در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: گلبرگ :: اردیبهشت 1383، شماره 50، ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به چهار بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش های دیگر در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

ضرورت بازشناسی شخصیت استاد مرتضی مطهری

گرامی داشت فرزانگان

در تمام فرهنگ ها، به ویژه در فرهنگ اسلام، احترام بسیاری برای دانشمندان درست کردار، که مشعل داران راه رشد و تعالی اند، در نظر گرفته شده است، به گونه ای که در قرآن کریم، بیش از هشتاد بار از علم و عالم تمجید شده و در مجموعه روایات اهل بیت علیهم السلام به این طایفه، بیش از دیگران احترام و ارزش داده شده و حتی در روایتی از امام صادق علیه السلام مُرکَّب قلم عالمان صالح، از خون شهیدان گرامی تر دانسته شده است. بی تردید این همه ارج نهادن، به جهت خدمات و تلاش های این مشعل داران وادی علم و اندیشه، در به سعادت رساندن هم نوعانشان است. به قول فرزانه ای: «این دانشمندان بودند که معنویّت ها و ارجمندی ها را... هم چون گرامی ترین میراث نگاه داشتند،... روشنی آفریدند و روشنگر نسل ها و عصرها شدند. [آن ها] در راهی گام می نهند که با تلاش در خودسازی، دیگران را بسازند و خلق خدا را از غرق شدن در تباهی ها باز دارند».

مرزبان سترگ دین

استاد مطهری، از آن زمانی که تحصیلات علوم اسلامی را شروع کرد، می کوشید در حد توان، شرایط و ویژگی های یک مرزبان اندیشه های دینی و رسالت مدار ارزش های الهی را به دست آورد تا از این راه، به انجام وظایفی که برعهده یک عالم ربانی نهاده شده، عمل کند. براین اساس، او هم در جهت تحصیل علوم اسلامی و هم در کسب فضایل اخلاقی و آراستگی به آن ها وپاکی از رذایل، و نیز رعایت احکام فقهی و انجام عبادات، اهتمامی تمام داشت و در نتیجه آن، هم در طی مراتب علمی و هم در تهذیب و تزکیه نفس، به منزلتی دست یافت که حضرت امام رحمه الله در توصیف او فرمودند: «[او [مردی [بود] که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود». «آثار قلم و زبان او، بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشأت می گرفت برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست». بی تردید آشنایی با سیره و سیرت و روش کار این مرد بزرگ، برای تمام کسانی که در این مسیر گام برمی دارند، آموزنده و راه گشاست.

نیاز به مطهری

شاید برای برخی این سؤال پیش آید که این همه از ضرورت آشنایی با شخصیت و اندیشه های استاد مطهری سخن گفتن برای چیست؟ در پاسخ باید گفت که شهید مطهری، از جمله نادر افرادی بود که در آسمان معرفت دینی، جامعیت دین و مفاهیم روشنگرانه آن را خوب نگریست. او رسالت مداری بود که نخست اندیشه و عمل و فضایل اخلاقی خود را در گستره معنوی وسعت بخشید و سپس مردم را به آن فرا خواند. امروز هم باوجود گذشت دو دهه از شهادت ایشان، هنوز احساس می شود که نیاز به وجود او، یک حقیقت غیرقابل انکار است. نیاز به مطهری، نیاز به یک انسان والای الهی است که تفکر و اندیشه خالص اسلامی را، به دور از هوای نام و نان و نشان و دیگر مصلحت اندیشی ها و عافیت طلبی ها، با صراحت و قاطعیت ارائه دهد. اگر امروز به خود او دسترسی نیست، اما می توان با جست وجو در آثارش، ضمن پیدا کردن پاسخ بسیاری از پرسش ها، نسل جوان را به گونه ای پرورش داد که در آینده، مطهری های زمان از بین آن ها به وجود آیند تا ادامه دهندگان راه او باشند.

معمار بنای فکری نظام اسلامی

شناخت انقلاب اسلامی و شیوه های تداوم و برطرف سازی آفت های آن، از راه های گوناگون میسر است. یکی از بهترین و در عین حال نزدیک ترین راه ها، آشنایی با دیدگاه های استاد مطهری درباره انقلاب اسلامی ایران است. وی پس از حضرت امام خمینی رحمه الله بزرگ ترین معمار انقلاب بوده و آثارش، مبنای فکری آن است. مقام معظم رهبری، در تبیین نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی می فرمایند: «آقای مطهری، در پیروزی این انقلاب [و] ... در به وجود آوردن این انقلاب،... نقش بسیار مؤثری داشتند... در مورد حراست از مرزهای ایدئولوژیک و حفظ شعار نه شرقی و نه غربی و به خصوص التقاط زدایی از اندیشه اسلامی، آقای مطهری یک فرد بی نظیر بود». آن گاه در معرفی آثار گران قدر استاد مطهری اضافه می کنند که: «آثار شهید مطهری، مبنای فکری این جمهوری کنونی ماست.... مبنای فکری این انقلاب، تفکرات شهید مطهری است ولاغیر» و بر این اساس تأکید می کنند: «اگر ما بخواهیم که این نظام در ذهن مردم تعمیق بشود و حرکت انقلابی این مردم هم چنان ادامه پیدا کند، باید افکار آقای مطهری در بین مردم رواج پیدا کند».

