در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال دوم ، شماره دوم ، 1384 (عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی)، حسین علوی مهر ؛


چکیده:

مبانی فهم و تفسیر قرآن از عناوین جدید در مباحث قرآن پژوهی است. استاد شهید مطهری همان طور که در علوم اسلامی دارای تخصص و تبحر کافی بوده اند در مباحث تفسیر و علوم قرآنی نیز صاحب نظر بود، اما عمر شریف وی اجازه نداد تا کتابی مستقل دربارۀ مباحث برون قرآنی با تفسیری به طور کامل به نگارش درآورد.

مطالبی که در پیش رو دارید به طور پراکنده در لابه لای کتاب های ایشان از جمله مهمترین کتاب وی درباره ی مباحث قرآنی گردآوری شده است که استاد مباحث برون قرآنی را به طور اجمالی در جلد اول این کتاب با عنوان  شناخت قرآن آورده است که برخی از مباحث آن با عنوان مبانی فهم و تفسیر ارائه می شود.

مبانی فهم و تفسیر قرآن به آن دسته از پیش فرض ها، اصول موضوعه و باورهای اعتقادی با علمی می گویند که مفسر با پذیرش و مبنا قرار دادن آن ها به تفسیر قرآن می پردازد. مبانی گاهی صدوری است و مربوط به صدور قرآن مجید از ناحیه ی ذات اقدس حق تعالی است و گاهی دلالی است و مربوط به فرایند فهم مراد خداوند است، استاد شهید مبنای اول را اصالت انتساب و مبنای دوم را اصالت مطالب و معارف قرآن نامیده اند که از این رهیافت به اصل دیگری، یعنی الهی بودن قرآن به منزله ی معجزه ای جاوید می توان دست یافت.

از مهمترین مبانی دلالتی فهم قرآن کریم، امکان فهم قرآن است که طبق آیات قرآن و دلایل عقلی فهم قرآن امری ممکن است، بر خلاف دیدگاه اخباریون که قرآن را برای همه قابل فهم نمی دانند، مبنای دیگر زبان قرآن است، استاد شهید با توجه به بُعد معنوی و تأثیرگذاری قرآن کریم، زبان قرآن را زبان دل و عقل معرفی می کند.

مبانی دیگر که در اندیشه های استاد در فهم و تفسیر قابل جستجو است: استقلال قرآن در دلالت، ارجاع متشابهات به محکمات، دوری از هوای نفس، تفسیر با امور قطعی و علمی، جهانی و جاودانگی.

افزون بر مبانی فوق استاد عواملی را به مثابه ی تأثیر گذار در فهم قرآن مطرح کرده است که می توان به دانش های لازم برای یک مفسر از جمله آشنایی با عربی، تاریخ اسلام، اسباب نزول و احادیث نام برد. عامل مهم دیگر برای فهم قرآن بینش و تدبّر است که استاد شهید تدبّر را راهی برای برداشت های صحیح از قرآن و دوری از انحراف ها می داند.

کلید واژه ها:

 مبانی فهم و تفسیر، مبانی صدوری و دلالی، امکان فهم قرآن، زبان قرآن، استقلال در دلالت، تفسیر با امور علمی و قطعی، جهانی و جاودانگی قرآن، عوامل مؤثر در فهم، دانش های لازم، تدبّر.

درآمد   

مبانی فهم و تفسیر قرآن به آن دسته از پیش فرض ها، اصول موضوعه و باورهای اعتقادی یا علمی می گویند که مفسر با پذیرش و مبنا قرار دادن آن ها به تفسیر قرآن می پردازد (نک.شاکر 1382: 42-40). این مبانی در یک فرایند (که توضیح آن خواهد آمد) شامل مباحث امکان و جواز فهم و تفسیر، زبان شناسی قرآن، ظاهر و باطن، سنجه های فهم، انسجام ساختاری و محتوای قرآن، تدبّر و تفکر، شرایط و ضوابط فهم و وحیانی بودن متن آن می شود. برخی از این اصطلاحات اگر چه نوپدید می نمایاند، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی از زمان های گذشته به آن ها توجه داشتند و درباره ی آن مباحثی را ارائه داده اند که برخی از این مباحث مانند امکان فهم، زبان قرآن، ظاهر و باطن و لایه ها و سطوح معانی و تدبّر در قرآن، در مقدمات تفاسیری مانند تفسیر تبیان از شیخ طوسی (م460ق) و تفسیر جامع البیان طبری (م310 ق) می توان جستجو کرد.

مبانی صدوری و دلالی

در یک تقسیم بندی کلی و اساسی مبانی فهم و تفسیر قرآن کریم را به مبانی صدوری و مبانی دلالی تقسیم می کنند (هادوی 31:1377). منظور از مبانی صدوری، مبانی است که صدور قرآن موجود را به تمام و کمال از ناحیه ی ذات اقدس حق تعالی به اثبات می رساند.(شاکر 1382 : 42-40) و قریب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآنی معتقد به وحیانی بودن قرآن کریم هستند (خرقانی 1380: 40-39)، و منظور از مبانی دلالی، آن مبانی است که فرایند فهم مراد خداوند از متن را سامان می دهد (شاکر 1382: 42-41)، و این قسم مباحثی نظیر زبان قرآن، امکان و جواز فهم، استقلال دلالی قرآن و لایه ها و سطوح معانی در قرآن در بر می گیرد (همان جا).

استاد شهید ضمن توجه به این دو مبنا، مبنای دیگری نیز اضافه نموده، آن ها را اصالت های سه گانه ی شناخت قرآن معرفی می کند.

