در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
سیره عملی - خصوصیات اخلاقی و شخصیتی شهید مطهری

منابع مقاله: ، حسن ابراهیم زاده ؛


در نگاه نخست، از حرکات و سکناتش آرامش می بارید و چشمان نافذش در پشت عینک، هر مخاطبی را به تفکر در کائنات فرا می خواند؛ مطهری، مردی بود که ارتباطش با خالق هستی، او را از ارتباط با خلق جدا کرد و حوادث و رخدادهای روز، تحت الشعاع تهجد و مناجات شبانه اش، قرار می گرفت؛ چنان جذبه عالم معنا، وی را در خود غرق می کرد که گاهی جلسات مهم نظام نو پای اسلامی - چون جلسه شورای انقلاب - را به مقصد خانه ترک می کرد تا شادابی در سحر و مناجات خوانی را از دست ندهد.

مطهری، مردی است که هر کس تصویر او را در قاب نگاهش جای دهد، چیزی جز این کلمات را بر زبان نمی راند؛ مطهری مرد ملکوت است؛ نه مرد جامعه و موضع گیری.

شاید برای کسی که خود را در مدار جاذبه این روحانی عارف قرار نداده و گاهی وی را به همراه دکتر حسابی و علامه جعفری ساعت ها در حال رصد ستارگان آسمان، با تلسکوپ کوچک این دانشمند ایرانی نظاره کرده، وی را مردی یافته که خداوند او را برای آسمان ها آفریده است و چنین روحی آسمانی، توان رصد کردن رخدادهای زمین و تولد و مرگ تمدن ها را ندارد و او تنها، مرد سجاده و ذکر و مرد انزوا و عزلت است؛ فردی است که در محیط خانه، جز کتاب خانه ای که سجاده ای در وسط آن پهن است و در شهر، مسیری جز خانه تا دانشگاه و در دانشکده، جز کلاس و تخته سیاه را نمی شناسد.

آری، اگر تنها از این منَظر، مطهری را نظاره کنیم، مطهری، مردی است که ترنم ذکر خداوند بر لبانش، تنها طراوت بخش محفل عارفان و سالکان کوی دوست است و بس.

اگر چشمان خود را با زلال حقیقت جویی و منطق واقعیت پذیری بشوییم و برای چند صباحی به خود جرأت دهیم و از عینک استاد، خدا، خلق و طبیعت را بنگریم و رخدادهای حوزه دین و علم و عرصه فرهنگ و هنر و نیز معضلات اجتماعی عصر او را تحلیل کنیم، مطهری را مردی می یابیم که هیچ حادثه ای از نگاه تیزبین و ژرف نگرش پنهان نمی ماند و این روحانی عارف و آرام، نه تنها رخدادهای محیط خانه و مسیر خانه تا کلاس درس را به گونه ای دیگر نظاره کرد، بلکه حتی فراتر و ژرف تر از آن چه مدعیان حضور در عینیت جامعه درک می کنند، واقعیت های موجود عصر خود را درک می کرد. او، مردی است که در محیط خانه، رفتار فرزندان خود را زیر نظر دارد و نسبت به عدم پذیرایی از مادر، از آنان انتقاد می کند و آنان را برای آمادگی و استقبال از مادری که قرار است از سفر برگردد، ترغیب می کند؛ در مسیر خانه تا دانشگاه، راننده را متوقف می کند تا پیر مردی را به همراه کودکی بیمار، سوار کند و پس از انتقال آن کودک به بیمارستان و تقبل هزینه مداوای کودک به دانشگاه قدم می گذارد؛ هنگام ورود به دانشکده و حضور در جمع دانشجویان، اولین پرسش خود را از دانشجویان چنین طرح می کند: کدام یک از شما از تازه های نشر، طرح تفکری جدید و یا رخدادی در حوزه دین، علم، هنر و فرهنگ باخبرید و نیز رخدادی را با موضع جبهه موحدان و بینش توحیدی به چالش می کشاند. مطهری را باید، «مردی در متن جامعه» نامید؛ «مرد زندگی» در خانه؛ «مرد زندگی بخش» در مسیر خانه تا دانشگاه و مردی که برای دانشجویان، زندگی را با «جهان بینی توحیدی»، حیاط طیبه و زندگی جاودان، تفسیر و تحلیل می کرد.

