در
بازدید : 265879      تاریخ درج : 1389/7/21
Skip Navigation Links.
Expand خانوادهخانواده
دوران تحصـیـل
Expand اساتید اساتید
مبارزات و فعالیت های سیاسی
دوستان و یاران
رهبری و شهید مطهری
Expand ویژگی ها ی برجسته اخلاقی ویژگی ها ی برجسته اخلاقی
خاطرات رهبری
Expand خاطرات یاران خاطرات یاران
Expand رهبری از منظر بزرگان رهبری از منظر بزرگان
Expand دیدگاه ها  دیدگاه ها
Expand جملات برگزیده جملات برگزیده
تالیفات و فعالیت های علمی
سوالاتی در رابطه با آیت الله خامنه ای
معرفی سایت ها و نرم افزارهای مربوط
 

 

مسأله اصلی فرهنگ عمومی جامعه است.

 

[بانوان نماینده در مجلس شورای اسلامی، در تاریخ 14/7/1380 به حضور رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت اللّه خامنه ای رسیدند. در این دیدار، هر یك از بانوان نماینده نقطه نظرهای خویش را در باره مسایل زنان و خانواده به استحضار مقام رهبری رساندند. سپس ایشان، ضمن تأكید بر فرهنگ عمومی جامعه به عنوان مهمترین مسأله زنان، از همه دست اندركاران از جمله بانوان نماینده خواستند كه در جهت رفع این مشكل تلاش كنند. آنچه می خوانید متن كامل سخنان رهبری معظم است كه به درخواست پیام زن، توسط دفتر معظم له در اختیار مجله قرار گرفته است.]

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

نكات خوب و باارزش و قابل توجهی در اظهارات خانمها بود. البته ـ همان طور كه اشاره شد ـ وقت كم است؛ لذا من هم چند جمله ای را عرض می كنم. هر كدام از مباحثی كه مطرح شد، درخور این است كه در باره اش صحبت و تبادل نظر شود؛ هم من از نظرات خانمها استفاده كنم و هم نظراتم را عرض كنم.

 

به نظر من، ما در یك برهه طولانی از زمان، كمبود كار و انگیزه و توجه داشتیم؛ شرایط هم به گونه ای بوده كه اقتضای همان غفلت و بی توجهی را می كرده است. سالهای متمادی ـ شاید بشود گفت قرنها ـ گذشته، اما به نكته قرآنی در باره زن و مرد توجه نشده است. در معارف اسلامی، مسأله دو جنس، واقعا یك مسأله خیلی ساده و معمولی است؛ مثل اینكه دو نفر از یك جنس، یكی قدش بلندتر است، یكی قدش كوتاه تر است. در اسلام هیچ دوگانگی ای بین حقوق اساسی و اصلی و مسایل جاری زندگی برای زن و مرد وجود ندارد؛ اما به این نكته توجه نشده و نتیجه این شده است كه زنها در مدتی طولانی در جامعه ما مورد ستم قرار گرفتند؛ مخصوص اینجا هم نبوده؛ در همه جای دنیا این گونه بوده است؛ منتها توقع این بوده كه در محیط اسلامی، با توجه به معرفت اسلامی در باره زن و مرد، آن حالت رایج وحشیگرانه ای كه در بین مردم غیر مسلمان در دنیا مطرح بوده، وجود نداشته باشد. آن حالت وحشیگرانه، همین چیزی است كه من بارها گفته ام: چون جنس مرد از لحاظ تركیب جسمانی به طور غالب قوی تر از جنس زن است و در معاوضه بر سر منافع بین قوی و ضعیف، همیشه قوی حق ضعیف را پامال می كند، همین حالت به طور عموم بین زنها و مردها در طول تاریخ وجود داشته است. این حالت در همه كشورها وجود داشته است؛ در اروپا هم وجود داشته، در جاهای دیگر هم وجود داشته، در كشورهای اسلامی هم وجود داشته است. توقع ما این بوده است كه در كشورهای اسلامی، با توجه به نگرش درستی كه اسلام به مسأله جنسیت دارد، این حالت وجود نمی داشت.