احیاگر تفکر اسلامی

از یک نگاه کلی، سراسر زندگی استاد مطهری، در راستای احیای مجدد تفکر دینی و حیات بخشیدن به جان های بی رمق و کم توان مسلمانان سپری شد. او نه تنها به خرافه زدایی و جداسازی پیرایه های دروغین از آموزه های دینی می پرداخت، بلکه فرهنگ بان تیزبینی بود که هر جا می دید به آموزه ای از آموزه های اسلامی ایراد و اشکالی مطرح می کنند، نخست آن ایراد را به طور کامل مورد بررسی و ارزیابی قرار می داد، آن گاه با توجه به مبانی اصیل اسلامی، خطای اشکال کننده را روشن می ساخت و غبار از چهره احکام و قوانین اسلامی می زدود. در اشاره به این ویژگی استاد مطهری بود که مقام معظم رهبری می فرمایند: «[استاد مطهری] یکی از چهره هایی است که در احیای تفکر اسلامی، بیش ترین نقش را داشت. جزو یکی از پرچم داران این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره اسلام در فضای فرهنگ امروز جهان باید به شمار بیایند».

دشمن شناس زیرک

یکی از عوامل مهم در زمینه سازی رشدو تعالی جوامع، برخورداری از قدرت و توان دشمن شناسی همه جانبه است؛ چون بدون شناخت دشمنان، جامعه و مکتب در تصمیم گیری ها و جهت گیری ها کلان و به موقع، به مشکلاتی برمی خورد که چه بسا کیان جامعه را با خطر مواجه می سازد. در جوامع اسلامی، همواره این اندیشمندان دل سوز بوده اند که در راستای زمینه سازی برای حاکمیت یابی احکام و ارزش های الهی و دفاع از مرزهای عقیدتی، با تمام وجود وارد میدان شده اند. استاد مطهری، از جمله شخصیت هایی است که در دشمن شناسی بسیار موفق بود. اگر برخی شخصیت ها، در طول عمر خود، تنها مشغول مبارزه با یک دشمن شده اند، شهید مطهری با شناخت همه جانبه خود از دشمنان بزرگ، به ترتیب اولویت، با هر یک از آن ها به گونه ای شایسته به مبارزه پرداخت. این دشمنان عبارت بودند از: استبداد داخلی، استعمار خارجی، جریانات فکری و عقیدتی الحادی، التقاط و... . روش ایشان در شناخت دشمنان حقیقی مکتب و جامعه و امت اسلامی و شیوه های مبارزاتی که در پیش گرفتند، برای همه مرزبانان فرهنگ و اندیشه، آموزنده و راه گشاست.

غیرت دینی

افزون بر جامعیت علمی، توان مندی شگفت انگیز در تحلیل موضوعات و وقایع، پشتکار و سخت کوشی، تیزبینی در دشمن شناسی، تقوا و پرهیزکاری و...، ویژگی بسیار مهم استاد مطهری، برخورداری از غیرت دینی است. پس از آن که او با پشتکار و تلاشِ بی وقفه، با آموزه های حیات بخش معارف الهی آشنایی کامل یافت، و هرجاکه احساس کرد به اسلام جفا می شود، مردانه وارد میدان شد و با رعایت کامل موازین تحقیق و تحلیل علمی، منصفانه از احکام و اصول اسلامی دفاع کرد. او تا جان در بدن داشت، در دفاع از دین کوتاه نیامد و در جواب تهدید کنندگان می فرمود: «اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد»

راه های آشنایی با شخصیت استاد مطهری

برای شناخت ویژگی ها و جنبه آموزنده شخصیت انسان هایی چون آیت اللّه شهید مرتضی مطهری، از شیوه های مختلفی می توان بهره گرفت که از جمله آن هاست گفت وگو با هم سنگران ایشان که در مراحل مختلف تحصیل، مبارزه و تدریس، با وی همراه بوده اند. گذشته از آن، خویشاوندان، استادان و شاگردان استاد، دیده ها و شنیده هایی دارند که هر یک از آن ها، می تواند بُعدی از ابعاد شخصیت این مجاهد بزرگ و عالم ربانی را در معرض دید و استفاده علاقه مندان قرار دهد. در این میان، آثار متنوع و در عین حال گران قدر شهید مطهری، اصلی ترین منابعی هستند که می تواند توان مندی های علمی، والایی فضیلت های اخلاقی، و نیز عظمت و عمق مسؤولیت شناسی و مبارزات فکری و اعتقادی این مصلح بزرگ معارف اسلامی را به همگان، به ویژه نسل های جوان باز شناساند. جوانان می توانند با مراجعه به آثار استاد، هرچه بیش تر با ویژگی های مهم شخصیت این فرهنگ بان دل سوز، آشنایی پیدا کنند.

