنداشته اند, این تسامح و تساهل به هیچ روی, از کارکرد خلفای بنی عباس که جرجی زیدان مدعی آن است, به شمار نمی آید.51

در همان زمان, کوتاه اندیشانی, بر کار سیدرضی خرده گرفتند و او را برای مدح غیرمسلمان نکوهش کردند, ولی سیدرضی, در برابر, به خرده گیران پاسخ داد:(انما رثیت علمه) من به مدح ابواسحاق صابی نپرداخته ام, من از مقام علمی وی تجلیل کرده ام و دانش وی را مدح گفته ام.

در حقیقت, همان گونه که استاد شهید اشاره کرده است:بزرگداشت فرد غیرمسلمان, از سوی سیدرضی, برخاسته از دیدگاه اسلامی وی بوده و هیچ پیوندی به دربار خلفای عباسی و به اصطلاح (سعه صدر) آنان نداشته است. سیدرضی شاگرد علی بن ابی طالب و گردآورنده نهج البلاغه است.او, از همه مردم به این سخن امام(ع): (علم و حکمت در هرجا باشد محترم است) آشناتر است.52

مرز تساهل دینی

باید توجه داشت که حوزه به کار بستن تسامح و تساهل دینی جایی است که در چهارچوب اصول و ارزشهای اسلامی و حفظ مصالح اسلام و جامعه اسلامی صورت گیرد و رفتار و برخورد غیرمسلمانان به گونه ای باشد که درخور برتابیدن و پذیرفتنی باشد. بیرون از این قلمرو و در صورتی که بخواهد به ارزشهای اسلامی خدشه وارد آید و یا تسامح و تساهل راهی برای رواج بی بندوباری باشد, دیگر جای تسامح و تساهل نیست; بلکه جای امربه معروف و نهی از منکر و واکنش در برابر منحرفان است. نساهلی که امروز در جامعه های غربی رایج است و برداشتی که امروز, شماری از روشنفکران در کشورهای اسلامی از آن دارند,با آنچه مورد نظر رهبران اسلامی است, به کلی فرق دارد.

هرجا که امری ناپسند و ضدارزش در عرصه فرهنگ و اجتماع رخ می نماید, از سوی هرگروه و فردی باشد,باید جلوی آن را گرفت. تساهل و مدارا در برابر کار خلاف, بی بندوباری و فساد, معنی ندارد. همچنین تساهل در برابر کسانی که به اساس نظام اسلامی و پایه و ارکان آن خدشه وارد می سازند و یورش می برند و با انگیزه های شیطانی, برآنند ذهن و فکر مردم را خراب و بنیه های اعتقادی را سست کنند, ضدارزش است و باید با آن به ستیز برخاست.

پیغمبر اکرم(ص) که خود را آورنده شریعت سمحه سهله معرفی می کند و نه تنها با مومنان که با پیروان دیگر ادیان توحیدی و حتی بسیاری از مشرکان و کفار به نرمی و از سر رفق و مدارا و باگذشت رفتار می کرد در برابر مخالفان و دشمنان و کسانی که به اسلام و به قوانین و آیینها و آنچه در دین الهی, مقدس شمرده شد, برخورد می کرد. به اصطلاح (اشدإعلی الکفار رحمإ بینهم)53 بود. با مومنان به نرمی و مهربانی رفتار می کرد, ولی در برابر دشمنان و کافران کینه توز سرسختانه ایستادگی می کرد.

در نظام اسلامی, توجه به ارزشها و احترام به آن یک اصل است و به طور طبیعی سیاست تساهل و تسامح در هر عرصه ای باشد باید با حفظ این اصل, سامان پذیرد.اگر خدای نخواسته با اثرپذیری از بازیهای سیاسی و اندیشه های مسموم و کینه ورزانه و سخنان رنگارنگ جامعه های غربی, بدون حساب و کتاب و بیرون از چهارچوبه اصول و ارزشهای اسلام, به آن دامن زده شود,نتیجه ای جز گسترش بی بندوباری و هرج ومرج اخلاقی در پی نخواهد داشت.