 

ما مدتهایی را با این غفلت گذراندیم؛ بعد در دوره فرنگی مآبی در كشور ما آمده اند و به قول معروف، سُرنا را از سر گشادش دمیدند؛ یعنی شكل غلط قضیه را انتخاب كردند. وقتی وارد مسأله زن و مرد شدند، علاج را در این دیدند كه به طور كامل از ظواهرِ پدید آمده یا وجود داشته در اروپا تبعیت و تقلید كنند. مسأله كشف حجاب و آزادی زن و تمتعهای نامشروع از جنسیت و برداشتن حجاب و حفاظ بسیار ظریف و پیچیده ای كه در اسلام بین زن و مرد وجود دارد ـ كه این حجاب به هیچ وجه به معنای حجاب ظاهری نیست؛ یك چیز دیگر است كه با دقت و با لطیف نگریستن به مسأله می شود آن را فهمید و سنجید كه چقدر حكیمانه است ـ نمونه ای از این تقلید و تبعیت بود.

 

البته در اروپا این حفاظ و حجاب از قدیم نبوده، اما در عین حال همیشه به زن ظلمهای مكرر و مضاعفی می شده است. البته در اروپای قرنهای گذشته، آزادی زن ـ به معنای خاص روزگار ما ـ وجود نداشته؛ نه از لحاظ لباس و ظواهر، و نه از لحاظ بقیه جهات اخلاقی و غیره؛ لیكن آن حجاب و حفاظ هم وجود نداشته؛ اما در عین حال همان ظلمها هم می شده است. ما اگر می خواستیم به زن نگرش انسانی داشته باشیم و از ستم به او جلوگیری می كردیم، راهش این نبود كه بیاییم آن چیزی را كه عامل اصلی و تأثیرگذار نیست، مورد توجه قرار دهیم. در فرنگی مآبی، این اشتباه را كردند؛ آمدند این را مورد توجه قرار دادند.

 

بعد انقلاب اسلامی پیش آمد و زن در جامعه ما ـ به معنای حقیقی كلمه ـ گل كرد. اینكه امام بارها در باره نقش زن در انقلاب فرمودند و دیگران هم گفته اند، تعارف نیست؛ واقعا اگر زنها به انقلاب نمی پیوستند، بدون شك این انقلاب اتفاق نمی افتاد. اگر فرض كنیم مردان یك جامعه به نهضتی گرایش پیدا كنند و زنان مخالف آن باشند؛ بعد صورت عكس مسأله را ملاحظه كنیم ـ زنان یك جامعه به نهضتی عقیده داشته باشند، اما مردها بی اعتقاد باشند ـ چنانچه تأثیر این طرفداری را در پیشرفت نهضت اندازه گیری كنیم، به نظر من درجه دومی بالاتر است؛ یعنی اگر جامعه زنان به حركت و نهضتی معتقد بودند، این می تواند به پیشرفت آن حركت كمك كند؛ و این در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. مردانی بودند كه در خانه ها نشسته بودند، اما زنها اینها را برای نهضت از خانه ها بیرون فرستادند. مردان فراوانی بودند كه اگر زنانشان مخالف بودند، اراده های آنها متزلزل می شد؛ اما زنها اراده آنها را مستحكم كردند. بنابراین تأثیر مجموعه زنان در انقلاب و بعد از انقلاب و در جنگ و مقاطع دیگر، بدون تردید تعیین كننده بود. زن به وسط میدان آمد. نتیجه همان حضور است كه شما امروز می بینید در آزمون كنكور ـ به قول شما ـ شصت و چند درصد، دختران پذیرفته شده اند؛ این یك چیز معمولی و ناگهان پدید آمده نیست؛ همان حركت حیات بخش انقلاب و خونی كه جوشید و در رگ جامعه زنان به حركت در آمد، به این چیزها و به خیلی چیزهای دیگر و به فهم سیاسی شما ـ كه در مسایل سیاسی، درك خوب، دقیق و در مواردی، خیلی روشن دارید ـ منتهی می شود. بنابراین سطح فكر جامعه زنان بالا آمد. الان ما می خواهیم این راه را ادامه بدهیم. چگونه ادامه بدهیم؟ این، آن نكته بسیار اساسی است؛ این نگرانی من است.