نگاهی به حوادث سه دهه پرتلاطم تاریخ ایران زمین، از شکل گیری نهضت شکوه مند انقلاب اسلامی و خیزش روحانیت مبارز تا مبارزات فرهنگی و سیاسی روشن فکران دینی و تولد و مرگ فرقه ها و مشرب های گوناگون فکری، سیاسی، فرهنگی و هنری و نیز حرکت های مسلحانه گروه های وابسته به شرق و غرب، گویای این واقعیت است که شهید مطهری همه این حوادث را درک و لمس کرده و در برابر هر یک موضع خود را اعلام نموده است، او در خاکریز جبهه موحدان و مدافعان علم، فرهنگ و هنر اسلامی ایران، چون سرداری سرافراز و سربازی فداکار، از سنگری به سنگری دیگر هجرت می کرد و در هر سنگری، رد پایی سبز از خود بر جای می گذارد.

مطهری را در این سه دهه می توان در هر سنگری نظاره کرد. «مُستشکلی» در درس بزرگان فقه، اصول، فلسفه، عرفان، کلام و تفسیر در حوزه علمیه که با انتقال اندیشه این فرهیختگان به نسل جوان، با نثری روان و بیانی شیوا، پایه گذار ادبیاتی نو در حوزه دین شده است.

«مُدرسی» مخاطب شناس در دانشگاه که ضمن روشن کردن افکار دانشجویان در برابر تندبادهای بنیان برانداز اندیشه های وارداتی در حوزه علم و هنر، آنان را به سوی درک درست از مفاهیم و مبانی دینی در عصر دین ستیزی سوق می داد.

«محققی» منطق محور که در جمع نخبگان و روشن فکران ایرانی و خارجی، در عین تلاش برای پیوند علم و دین، نخبگان و نویسندگان را به کم کردن فاصله خود با عامه مردم و درگیر شدن با دغدغه های ملموس و محسوس مردم دعوت می کرد.

«مُنتقدی» منصف که به دور از تعصب و یک سونگری، حضور آگاهانه و برخورد عالمانه یک عالم دینی را در روزنامه ها و مجلات کثیرالانتشار کشور به تثبیت می رساند.

«سیاستمداری» خدا محور که «حضور سبز» و «خروش سرخش» را از شکل گیری فداییان اسلام تا نهادینه شدن ارکان نظام مقدس اسلامی - آن هم با روشی منحصر به فرد و محوریتی انکارناپذیر - در ساماندهی تفکرِ بزرگ ترین رخداد فرهنگی و سیاسی جهان در قرن بیستم، به اثبات می رساند.

«واعظی» وارسته که به دور از برخورد احساسی و عوام زدگی، بر منبر پیشینیان صالح خود، دغدغه دین باوران واقعی را در عصر کنونی موضوع اشغال سرزمین اسلامی فلسطین می داند.

«روضه خوانی» پرسوز که همه افتخارش را عمامه خود و همه عشقش را خواندن روضه وداع حسین فاطمه علیهماالسلام می داند.

مطهری را در هر سنگر می توان نظاره کرد؛ اما با این ویژگی که در هر سنگر، سخنی برای گفتن و برابر هر پدیده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، موضعی برای گرفتن دارد؛ آن هم سخن و موضعی با مبنایی مستحکم که دوست و دشمن را در برابر خود وادار به کُرنش می کند.

برداشت ها و موضع گیری های مطهری از ویژگی های خاصی برخوردار است. این ویژگی ها، منحصر به کسانی است که در سیر و سلوک انفسی و آفاقی در خداوند سبحان فانی شده اند و به مرز، فنای فی الله رسیده اند. از این رو، هیچ سخن و هیچ موضع گیری از سوی شهید مطهری، در هیچ سنگری از سنگرهای دینی، فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، در تضاد با سخن و موضع گیری وی در سنگر دیگری نیست. در نگاهی به آثار شهید مطهری، هرگز نمی توان برداشت فقهی او را در تضاد با سلوک سیاسی و سلوک سیاسی او را با سیره فردی و اجتماعی و سیره فردی اجتماعی او را با مشی عارفانه زیستن وی در تضاد دید. قلم، قدم و نیز گفتار و کردار وی، در کنار برداشت های همسان و اندیشه سامان یافته او، نشان از چهارچوب فکری ثابت و درک عالمانه او از مبانی اسلام دارد. از این رو، نه قلم شهید رنگ سکوت و سکون دارد و نه بیان او بوی سکه و سازش و نه موضع گیری اش، طعم تزلل و ترس. گویی مطهری جز از آبشخور لایزال هستی و منبع ماندگار گیتی، از هیچ مشرب و چشمه ای که بوی نیستی می دهد، هرگز نیاشامیده است.