زندگی نامه استاد مطهری

ستاره درخشان فریمان

در یک روز سرد زمستانی، در قریه ای از قریه های خراسان فریمان ، در کانون گرم یک خانواده با صفا و سرشار از صمیمیّت و معنویّت، کودکی دیده به جهان گشود که به حقّ، یکی از الطاف بزرگ الهی به جهان اسلام بود. پدر، نام این نوزاد نیکو را «مرتضی» گذاشت. «مرتضی»، در اثر مراقبت های مادر پرهیزگار و پدر مسؤولیت شناس که خود، یکی از عالمان ربّانی بود آن گونه پرورش یافت که در همان سال های آغازین نوباوگی، نشانه های عشق به پاکی و عبادت و معنویّت در وجودش شکوفا گشت. مادر در این باره چنین می گوید: «... مرتضی با بچه های دیگر فرق داشت؛ به طوری که در سه سالگی، کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی در بسته رفته، در حالی که آستین های کُت به زمین می رسید، به نماز خواندن می پرداخت...»

تصویری از پدر

یکی از توفیق های بزرگ استاد مطهری، برخورداری از نعمت پدر بزرگ واری است که از کمالات علمی و معنوی، بهره ای فراوان داشت. وی، سال ها در حوزه نجف اشرف، به فراگیری دانش های اسلامی و تزکیه نفس پرداخته بود و آن گاه که در زادگاه خویش فریمان مقیم شد، روز و شب خود را وقف تبلیغ و ترویج اسلام کرد. پدر استاد، به جهت برخورداری از تقوا و اخلاق شایسته، مورد احترام خاص و عام بود. خودِ استاد در این باره می گوید: «اوّلین بار، ایمان و تقوا و عمل و راستی معظّم له، مرا به راه راست آشنا ساخت.» در جایی دیگر، پدر را چنین وصف می کند: «از وقتی یادم می آید حداقل چهل سال پیش من می دیدم این مرد بزرگ و شریف، هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش، از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد... حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و شب های جمعه، از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود. حداقل قرآنی که تلاوت می کند، یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند...»

عشق آموختن و تهذیب

از برکت وجود پدر و مادری آگاه و پارسا و تحت تأثیر محیط علم و عمل و تقوا و فضیلت، مرتضی، در همان سال های کودکی،به انجام اعمال عبادی و آموزش معارف روی آورد. در سه سالگی به روایت مادر به نماز می ایستاد و بسیار کم تر از سن مدرسه بود که از خود، علاقه به آموختن نشان می داد. فرزند استاد، در این باره می گوید: «از چیزهایی که درباره ایشان می گفتند، این بود که در سال های شش الی هفت سالگی، علاقه عجیبی به مکتب رفتن داشته اند؛ یعنی بودن این که مثلاً پدرشان به ایشان فشار بیاورند که باید به مکتب بروی، ایشان خودشان خیلی علاقمند بودند که به مکتب بروند. می گویند ایشان در همان سنین، یک روز صبح زود، عبایی بر دوش می اندازد و به طرف مکتب می روند. چون مکتب بسته بوده است، در پشت درِ آن می نشینند تا مکتب باز شود. اهل خانه می بینند ایشان نیست و هر چه دنبالشان می گردند، پیدایشان نمی کنند، تا می روند و می بینند که ایشان پشت درِ مکتب نشسته است.»

عزیمت به حوزه مشهد مقدس

پس از پشت سر گذاردن دوران کودکی و فراگیری مقدمات علوم در فریمان، روح تشنه شهید مطهری رحمه الله ، او را به حوزه مشهد مقدس کشاند. بدین ترتیب، وی در سن دوازده سالگی، وارد حوزه علمیّه مشهد می شود و حدود دو سال که در این حوزه، به فراگیری دانش می پردازد، شرایط سیاسی روز، به او اجازه اقامت و ادامه تحصیل در حوزه مشهد را نمی دهد. به دنبال ویران شدن خانه پدرش در فریمان، به دست کارگزاران رضاخان، استاد، وادار به ترک مشهد و بازگشت به وطن می شود. ایشان در اشاره به شرایط بد سیاسی آن دوره می نویسند: «من که بچه بودم، در حدود سال های 1314 و 1315 در خراسان زندگی می کردم... در تمام خراسان، دو یا سه معمّم بیش تر پیدا نمی شود. پیرمردهای هشتاد ساله و ملاّهای شصت و هفتاد ساله، مجتهدها و مدرّس ها کلاهی شده بودند، درِ مدرسه ها همه بسته شده بود ... دوباره به محل خودمان برگشتم. در آن جا هم وضع سخت تر از جاهای دیگر بود. پدرم که روحانی و پیرمرد هفتاد و هشتاد ساله بود، او را به زور کشیدند و بردند، مکلاّیش کردند...»