استاد می نویسد: «مطالعه پیرامون قرآن ما را با اصالت های سه گانه ی این کتاب آشنا می کند. اولین اصالت قرآن، اصالت انتساب است، یعنی این که بدون شعبه و بدون آن که نیازی به پی جویی نسخه های قدیمی باشد روشن است که آن چه امروز به نام قرآن مجید تلاوت می شود عین همان کتابی است که آورنده آن حضرت محمد بن عبدالله | به جهان عرضه کرده است. دوم اصالت مطالب است به این معنا که معارف قرآن التقاطی نیست بلکه ابتکاری است. تحقیق در این زمینه وظیفه شناخت تحلیلی است. اصالت سوم: اصالت الهی قرآن است، یعنی این که این معارف از افق ماوراء ذهن و فکر حضرت رسول | به ایشان افاضه شده است و ایشان صرفاً حامل این وحی و این پیام بوده اند و این نتیجه ای است که از شناخت ریشه ای قرآن به دست می آید» (مطهری 1375 الف: 19).

ایشان با طرح اصالت انتساب به همان مبانی صدور فهم و تفسیر قرآن اشارت کرده است که این قرآن کریم منسوب به خدا و از جانب او صادر شده است و اصالت مطالب که نام دیگر آن را شناخت تحلیلی یا شناخت ریشه ای قرآن می نامند به مبانی دلالی قرآن کریم اشارت دارد، در ادامه در توضیح این اصل می نویسد: «تعیین اصالت معارف قرآنی مبتنی بر شناخت نوع دوم است بدین معنا که محتویات قرآن چیست و چه مسائلی در قرآن مطرح گردیده و درباره ی چه مسائلی بیشتر حساسیت نشان داده شده و موضوعات آن چگونه ارائه شده است» (همان جا).

اگر مبانی دلالی و دلالت های قرآن کریم خوب تبیین شود ما را به اصل سوم، یعنی اصالت الهی که همان معجزه بودن قرآن باشد می رساند و به اثبات می رساند که قرآن کریم معجزه ی الهی است و کسی مانند آن نمی توانند بیاورد (همان جا).

مبانی دلالتی فهم و تفسیر قرآن

با توجه به مطالب فوق به برخی از مبانی دلالتی فهم قرآن کریم که پیش از این عناوین آن گذشت اشارت می کنیم.

امکان فهم قرآن

درباره ی امکان فهم قرآن دو دیدگاه اساسی وجود دارد:

  • فهم قرآن ممکن است: چرا که قرآن کتابی است که برای هدایت و بر طرف کردن نیازهای مردم نازل شده است تا مردم معانی آن را درک کنند و به اوامر آن عمل و از نواهی آن اجتناب نمایند. افزون بر دلایل عقلی، آیات قرآن با صراحت بر آن دلالت دارد: از جمله {هذا بَیانٌ لِلنّاسِ} (آل عمران: 138) «این قرآن دارای مطالب روشن و گویا برای مردم است.» و نیز {وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُذَّکِرٍ} (قمر: 40) «ما این قرآن را برای یادآوری آسان قرار دادیم».
  • در مقابل دیدگاه نخست برخی از اخباریون بر این باورند که ظواهر قرآن حجیت ندارد و برای همه قابل فهم نیست چرا که قرآن دارای مقامی بلند مرتبه است و معانی والا و پیچیده ای دارد که مانع از فهم قرآن است و فهم قرآن ویژه ی افراد خاصی است که در روایات به «من خوطب به» تعبیر شده است(خویی 1364: 270-267).
  • اما باطل بودن این دلایل روشن است چرا که اگر قرآن برای عموم مردم قابل فهم نباشد نازل شدن آن برای عموم مردم لغو خواهد بود.

    استاد مطهری ضمن طرح مطالب فوق به نقد دیدگاه اخباریون پرداخته است، ایشان می نویسد: «در تحلیل و شناخت محتوای قرآن نخستین سؤالی که مطرح می شود این است که آیا اساساً قرآن قابل شناخت و بررسی است؟! آیا می توان در مطالب و مسائل قرآن تفکر و تدبّر کرد یا آن که این کتاب اساساً برای شناختن عرضه نشده بلکه صرفاً برای تلاوت و قرائت یا برای ثواب بردن و تبرک و تیمّن است. ممکن است به ذهن خطور کند که این سؤال موردی ندارد، زیرا در این جهت که قرآن کتابی برای شناخت است کسی تردید نمی کند.» اما نظر به این که در دنیای اسلام به علل مختلف جریان های نامطلوبی در موضوع شناخت قرآن پیش آمد که در انحطاط مسلمین تأثیر بسزایی داشته است و متأسفانه هنوز هم ریشه های آن افکار منحط و خطرناک در جامعه ی ما وجود دارد، لازم می دانیم کمی در این باره توضیح بدهیم.

    در میان علمای شیعه در سه چهار قرن پیش افرادی پیدا شدند که معتقد بودند قرآن حجت نیست. این ها از میان منابع چهارگانه ی فقه که از طرف علمای اسلام به مثابه ی معیار شناخت مسائل اسلامی عرضه شده بود، یعنی قرآن و سنت و عقل و اجماع، سه منبع را قبول نداشتند. در مورد اجماع می گفتند این رسم سنی ها است و نمی توان از آن تبعیت کرد. در خصوص عقل می گفتند با این همه خطای عقل اعتماد به آن جایز نیست. اما در مورد قرآن محترمانه ادعا می کردند که قرآن بزرگتر از آن است که ما آدم های حقیر بتوانیم آن را مطالعه کنیم و در آن بیندیشیم. فقط پیامبر و ائمه حق دارند در آیات قرآن غور کنند ما فقط حق تلاوت آیات را داریم. این گروه همان اخباریین هستند.

    اخباریین فقط مراجعه به اخبار و احادیث را جایز می دانستند. شاید تعجب کنید اگر بدانید در بعضی از تفاسیری که این افراد نوشته اند هر جا در ذیل هر آیه اگر حدیثی بود، آن را ذکر می کردند و اگر حدیثی وجود نداشت از ذکر آیه خودداری می کردند آن طور که گویی اصلاً آن آیه از قرآن نیست.

    این عمل یک نوع ظلم و جفا بود بر قرآن، و پیدا است جامعه ای که کتاب آسمانی خود، آن هم کتابی مانند قرآن را به این شکل طرد کند و آن را به دست فراموشی بسپارد هرگز در مسیر قرآن حرکت نخواهد کرد (مطهری 1375 الف: 25).