بر این اساس, به کارگیری سیاست تساهل و تسامح, اگر درست و با حفظ اصول و ارزشها صورت گیرد, آثار ارزشمندی را در پی دارد, ولی اگر تعریف مناسبی از آن ارأه نگردد و با بوده و هست جامعه اسلامی سازواری نداشته باشد, به امر ضدارزشی دگر خواهد شد که به مرور ارزشها را به پای میز محاکمه خواهد کشاند. همچنانکه اگر با اثرپذیری از هیاهوهای تبلیغاتی و در بازار آشفته سیاست, از تسامح و تساهل دینی به عنوان حربه و عاملی توجیه کننده برای حرکتها و تلاشهای ضدارزشی استفاده گردد, بی گمان, به ضعف شدید اصول ارزشی و اعتقادی می انجامد و بنیاد معنویات را سست می کند و در کنار, پاره ای آثار مثبت, پیامدهای ناگوار فراوانی را به بار می آورد.54 به دیگر سخن, تساهل با آزادگذاری فرق دارد و نباید آنچه امروز در جهان غرب به عنوان آزادی جریان دارد که از ویژگیهای بارز نسبی گرایی اخلاقی و بی تفاوتی نسبت به ارزشها و معنویات است, به عنوان تساهل و تسامح دینی به جامعه های گوناگون اسلامی راه یابد.

نرمی در عین درشتی و استواری

در باب تساهل و تسامح این نکته را نیز باید در نظر داشت که آسان گری و برخورد نرم و مدارا گرایانه در اسلام, گرچه پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین است و سیره و منش پیغمبر اکرم و امامان معصوم(ع) روشنگر و تاییدکننده آن است, با این حال, وقتی پای ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید, نه تنها دیگر پسندیده نیست که به سختی و درشتی باید در برابر آن ایستاد و بدون هیچ گونه چشم پوشی بر اجرای حدود الهی و حفظ والاییها و بایسته های دینی پای فشرد. در حقیقت حفظ مصالح اسلام و نظام اسلامی و احکام مسلم و ضروری دین,حدومرز و خط قرمز روا مداری و تساهل و تسامح است. پیغمبر اکرم(ص) با این که با مخالفان و دشمنان بیش ترین مدارا را می کرد و حسن خلق و سعه صدر و نرمی و ملایمت و گذشت و بزرگواری وی بی نیاز از توضیح است, ولی بر سر اصول هیچ گاه کوتاه نمی آمد و حاضر نبود ذره ای از احکام و حدود الهی, به خاطر مصلحت اندیشی جاری نشود:

[)پیغمبر اکرم] در مسأل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملایم و باگذشت بود. گذشتهای بزرگ و تاریخی اش, یکی از علل پیشرفتش بود; اما در مسأل اصولی و عمومی آن جا که حریم قانون بود, سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست. پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش, تمام بدیهایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند, نادیده گرفت و همه را یک جا بخشید. توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت.

اما در همان فتح مکه, زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید, خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهین به خود تلقی می کردند, سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرف نظر کند.

بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند, رنگ رسول خدا از خشم بر افروخته شد و گفت: چه جای شفاعت است؟ مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز, در میان جمع سخنرانی کرد و گفت:

(اقوام و ملل پیشین, از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند. هرگاه یکی از اقویا و زیردستان مرتکب جرم می شد معاف می شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب می شد, مجازات می گشت سوگند به خدایی که جانم در دست اوست, در اجرای[ عدل] درباره هیچ کس سستی نمی کنم, هر چند از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد.)55

در مکتب اسلام به همان اندازه که تساهل و مدارا سفارش شده است, پافشاری در اجرای آیینها و قانونها و شدت عمل در برخورد با دشمنان و مخالفان هم سفارش شده است. هم تسامح و تساهل خوب و لازم است و هم درشتی و پافشاری در اجرای قانونها و آیینها. ولی هیچ کدام مطلق نیست و هر کدام در جای خود خوب و به همان مقدار لازم, پسندیده است. خشونت و سخت گیری در جای تسامح همان اندازه زشت و ناپسند است که تسامح در جایی که شدت عمل و درشتی لازم است.

استاد شهید مطهری در بیان مراتب امر به معروف و نهی از منکر با اشاره به این که اگر مرحله زبانی و تذکر اثری نبخشید, باید به برخورد عملی روی آورد, می نویسد:

(اسلام دینی است که طرفدار حد است, طرفدار تعزیر است; یعنی دینی است که معتقد است مراحل و مراتبی می رسد که مجرم را جز تنبیه عملی چیز دیگری تنبیه نمی کند و از کار زشت باز نمی دارد; اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند که همه موارد, موارد سخت گیری و خشونت است.)56

امیرالمومنین(ع) در ستایش پیغمبر اکرم می فرماید:

(طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه واحمی مواسمه. یضع ذلک حیث

طبیبی که بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان و آنجا که دارو سودی ندهد داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دلهایی نهد که از دیدن حقیقت نابیناست و گوشهایی که ناشنواست و زبانهایی که ناگویاست.

