در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: تجلی پیام (استاد مطهری)، ؛


تدکر: این مقاله جهت رعایت حال کاربر به چهار بخش تقسیم گردیده و بخش های دیگر آن تحت عنوان لینک مقالات مرتبط در ذیل هر مقاله درج شده است.

گزین گویه ها 

1- دو چهره داشتن؛ یکی نبودن ظاهر و باطن انسان و قدرت ستر (یعنی پنهان کردن باطنیات و مقاصد درونی خود)، از مزایای و کمالات وجودی انسان و معلول یک قدرت کمالی در انسان است. اما هنگامی که این استعداد در مسیر ناصحیح و به قصد حیله و فریب و باطل به کار گرفته می شود، امری ناممدوح و منفی است که از آن به «نفاق» تعبیر می شود.

2- نفاق، برجسته ترین خصیصه جوامع انسانی در عصر جدید است به این صورت که به عنوان ابزاری اصلی برای چپاولگران و استعمارگران نسبت به سایر ملت ها می باشد. استعمارگران با در اختیار و انحصار داشتن وسایل عظیم تبلیغاتی امروز؛ نظیر، روزنامه، مجله، رادیو، تلویزیون، فیلم های سینمایی و ... در حال تخدیر، گمراهی و نابودی توده مردم می باشند.

3- در فارسی کلمه «هجوم» را در مورد مطلق حمله شدید به کار برده می شود اما معنی اصلی این کلمه، حمله ناگهانی و هنگام غفلت است.

4- در زمینه بررسی علل و عوامل انحطاط و رکود مسلمین به طور کلی سه عامل قابل فرض و طرح می باشد: یکی اسلام (یعنی احکام، قواعد، قوانین و بینش هایی که در جهان بینی و ایدئولوژی دین اسلام مطرح و موجود است)، دیگری مسلمانان و گزینه دیگر، عوامل خارج از حوزه اسلام و مسلمانان؛ یعنی، بیگانگان و دشمنان اسلام [که به شکل های مختلف تهاجم نظامی، فرهنگی و ...، سعی در تضعیف و تحریف فرهنگ اسلامی داشته اند.]

5- از دیدگاه اسلامی، ماهیت جهاد، دفاع از حقوق بشریت و رفع مانع از رشد و کمال بشری و به تبع رفع مانع از بسط و نشر دعوت اسلامی که ماهیت انسانی و بشری دارد، می باشد. بر این اساس، «توحید» در ابواب جمعی حقوق بشری است. آنجا که توحید در معرض خطر قرار می گیرد به این ترتیب که مردمی، عملًا دچار خرافه شرک می شوند و دعوت در آن ها مؤثر نمی افتد و یا مردمی در حصار یک قدرت حاکمه [قرار می گیرند] که منفعت خویش را در بی خبری نگه داشتن مردم می دانند مانع نشر دعوت الهی

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 262

می شوند، رفع مانع، شکستن حصار و کوتاه کردن دست ستمگر (: یعنی؛ جهاد اسلامی)، واجب می شود، جهاد اسلامی، جهادی است که از انگیزه های مبتنی بر هوی و هوس و برتری جوئی و استبداد، پاک می باشد.

6- دنیای غرب در زمینه انسانشناسی و توصیه ها و ادعاهای بین المللی و جهانی، دچار تناقض شده است. به این ترتیب که در فلسفه غرب تا آنجا که ممکن بوده به حیثیت ذاتی انسان لطمه وارد شده است و مقام انسان، پائین آمده است. غرب، روح را به عنوان جنبه های مستقل از وجود انسان و به عنوان حقیقتی قابل بقا نمی باشد و میان انسان، گیاه و حیوان فرقی قائل نیست. اصل اساسی حاکم بر وجود انسان و سایر جانداران، اصل تنازع بقاست و محرک و انگیزه اصلی هم فعالیت ها و حرکت های انسان، مسائل اقتصادی و عوامل جنسی است. با این چنین طرز فکری، غرب به صدور اعلامیه حقوق بشر می پردازد. در حالی که اعلامیه حقوق بشر را کسی و مکتبی باید صادر کند که انسان را عالی تر از یک ترکیب مادی- ماشینی می بیند و برای انسان علاوه بر انگیزه های مادی به «وجدان» هم قائل باشد.

