هشتمین روز از ماه شهریور یادآور به خون خفتن مظلومانه دو انسان متعهد و معتقدى است كه با تمسك به قرآن و عترت لحظهاى از پیمودن طریق حق منحرف نشدند و با اهتمامى بىوقفه براى شكلگیرى و شكوفایى نهال پر بار انقلاب اسلامى قیام نمودند. و در جهت احیاى ارزشهاى دینى و بازگشتبه هویت مذهبى، به ویژه در تربیت نسل نو خاسته دمى آسوده نزیستند. سرانجام آن دو یار صدیق پروانهوار بر گرد شمع توحید سوختند و به لقاى معبود شتافتند.
امام خمینى (قدس سره) در خصوص این اسوههاى وارستگى فرمودند: «... آقاى رجایى و آقاى باهنر هر دو شهیدى هستند كه با هم در جبهههاى نبرد با قدرت فاسد، هم جنگ و هم رزم بودند... رجایى و باهنر اگر نیستند خدا هست...» (1)
شهید دكتر محمد جواد باهنر به راستى فردى صاحب نظر و اندیشمندى خوش فكر و بامعلوماتى عمیق و نظم یافته بود، قلبش در راه ارشاد فكرى و عمل و ارتقاى آگاهى جامعه مىطپید و در این راه آرام وقرار نداشت، با اقشار گوناگونى از جامعه تماس داشت و به تناسب، نقش ارزشمندى در تعلیم و تربیت هر كدام ایفا مىكردو از میان آنان افراد علاقهمند به مبانى دینى و قرآنى را جمع و جذب مىنمود. او كه بنیانهاى اعتقادى را به خوبى مىشناخت و با محیط دانشگاه مانوس بود، در تعمیق پیوند بین حوزه و دانشگاه كوشش فراوانى از خود بروز داد. محور تلاشهاى این فرزانه شهید، مدام در اندیشه پایهگذارى كارهاى اساسى جامعه بود. استقامت وى در مبارزه پىگیر علیه كفر و نفاق براى ما درس بزرگى است; او به دور از خودنمایى، ریاكارى و هیاهو كارهاى سخت را بر عهده مىگرفت و آن را با صبر و متانت انجام مىداد. چهره تابناك امثال باهنر بود كه با زندگى پرشور خود حماسه انقلاب عظیم اسلامى را بر سینه تاریخ حك نمودند.
خانواده و دوران صباوت
محمد جواد باهنر به سال 1312 ه.ش در یكى از محلات كرمان معروف به «محله شهر» كه از نقاط قدیمى این دیار به شمار مىآمد، در خانوادهاى ملتزم به ارزشهاى مذهبى دیده به جهان گشود، پدرش از راه پیشهورى، زندگى محقرانه خود را مىگذرانید. خلوص و تقواى والدین او در شكلگیرى شخصیتش به عنوان انسانى پرهیزگار و دانشور و صدیق بسیار مؤثر بود. شاید یكى از دلایلى كه موجب شد ایشان به مدرسه علمیه برود، عدم توانایى اقتصادى خانواده بود كه موفق نشدند فرزندشان را به دبستان بفرستند و آن شهید از یازده سالگى در مدرسه علمیه معصومیه كرمان، مشغول تحصیل گشت. مقدمات علوم دینى را از محضر حجةالاسلام والمسلمین حقیقى فراگرفت. البته قرآن را در مكتب خانهاى نزد بانویى مؤمنه در پنجسالگى آموخت. (2) مركز علوم دینى كه باهنر در آن به تحصیل مشغول بود، چون سایر مدارس علمیه توسط عوامل رضاخان تعطیل گردید و بعد از شهریور 1320 ه.ش بازگشایى شد، وى ضمن فراگیرى علوم حوزوى دروس رسمى را خواند و در سال 1332 ه.ش گواهىنامه پنجم متوسطه را در بیستسالگى دریافت كرد.
عزیمتبه قم
در اوائل مهرماه سال 1332 ه.ش باهنر كرمان را به قصد اقامت در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) ترك كرد و در شهر مقدس قم تحصیلات خود را پىگرفت، وضع اقتصادى خانوادهاش آن چنان بود كه قادر به پرداخت مخارج تحصیلى او نبودند و ایشان در قم از شهریه محدودى كه مرحوم آیة الله بروجردى مىدادند و در آغاز 23 تومان و پس از چندى 50 تومان هم از حوزه علمیه كرمان حواله مىشد، روزگار مىگذرانید. آن جوان سخت كوش در سال اول، كفایه و مكاسب را نزد شخصیتهایى چون آیة الله مجاهدى و آیة الله سلطانى فراگرفت و از سال 1333 ه.ش به درس خارج فقه و اصول رفت. استادشان در فقه و اصول قریب به هشتسال حضرت آیةالله العظمى امام خمینى بود كه یادداشتهاى درس امام را به عنوان یادگار و ذخیره علمى خوبى ضبط نموده بود. (3) باهنر، براى معرفى امام و تاریخ آشنایى خود با بنیان گذار جمهورى اسلامى خطاب به پروفسور حامد الگار گفت: از سالهاى 1333 تا 1341ه.ش به عنوان یك طلبه در كلاس درس ایشان حضور مىیافتم و اصولا هر كس كه مىخواست درس بخواند و در پى تحقیق برود به درس امام مىآمد، هرگاه آن وجود بابركت مطلبى را عنوان مىكرد، همه را تحت تاثیر قرار مىداد، مدام حالتى از وارستگى، غناى فكرى و تعهد در وجودشان دیده مىشد. در تدریس عرفان چنان مباحث این رشته از دانش را بیان مىفرمود، به گونهاى كه انسان تصور مىكرد، دنیا و متعلقاتش هیچ است چنان اوج روحى به ما دست مىداد كه احساس مىكردیم دیگر از تمامى مظاهر دنیوى فارغ شدهایم در عین حال در درسهاى علمى به صورت یك فیلسوف، فلسفه را به خوبى و با تسلط كامل تدریس مىنمود، زیرا تفكرى فلسفى و اندیشهاى ژرف داشت، هرگاه فقه تدریس مىنمود، مباحث این رشته از دانش اسلامى، روایات، اقوال علما و مانند آن را به خوبى از هم مىشكافت، امام در برخوردهاى شخصى مدام قاطعیت نشان مىداد و پاسخهاى ایشان كوتاه بود و از اتلاف وقت و بیهودهگویى جلوگیرى مىنمود، ولى در عین حال انسان احساس انس مىكرد و هیچ وحشتى از تماس با این استاد نبود، و در حضورش احساس آرامش روحى مىنمودیم. (4)
او به مدت شش سال از درس فلسفه (اسفار) و نیز مباحث تفسیرى استاد عالى قدر علامه طباطبایى استفاده نمود و به درس فقهى آیة الله العظمى بروجردى مىرفت و تا پایان سال 1340 ه.ش كه زمان رحلت آن فقیه فرزانه بود، درس ایشان را ادامه داد.