    زبان قرآن

    بی تردید قرآن کریم به زبان عربی فصیح نازل شده است افزون بر متن و نص زیبای آن آیاتی از قرآن بر این مطلب دلالت دارد. می فرماید: {انا انزلناهُ قرآناً عربیاً لعلَّکُم تعقِلونَ} «ما قرآن را به زبان عربی فصیح فرو فرستادیم شاید شما در آن اندیشه کنید» (یوسف: 2).

    اما در این که زبان قرآن (شیوه های مختلف انتقال معنا) چیست دیدگاه های مختلفی ارائه شده است برخی زبان قرآن را زبان عرف دانسته اند بدین معنا که قرآن کریم مطابق با زبان عمومی مردم آن زمان دارای سادگی و خالی بودن از اصطلاحات پیچیده ی علمی و ادبی است (فراست خواه 1376: 252؛ نکونام، 1378) و همان گونه که مردم آن عصر سخن می گفته اند نازل شده است ولی در نوع خود فصیح ترین آن ها را انتخاب کرده است. برخی دیگر زبان قرآن را زبان عرف خاص دانسته اند، بدین معنا که قرآن اصطلاحات ویژه ی خود را دارد، یعنی همان طور که کسی بخواهد متون پزشکی را بفهمد ناچار از آشنایی با فرهنگ اصطلاحات پزشکی است، برای فهمیدن قرآن نیز باید با فرهنگ دین و اصطلاحات آن به ویژه دین اسلام آشنا باشد کسی که در تفسیر قرآن فقط از معنای عمومی واژه ها استفاده می کند، مانند کسی است که متن پزشکی را با استفاده از فرهنگ های عمومی ترجمه و تفسیر کند که قطعاً رفتن به بی راه است (شاکر 1382: 120).

    برخی دیگر معتقد به زبان رمزی و اشاری (نک. همان: 124-116)، برخی زبان سمبلیک و برخی تمثیلی (احمد خلف الله 1972: 153؛ هبه زحیلی 1411: ج1، 125) و برخی ترکیبی دانسته اند. بدین معنا که قرآن ترکیبی از زبان ها و گویش های مختلفی است که پیش از این بیان شد(خمینی 1360: 190-178)؛ برخی دیگر نیز زبان قرآن را زبان  هدایتی و خاص می دانند (سعیدی روشن 1383: 404).

    استاد مطهری با توجه به شیوه های مختلف انتقال معنا، بُعد معنوی و تأثیرگذاری را در زبان قرآن اصل می دانند بر خلاف بیشتر دیدگاه های فوق که به بُعد ظاهری توجه کرده اند، ایشان زبان قرآن را زبان منطق و تعقل و زبان دل می داند، ایشان می نویسد که قرآن با زبان منطق و استدلال با مخاطب خود سخن می گوید اما جز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب خود سخن می گوید اما جز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد، آن که می خواهد با قرآن آشنا شود و بدان انس بگیرد می باید با این دو زبان هر دو آشنایی داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک این دو از هم مایه ی بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.

    آن چه ما دل می نامیم عبارت است از احساسی بسیار عظیم و عمیق که در درون انسان وجود دارد که گاهی اسم آن را هستی می گذارند، یعنی احساسی از ارتباط انسان با هستی مطلق (مطهری 1375 الف: 35).

    در جای دیگر می نویسد: «قرآن در توصیف خود برای خود دو زبان قائل می شود. گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق. و به عبارت دیگر، قرآن فقط غذای عقل و اندیشه نیست غذای روح هم هست.»

    وی بر تأثیر گذاری زبان دل در احساسات انسان بر موسیقی قرآن تأکید می کند و می نویسد: «قرآن بر موسیقی خاص خودش تأکید زیادی دارد موسیقی ای که اثرش از هر موسیقی دیگر در برانگیختن احساسات عمیق و متعالی انسان بیشتر است. و می افزاید: «کسی که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد او را از اعماق هستی و کنه وجودش به حرکت در می آورد آن وقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تأثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می گیرد و به عنوان نمونه ای از زبان احساس شاید بتواند موسیقی را مثال آورد» (مطهری 1375 الف: 36 و 37). شهید مطهری زبان قرآن را در برخی داستان های قرآن کریم زبان سمبلیک می داند. ایشان می نویسد: «ما اگر خصوصاً قرآن کریم را ملاک قرار دهیم می بینیم قرآن داستان آدم را به صورت به اصطلاح سمبلیک طرح کرده است. منظورم این نیست که آدم که در قرآن آمده نام شخص نیست، چون نوع انسان است ابداً قطعاً آدم اول یک فرد و یک شخص است و وجود عینی داشته است. منظورم این است که قرآن، داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و ... به صورت سمبلیک  طرح کرده است» (مطهری، 1375: 132 و 133).

    استقلال دلالی قرآن

    استقلال دلالی قرآن از مبانی روش تفسیر قرآن به قرآن است (نک. عمید زنجانی 1373: 287) اما از آن جا که مربوط به دلالت قرآن کریم است چنان که در آغاز مقاله گفتیم برخی آن را از مبانی دلالی فهم و تفسیر قرآن می دانند (شاکر 1382: 42)

    شناخت و تفسیر قرآن به کمک خود قرآن به معنای استغنای قرآن از غیر آن در تفسیر قرآن به قرآن تجلی می یابد. سابقه ی این موضوع به عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام می رسد. بدون توجه به آیات دیگر قرآن کریم نمی توان مفاهیم آیات را به درستی شناخت، چرا که قرآن دارای مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقید و مانند آن است.

    قرآن خود نور است و روشنگر و نیز تبیان هر چیزی است «و نزّلنا عَلَیکَ الکتابَ تبیاناً لکلِّ شیءٍ» (نحل:89) چگونه می شود کتابی که نور است و تبیان و روشنگر هر چیزی ولی روشنگر خود نباشد و اجمال و ابهام را از خود نزداید.