7- ضعف اصلی غرب در این است که دارای فلسفه ا نسانی و الهی مبنایی، مستجم و قوی نیست. این ضعف در دو زمینه و مقوله «دین» و «نظام خانواده» مطرح و مشخص می باشد. به این ترتیب که کلیسا در تبیین آموزه ها و تعالیم دینی به خطا رفت و به طور ناصحیح و منحرف در برابر علم قرار گرفت و به ترتیب موجب توهم جدایی دین از علم و دین زدگی در غرب گشت. در غرب، نظام خانوادگی دچار تزلزل می باشد که این تزلزل گر چه می تواند معلول صنعتی شدن زندگی انسان باشد ولی به طور اساسی معلول افکار مخرب و بی اساس فیلسوفانی است که به عمق فلسفه زندگی خانوادگی پی نبرده اند و ماهیت آن را شرکت سرمایه گذاری و مالکیت پنداشتند که مبتنی بر اصولی؛ چون، تساوی حقوق و عدالت می باشد. در حالی که در تفکر اسلامی، ماهیت زندگی خانوادگی، ماهیت وحدت همراه با صمیمیت است صمیمیتی که رفتارهای فراتر از عدالت؛ یعنی ایثار را موجب می گردد.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 263

8- حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فکر آن جامعه، بستگی دارد، اگر فکر یک جامعه، مرد؛ یعنی، فکر نداشت و یا فکرش، کج و انحرافی و غلط بود، آن جامعه مرده است و اگر فکر جامعه، زنده بود، آن جامعه زنده است. زیرا فکر، ریشه تصمیمات، گرایشات و رفتارهاست. بر این اساس، استعمار غرب که هدفش مطیع ساختن ملت ها و خراب کردن انسانهاست در درجه اول در فکر خراب کردن «فکر» هاست. اندیشه زنده و نیروبخش را می گیرد و به جایش اندیشه های ضعف آور و میراننده را می دهد.

9- بدیهی است که برای اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن، ضرورتی ندارد که آن فرهنگ از فرهنگ ها و تمدن های دیگر بهره نگرفته باشد بلکه چنین چیزی ممکن نیست. هیچ فرهنگی در جهان نداریم که از فرهنگ ها و تمدن های دیگر بهره نگرفته باشد ولی سخن در کیفیت بهره گیری و استفاده است. به این ترتیب که یک نوع بهره گیری آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفی در فرهنگ خویش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که فرهنگ های دیگر تغذیه شود؛ یعنی، مانند یک موجود زنده آن ها را در خود جذب و هضم نماید و موجود تازه ای به وجودآورد. [به نوع اول تهاجم فرهنگی و به نوع دوم تعامل فرهنگی گویند.] فرهنگ اسلامی از نوع دوم است.

10- فرهنگ اسلامی، فرهنگ های دیگر را از یونان، ایران و غیره در خود جذب کرد و به صورت مخصوص به خود درآورد به طوری که به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگ ها و تمدن های بشری است.

11- از جمله عوامل تهاجم فرهنگی، نفوذ اندیشه های بیگانه است. این امر توسط دو گروه بیرونی- بیگانه و درونی- پیروان رخ می دهد به این ترتیب که هنگامی یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا می کند و مکتب های دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد، پیروان مکتب های دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشه های بیگانه را با روح آن مکتب، مغایر است، وارد آن مکتب می کنند و به این ترتیب آن مکتب را بی اثر و یا کم اثر می نمایند. نفوذ اندیشه های بیگانه آگاه توسط پیروان

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 264

یک مکتب رخ می دهد که این امر معلول عدم آشنایی آن ها با مکتب خود و مجذوب اندیشه های دیگران شدن می باشد به این ترتیب آگاهانه یا ناآگاهانه، نظریات بیگانه را وارد مکتب خویش می نمایند.

12- راه مبارزه با خطر نفوذ اندیشه های بیگانه، تحریم و منع نیست بلکه علماء دین و دین پژوهان جامعه باید سعی در تبیین صحیح، جامع، روشن و متناسب با مقتضیات زمان آموزه ها و هندسه معرفتی اندیشه های دینی خود نمایند. زیرا زمینه اصلی نفوذ اندیشه های بیگانه خلأ و نبودن اندیشه های صحیح، روشن و جامع درون دینی می باشد.