باهنر، ضمن تحصیلات نه ساله در حوزه علمیه قم، از ادامه تحصیل در مدارس رسمى غافل نبود و كلاس دوازدهم را به طور متفرقه امتحان داده و دیپلم گرفت و پس از چندى در دانشكده الهیات به تحصیلات خود ادامه داد، اما چون محتواى دروس آن برایش تازگى نداشت و در قم به طور عمیق با آنها آشنایى داشت، در هفته یكى دوبار در برخى درسها كه لازم بود شركت مىنمود و سرانجام در سال 1337 ه.ش دوره لیسانس را به پایان رسانید و دوره دكتراى الهیات را عمدتا پس از آمدن به تهران ادامه داد و یك دوره فوق لیسانس امورتربیتى را در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران طى دو سال گذرانید.
باهنر، در قم ضمن تحصیلات به كمك تنى چند از دوستان دانشور، نشریه مكتب تشیع را پىریخت. این مجله نخستبه صورت سالنامه و سپس به فصلنامه تبدیل شد. ایشان در اداره مجله مكتب تشیع نقش اول را داشت و عمده مسؤولیتهاى فرهنگى و بررسى مقالات رسیده به دوش وى بود. مقالات این نشریه به عنوان مسایل روز در جهتشناسانیدن ابعاد معارف اسلامى به سبك ژرف و بدیع تدوین مىگردید و شخصیتهایى كه براى تالیف آنها انتخاب شده بودند از افراد باصلاحیتبه شمار مىرفتند. گرچه فصلنامه به دلیل مضایق اقتصادى و مخالفت رژیم تا یك سال بیشتر دوام نیافت، ولى سالنامه مكتب تشیع تا حدود هشتسال ادامه یافت. شهید باهنر در اولین مصاحبه كه در مكتب تشیع درج گردید به عنوان یك چهره فرهنگى مورد توجه محافل دینى و علمى قرار گرفت. (5)
در عرصه مبارزه
دكتر محمد جواد باهنر با سخنرانىهاى آموزنده و منبرهاى پربار خویش به افشاى چهره رژیم شاه پرداخت و موضعگیرىهاى او را سختبه باد انتقاد گرفت. در سال 1341ه.ش به تهران انتقال یافت و این مهاجرت بدان سبب بود كه حوزه علمیه قم تصمیم گرفت نمایندهاى براى تبلیغات اسلامى به ژاپن اعزام نماید. او در تهران یك دوره زبان انگلیسى را كه زبان دوم مردم ژاپن بود فرا گرفت و چون رژیم براى این مسافرت مشكلاتى پیش آورد، آن را به تاخیر انداخت. از سوى دیگر، مبارزه مردم مسلمان به رهبرى امام خمینى در سال 1341ه.ش پیش آمد خداوند چنین خواسته بود كه دكتر باهنر در ایران بماند و در متن مبارزات قرار گیرد، سال بعد كه اوج مبارزات بود و حادثه پانزدهم خرداد هم در همان سال روى داد وى و گروهى از روحانیان به شهرهاى گوناگون اعزام شدند تا با سخنرانىهاى خود محرم آن سال را با حركت و قیام توام نمایند. در آن سال باهنر، به همدان رفت و در روز هفتم محرم، در این شهر توسط عوامل رژیم دستگیر شد، ولى با اجتماع مردم و فشار افكار عمومى آزاد گردید و به سخنرانىهاى خود ادامه داد. در روز دوازدهم محرم كه استبداد در سراسر ایران دستبه شدت عمل زد و مبلغان زیادى را دستگیر نمود، باهنر با برنامهریزى دوستانش مخفیانه عازم تهران شد. پایان اسفند سال 1342 شمسى با سالگرد حادثه خونبار مدرسه فیضیه قرین گردید و بدین مناسبت در مسجد جامع واقع در بازار بین الحرمین تهران، سه شب متوالى توسط باهنر سخنرانى برگزار شد و اجتماع بسیار عظیمى براى استماع سخنان ایشان در این مكان گرد آمدند، نیروهاى انتظامى وابسته به شاه به اتفاق سرهنگ طاهرى معدوم، به مسجد آمده و او را دستگیر كردند و به زندان قزلقلعه انتقال دادند. این نخستین زندان رسمى شهید باهنر بود كه چهار ماه طول كشید.