در این مدح و ستایش و بیان ویژگیهای رخشنده پیامبر اکرم در انجام رسالت خویش, به پزشکی همانند شده است که برای درمان بیماران گاه بر زخم آنها مرهم می گذارد و گاه که بیماری شدید است و مرهم گذاری, سودی ندارد, با چاقوی جراحی آن را می شکافد و جراحی می کند و یا بر آن داغ می نهد. در جایی که زخم بیمار با گذاشتن مرهم بهبود می یابد, دیگر جراحی موردی ندارد و به طور طبیعی کاری نادرست است, ولی اگر مرهم سود نبخشد, باید زخم جراحی شود و مرهم گذاشتن بر آن, کاری است, نادرست و بیهوده.

استاد شهید مرتضی مطهری با اشاره این سخن امیرالمومنین در مورد پیغمبر اکرم می نویسد:

(مقصود این است که پیغمبر دوگونه عمل می کرد: یک نوع عمل پیغمبر مهربانی و لطف بود. اول هم (احکم مراهمه) را ذکر می کند یعنی عمل اول پیغمبر همیشه لطف و مهربانی بود ابتدا از راه لطف و مهربانی معالجه می کرد با منکرات و مفاسد مبارزه می کرد; اما اگر به مرحله ای می رسید که دیگر لطف و مهربانی و احسان و نیکی سودی نمی بخشید, آنها را به حال خود نمی گذاشت, این جا بود که وارد عمل جراحی و داغ کردن می شد. هم مرهمهای خود را بسیار محکم و موثر انتخاب می کرد و هم آن جا که پای داغ کردن و جراحی در میان بود, عمیق داغ می کرد و قاطع جراحی می نمود.)58

بنابراین, در عین نرمی, رفتار از روی تسامح و تساهل, درشتی و سخت گیری هم لازم است. وقتی مدارا سودی ندارد و یا پای مخالفت با اساس دین و بایسته و احکامی که آشکارا شاکله دین را تشکیل می دهند در میان است, گذشت و تسامح و به نرمی رفتار کردن معنی ندارد و نه تنها اثری نمی بخشد که چه بسا خلافکار را جری و گستاخ نماید و بیماری را تشدید کند. در نظر اسلام گناه و فساد, سد راه کمال است و جامعه را از دستیابی به هدفهای متعالی باز می دارد و باید این گونه بازدارنده ها از سر راه برداشته شوند. در مرتبه اول باید با مدارا و نرمی و ملایمت وسعه صدر به رویارویی با آن پرداخت و در مرتبه دوم و ثمربخش نبودن تذکر و تساهل و تسامح, باید به مبارزه با این پدیده زشت پرداخت و از بایسته ها و ضروریهای دین که لازمه یک زندگی مسالمت آمیز است, دفاع کرد.

تسامح دینی یا نوعی بی دینی

شاید کسانی باشند که با هدفهای سیاسی و با انگیزه های به اصطلاح ژورنالیستی بخواهند از مساله تسامح و تساهل, استفاده نادرست ببرند و با فریب افکار عمومی, رای و نظر آنان را به سوی خود بکشانند. این گونه کسان, بیش تر چنین وانمود می کنند که اصل تساهل و تسامح در همه عرصه های سیاسی, فرهنگی و دینی, هیچ حد ومرز و قید و شرطی ندارد و در هر حال, خوب و پسندیده است و حال آن که چنین چیزی امکان ندارد. تندروترین مکتبهای لیبرالی غرب هم, هیچ گاه به تسامح و تساهل بی قید و شرط سفارش نمی کنند, بلکه در مقام عمل آن را به امور بسیاری همانند قانون, امنیت ملی, مصالح ملی, ارزشهای اخلاقی و رفتارهای پذیرفته شده اجتماعی و اموری از این گونه, مشروط می سازند و آزادی انسان را در این چهارچوبها قرار می دهند. در حقیقت, بحث درحوزه قلمرو تسامح و نمونه ها و معیارهای آن است که در چه جاهایی باید باشد و یا نباشد و گرنه در این که تسامح و تساهل, باید مقید و محدود باشد, بحثی نیست.