13- از جمله عوامل تهاجم فرهنگی در جهان اسلام، افراط و تفریطهایی است که نسبت به فرهنگ و معارف اسلامی صورت می گیرد. به این ترتیب که برخی به علت جمود فکری، اسلام را راکد، متضاد با علم و پیشرفت و غیر پویا معرفی کرده اند و برخی به علت تجددگرایی از اسلام غافل گشته اند که در این میان عامل اصلی رها شدن تجددگرایان از اسلام علاوه بر سطحی نگر بودنشان، عملکرد جمودانه و اشتباه جامدها می باشد. آنچه که از این افراط و تفریط حاصل می آید به این نحو است که اسلام را به آنچه از اسلام نیست می آرایند و آن را از آنچه که خود اسلام است، جدا می کنند. در این میان نقش و وظیفه اصلی ممانعت از چنین افراط و تفریطی، بر عهده رهبر نهضت اسلامی می باشد.

14- دو پایگاه و زمینه اصلی برای تحقق تهاجم فرهنگی غرب در جوامع اسلامی، وجود دو قشر «جامدها» و «جاهلان» می باشد. به این ترتیب که «جامد» از هر چه نو است، متنفر است و جز با کهنه، خو نمی گیرد و «جاهل» هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان و تجدد و تفرقی، موجه می شمارد. «جامد» میان هسته و پوسته، وسیله و هدف، فرق نمی گذارد و هر وضعی را که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینی فرض می کند و همین جمودها، خشک مغزی ها، بهانه به دست مردم جاهل می دهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند. از طرف دیگر تقلیدها، مدپرستی ها و غرب زدگی های «جاهلان» بهانه به دست «جامدها» می دهد که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرد و آن را خطری برای دین، استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند. جمود و جهل، هر دو محصول افراط و تفریط

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 265

انسان ها در نسبت با دین (اسلام) است و انچه که در این میان، غرامت اشتباه این دو قشر را باید بپردازد، دین (اسلام) است.

15- از جمله عوامل و پایگاه دیگر درون جامعه اسلامی که به طور غیر مستقیم سبب تحقق تهاجم فرهنگ غرب می شوئند، خشک مقدس ها می باشند که در درون جامعه اسلامی زیست می کنند شدت خطرناکی این گروه به این ترتیب روشن می شود که به طور کلی افرادی که به دین می گروند و سپس بیرون می روند از افراط که از اول گرایش پیدا نکرده اند، خشن تر و ضد انسان تر می شوند. زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود، همه عواطف دیگر انسانی را تحت الشعاع قرار می دهد و اگر رفت همه آن ها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود می برد. اما خطرناکتر از این طبقه، متدینان منحرف شده و کج سلیقه خشکه مقدس اند. در این حال، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمی بخشد و از آن طرف چون زایل نشده است و به طور انحرافی کار می کند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است، فعال است. این ها دیگر از هر سبع، خطرناکتر و وحشتناک ترند.

این ها مصداق اصلی آیه کریمه «یحسبون أنهم یحسنون صنعاً» می باشند که در طوار تاریخ سازنده جنگ های صلیبی، جنگ های خوارج، حتی فاجعه کربلا بوده اند.

16- مسلماً علت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده این است که مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آن ها تعلیم نشده است. در واقع آن چیزی که آن ها انکار می کنند، مفهوم واقعی خدا و دین نیست، چیز دیگری است که از طرق ناصحیحی، چون، تلقینات پدران و مادران جاهل، مبلیغین بی سواد و ... به آن ها رسیده است. بنابراین لازم است که کوشش فراوانی صورت گیرد تا اصول و مبانی مذهبی به صورت معقول، صحیح و واقعی خود به افراد، تعلیم و القاء شود.

17- از دیگر علت های اعراض از دین، آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت پرستی و هواپرستی است. محیط آلوده همواره موجبات تحریک شهوات، تن پروری و حیوان صفتی را فراهم می کند. بدیهی است که غرق شدن در شهوات پست حیوانی با هر گونه احساس تعالی، اعم از تعالی

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 266

مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری، منافات دارد، همه آن ها را می سوزاند. آنکه اسیر شهوات است، جاذبه های معنوی، کمتر در او تأثیر دارد. لهذا اقوام و ملت هایی که تصمیم می گیرند روح مذهب و اخلاق، شهامت، شجاعت و مردانگی را در ملت دیگری بکشند، وسائل عیاشی، شهوترانی و سرگرمی نفسانی آن ها را فراهم و تکمیل می کنند.