تا سال 1350 و قبل از آن كه فعالیتهاى تبلیغاتى این اندیشمند ممنوع شود، اكثر سخنرانىهاى ایشان در انجمن اسلامى مهندسین و انجمن پزشكان آن روز بود و در مسجد هدایت، مسجد الجواد و حسینیه ارشاد مدتها برنامه داشت. دومین دستگیرى باهنر پس از یورش به منزل وى و دستگیرى و شكنجههاى متوالى خواهرش بود و پس از آن تحت مراقبتشدید قرار گرفت و مكرر به مركز ساواك احضار مىشد، در سالهاى 1356 و 1357 سه نوبت دستگیر شد. در هنگام حكومت نظامى و ممنوع بودن سخنرانى، مشغول بحث در دانشگاه شیراز بود كه هنگام بازگشت، در هواپیما بازداشت گردید و بعد از چند روز وى را به تهران انتقال دادند، دو نوبت دیگر هم در همان حوادث دستگیر شد. (6)
وقتى باهنر در تهران اقامت داشتبا هیئت مؤتلفه آشنا شد. این گروه مبارزات شدیدى علیه رژیم داشتند و چون پس از ترور حسنعلى منصور عدهاى از ایشان دستگیر شدند براى نجات آنان تلاش زیادى نمود، در مؤتلفه اول همكارى وى در حد سخنرانى، اعلامیه و كارهاى مخفى بود، اما در مؤتلفه دوم عدهاى از نیروهاى كشف نشده آنان را جمع نمود و سازمان مزبور را تجدید بنا كرد كه گویا به دلیل عامل نفوذى كه در بین آنان بود در هنگام انتشار اولین اعلامیه كشف و بازداشتشدند. (7)
پس از آن باهنر یك تشكیلات نیمه علنى و در پوشش اجتماعى و مؤسسه تعاونى رفاهى به راه انداخت كه در ظاهر هدفهایش تشكیل صندوقهاى قرض الحسنه و مدارس بود، اما در باطن علیه رژیم مبارزه مىنمودند و به افشاگرى مىپرداختند. شهید دكتر بهشتى و شهید محمد على رجایى با «مدرسه رفاه» همكارى داشتند، در تاسیس «كانون توحید» نیز شهید باهنر كوشید، مؤسسه مزبور نیز فعالیت تبلیغى داشت، در بنیان نهادن دفتر نشر فرهنگ اسلامى وى تاثیر به سزایى داشت.
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى براى كنترل اعتصابهاى مردم و رفع خطرهایى كه نهضت را تهدید مىكند، جمعى از سوى حضرت امام تشكیلاتى را پدید آوردند كه بسیار به موقع و مناسب بود و سمتسرپرستى آنان را شهید باهنر عهدهدار گشت و این برنامه بر شایستگى شهید باهنر و میزان اعتماد امام به ایشان صحه مىگذارد، در نخستین مرحله كه قرار شد شوراى انقلاب تشكیل شود، باهنر از سوى امام به عضویت آن منصوب گردید. هم چنین وى نماینده این شورا در وزارت آموزش و پرورش هم بود. (8) دكتر محمد جواد باهنر، پس از سقوط رژیم منحوس شاهنشاهى و استقرار نظام جمهورى اسلامى در مسؤولیتهاى حساس ذیل انجام وظیفه مىنمود: عضویت در شوراى تنظیم مدارس، مسؤولیت نهضتسوادآموزى، نماینده مردم كرمان در مجلس خبرگان، نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، وزارت آموزش و پرورش، نخست وزیر جمهورى اسلامى ایران. (9) باهنر یكى از بنیانگذاران و مؤسسین حزب جمهورى اسلامى بود و در زمان شهادت سمت دبیر كلى این حزب را دارا بود. (10)
خلق و خوى
باهنر مصداق بارز كونوا دعاة الناس بغیر السنتكم بود; یعنى مىكوشید با رفتار و اعمالش بدون آن كه سخنى بر زبان آورد افراد را موعظه كند، مكتبش را در لحظات و ذره ذره زندگىاش مىشد مشاهده كرد، هیچ گاه چهره عصبانى وى را نمىشد، ترسیم كرد و در مقابل فشارها و ناملایمات متانت و گشادهرویى نشان مىداد. خستگى در زندگى وى مفهومى نداشت و در پایان روز، پس از كارهاى طاقت فرسایى كه انجام مىداد نشاط وى چون زمان آغاز فعالیتبود. البته شادمانى او در روح و روانش ریشه داشت ولى از نظر فیزیكى گاهى چشمانش از فرط خستگى و بىخوابى در التهاب لختى آسودگى، مىسوخت. اگر كارى به او محول مىگشت تا آن را به پایان نمىرساند قرار نمىگرفت. در مسایل گوناگونى كه به وى تفویض مىشد، در مواقعى خواب، خوراك و استراحت را در شبانه روز به طور كامل بر خود تحریم مىنمود تا از آن موضوع مورد نظر گرهگشایى كند. عطوفت و مهربانىاش به گونهاى بود كه دوستان و همكارانش از محیطى كه با او مشغول تلاش بودند، لذت مىبردند. او كار را تنها براى خدا مىكرد و به همین دلیل در میان جامعه كمتر شناخته شد و مىكوشید حضور تبلیغاتى خود را كم رنگ نشان دهد. امید، تلاش و توكل در روانش موج مىزد و هرگز در طول سالها مجاهدت و مبارزه او را به كنجى خزیده و مایوس نمىشد دید. مىدانست كه چه مىكند و چه مىگوید و با برخوردى متین مسایل را ارزیابى مىكرد و پس از شناسایى راه با پشتكارى شگرف آن را خاتمه مىداد. گستردگى معلومات هرگز موجب خویشتن بینى در او نبود و به دلیل فروتنى همواره تا پایان عمر آماده آموختن از دیگران بود. خود محورى در وى دیده نمىشد و در مواردى كه دیگران او را مشاور خویش قرار مىدادند، دلسوزى زایدالوصفى از خود بروز مىداد. هرگز خستگى را ملاقات نمىكرد و با آن لبخند دائمى كه بر لبانش نقش بسته بود، نور امید را در اطرافيان روشن نگاه مىداشت، در برخوردهاى خانوادگى با اقوام، دوستان و بستگان دور و نزدیك اعم از كوچك بزرگ یكى یكى احوالپرسى مىكرد و از كار و فعالیتشان سؤال مىنمود گرچه باهنر فردى آرام و ساكتبود، ولى درست جایى كه لازم بود تا در مقابل حركتى منفى یا جریانى انحرافى یا سخنى خام مقاومت نشان دهد، مقابله مىكرد و در برابر آنها ایستادگى مىنمود. (11)