 

همان طور كه خانم راكعی اشاره كردند، من همیشه این دغدغه را داشته ام؛ مربوط به حالا نیست؛ از قبل از انقلاب هم نگاه غیر عادلانه به زن، یكی از دغدغه های من بوده و از این مسأله رنج می بردم؛ بعد از انقلاب هم در آن حدی كه توانسته ام و فرصت داشته ام، در این زمینه حرفهایی زده ام و كارهایی صورت گرفته است؛ لیكن من همیشه این نگرانی را دارم، حالا كه ما آمده ایم و می خواهیم برای پایان دادن به یك ستم بزرگ ـ كه در همه جای دنیا هم هنوز معمول است ـ اقدامی بكنیم؛ باز در دام همان اشتباهاتی كه دیگران كردند، بیفتیم. البته خانمهای فرزانه و هوشمند در دانشگاهها و محیطهای فعالیت اجتماعی، علمی و دینی، همه وظیفه دارند؛ منتها شما كه در جای حساسی مشغول به كار هستید، این توانایی را دارید كه با قانونگذاری، كار را عملیاتی و اجرایی كنید؛ ولی آنها می توانند فقط در سطح عمومی روی فرهنگ اثر بگذارند.

 

به نظر من وظیفه ای كه الان وجود دارد، این است كه شما بیایید مسایل را تقسیم بندی كنید؛ ببینید كدام مسایل اصلی است، كدام مسایل تبعی؛ چون اگر مسایل اصلی حل شود، مسایل تبعی به دنبال آن حل خواهد شد. اگر دیدید چیزی جزو مسایل اصلی نیست، آن را از حوزه فعالیت متمركزِ همت طلب خود خارج كنید و به مسأله اصلی بپردازید. مثلاً در خلال همین جلسه ما، راجع به مسؤولیت در وزارت یا ریاست جمهوری یا ـ اگر دست كم بگیرید و قناعت كنید ـ مسؤولیت در سطوح میانی صحبت شد؛ من این را اصلاً جزو مسایل اصلی نمی دانم. بحث اینكه زنی وزیر بشود یا نشود، یا در مجلس عضو هیأت رییسه باشد یا نباشد؛ این اصلاً مسأله ای نیست كه ما آن را در قضیه زنها تأثیرگذار بدانیم؛ به هیچ وجه این طوری نیست. شما ملاحظه بفرمایید، مثلاً در بنگلادش كه این خانم سر كار است و قبل از او یك خانم دیگر مسؤولیت داشته، مگر در برطرف كردن مشكلات زنان در كشور بنگلادش چقدر اثر داشته اند؟ یا قبل از انقلاب كه در كشور سریلانكا نخست وزیر مقتدری سر كار بود، آیا مشكلات زنان در این كشور برطرف شده بود؟ یا در هند كه خانم ایندیرا گاندی نخست وزیر بود، چقدر از این مشكلات كاسته شده بود؟ بنده ایشان را از نزدیك دیده بودم؛ زنِ خیلی فرزانه، عاقل و مقتدری بود و سالها در مبارزات شركت داشت؛ اما آیا در رفع مشكلات زنان كشور هند اثر گذاشته بود؟ البته من در این زمینه تحقیقی نكرده ام؛ جا دارد شما تحقیق كنید. آن طور كه من دورادور نگاه می كنم، می بینم اینها هیچ اثری نداشته اند. بنابراین مسأله اصلی زن، اینها نیست. اینكه یك زن، معاون وزیر یا استاندار و یا سفیر بشود، مگر چقدر اثر دارد؟ مگر دنیا در خصوص رشد و تمییز یك كشور در برطرف كردن مشكل زن و مرد، به این چیزها نگاه می كند؟ مگر قضاوت دنیا در باره بنگلادش این است كه اینها مسایل زنها را حل كردند؟ مگر كشوری مثل امریكا، در طول این دویست سال چند نفر رییس جمهور زن داشته است؟ خود آنها مدعی همه دنیایند؛ اما به نظر من مشكلات زنها در امریكا، اگر از جاهای دیگر بیشتر نباشد، كمتر نیست. البته من در طول زمان آمارهایی دیده ام كه نشان می دهد مسأله زن در امریكا، از كشور ما بسیار بدتر است؛ یعنی آن نقاط مورد توجه و حساسیت طلب بنده و امثال بنده و یقینا شما، در امریكا خیلی بیشتر است. من می گویم به مسأله اصلی نگاه كنید. مسأله اصلی، فرهنگ عمومی جامعه است. ما دچار یك مشكل فرهنگی هستیم.