با نظر در آراء و اندیشه های شهید مطهری، به این مهم می توان دست یافت که برداشت ها و موضع گیری های وی، هرگز صبغه احساسی نداشته است. برخورد شهید مطهری با هر واژه تولد یافته، هر پدیده نو و هر رخداد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما برخوردی کاوش گرانه و در راستای شناخت ماهیت آن واژه یا پدیده بوده است. شهید مطهری، هرگز بدون شناخت یک مفهوم و یا مقوله، حتی به خود اجازه تعریف آن را نمی داد.

او که دارای شخصیتی شکل گرفته و اندیشه ای سامان یافته بود و اسلام و مبانی اسلام را با همه وجود درک و با روح و روان خود عجین کرده بود، هرگز با ذهنیتی پیش ساخته، به سراغ یک مفهوم و یا پدیده ای نمی رفت و بدون مطالعه و کاوش در همه جوانب، بر کرسی داوری نمی نشست.

شهید مطهری از معدود کسانی بوده که با ابزار شناختِ پدیدآورندگان یک تفکر و اندیشه ای خاص، به سراغ یک مقوله خاص می رفت؛ به گونه ای که اگر او قبل از نقد یک جریان سیاسی و یا فرهنگی، خود در جایگاه نظریه پرداز و تئوریسین آن حرکت فرهنگی می نشست، احاطه وی بر آن جریان به گونه ای بود که مخاطبین خود را دچار اشتباه می کرد.

طراوت و تازگی و خدشه ناپذیر بودن اغلب موضع گیری ها و برداشت های این شهید بزرگ در گذر زمان، آن هم در مقوله ها و حوزه های گوناگون، گذشته از ریشه داشتن در زلال شریعت، به پرهیز وی از ورود احساسی در آن مقوله ها و رویکرد خردگرایانه و عالمانه در مباحث و نیز به درک درست و شناخت صحیح وی از سخن نظریه پردازان و مخاطبان باز می گردد.

در سیره و سلوک شهید مطهری، انتخاب مکان در موضع گیری های علمی و سیاسی نیز عنصری محوری است. وی، هرگز در محافل علمی، به موضع گیری های سیاسی نپرداخت و از پرسش گری و دانش پژوهی به عنوان سکویی برای طرح شخصیت خود و یا بلندگویی برای تخریب فرقه ها و گروه های سیاسی زمان خود بهره نبرد. دغدغه شهید مطهری نسبت به صیانت محافل علمی و حفظ جایگاه علم و مراکز فرهنگی تا بدان جا بود که انگیزه خود را از چاپ و انتشار کتاب «مسئله حجاب» در خارج از «حسینیه ارشاد» - در زمانی که وی در آن حسینیه فعالیتی چشم گیر داشت - صیانت حسینیه ارشاد از موضع گیری های احتمالی برخی در خصوص موضع وی درباره حجاب بر می شمارد و در حقیقت خود را قربانی صیانت حسینیه ارشاد می کند؛ اما همین شهید بزرگوار در زمانی که احساس کرد، مباحث حسینیه ارشاد صبغه سیاسی به خود گرفته و این مرکز فرهنگی در گروه بندی های رایج زمان خود قرار گرفته است، تریبون این حسینیه را ترک و سخنرانی های خود را به «مسجد الجواد علیه السلام» منتقل می کرد.

نگاهی گذرا به اندیشه ها و آرا این شهید بزرگ، بیان گر این واقعیت است که در قاموسِ مواضع مطهری، مقوله ای جز برخورد با افکار انحرافی به چشم نمی خورد و تضعیف افراد، تنها در مواردی بوده که جنبه های شخصیتی و عقده های روحی و روانی آنان، نقشی محوری در رسیدن به یک باور غلط داشته است.