خاطره ای از مشهد

در دورانی که استاد مطهری در مشهد اقامت داشت و سرگرم فراگیری دانش بود، دگرگونی در روحش پدید آمد که مسیرش را به سوی معارف بلند الهی سوق داد و در نهایت، او را به وادی حکمت و فلسفه کشاند. خود در این باره نوشته است: «تا آن جا که من از تحوّلات روحی خودم به یاد دارم، از سن سیزده سالگی، این دغدغه در من پیدا شد و حساسیّت عجیبی نسبت به مسایل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسش ها البته متناسب با سطح فکری آن دوره، یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد... به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی در مشهد... فیلسوفان و عارفان و متکلمان، هر چند با اندیشه هایشان آشنا نبودم از سایر علما و دانشمندان... در نظرم عظیم تر و فخیم تر می نمودند؛ تنها به این دلیل که آن ها را قهرمانان صحنه این اندیشه ها می دانستم. دقیقا یاد دارم که در آن سنین که میان 13 تا 15 سالگی بودم، در میان آن همه علما و فضلا و مدرّسین حوزه علمیّه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه می نمود و دوست می داشتم به چهره اش بنگرم و در مجلسش بنشینم... و آرزو می کردم که روزی به پای درسش بنشینم، مرحوم آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرّس فلسفه الهی در آن حوزه بود...»

اشتیاق به ادامه تحصیل

با این که استعمارگران، با روی کار آوردن رضاخان، انواع سخت گیری ها و کارشکنی ها را در فراگیری علوم دینی و فعالیّت روحانیون ایجاد می کردند؛ یک روز دستور می دادند که عمامه ها برداشته شود، روز دیگر دخالت روحانیّت در مسایل اجتماعی و سیاسی، عزاداری برای سیدالشهدا و دیگر شعایر اسلامی ممنوع می شد، امّا هیچ یک از این کارشکنی ها در نخستین روزهای طلبگی، در تصمیم استاد مطهری، ذرّه ای تزلزل ایجاد نکرد. استاد مطهری، در ضمن اشاره به مشکلاتی که برای روحانیون در زمان رضاخان ایجاد شده بود، چنین می نویسند: «امّا من پاهایم را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم. در آن وقت، [قم] مختصر طلبه ای داشت که حدود چهارصد نفر بودند. مادرِ ما اصرار داشت که به قم نروم... به همین جهت دایی ما را که خود اهل علم بود... مأمور کرد تا مرا از رفتن منصرف سازد در سفری که با هم رفتیم، هر چه او می گفت، من جواب منفی می دادم...»

مهاجرت به قم

گر چه حوزه قدیمی مشهد، در آن دوره ای که استاد مطهری در آن جا مشغول تحصیل بوده اند، به جهت برخورداری از اساتید و مدرّسان متبحّر در رشته های ادبی، فقهی، فلسفی و...، از برتری و اهمیّت زیادی برخوردار بود، امّا ظلم و ستم و انواع فشارهای حکومت رضاخان، اوضاع را برای دانشمندان و روحانیون بسیار سخت کرده بود؛ لذا این حوزه، در آستانه فروپاشی قرار گرفته. از سوی دیگر، حوزه مقدسه قم، در نتیجه زحمت های آیة اللّه العظمی عبدالکریم حائری یزدی از رونق خوبی برخوردار بود. استاد مطهری، به جهت اهتمامی که به فراگیری علوم اسلامی داشتند، به رغم مخالفت شدید اطرافیان، در سال 1316 شمسی، هنگامی که جوانی هجده ساله بود، وارد حوزه قم شد و به مدّت حدود پانزده سال، با جدیّت و اشتیاق کم نظیر، به فراگیری دانش های حوزوی، در سطوح مختلف پرداخت و طولی نکشید، خود، به یکی از چهره های مهمّ علمی و اخلاقی، که طلاب و فضلای حوزه قم، از برکت های وجودی وی در رشته های گوناگون، کسب فیض می کردند، تبدیل شد.