 

البته من این نكته را هم در اینجا مطرح كنم؛ ببینید، ما در اسلام قوانینی داریم كه تبعیض بین زن و مرد را مشاهده می كنیم؛ مثل قانون ارث؛ «للذّكر مثل حظّ الانثیین». ممكن است از نظر كسانی این تبعیض مورد تردید قرار بگیرد. البته همه شما مطمئنا مؤمن و متدین و پای بند احكامید؛ اما می خواهم پیشنهاد كنم بیایید آن چیزهایی را كه در فقه مسلّم اسلامی و در ظواهر قرآن و حدیث، بین زن و مرد تمایز قائل شده است، كنار بگذارید و روی اینها بحث نكنید؛ بخصوص آن چیزهایی كه در قرآن مورد تصریح است. البته این به معنای آن نیست كه شما از حق زن دفاع نكنید؛ بلكه به این معناست كه احتمال بدهید همین موارد، دفاع از حق زن است. برداشتها مختلف است. الان ملاحظه می كنید كه این خانم در باره طلاق دیدگاهی را درست نقطه مقابل دیدگاه رایج مطرح می كنند؛ در صورتی كه تا الان بحث بر سر این بوده است كه ما جلوی طلاق را بگیریم؛ الان همه دنیا هم همین را می گویند. در آن سفری كه من به امریكا رفتم و در سازمان ملل سخنرانی كردم؛ چون بخشی از سخنرانی من مربوط به خانواده بود، به من اطلاع دادند كه خیلی از تلویزینهای امریكا این بخش سخنرانی را مكرر پخش كرده اند؛ زیرا مورد استقبال واقع شده بود. در مورد سخنرانی بنده، مصاحبه های مغرضانه و یك جانبه ای تهیه و پخش كردند؛ اما كسانی كه خبرهای این سفر را دنبال می كردند؛ می گفتند قسمت مربوط به خانواده، مورد تأیید بسیاری از كسانی بود كه با آنها مصاحبه شده بود؛ یعنی آنها تشنه این حرفها بودند؛ در صورتی كه ایشان می گویند ما بیاییم بگوییم طلاق در شرایطی خیلی هم خوب است؛ برای خاطر اینكه گاهی اوقات طلاق در زندگی وجود دارد؛ در حالی كه ظاهرا صیغه طلاق جاری نشده است. من می گویم شما از كجا می دانید كه در مسأله ارث ـ كه ممكن است به نظر بعضی برسد كه دارد به زن ظلم می شود ـ دیدگاه مترقی و فكور و عمیقی پیدا نشود كه نشان بدهد اتفاقا این هیچ ظلم نیست؛ یا همین طور در قضیه طلاق و قصاص و قضایای دیگری كه وجود دارد؟ بالاخره قرآن است، سخن خداست، حكمت الهی است، حكمت نبوی است؛ شوخی كه نیست؛ نمی شود به آسانی گفت كه ما این طور می فهمیم؛ نه، پشت این آیات، حكمتهایی وجود دارد. گفت: «چو بشنوی سخن اهل دل مگو كه خطاست». حالا اهل دل كجا، خالق دل كجا؟ بنابراین نمی شود گفت من این طور می فهمم؛ نه، این را كنار بگذارید و به مسایل دیگر بپردازید.