18- یکی دیگر از موجبات بزرگ لامذهبی و گرایش مادی این است که برخی از جاهلان و بی خبران از عمق و واقعیت مسائل و تعلیمات دینی به بحث و اظهارنظر پیرامون مسائل پیچیده و مبنایی دین می پردازند در حالی که دارای منطق فکری ضعیف و ناقص می باشند. مسائل دینی خصوصا قسمت های خداشناسی و توحیدی از جمله پیچیده ترین مسائل علمی است که هر کسی شایستگی اظهار نظر ندارد. البته اساس خداشناسی آن اندازه که عموم مردم، مکلفند که بدانند و ایمان داشته باشند، ساده و فطری است ولی مباحثی؛ چون، صفات و اسماء، افعال الهی، قضاء و قدر الهی، حکمت و عدل الهی، بهشت و جهنم و صراط و ...؛ فوق العاده پیچیده اند. هنگامی که این مسائل توسط جاهلان و سطحی نگران طرح می شود، مستمعان آن ها می پندارند که آنچه این جاهلان می گویند، متن تعلیمات اسلامی و این ها به اعماق تعلیمات رسیده اند. در نتیجه اظهار ضعف و ناقض آن ها در آن مسائل مورد نظر مردم، موجب دین زدگی و مادی گری می شود.

19- از شک و تردیدها و پرس وجو هایی که برای افراد جامعه بالاخص نسل جو ان درباره دین و مسائل گوناگون پیش می آید، بنابراین نباید ترسید و متأسف بود. زیرا شک، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است. شک، معبر خوب و لازمی است هر چند مقصد متزلزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان می کند به طور غیر مستقیم و ضمنی می فهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است که با تفکر و اندیشه صحیح باید، به سر منزل ایمان و اطمینان برسد. در این ارتباط آنچه می تواند مایه تأسف باشد این است که که شک یک فرد، او را

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 267

به سوی تحقیق نراند و یا شکوک اجتماعی، افرادی را برنیانگیزد که پاسخگوی نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند.

20- دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین، تدریجاً در نظر مردم، واژگونه شده است. هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئی اش از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر، سبب شده است که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گیرد.

21- در ارتباط با نقاط ضعف جامعه، دو عکس العمل و برخورد از جانب مدعیان اصلاح صورت می گیرد. که یکی ازآن ها، اشتباه و فاسد و دیگری صحیح و مصلح است. به این ترتیب که برخی از مدعیان اصلاح از نقاط ضعف جامعه استفاده می کنند؛ یعنی، نقاط ضعف را به همان حال باقی می گذارند و در همان راه آن ها را تأیید می کنند و به این طریق برای خود و جا هستی پیدا و غالباً و همواره مقبول جامعه می گردند. اما گروهی از ایشان نقاط ضعف را از بین می برند هر چند معقول مردم نباشند.

22- در میان ایدئولوژی ها و سیستم فکری مختلف انسانی- دینی، اسلام، دارای ایدئولوژی کامل است. زیرا مابقی سیستم های فکری، ناقص و نارسا می باشند. اما با این وجود، طرز تفکر مسلمین درباره اسلام، آسیب دیده، وارونه شده و مسخ شده است لذا نیازمند اصلاح و احیاء است.

23- احیاء تفکر اسلامی به این معنی است که اگر اندیشه های اسلامی به صورت صحیحی تعلیم داده شوند، افکار زنده و تحرک بخش، نمو دهنده، بصیرت ده و نیروبخش می باشند.