پی گیری تحصیلات در قم

از آن جا که وارد شدن به حوزه علمیه قم، یکی از آرزوی قلبی استاد مطهری بود، وقتی وی در سال 1316 شمسی به آرزوی خود رسید، بی درنگ، با عزمی جزم تر و تلاش و پشتکار بیش تر، براساس یک برنامه منظم، آموزش علوم اسلامی را پی گیری کرد. نخست، ادامه درس های سطح را تکمیل کرد. در این راستا، نخست در کلاس های درس شهید محراب، مرحوم صدوقی رحمه الله که مشغول تدریس «مطوّل» بود، معانی و بیان و بدیع را دنبال کرد و هم زمان، در درس «شرح لمعه» آیت اللّه مرعشی نجفی حاضر شد و در حدود سال 1320 شمسی، در درس «کفایة الاصول» آیت اللّه محقق داماد شرکت کرد. سطح عالی را که به پایان رساند، در درس های خارج فقه و اصول اساتید برجسته حوزه، چون حضرت آیت اللّه العظمی سیّدمحمّد حجّت کوه کمری، آیت اللّه العظمی سیّدمحمّدتقی خوانساری، آیت اللّه العظمی بروجردی و... شرکت کرد. علاوه بر این، از درس های حکمت و فلسفه بزرگانی چون آیت اللّه میرزا مهدی آشتیانی، حضرت امام خمینی رحمه الله و آیت اللّه علامه طباطبائی و... استفاده کامل برد. طولی نکشید که در نتیجه تلاش های نخستین برانگیز خود، در شمار یکی از اساتید برجسته حوزه علمیّه قم، به تربیت و آموزش طلاب پرداخت.

دغدغه همیشگی

استاد مطهری، پس از ورود به قم نیز همان دغدغه روحی دنبال کردن مسایل خداشناسی رهایش نکرد. وی در این باره می نویسد: «در سال ها اوّل مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیدا میل به تنهایی در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمی کردم. حجره فوقانی عالی را به نیم حجره ای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه های خودم به سر برم. در آن وقت نمی خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه، به موضوع دیگری بیندیشم و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگری را پیش از آن که مشکلاتم در این مسایل حلّ گردد، بیهوده و اتلاف وقت می شمردم، مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجا آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسأله بشوم.»

گمشده دیرین

استاد مطهری، برای یافتن پاسخی مناسب به پرسش های فراوان فکری، اعتقادی و عرفانی خویش، همواره در تکاپو و جستجو بود، تا این که با ورودش به قم، مقدمات آشنایی او با حضرت امام خمینی رحمه الله فراهم شد. وی گمشده خود را در سیمای حضرت امام یافت و عطش روحی خود را در کلاس درس اخلاق حضرت امام رحمه الله فرو نشاند. استاد در این باره می فرماید: «پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیّتی دیگر یافتم. فکر کردم که روح تشنه ام از این شخصیّت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم، امّا درس اخلاقی که به وسیله شخصیّت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آن چنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد، خودم را شدیدا تحت تأثیر آن می یافتم بخش مهمّی از شخصیّت من در آن درس و سپس درس های دیگری که در طی دوازده سال از استاد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او داشته و می دانم. راستی که او روح قدس الهی بود...».

آشنایی با میرزا علی آقا شیرازی

هم زمان با روزهایی که استاد مطهری، مشغول فراگیری سطح عالی در حوزه قم بودند، در سفری به اصفهان، با آیت اللّه میرزا علی آقا شیرازی آشنا می شود که این آشنایی، برکت های فراوان علمی و معنوی برای وی داشته است. آیت اللّه میرزا علی آقا شیرازی، زمینه آشنایی استاد مطهری را با نهج البلاغه فراهم ساخت. استاد در این باره نوشته است: «در تابستان سال 21، من از قم به اصفهان رفتم و برای اولین بار، در اصفهان با آن مرد بزرگ وار آشنا شدم و از محضرش استفاده کردم... دیدم با مردی از اهل تقوی روبرو هستم و به قول ما طلاب، از کسانی است که شایسته است از راه های دور، بارِ سفر بندیم و فیض محضرش را در یابیم... او را همواره یکی از ذخایر گران بهای عمر خودم که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم می شمارم و شب و روزی نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد و از او یادی نکنم... به خود جرأت می دهم و می گویم او به حقیقت یک عالم ربّانی بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب،... او به خوبی تدریس می کرد امّا نمی شد او را در بند یک تدریس مقید ساخت... یگانه تدریسی که با علاقه می نشست، نهج البلاغه بود... او با نهج البلاغه می زیست با نهج البلاغه تنفس می کرد. روحش با این کتاب همدم بود. نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این کتاب می تپید...»

آشنایی با آیت اللّه العظمی بروجردی

از آن جا که شهید مطهری رحمه الله علاقه ای کم نظیر به آموختن داشت، به سوی هر کسی که علم و فضیلتی داشت، با اشتیاق تمام می شتافت تا از فیض حضور بهره مند شود. از جمله، در تابستان سال 1362 قمری، برای درک حضور پربرکت علمی آیت اللّه بروجردی، به بروجرد سفر می کند و به دنبال این سفر، پس از آن که آیت اللّه بروجردی، از بروجرد به قم مهاجرت می کنند، استاد مطهری در شمار شاگردان ممتاز وی قرار می گیرد و به خوشه چینی از کمالات علمی و اخلاقی آیت اللّه بروجردی می پردازد. استاد مطهری در توصیف ویژگی های آیت اللّه بروجردی نوشته است: «آیة اللّه بروجردی اَعْلَی اللّه مَقامَه به راستی فقیه بود.... بر همه رشته ها، از تفسیر و حدیث و رجال و درایه و فقه و سایر فِرَق اسلامی، احاطه و تسلط داشت» «قبل از این که ایشان به قم بیاید، من از نزدیک خدمت ایشان ارادت داشتم. بروجرد رفته بودم و در آن جا خدمت ایشان رسیده بودم. مردی بود در حقیقت باتقوی و به راستی موحّد.... وقتی که من می گویم موحّد، یک درجه عالی را می گویم. او کسی بود که اساسا توحید را در زندگی خودش لمس می کرد، یک اتکاء و اعتماد عجیبی به دست گیری های خدا داشت.»