 

مكرر به من توصیه می شود كه به حوزه های علمیه بگویید روی این گونه مسایل كار كنند؛ اما تعداد این مسایل خیلی كم است. مسایلی كه حوزه های علمیه در مورد خانمها باید دنبال كنند، مسایل دیگری است. چند نفر از خانمهای مجتهده ـ كه خیلی هم خوب و فاضل هستند ـ بارها پیش من آمده اند و من مكرر به آنها گفته ام كه در فصولی از فقه، شما می توانید مرجع تقلید باشید؛ من نمی توانم باشم؛ چون موضوع را اصلاً تشخیص نمی دهم و نمی توانم بفهمم؛ موضوع را شما می فهمید؛ این یك واقعیت است. سراغ این چیزها بروید و اینها را از حوزه های علمیه مطالبه كنید. یا معضلاتی كه از لحاظ فرهنگی وجود دارد. اخیرا نامه ای برای من آمده است كه آن را برای شما ـ كمیسیون خانمهای مجلس ـ فرستادم تا شما روی آن فكر كنید. دختری از اهواز برای من نوشته كه سی و چند سالش است؛ زمان جنگ، اواخر دبیرستان بوده یا درسش را تمام كرده بوده؛ اما به خاطر عشق به جنگ، ازدواج نكرده است. ما با این گونه معضلها چگونه باید برخورد كنیم؟ مگر همین یك نفر است؟ همه اینها فرهنگ سازی می خواهد، و این كارِ شما و امثال شماست. البته نماینده مجلس، به حیث نمایندگی نمی تواند فرهنگ سازی كند؛ اما می تواند قانونگذاری و تمهید مقدمات كند؛ هرچند بعضی از شما ـ مثل خانم راكعی كه شاعرند ـ می توانید فرهنگ سازی هم بكنید. بنابراین در این زمینه ها به مسایل اصلی بپردازید.

 

من مكرر می بینم كه خانمها وقتی با من روبه رو می شوند، نگرشِ فمینیستی را نسبت به مسایل زنان رد می كنند؛ اما متأسفانه در عمل، حرفها و گرایشها، همان باد فمینیستی است كه دارد اینها را می كشاند! چرا جنس ستیزی كنیم؟ آن شاعر بسیار برجسته زمان ما ـ رهی معیری ـ كه غزلسرای خیلی خوبی است و من از غزلهایش خیلی خوشم می آید، شعری علیه زنها سروده بود كه از وقتی من این شعر را از او شنیده ام، اصلاً دلم چركین شده است. یك نفر به زن این گونه نگاه می كند؛ نقطه مقابلش هم یكی بیاید و زن گرایی افراطی كند ـ ولو مردستیزی هم نكند ـ این هم غلط است. زن و مرد دو جنسند؛ خدای متعال اینها را آفریده تا مكمل هم باشند؛ تا با تفاهم و سكون و آرامشی كه اینها ایجاد می كنند، جامعه اسلامی وجود داشته باشد. هر كدام از زن و مرد وظیفه اختصاصی دارند. زن ـ چه بخواهیم، چه نخواهیم ـ جنسی است كه باید جنبه لطف و آرامش و رحمت و سكون را در جامعه تأمین كند. بچه پسر همیشه شیطان تر از بچه دختر است؛ آنهایی كه بچه دارند، این را می دانند. خدای متعال در این جنس این گنجینه را گذاشته كه هم خود زن و هم خود مرد به آن احتیاج دارند؛ ولی ما بیاییم این گنجینه را از او سلب كنیم و جنبه ستیزه گریِ مردگرایانه را به او منتقل كنیم؛ این كار چه لزوم و فایده ای دارد و چه افتخاری برای زنها به وجود می آید؟