24- از جمله راه های مقابله با تهاجم فرهنگی، استقلال فکری می باشد. هیچ ملتی بدون استقلال فکری به استقلال اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نمی رسد. البته مسأله نیاز علمی و صنعتی، غیر از نیاز فکری است و هیچ مانعی ندارد که ملتی از نظر علمی و صنعتی نیازمند باشد ولی از نظر فلسفه زندگی و اصول زندگی، مستقل و بی نیاز باشد. نیاز فکری است که موجب محو شخصیت می شود نه نیاز علمی.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 268

25- احیاء فکر دینی اسلامی به معنای احیاء خود دین و تعلیمات آن نیست زیرا دین اسلام، حقیقت همیشه زنده است بنابراین مقصود از احیاء، احیاء خود دین نیست بلکه احیاء فکر دینی است؛ یعنی، احیاء طرز تفکر ما درباره دین و به عبارت دیگر شستشوی مغزها و ذهن های ما. دین به منزله آبی صاف است که در حوضی کثیف پر از لجن ریخته شده باشد که آن کثافت ها و لجن ها آب را در آن حوض، کثیف می کند و بلکه بر کثافت آن می افزاید و حتی آنچه درباره مهدی موعود علیه السلام آمده است که دین را تجدید می کند این است که طرز تفکر مردم را درباره دین عوض می کند و اضافات و زیادات و نقصانات آن را از بین می برد و اصل دین را ظاهر می سازد.

26- برای مبارزه با منکرات، علاوه بر آگاهی از وجود دردها و علت دردها، آگاهی ره راه علاج آن ها و تدبیر عملی برای علاج، لازم است.

27- امر به معروف [و نهی از منکر]، سه مرحله دارد: مرحله قلب و نیت، مرحله زبان و تبلیغ و مرحله عمل. در مرحله قلب و ضمیر، ما باید علاقه مند، مخلص، بافکر و نقشه بوده در مرحله زبان باید منطق روشنگر داشت نه اوامر تحکّم آمیز که خطر فراوان دارد و مشمئز کننده است و یا حداقل، بی اثر است. در مرحله عمل، باید اخلاق باشد. پیش قدمی، مهربانی، از خودگذشتگی، تعاون و همکاری باشد و در صورت نیاز به قدرت، قدرت و اقتدار وجود داشته باشد.

28- قدر مسلم این است که پدیده ای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرن ها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده، نابود و این چراغ، خاموش شده است و امروز مسلمانان با مقایسه با بسیاری از ملل جهان و مقایسه با گذشته پر افتخار خودشان در حال انحطاط و تأخر رقت باری به سر می برند. طبعا این پرسش پیش می آید که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند؟ مسؤول این انحطاط چیست و کیست؟ در این باره، پاسخ های متنوعی ارائه شده است به این ترتیب که برخی انحطاط مسلمین را بر اساس جبر و سنت جاری تاریخ که روندی طبیعی است، تفسیر نموده اند، که خود به خود رخ می دهد و نیازمند عامل و علت نیست. گروهی که معتقد به

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 269

معلول بودن انحطاط مسلمین می باشند در تعیین عامل انحطاط با هم در اختلاف هستند به این صورت که برخی عامل را اسلام و قوانین و اعتقاد خاص آن؛ نظیر، اعتقاد به سرنوشت و قضاء و قدر و ... می دانند. گروهی، علت را خود مسلمین و گروهی علت را عوامل بیرونی؛ نظیر، بیگانگان و دشمنان اسلام معرفی نموده اند. در این میان ادعای مبنی بر عامل انحطاط بودن اسلام و احکام و اعتقادات آن از برجستگی و گستردگی ویژه ای برخوردار است بالأخص بحث پیرامون «اعتقاد به سرنوشت و قضاء و قدر».

29- در پاسخ به این ادعا تأثیر اعتقاد به سرنوشت و قضاء و قدر بر انحطاط مسلمین باید نکاتی؛ چون، متفاوت بودن اعتقاد به قضا و قدر با عقیده جبر و تأکید فراوان تعالیم وآموزه های دینی و قرآنی بر اختیار و آزادی و نه جبر، ضرورت قدیم بودن علم خداوند به اشیاء در حالی که مقتضی جبر انسانی نمی باشد و ... توجه نمود. بنابراین برخلاف گمان برخی به مبتنی بودن انحطاط مسلمین بر جبر حاصل آمده از اعتقاد به قضاء و قدر، اسلام، عامل انحطاط مسلمین نمی باشد.

30- در نسل جدید میل به حرکت پیشرفت است و در نسل قدیم، میل به محافظت سنن قدیم. یکی پیشرو است و دیگری محافظه کار. وظایف مهمی که نسل جوان در کشور ما دارد، مهم است و وظیفه ای که پیران و نسل قدیم مدعی رهبری اجتماع دارند، مهم تر است. باید به عقاید و افکار نسل جوان احترام گذاشت و ضمناً متوجّه خامی های آنها بود.