در محضر علامّه طباطبائی

آن گاه که علامه طباطبایی رحمه الله در سال 1325 شمسی از تبریز به قم آمدند و در آن جا ساکن شدند و کم کم مقام و منزلت علمی ایشان، به ویژه در فلسفه و تفسیر بر همگان روشن شد، استاد مطهری هم با اشتیاق فراوان، در درس او حاضر شد. شهید مطهری رحمه الله چگونگی شرکت در درس علامه راچنین شرح داده اند: «در سال 1329 هجری شمسی، در محضر درس حضرت استاد علامه کبیر، آقای طباطبایی (روحی فداه) که چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته شده نبودند، شرکت کردم و فلسفه بوعلی سینا را از معظم له آموختم و در یک حوزه درس خصوصی که ایشان برای فلسفه مادّی تشکیل داده بودند نیز حضور یافتم. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» که در بیست سال اخیر، نقش تعیین کننده ای در ارایه بی پایگی فلسفه مادی برای ایرانیان داشته است، در آن مجمع پربرکت پایه گذاری شد».

در مکتب پیر خمین

استاد مطهری، بیش از دوازده سال در خدمت حضرت امام رحمه الله به کسب فیض مشغول بوده اند. در آغاز ورودشان به قم، از درس اخلاق امام، که در حقیقت درس تهذیب نفس بود، بهره مند شدند و آن گاه که در سال 1323 شمسی، فراگیری رسمی دانش های عقلی و فلسفی را آغاز کردند، در درس های شرح منظومه و اسفار امام رحمه الله شرکت کردند. درباره حضور خود در درس حکمت الهی حضرت امام رحمه الله نوشته اند: «آن ایام تازه با حکمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی که... الهیّات اسلامی را واقعا چشیده و عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته بود و با شیرین ترین بیان، آن ها را بازگو می کرد، می آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصا بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد، از خاطره های فراموش ناشدنی عمر من است».

آموزش دادن در کنار فراگیری

یکی از سنّت های بسیار خوب نظام آموزشی حوزه های علمیّه این است که شاگردان، در کنار فراگیری، با توجّه به توان و علاقه ای که دارند، به تدریس پایه های درسی پیشین می پردازند. استاد مطهری هم به جهت استعداد و توان و پشتکار فوق العاده ای که داشت، همیشه در کنار فراگیری، به آموزش دادن هم مشغول بودند. وقتی مراتب علمی را در اندک زمانی پشت سر نهاد، از استادهای نامی حوزه نیز به حساب می آمد و به تدریس دانش های گوناگونی در حوزه می پرداخت که کلاس های درسش، زبانْ زد اهل دانش بود. از جمله مواد درسی که به هنگام اقامت در قم، آن ها را تدریس می کرد، عبارت اند از:

مطوّل در ادبیات ؛ شرح مطالع در علم منطق ؛ شرح تجرید در علم کلام ؛رسائل و کفایة الاصول در علم اصول ؛ شرح منظومه در علم فلسفه و....

تشکیل خانواده

در تابستان 1331 شمسی، وقتی استاد مطهری برای زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و دیدار با والدین و خویشاوندان، به مشهد مقدس رفتند، از سوی والدین به ایشان پیشنهاد تشکیل خانواده می شود.به همین دلیل پس از مشورت ها و بررسی های لازم، تصمیم گرفتند به خواستگاری دختر یکی از علمای وارسته خراسان به نام آیت الله روحانی بروند. خانواده استاد مطهری، موضوع را با آیت اللّه روحانی در میان گذاشتند. از آن جا که ایشان، پیش از این، در مدرسه فیضیّه قم، مدتی به عنوان مهمان، در حجره استاد مطهری اقامت داشته و کاملاً با اخلاق و ویژه گی های روحی و خصوصیات فکری و اعتقادی وی آشنا بودند، با این وصلت خجسته موافقت کردند. به دنبال آن، مراسم بسیار مختصر و ساده ای برگزار شد و چند روز پس از آن، استاد مطهری، همراه همسرش عازم قم شدند و با تهیه یک خانه بسیار کوچک استیجاری، زندگی مشترک سرشار از صفا و صمیمیت شان را آغاز کردند.