    استغنای قرآن از غیر آن اگر چه از ظاهر کلام علامه طباطبایی (ره) استفاده می شود

    (طباطبایی 1391: ج1،3و ج3، 85) اما با توجه به بیان دیگر ایشان که پیامبر و ائمه علیهم السلام  و عهده دار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شرعی هستند که از ظاهر قرآن به دست نمی آید (طباطبایی 35:1350) و نیز با توجه به مطلبی که ذیل آیه ی 44 از سوره ی نحل درباره ی حجیت قول پیامبر | و ائمه ی معصومین علیهم السلام  مطرح کرده اند (طباطبایی 1391:ج12، 261) استفاده می شود که فی الجمله احادیث در تفسیر دخالت دارند (جهت اطلاع بیشتر نک. اوسی 1381: 210). استاد شهید اگر چه فهم قرآن را در مواردی مانند ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه مستقل می داند اما در موارد دیگری از جمله احکام قرآن را قوانین عام و مطلقی می داند که بی نیاز از روایات و احادیث معصومین علیهم السلام  نیست. ایشان بر این باور است که قرآن بر اساس محاورات عمومی بشری با بشر سخن گفته است و از طرف دیگر خود قرآن، حدیث پیامبر را معتبر شمرده است (حشر:9) در این موارد روایات عمومات قرآن را تخصیص و مطلقات قرآن را تقیید می زنند، بنابراین قرآنی بی نیاز از روایات و سنت نیست (نک. مطهری. 1367: 44-43)

    ارجاع متشابهات به محکمات

    این موضوع نیز اگر چه از دلایل تفسیر قرآن به قرآن است، به سان یک مبنا و اساس در فهم آیات و تفسیر آیات قرآن قابل طرح است. کسی که می خواهد قرآن را خوب بفهمد و خوب تفسیر کند باید از آیات محکم برای فهم متشابهات استفاده کند، چنان که خود قرآن آیاتش را بر دو قسم کرده یکی محکمات که آن ها اصل و مادرند و دیگری متشابهات {منهُ آیاتٌ محکماتٌ هنَّ أمٌّ الکتابِ و آخَر متشابهاتٌ} (آل عمران: 7).

    مفهوم امّ بودن محکمات (هنّ ام الکتاب) مرجعیت محکمات برای متشابهات را روشن می سازد، بدین معنا که محکمات مبین متشابهات و بر طرف کننده ی تشابه و ابهام آن ها است

    (علامه طباطبایی 1391: ج3، 43) بنابراین، اگر جایی از قرآن (مانند متشابهات) برای انسان قابل فهم نبود در جای دیگر باید به سراغ آن رفت.

    این مبنا در آموزه های ائمه اطهار علیهم السلام  نیز با صراحت بیان شده است، امام رضا علیه السلام می فرماید: «من ردّ متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم» کسی که متشابهات قرآن را به محکمات آن برگرداند به راه راست هدایت شده است (مجلسی، 1403 ج 93، 377).

    علامه طباطبایی (ره) پس از بیان روایاتی درباره ی تفسیر متشابهات می نویسد: «از روایات همان مطلبی را که ما بیان کردیم، یعنی ارجاع متشابهات به محکمات استفاده می شود و تشابه در متشابهات قابل رفع است چرا که محکمات می توانند متشابهات را تفسیر کنند». (طباطبایی 1391: ج3، 68). استاد شهید این آیه را روش قرآن شناسی و روش شناسی قرآن می دانند (مطهری 1375 ب: ج3، 133).

    در جای دیگر استاد شهید می نویسد: «قرآن برای جلوگیری از متشابه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی می گوید، متشابهات را به محکمات ارجاع کنید.» سپس در توضیح آیه ی فوق می نویسد که برخی آیات آن محکم اند، یعنی چنان استحکامی دارند که نمی توان آن ها را از معنای خود خارج کرد و معانی دیگری نتیجه گرفت. این آیات امّ الکتاب یعنی آیات مادرند، یعنی درست همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ/ام القری مرجع شهرهای کوچک محسوب می شوند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبّر کردن اند، اما در آن ها باید به کمک آیات محکم تدبّر کرد. بدون کمک آیات مادر آن چه از آیات متشابه درست و معتبر نخواهد بود (مطهری 1375: 24-23).

    دوری از هواپرستی

    بی تردید ایمان راسخ، تقوا از عوامل فهم و رسیدن به دانش حقیقی است {وَاتقّوُ الله و یُعَلّمُکُم الله} (بقره: 282) «و از خدا پروا کنید و خدا شما را می آموزد» و این عامل مهم خود مایه ی تشخیص حق از باطل می شود {یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اَللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً} «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا داشته باشید برای شما مایه ی تمییز [میان حق و باطل] قرار می دهد» (انفال:29).

    این پیام رسای قرآن کریم است که خود را نیز در بر می گیرد و در رأس این دانش، فهم صحیح نسبت به قرآن کریم قرار دارد. در مقابل چنین ویژگی اگر کسی به هوا و هوس بپردازد. متقابلاً از فهم و دانش حقیقی دور می شود و دستیابی وی به فهم صحیح قرآنی مشکل خواهد شد.

    زرکشی می گوید: «برای کسی که می خواهد در قرآن بیندیشد فهم معانی قرآن حاصل نمی شود و اسرار قرآن بر او روشن نمی شود در حالی که در قلبش بدعت یا کبر یا هوای نفس یا حبّ دنیا یا اصرار بر گناه یا ضعف ایمان وجود داشته باشد» (زرکشی 1994: ج2، 215؛ معرفت 1418: ج 1، 55).

    استاد شهید ضمن تأکید بر تزکیه ی نفس و روشنایی قلب، برای شناختن قرآن پرهیز از کارهای ناشایست را لازم می داند، هواپرستی ها و شهوت ها روح انسان و جامعه را تیره و کدر می کند و کشش ها و گرایش های پاک را از انسان می گیرد ایشان پس از ذکر آیاتی از جمله (آل عمران: 8؛ بقره:7 و ...) می نویسد که قرآن صریحاً عنوان می کند که آن عشق ها و ایمان ها و بینش ها و گرایش های  متعالی و آن اثر گذاشتن های قرآن و پندپذیری از آن و ... بستگی به این درد که انسان و جامعه ی انسانی از رذالت ها و دئانت ها و هواپرستی ها و شهوت رانی ها دور بماند (مطهری 1375 ب: ج1، 63-64).