مقام معظم رهبرى حضرت آیة الله العظمى خامنهاى فرمودهاند: در همه مجامعى كه از سوى جمع ما یك كار فكرى انجام مىگرفت، مرحوم شهید باهنر به عنوان یك عنصر كار آمد و ارزشمند حضور داشت. در خصوص اخلاق وى، نظیرش را كم داریم و شهید مطهرى و بیش از ایشان شهید بهشتى بسیار شیفته ویژگىهاى رفتارى دكتر باهنر بود، مهمترین خصوصیت ایشان آن بود كه كار زیاد و مفید و جمع و جور را بدون هیجان ظاهرى انجام مىداد، مردى عمیق، صبور، بردبار، جدى، صمیمى، صدیق و باصفا بود، در نگارش خوش ذوق، ادیب و داراى نوشتهاى آهنگین و زیبا بود. (12)
از دوران جوانى حالات تعبد در ایشان آشكار بود و نمازش را اول وقت و حتى الامكان به جماعت اقامه مىنمود و در صحن فیضیه در نماز جماعتى كه به امامت آیة الله العظمى اراكى اقامه مىگشت، حاضر مىشد. اعتقاد وافرى به نماز شب، زیارت جامعه كبیره و سایر ادعیه داشت كه در مواقع تنهایى به آنها مشغول بود. نماز و دعا را وسیله صفاى قلب و تزكیه درون مىدانست، طبق قواعدى كه در آداب مسجد جمكران آمده بیشتر اوقات با پاى پیاده به این مكان مىآمد و به آداب این مسجد عمل مىنمود، از قیودات دست و پاگیر نفرت داشت و مىگفتبرخى تكلفها سد راه رشد انسان است، در یكى از سالها كه به آبادى «وشنوه» از توابع قم رفت و اتاق خرابهاى كه مربوط به امامزاده بود در اختیارش قرار گرفتبه اتفاق همراهان آن را تعمیر نمود و بخشى از قرآن را طى دو ماه تابستانى كه در این آبادى به سر برد، حفظ نمود. (13)
دكتر باهنر بر این باور بود كه در سطح جامعه باید اصول اخلاقى، گریز از تهمت و اهانت اجرا بشود با حفظ این اصل كه سازش كارى و گذشتبىجا و سكوت در برابر خیانت و تجاوز جرم است، در عین حال افترا و هتك حیثیت و اظهار نظرهاى مبتنى بر حدس، شایعه و منافع شخصى كه اكثر ریشه در خودمحورىها و دستهبندىهاى كاذب دارد، درست نمىباشد. (14)
آن متفكر والامقام به اصل استوار ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملى داشت و پایان نامه تحصیلى خود را در مقطع دكترا این موضوع قرار داد و در زمان تحصیل در دانشكده معقول و منقول (الهیات كنونى) براى استاد خود شهید مطهرى نوشت: چون اینجانب محمد جواد باهنر دانشجوى دانشكده علوم معقول و منقول (رشته معقول) موضوع پایان نامه تحصیلى خود را «ولایتفقیه» در نظر گرفتهام، متمنى است در صورت صلاحدید موافقت فرمایید - 9/11/1338 - موافقت مىشود، مرتضى مطهرى10/11/1338 و این مساله نشان مىدهد كه اصل اعتقادى ولایت فقیه براى آن شهید بزرگوار از زمانهاى دور به عنوان یك موضوع مهم دینى مطرح بوده است. (15)
دكتر باهنر در فاصله زمانى حساس هفتم تیر 1360 تا هشتم شهریور همان سال كه پس از شهادت دكتر بهشتى به دبیركلى حزب جمهورى اسلامى برگزیده شد به بحث ولایت و رهبرى پرداخت و در زمانى كه نظام نوپاى اسلامى تازه شكل گرفته و ابهامها و سؤالهاى فراوانى در اذهان وجود داشتبه بیان ابعاد گوناگون این مساله پرداخت، او تاكید نمود: به دلیل آن كه تعالیم اسلام تعطیل بردار نمىباشد، آن نظام و ولایتى كه بتواند این مسائل را همچون اقامه عدل، امر به معروف و نهى از منكر، اجراى حدود و احكام الهى و جهاد را تحقق ببخشد در زمان غیبت ولى عصر (عج) هم باید وجود داشته باشد و اگر ولایت فقیه نباشد بیش از هفتاد درصد از اسلام را بایستى تعطیل كرد. (16)
توجه به تحول فرهنگى
باهنر، در پرتو شناخت عمیقى كه طى سالیان متمادى تلاش و فعالیت نسبتبه اسلام پیدا كرده و رنجهاى فراوانى كه در این راه بر جان خویش خریده بود، دریافت كه عامل اصلى بقاى رژیم استبدادى و ستم شاهى تهى ساختن فرهنگ جامعه از محتواى معنوى، ارزشى و اخلاقى است و باید فرهنگ مردم غنى گشته و ارتقا یابد و باورهاى اعتقادى آنان خصوصا بر مبناى تشیع تقویت گردد. بیشتر اهتمام وى متوجه تعلیمات دینىاى بود كه براى دانش آموزان تدریس و براى محو این تعلیمات كار تالیف كتابهاى جدید بینش دینى را آغاز كرد و در آن زمان كه تاریكى جهل و غفلتبر كشور حكمفرما بود و دشمن مىرفت تا با نقشهاى از قبل طراحى شده، هویت اسلامى را نابود كند، این بنده خالص خدا به همراه شهید دكتر بهشتى در كمال تدبیر و تیزبینى تا اعماق رژیم فاسد شاهنشاهى نفوذ نمود و دستبه كارى زد كه نه تنها مایه پاسدارى اسلام اصیل و حقیقى در آن شرایط آشفته و خفقانآور شد، بلكه به تدریج نسلى را تربیت كرد كه یك باره براى حفظ حقیقت اسلامى خویش به پا خواست و در عین ناباورى جهانیان طومار رژیم استبدادى را درهم نوردید و خود اسوه و نمونهاى براى جهان اسلام و محرومین صالح گشت. نگارش كتابهاى دینى به راستى تحول عظیم فرهنگى توسط باهنر و برخى بزرگان بود كه با مشكلات فراوان تحقق یافت و رژیم پهلوى زمانى از حقیقتبیدار گرانه و انسانساز این انسانهاى مدبر و متعهد آگاه شد كه شعله انقلاب اسلامى زبانه كشیده و چارهاى جز نظاره نمودن و پذیرش آثار این غفلت را نداشت، در دل تك تك آيات و روایات برگزيده اين كتابها و سطور نگاشته شده آنها نكاتى نهفته بود كه ناخودآگاه بر جانها تاثير مىبخشيد و ايمان، حماسه و شور انقلابى را در نسل جوان بیدار مىساخت.