شفافیت در موضع گیری ها از دیگر ویژگی های این مرد مواضع است که نشان از برداشت مجتهدانه و مشی شجاعانه وی در رؤیاهای فکری و سیاسی عصر خود دارد. از دیگر ویژگی های مواضع این فرزانه روزگار، صراحت و شفافیت است که در نوشتارها و سخنرانی های وی رخ می نماید؛ به طوری که موضع گیری های وی را به سادگی می توان تقسیم و سپس تعریف کرد و به این پرسش پاسخ داد که اصولاً مواضع شهید مطهری، به کدام بخش از دیدگاه ها و متن نقد شده از سوی وی باز می گردد.

احترام شهید نسبت به شخصیت هایی که افکارشان مورد نقد و بررسی وی قرار گرفته و عدم قطع رابطه با آنان، مؤید این واقعیت است که شهید مطهری بین موضع گیری علمی و سیاسی، ارتباط فردی و اجتماعی مرزی قائل بودند.

مطهری در بیان مواضع شفاف خود، هرگز مرعوب مَنصب، مقام، قدرت و حتی نوع پوشش لباس کسی نشد. برای او تفاوتی نداشت که مخاطبش فردی روحانی (آشوری) باشد که با کوتاه کردن قبا و ژنده پوشی و تحلیل مادی گرایانه از مبانی اسلام، بنیان گذار حرکتی خشونت گرا باشد و تفکری را بنیان نهد که مانند او را به قربانگاه ببرد و یا ژنرالی پر ستاره باشد (مقدم) که ریاست ساواک مخوف و ارتش را تجربه کرده و درصدد سازمان دهی مجدد نیروهای اهریمنی برای سرکوب قیام مردم باشد.

شهید مطهری قبل از انقلاب در جلسه ای که آشوری، از بنیان گذاران فرقان به تشریح دیدگاه های خود می پرداخت، شرکت کرد و بدون هیچ واهمه ای در مقابل این نگرش آشوری که معتقد بود مارکسیست ها با مسلمانان باید هدف مشترک داشته باشند، واکنش نشان داد و به بیان تفاوت های راه اسلام و راه مارکسیست پرداخت.

در اوج گیری مبارزات مردم، هنگامی که تیمسار مقدم در منزل شهید مطهری، در جمع عده ای از یاران امام حاضر شد تا این شهید بزرگوار نقطه نظرات او را به امام منتقل کند، در واکنش به تحلیل مقدم مبنی بر پیروزی مارکسیست ها در صورت نابودی رژیم و به تبع آن نابودی تنها کشور شیعی، سخنان مقدم را نوعی فرافکنی و تحلیلی انحرافی خواند و بدون واهمه، پرورش مارکسیست های دولتی و چاپ و نشر کتاب های مارکسیستی در بین جوانان توسط رژیم را نشانه برخورد دوگانه و غیرصادقانه تیمسار مقدم دانست.

شهید مطهری که در موضع گیری در برابر جریان های سیاسی و حرکت های فرهنگی معارض اسلام و انقلاب، لحظه ای درنگ نمی کرد و ترسی به دل راه نمی داد، در بیان مواضع خود در جبهه خودی هم هیچ گونه اغماض نمی کرد؛ قرار داشتن در جبهه خودی، هرگز موجب نشد تا وی از برداشت های خود عقب نشینی کند و یا مجبور به مخفی کردن موضع خود شود. وی که در رخ دادهای سیاسی چند دهه، همراه و همگام با جبهه خودی، با گرایش ها و سلیقه های گوناگون بود و از نزدیک با رهبران فداییان اسلام و نیز حزب جمهوری اسلامی ارتباط داشت، ضمن ادب و احترام به دیدگاه ها و مواضع این رهبران، مواضع خود را نیز شجاعانه بازگو می کرد.