    در جای دیگر می افزاید که عامل مؤثر دیگر در ایجاد خطا، که قرآن از آن یاد می کند، پیروی از هوای نفس و تمایلات نفسانی و داشتن غرض و مرض است و به قول مولوی:

    چون غرض آمد هنر پوشیده شد         صد حجاب از دل به سوی دیده شد

    در هر مسئله ای تا انسان خود را از شر اغراض بی طرف نکند نمی تواند صحیح فکر کند، یعنی عقل در محیطی می تواند درست عمل کند که هوای نفس در کار نباشد (مطهری 1375 ب: ج1، 57)

    ایشان در ادامه می افزاید که در زمان ما نیز استعمار هر جا که پا می گذارد تکیه روی همان موضوعی می کند که قرآن درباره اش هشدار داده است. یعنی می کوشد تا دل ها را فاسد کند که فاسد شد دیگر از عقل کاری نمی آید.

    تفسیر با امور علمی و قطعی

    شرح و توضیح کلام خداوند با امور ظنی و احتمالی از مصادیق سخن گفتن بدون علم درباره ی قرآن است که احتمال تفسیر به رأی و شبه ی «افتراء علی الله» در آن وجود دارد، قرآن کریم در این مورد هشدار می دهد: {وَلا تَقفُ ما لیسَ لَکَ بِه علمٌ} (اسراء:36) «از چیزی که علم به آن نداری پیروی مکن».

    امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا | نقل می کند که آن حضرت فرمود: از ظن دوری کن چرا که اعتماد بر ظن و گمان اعتماد بر دروغ ترین دروغ ها است [بی تا]: (حرّ عاملی ج18، 38).

    شهید مطهری در این باره می نویسد: «از جمله منشأهایی که قرآن برای خطا ذکر می کند یکی این است که انسان گمان را به جای یقین بگیرد. اگر بشر خود را مقید کند که در مسائل تابع یقین باشد و گمان را به عضو یقین نپذیرد به خطا نخواهد افتاد. قرآن روی این مسئله بسیار تأکید کرده است و حتی در یک جا تصریح دارد که بزرگترین لغزشگاه فکری بشر همین پیروی از گمان است و یا در جای دیگر خطاب به پیامبر می فرماید: {وَ إِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الأرضِ یُضِلّوکَ عَن سبیلِ اللهِ إِن یَتَّبعُونَ ألّا الظّنَ و إِن هُم الا یَخرُصُونَ}

     (انعام: 116) «اکثر مردم زمین چنین اند که از گمان پیروی می کنند. تو هم اگر بخواهی از آن ها پیروی کنی تو را نیز گمراه می کنند چون مردم تابع گمان اند نه یقین و به همین دلیل خطا می کنند ...» این تذکری است که در طول تاریخ اندیشه ی بشر، اول بار قرآن به بشر داده است و او را از این گونه خطا نهی کرده است»

     (مطهری 1375: ج1، 56-55).

    جهانی بودن قرآن

    بی تردید یکی از اصول و راه های فهم صحیح قرآن این است که قرآن کریم را مختص به مردم قریش یا حجاز یا یک منطقه مانند عربستان ندانیم. اگر این مبنای فکری هر مفسر یا اندیشمندی باشد همواره دچار لغزش های بزرگ مانند تأثیر قرآن از فرهنگ قوم و اختصاص داشتن برخی از معارف و احکام آن به همان قوم و سرایت ندادن به دیگر ملت ها گرفتار نخواهد شد. بدین جهت قرآن کریم مطالب خود را برای همه ی جهانیان می داند و رسالت پیامبر اسلام | را یک رسالت جهانی و همه ی مردم را مخاطب خود می داند.

    استاد شهید می نویسد که یکی دیگر از نکاتی که در شناخت تحلیلی می باید از قرآن استنباط کرد تعیین و تشخیص مخاطبان قرآن است. در قرآن تعبیراتی نظیر هدیَّ للمتقین، هدیَّ و بشری للمؤمنین زیاد آمده است. این جا می توان سؤال کرد که هدایت برای پرهیزکاران لزومی ندارد زیرا آن ها خود پرهیزکارند. از سوی دیگر در قرآن می بینیم که خود را چنین معرفی می کنند:

    {إن هوَ الّا ذِکرٌ للعالَمینَ وَ لَتَعلَمُنَّ نَبَأهُ بَعد حینٍ} (ص:87) «این قرآن نیست مگر مایه ی بیداری همه ی جهانیان و خبرش را بعد خواهید شنید.»

    این آیه از آیات عجیب قرآن است در هنگام نزول آیه پیامبر در مکه بود و در واقع با اهل یک دهکده گفتگو می کرد. برای مردم مضحک بود که فردی تنها با این اطمینان بگوید که خبر این آیه را بعد خواهید شنید به زودی خواهید شنید که این کتاب در اندک مدت با جهانیان چه خواهد کرد (مطهری 1375 ب: ج1، 43).

    باز در آیه ی دیگر پروردگار سبحان خطاب به پیامبر | می گوید: {وَ ما ارسلناکَ الّا رحمةً للعالمینَ} (انبیاء: 107) «ما تو را نفرستادیم مگر آن که رحمتی برای همه ی عالمیان هستی.»