فضای سیاسی و مطبوعاتی کشور پس از پیروزی انقلاب, بسیار شکوفا و بالنده شد و این یکی از برکتها و دستاوردهای انقلاب اسلامی است که با هدایت و رهبری امام راحل, به پیروزی رسید. بی گمان, که اگر درست از این موقعیت پیش آمده بهره برداری شود, می تواند در رشد و بالندگی فرهنگی جامعه و بالا بردن سطح دانش و آگاهی عمومی نقش کارایی ایفا کند. چنانکه اگر متولیان امور فرهنگی در ساماندهی و هدایت و نیز کنترل و نظاره گری بر سیاستهای فرهنگی سستی بورزند, و یا به ظرافتهایی که لازمه بهره دهی صحیح است, توجه نشود, می تواند آثار منفی در پی داشته باشد و با ایجاد فضایی هیجانی و بحرانی عرصه را بر واقع نگری تنگ سازد.

متاسفانه, فضای مطبوعاتی کشور گاهی چنان هیجانی و بحرانی و خارج از مدار است که هرگاه کسی از تولرانس یا تسامح و تساهل به معنای مصطلح در غرب انتقاد می کند, بی درنگ او را متهم به خشونت طلبی و طرفداری از فضای بسته و اختناق و استبداد می کنند و در طرف مقابل, هر کس از آزادی, مشارکت مردم و مقوله هایی از این دست سخن می گوید, او را به دگراندیشی و غرب زدگی متهم می کنند.

روشن است که انتقاد و بررسی همه این مقوله ها باید در فضایی آرام و به دور از هیاهو و جنجال انجام گیرد. آنچه اکنون زیر عنوان تسامح وتساهل, در دنیای غرب جریان دارد و کم و بیش بعد از جنگ جهانی دوم, به کشورهای اسلامی راه یافته است و روشنفکران جهان اسلام, گاه به آن دامن زده اند, باتساهل و تسامح اسلامی فرق دارد و به طور طبیعی این دو دارای بار ارزشی و معرفتی دقیقا یکسان نیستند. بنابراین, انتقاد از تولرانس وتساهل و تسامح برگرفته از آن و بررسی میزان درستی و یا نادرستی آن براساس دیدگاههای اسلامی, به هیچ روی به معنای طرفداری از استبداد و خشونت نیست. متاسفانه شماری از به اصطلاح روشنفکران, با اثرپذیری از جریانهای فکری غرب, بدون توجه به انگیزه های غربیان و پیامدهای این نگرش, در رواج و گسترش تسامح و تساهل غربی می کوشند و با معرفی دین به عنوان امری قلبی و ذهنی و معنوی, در عمل, بسیاری از معارف روشن و بی چون و چرای دینی را نادیده می گیرند و آنها را سست و کم اهمیت قلمداد می کنند.

احمد کسروی روشنفکر غرب زده معروف, بسیار تلاش ورزید تا اسلام را به گونه ای بشناساند که مورد پسند غرب باشد و همان اصل یا اصولی را که آنها قبول دارند مطرح کند و این همه را در حوزه تساهل و تسامح قرار دهد.

استفاده ابزاری از تسامح

شماری از صاحبان اندیشه, از اصل تسامح و تساهل به عنوان ابزاری برای گسترش و رواج اندیشه های خود استفاده می کنند. از جمله کسانی که به تسامح, ابزاری می نگرند, باورمندان به جدایی دین از سیاست هستند. اینان, با اصل برقراری حکومت دینی و اسلامی, ناسازگارند و حوزه دین را تنها امور فردی و در محدوده رابطه انسان با خدا و نگهداشت پاره ای امور اخلاقی می دانند و به طور طبیعی, هیچ جایگاهی برای دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی باور ندارند.

این گروه, از مساله تسامح برای طرح افکار خود و کشاندن جامعه به سوی نظامهای سکولاریستی بهره می گیرند. آنها در پناه این اصل, اصل حاکمیت دینی را رد می کنند و با این بهانه که تسامح اسلامی ایجاب می کند که میدان تحقیق و تبادل نظر باز باشد, می کوشند باورهای اسلامی و انقلابی مردم را سست کنند.