شهید مطهری که قبل از انقلاب در جَرگه افرادی قرار داشت که به حمایت و همراهی با خیزش قهرآمیز نواب صفوی بر علیه رژیم برخاستند و به دلیل ایجاد سوء تفاهم بین نزدیکان برخی مراجع و فداییان، مورد خشم برخی از افراد قرار گرفته بود و طعم تلخ بایکوت را چشیده بود، به هنگام خروج نواب صفوی از فیضیه، خود را به او رساند و نسبت به ضرورت احترام به نهاد مرجعیت و پرهیز از شکسته شدن حریم مراجع و کشیده شدن منازعات سیاسی به داخل حوزه به وی تذکر داد و با تمام عشق به نواب صفوی و حرکت فداییان، نسبت به درگیر شدن طلاب و بالا رفتن بحران درون حوزوی، در یکی از حساس ترین مقاطع دوران گذار در حوزه های علمیه، هشدار داد.

شهید مطهری که خود یک بال پرواز پرنده مدیریت و اندیشه انقلاب به شمار می رفت، حتی نسبت به مواضع بال دیگر این پرنده، یعنی شهید بهشتی هم دارای موضع بود؛ دو بالی که به فاصله کوتاهی توسط دو لبه قیچی انفعال و ارتجاع چیده شدند و پرواز از تن مادی آنان - در آسمان انقلاب و به دنبال سیمرغ امام - گرفته شد. عدم اعتقاد شهید مطهری به مقوله «تحزّب» به معنای مصطلح کنونی و عذرخواهی وی از شهید بهشتی برای ورود به حزب جمهوری، نه تنها بیان گر استقلال فکری این شهید و پویایی اجتهاد شیعی در برخورد با پدیده ها و رخدادهای سیاسی، اجتماعی و پتانسیل انقلاب در کنار آمدن سلیقه های گوناگون با حفظ اصول، در پیشبرد انقلاب است، بلکه گویای این واقعیت است که شخصیت هایی چون شهید مطهری و شهید بهشتی، هرگز به خاطر هدف مشترک و قرار داشتن در جبهه خودی و برقراری مودت و اخوت اسلامی، از مواضع و برداشت های خود یک قدم عقب نمی نشستند.

مطهری برداشت خود را نسبت به «تحزّب» اعلام کرد؛ هر چند که به خوبی می دانست حزب جمهوری، تنها وسیله بیرون کشیدن قوه مقننه از حلقوم لیبرالیسم و جلوگیری از تبانی این قوه با قوه مجریه ای است که تفکر لیبرالی بر آن حکم فرماست. تبانی ای که می تواند راه شکل گیری «دیکتاتوری شبه دموکراسی» را در جامعه فراهم سازد. از این رو، با عدم ورود به حزب و پذیرش تفکر حزبی، برداشت مجتهدانه خود را اعلام کرد و با کلان نگری خاص نسبت به وضعیت موجود جامعه و نقش محوری حزب در برخورد با تفکر لیبرالی، همکاری فکری خود را تداوم بخشید و هرگز به تضعیف حزب نپرداخت.

شهید مطهری گرچه فرزند زمان خود بود و زمان آگاهی و برخورد با پدیده های نو، وی را به سوی موضع گیری های نو سوق می داد، اما موضع گیری های وی محصور در زمان خودش نبود. او گاهی فراتر از زمان، پرنده اندیشه خود را به پرواز در می آورد تا جایی که حتی در خصوص تولد کودک آزمایشگاهی، نظر کلامی و موضع خود را بیان کرد و گاهی زمان را به عقب باز می گرداند و در خصوص افرادی چون خواجه ربیع که نماد و نماینده تفکر ولایت گریز است، با شجاعت موضع صریح خود را اعلام می کرد که تا قبل از وی، کسی جرأت مورد خطاب قرار دادن یکی از زهاد گذشته را نداشت.

مطهری در خصوص هر بخش از تاریخ و حتی هر نهاد، دسته و گروهی، از بیان مواضع روشن گرانه خود، واهمه ای به دل راه نمی داد.

از تورّم اصول و کم بودن کرسی تدریس قرآن و نهج البلاغه در حوزه های علمیه تا موانع تولید علم و علل عقب ماندگی علمی در ساختار دانشگاه ها را می توان از سطر سطر نوشتارهای شهید مطهری استخراج و فهرست کرد. او در عین حالی که شجاعانه روحانیت را به آفت زدایی از درخت روحانیت فرا می خواند، تبدیل دانشکده الهیات، به مدرسه ای چون مدرسه حقانی قم را تنها راه برون رفت از بن بست های علمی در دانشگاه ها می دانست.

ادامه دارد...

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است