    توضیح مفصل این مطلب آن جا که مبحث تاریخ در قرآن طرح بشود ارائه خواهد شد. اما در این جا به اجمال باید گفت در آیاتی که خطاب قرآن به همه ی مردم عالم است در واقع می خواهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته ی خاصی ندارد، هر کس به سمت قرآن بیاید نجات پیدا می کند و اما در آیاتی که از کتاب هدایت بودن برای مؤمنین و متقین نام می برد. می خواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانی رو به سوی قرآن خواهند آورد و چه گروه هایی از آن دوری خواهند گزید. قرآن از قوم خاص و قبیله ی معینی به عنوان علاقمندان و ارادتمندان خود یاد نمی کند. نمی گوید قرآن در تیول این یا آن قوم قرار دارد قرآن بر خلاف سایر مکاتب انگشت روی منافع یک طبقه ی خاص نیم گذارد، نیم گوید مثلاً صرفاً برای تأمین منافع فلان طبقه آمده است، مثلاً نمی گوید تنها و تنها هدفش حمایت از طبقه ی کارگران است یا پشتیبانی از طبقه ی کشاورزان قرآن در مورد خودش تأکید می کند که کتابی است برای برقراری عدالت

    (مطهری 1375 الف: 441).

    جاودانگی قرآن

    قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی برای هدایت بشر است، از این رو، باید قوانین آن به گونه ای باشد که تا روز قیامت بتواند نقش هدایتگری برای فرد و جامعه ایفا نماید. لازمه ی این مبنا برخوردار بودن قرآن کریم از احکام جاودانه و انطباق با زمان های حال و آینده و نیز برخورداری از باطنی عمیق است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «اگر این طور باشد که وقتی آیه ای درباره ی قومی نازل شد پس از آن که آن قوم مردند آیه نیز بمیرد، چیزی از قرآن باقی نمی ماند ولی قرآن کریم تا آسمان و زمین هست جاری است»

     (عیاشی 1380: ج11،1).

    استاد مطهری شناخت قرآن را از این جهت به سان شناخت طبیعت می داند که رازهایی در هر دو وجود دارد که حل نشده است و در آینده حل خواهد شد، ایشان می نویسد: قرآن نیز چون طبیعت کتابی است که برای یک زمان نازل نشده است اگر غیر از این بود در گذشته همه ی رازهای قرآن کشف می شد و این کتاب آسمانی جاذبه و تازگی و اثر بخشی خود را از دست می داد. حال آن که استعداد تدبّر و تفکر و کشف جدید همیشه برای قرآن هست و این نکته ای است که پیامبر علیه السلام و ائمه آن را توضیح داده اند. در حدیثی از پیامبر نقل شده است که فرمودند: «مثل قرآن خورشید و ماه است و مثل آن دو همیشه در جریان است، یعنی ثابت و یکنواخت نیست و یک جا میخکوب نمی شود» و یا فرمود: قرآن ظاهرش زیبا و باطنش ژرفاست «ظاهره انیق و باطنه عمیق». در عیون اخبار الرضا از قول امام رضا علیه السلام نقل شده که از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند چه سرّی است که قرآن هر چه زمان بیشتری بر او می گذرد و هر چه بیشتر تلاوت می شود بر طراوت و تازگیش افزوده می گردد؟ امام فرمود: «لانّ القرآن لم ینزل لزمان دون زمان و لناس دون ناس.» برای این که قرآن فقط برای یک زمان و نه زمان دیگر و برای یک مرم و نه مردم دیگر نازل نشده، بلکه برای همه ی زمان ها و همه ی مردم نازل شده است. فرود آورنده، آن را طوری ساخته است که در هر زمان با وجود همه ی آن اختلاف هایی که در طرز فکر و معلومات و وسعت اندیشه ها به چشم می خورد، باز هم قرآن بر زمان ها و افکار پیشی می گیرد، در عین حال که در هر دوره مجهولاتی برای خوانندگان در بردارد، اما آن قدر معانی و مفاهیم قابل درک و استناد نیز عرضه می کند که ظرفیت زمانه را اشباع می سازد

     (مطهری 1375 ب: ج 1، 30-29)

    استاد اساس جاودانگی قرآن را وجود قوانین ثابت و استوار می داند، ایشان می نویسد: اسلام ضمن اعلام ختم نبوت، جاویدن ماندن خویش را اعلام کرد، «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه» (کلینی 1408: ج2، 17).

    آن چیزی که همواره در تغییر و تحول است ماده و ترکیبات جهان مادی است اما قوانین و نظامات خواه نظامات طبیعی و خواه نظامات اجتماعی منطبق بر نوامیس طبیعت مشمول این قانون نیستند، ستارگان و منظومه های شمسی پدید می آیند و پس از چندی فرسوده و فانی می گردند، اما قانون جاذبه همچنان پابرجاست، گیاهان و جانوران زاده می شوند و می زیند و می میرند، ولی قوانین زیست شناسی همچنان زنده است. همچنین است حال انسان ها و قانون زندگی آن ها، انسان ها از جمله شخص پیامبر می میرد ولی قانون آسمانی او زنده است (مطهری 1375 ب: ج3، 77)

    عوامل مؤثر در فهم قرآن

    از آن جا که آیات قرآن از نظر سطح و عمق یکسان نیستند برخی از آیات ممکن است با تأمل کمتر و برخی با دقت و تدبّر بیشتر قابل فهم باشند و از طرفی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن کریم فهم مقاصد آن است و این خود عواملی دارد که در فهم همه جانبه ی آیات قرآن مؤثر است، برخی از محققان عوامل مؤثر در فهم قرآن را، دانش های لازم در فهم تدبّر در قرآن با عنوان قرآن در گرو دانش و اندیشه مطرح کرده اند (شاکر 1382: 205 و 208 ...)

  • دانش های لازم در فهم قرآن
  • مفسران و دانشمندان علوم قرآنی برخورداری از دانش های مختلفی برای مفسر در تفسیر آیات قرآن بیان کرده اند، سیوطی در الاتقان فی علوم القرآن عالم بودن به پانزده شاخه ی دانش را برای شناخت صحیح قرآن کریم بیان کرده است، این دانش ها عبارت اند از: 1.لغت؛ 2.نحو؛ 3.تصریف؛ 4.اشتقاق؛ 5.معانی؛ 6.بیان؛ 7.بدیع؛ 8.قرائات؛ 9.اصول دین؛ 10.اصول فقه؛ 11.اسباب نزول و قصص؛ 12.ناسخ و منسوخ؛ 13.فقه؛ 14.احادیث تفسیری؛ 15.علم موهبت و آن علمی است که خداوند به کسی که اهل عمل باشد عطا می کند، برگرفته از حدیث: «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم» (سیوطی 1380: ج4، 178).