باهنر خود در این باره مىگوید: «توانستیم در قسمتبرنامهریزى درسى راه یابیم و جالب بود در این فرصت ما از بخشهاى كوتاهى كه در اول ابتدایى به عنوان مسایل دینى باید وارد مىشد تا آخرین سالهاى تحصیلى دبیرستان موفق شدیم كه كتابهاى تعلیمات دینى بنویسیم و همین طور براى دورههاى تربیت معلم و دیگر رشتههاى تحصیلى كه وجود داشتبه یارى خداوند موفق شدیم كتابهاى مزبور را بدون یك جمله دخالت رژیم بنویسیم و مطالب این كتاب حتى در آن روزها در برخى حوزههاى مبارزاتى مخفى به عنوان محتواى آموزشى تعلیم داده مىشد، در این اواخر یعنى سالهاى 1355 - 1356ه.ش، عوامل استبداد احساس نمودند كه مطالب كتابها چیست و لذا به مراكز خود نشان دادند تا سانسور گردد و ما وقتى به كتابهاى تجدید نظر شده آنان دستیافتیم، مشاهده كردیم حدود 60% مطالبى را كه در كتاب اول و دوم راهنمایى نوشته بودیم، خط كشیده و در حاشیه اینها اظهار نظرهایى كرده بودند و معلوم بود برایشان ناگوار است، از آن موقع تصمیم گرفتند این كتابها دیگر تدریس نشود و به دنبال مؤلف جدیدى بودند كه مطالبى به دلخواه آنان تحت عنوان تعلیمات دینى بنویسد كه یا نبود و یا آن كه جامعه نمىپذیرفت، معلمان به ما مىگفتند زمینه بسیار خوبى دستمان دادید. اگر مىخواستیم علیه رژیم مخالفتى داشته باشیم در هیچ یك از كتابهاى دیگر امكان نداشت. اتفاقا در سال 1356 ه.ش كه دیگر آغاز مبارزه وسیع بود ناگزیر شدند تسلیم گردند، ولى ما به عنوان یادگار نسخهاى از كتابهایى كه دور مطالب سانسور شده را خط كشیده بودند یافتیم، و جالب این كه با قلم مختلف، یعنى در سه جا مرور گشته و رد شده بود، در سراسر این كتابها حتى نمىتوان جملهاى یافت كه حتى غیر مستقیم دستگاه طاغوت را تایید كند. جالب این جا است كه باهنر از سال 1350 نمىتوانست منبر برود و سخنرانى كند، اما مشغول تالیف كتاب براى میلیونها دانش آموز بود! در این كتابها ردپاى مبارزه با استكبار و استبداد به خوبى دیده مىشد، آیات فراوانى درباره جهاد و لزوم مبارزه علیه ستم و بىعدالتى آمده و بحث تقیه به عنوان ضرورت مبارزه مخفى و حفظ نیروها از گزند ضربه كارى دشمن مطرح شده بود. در تشریح تاریخ زندگى ائمه آن قسمتهایى كه مربوط به مبارزات آن ستارگان درخشان بود در این كتابها محور بحثها قرار گرفت. (17) مقام معظم رهبرى طى خاطراتى فرمودهاند: در سال 1357 ه.ش در ایرانشهر (از توابع استان سیستان و بلوچستان) تبعید بودم و شهید باهنر در آنجا به دیدن ما آمد و نسخهاى از كتابى كه تهیه كرده و توسط عوامل اطلاعاتى و تحقیقاتى ساواك مورد بررسى قرار گرفته بود، ارائه داده و ما دیدیم كه در آن شاید سه نفر از افراد دستگاه طاغوت روى مطلبى نظر داده و مطالبشان حاكى از آن بود كه چنین كتاب درسى برایشان احساس وحشت مىكند، در حاشیه كتاب چیزهایى نوشته بودند كه از وجود چنین اثرى احساس وحشت مىكنند، نوشتههاى آنان حاكى از آن بود كه عوامل ساواك سراسیمه به چنین محتواهایى حساس شدهاند. (18) در سال 1356ه.ش كه باهنر به همراه دوستان كتابهاى تعلیمات دینى دبیرستان و دوره راهنمایى را تالیف مىنمود، در ارائه آن تعمدا تاخیر مىانداخت تا دستگاه جهنمى ساواك فرصتبازبینى و سانسور مطالب را نداشته باشد و در نتیجه آن سال به دلیل نیاز مبرم مدارس و با تایید سازمان كتابهاى درسى آثار مزبور به سرعت انتشار یافت. در عین حال ماموران كتابها را در اواسط سال تحصیلى مورد حذف و سانسور قرار دادند تا در سال بعد به زعم خودشان مطالب خطرآفرین در دسترس دانش آموزان قرار نگیرد. آنان مطالبى مربوط به افشاى ماهیتحكومتهاى طاغوتى و نیز نكاتى را كه نظام سیاسى اجتماعى اسلام را معرفى مىكرد و مفاهیم اعتقادى اسلامى را تبیین مىنمود، حذف كرده بودند.