31- حقیقت این است که نسل جوان، هم درد و احساس دارد و هم بیماری و انحراف، اما آن انحراف ها معلول رسیدگی نکردن به دردها و احساس های آنهاست.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 270

منابع اصلی

1- مجموعه آثار استاد مطهری، ج 1، انتشارات صدرا، تهران، 1385.

2- مجموعه آثار استاد مطهری، ج 3، انتشارات صدرا، تهران، 1372.

3- مجموعه آثار استاد مطهری، ج 13، انتشارات صدرا، تهران، 1376.

4- مجموعه آثار استاد مطهری، ج 19، انتشارات صدرا، تهران، 1385.

5- نظام حقوق زن در اسلام (مندرج در ج 19 مجموعه آثار استاد مطهری).

6- نهضت های اسلامی صد ساله اخیر، بی جا، بی تا.

7- یادداشت های استاد مطهری، ج 1، انتشارات صدرا، تهران، 1379.

8- یادداشت های استاد مطهری، ج 2، انتشارات صدرا، تهران، 1383.

9- یادداشت های استاد مطهری، ج 5، انتشارات صدرا، تهران، 1380.

10- یادداشت های استاد مطهری، ج 7، انتشارات صدرا، تهران، 1382.

11- یادداشت های استاد مطهری. ج 10، انتشارات صدرا، تهران، 1385.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 271

منابع تکمیلی

الف- کتاب ها

1- پیامدهای فرهنگی اجتماعی غربزدگی از دیدگاه شهید مطهری، دانشگاه اهواز، دفتر مقام معظم رهبری، 1371.

2- ده گفتار، فصل احیای دین، صدرا.

3- آسیب شناسی دینی از منظر استاد مطهری، سید مهدی جهرمی، نشر هماهنگ، 1378.

4- آسیب شناسی دینی از دیدگاه شهید مطهری، علی اصغر خندان، سازمان تبلیغات اسلامی، 1380.

5- استاد مطهری و روشنفکران، اکبر رحمتی، صدرا، 1380.

6- پیام های فرهنگی اجتماعی غرب زدگی استاد مطهری، حسین محمدیان، اهواز نهادنمایندگی رهبری، 1371.

ب- مقالات

1- ابعاد علمی و تفکر ناب اسلامی استاد شهید مرتضی مطهری و نقش وی در خنثی سازی ابعاد توطئه غرب، محمد فرشید، روزنامه رسالت، شماره 2678، (12 اردیبهشت 1374)، ص 1.

2- آسیب شناسی اصلاحات در روش های مطهری، غلام رضا، خواجه سروی، روزنامه جام جم (3 و 10 مهر 1376)، ص 8.

3- رهیافت شهید مطهری در قبال تهاجم فرهنگی غرب، علی شیرخانی، 15 خرداد، سال ششم، شماره 27 و 26 (تابستان و پاییز 1376)، صص 92- 81، روزنامه کار و کارگر (12 اسفند 1376).

4- روح صلیبی گری استکبار در نگاه مطهری، علی وزوایی، روزنامه جمهوری اسلامی، (15 اردیبهشت 1381).

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 272

5- خطر بزرگ صیهونیسم از دیدگاه شهید مطهری، علی وزوایی، روزنامه جمهوری اسلامی (10 اردیبهشت 1381).

6- تحلیلی از نقش مطهری در بیداری فکر یعقوب موسوی، روزنامه جهان اسلام، (13 مرداد 1371).

7- تحول فرهنگی از دیدگاه استاد مطهری، سروش، سال شانزدهم، شماره 736، 9 اردیبهشت 1374، صص 33- 30.

8- استعمار فرهنگی و شهید مطهری، روزنامه کار و کارگر (28 مرداد 1376)، ص 5.

9- نقش مطهری در شناساندن آفات حرکت، حسن دادخواه، روزنامه اطلاعات، (13 اردیبهشت 1366)، ص 6.

10- نقش مطهری در شکست اسطوره غرب زدگی، مجله «جهاد» (8 اردیبهشت 1361).