    استاد مطهری بر اهمیت دانستن برخی از موارد و دانش های فوق تأکید بیشتری داشته اند که از جمله آن ها «زبان عبری» است که در بردارنده ی علم لغت، نحو، تصریف، اشتقاق و نیز معانی، بیان و بدیع می شود و از جمله ی موارد دیگر آشنایی با «تاریخ اسلام» که در بردارنده ی «اسباب نزول و قصص» است و مورد دیگر علم به سنت و احادیث است.

    استاد شهید این دانش ها را با عنوان شرایط آشنایی با قرآن مطرح کرده اند، ایشان می نویسد:

    1-1.          یکی از شرط های ضروری شناخت قرآن آشنایی به زبان عربی است. همان گونه که شناخت حافظ و سعدی بدون دانستن زبان فارسی ممکن نیست، آشنایی با قرآن هم که به زبان عربی نگاشته شده بدون دانستن زبان عربی امکان پذیر نیست.

    1-2.          شرط دیگر، آشنایی با تاریخ اسلام است. زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که به یکباره پیامبر عرضه کرده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر از بعثت تا وفات در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح شأن نزول دارند. شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در خود محدود کند بلکه به عکس دانستن شأن نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راهگشاست.

    1-3.          شرط سوم، آشنایی با سخنان پیغمبر اکرم | است. ایشان به نص خود قرآن اولین مفسر این کتاب است. مفسر، یعنی بیان کننده و در قرآن آمده است که: {... وَ انزلنا اِلیکَ الذِّکرَ لِتُبیِّنَ للناسِ مَا نُزِّلَ اِلَیهم ...} (نحل: 44) «ما قرآن را بر تو فرود آوردیم تا تو آنچه را که بر آن ها فرود آمده برایشان توضیح دهی».

     

    یا در آیه ی دیگر می فرماید:

    {هُوَ الّذی بَعثَ فیِ الامّینَ رسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یعلِّمُهمُ الکِتابَ وَ الحِکمة ...} «فرستاد که آیات خداوند را بر مردم تلاوت می کند. آن ها را از آلودگی ها پاک می نماید  کتاب (قرآن) و حکمت به آن ها تعلیم می دهد.»

    طبق نظر قرآن، پیامبر اکرم خود مبین و مفسر این کتاب است و آنچه از پیامبر رسیده ما را در تفسیر قرآن یاری می دهد. و اما برای ما که شیعه هستیم و به ائمه ی اطهار معتقدیم و اعتقاد داریم آنچه پیامبر از ناحیه ی خدا داشته به اوصیاء گرامیش منتقل کرده است، روایات معتبری که از ائمه رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه ی رسول خدا رسیده است. و لهذا روایات موثق ائمه کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن.

  • تدبّر در قرآن
  • قرآن کریم برای هدایت عموم مردم نازل شده است، با وجود این برخوردار از چینش الفاظ و ساختار خاص و تعابیر و اصطلاحات دقیق و ژرفایی عمیق و لایه ها و سطوح معانی است. استاد شهید با توجه به روایتی که «قرآن دارای عبارت، اشارات، لطایف و حقایق است» قرآن کریم و فهم معانی آن را درجه درجه و سطح به سطح می داند، یک سطح قرآن برای یک سطح از افکار و سطح دیگری برای سطح فکر بالاتری است. (مطهری 1374: ج4، 55)

    بنابراین، فهم های مختلفی می تواند برای قرآن موجود داشته باشد؛ یک فهم ظاهری و یک فهم عمیق، اما آن چه می تواند عامل مهم فهم برای دو سطح باشد تدبّر و اندیشیدن در آیات قرآن است هم ظاهر قرآن و فهم ظاهری آن نیاز به تدبّر دارد و هم برای رسیدن به ژرفای عمیق آن، قرآن کریم در آیات مختلفی دعوت به تدبّر می کند و می فرماید: {افلا یتدبّرون القرآن} (محمد: 24؛ نساء 82) «آیا در قرآن نمی اندیشید» در این آیۀ کریمه توبیخ و سرزنش بزرگی برای ترک تدبّر در قرآن مطرح شده است (خویی 1364: 29).

    به همین جهت که فهم ها متفاوت است برای تدبّر نیز مراتبی را قائل شده اند، برخی بر اساس آیه ی شریفه ی {کِتابٌ اَنزلناهُ اِلَیکَ مُبارکُ لیَدَّبَّروُا آیاتهِ وَ لیَتَذَکّرَ اوُلُوا الاَلبابِ} (سوره ی ص: آیه ی 29) «کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم، بسیار با برکت است برای این که در آیات آن ژرف بیندیشید و برای این که خردمندان متذکر شوند» دو مرحله ی تدبّر را برای فهم بیان کرده اند: تعبیر لیدّبّروُا آیاته نظر به عموم مردم دارد، [تدبّر عام]، لیکن تعبیر لیتذکّر به طور اختصاصی مرتبه ی اولوالألباب [خردمندان] را نظر دارد که عنوان مشترک مرتبه ی (اشاره، لطایف و حقایق) است، گویا که آنان از مرتبه ی تدبّر عمومی گذشته و به مرتبه ی تذکر به حقایقِ به دست آورده رسیده اند. (نقی پور 1371: 478).