چند نمونه از مطالب سانسور شده توسط ساواك: «شك نیست كه برخى از تعالیم اخلاقى به صورتهاى مختلف مورد سوء استفاده قرار گرفته و مىگیرد. آنان كه در پى جلب منافع خویش هستند به خصوص اگر نفوذ و امكاناتى داشته باشند مىكوشند تا از هر وسیلهاى كه به دستشان مىرسد استفاده كنند و راه را براى رسیدن به مطامع خویش هموار سازند، آنها در این راه همه چیز را به خدمتخود در مىآورند چنان كه تحقیقات علمى با همه اصالت و صفایى كه دارد گه گاه در خدمت ظلم و طغیان و به بند كشیدن زحمتكشان در مىآید، چه بسا كه به نام آزادى، آزادىها سلب مىشود و به نام عدالت و برابرى بىعدالتىها و حقكشىها صورت مىگیرد.» (19)
«یكى از چیزهایى كه بشر همیشه از آن رنج مىبرد، بىعدالتى است. وقتى انسانها به چشم خود ببینند گروهى در ناز و نعمت فراوان غوطهورند و انواع وسایل عیش و نوش برایشان فراهم است... در حالى كه خود آنها و انبوه انسانهاى دیگر از امكانات زندگى به حد كافى برخوردار نیستند، باید به زحمت لقمه نانى به دست آورند و در كنج لانهاى بخزند، از بیمارى، بىكارى و نادارى رنجببرند و حاصل كار و دسترنجشان سرازیر جیب سوداگران و چپاولگران گردد خود به خود از این بىعدالتىها دچار ناراحتى مىشوند و در پى راه حلى براى آن برمىآیند.» (20)
رویش اندیشه
دكتر باهنر بر این باور بود كه آموزش وپرورش مهمترین نهادى است كه در نظام جمهورى اسلامى بایستى برایش طرحریزى كرد و به آن پرداخت و این تشكیلات باید از هویت فرهنگى اسلامى و محتوى غنى مكتب اسلام برخوردار باشد و آموزش و پرورش باید این رسالت را انجام دهد. (21) در جایى دیگر خاطر نشان نموده است در این شرایط حساس رسالت اساسى ما اسلامى كردن محیط آموزشى و استقرار تربیت اسلامى در محیطهاى آموزشى استباید بهترین چهرههاى مسلمان و متعهد مسؤولیت واحدهاى آموزشى را عهدهدار گردند. (22) به عقیده وى در جو تعهدها، تخصصها، شكوفا مىشود و مىتواند جهت داشته و ثمرات خوبى به دنبال آورد و تعهد مىتواند زمینه را براى بسیارى از تخصصها فراهم كند. در تاریخ 23 خرداد 1359 كه به فرمان امام خمینى ستاد انقلاب فرهنگى تشكیل شد، باهنر در اولین جلسه شوراى انقلاب فرهنگى به عنوان دبیر آن تعیین گردید و گرچه مسؤولیتهاى زیاد وى مانع حضور گسترده ایشان در ستاد مذكور شد، ولى نظریاتش بسیار مؤثر واقع گشت و در تشكیل ستادها و جذب نیروهاى مسلمان، اعم از دانشجو و دیگر اقشار نقش فعال و تعیین كنندهاى داشت. با توجه به این كه باهنر مسؤولیت وزارت آموزش و پرورش را عهدهدار بود بخش پیش دانشگاهى ستاد به وى محول گردید، هم چنین ایجاد رابطه بین دانشجویان مسلمان و آموزش و پرورش و تدوین برنامههاى متعدد در جهت تغییر محتواى كتب درسى یا تغییرات كلى در كتابها، طرح مناسب براى رشتههاى فنى و كشاورزى جهت روستازادگان حاصل تلاشهاى آن متفكر متدین است. در اولین مصاحبه به عنوان دبیر این ستاد اعلام نمود قصد داریم روش و اهداف كنونى دانشگاهها را دگرگون نموده و از حالت استعمارى خارج كرده و دانشگاهى مطابق با ارزشهاى دینى پدید آوریم، دانشگاه باید نیازهاى جامعه را منعكس كند و اجتماع از دستاوردها و ثمرات آن بهره ببرد، افراد فارغ التحصیل از دانشگاه سهم عمدهاى از خدمتخود را در مناطق روستایى اختصاص دهند. (23)
باهنر از این بابت متاسف بود كه چرا برخى دانشجویان به رشتههایى تمایل دارند كه در آینده درآمدشان افزونتر است و به سازگارى تخصص خود با واقعیتهاى جامعه اسلامى و خودكفایى مسلمانان توجهى نداشتند و این را سقوط ارزشها تلقى مىنمود. (24) وى طى سخنانى به این حقیقت اشاره نمود كه انقلاب فرهنگى همراه با بارور شدن انقلاب اسلامى پدیدار گشت و ارزشهاى معنوى جاى سنتهاى موهوم و غلط را گرفت. به عقیده وى علم در اسلام با مواردى از نفى و اثبات همراه است. دانش از دیدگاه اسلام پویاست و جان دارد، صرفا كیسهاى از اطلاعات نمىباشد. رذایل را محو كرده و فضایل را به ارمغان مىآورد، حسن نیت، فروتنى و پارسایى در وجود یك عالم مسلمان متعهد دیده مىشود، دنبال دانش پژوهى تخقیق و ژرفنگرى است كه این مساله فرد را با حقایق امور آشنا مىكند كه نتیجه آن تسلیم گشتن در برابر حقایق عالم و رضا در مقابل امر پروردگار و توام با هدایت و راهگشایى است. (25)