11- نقش شهید مطهری در مبارزه با تهاجم فرهنگی، محمد مراد بیات، روزنامه کیهان، شماره 15337 (12 اسفند 1372)، ص 6.

12- مطهری، معلم مبارزه با تهاجم فرهنگی، محمد مراد بیات، روزنامه کیهان (12 اردیبهشت 1374).

13- مطهری، احیاگر و آسیب شناسی دینی (8- 1) علی دژاکام، روزنامه رسالت، (15- 7 دی 1376) صص 13، 12، 3، 11.

14- مطهری بر مسند احیاگری علی دژاکام، نامه فرهنگ، سال هفتم، شماره 1 (بهار 1376)، صص 115- 108.

15- مرزبان هویت، شهید تهاجم عبدالحسین ولایت پیشه، صبح، سال دوم، شماره 53، (18 اردیبهشت 1375)، صص 11 و 6.

16- مبارزه و مواجهه باالتقاط محمد جواد باهنر، پگاه اندیشه 2، «ویژه نامه سالروز شهادت استاد مطهری»، ضمیمه ماهنامه بصائر، (فروردین 1382)، صص 50- 48.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 273

17- مرتضی مطهری احیاء کننده ای در عصر جدید- عبدالکریم سروش، از کتاب تفرج صنع (گفتارهایی در اخلاق و سنعت و علوم انسانی، نشر سروش، 1370)، ج دوم، صص 395- 366.

18- مطهری، در سنگر جلوگیری از انحراف در اسلام پلیس انقلاب، سال ششم، شماره 163 (اردیبهشت 1366)، صص 49، 26، 24.

19- مطهری در برابر تحریفات مادی گرایان و اسلام شناسی های باطل ایستادگی کرد. گفت وگو با جعفر سبحانی، روزنامه کیهان (14 اردیبهشت 1361)، ص 14.

20- علل انحطاط مسلمانان: مقایسه دیدگاه های شهید مطهری و شیخ محمد عبده. حمزه علی وحیدی، معرفت، سال دوازدهم، پیاپی 68، مرداد 1382، صص 95- 87، ویژه نامه علوم سیاسی.

21- شیوه های مبارزاتی شهید مطهری با ماترلیست های غرب زده و تهاجم فرهنگی در دانشگاه های ایران، رضا تقوی، روزنامه رسالت، شماره 288، (4 دی 1374)، ص 15.

22- شهید مطهری و ماتریالیسم اغفال شده یا مناطق، روزنامه خراسان (13 اردیبهشت 1369، ص 7 و 1).

23- شهید مطهری و سنگرهای پاسداری از اسلام، روزنامه جمهوری اسلامی، 12 اردیبهشت 1374، ص 11.

24- شهید مطهری و مبارزه با تحجر و التقاط، روزنامه ابراز، (13 اردیبهشت 1368)، صص 2 و 1.

25- شهید مطهری و دفاع از ارزش های اسلامی، جعفر سبحانی تبریزی، روزنامه جمهوری اسلامی، (10 اردیبهشت 1380)، ص 5.

26- شهید مطهری و مبارزات ایدئولوژیکی، نوروز علی کابلی، روزنامه قدس (11 اردیبهشت 1370)، ص 4.

27- حوزه شهید مطهری و رویه دیگر تمدن غرب عباس رضوی، شماره 106- 105 (مرداد و آبان 1380)، صص 385- 342.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 274

28- شهید مطهری، نگهبان فرهنگ اسلام نگهبان انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 20، (اردیبهشت 1372)، صص 7 و 6.

29- شهید مطهری، مدافع اسلام، روزنامه قدس، (12 اردیبهشت 1376)، ص 6.

30- شهید مطهری، معلم مبارزه با تهاجم فرهنگی، محمد مراد بیات، کیهان (12 اردیبهشت 1374)، ص 6.

31- شهید مطهری در سنگر ستیز با الحاد و التقاط پیام انقلاب، سال دوم، شماره 57، (اردیبهشت 1361)، صص 70 و 13- 8.

پایان نامه:

1- سفینه انقلاب فرهنگی، ابراهیم اصلانی، دانشگاه تربیت معلم، 1369.

 

لینک مقالات مرتبط:

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش اول

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش دوم

مفهوم تهاجم فرهنگی بخش سوم

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است