نخستین دوره اقامت در تهران

استاد مطهری در نخستین دوره از مهاجرت خود به تهران سال 1331 تا 1342 ، با توجه به شرایط آن زمان، به کارهای زیر همّت گماردند: الف) تدریس در مدرسه مروی؛ از همان روزهای آغازین ورود به تهران، تدریس شرح منظومه، دانشنامه علایی و... را برای طلاب شروع کردند.

ب) سخنرانی های علمی و تحقیقی؛ سخنرانی در جلسات عمومی، انجمن اسلامی پزشکان و انجمن های اسلامی دانشجویان و... که دست آورد بزرگ این سخنرانی ها، پاسخ به شبهات و تبیین معارف اسلامی بود که در روشن گری نسل تحصیل کرده، بسیار اثر گذار بود.

ج) نشر آثار علمی؛ شهید مطهری رحمه الله نخستین مقاله خود را در سال 1332 و نخستین کتاب خود را که شرح جلد اوّل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بود، در همان سال منتشر کردند. در سال بعد، جلد دوّم همین کتاب و... پس از آن، چند اثر از آثار قلمی استاد چاپ و منتشر شد.

د) از آبان ماه سال 1334، تدریس در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیّات و معارف اسلامی) را آغاز کردند که این خدمت، تا سال 1356 ادامه داشت و... در این دانشکده، تدریس کتاب «نجات»، «شفا»، «اشارات» ابوعلی سینا، «شرح منظومه» سبزواری، «شواهد ربوبیّه» ملاصدرا و... عهده دار بودند.

دوره دوّم سکونت در تهران

این دوره که از سال 1342 آغاز می شود، فعالیت های فرهنگی، اجتماعی سیاسی استاد مطهری، وسعت بیش تری پیدا می کند. در راستای فعالیت های سیاسی، هم گام با روحانیّت، به پیروی از استاد بزرگ وارش، حضرت امام خمینی رحمه الله ، پس از ششم بهمن 1341، مبارزات خویش را علیه رژیم، جدّی تر دنبال می کنند و در جریانات سال 42، حضور مؤثرتری پیدا می کنند؛ آن گونه که در 15 خرداد 42 وی را به خاطر سخنرانی علیه شاه و حمایت از امام، دستگیر می کنند. پس از آزادی از زندان و تبعید حضرت امام به خارج از کشور، مسؤولیت استاد مطهری و هم سنگرانش سنگین تر می شود و خدمت های فرهنگی و فکری خویش را با وسعت بیشتری ادامه می دهند استاد مطهری، علاوه بر ادامه دادن سخنرانی های روشن گرانه و حضور در مجامع علمی و تألیف آثار مورد نیاز برای قشرهای تحصیل کرده، با توجّه به شرایط حاکم بر جامعه، این بار از راه مدیریت مراکزی چون مسجدالجواد و راه اندازی حسینیه ارشاد، بر کمّ و کیف فعالیت های فکری و اعتقادی پیشین خود افزودند...

دوره سوّم اقامت در تهران

از سال 1351، رژیم شاه، ضمن پی بردن به فعالیت های سیاسی، فکری و فرهنگی استاد مطهری و هم فکرانش، محدودیّت ها و آزار و اذیّت های فراوانی را بر ایشان تحمیل کرد. در سال 1351، مسجدالجواد و پس از مدّتی، حسینیه ارشاد را تعطیل و در پی آن، استاد مطهری را دستگیر و روانه زندان کرده و حتّی پس از آزادی وی از زندان، همه فعالیت هایش را کنترل و در دوره ای، ایشان را ممنوع المنبرکرده و در تدریس و حضور وی در دانشگاه، مشکل ایجاد کردند... با این همه، استاد مطهری، هرگز از فعالیت های خود دست برنداشت. این بار، با تألیف کتاب های برجسته علمی، به مشکلات جدید فکری، که از اندیشه التقاطی و بیمار برخی اندیشمندان فکری گروه های فعّال در کشور ناشی می شد، پاسخ های لازم را ارایه می کردند و در کنار آن، ایدئولوژی اسلامی را برای نسل های روشن فکر و تحصیل کرده جامعه، با قلم و بیان ساده و روان و در عین حال علمی، تبیین می کرد. وقتی مبارزات ملّت ایران، اوج بیشتر گرفت، شهید مطهری رحمه الله به عنوان نماینده مورد اعتماد حضرت امام، در هدایت حرکت ها؛ تنظیم اعلامیه ها و... حضور چشم گیر داشت.