خرده گیریها و خدشه هایی که زیر عنوان (تحقیق) در سالهای اخیر به احکام مسلم اسلام, همچون: قصاص, دیات, قطع دست دزد, ناسانی و فرق ارث زن و مرد, اجرای حدود اسلامی, طلاق و... که بر اساس نص صریح قرآن و با اتفاق همه علمای شیعه و سنی, بلکه همه مذهبهای اسلامی, از دستورها و آیینها و قانونهای روشن و ضروری و بدون هیچ شک و گمانی به شمار می آیند, نمونه ای از واقعیت است.

البته نظر ما این نیست که این گونه مسأل نباید طرح می شود و یا بحث و تحقیق در مورد آنها اشکالی دارد, بلکه بر این نظریم که کشاندن بحثهای علمی و فقهی که باریک اندیشیهای خاص خود را می طلبد, به میان عامه مردم و تلاش در جهت شبهه افکنی و سست کردن باورهای دینی مردم, ناسازگار با هدف اصلی تسامح و خیانت به مردم است. طرح مباحث علمی در هر زمینه ای بسیار خوب است, ولی باید در مجامع علمی و در حضور اندیشه وران و صاحب نظران و محیط های دانشگاهی و حوزوی باشد, نه در بین مردم که آمادگی این گونه مسأل را ندارند.

حوزه های علوم دینی, از دیرباز عرصه برخورد اندیشه ها بوده است و آزادانه همه گونه افکار و اندیشه و حتی شبهه هایی که در احکام و عقاید اسلامی به وجود می آمد, مطرح می شده و در فضایی علمی مورد بحث و بررسی قرار می گرفته است.

تساهل یا وحدت ادیان

بانیان تولرانس در غرب, بسیار تلاش ورزیده اند, تا همه ادیان جهان و یا دست کم همه ادیان الهی را متحد سازند آنها با این دست آویز که وجود ناسانیهای اعتقادی و آداب و سنن دینی گوناگون بین انسانها, همواره مایه درگیری و کشمکش بین آنها بوده است, خواسته اند شعأر و آداب و سنن و آیینهایی را که ویژه هر دینی است کنار بگذارند و تنها نقطه مورد اشتراک همه ادیان را, که همان اعتقاد به وجود خدا و... است نگهدارند. و به اصطلاح دین واحد جهانی پدید آورند, تا در سایه آن بشر از چنگال دشمنیها و درگیریها و خونریزیهای بین فرقه ای رهایی یابد و زندگی آرام و راحتی داشته باشد. در نظر عقیده مندان به تولرانس, تنها راه دستیابی به این هدف, ترویج و حاکمیت روحیه بی قیدی و بی تعصبی و داشتن به اصطلاح روحیه تساهل است.

باید توجه داشت که اصل دعوت به اتحاد, گرچه امر بسیار پسندیده ای است و مورد نظر اسلام و قرآن, ولی بیش تر مبلغان این اندیشه ها در غرب, به هیچ دینی باور ندارند و دعوت به دین واحد جهانی, در حقیقت دعوت به رهاکردن همه دینها و گونه ای بی دینی است. البته در میان ادیان الهی, یک سلسله همگونیها, اشتراکها و انبازیهایی وجود دارد که اسلام اهل کتاب را به آن کلمه سوإ و چنگ زدن به آن فرا خوانده است:

(قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سوإ بیننا و بینکم الا نعبد

بگو ای اهل کتاب, بیأید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خداوند یگانه به خدأی نپذیرند.

این آیه نشانگر دعوت اسلام به وحدت و اتحاد است و از همه پیروان ادیان الهی و اهل کتاب می خواهد که دست به دست هم داده و اصل مشترک توحید را, بدون هیچ گونه پیرایه ای, مدار وحدت و ملاک عمل خویش قرار دهند. بر همین اساس, پیروان ادیان الهی و یا همان اهل کتاب که در ذمه حکومت اسلام و در میان مسلمانان زندگی می کردند, پیوندی صمیمانه و دوستانه با مسلمانان داشتند, از یکدیگر قرض می گرفتند و در دشواریها و گرفتاریهای زندگی به یکدیگر یاری می رساندند و داد و ستد و معاشرت داشتند, ولی با این حال, هر کدام از آنان دین خود را بر حق می دانستند و هیچ تردیدی در آن نداشتند.