 

چند روز پیش از این، شعری را در نشریه ای می خواندم كه متأسفانه نام شاعرش یادم نیست. مضمونش این است: می گوید خدا همه چیز را به همه كس نمی دهد؛ به یكی علم می دهد، به یكی هم پول می دهد. این نگاه خیلی عجیبی است؛ منظورم رندیِ شاعر و درك دقیق اوست. خداوند به یكی علم داده، به یكی هم پول داده؛ چرا كسی كه خدا به او علم داده، باید به كسی كه پول دارد، حسرت بخورد؛ اما كسی كه پول دارد، به كسی كه علم دارد، حسرت نخورد؟ آیا این جز از یك ضعف در نگرش ناشی می شود؟ وقتی یك استاد دانشگاهِ فاضلِ مسلط روی كرسی درس قرار می گیرد ـ به قول مرحوم آقا نجفی قوچانی ـ مثل كرسی سلطنت متمكن می شود. واقعا اقتدار كرسی تدریس و پراكندن علم، بالاتر از اقتدار حكومت است؛ مگر این چیز كمی است؟ چرا ما این را دست كم بگیریم؟ چرا همه اش خیال می كنیم كه اگر معاون وزیر، یا معاون استاندار یا فرماندار فلان شهر دوردست شدیم، ارزش پیدا می كنیم؟ من می خواهم شما این نگرش را در جامعه تصحیح كنید. البته من هیچ معارضه ای ندارم؛ بالاخره اگر پیشامدها به گونه ای شد و تصادفا زنی یك خرده بیشتر به حالات ماجراجویانه مردانه بخش سیاسی گرایش داشت و مهارت و زیركی نشان داد، البته در جای خودش قرار بگیرد؛ هیچ مانعی ندارد. البته الان فرهنگ جامعه، مناسب این تغییرگرایی نیست. شما كه می خواهید در زمینه فرهنگ كار كنید ـ كه توصیه من این است ـ باید در همه زمینه های فرهنگی كار كنید. بنابراین من یكی از كارهای اصلی خانمها را تصحیح فرهنگ عمومی جامعه نسبت به زنان می دانم؛ آن هم نسبت به گرفتاریهای اساسی جامعه ما در زمینه مسایل زنان ـ كه این كار خیلی مشكل است ـ یكی هم مسأله قوانین است؛ همین مسایل عسر و حرج و امثال اینها؛ یعنی پیدا كردن گرهها و مشكلاتی كه به طور روزمره در زندگی زن وجود دارد. مردی كه زنش را می اندازد و می رود، اینجا عسر و حرج به آن معنا نیست؛ چون عسر و حرجی كه شما می گویید، ناشی از ازدواج است. آن چیزی كه می تواند شرعا ازدواج را به هم بزند، عسر و حرجی است كه ناشی از ازدواج باشد؛ این ناشی از رها كردن زن است؛ همان ایلاء كه در قرآن چند آیه در باره آن وجود دارد.

 

چند روز پیش از این در یك بحث فقهی، این نكته را به مناسبت مطرح كردم كه بعضی از قدما فتوا داده اند كه اگر مرد چهار ماه زندگی را رها كند؛ نه حاضر باشد زن را طلاق بدهد، نه حاضر باشد به معنای حقیقی كلمه با او زناشویی داشته باشد؛ حاكم شرع او را به قتل می رساند؛ یعنی یك مجازات به این سنگینی برای كاری كه خیلی هم به چشم نمی آید؛ اما بعضیها ده سال است كه زن و زندگی شان را رها كرده اند؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است! به نظر من گرههای ریزی كه به وسیله قوانین اسلام باز می شود، اینها را باید دنبال كرد؛ این همان جایی است كه حوزه های علمیه باید نگاهی نو و نگرشی كاملاً منطبق با مسایل داشته باشند.

 

منبع : www.hawzah.net

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است