    استاد شهید درباره ی ضرورت تدبّر می نویسد: «قرآن در برابر جمود و خشک اندیشی اخباریون و نظایر آن ها و همچنین در مقابل انحرافات و برداشت های ناروای باطنیه و دیگران راه وسطی را پیشنهاد می کند که عبارت است از تأمل و تدبّر بی غرضانه و منصفانه، قرآن نه تنها مؤمنین که حتی مخالفان را به تفکر و اندیشه درباره ی آیات خود فرا می خواند و گوشزد می کند که به جای جبهه گیری در برابر آن به تأمل درباره ی آیاتش بپردازد». در خطاب به مخالفان قرآن می گوید: «چرا به تدبّر در قرآن نی پردازند این دل ها چگونه دل هایی است که گویی بر آن ها مهر زده شده است. در آیه ی دیگر می فرماید: {کِتابٌ اَنزلناهُ اِلَیکَ مُبارکُ}، کتابی است پر ثمر و پر برکت که ما به سوی تو فرود آوردیم. چرا؟ لیدبّروا آیاته برای این فرود نیاوردیم که ببوسند و بالای تاقچه بگذارند، بلکه برای این که در آیاتش بیندیشند و تدبّر کنند و لیتذکر «اولوالألباب» و آنان ک دارای فکر و خرد هستند آگاهی یابند» (مطهری 1375 ب: ج1 ، 29) و مشابه این مطلب در اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص 25 بیان کرده اند.

    استاد در جای دیگر می نویسد: «دأب قرآن دعوت مردم به تفکر است نه تنها از راه این که بگوید بروید فکر کنی بلکه قرآن گاهی از یک طرف دعوت به تدّبر می کند و از طرف دیگر به شکلی ذکر می کند که افکار برانگیخته شوند و درباره ی آن زیاد فکر کنند تا بهتر به عمق مطالب برسند» (1376: 170، 172).

    ختام این نوشتار را به یک موضوع روش شناختی در تفسیر و فهم قرآن از دیدگاه آن استاد بزرگ یادآور می شویم از جمله دغدغه های این دانشمند بزرگ اسلامی (که در این عصر نیز وجود دارد) این بود که در شناخت قرآن یک روش انحرافی و تفسیری التقاطی برخاسته از تحمیل رأی بر قرآن نداشته باشیم. در مورد داستان حضرت ابراهیم و ذبح پسرش اسماعیل (صافات: 102) برداشت غلطی را از متصوفه نقل کرده است که آن ها گفته اند: «مقصود از ابراهیم، ابراهیم عقل است و مقصود از اسماعیل، اسماعیل نفس و عقل، و عقل در این جا قصد آن داشت تا نفس را ذبح کند.»

    روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن است و ارائه یک نوع شناخت انحرافی و درباره ی همین برداشت های انحرافی و مبتنی بر خواست ها و امیال شخصی و گروهی است که پیامبر | فرمود: «من فسّر القرآن برأیه فلیتیوء مقعده فی النار»، «هر که قرآن را به میل خود تفسیر کند جایگاهش در آتش مهیا شده است.»

    این چنین بازی با آیات خیانت به قرآن محسوب می شود آن هم خیانتی بسیار بزرگ (مطهری، 1375 الف:28). استاد شهید افزون بر مباحث مطرح شده بحث های دقیق دیگری نیز که بسیاری از آن ها با موضوعات قرآن شناخت و علوم قرآن نیز مرتبط است مباحثی مطرح کرده اند که می توان به اعجاز قرآن، کرانه های اعجاز، گرایش فلسفی در تفسیر وحیانی بودن متن قرآن، تأثیر مکاتب مادی در برداشت های قرآن و ... اشارت کرد.

    منابع و مآخذ

  • اوسی، علی (1381)، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، مترجم سید حسین میر جلیلی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
  • حر عاملی، محمد بن حسن [بی تا]، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث (18 جلدی).
  • خرقانی، حسن (1380)، هماهنگی و تناسب در ساختار قرآن کریم، تهران، نشر قلمرو، اول.
  • خلف الله، احمد (1972)، الفن القصص فی القرآن الکریم، قاهره، مکتبة لایجعلو المصریه.
  • خمینی، روح الله(1360)، آداب الصلوة، تهران، نهضت زنان مسلمان.
  • رجبی (1379) روش شناسی تفسیر، پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه، چاپ اول، زمستان.
  • سعیدی روشن، محمد باقر (1381)، تحلیلی بر متولوژی زبان قرآن، قم، پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
  • سیوطی، جلال الدین (1380)، الاتقان فی علوم القرآن، قم، فخر دین، اول.
  • شاکر، محمد کاظم (1382)، مبانی و روش های تفسیری، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول.
  • طباطبایی، محمد حسین(1374) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، چاپ صدرا، چاپ پنجم.
  •   (1391) المیزان، بیروت، مؤسسه ی اعلمی، الطبعة الثانیة.
  • عمید زنجانی، عباس علی (1373)، مبانی و روش های تفسیر قرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  • عیاشی سمرقندی. محمد بن مسعود (1380)، التفسیر، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
  • فراستخواه، مقصود (1376)، زبان قرآن، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
  • کلینی، محمد بن یعقوب (1408)، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  • مجلسی، محمد باقر (1403)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • معرفت، محمد هادی (1378)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، دانشگاه رضوی، چاپ اول.
  • مطهری، مرتضی (1376)، اسلام و مقتضیات زمان، قم، صدرا، چاپ دهم.
  • (1375 الف) شناخت قرآن، قم، صدرا، چاپ دهم.
  • (1362)، علل گرایش به مادیگری، 1362، صدرا.
  • (1377)، مجموعه آثار، ج1، چاپ صدرا، چاپ اول.
  • (1374)، مجموعه آثار، ج4، چاپ صدرا، چاپ دوم.
  • (1376) آشنایی با علوم اسلامی، جلد سوم «اصول فقه و فقه» چاپ و نشر علامه طباطبایی، چاپ پنجم.
  • نقی پور، ولی الله (1371)، پژوهشی پیرامون تدبّر در قرآن، قم، اُسوه، چاپ اول.
  • نکونام، جعفر (1378)، «عرفی بودن زبان قرآن»، صحیفه ی مبین، شماره 49.
  • وهبه، زحیلی (1411)، التفسیر المنیر، ج1، 125، دارالفکر المعاصر.
  • هادوی، مهدی (1377) مبانی کلامی اجتهاد در برداشتِ از قرآن کریم، قم، مؤسسه ی فرهنگی خانه ی خرد، چاپی اول.
  •  

    کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است