بنابراین, دعوت به اتحاد و تفاهم و گردآیی زیرچتر توحید که نقطه مشترک و پذیرفته همه ادیان است, به هیچ روی به معنای دست برداشتن از شعأر و آداب و سنن و احکام قطعی نیست; زیرا حذف و برداشتن آداب و سنن و احکام دینی, در نهایت, به حذف اصل دین می انجامد و ممکن نیست دین بدون آنها تحقق پیدا کند. افزون بر این, اگر با دقت بنگریم اصلا نقطه واحد و مشترک بین همه ادیان الهی به آن معنی که طرفداران تساهل غربی بدان باور دارند, وجود ندارد; زیرا اعتقاد به وجود خدا که نخستین و بهترین اصل مشترک بین همه ادیان الهی به حساب می آید, از دیدگاه ادیان مختلف ممکن است فرقها و ناسانیهایی داشته باشد.

از باب مثال, در همین مساله در حالی که اسلام بر توحید ناب و نفی هرگونه شرک تاکید می کند, مسیحیت باور به تثلیث دارد. در بسیاری از اصول مشترک دیگر نیز چه بسا همین نگرشهای گوناگون و ناسان و ناهمگون وجود داشته باشد.

این تصور که علت دشمنیها و خونریزیها, ناسانیها و فرقهای اعتقادی و جدایی دینهاست, درست نیست; زیرا اگر چنین باشد در جامعه های غیر دینی و یا ضد دینی, نباید هیچ درگیری و اختلافی باشد و حال آن که در آن جامعه ها, جنگ و درگیری و دشمنی بیش تر است. درحقیقیت, عامل بدبختیها و خونریزیها, نبود اعتقاد دینی و پای بندی احکام الهی است. آنچه را غربیان به عنوان ثمره اختلاف ادیان, همانند جنگهای طولانی صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان مثال زده اند, در واقع جنگهای مذهبی نیست, بلکه جنگهای سیاسی واستعماری است. رهبران استعمارگر, از باورهای دینی مردم در جهت چپاول مشرق زمین و رسیدن به هواها و خواسته های خود سود می بردند. البته کسی منکر این نیست که ناسانیها و جداییهای اعتقادی ممکن است گاهی جنگ و نزاع را در پی داشته باشد, ولی معنای این حرف, این نیست که اگر آنها را از دور خارج سازیم و دین یگانه ای به وجود آوریم, دیگر همه بگومگوها و اختلافها از بین می رود.

این حرف که دین یگانه جهانی همه درگیریها و نزاعها را از بین می برد, تنها یک پندار است و چنین امری به تجربه ای که بشر دارد نیست. تجربه قرن بیستم در اروپا و دیگر سرزمینها, به خوبی نشان داد که حذف خدا و دین از صحنه زندگی و دور ساختن مردم از آموزه های دینی و اخلاقی, در گیریها و نزاعها را افزون کرده و بر روحیه همزیستی مسالمت آمیز خدشه وارد ساخته است.

کارهایی که استعمارگران در قرن بیستم برای دست یابی به منافع اقتصادی بیش تر بر سر ملتهای محروم آوردند, چیزی نیست که به این زودیها از یادها برود. بهترین نمونه آن, جنگهای ویرانگر سی ساله آمریکا با ویتنام است.

باز هم تاکید می کنیم که اسلام, دین سمحه و سهله است و بر صلح و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز و رفتار نرم و از روی رفق و مدارا با دیگران تاکید می ورزد و حقوق همه آنانی را که سرجنگ و فتنه گری نداشته باشند و به حاکمیت اسلام احترام گذارند, محترم می شمارد, ولی از طرف دیگر, بر دفاع از حقانیت خود و اجرای حدود و احکام الهی و حفظ ارزشهای اسلامی پای می فشارد و به هیچ روی از مواضع خود باز نمی گردد در راه مستقیم سر بر نمی تابد و در برابر فتنه ها و دشمنیها به سختی و درشتی تمام می ایستد و آن را بالاترین ارزش می داند.


پانوشت ها:

1. (تسامح آری یا نه), مقاله مجتبی مینوی130/, موسسه فرهنگی اندیشه معاصر.

2. (فرهنگ معین), محمد معین, ج1078/1, امیرکبیر, تهران.

3. مجله (نامه فرهنگ), شماره 28/28.

4. (آشنایی با قرآن), شهید مطهری, ج 260/8, صدرا.

5. سوره (قلم), آیه 9.

6. (آشنأی با قرآن), ج 260/8.

7. (تسامح آری یا نه)295/.