دكتر باهنر در خصوص برداشتخویشتن از نگرش اسلامى یادآور گردید: ارزشهاى دینى در برابر سنتهاى سالم اجتماعى مقاومتى ندارند و حتى بسیارى از آنها را با حفظ قالب تجدید محتوا مىكند و روحیهاى تازه به آن مىدهد و پرمعنا، آهنگین و جهتساز مىكند... اسلام از هر مراسمى كه بتواند نشاط معنوى و شادابى اجتماعى توام با همبستگى و تفاهم را بیشتر كند، استقبال مىنماید. (26)
باهنر، حالت اعتدال و همه جانبه نگرى را از ویژگىهاى اسلام مىدانست. قرآن همان طور كه مىگوید خداوند توابین را دوست دارد. در عین حال مىفرماید پروردگار افراد پاك و تمیز را هم دوست مىدارد; یعنى آن توجه ملكوتى با نظافت و نشاط بدنى باید همراه باشد. رسول اكرم(ص) كار را عبادت و تلاش براى معاش را نوعى مجاهدت تلقى نموده در حالى كه تاكید مىفرماید: غرق در دنیا نشوید و خود را در آن گم نكنید. وسیله اندیشیدن انسان همین بدن است و اگر فهمیدن و تفكر ضرورت دارد، باید پیكر سالم باشد. به علاوه، تمامى عبادات به نوعى با بدن ارتباط دارند و باید در حین انجام تكالیف شرعى خصوصا اقامه نماز بدن تحركى داشته باشد تا آن حالات روحانى و ملكوتى ظاهر گردد، جهاد و پیكار در راه خدا به لحاظ معنوى فداكارى و ایثارگرى به بار مىآورد، ولى هرچه شخص نیرومندتر باشد، در میدان كار و زار پیروزمندتر خواهد بود. پس سلامتى تن در رشد و شكوفایى بدن به دلیل پیوند عمیق با روان باید در نظر باشد. این درست نیست كه عدهاى براى كسب شهرتهاى كاذب به ورزش بپردازند و یا آن كه امكانات ورزشى را به گروهى خاص اختصاص داده و اقشار مردم را از آن محروم كنیم. روا نیست افراد معدودى در میادین ورزشى مشغول فعالیتباشند و مردم صرفا تماشاگر باشند، بلكه ما بر این عقیدهایم كه خود مردم هم باید در صحنه باشند، زیرا از طریق ورزش مىخواهیم رشد سلامت را در بین مردم به عنوان یك حق عمومى تعمیم دهیم و نیز ضمن آموزش فنون این رشته یك سلسله از خصال پاك اخلاقى را در بین ورزشكاران پدید آوریم، آن جنبههایى از ورزش كه حالت همكارى دارد و تلاش و اهتمام در آن نهفته و مبنایش هوش و ذكاوت مىباشد باید تقویت گردد و آن حالات هیجانى كاذب و تبلیغات افراطى، كینهتوزى، تعدى و بدبینى باید محو گردد همچنین ورزش باید با دیگر اهداف اجتماعى هماهنگ شود. (27)
دكتر باهنر بین آزادى از دیدگاه اسلام و آزادیى كه جوامع متمدن تجویز مىكنند، تفكیك قایل بود و طى بحثى تحت عنوان «دامنه آزادى در اسلام» گفت: جوامع متمدن هدفى جز حفظ نظام اجتماعى ندارند و قلمرو مقررات آنها هم از حدود اجتماع و مصالح آن تجاوز نمىكند، ولى محیط فكر، اخلاق، عقیده و روح را آزاد گذاشتهاند و تلاشهاى آنان در این موارد اگر هم باشد از حدود تشریفات نمىگذرد، اما اسلام براى كنترل افراد، محیط وسیعترى را در نظر گرفته است، مىخواهد اجتماع منظم باشد، اخلاق پاك، عمل صحیح روح هم متكامل و آزاد باشد، لذا در همه شئون دستور دارد به همه جا سر مىزند و از همه جا پیروز بیرون مىآید به اعماق دل، به زبان، گوش و سایر اعضا، به افراد، اجتماعات، ملل، جوامع انسانى و به همه چیز توجه دارد، سعادت انسانها، در آن است كه از نظام و مقررات عمومى و عوالم و جهات مختلف انسانى تخلف نكنند، انسان به حكم انسانیتشئون مختلف مادى و معنوى دارد و آن نظامى كه همه این ابعاد را اداره كرده و به هم پیوند دهد مىتواند بر اجتماع بشرى كاخ سعادتى در محیط تشریع هم چون كاخ رفیع عالم هستى در محیط تكوین بسازد، تخلف از مدار چنین نظامى موجب آشفتگى كلیه شئون انسانى است. (28)
در كلمات پیشوایان دینى كلمه حر - احرار استعمال شده كه مقصود از آن آزادى از قید بندگى خلق، مادیات و ستایش و كرنش در مقابل پول و قدرت است. اسلام مىخواهد كششها، محبتها و توجهها، همه به یك طرف باشد به آن كه پدید آورنده همه چیز است، اسلام نه تنها مردم را در تفكر آزاد گذارد، بلكه دعوت به تفكر كرده كه یك ساعت فكر را از سالها عبادت بهتر دانسته است، میدان فكر و تحقیق را در همه جا براى همه آزاد گذارده است محیط وسیع جهان را قلمرو فكرى او قرار داده و بال و پر علم را هم براى پرواز در این فضاى پهناور به مددش فرستاده است، ولى اسلام اجازه انحراف در عقیده نمىدهد، او مىگوید آزاد از محیط، روش نیاكان و رها از هوسها فكر كنید و به سوى حقیقت پیش آئید و حق را پذیرا باشید پس آزادید فكر كنید، اما نه آن كه به سوى باطل بروید در عین حال اسلام میل ندارد، مردم با تحمیل و زور به سوى حق بگرایند و نفهمیده زیر بار روند. (29)