آرزوی شهادت

یکی از آرزوهای بزرگ استاد مطهری، رسیدن به فیض شهادت بود. شاهد این ادّعا، سخن رانی های ایشان در مقام و منزلت شهید شهادت، دعاها و نیایش ها، در التماس دعاهایش و... است. وقتی استاد مطهری، با تمام وجود، در دفاع از اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی، در عرصه های گوناگون سیاسی و فرهنگی به فعالیّت می پرداخت، تهدیدهای بسیاری متوجّه او می شد، امّا در برابر این تهدیدها، با خونسردی تمام می فرمودند: «هر وقت خدا بخواهد ما را می برد، حالا اگر از طریق شهادت باشد، خیلی بهتر است.» همسر شهید مطهری می گوید: «ایشان همیشه مورد تهدید گروهک ها بودند، بخصوص گروه فرقان که با تلفن و نامه، ایشان را تهدید به مرگ می کرد و چون شهادت، آرزوی او بود، بدون هراس به کار خود ادامه می داد...» و حتی پس از ترور سرلشکر قرنی، فرمودند: «من می دانم بعد از قرنی، نوبت من است». سرانجام، در شب یازدهم اردیبهشت 1358، در راه بازگشت از جلسه شورای انقلاب، با تیر ناجوانمردانه دشمنان، به فیض شهادت نایل آمد.استاد مطهری در روزهای آخر عمرشان، بیش تر این بیت را زمزمه می کردند:

«آنان که راه دوست گزیدند همه

در کوی شهادت آرمیدند همه».

آثار شهادت استاد مطهری

اگر چه شهادت استاد مطهری، امام و امّت مسلمان ایران را به سوگ نشاند، امّا آن گونه که خود شهید مطهری رحمه الله می نویسد: «هر کس که به مقام و درجه شهادت نایل آید، به یکی از عالی ترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نایل شود، نایل می گردد» براین اساس، اولین اثر، شهادت، ارتقای کمالات والای انسانی و الهی ایشان بود. اثر دیگر شهادت ایشان، به گفته شهید مطهری رحمه الله ، «... خون شهید، هر قطره اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می شود... این شهدا هستند که به پیکر اجتماع... خون جدید وارد می کنند و... شهید حماسه آفرین است؛ بزرگ ترین خاصیّت شهید، حماسه آفرینی اوست. در ملّت هایی که روح حماسه، مخصوصا حماسه الهی می میرد، بزرگ ترین خاصیّت شهید این است که آن حماسه مرده را از نو زنده می کند» شهادت استاد مطهری رحمه الله در آن شرایط خاص پس از پیروزی انقلاب، ضمن این که کوردلان منافق را که در صدد بودند مسیر انقلاب اسلامی را عوض کنند، به خاک سیاه نشاند، روح حماسه را در جان های یکایک افراد جامعه زنده کرد و زمینه تداوم بخشی به حرکت های سازنده، به منظور حاکمیّت معارف اسلامی فراهم گشت و عزم امّت اسلامی، در پی گرفتن اهداف الهی، جزم تر شد.

تجلیل از پیکر شهید مطهری

در شب چهارشنبه، به دنبال اصابت تیر، شهید مطهری رحمه الله به بیمارستان «طُرفه» تهران منتقل شده و در همان جا به شهادت رسیدند. در پی آن، سه روز در کشور، عزای عمومی اعلام شد. ساعت هفت صبح، پیام حضرت امام خمینی رحمه الله از رادیو پخش شد و هر جمله از پیام آن مرد بزرگ، دل ها را تکان داد. بخشی از عبارت های پیام حضرت امام رحمه الله این است: «... من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد... برای بزرگ داشت شخصیّتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملّت عزای عمومی اعلام می کنم و خودم در مدرسه فیضیه، روز پنج شنبه و جمعه به سوگ می نشینم...» به دنبال این اعلامیه، در سراسر ایران، راهپیمایی های بزرگی در محکومیّت عمل زشت دشمنان اسلام و گرامی داشت یاد و خاطره استاد شهید، برگزار شد. سرانجام، در روز پنج شنبه، پیکر پاک استاد، از محل دانشگاه تهران، روی دست امّت اسلامی تشییع شد و کاروان حامل جنازه، در عصر همان روز، وارد قم شد. پس از تشییع باشکوه به دست مردم قم، و خواندن نماز توسط حضرت آیت اللّه گلپایگانی رحمه الله ، پیکر شهید مطهری رحمه الله ، در مسجد بالاسر حرم مطهر به خاک سپرده شد.

شهید مطهری در آینه خاطرات

مطهری، شاگرد اوّل فلسفه

حضرت آیت اللّه جوادی آملی، درباره امتحان مرحوم شهید مطهری در دانشگاه تهران می گوید: «وقتی ایشان از قم به تهران آمدند، در اوّلین دوره امتحانات مدرّسی معقول و منقول شرکت کردند. پس از آن، وقتی ایشان از تهران به قم آمدند،.... [برای ما] تعریف کردند که در جلسه امتحان، ممتحنین [برخی] مسایل فلسفی را از من پرسیدند و بعد هیأت ممتحنه به اتفاق گفتند که چه کنیم نمره ای بالاتر از بیست نیست و اگر نمره ای بالاتر از بیست بود، به شما می دادیم. استاد مطهری به اعتراف هیأت ممتحنه، در رشته معقول و فلسفه شاگرد اوّل شدند و نمره بیست گرفتند».

مقالات مرتبط:

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش دوم

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش سوم

حکمت مطهَّر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری بخش چهارم


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است