8. همان31/ به نقل از پلامناتر.

9. سوره زمر, آیه 17 18. اشاره به آیه شریفه است:

(والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الی الله لهم البشری فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.) کسانی که در پرستیدن طاغوت دوری گزیدند و روی به خدا آوردند, مژده دارند, پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند, آن گاه بهترینش را پیروی می کنند, مژده بده.

10. (نهج الفصاحه) گردآوری ابوالقاسم پاینده142/, ح شماره2735.

11. همان566/, ح 2735.

12. همان136/, ح 677.

13. (شرح غرر و درر آمدی), آقا جمال خوانساری, به تصحیح جلال الدین محدث ارموی, ج140/4, دانشگاه تهران.

14. (فروغ ابدیت), جعفر سبحانی, ج432/2.

15. همان438/. به موجب قرارداد صلحی که بین نمایندگان نصاری نجران و پیغمبر اکرم(ص) بسته شد از طرف پیامبر(ص) امنیت منطقه نجرانی و آزادی آمد و شد و داد وستد آنان تضمین گردید. در مقابل, آنان متعهد شدند که به مسلمانان مالیات بپردازند و حاکمیت اسلام را محترم شمارند. براساس قرارداد, نصارای نجران می بایست هر سال دو هزار دست لباس که قیمت هر یک از آنها کم تر از چهل درهم نباشد, برای کمک به سپاه اسلام و استفاده مسلمانان, به حکومت اسلامی بپردازند و هرگاه از ناحیه یمن تهدیدی متوجه مسلمانان گردد و جنگی علیه مسلمانان شروع شود, نصارای نجران باید به عنوان کمک به مسلمانان و همکاری با دولت اسلامی تعداد 30 زره 30 اسب و 30 شتر به عنوان عاریه مضمونه به امانت در اختیار سپاه اسلام قرار دهند و از ماموران پیامبر(ص) در سرزمین نجران به مدت یک ماه پذیرایی کنند.

16. سوره (ممتحنه), آیه 9.

17. (تعلیم و تربیت در اسلام) / 168, انتشارات الزهرا, تهران.

18. همان.

19. سوره (حج), آیه 78.

20. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج 241/2, صدرا.

21. (کافی), محمد بن یعقوب کلینی, ج494/5, دارالتعارف, بیروت.

22. (مسند احمد حنبل), ج6/233, ح116.

23. (تاریخ یعقوبی), ج2/60, دار صادر, بیروت.

24. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج18/478.

25. همان399/.

26. همان217/.

27. همان204/.

28. همان41/.

29. همان215/.

30. همان251/.

31. همان280/.

32. همان278/.

33. همان291/.

34. (انسان دوستی در اسلام), مارسل بوازار, ترجمه آقایان غلامحسین یوسفی و محمد حسن مهدوی اردبیلی132/, طوس.

35. (سیری در سیره أمه اطهار), شهید مطهری159/, صدرا.

36. (مغز متفکر شیعه), ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری147/, سازمان انتشارات جاویدان, تهران.

37.(دأره المعارف بزرگ اسلامی, ج688/2.

38. روزنامه (همشهری), 77/7/30.

39. سوره (حدید), آیه 25.

40. سوره (مأده) آیه 8.

41. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج349/1, به نقل از (تاریخ تمدن ویل دورانت), ج317/11.

42. (شرح رساله الحقوق), سید علی قبانچی ج571/2, اسماعیلیان.

43. سوره (شوری), آیه 15.

44. (نهج البلاغه, نامه 53.

45. (تعلیم و تربیت در اسلام) 166/ 168.

46. (بحارالانوار), محمد باقر مجلسی, ج34/75, موسسه الوفإ, بیروت.

47. (الحیاه), حکیمی, ج40/1.

48. (سیری در سیره أمه اطهار)161/.

49. (الکنی والالقاب), شیخ عباس قمی, ج;365/2 (وفیات الاعیان), ابن خلکان, ج36/1.

50. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج234/18.

51. (سیری در سیر أمه اطهار163/.

52. همان.

53. سوره (فتح), آیه 29.

54. روزنامه (جمهوری اسلامی), 77/8/4.

55. (وحی و نبوت)/ 239.

56. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج247/17.

57. (نهج البلاغه), خطبه108/.

58. (مجموعه آثار شهید مطهری), ج248/17.

59. سوره (آل عمران), آیه 64.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است