دو یاقوت در تابوت
از دكتر باهنر چهار فرزند (دو پسر و دو دختر) به یادگار مانده است، جالب این كه وقتى در سمت وزارت آموزش و پروش قرار گرفت گفت: من امروز چند فرزند ندارم، بلكه چند میلیون فرزند دارم و در قبال تك تك آنان مسؤولیتى عظیم احساس مىنمایم. (30) آثار و تالیفات او كه با توجه به مسایل مبارزاتى و قبول مسؤولیتهاى متعدد بسیار زیاد است، فرزندان فرهنگى و میوههاى درخت پربار اندیشه او هستند كه از جمله آنها یك دوره تعلیمات دینى براى مقاطع گوناگون دانش آموزان و مراكز تربیت معلم و دانشسراها مىباشد، تعلیمات دینى و روش تدریس براى دانشكده مكاتبهاى، خداشناسى، جهان در عصر بعثت (با همكارى آقاى هاشمى رفسنجانى)، دین شناسى تطبیقى، جهان بینى اسلامى، مبانى ایدئولوژى اسلام، مواضع ما در ولایت و رهبرى، بحثى پیرامون معاد و نیز مقالات متعدد و سخنرانىهاى گوناگون در موضوعات متنوع عقیدتى، تربیتى و اخلاقى از دیگر آثار ایشان مىباشد. (31)
سرانجام در روز هشتم شهریور سال 1360 در حالى كه شهید رجایى در ساختمان نخست وزیرى سخن از شهید و شهادت به میان آورد، در ساعت 14 و 15 دقیقه ناگهان انفجارى عظیم، این ساختمان را لرزانید و نورى خیره كننده سراسر سالن را روشن ساخت و آتش همه جا را فرا گرفت و همان ثانیههاى اول شهید رجایى و یار هم رزمش دكتر باهنر به لقاء پروردگار شتافتند:
یاران كه نمودى شده بودند ز لاهوت در بستر تابوت نهادند دو یاقوت دریا صفتان با وزش تندر و تكبیر چون موج در آغوش كشیدند دو تابوت
پایان این نوشتار را با مناجاتى از شهید دكتر محمد جواد باهنر زینت مىدهیم:
«خداوندا به ما نشاط خودآگاهى و بیدارى و شعور درست اندیشى و راهیابى و اراده تصمیم و پایدارى و شور و تلاش كرامت كن تا شرافت انسانى را بازیابیم تا انسانى آزاده و سر به راه تو باشیم.» (32)
منبع : www.hawzah.net
پىنوشتها:
1) یادنامه رجایى و باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه نامه دوشنبه 7 شهریور 1362، ص3.
2) شهید دكتر باهنر الگوى مقاومت، دفتر اول، واحد فرهنگى بنیاد شهید، ص5و نیز مجله صف، ش69، ص42.
3) كارنامه معلم شهید رجایى و دانشمند شهید باهنر، نشریه شماره 42 حزب جمهورى اسلامى ص52 و 53.
4) مصاحبه دكتر باهنر با حامد الگار مندرج در كتاب شهید باهنر الگوى مقاومت، ص352 - 353.
5) كارنامه معلم شهید رجایى و دانشمند شهید باهنر، نشریه شماره 42 حزب جمهورى اسلامى ص54 و 55.
6) ویژهنامه روزنامه جمهورى اسلامى به مناسبتسومین سالگرد شهادت رجایى و باهنر، ص3.
7) شهید باهنر الگوى مقاومت، ص12 - 13; اندیشههاى شهید باهنر، ص8 - 9.
8) رجایى و باهنر دو بازوى پرتوان انقلاب، روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه نامه سومین سالگرد شهادت رجایى و باهنر، ص4.
9) پرتوى از اندیشههاى شهید باهنر، ص9 - 10.
10) زندگى نامه شهید باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، پنجشنبه 8 شهریور 1363، ویژهنامه، ص15.
11) روزنامه جمهورى اسلامى، ویژهنامه.
12) آن دو شهید، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، ص4.
13) در حجره سالكان طریقت، همان ماخذ، ص21.
14) شهید دكتر باهنر الگوى مقاومت، دفتر اول، ص53.
15) روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه 7 شهریور 1362، ص5.
16) مواضع ما در ولایت و رهبرى، شهید محمد جواد باهنر، ص79 - 80.
17) شهید باهنر الگوى مقاومت، ص10 و 11 و نیز روزنامه جمهورى اسلامى، هفتم شهریور 1362، ص10.
18) آن دو شهید، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، ص4.
19) مجله رشد معلم، سال تحصیلى 1362 - 1363، شماره اول، ص39.
20) همان ماخذ، شماره دوم، ص20.
21) باهنر الگوى مقاومت، ص90.
22) همان ماخذ، ص152.
23) باهنر و انقلاب فرهنگى، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، (آن دو شهید) ص18.
24) پرتوى از اندیشههاى شهید باهنر ص294.
25) شهید باهنر الگوى مقاومت، ص267.
26) همان، ص20.
27) همان، ص287 - 288.
28) پرتوى از اندیشههاى شهید باهنر ص212 - 213.
29) بایدها و نبایدهاى انقلاب، ص30 و 31.
30) یادنامه رجایى و باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، 7 شهریور 1362.
31) روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم شهریور 1363.
32) اسلام براى نوجوانان، ص11.