در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجموعه آثار جلد 1، مطهری، مرتضی ؛


ممکن است تصور شود که اگر در آیین زردشتی فکر ثنوی «یزدان و اهریمن » وجود دارد در دین اسلام هم عقیده «خدا و شیطان » به صورت دو قطب مخالف یکدیگر مطرح است چه فرق است میان اهریمن کیش زردشتی و شیطان دین اسلام؟

میان اندیشه اهریمن در کیش زردشتی و آیین مزدایی و اندیشه شیطان در آیین اسلام تفاوت از زمین تا آسمان است این مطلب نیازمند به توضیح مختصری است.

در تعلیمات اوستایی از موجودی به نام «انگره مئنیو» یا اهریمن نام برده شده است و خلقت همه بدیها و شرور و آفات و موجودات زیان آور از قبیل بیمارها، درنده ها، گزنده ها، مارها و عقربها و همچنین زمینهای بی حاصل، خشکسالی و امثال آنها به او نسبت داده شده است نه به «آهورا مزدا» که خدای بزرگ است و نه به «سپنت مئنیو» که رقیب «انگره مئنیو» است.

از بعضی تعلیمات اوستایی ظاهر می شود که اهریمن خود یک جوهر قدیم ازلی است مانند آهورا مزدا، و به هرچه آفریده آهورا مزدا نیست آهورا مزدا او را کشف کرده است ولی او را نیافریده است اما از بعضی تعلیمات دیگر«اوستا» مخصوصا قسمتی از «کاتاها» که معتبرترین اجزای اوستا است روشن می گردد که آهورا مزدا دو موجود آفرید: یکی «سپنت مئنیو» یا خرد مقدس و دیگری «انگره مئنیو» یا خرد خبیثث(اهریمن).

و به هر حال آنچه از اوستا ظاهر می شود و مورد اعتقاد زردشتیان بوده و هست این است که موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خیر و شر تقسیم می شوند. «خیرات » آنها هستند که هستند و بایست باشند و خوب است که باشند و وجودشان برای نظام عالم لازم است اما «شرور» آنها هستند که هستند اما نبایست باشند وجود آنها سبب نقص عالم شده است و این شرور به هیچ وجه مخلوق آهورا مزدا نیستند بلکه مخلوق اهریمن اند خواه خود اهریمن مخلوق آهورا مزدا باشد و خواه نباشد.

پس به هر حال اهریمن خالق و آفریننده بسیاری از مخلوقات جهان است; قسمتی از جهان آفرینش جزء قلمروی او است و او خود یا یک اصل قدیم ازلی است و شریک و مثل آهورامزدا است در ذات و یا مخلوق او است ولی شریک او است در خالقیت.

ولی در جهان بینی اسلامی اساسا جهان به دو دسته خیر و شر منقسم نمی گردد; در جهان آفریده ای که نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد همه چیز زیبا آفریده شده و همه چیز به جا آفریده شده و همه چیز مخلوق ذات احدیت است.

قلمروی شیطان «تشریع » است نه «تکوین » یعنی قلمروی شیطان فعالیتهای تشریعی و تکلیفی بشر است شیطان فقط در وجود بشر می تواند نفوذ کند نه در غیر بشر قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او و بدن او نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن قرآن این معانی را با تعبیرهای «تزیین »، «تسویل »، «وسوسه » و امثال اینها بیان می کند و اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است تسلط شیطان بر بشر محدود است به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:

انه لیس له سلطان علی الذین امنوا و علی ربهم بتوکلون انما سلطانه علی الذین یتولونه. (1)

«همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا می کنند تسلطی ندارند تسلط او منحصر است به اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می پذیرند.»

قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسوول گمراهی خویش می شمارند می گوید:

و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلمونی و لومو انفسکم. (2)

«من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم حدود قدرت من فقط «دعوت »بود. من شما را به سوی گناه خواندم وشما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید ارتباط من با شما صرفا در حدود «دعوت » و «اجابت » بوده و بس ».

فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر،«اختیار» انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب می کند که حر و آزاد و مختار باشد موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیت خویش را که منحصرا از راه «اختیار» و «انتخاب » بدست می آید تحصیل کند.

از جهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد آن یکی بانگش نشور اتقیا و آن دگر بانگش نفور اشقیا

در جهان بینی اسلامی هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد قرآن برای هیج موجودی استقلال قابل نیست هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است قرآن برای فرشتگان نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند آنچنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلی است در برابر آهورا مزدا.

از اینرو اینکه معمولا کلمه شیطان را در ترجمه متون اسلامی به «اهریمن » یا «دیو» ترجمه می کنند، غلط فاحش است. کلمه شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.

شیطان ازنظر قرآن به هیچ وجه قطبی درمقابل خداوند نیست حتی قطبی برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندرکار خلقت اند و مجری مشیت الهی در آفرینش اشیاء نیز نیست.

به طور کلی تصور مردم ما از «جن » با تصویری که قرآن از جن می دهد متفاوت است جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مکلف به تکالیفی ماننند تکالیف انسان ولی موجودی نامرئی; اما جن در تصور عامه مردم موجودی است در ردیف فرشته قرآن جن را با انس (انسان) ردیف می کند و عامه مردم با فرشته. شیطان به نص قرآن از نوع جن است در جهان بینی اسلامی فرشتگان نقشی اجرائی در نظام تکوین دارند برخلاف جن که از این نظر هیج نقشی ندارد دریف قرآن «جن و ملک » در ادبیات اسلامی به اعتبار اشتباهی است که مسلمین از سابقه ذهنی با مفاهیم به اصل مطلب برگردیم جهان بینی اسلامی برخلاف جهان بینی زردشتی و مانوی و مزدکی یک قطبی است شیطان از نظر قرآن مصداق الذی احسن کل شی ء خلقه. (3) و همچنین مصداق ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی (4) است.

وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است و به موجب همان حکمت و مصلحت شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق.

از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن خدا خودش به شیطان پست «اضلال » و «گمراه سازی » را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن کریم می فرماید:

واستقرز من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الاغرورا (5)

دراینجا خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان می دهد که:

«هر که از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده; شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد.

گوئی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام می دارد آنجا که می گوید:

فبما اغویتی لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لا تینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین. (6)

«به این سبب که مرا گمراه ساختی بر سر راه ایشان خواهم نشست آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.»

البته معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان در این پس همان است که قبلا اشاره شد و نه بیشتر یعنی هیچگونه اجبار و الزامی نسبت به بشر در کار نیست هر چه هست «وسوسه » است و «دعوت » است و «تزیین » است و «تسویل ».

تذکر این نکته لازم است که مقصود ما از اینکه تکوین از قلمروی شیطان خارج است این نیست که شیطان هیچ نقشی در تکوین ندارد مگر ممکن است موجودی در شیطان نه خالق مستقل بخشی از موجودات قطبی در برابر خداوند است و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است، و نه تسلطش بر بشر در حدی است که بتواند او را به آنچه می خواهد مجبور نماید. قرآن برای شیطان و جن نقشی در تکوین قائل است اما مجموعا از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.

مقصود اصلی ما از این بحث این است که قرآن مساله شیطان را به شکلی طرح کرده است که کوچک ترین خدشه ای بر توحید ذاتی و اصل لیس کمثله شی ء (7) همچنین بر توحید در خالقیت و اصل الا له الخلق و الامر (8) ، قل الله خالق کل شی ء (9) و لم یکن له شریک فی الملک (10) وارد نمی سازد. (11)

پاورقی ها

1- نحل / 99 و 100

2- ابراهیم / 22

3- سجده / 7

4- طه / 50

5- اسراء / 64

6- اعراف / 16 و 17

7- شوری / 11

8- اعراف / 54

9- رعد / 16

10- اسراء / 111

11- برای بحث شیطان رجوع شود به تفسیر «المیزان » جلد8 صفحات 34 - 58 ذیل آیات اول سوره اعراف; و به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران » تالیف نگارنده این کتاب.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است